حقوقي انديشه تحول
براين انكار قابل غير و مدلل شاهدي حقوق ، تكوين سير *
دستورات و است مذهب زائيده "اساسا حقوق كه است واقعيت
ميباشند مذهبي منهيات محصول حقوقي
را آن احكام و سياسي حاكميت كه حقوقدانان نظر برعكس *
در كافي اجراي ضمانتهاي و است اقتدار و اجبار واجد چون
دستورالعملهاي نظام بناي و تدوين مستعد دارد اختيار
براي حكومت از صالحتر را كسي "الزاما و ميدانند حقوقي
گروههاي حقوقي صلاحيت شناسان جامعه نميشناسند ، مهم اين
مذهبي گروههاي و سنديكاها و احزاب قبيل از اجتماعي بزرگ
مينمايند تلقي حقوق تدوين منشا و موجد را سياسي و
تقديمي تاثير و شناخت روش در بحثي نوشتار ، دراين :اشاره
با مسئله اين.شود مي مطرح تحول گونه هر بر آن قطعي و
اساسي شرقيبسيار جوامع از بربسياري سنت سيطره به توجه
تفكر دگرگوني مبحث به مقاله اين در.ميباشد بنيادين و
متن در انسانها طبيعي و خودجوش حقوق تكوين كيفيت و حقوقي
و تكامل تاسيس ، خلاقيت ، با آن رابطه و بشري جوامع بطن و
مطرح است معاصر جهان در رقابت و رشد لازمه كه نوآوري
.ميشود
شامل ترميمي) حقوقي دعاوي كليه قديم ژرمنهاي حقوق در
و ميگرديد فصل و حل استاندار ازطريق (غيره و قراردادي
شوراي بهوسيله (جزائي و تنبيهي) كيفري جرائم به رسيدگي
عهده بر مردم آنرا داوري نهايت در و ميگرفت انجام قوم
.داشتند
دو پايه بر قضايي ، درامور راي صدور و رسيدگي تفكيك
جدايي از نمادي نشانهاي هم ، از مستقل و متفاوت سازمان
تولد و يكسو از (مدينه) شهري حقوق از قبيلهاي حقوق نظام
كيفري حقوق كنار در (قراردادي حقوق) حقوق از تازهاي نوع
.است بوده ديگر سوي از جزائي و
براين انكار غيرقابل و مدلل شاهدي حقوق ، تكوين سير
دستورات و است مذهب زائيده "اساسا حقوق كه است واقعيت
.ميباشند مذهبي منهيات محصول حقوقي (حكم مناطهاي)
بهشمار جزائي و كيفري امري آغاز ، در حقوقي ، هرگونه
از تخطي از نشان كه اعمالي كوچكترين براي و ميرفت
كيفري و تنبيهي مجازاتهاي داشت دستورالعملها و قوانين
قراردادي) ترميمي حقوق پيدايش.بود شده گرفته درنظر سختي
كيفري ، حقوق بر آن تدريجي تسلط و خانوادگي و (مدني و
صرف جزائي و كيفري از حقوق تدوين مسير كه ميسازد روشن
حقوق متعدد جلوههاي از نمايي قراردادي ، و مدني حقوق به
در معاوضهاي و قراردادي امور دخالت با كه است خودجوش
اجراهاي ضمانت "اولا جامعه ، افراد و گروهها بين روابط
بهدست ويژهاي منزلت و ارزش و ارج ترميمي و جبراني
مجازات صرف به اينكه بر است تاكيدي "ثانيا آورده ،
حقوق نميتوان تنبيهي مقررات و قواعد از تخطي بهدليل
نتيجه حق اسقاط برعكس ، بلكه نمود ترميم را شده زايل
تعداد كاهش.خواهدبود ترميم بهجاي تنبيه اجتنابناپذير
در ترميمي حقوق پيدايش نتيجه اخلاق ، تقويت و كيفري قواعد
.است خانوادگي حتي و قراردادي امور
مقرر (و 17 آيات 15 يكم و بيست فصل خروج سفر) تورات در
يا و گويد ناسزا خود مادر و پدر به كس هر كه ميدارد
مجازات كند سرپيچي پدر فرمان از يا و بزند كتك را آنها
دستور اين اسلام در والدين حقوق در برعكس.است مرگ او
مطلق كيفري حقوق جرگه از مادر و پدر حقوق و ميگردد لغو
و ميكند پيدا اخلاقي و اخروي جنبه "عمدتا و ميشود خارج
و جبراني جنبه فرزندان بر والدين حقوق از بخشي "صرفا
.ميآورد بهدست ترميمي
