چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۳۰۰۹- March, 19, 2003
نبرد نفت
ملي شدن صنعت نفت منافع مالي افرادي كه متعلق به «سرمايه داري وابسته» بودند و با واسطه مجالس قانونگذاري مي كردند را به خطر مي انداخت
005170.jpg

گروه ايران، عبدالرضا تاجيك: «آقايان بايستي توجه كنيد كه هميشه وكيل نخواهيد بود و باز آقايان توجه كنيد بر فرض اينكه انشاءالله باز وكيل باشند هر دفعه ملت ايران با چنين روز عظيمي كه شايد نظير در تاريخ مشروطيت ايران نداشته باشد مقابل نمي شوند. . . مردم نگاه مي كنند ببينند اين اشخاصي كه در مجلس شوراي ملي به عنوان نماينده نشسته اند، اين ها آن مردي و مردانگي را دارند كه اين قيد و بند را از پا و دست ملت ايران بردارند يا خير؟» نطق سيدعلي شايگان در مجلس دوره شانزدهم از روزي كه ويليام نوكس دارسي تبعه انگلستان با تحصيل امتياز «نفت جنوب ايران» موجبات رسوخ سرمايه امپرياليستي به ايران را فراهم كرد، نگاه ايرانيان از افق هاي مالي و اقتصادي نفت به افق هاي سياسي آن معطوف شد و بدينسان در طول ساليان گذشته ملاحظات مربوط به نفت نه تنها در سرنوشت ايران تاثير گذاشت بلكه در نگرش قدرت هاي جهاني و تعيين مسير سياست هاي آنها نسبت به ايران موثر واقع شد و به اين ترتيب تصويب طرح قانون ملي شدن صنعت نفت در مجلس ايران كه مي توانست قاعده بازي در سطح جهان را بر هم بزند، دورنماي بسيار وحشت انگيزي را پيش روي كشورهاي امپرياليستي گشود.
بي دليل نبود كه «امانوئل شين دل» وزير وقت دفاع انگلستان گفته بود، «اگر به ايران اجازه داده شود كه در اين مبارزه پيروز گردد مصر و ساير كشورهاي خاورميانه تشويق خواهند شد از ايران پيروي كنند. اقدام بعدي ممكن است ملي كردن كانال سوئز باشد. »
از سوي ديگر ملي شدن صنعت نفت منافع مالي افرادي كه متعلق به «سرمايه داري وابسته» بودند و با واسطه مجالس، قانونگذاري مي كردند را به خطر مي انداخت زيرا هر امتياز تازه فرصت ديگري بود براي اشرافيت مالي تا هر چه بيشتر كشور را غارت كند.
به همين دليل تاريخ نفت ايران انباشته شد از قتل هاي سياسي، ترويج فساد و رشوه خواري، خريدن شخصيت هاي سياسي و دولتي، وابسته ساختن احزاب و سنديكاها و در نهايت كودتا و اين خود اشاره اي بود محجوبانه از يك افسانه. نفت نشان از آشفتگي ها و درگيري ها دارد. بدنامي دارد و عاقبت ندارد. نيروهاي پيشرو و آگاه جامعه ايران كه احساساتشان از واگذاري امتياز نفت به بيگانگان جريحه دار شده بود، با آغاز تحولات بين المللي و رشد و گسترش انديشه هاي عدالت طلبانه و جنبش هاي رهايي بخش موضوع ملي شدن صنعت نفت را در ادبيات سياسي جامعه ايران وارد كردند. دكتر محمد مصدق كه بي شك در اين مبارزات ملي نقش برجسته و غيرقابل انكاري را بر عهده داشت و با طرح قانون ملي شدن صنعت «نفت» در مجلس شوراي ملي مستقيما با دولت انگلستان درگير شده بود، آگاه بود كه براي تحصيل «استقلال ملي» بايد از وجود مجلسي توانمند و مردمي استفاده كند كه اين امر نيز بدون اصلاح قانون انتخابات و آزادي مطبوعات به ثمر نمي رسيد. لذا او آشكارا مي گفت: «بايد قانون آزادي مطبوعات و قانون اصلاح انتخابات عجالتا در مجلس تصويب شود. » به همين دليل برنامه دولتي را كه او به مجلس شوراي ملي ارائه داد، متضمن دو ماده بود. يكي اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت و ديگري اصلاح قانون انتخابات مجلس و شهرداري ها.
آغاز ماجرا
پس از آنكه «سرگي كافتارادزه» معاون وزارت خارجه شوروي، براي گرفتن امتياز نفت شمال ايران در شهريور ۱۳۲۳ به تهران آمد، دكتر مصدق، نماينده تهران در نطقي در جلسه علني مجلس شوراي ملي ضمن مخالفت با دادن هر امتيازي به بيگانگان، از نظر اقتصادي و سياسي گفت: «تفكيك مسائل سياسي از اقتصادي مشكل است و اين دو سياست با هم همبستگي تام دارد، هر كجا اقتصاد صدق كند، سياست هم غالبا صادق است. »
در چنين اوضاع و احوالي بود كه او طرح دوفوريتي خود را به مجلس ارائه كرد كه ماده اول آن متضمن ممنوعيت هرگونه مذاكره رسمي يا غيررسمي به منظور اعطاي امتياز نفت بود. مصدق در سخنراني خود از دولت خواست تا وزارتخانه خاصي را براي نفت ايجاد كند و يك «وزير صاحب عقيده و كاردان» براي آن در نظر بگيرد و «به استخراج نفت به دست خود ما» اهميت قائل شود. بر همين اساس بود كه مجلس شوراي ملي در مصوبه اي با ابطال موافقتنامه احمد قوام نخست وزير ايران و سادچيكف نماينده شوروي، چند حكم كلي تري را در آن گنجاند. «ممنوعيت مطلق واگذاري امتياز نفت به خارجيان» و «الزام دولت به استيفاي حقوق ايران از نفت جنوب. » در هر حال در راستاي موازنه در سياست نفتي ايران، دولت در برابر ماموريتي ناخواسته قرار گرفت. مذاكره با شركت نفت جنوب آغاز شد كه نتيجه آن تصويب موافقتنامه اي تحت عنوان «لايحه نفت» يا قرارداد الحاقي گس - گلشائيان بود. مجلس بار ديگر در مقابل لايحه اي قرار گرفت كه آن لايحه «براي استيفاي حقوق ايران» كافي نبود لذا كميسيون مخصوصي كه براي بررسي مسئله نفت در مجلس شانزدهم تشكيل شده بود با «لايحه نفت» مخالفت كرد. در آن زمان فرمول تنصيف منافع، معروف به اصل پنجاه - پنجاه در ونزوئلا مطرح بود.
