چهارم ، شماره 1089 اكتبر 1996 ، سال مهر 1375 ، 8 سهشنبه 17
!آباد ناكجا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آخر قسمت - پولدارشدن شبه يك روياي
روزها اين كه پيداكردن گنج يا و پولدارشدن شبه يك روياي:اشاره
بيمارگونه و علائماوليه است ، شده كشور ازجوانان برخي دامنگير
عوامل و دلايل.است زندگي به نسبت جوانان ديدغيرواقعبينانه گسترش
گزارش قسمت اولين در ديروز جوانان بين در نگرشي چنين پيدايش بر موثر
شده پرداخته مشكل اين راهحلهاي به پاياني بخش در امروز شد ، بررسي
.است
يك كه بگوئيم بايد كنيم ، تكيه واقعيتها برخي روي بر بخواهيم اگر
كه نقشي با متناسب ميدهد ، انجام را رفتاري واقع در خيالباف ، جوان
و دارد او از نيز انتظاراتي نقش اين قبال در و داده او به جامعه
را تكاليفي بايد كند برآورده را انتظارات اين اينكه براي جوان
به نقشي حقيقت در استاد ، ميگوئيم شخصي به كنيد ، فرض.بگيرد بهعهده
بزند خوب حرفهاي كند ، استادي ما براي كه داريم انتظار و دادهايم او
شخص اين اگر حال.بدهد داريم مشكل آنچه درباره را لازم رهنمودهاي و
ما حق در نتواند و باشد نداشته اطلاعاتي وهيچ بگويد سخن نتواند
ما جوان.ندارد نابهنجار رفتار انجام و خيالبافي جز راهي كند استادي
علت بههمين ميافتد دور به تجربه بزرگراه از و ميشود خيالباف اگر نيز
گرفت ، بهعهده اگر يا و نميگيرد بهعهده درجامعه را نقشي هيچ يا است ،
دارد او از نقش آن دادن قبال در جامعه كه را انتظاراتي آن نميتواند
ميكند ، تلاش و ميبرد پناه رويا به سرگردان و حيران پس.كند برآورده
.برساند مقصد به را خودش زودتر نامطمئن و پرسنگلاخ بيراههاي از
از برخي به بخواهيم اگر ما:ميگويد باره اين در اسكندري دكتر
و دلسوزي حرف است ، ناكجاآباد به ميروند كه راهي بفهمانيم ، جوانانمان
لازم شرايط بر علاوه امر اين تحقق براي.نميكند كفايت شعارگونه گفتار
براي جوان كه ديوارهايي اگر ما.كرد نبايد نيز غلط برخورد آماده و
آن جاي به بايد كرديم خراب را است كشيده خود دور واقعيات از فرار
را طرف آن بتواند حداقل كه شيشهاي ديوارهايي حتي بدهيم ، او به چيزي
و ميدانيم غلط او براي كه را آنچه نبايد اينكه منظور.ببيند فقط
رفتار به حمله صرف.نكنيم جايگزين را چيزي و بگيريم او از نادرست ،
شود ، حمله ناهنجاريها ظاهر به فقط اگر.باشد كارساز نميتواند جوانان
و نگرفته صورت كاري كوتاه ، مدتي براي ناهنجاري علامت بردن بين از جز
ارزشهاي ظاهر به اگر.است باقي خود قوت به همچنان ناهنجاري ماهيت
را مشكل فقط حقيقت در ببريم ، بين از را آن بخواهيم و كنيم توجه مادي
ما اگر.كنيم حل را آن اينكه بدون كردهايم پيچيده و محدود پنهان ،
منطقي نباش ، خيالپرداز كه بگوئيم هي و دهيم قرار فشار تحت را جوان
حركت زندگي دنبال به پشتكار و تلاش با و مخواه آورده باد پول كن ، فكر
را انتظاراتي اين مطلوب بستر اندازه چه تا ببينيم بايد ابتدا در كن ،
او از كه را چيزي آيا و كردهايم آماده برايش داريم او از كه
.كنيم جايگزينش را بهتر چيزي ميتوانيم ميگيريم ،
دوچيز تربيت خواستگاه مينويسد خود كتابهاي از يكي در مطهري استاد
و انسانيت ، شخصيت به كار زيرا.كار ديگري و است تفكر يكي.است
.بوجودميآورد خود بطن از را تفكر و ميدهد شكل انسان ذهنيت
پيدا گسترش جامعه در انديشيدن صحيح و كردن فكر فرهنگ بايد بنابراين
وقتي تا.نرود بيراهه به آينده درست راه كردن پيدا در جوان تا كند
تغيير نيز روساختها نكنند ، تغيير اجتماعي و فردي امور ساختهاي زير
.بود خواهد مختصر و ساده تغييري دهد ، رخ تغييري هم اگر و كرد نخواهد
از را آنها و كنيم تربيت درست را جوانمان نسل كه تلاشيم اين بر اگر
واقعيات دنياي سوي به و داده نجات باطل خيال و رويا در شدن غرق
از بودن ، زياد و زود سود دنبال به كه دهيم نشان بايد بكشانيم ،
انديشه و تفكر اهل را آنها كه بايد و است زندگي شهر به رفتن بيراهه
.بياوريم بار
عبداللهزاده حسن:گزارش