قراردادي حقي آن كنار در كه جايي در مجازات و كيفر
قتل در.ميگردد حق استيفاد عدمامكان موجب است نهفته
شده زايل كه حقي گردد مقرر قصاص مجازات اگر غيرعمد ،
تا ميشود كيفر جايگزين ديه "مطابقا و شد نخواهد ترميم
.گردد جبران افتاده اتفاق غيرعمد قتل اثر در كه ضرري
بهعوض جبراني و ترميمي حقوق تدريجي جايگزيني محتواي
و حقوق تكوين جريان در هماينك ، كيفري ، و تنبيهي حقوق
و شهودي پديدهاي كه جمعي وجدان جابجايي مقارن نيز
و گسترده كار تقسيم با است گروهي عميق احساس انعكاس
انساني آزادي و اختيار تجلي و تجربي امري كه سازوارهاي
ميباشد ترميمي و قراردادي حقوق انواع تنوع نشانههاي و
و واقعي صورت (مقننه قوه) قانونگذاري نظام ازطريق
.است نموده پيدا سازمانيافته
پذيرش ضروري و عيني تبلور قانونگذاري ، مجلس حقيقت در
را خود منافع و ارزشها كه است جامعه از گروههايي حقوق
فعال مشاركت با و ميبيند (لابشرط اجبار فاقد) غيرحاكم
دستورالعملي و قانوني صورت را خود حقوق ميكوشد سياسي
با حكومتي و دولتي حقوق كشاكش بزنگاه مقننه قوه بدهد ،
و دستجات احزاب ، قالب در اجتماعي گروههاي خودجوش حقوق
.است اقتصادي گروههاي و مذهبي فرق
تقليل و تنبيه كاهش بر علاوه) كيفري حقوق در حال هر در
اگر (مختلف حقوقي نظامهاي در و ايام مرور به آن شدت
فرزندي كه اعدام به محكوم زني) شود حق اسقاط موجب مجازات
شيوههاي كه ايناست ميگردد ، موقوف كيفر (دارد رحم در
فاصله يكديگر از رفتهرفته حقوقي امر و كيفري امر دادرسي
روزافزون تولد با حقوقي نظامات تكوين مسير در و ميگيرند
حقوق شده شناخته تمدنهاي بطن در اجتماعي گروههاي
گروه حقوق كردن عقلاني مصروف را خود همت كه خودجوشي
.ميكند وجود ابراز نموده (دولتي حقوق) حاكم سياسي
اوليه جماعات داخل در اجتماعي گروهبنديهاي ظهور با
و ميشود پديدار حقوق تكوين جوانههاي انساني
و ارزشها به پاسخ در نورسته حقوقي دستورالعملهاي
برابر در اجتماعي گروههاي تشكيلدهنده خواستههاي
گروههاي لاجرم و ميآورند سربر حاكم قواعد و منهيات
به نسبت را خود هويت عقيدتي ، و ارزشي اهداف ازلحاظ فعال
كه خودآگاهي نوع آن درقبال دارند قرار آن در كه جامعهاي
كرسي به تجربي و تدبري بهشكل بود شهودي پيشتر
حقوق محتواي كه خودجوش حقوق آن بالطبع و مينشانند
"لزوما و ميشود شناخته رسميت به دربردارد نيز را تكويني
زادگاه.ميگردد خارج ابهام پرده از آينده حقوق به آگاهي
و كيفري هيئت در چه و عرفي بهصورت چه خودجوش حقوق
.دارد قرار اجتماعي گروههاي درون در قراردادي
در ولي متفاوت جغرافياي در) گوناگون جوامع تشابه قدر هر
و متفاوتتر جامعهها درون افراد يابد افزايش (معين زمان
هر به و ميگردند (يكديگر با درمقايسه) منحصربهفردتر
جماعات تشكيلدهنده افراد گيرد فزوني جوامع افتراق ميزان
تاريخ داشت ، خواهند مشابهتري عقايد و كردار و رفتار
ولي است متفاوت جوامع همساني و وحدت از حاكي جامعه تكوين
جامعه يك آحاد عديمالنظيري و فردي تمايزات تشخص جريان
ميزان به بنابراين.است نهفته جوامع تشابه همين پس در
تقليل و مختلف جامعههاي شكلي و كلي اختلافات كاهش
يك در مدغم گروههاي شكلگيري جامعه ، يك افراد مشابهت
فردي تفاوتهاي و ميگيرد فزايندهاي سرعت معين ، اجتماع
است تولد درحال اجتماعي گروههاي وجود تجربي پايه كه