همچنين اين كميسيون با پيشنهاد پنج تن از اعضاي يك سازمان سياسي كه به تازگي توسط بيست تن از نمايندگان گروه هاي مختلف در منزل دكتر مصدق تشكيل شده بود، مخالفت كرد. در پيشنهاد سيد ابوالحسن حائري زاده، الهيار صالح، سيدعلي شايگان، محمد مصدق و حسين مكي آمده بود: «به نام سعادت ملت ايران و به منظور كمك به تامين صلح جهاني، امضاكنندگان زير پيشنهاد مي نماييم كه صنعت نفت در مناطق كشور بدون استثنا ملي اعلام شود، يعني عمليات اكتشافي، استخراج و بهره برداري در دست ملت ايران قرار گيرد. »
با رد «لايحه نفت» جنبش مردم ايران وارد مرحله تازه اي شد و شعار «همه چيز براي ملي شدن نفت» در سراسر كشور طنين انداز شد. دكتر حسين فاطمي، خليل ملكي و چند تن ديگر از روزنامه نگاران كه معتقد بودند ملي شدن صنعت نفت تنها راه استيفاي حقوق ايران است با ايراد سخنراني و نوشتن مقاله، مردم را نسبت به اهميت مبارزه اي كه در پيش داشتند آگاه مي كردند. با نصب نوارهاي سه رنگ پرچم ايران بر سينه مردم كه روي آن شعار «نفت بايد ملي شود» نوشته شده بود و همچنين تظاهرات دانشجويان، نبرد براي ملي شدن نفت به اوج خود رسيد. در چنين اوضاع و احوالي، فشارها افزايش يافت. شاه كه در اين دوران پرتنش نگران اوضاع بود و تمايل داشت تا مسئله نفت هر چه زودتر حل شود رجبعلي رزم آرا رئيس ستاد ارتش را به نخست وزيري برگزيد. رزم آرا كه مخالف ملي شدن صنعت نفت بود در ملاقات با شاه براي انحلال مجلس و اعلام حكومت نظامي در صورت بهتر نشدن وضع توافق كرد و بدين ترتيب يك بار ديگر راه «زور بي كلام» با حضور يك نظامي در راس دولت آزموده مي شد. همان گونه كه در دوره پنجم و ششم مجلس شوراي ملي هر وقت لايحه اي از طرف دولت پيشنهاد مي شد و نمايندگان نمي خواستند به آن راي دهند، سرتيپ محمدخان درگاهي رئيس نظميه با حضور در مجلس باعث مي شد تا نمايندگان بدون بحث، لايحه را تصويب كنند. متعاقب اين تصميم و زماني كه كميسيون نفت مجلس در حال بررسي مسئله نفت بود، رزم آرا مورد سوءقصد قرار گرفت و به قتل رسيد. يك روز پس از قتل نخست وزير، كميسيون نفت به اتفاق آرا با تصويب اصل ملي شدن نفت، تقاضاي دو ماه تمديد كرد تا فرصت لازم براي بررسي كامل جوانب امر و چگونگي اجراي آن را داشته باشد. روز ۲۴ اسفند سال ۱۳۲۹ مجلس شوراي ملي ماده واحده پيشنهادي كميسيون نفت را به اتفاق آرا تصويب كرد. روز بيست و نهم اسفند نيز مجلس سنا راي مجلس شوراي ملي را تاييد كرد و بدينسان مردم ايران اولين مرحله نبرد براي ملي كردن نفت را با پيروزي به پايان رساندند.
آغاز كشمكش
با كشته شدن رزم آرا، مصدق كه نگران بود مبادا شاه از اختيارات خود استفاده و مجلس را منحل كند و اصل ملي شدن نفت به نتيجه نرسد، طرح نه ماده اي را براي اجراي اين اصل به تصويب كميسيون نفت مجلس رساند تا ملاك كار دولت در تعقيب اصل ملي شدن نفت قرار بگيرد.
در اين ميان انگليسي ها كه هنوز «خطر نبرد» را درك نكرده و بر آن بودند تا به همان شيوه گذشته عمل كنند، در مذاكرات خود همواره بر وجود قراردادهاي گذشته تاكيد مي كردند. به طوري كه سفير انگلستان در تهران در يادداشتي ضمن اعتراض به دولت ايران در حملات تهديدآميزي نوشت: «امتناع دولت شاهنشاهي از آغاز مذاكره و يا هر اقدامي از طرف آن دولت در اجراي قانون اخير به وسيله و عمل يك جانبه. . . عواقب بسيار وخيمي در برخواهد داشت. »
دكتر مصدق كه در اين زمان به نخست وزيري رسيده بود در مصاحبه مطبوعاتي خود گفت: «مجلس ايران هيچ وقت تعهد نكرده و نمي تواند هم تعهد كند كه حق وضع قوانين و مقرراتي كه به صلاح مملكت خود مي داند و جزو حاكميت ملت است از خود سلب كند...»
مصدق همچنين در ديدار «بازيل جكسن» نايب رئيس هيأت مديره شركت نفت انگليس و ايران از اين شركت خواست تا از مقاومت و ستيز در برابر قانون ملي شدن نفت خودداري كند. جكسن در مذاكره خود با نخست وزير ايران موضوع «نوعي ملي شدن» را مطرح كرده بود كه مصدق نيز در پاسخ بر وجود يك نوع ملي شدن آن هم «نوع واقعي» آن تاكيد كرده بود. با شكست مذاكرات، جكسن كه به شدت عصباني شده بود پس از بازگشت به لندن در جمع خبرنگاران مي گويد: «مادام كه حكومت فعلي در ايران بر سر كار است، هيچ اميدي به تجديد مذاكرات نيست. » انگليسي ها كه از ابتدا مصمم به حفظ سلطه انحصاري خود بر نفت ايران بودند تلاش خود را براي روي كار آوردن دولتي دلخواه آغاز كردند. به همين دليل دكتر مصدق با اين اعتقاد كه انگليسي ها در امر مذاكره كارشكني مي كنند اعلام كرد كه «آنان به غلط فكر مي كنند، حكومت بعد از وي به خواسته هاي آنان تن خواهد داد. » او كه در طول مدت مذاكرات حسن نيتي از طرف انگليس مشاهده نكرده بود، تصميم به قطع رابطه سياسي با انگلستان گرفت و روز سي ام مهر ماه ۱۳۳۱ دولت ايران رابطه سياسي خود را با دولت انگلستان قطع كرد.
005175.jpg

از اين لحظه به بعد لندن خود را در مقامي نمي ديد كه به تنهايي با نهضت ملي شدن نفت برابري كند. پس يك راه چاره بيش نمانده بود: مشاركت دادن آمريكايي ها. دولتمردان آمريكايي كه پس از جنگ جهاني دوم به عنوان نيرومندترين كشور پيروز جهان شناخته مي شدند معتقد بودند «تامين نفت» به يك «برنامه مدون» نياز دارد. لذا سعي مي كردند از راه بانك بين المللي، فرمولي را جهت حل مسئله نفت ايران به دست بياورند. بر همين اساس دولت آمريكا با دو كشور ايران و انگليس وارد مذاكره شد تا شايد بتواند راهي بيابد تا صنعت نفت جهان با خطر مواجه نشود. جورج مك گي معاون وزير خارجه آمريكا در مذاكره با مصدق صراحتا بر اين مسئله تاكيد مي كند و مي گويد: «ما قصد نداريم به خاطر نجات ايران، سيستم دقيق و حساسي كه نيازمندي هاي حياتي نفت جهان را توليد و تامين مي كند دچار آشفتگي كنيم. » طرف آمريكايي كه گفت وگو با دكتر مصدق برايش هميشه جاذب و سرگرم كننده و گاه تكراري بود بر اين گمان بود كه «برخلاف ضرب المثل لنين كه مي گويد: براي پيشرفت دوگام به جلو، بايد يك گام به عقب رفت» دكتر مصدق، براي رفتن، يك گام به جلو و دو گام به عقب مي رفت. به دنبال مذاكرات مقامات آمريكايي با دولت ايران، آنان دريافتند كه تنها راه برون رفت از اين بحران كنار گذاشتن مصدق از صدر دولت است. جست وجوي راهي بهتر براي عملي كردن اين ايده در دستور كار كارگزاران آمريكايي قرار گرفت. با پيروزي محافظه كاران در انتخابات سال ۱۹۵۱ انگلستان و انتقال قدرت از حزب دموكرات به جمهوريخواه در آمريكا، انگليسي ها موفق شدند ژنرال آيزنهاور رئيس جمهور جديد آمريكا را متقاعد كنند كه حل مسئله نفت در دوره نخست وزيري مصدق به صورتي كه منافع آنها را تامين كند، امكان پذير نخواهد بود. لذا طرح براندازي مصدق به عنوان سهل ترين راه مقابله با كمونيسم و جلوگيري از سقوط ايران در دامان كمونيسم كه يكي از دغدغه هاي آمريكا بود، پذيرفته شد. مخالفان داخلي و خارجي نهضت ملي به زمان نياز داشتند تا شرايط لازم را براي وارد كردن ضربه نهايي فراهم كنند. به همين منظور تدابيري در چند جبهه طرح ريزي شد. از اين زمان به بعد دو دولت آمريكا و انگليس ضمن بررسي و تهيه طرح هاي مختلف براي سقوط دولت مصدق، بر لزوم به حركت درآوردن و متشكل كردن مخالفان نهضت ملي تاكيد كردند. بدينسان مقدمات طرحي تدارك ديده شد كه راهي پرخطر بود. متعاقب اين اقدامات فعاليت جناح دربار نيز شدت گرفت. ابراهيم خواجه نوري كه سردسته مخالفان در مجلس سنا بود؛ با طرح اين مسئله كه «رنجش دولت هاي غرب براي ايران خطرناك است»، سياست دكتر مصدق را شكست خورده و ناموفق ارزيابي كرد. جمال امامي نماينده مجلس نيز در سخنان خود علنا به مخالفت با مصدق پرداخت و با خودداري از شركت در جلسات مجلس به همراه ديگر همفكرانش موجبات ناكارآمدي مجلس را فراهم كرد.
