پنجم ، شماره 1397 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 2 يكشنبه 11
|
|
سعادتمندي طلايي اصول
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
هر.شود گسترده زندگيمان ادامه بر گذشتهمان اشتباهات سايه نگذاريم
و بهتر امروزمان كنيم سعي و بيانگاريم نو زندگي يك آغاز را لحظه
باشد ديروز از كمتري اشتباهات داراي
پيچيدگي نوعي.خود توي هزار در شده تا است موجودي امروز ، انسان
را او و گرفته را روح سادگي و بساطت جاي كاسبكارانه و رياكارانه
ناامني احساس و نگراني و ترس از سرشار و گره پر موجودي به تبديل
انسانامروز كه چيزي همان يعني -خيال وآسايش فكر آرامش.است كرده
غايب ما از بسياري كنوني زندگي در-دارد نياز بدان چيز هر از بيشتر
نگراني و ترس اين و جدايي و تقابل احساس اين اگر كنيد تصور.است
معنويت از را زندگيمان عميقي شادماني و آرامش چه نبود ، آن از حاصله
مشغوليت و خوري خود و دروني گفتگوي بجاي اگر و ميساخت سرشار كيفيت و
و حال چقدر ميزديم ، حرف هم با تفاهم ، به دستيابي جهت در ذهني ، دايمي
.ميشد دگرگون زندگيمان هواي
اصول و تكامل و تعالي اصلي كدامند؟خطوط روح آرامش و خوش دل آفات
شويم روبرو چگونه بازندگيمان چيست؟ خوب زندگي كدامند؟ خوشبختي طلايي
كنيم؟ چكار و
.داشتهباشيم خلاق و فعال برخورد زندگي با 1ـ
از بفرد منحصر مجموعهاي هركس.نيست ديگري شبيه كاملا هيچكس
اين در بداند كند سعي بايد انساني هر.است يگانه قواي استعدادهاو
دانستن همان اين.است شده ساخته كاري چه بهر و ميآيد كار چه به دنيا
ميسر را چگونهاي باهر سركردن نيچه ، گفته به كه است زندگي چراي
و خلاقيتها و ابتكارات از مجموعهاي به تبديل را زندگيمان.ساخت خواهد
روزگار كف در موجي تكه.شدهايم ساخته برايش كه كنيم فعاليتهايي
مشخص برنامه زندگيمان لحظات تك تك براي بايد كار اين براي و نباشيم
كسي يا چيزي آفرينش خود ، از رفتن فراتر راه.باشيم داشته مفيد و
هنري ، ذوقي ، جنبه ميتواند خلاقيت و آفرينش اين.است خود از فراتر
بچهها صحيح تربيت و آوردن بوجود حتي.باشد داشته غيره و فني علمي ،
دل در را وجود احساس و بودن زنده حس ميتواند كه است آفرينش نوعي هم
و علاقه و جديت ابتكار ، و تفكر به كه است هنري زندگي.كند زنده انسان
.دارد احتياج برنامهريزي مهمتر همه از
براي خود سعي است كافي آرامشوجدان ، و خاطر رضايت داشتن براي
زندگي وجدان طبق بكوشيم.بكنيم را امكاناتمان از حداكثراستفاده
.انگيزهمان و تلاش نفس كه نيست مهم آنقدر ميزانموفقيتمان.كنيم
بكار كردن زندگي درست و زيستن خوب براي را تلاشمان تمام است كافي
و ميكند پيدا وجداني و دروني مبنايي خاطرمان رضايت اينطوري.ببريم
.ميگردد رها خارجي كنترل قابل غير و نشده حساب عوامل به وابستگي از
است اين مهم بلكه ميدهد ، چه وبما ميكند چه ما با دنيا كه نيست مهم
ميتوان را خوشبختي.چهميدهيم آن به و ميكنيم چه دنيا با كهما
خارج توقعات خودمان كرد ، از خلاصه وجدان براساس زندگي درتلاشبراي
را خود تلاش كه باشد اين خود از توقعمان بايد باشيم ، تواننداشته از
تواناييهايمان شكوفايي جهت در وجدان بر منطبق و خوب زندگي براي
توقعات مادي ، طلبيهاي افزون بخصوص و دورودراز آرزوهايدهيم انجام
.ميكنند سست را سعادت اساس كه منطقياند غير و نابجا
نادري و كوتاه فرصت زندگي.رابدانيم داشتههايمان و زندگي قدر 2ـ
داده بما بلاعوض و فرصتيرايگانكرده عطا ما به خداوند كه است
صرفا و آننداشتهايم به نسبت خاصي حق هيچ قبل از فرصتيكه.شده
اين از واستفاده قدرداني جاي به ما.خداوند ازسوي است هديهاي
چونش چندو از و ميشمريم را پيشكشي هديه دندانهاياين يگانه ، فرصت
ياميبايستي ميتوانستيم چه كه ايننيانديشيم به.ميگيريم ايراد
نداشته ميتوانستيم هم را زندگي خود درواقع.نداريم حالا ميداشتيم
مهم چيزهاي خيلي قدر بياييد پس.نداريم آن به نسبت خاصي حق و باشيم
خوب ، دوستان و خانواده سلامت ، مثل چيزهايي.بدانيم داريم كه را