عيني انعكاس اجتماعي ، گروههاي پيدايش.مينمايد ظهور
را بدوي جامعه كه است تازهاي منافع و آرمانها و ارزشها
زاده آن بطن از اجتماعي مختلف گروههاي و ميسازد متحول
آغاز در (بدوي جامعه) گروهاوليه حقوق چون ميشوند ،
مذهبي قاطعانه رويكردي و كيفري "مطلقا خصلتي پيدايش ،
جماعت در فرد انحلال با داشت ، (بدوي اقوام مذهب منظور)
(خلاق و ابتكاري) جادويي حقوق و ارزش گونه هر بروز از
بهعنوان جادو هرقدر "الزاما پس ميآورد ، بهعمل ممانعت
وجود ابراز (گروه يك از فردي) فردي خواستههاي جولانگاه
انعطاف ميگرفت ، قرار بدوي مذهب با تقابل در و مينمود
حقوق) فردي آزادي و ميگذارد روبهفزوني مذهبي منهيات
.ميشد پذيرا را (اقليت
و ناتوان ميان تهيدست ، و ثروتمند ميان":لاكوردر قول به
كه است حقوق و ميكند ستم كه است آزادي اين زورمند ،
".ميسازد آنرا
ولي است جامعه حقوق حاوي مذهب بدوي ، اشكال در درواقع ،
و جمعي وجدان با مذهب.ميسازد آشكار را فردي حقوق جادو
پيدا جهانشمولي و پيچيده اشكال جوامع گسترش با نهايت در
و مهر را فردي حقوق هويت علم و باتدبر جادو ولي ميكند
انسانشناسي ، مطالعات در جادو و مذهب تضاد.ميزند نشان
حقوق در كه است جو مقابل فرديت با اجتماعي همبستگي تقابل
از آندسته حقوق خودجوش ، حقوق و مييابد فعليت خودجوش
و ميايستد حاكم حقوق مقابل در كه است اجتماعي گروههاي
حقوق كه است روشن.ميسازد ميسر را جوامع حقوق تكوين
نميشود گريبان به دست حكومت و دولت حقوق با تنها خودجوش
است ممكن عرفي چه و دولتي چه نهادي حقوق گونه هر با بلكه
پيامبران ظهور و اديان تاريخ سير.شود واقع تقابل در
عرفي و اجباري قوانين قالب در حاكم حقوق كشاكش با "عينا
.است هماهنگ و همسو اجتماعي گروههاي خودجوش حقوق با
زيرنشين و ملاط كه عقايدي و ارزشها بهتدريج زيرا
حقوقي دستورالعملهاي واجد گروههاي پيدايي و انسجام
و ارزشها جامعه ، حقوق برابر در يا و كنار در بودهاند
(ص)اسلام پيامبر گزينش.ميسازند آشكار را خود آرمانهاي
حنفا گروه ميان از خاتمالانبياء ، بهعنوان خداوند ازطرف
و ظرفيتها بر مبتني و نيست تصادفي امري مكه جامعه در
از حمايت مستعد هم و حاوي هم حنفا گروه كه بوده ارزشهايي
انتظار جاهلي ، ضد حقوقي ارزشهاي جستجوي در و بودهاند آن
شناخت و درك فقدان اليالنهايه ، ميكشيدهاند را بعثت
خودجوش حقوق فهم اجتماعي ، فعال گروههاي از تحليلي
.ميماند پنهان نهادي حقوق مقومهاي و غيرممكن
و متكا گروهها) حقوق تعددگرايي نظريه اين مقابل در ولي
به معتقد اساس در حقوق علم علماي اكثر (حقوقند موجد
فهرستبندي به نسبت و هستند سياسي حاكميت حقوقي صلاحيت
علاقه ساخته مستقر را حقوقي امر كه آرمانهايي و ارزشها
گروههاي معنوي مايههاي به بالاجبار و نميدهند نشان
و ميدهند بروز كارانه محافظ رويكردي حقوق ، موجب و واجد
قاضي علم در آنرا اجتنابناپذير تبلور حالت بهترين در
وكلا گروه آن متعاقب و قضات گروه).مينمايند جوئي چاره
قضات آينه هر لذا بودهاند ، تاريخي فعال غير گروههاي از
در نه يافتهاند حضور تاريخي كشمكشهاي جريان در وكلا يا
عضويت كه ديگري گروهبنديهاي كادر در كه خود گروه قالب
جوامع (گرفتهاند قرار دولتي حقوق با تعارض در داشتهاند
يك به تا بودند شبيه انساني گروه يك به بيشتر اوليه