مصدق كه در مقابل كارشكني تعدادي از نمايندگان مخالف با شيوه آبستراكسيون مواجه شده بود از مجلس بيرون آمد و در برابر جمعيتي كه در ميدان بهارستان گرد آمده بودند در سخناني گفت: «مجلس همين جاست كه شما مردم وطن پرست جمع شده ايد نه آن جايي كه يك عده مخالف با مصالح مملكت جمع مي شوند. » او كه خود را درگير در دو جبهه داخلي و خارجي مي ديد سعي كرد با ارائه لوايحي ضمن افزايش اختيارات خود امكانات مخالفان داخلي را محدود كند. شاه كه در اين دوران تنها به تثبيت موقعيت خود مي انديشيد و به دليل اينكه «هميشه طرفدار اشخاص ضعيف و متعلق و بي شخصيت بود» و از طرف ديگر چون «نمي خواست مبارزه ملي معنا پيدا كند» سخت از مصدق نگران بود. اين نگراني به جايي رسيد كه مصدق در پيامي به شاه گفت كه «بيش از اين نمي تواند روش خصمانه شاه و دربار را تحمل كند و استعفا خواهد داد. »
او همچنين در پيامي به مردم گفت: قبل از نهضت اخير كه سياست خارجي در امور مملكت دخالت مي كرد، هيچ گونه اختلاف اساسي بين دربار و دولت هاي وقت وجود نداشت و اين اختلافات پس از ملي شدن صنعت نفت به وجود آمده است. اميدوارم مجلس شوراي ملي هر قدر زودتر تكليف گزارش هيأت هشت نفري حل اختلاف را معلوم كند و به روح قانون اساسي مفهوم حقيقي خود را بازگرداند تا هيچ وقت بين دربار و دولت ها جاي اختلاف نباشد در مملكت مشروطه براي اينكه مقام سلطنت محفوظ و مصون از تعرض باشد، پادشاه مسئول نيست، به همين جهت است كه گفته اند: «پادشاه سلطنت مي كند نه حكومت. » با انتشار پيش نويس قانون اصلاح انتخابات، دولت متهم شد كه مي خواهد مجلس را فلج كند و آن را به تعطيل بكشاند. مصدق نيز در مقابل، اين گمان را كه او درصدد تعطيل كردن مجلس است بي اساس دانست. همچنين لايحه تمديد اختيارات نخست وزيري با واكنش تند تعدادي از نمايندگان مواجه شد و آن را «مخالف و مباين مسلم اصول قانون اساسي و صلاح مملكت و دولت ارزيابي كردند. »
اما مصدق در دفاع از اقدامات خود مي گويد:
«من نمي گويم كه لوايح قانونيم جامع تمام محاسن و فاقد تمام معايب بود، ولي مي خواهم عرض كنم كه تنظيمشان علتي جز احتياجات مملكت نداشت و در تصويبشان نظريات شخصي به كار نرفته است. با اين اختيارات بود كه توانستم با محاصره اقتصادي و نبودن عايدات نفت و پرداخت مخارج دستگاه نفت كه بار بودجه دولت شده بود و عدم تسلط بر قواي مملكتي و مبارزه با عمال بيگانه در داخل كشور قريب دو سال و چهار ماه به كار ادامه دهم. . . چون سياست خارجي از مراجع بين المللي و توطئه هاي داخلي نتيجه نگرفت، زمينه سقوط دولت را به دست مجلس فراهم كرد، به اين معنا كه عده اي از نمايندگان موافق با دولت حاضر شدند بر عليه دولت راي بدهند و دولت را در مضيقه بگذارند كه خود استعفا دهد و اگر نداد، استيضاح كنند و آن را به واسطه نداشتن راي ساقط نمايند... سقوط دولت به هر يك از دو طريق سبب مي شد كه نهضت ملي ايران به خودي خود خاموش شود و هدف ملت ايران به دست دولتي كه حتما رهبر نهضت ملي نبود، از بين برود و ديگر هيچ وقت كسي دم از آزادي و استقلال نزند و ملت ايران براي هميشه زير بار استعمار بماند. » او همچنين در مقابل مخالفان در سخناني كه از راديو پخش مي شد گفت: «نه داعيه تجاوز به حقوق خلق را دارم و نه شايسته است كه از طرف دوستان همقدم آماج يك چنين تير تهمتي واقع شوم. »
با نشر و گسترش زمزمه هاي مخالف با اقدامات اصلاحي مصدق، همراه با تبليغات و كارشكني ها و ايجاد تشنج در طبقات مختلف مردم، فعاليت كودتاگران براي تضعيف هرچه بيشتر دولت شدت گرفت. افراد و گروه هاي وابسته به دربار با استفاده از امكانات تبليغاتي و پخش شايعات به خصوص خطر به قدرت رسيدن حزب توده، نفتخواران را ياري مي دادند. به روايت «سيا» چهل و پنج هزار دلار به صاحب يك موسسه مطبوعاتي پرداخته شد تا خود را با جريان كودتا همساز كند. همچنين در تاريخچه عمليات پنهاني سيا آمده است، مخالفان دولت به ترساندن شخصيت هاي موجه تهران توجه خاصي داشتند. از همين رو به نام حزب توده دست به تبليغات سياه مي زدند و مطالبي منتشر مي كردند كه در آنها شخصيت ها تهديد مي شدند كه اگر با مصدق مخالفت كنند به طرز وحشتناكي مجازات خواهند شد، به نام حزب توده تلفن هاي تهديدآميزي به برخي از آنها زده مي شد و به خانه يكي از اين افراد نيز بمبي انداخته شد.
مترسك كمونيسم
دكتر مهدي حائري يزدي كه چندين مرتبه به عنوان پيغام بر، پيام آيت الله بروجردي را به مصدق منتقل كرده بود در خاطرات خود مي گويد: . . . درست صبح روز ۲۸ مرداد [۱۳۳۲] بود. آقاي بهبهاني به من گفتند «فلان كس، شما مي دانيد كه شاه از مملكت رفته بيرون؟» گفتم «بله. من شنيدم. » گفتند «مي دانيد كه صحبت جمهوري است؟» گفتم «اين هم گه گاهي به گوشم خورده. » گفتند «من از شما يك خواهش دارم. آن اين است كه من استدعا مي كنم شما همين امروز صبح برويد به قم» -. . . - پيش آقاي بروجردي و از طرف من بگوييد كه آقا، مملكت در شرف اضمحلال است. در شرف از بين رفتن است، براي اينكه صحبت جمهوري اين مملكت است. شاه رفته بيرون و همين امروز و فرداست كه اصلا تمام اوضاع و احوال مملكت به هم بخورد.
اصلا مملكت ديگر مي افتد آن طرف پرده آهنين. ديگر اصلا نه اسمي از دين خواهد بود، نه اسمي از ايشان، نه اسمي از مرجعيت، نه اسمي اصلا از اصل دين. اصلا كمونيستي مي شود. مملكت مي رود پي كارش. اين رابايد ايشان هر چه زودتر يك فكري بكنند. گفتم «چه فكري؟» گفت «يك دست خطي، يك حكمي صادر بكنند كه بالاخره مردم آگاه بشوند از اين حقيقت. بيايند جلوي توده اي ها را بگيرند. خلاصه نگذارند كه مملكت كمونيست شود. » گفتم «. .. اگر آقاي بروجردي، بعد از اينكه اين پيغام را از بنده از سوي شما شنيدند، به من گفتند بسيار خب، ولي نظر خودت چيه؟ اجازه مي دهيد كه من نظر خودم را هم به آقاي بروجردي بگويم؟». . . گفتم «به نظر بنده به هيچ وجه نمي آيد كه مملكت ايران با رفتن شاه كمونيست بشود. ممكن است، حداكثر اكثرش ممكن است جمهوري شود، ولي جمهوري ملازم و يا مساوي با كمونيستي نيست. . . آن وقت خب يكي از مطالبي كه [آقاي بهبهاني] به من گفت [اين بود كه] دكتر فاطمي نطق كرده كه بله آخرين پايگاه استعمار كه شاه بود از مملكت رفت. به [آقاي بهبهاني] گفتم «حالا وقتي كه آقاي بروجردي يك چنين حكمي كه جنابعالي پيشنهاد مي كنيد صادر بكند، شما راضي هستيد كه دكتر فاطمي بيايد و بگويد كه بله آخرين پايگاه استعمار انگليس حكم صادر كرده؟. . . . »۲
طرفداران شاه و دربار كه معتقد بودند: «دولت دكتر مصدق بيش از اين نمي تواند دوام بياورد. »۳ يك طرح دقيق و حساب شده را به مورد اجرا گذاشتند. روز نهم اسفند ۱۳۳۱ عده اي در حمايت از شاه به خانه نخست وزير حمله بردند. بدين ترتيب اين واقعه كه به منظور سرنگوني دولت قانوني و منتخب مجلس صورت گرفت سرآغاز مرحله جديدي از مبارزات ملي شد. هدف آنان از استفاده از عده اي لمپن هوادار شاه اين بود كه مردم را وادارند تا آن چيزي را كه مجلس هنوز جرات بيانش را نداشت به زبان بياورند. متعاقب اين حوادث در شيراز اجتماع مردم كه به حمايت از دكتر مصدق برگزار شده بود توسط مخالفان بر هم خورد و مركز حزب ايران و اداره چهار مورد حمله واقع شد و عده اي مجروح شدند و مهاجمان نقاطي را به آتش كشاندند. اين درگيري ها در شهرهاي ديگر نيز اتفاق افتاد به گونه اي كه در برخي مناطق حكومت نظامي اعلام شد. گرفتاري هاي مصدق در داخل بيش از آن بود كه بتواند گامي فراتر نهد.