را داشتههايمان و خواستهها فاصله...و خوب كتابهاي متنوع ، امكانات
انبار و گردآوري صرف غممانرا و هم آنكه بجاي و برسانيم بهحداقل
بكوشيم نمائيم ، زندگي جنبههايكمي گسترش و مختلف كردنداراييهاي
جهت در داشتههايموجودمان همين مفيد و واقعي حداكثرظرفيتهاي از
.كنيم استفاده تعميقزندگيمان و دادن كيفيت
كه را زندگيمان واقعي لحظات نكنيمو موكول آينده به را زندگيمان 3ـ
ايتاليايي يكضربالمثل.ندهيم كف از و دريابيم حالگذرند در
دست از را فرصتهايمناسب مناسبند ، فرصت انتظار كهدر كساني ميگويد
:داد خواهند
گذشت فرداها كه فردا مگو همين
گشت ايام نگذرد بكلي تا
(مولوي)
از بكوشيم باشد ، آينده وايكاش رفته روزماندريغ و شب آنكه بجاي
تمام و شديم وارد تماموجود با كاري هر در و بكاهيم سرعتزندگيمان
از را لحظهها هم اينطوري.كنيم خلاصه حاضر لحظه درهمين را وجودمان
.ميگيريم فعاليتمان و كار از كاملتري نتيجه و بهره هم و نميدهيم دست
براي دنيا در ديگري كار هيچ انگار كه بده انجام طوري را كاري هر
راه تنها وجودي تماميت و يكدلي يكپارچگي ، .ندارد وجود دادن انجام
.زيستن كامل براي است
با تصحيحرابطه براي.تصحيحكنيم را ديگران با خودمان رابطه 4ـ
جديد و ناشناخته دنياي يك سوي دريچهايبه را انسان هر ديگران ،
اين درك و باشد جالب ميتواندبرايمان دنيا اين كشف كه كنيم تلقي
مذاهب همه طلايي اصل اين.كند نزديك يكديگر به را ما ميتواند دنيا
منصفانهاي قضاوت بتوانيم تا بگذاريم ديگران جاي را خود بايد كه است
هم زندگي در و بشناسيم را همديگر اگرباشيم داشته آنها به نسبت
دائمي چيني توطئه حال در رقبايي چشم به را يكديگر ديگر شويم ، وارد
حرف هم با خود با دروني و ذهني گفتگوي و خودخوري بجاي.نميبينيم
و بخشيدن با غم گفتهاند كه شويم شريك يكديگر شادي و غم در.بزنيم
.زياد بخشيدن با شادي و ميشود كم كردن تقسيم
تركيبي را زندگي اولا.زندگيبدانيم طبيعي جزء را مشكلات و غمها 5ـ
ثالثا.نيست پايدار هيچغمي بدانيم ثانيابدانيم غم و ازشادي
نميكند حل را تنهامسئلهاي نه دهنده آزار تفكرات و بدانيمنگراني
مشكلات ، و مسائل مقابل در.ميشود تبديل جديتر مسئله يك به خود بلكه
قدمهاي چه واقعي بطور ببينيم و كنيم نگاه خودخوري ، و نگراني بجاي
.برداريم مسائل وحدت شدت كاهش جهت در ميتوانيم را مشخصي و مفيد
ارزيابي آنها واقعي اندازههاي از بزرگتر را مشكلاتمان هميشه ما
كه مشكلاتي بسا چه ديد خواهيم بنگريم گذشته به اگر حاليكه در.ميكنيم
ردي و رفتهاند و آمدهاند ميكردهايم ، تلقي جدي بسيار يا ابدي را آنها
مشكلات كه است طبيعي پس.نگذاشتهاند بجاي امروزمان زندگي در خود از
.نيست پايدار و ابدي غمي هيچ و شد خواهند زمان گذر مشمول هم امروز
و دريابيم گذرند در الان هم كه را زندگي واقعي لحظات بيائيد بنابراين
از و كنار از جسمي و روحي اصطكاك حداقل با دشواريها و غمها بگذاريم
برايشاد را فرصتي هيچ.بگذرند -آن درون از نه و -زندگيمان فراز
-وقايع با خوش روي با.ندهيم دست از كردن مهمترشاد آن از و بودن
شادماني به جز كه لحظاتي بدانيم حيف و شويم روبرو -نامطلوب ولووقايع
.بگذرند
بر -نااميدي و انفعال بصورت -گذشتهمان اشتباهات سايه نگذاريم 6ـ
.بيانگاريم نو زندگي يك آغاز را لحظه هر.شود گسترده زندگيمان ادامه
در.باشد ديروز از كمتري اشتباهات داراي و بهتر امروزمان كنيم سعي
نيز و است ديروز مثل امروزش كه كسي نيست مسلمان كه است آمده روايات
.شود گزيده سوراخ يك از دوبار كه كسي نيست مسلمان
اين كه كن عهد خود با و تازهبدان زندگي يك شروع را صبح روز هر
به شب وقتي كه طوري;كني تمام خوب و شروع خوب را زندگي 24ساعته
شبها.باشي راضي ساعت اين 24 طول در زندگيت از رفتيبتواني رختخواب
كردي حركت خوب كجا ببين و كن قضاوت وجدان محكمه در را خود خواب موقع
.گردد امروز از بهتر فردايت تا كرد ميتواني چه و رفتي خطا كجا و
مروتي امين محمد دكتر