است ، اجتماعي مراتب سلسله و كار تقسيم بر مبني كه جامعه
را خود خاص حقوق ميكوشد اوليه جماعت گروه كه همين لذا
پي از و ميشود مواجه دروني تكثير با بخشد تداوم و تثبيت
بوجود ايدهها و ارزشها نظر از مختلف گروههاي آن
كه بود نرمتنان مشابه بيشتر اوليه جامعه گروه ميآيند ،
با مقايسه در و برخوردار ساده بسيار ارگانيزمي از
حساب به جماعت داخلي عنصر يك تنها پيشرفته ، سازوارههاي
هنوز بيآنكه شد آغاز انساني گروه با جامعه پس ميآمد ،
گروههاي پيدايي با جز زيرا گذارد جامعه آنرا نام بتوان
عنوان به چيزي هنوز خودجوش ، حقوق ظهور و اجتماعي مختلف
يكديگر درون از كه گروهي دو اولين.نداشت وجود جامعه
كنند همزيستي توانستهاند مشترك چهارچوپ يك در و جوشيدند
.كردند ايجاد را جامعه
را متنوع گروههاي تكثير جماعات برخي اقوام ، تاريخ در
جامعه تشكيل و ماندند باقي نتيجه در و پذيرفتند خود در
قمع و قلع به خودبخود و نپذيرفتند تعدادي و دادند
حيات براي كوتاه عمري و پرداختند خود خودجوش گروههاي
سلولهاي اجتماعي گروههاي آنكه نتيجه.ساختند مقرر خود
مسائل تحليل و تجزيه و هستند جامعه هر دهنده تشكيل
با جز (شناسي جامعه نظر از) جامعه هر حقوقي و اجتماعي
و پنهان ارزشهاي طبقهبندي و گروهها بين مناسبات تبيين
.نيست ميسر جامعه يك در آنها از يك هر در حقوقي نهفته
گروههاي پيدايي حقوقي خصلت براساس و منوال براين
حاكميتسياسي بنياد را حقوقي صلاحيت وقتي اجتماعي ،
موجود به حقوق بشناسيم ، اجتماعي بزرگ گروههاي
سياسي حاكميت مشروعيت "اصولا كه ميگردد زندهايتبديل
.مينمايد تقرير را
آنرا احكام و سياسي حاكميت كه حقوقدانان نظر برعكس زيرا
در كافي اجراي ضمانتهاي و است اقتدار و اجبار واجد چون
دستورالعملهاي نظام بناي و تدوين مستعد دارد اختيار
براي حكومت از صالحتر را كسي "الزاما و ميدانند حقوقي
گروههاي حقوقي صلاحيت جامعهشناسان نميشناسند ، مهم اين
مذهبي گروههاي و سنديكاها و احزاب قبيل از اجتماعي بزرگ
و مينمايند تلقي حقوق تدوين منشاء و موجد را سياسي و
ميپندارند حقوقي مشروعيت واجد آنجا تا را سياسي حاكميت
قانون اصل 35.باشد همسو اجتماعي گروههاي حقوق با كه
:ميدارد اعلام صراحت به سال 1793 در فرانسه اساسي
سوي از شورش كند ، پايمال را مردم حقوق حكومت ، كه هنگامي
لازمترين و حقوق مقدسترين از مردم ، از بخشي يا همه
.است تكاليف
فعليت اجتماعي ، گروههاي حقوق بر دولتي حقوق فشار
ولي مياندازد تعويق به را گروه صلحجويانه سازماني
قالب در گروه آرمانهاي و ارزشها آگاهانه شناخت و تجربه
كه (فراهاني مقام قائم كبير ، امير) مييابد تجسد فردي
سرنوشت انتظار در پيشبيني قابل غير ماجراهاي و مخاطرات
مورد "تلويحا مطروحه ارزشهاي و خواستهها "طبيعتا و اوست
در قهرماني قالب در ناچار به و ميگيرد قرار گروه تاييد
چيزي افكار تنويرميشود حاضر سياسي و اجتماعي عرصههاي
نه و خود حقوق به مردم و گروهها افراد كردن آگاه جز نيست
(غيره و دادن راي حق و بشر حقوق) شخصي حقوق فقط البته
ايدههاي و ارزشها جوابگوي "عملا كه عيني حقوق بلكه
ظهور آنجا نخبگان و قهرمانان.است اجتماعي اجتنابناپذير
به تاريخي عامل و نيست كار در افكاري تنوير كه ميكنند
واجد گروههاي سازماندهي به بياتكاء و خود خودآگاهي صرف
را تاريخي عملي شده طرحريزي ارزشهاي و اهداف نيازمند و