005210.jpg

شاه و دربار سعي كردند با خريد نمايندگان مجلس تازه تاسيس دوره هفدهم آخرين ضربه را بر نهضت ملي وارد سازند. دكتر حسين فاطمي وزير خارجه در ملاقات با شاه كه در راستاي حل اختلاف ميان دولت و دربار انجام شد، او را به عدم دخالت در امور دولت توصيه كرد و عواقب در افتادن با مصدق را به وي گوشزد كرد. همزمان با اين اقدامات مخالفان سعي كردند با انجام يك رشته عمليات، زمينه لازم را براي طرح عدم كفايت نخست وزير فراهم كنند. ربايش و قتل سرتيپ محمود افشار طوس رئيس شهرباني كشور با هدف ايجاد احساس عدم امنيت و هرج و مرج در كشور انجام شد و اين گونه بود كه هندرسن سفير آمريكا در تهران در گزارشي موقعيت دربار و مصدق را در نتيجه حوادث اخير تضعيف شده ارزيابي كرد. مصدق كه عرصه عمل براي او تنگ شده بود تصميم گرفت «كاسه گرم تر از آش نشود و سرنوشت مملكت را به دست مردم بسپارد»، لذا ضمن دعوت از مردم براي شركت در يك همه پرسي در پيامي گفت: «قانون ها، مجلس ها و دولت ها همه براي خاطر مردم به وجود آمده، نه مردم به خاطر آنها وقتي يكي از آنها را نخواستند مي توانند نظر خود را درباره آن ابراز كنند.»
اين مقاومت مي توانست سرآغاز حركتي براي بسيج و تجهيز مردم بر ضد دشمن باشد اما حاكميت فضاي مخاصمه، تنش، غوغاگري و هيجان بر فضاي سياسي جامعه جايي از آينده نگري و مصلحت جويي باقي نگذاشت. «سران نهضت ملي ما به سياست استعماري قرن نوزده خوب آشنا بودند و پيروزي هاي اوليه نهضت كه الهام بخش نسل هاي آينده خواهد بود، ناشي از همان آشنايي مي باشد اما متاسفانه سران نهضت به فنومن ها يا فعل و انفعال هاي نويني كه پس از جنگ اول جهاني و به خصوص پس از جنگ دوم به وجود آمده بود آشنا نبودند. فقدان ايدئولوژي به معناي فقدان محك و ملاكي براي شناسايي مسائل مشكل و بغرنج بين المللي بود. . .
مردم همواره وظيفه خود را انجام مي دادند و رهبران خود را در مسند حكومت مي نشاندند ولي باز هم بي بند و باري و بي نقشگي وضع را متزلزل مي كرد. . . يك سازمان ملي كه حامي نهضت باشد و بتواند از نيروهاي وفادار و فداكاري كه در سرتاسر كشور بودند در موقع لازم استفاده كند وجود نداشت. تكيه رهبري نهضت به دستگاه دولتي فاسد و منحطي بود كه افزار قابل اعتمادي براي نهضت نبود. . . بارها يادآوري گرديد كه از اين همه نيروهاي اجتماعي به شكل حزب بزرگ استفاده شود. . . ميليون ها نفر توده مردم، حاضر به كمك بودند و هزاران هزار روشنفكر و كارشناس ميل داشتند مجانا خود را در خدمت نهضت قرار دهند ولي مجرايي وجود نداشت كه رهبري بتواند از انرژي و فكر اين همه نيروهاي اجتماعي استفاده كند و بالنتيجه در موقع لازم اين نيروهاي پرارزش به كلي عاطل و باطل ماندند. »۴
شعار، ناسزا، افشاگري، مبارزه طلبي و در نهايت قتل و ترور از مشخصه هاي بارز آن دوره شد و بدين طريق طرح كودتا چنان سريع و آسان به انجام رسيد كه لوي هندرسن سفير آمريكا در تهران نيز در گزارش خود نتوانست اظهار شگفتي خود را پنهان كند.
پي نوشت:
۱ - ورنون والترز - مترجم مك گي معاون وزارت خارجه آمريكا
۲ - خاطرات دكتر مهدي حائري يزدي - نشر كتاب نادر - ص ،۴۸ ،۴۹ ۵۰
۳ - علي سهيلي سفير ايران در لندن
۴ - خليل ملكي - نهضت ملي ايران و عدالت اجتماعي - ،۱۵۵ ،۱۵۶ ۱۵۶

نگاه اول
آسيب شناسي يك جنبش
رامين رادنيا
بسياري از مورخان جنبش ملت ايران در دهه ۳۰ را كه به ملي شدن صنعت نفت و استقرار دولت مردمي منجر شد، سرآغاز بسياري از تحولات سياسي و اجتماعي در منطقه و حتي فراتر از آن تحول در تمامي كشورهاي در حال توسعه ارزيابي مي كنند. براساس اين رويكرد اقدام ملت ايران در احقاق حقوق خويش در تمامي ابعاد آن، ملت هاي منطقه و جهان سوم را به قدرت و اراده شان در برطرف ساختن و جبران حقوق ضايع شده خويش واقف كرد و به اين ترتيب بسياري از جنبش هاي استقلال طلبانه در اين كشورها با برداشتي از الگوي حركت مردم ايران راه خود را يافته و در حقيقت مديون اين ملت هستند. با اين وجود درك وقايع بعد از ملي شدن صنعت نفت تا شكست دولت يعني حوادث حد فاصل سال هاي ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ نيازمند شناخت شرايط جامعه آن زمان و آسيب شناسي جنبش هاي اجتماعي در اين مرز و بوم است. از اين منظر اين پرسش همواره نزد نسل هاي بعد از اين واقعه تاريخي مطرح بوده است كه چرا حركتي كه سرمشق كشورهاي ديگر در دستيابي به حقوق خويش بوده است در خاستگاه خود نتوانست چندان دوام بياورد و سرانجامي يافت كه ظرف يك روز تمامي دستاوردهاي آن از ميان رفت و مردمي كه با شور و هيجان بسيار زمينه ملي شدن صنعت نفت و استقرار دولت مصدق را فراهم ساخته بودند با نشستن در خانه هايشان نظاره گر از دست رفتن دستاوردهايي شدند كه با زحمت و تلاش بسيار محقق شده بود. در واقع شكست سريع و برق آساي دولت مصدق با وجود دستاورد بزرگ آن يعني ملي شدن صنعت نفت و استقرار نهادهاي مدني و محترم شمردن حقوق و آزادي هاي شهروندان، شگفتي بزرگ تاريخ تحولات سياسي ايران به شمار مي آيد. اين رخداد از زواياي مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي قابل بررسي و تحليل و نتايج آن بدون شك عبرت آموز است. براي برشمردن دلايل اين ناكامي البته نمي توان از عوامل خارجي و تحريك كشورهاي مخالف غفلت ورزيد. كشورهايي كه منافع شان با ملي شدن صنعت نفت و استقرار دولت مردمي به خطر افتاده بود اما با اين وجود پذيرفته نيست كه تمامي علت هاي اين شكست را به بيگانگان نسبت داد و از نقد شرايط داخلي و عملكرد دولتمردان غافل ماند.
شاخص هاي جامعه ايران در آن زمان بيان كننده آن است كه هنوز زيرساخت هاي تحقق جامعه مدني شكل نگرفته بود و آنچه كه از سوي روشنفكران و نخبگان مطرح مي شد نقطه اتصال محكمي با بدنه اجتماعي نداشت از اين رو هدايت جنبش به لحاظ سرعت و جهت سنخيت چنداني با شيوه هاي مطلوب توده ها نداشت. ملي شدن صنعت نفت، كسب استقلال و رهايي از وابستگي به بيگانگان و توجه به مطالبات مردم خواست توده ها بود اما به علت نبود تجربه در مديريت حركت هاي مردمي و اشتباهات استراتژيك رابطه ميان بازيگران عرصه قدرت سياسي با توده ها مخدوش شد و اين نكته در آسيب شناسي حركت هاي اجتماعي و جنبش هاي مردمي در يكصد سال اخير قابل تامل است. واقعيت آن است كه در جوامع در حال توسعه به علت بالا بودن هزينه هاي تحولات اجتماعي و نيز شاخص هاي فرهنگي و اجتماعي توسعه يافتگي يك ملت، در صحنه نگاه داشتن مردم فرايندي پيچيده، حساس و دشوار است. در چنين جوامعي مردم كلان مطالبات خود را تشخيص مي دهند و حتي حاضرند براي تحقق خواسته ها و حقوق خويش هزينه هاي بالايي را همچون شركت در اجتماعات توام با زدوخورد و احتمال بازداشت بپردازند اما به علت عدم برخورداري از زيرساخت هايي چون احزاب واقعي و شكل گرفته از بطن جامعه در نهايت ناچارند با پذيرش خطرپذيري، هدايت تحولات اجتماعي در مسير تحقق مطالبات را به افراد و چهره ها بسپارند و در يك عقب نشيني اجباري كه ناشي از نبود نهادهاي مدني واسط است، نظاره گر سرانجام واگذاري اختيار خويش باشند. اين شرايط از يك طرف حضور بازيگران اصلي حركت هاي اجتماعي و نخبگان را در عرصه قدرت تسهيل مي سازد اما از سوي ديگر حساسيت پذيرش مسئوليت را به شدت افزايش مي دهد. نگاه از اين زاويه نشان دهنده آن است كه كوچك ترين خطا و انحراف از مطالبات مردم سبب مي شود تا منتخبان مردم در شرايط حساس پشتيباني توده ها را از دست بدهند. چنانچه كمتر كسي تصور مي كرد جمعيتي كه همواره در آغاز جنش ملي شدن صنعت نفت و استقرار دولت مردمي با اشاره دكتر مصدق در صحنه حاضر مي شد و نمونه هاي آن حضور گسترده مردم در ميدان بهارستان و هنگام خروج مصدق از مجلس شوراي ملي بود، در روز نياز غايب صحنه باشند. يافتن دلايل غيبت مردم در آن هنگام نيازمند آن است كه واقع بينانه به ارزيابي تحولات آن ايام پرداخت. آيا احزاب متنوع در آن زمان به واقع برخاسته از متن جامعه بوده اند؟ آيا نخبگان جامعه آن روز ايران در عملكرد خود حساسيت ها و ظرافت هاي مورد نظر مردم در تحقق مطالبات اجتماعي را مد نظر داشته اند. آيا پرداختن به شعارهاي غيرواقعي و افزودن بر مطالبات مردم بدون توجه به زمينه هاي واقعي تحقق وعده هاي ارائه شده، آسيب پذيري جنبش نوخواهي مردم ايران را سبب نشد؟
آسيب شناسي حركت مردم ايران در جريان نهضت ملي نفت نشان مي دهد كه خواسته هاي كلان مردم بحق، ريشه اي و از پشتوانه وسيع از سوي قشرهاي مختلف برخوردار بود چنانچه دكتر مصدق نيز با اقبال گسترده توده ها در طيف هواداران سنت و نيز طرفداران تجدد برخوردار بود اما در مجموع خطاهاي استراتژيك داخلي در كنار اختلال هايي كه دشمنان خارجي ايجاد كردند سبب شد كه جنبش آزاديخواهي مردم به سرانجام خوشي نرسد.

گفت وگو با مشاور ويژه كنگره ملي عراق بخش پاياني
وعده گاه احتمالي
ما مايليم تصوير كارآمدتر و موثرترياز ايران را در آمريكا ببينيم من مي دانم اين كار براي مردم اين كشور مشكل و از لحاظ سياسي پرمخاطره است
005200.jpg
هنگامه شهيدي
• در ۲۴ سال گذشته بارها ايران و آمريكا در سياست خارجي به هم نزديك يا دور شده اند كه آن هم به سياست سران دو كشور در مقاطع خاص باز مي گشت اما برخي موضع گيري ها هم در دور شدن دو كشور از هم بي تاثير نبود. اخيرا بوش ايران را «محور شرارت» تلقي كرد و دكتر خليل زاد نيز عنوان كرد كه «آينده ايران بايد توسط مردمش فيصله پيدا كند»... و اين مواضع به نحوي دخالت در امور داخلي ايران تلقي مي شود و اعتماد از ميان مي رود؛ شما چگونه مي خواهيد اعتمادسازي مجدد كنيد؟
مشكل اصلي نبود ارتباط جدي است. شما بايد متوجه اين امر باشيد كه ايالات متحده كشوري است كه در درون فرو رفته و سياستمان هم سياست داخلي است. ما مردمي را از تمام جهان داريم كه به آمريكا مي آيند و تبعه آنجا مي شوند و اين صداي آنها است كه در تصميم گيري ما درخصوص ساير كشورها مهم ترين عامل است. ما خيلي به بقيه دنيا فكر نمي كنيم، مثل ايران، ما هم تمام نيازهايمان را در داخل كشورمان داريم. ايران براي خود قاره اي است مثل آمريكا و ملتي است با مرزهايي كه به ۳۰۰ سال قبل از ميلاد مسيح باز مي گردد و با سياستي با منشاء بسيار ايراني. حالا، ما اينجا دو كشور داريم كه بيشتر مشغول خودشان هستند. عذر مرا بپذيريد اما از ما هيچ گونه تصوير موثري در اينجا نيست، و از ايراني ها هم تصوير موثري در آمريكا وجود ندارد ضمن آنكه هيچ صداي موثر و كارساز ايراني هم در آنجا نيست و همين باعث سختي كار ما در درك دقيق تفكر دولت ايران مي شود. مسئله صحبت با اپوزيسيون ها بهترين نمونه اين مورد است. از ديد ايالات متحده، اين رويه عادي يك كشور در قبال يك كشور ديگر است. من مي فهمم كه اين نكته مي تواند در اينجا به اشتباه تعبير و تفسير شود به ويژه به گونه اي كه چيزهايي مانند عبارت «محور شرارت ها» تعبير گرديد. در عين حال، ما در آمريكا وجود ايراني ها را در حوزه هاي منافع ايالات متحده مي بينيم و هر روز با گويش و زبان بسيار تهاجمي مواجه مي شويم. اين سخنان سالي يك بار اتفاق نمي افتد بلكه هميشگي هستند و حاكي از آنند كه آمريكا شيطاني ترين كشور جهان است. حالا، اگر ما اين حرف ها را بزنيم ممكن است مهم و معني دار باشند. اما با اين حال، اين انعكاس آينه اي مسئله است. حال، داشتن گفت وگوهاي جدي تر آن چيزي است كه في الحال ضرورت دارد. ممكن است عراق محل ملاقات ما باشد و بتوانيم برخي از اين موضوعات را در آنجا مورد گفت وگو قرار دهيم. من مي گويم ما قبلا برخي از اين گفت وگوها را در افغانستان آغاز كرديم و بنابراين اين روندي است كه آغاز مي شود. ما مايليم تصوير كارآمدتر و موثرتري از ايران را در آمريكا ببينيم، دوست داريم شاهد ارتباط ايراني موثرتر باشيم. من مي دانم اين كار براي مردم اين كشور كار مشكل و از لحاظ سياسي پرمخاطره است...»