.ميسازد همت وجهه
بلكه نيست قهرمان يك (ره)خميني امام منظر ، اين از "مثلا
اقشار و گروهها آگاهي بر "اساسا كه بود عيار تمام رهبري
پاي آرمانهايشان و ارزشها و حقوقشان به نسبت مختلف
متحد را جامعه گروه دهها و دهها توانست و ميفشرد
ايران تاريخ.سازند سرنگون را فاشيستي حاكميتي و نمايد
با همراه كه رهبري اما كرده تجربه را بزرگي قهرمانان
درآمده تجربه به يكبار فقط بسازد ، را تاريخ مردم آحاد
حاكميت و مطلق استبداد شرايط در نخبگان و قهرمانان.است
و ارزشها به جامعه هنوز كه ميشوند ظاهر فراگروهي حقوق
و گروهها بين رابطه و ندارد روشني آگاهي آنها ايدههاي
.است اعتماد قابل غير و شكننده بسيار آنها
حقوق حاكميت با استبدادي نظامات در هرگز خلاق ، مديريت
و حي واقعيت و نميكند پيدا ظهور امكان فراگروهي دولت
خلاق مديريت برعكس.نيست قائل آن براي جايگاهي نيز حاضر
و مانع با كه مشروعي سياسي حاكميت با مواجهه وضعيت در
اجتهادي غير و سنتي دريافتي با و روبهرو سنتي رادعهاي
.است همزاد دارد باور را خود سياسي مشروعيت حقوق از
ضروريترين و فوريترين كه جايي در خلاق مديريت
سنتي روابط ساختار و صوري حقوق موانع با برنامهها
گروههاي از آحاد بسيج صورت به مبتكرانه ميگردد روبهرو
.ميشود عمل ميدان وارد متعالي ارزشهاي واجد
اعتقاد با سنتي حقوق سياسي ، مشروعيت از صرفنظر بنابراين
و قال) قولي و مدرسي انديشه و متاخرين حقوقي صلاحيت به
گرديد ، تبديل دولتي حقوق به وقتي آرمانگرا ، "گاها و (قال
حتي و خودجوش حقوق به نسبت كلي به را خود حقوقي مشروعيت
فراگروهي حقوق به و ميكند فراموش خود اوليه ارزشهاي
موقعيت در را خود حقوقي صلاحيت "صرفا و ميگردد تبديل
از فيالواقع و مينمايد جستجو حكومتي اقتدار و سياسي
گروه افتاده تاخير به ارزشهاي و برميتابد روي اجتهاد
بعضي و عربستان حقوق از بخشي.ميگيرد ناديده نيز را خود
در روي افغانستان سياسي گروههاي برخي و عربي كشورهاي از
و فراگروهي "ماهيتا نتيجه در دارند ، اجتهادي ضد نقاب
به كه هستند فراگروهي دولت حقوق چراي و بيچون انعكاس
شديدي تمايل خود تشريحي "بنيادا و تكويني ضد طبيعت لحاظ
اجتماعي توسعه اصلي مايه و پايه كه خودجوش حقوق محو به
.ميدهند نشان است
رهبري در كه اجتهادي بر عملي تكيه با تنها سنتي حقوق
كه حقوقي بعنوان "اولا ميتواند يافته تبلور سياسي
جامعه هيئت در "ثانيا و گيرد قرار موضوعه حقوق زيربناي
كند ، توافق جامعه دهنده تشكيل گروههاي خودجوش حقوق با
باشد جامعه هر تاريخي و اعتقادي هويت حفظ و تعميق عامل
عملكرد و توسعه مقابل در كه دولتي حقوق عنوان به وگرنه
با كشاكش به نموده ، علم قد حقوقي صلاحيت واجد گروههاي
حقوق حضور اساسي مانع و ميپردازد خلاقيت و نوآوري
حقوق لحظه اين از و ميگردد نهادي حقوق تدوين در خودجوش
شكل در يا و حاكم گروه منافع حقوق صورت به "صرفا يا مدون
و اجتماعي مناسبات متن با محكم ارتباط هيچ بدون تاريخي
معضل حل درميآيد ، اجرا حيطه به جامعه در مدغم گروههاي
خودجوش حقوق با تام رابطهاي جامعه هر اقتصادي توسعه
رابطهاي بدون و دارد آن در حاضر اجتماعي گروههاي
اجتماعي گروههاي منافع و آرمانها و ارزشها بين متقابل
جامعه نسق و نظم اجتماعي ، و اقتصادي توسعه برنامههاي با
.ميشود مواجه بحران با
|