• از تابستان گذشته، تاكنون دست كم آمريكا سه بار ايران را به دخالت نظامي در افغانستان، حمايت از اسماعيل خان و برخي فرماندهان نظامي اين كشور و حتي همكاري براي فراري دادن القاعده متهم كرده است حال با وجود اين نگاه منفي چگونه مي خواهيد با نگاه مثبت در خصوص ايران كار كنيد؟
مشكل اصلي اين است كه پرونده اين موضوع در دست افراد اطلاعاتي، امنيتي و نظامي قرار مي گيرد. اين افراد به دليل شغلشان ماهيتي، مقابله گر و مواجهه گر دارند و بايد هم همين طور باشند. ضمن اينكه علاقه اي به حل مسائل از طريق گفت وگو ندارند. شغلشان ايجاب مي كند كه در پي درگيري و مناقشه باشند. خوب است كه ما وراي چنين سطحي از گفت وگو برويم و به طور جدي شروع به صحبت بين نماينده كشور شما و نماينده كشور ما نماييم. هرگاه در مورد دنياي مسائل سري صحبت كنيد با چنين نوعي از گفت وگو روبه رو خواهيد شد.
• اگر موافق باشيد دوباره به بحث عراق برمي گرديم آيا واقعا آمريكا مي خواهد دموكراسي در عراق تحقق پيدا كند؟
بله ما به اين امر اعتقاد داريم. من شك و ترديدي كه در سوال شما هست را درك مي كنم و اميدوارم بتوانيم اعتقادمان را با عملكردمان نشان داده و اثبات نماييم. اين جواب سوال شما است و من نمي دانم راه ديگري براي رفع آن در اين برهه وجود دارد يا خير. نكته اي كه اينك مي توانم براي اثبات حرفم ارائه دهم اين است كه هر دو كشور اپوزيسيون متحد عراقي در خارج از عراق و همان جنبش هاي دموكراتيك در داخل عراق را حمايت مي كنيم و اميدوارم اين نشانه خوبي براي شما باشد كه ما در آينده هم همين كار را مي كنيم. . .
• عراق بعد از «صدام» چه خواهد شد؟
احتمالات بسياري وجود دارد اما محتمل ترين آن از ديد من آن است كه حمله نظامي كوتاه و موفقيت آميز خواهد بود. تا به امروز، اين پرمطالعه ترين جنگ و آمريكا موفق ترين قدرت نظامي در تاريخ بشر بوده است. پيش بيني ما اين است كه از لحاظ نظامي مشكل مهمي نخواهد بود. البته احتمالات خطرناكي وجود دارند كه مي توانند منجر به مرگ غيرنظاميان عراقي زيادي شوند كه اميدواريم شمار آن را به حداقل برسانيم ضمن آنكه به ايران چشم داريم تا در به حداقل رساندن اين شمار به ما كمك كند. بنابراين اين ديدگاه ما از لحاظ نظامي است. البته مهم ترين سوال اين است كه بعد از پيروزي چه خواهد شد. ما واقعا معتقديم مردم عراق توانايي حكومت و اداره خود را دارند. آنها تحصيلكرده هستند، منابع دارند، به عنوان يك ملت داراي تاريخ طولاني و درازمدتي هستند كه البته مي دانم خيلي ها ممكن است مخالف عقيده من باشند اما اين باور من است. ما عراق را به مردمش باز مي گردانيم و بسيار مطمئنيم خود مردم عراق يك دولت باثبات و دموكراتيك را ايجاد خواهند كرد. ما مي دانيم ايران در اين معادله از اهميت به سزايي برخوردار است و اين خود دليلي است بر حضور من و دكتر چلبي در اينجا و دليلي براي اينكه چرا ما سعي داريم دولت ايران كه علاقه مند به آينده عراق هستند، همكاري نزديك داشته باشيم. ما معتقديم نظر كلي شما هم در مورد عراق با ما يكي است كه اين كشور به وسيله مردم خودش و به گونه اي منصفانه و دموكراتيك اداره شود...
• نگراني ما اين است كه عراق مانند كويت، پايگاه ديگر آمريكايي ها در منطقه شود در همين حمله به عراق هم نيروهاي شما در كويت استقرار دارند و مي دانيد كه كويت هيچ وقت نمي تواند به آمريكا «نه» بگويد...
اين مسئله اي است كه به تاريخ آنها برمي گردد تا قدرت ما بر آنها. اگر ايالات متحده واقعا از يك كشور منطقه خواسته اي داشته باشد، پرواضح است كه آن كشور نمي تواند به ما نه بگويد و به همين خاطر من با شما موافق نيستم. ضمن آنكه متوجه نكته تان هستم. شما مي توانيد اين را در مورد آلمان، ايتاليا يا ژاپن هم بگوييد. اين درست است كه ما خواهان روابط دوستانه با دولت جديد عراق هستيم اما ما توقع روابط دوستانه با دو دولت نماينده داريم كه هر يك حامي و بيانگر منافع ملي خود باشند. ما باور داريم دولت عراق احتمالا دوستي ما را به نفع خود مي بيند اما ما نه اصرار مي ورزيم و نه هرگز اين كار را كرده ايم. در عين حال كه فكر نمي كنم اين امر غيرعادي باشد و ما آن را يك كار استعمارگرانه نمي بينيم. از نظر ما اين يك عمل بديهي بين دو كشور آزاد است. . .
• ولي در صورت عدم تصويب سازمان ملل از بسياري كشورها در همراهي جهت حمله به عراق پاسخ «نه» خواهيد شنيد...
اعتبار سازمان ملل در ايالات متحده به شدت كاهش خواهد يافت. ما معتقديم اين نشانه ضعف سازمان ملل است و ما حتي تمايل كمتري پيدا خواهيم كرد كه سياستمان را تحت تابعيت سازمان هاي بين المللي مانند سازمان ملل قرار دهيم. بايد اين نكته را در نظر داشته باشيد كه سازمان ملل در آمريكا محبوب نيست و اين براي ما كار سختي است كه براي مردممان توضيح دهيم چرا نظرات آن كشورها در مورد دولت سركوب كننده اي كه از نظر مردمش هيچ مشروعيتي ندارد بايد براي آمريكا مهم باشد. ما خودمان سازمان ملل را به وجود آورديم و ايده آن را مورد حمايت قرار داديم اما ما فقط موقعي آن را حمايت مي كنيم كه موثر باشد. ما به داشتن روابط حسنه با كشورهاي دموكراتيك در سراسر جهان، ادامه مي دهيم و مي دانيم كه همچنان مركز ديپلماتيك جهان باقي مي مانيم بدون توجه به اينكه چه بر سر سازمان ملل مي آيد بنابراين از ديد آمريكا اين بيشتر امتحان كردن توانايي مجامع بين المللي در رويارويي با مشكلي بسيار جدي مانند صدام حسين است، نه امتحان اينكه آيا ما اخلاقا نظر درستي داريم يا نه. ما مطمئنيم كه مي دانيم صدام حسين انسان بدي است، مورد حمايت مردم عراق نيست و رفتنش براي دنيا خيلي بهتر است. نظر كشورهايي كه دموكراتيك نيستند، بيانگر ايده ها و افكار نبوده و نيز كشورهايي كه خودشان هم دولت هاي خوبي ندارند در سيستم سياسي آمريكا فاقد اهميت اند. لذا نتيجه، يك سازمان ملل بسيار تضعيف شده خواهد بود. . .
• در چند روز گذشته تركيه از در اختيار گذاشتن پايگاه هايش به آمريكا امتناع كرده است استراتژي آمريكا در اين خصوص چيست؟
اين تصميمي است كه دولت تركيه در اتخاذ آن آزاد است. عملكرد تركيه به گونه اي است كه باور دارد حافظ منافعش است و ما به تصميمشان احترام مي گذاريم. ضمن آنكه تصميم آنها به عنوان عاملي در معادلات آتي ما در خصوص روابطمان با تركيه و نيز تاثير و نفوذ آتي اين كشور در دولت جديد عراق محسوب شده و موثر است. اينكه نتيجه عمل آنها دقيقا چه خواهد بود، روشن نيست. از نظر نظامي، اين امر كاملا بي اهميت است. ما علاقه مند بوديم كه تركيه را داخل نماييم زيرا آنها متحد ما هستند، متحد ما در ناتو هستند، آنها كشور مسلماني هستند كه دموكراتيك هستند ما مي خواهيم آنها را در اين مقطع با خود داشته باشيم اما از لحاظ نظامي مهم نيست و اين تصميم در آينده تركيه بيشتر تاثير خواهد داشت تا در آينده ايالات متحده...
• برنامه ريزي «واشنگتن» در خصوص حملات بيولوژيكي از سوي «صدام حسين» چيست؟
ايالات متحده تدابير گسترده اي را براي حفاظت از سربازان خود انديشيده است و همچنين تدابير گسترده اي براي حفظ كشورهاي متحدمان كه در نزديكي منطقه درگيري ها قرار دارند. ريسك و خطر سلاح هاي بيولوژيكي يا ساير سلاح هاي كشتارجمعي را نمي توان ناديده انگاشت اما تاثير اصلي آن بر روي مردم عراق خواهد بود. ما مي دانيم كه صدام ممكن است اين سلاح ها را حتي بر روي مردم خود نيز به كار برد و اين پيامدي است كه حتي فكر كردن درباره اش وحشتناك است اما من فكر مي كنم كه بايد اين حرف را جدي گرفت كه: «شك نداريم كه خطر جنگ نكردن بيشتر از خطر جنگ كردن است. » ما باور داريم كه پيشروي نكردن، تاخير در جنگ و وقت بيشتر به صدام دادن كه آماده شود باعث مي شوند اين پيامدهاي وحشتناك احتمالي كه از آن صحبت مي كنيد محتمل تر شود. ما اين تهديدات روزافزون را تحمل نمي كنيم و براي جلوگيري از آنها اقدام خواهيم كرد. ما اميدواريم بتوانيم احتمال بروز اين پيامدها را براي مردم عراق، خودمان و همچنين كشورهاي متحدمان از بين ببريم و شديدا مي كوشيم با آنچه كه داريم اين كار را بكنيم اما نمي توانيم آن را كاملا ناديده بگيريم.
• آيا تمهيدي نيز براي به آتش كشيدن چاه هاي نفت توسط «صدام حسين» انديشيده ايد؟
بديهي است. همانطور كه گفتم اين پرمطالعه ترين جنگ در تاريخ بشر است. ما مي دانيم صدام چه كارهايي مي تواند بكند و سخت در تلاشيم تا كارها و اختيارات او را محدود كنيم. اگر بخواهم مختصرا به وضعيت ايران اشاره كنم، بايد بگويم واضح است كه اين سلاح ها تهديد بزرگي براي ايراني ها نيز هستند. مايه تاسف است كه دولت هاي ما همكاري هاي نزديك تري در خصوص اين موارد با يكديگر ندارند اما فكر مي كنم به نفع ايران است كه بپذيرد. جنگ به وقوع خواهد پيوست و تا آنجايي كه اطلاعات شما در به حداقل رساندن خسارات آن مفيد باشد، ايالات متحده و مردم عراق آن را تقدير خواهند كرد. به باور من عدم اطمينان شديدي بين ما وجود دارد اما در اين مورد به خصوص، ما اين كار را خواهيم كرد (قدرداني و سپاس) و تا آنجايي كه دولت ايران بتواند در اين مورد خاص، يعني سعي بر جلوگيري از وقوع پيامدهاي دهشتناك براي مردم عراق و طبيعتا مردم ايران، كمك كند ما بسيار قدردان خواهيم بود...
• فكر مي كنيد كرزاي آينده عراق چه كسي باشد؟
اين امر كاملا به مردم عراق بستگي دارد. اگر نظر شخصي مرا بپرسيد من معتقدم در حال حاضر دكتر احمد چلبي بهترين كانديدا براي كاري است كه لازم است به اجرا درآيد. او روابط بسيار خوبي با مردم عراق در خارج از مرز دارد، شيعه و اهل بغداد است، از خانواده بسيار بالايي است با سوابق طولاني در عرصه مبارزات سياسي كه مسلما براي مردم عراق سودمند بوده است. او روابط خوبي با اقليت هاي داخل عراق دارد، به ويژه با اقليت هاي كرد نزديك است، براي حداقل ۴۰ سال حامي ملامصطفي و طالباني بوده و خانواده اش نيز نقش خيلي فعالي در مبارزه با دولت داشته است. روابط بسيار خوبي با كشورهاي مهم همسايه دارد مخصوصا تركيه و ايران. از نقطه نظر صرف قدرت و در رابطه با مسئله عراق، اينها كشورهاي حائز اهميتي هستند. در مقايسه، عراق از ساير كشورهاي عرب اطرافش، قدرتمندتر است بنابراين وضعيت اين كشورها از حساسيت كمتري برخوردارند اماموقعيت ايران و تركيه براي آينده عراق بسيار مهم است. آنكارا، تهران و واشنگتن دكتر چلبي را به گرمي پذيرفته اند. در ضمن دكتر چلبي داراي اين ويژگي است كه تهديدي به شمار نمي آيد. به نظر من، پرواضح است كه او رهبر سياسي است كه عراق نياز دارد اما تصميم گيري در اين خصوص با عراقي ها است. از ديد من، او يك سر و گردن از ديگر كانديداهاي احتمالي بالاتر است اما نظر من نظري نيست كه به حساب آيد. . .
• آيا زمان دقيق حمله به عراق را مي دانيد؟
اگر مي دانستم هم به شما نمي گفتم! بنابراين عذرخواهي مي كنم. اما فكر نمي كنم خيلي دور باشد و اين موضوع مخفي نيست. . .

نگاه تاريخ
از ظهور تا سقوط
۶ ارديبهشت ۱۳۳۰: پس از آنكه حسين علا به علت ناتواني در حل بحران نفت و فشار دولت انگلستان از نخست وزيري كناره گيري كرد، شاه بر اثر فشار افكار عمومي وراي تمايل مجلس، محمدمصدق نماينده مردم تهران در مجلس شوراي ملي را مامور تشكيل كابينه كرد، اما مصدق قبول نخست وزيري را مشروط به تصويب لايحه نه ماده اي نحوه اجراي ملي كردن صنعت نفت و خلع يد از شركت نفت انگليس و ايران كرد.
۱۰ ارديبهشت ۱۳۳۰: با تصويب قانون اجراي ملي شدن صنعت نفت در سراسر كشور و توشيح آن توسط شاه، مصدق برنامه دولت خود را به مجلس ارائه كرد و بدينسان مصدق سنگر نخست وزيري را به دست آورد.
۱۲ ارديبهشت ۱۳۳۰: مصدق با حضور در مجلس شوراي ملي گزارش مذاكرات خود با شاه و تهديدهاي موجود عليه جان خود را به اطلاع نمايندگان رساند و اعلام كرد تا روزي كه تكليف نفت معلوم نشده در مجلس خواهد ماند. اين اقامت تا ۹ خرداد ماه ادامه داشت.
۱۳ شهريور ۱۳۳۰: دكتر مصدق در مجلس سنا اعلام كرد كه پس از انقضاي پانزده روز كه براي تجديد مذاكرات به دولت انگليس مهلت داده است، جواز اقامت كارشناسان انگليسي را لغو خواهد كرد.
۶ مهر: درپي شكايت انگلستان از ايران به شوراي امنيت سازمان ملل، نمايندگان درجلسه مجلس رسما از شكايت انگلستان و تصميم مصدق به حضور در شوراي امنيت آگاهي يافتند. مخالفان دولت قول دادند تا وقتي ماجرا در شوراي امنيت فيصله نيافته است از هر عملي كه موجب تضعيف دولت شود خودداري كنند.
۶ ارديبهشت: مجلس هفدهم آغاز به كار كرد. مصدق در نامه اي خطاب به نمايندگان به ناكامي هاي دولت در اجراي صحيح انتخابات اعتراف و به اشخاصي اشاره كرد كه بدون رضايت مردم انتخاب شده اند.
۲۵ تير: مصدق به شاه گفت كه مسئوليت وزارت جنگ را خود عهده دار خواهد شد، اما شاه نپذيرفت و مصدق استعفا كرد.
۲۶ تير: قوام به نخست وزيري رسيد.
۲۸ تير: سفير آمريكا در ملاقات با قوام قول كمك مالي آمريكا را داد.
۳۰ تير: با قيام مردم قوام مجبور به استعفا شد و مجلس بار ديگر به نخست وزيري مصدق راي داد.
۳۱ تير: راي ديوان بين المللي دادگستري به نفع ايران مبني بر عدم صلاحيت ديوان جهت رسيدگي به قضيه نفت صادر شد.
۱۲ مرداد: ماده واحده اختيارات شش ماهه مصدق در مجلس به تصويب رسيد.
۳۰ مهر: روابط سياسي ايران با انگليس قطع شد.
۱۸ دي: مصدق تقاضا كرد اختياراتش براي يك سال ديگر تمديد شود. اين درخواست موجب بروز درگيري و تنش و جدايي برخي از افراد جبهه ملي شد.
۲۹ دي: لايحه تمديد اختيارات دكتر مصدق در مجلس تصويب شد.
۳۰ دي: آيت الله كاشاني در نامه اي به دكتر مصدق وي را نصيحت كرد كه از اختيارات خود صرف نظر كند و قصد تجاوز به حقوق عامه را به كنار نهد.
۲ بهمن: مصدق در سخناني تاكيد كرد كه قصد تجاوز به حقوق عامه را ندارد.
۳۰ بهمن: مصدق در پيغامي به شاه گفت كه بيش از اين نمي تواند روش خصمانه شاه و دربار را تحمل كند و استعفا خواهد داد.
۵ اسفند: حسين مكي در تماسي تلفني با حسين علا از او خواست كه شاه را از مصالحه با مصدق بازدارد.
۹ اسفند ۱۳۳۱: عده اي در مقابل كاخ شاه گرد آمدند و خودداري شاه از مسافرت را خواستار شدند. مخالفان دكتر مصدق همچنين به خانه وي حمله كردند و مصدق مجبور شد با لباس راحتي خود را به خانه مجاور برساند و از آنجا به ستاد ارتش برود.
۲۶ اسفند: سازمان سيا به لندن اطلاع داد كه براي طرح كودتا عليه دولت دكتر مصدق آماده است.
۱ فروردين ۱۳۳۲: مصدق در سلام رسمي نوروزي نزد شاه نرفت.
۲۶ فروردين: آيت الله بروجردي در ملاقات با چند نفر از بازرگانان برعدم دخالت خود در امور سياسي تاكيد كرد. در همان روز در شيراز، هنگامي كه كريم پورشيرازي به هواداري دكتر مصدق سخنراني مي كرد، اجتماع مردم به هم خورد و مركز حزب ايران و اداره اصل چهار مورد حمله واقع شده و عده اي در اين درگيري مجروح شدند.
۲۶ فروردين ۱۳۳۲: در تهران و آبادان ميتينگ هايي در حمايت از دولت تشكيل شد. اما تظاهرات حمايت از مصدق در تبريز ممنوع شد. در دزفول عشاير به شهر ريختند و در نتيجه تيراندازي عده اي كشته و زخمي شدند. در نتيجه در شهر حكومت نظامي اعلام شد. شهرهاي ديگري چون ساري، چالوس، بهبهان، بروجرد و مهاباد نيز شاهد درگيري دو گروه موافق و مخالف بود.
۳۰ فروردين: دكتر حسين فاطمي از طرف دكتر مصدق با شاه ملاقات كرد و او را به عدم دخالت در امور دولت توصيه كرد.
۸ ارديبهشت: مصدق با استفاده از اختيارات خود، قانوني را تصويب كرد كه هر روزنامه اي مطالب توهين آميزي نسبت به مرجعيت بنويسد توقيف مي شود.
۲۳ تير: مصدق بر انجام رفراندوم و اصلاح قانون انتخابات تاكيد كرد.
۲۵ تير: ۵۲ تن از نمايندگان فراكسيون نهضت ملي به منظور انحلال مجلس استعفا دادند.
۵ مرداد: آيت الله كاشاني در اعلاميه اي در مخالفت با رفراندوم، دكتر مصدق را به خود محوري و سوء استفاده از نهضت ملي براي هموار كردن راه ديكتاتوري متهم كرد.
۱۲ مرداد: با برگزاري رفراندوم در تهران، اكثريت قريب به اتفاق مردم راي به انحلال مجلس شوراي ملي دادند.
۱۹ مرداد: نتيجه رفراندوم در شهرستان ها نيز انحلال مجلس بود.
۲۵ مرداد: سرهنگ نصيري فرمانده گارد در نيمه هاي شب فرمان عزل مصدق را به او ابلاغ كرد ولي بلافاصله خود او بازداشت شد و بدين ترتيب دولت وقوع كودتاي نظامي و خنثي شدن آن را اعلام كرد و از طرف ديگر مصدق اعلاميه انحلال مجلس هفدهم را صادر كرد.
شاه و همسرش پس از اين حوادث به بغداد رفتند.
۲۸ مرداد: مصدق از دكتر صديقي وزير كشور خواست تا به اطلاع كليه فرمانداران سراسر كشور برساند كه مقدمات مراجعه به آراي عمومي براي تعيين تكليف مقام سلطنت را فراهم كند.
مخالفان مصدق كه از صبح تظاهراتي را به نفع شاه برپا كرده بودند، شهرداري، تلگرافخانه و برخي ادارات دولتي را تصرف كردند و پس از آنكه اداره راديو به دست كودتاچيان افتاد، سقوط دولت مصدق از راديو اعلام شد.

حاشيه ايران
• تكاپوي رسانه هاي ايران
با جدي شدن حمله نظامي آمريكا به عراق و در پيش بودن تعطيلات طولاني عيد نوروز، برخي رسانه هاي ايران براي پوشش خبري جنگ به تكاپو افتاده اند. روزنامه ايران، همشهري و ياس نو تاكنون خود را براي انتشار ويژه نامه جنگ عراق آماده كرده اند. معاونت مطبوعات وزارت ارشاد هم آمادگي خود را براي حمايت از مطبوعات براي انتشار در ايام جنگ اعلام كرده است.

• كتاب تازه از مهرانگيز كار
مهرانگيز كار يكي از شركت كنندگان در كنفرانس برلين كه براي معالجه به آمريكا رفته كتاب تازه اي به نام «گردنبند مقدس» منتشر كرده است. كتاب كار كه بيشتر به مسائل حاشيه اي زندگي اش پرداخته شده توسط انتشارات باران در سوئد منتشر شده است. مهرانگيز كار همسر سيامك پورزند است.

• وضعيت رفاهي مجلس ششم
سايت اينترنتي دريچه به تازگي به نقل از خبرنامه گويا خبر داده كه هزينه خدمات رفاهي و تفريحي مجلس شوراي اسلامي براي سال آينده رقمي معادل سه ميليارد و ششصد و پنجاه ميليون تومان است كه اين رقم بدون هيچ مشكلي در كميسيون تلفيق و صحن علني مجلس شوراي اسلامي تصويب شد. براساس اين مصوبه به ازاي هر يك از يكهزار و ششصد و پنجاه كارمند مجلس (اعم از نماينده و پرسنل و ساير موارد) به طور ميانگين رقمي معادل دو ميليون و دويست هزار تومان در سال تخصيص مي يابد و اگر فقط به نمايندگان اختصاص يابد به هر نماينده بيش از دوازده ميليون تومان به عنوان خدمات تفريحي تعلق مي گيرد.
005205.jpg

• نخستين تظاهرات ضدجنگ
برگزاري تظاهرات زنان ايراني در اعتراض به جنگ عليه عراق بازتاب وسيعي در رسانه ها يافت. راديو بي بي سي با اعلام اين خبر گفت: براي نخستين بار در ايران، يك تجمع ضدجنگ عليه عراق برگزار شده است. شركت كنندگان در اين تجمع، هدف خود را «همبستگي زنان ايران با زنان دنيا و حمايت از حقوق انساني زنان و كودكان مسلمان عراقي و برقراري صلح، امنيت و آرامش در سراسر جهان» اعلام كردند. بي بي سي اعلام كرد: از زمان اوج گيري بحران عراق و با وجود مخالفت رسمي دولت ايران با جنگ، تاكنون در ايران تظاهراتي عليه حمله احتمالي آمريكا و بريتانيا به عراق برپا نشده بود. بي بي سي با نقل بيانيه پاياني جنگ گفت: ايران و عراق از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ درگير جنگي خونبار با يكديگر بودند كه در نتيجه آن حدود صدها هزار كشته شدند و صدها ميليارد دلار خسارت براي هر دو طرف به بار آمد.

• نهي از منكر محدود نمي شود
فرمانده سپاه ناحيه شرق تهران انعكاس مطلبي از سوي خبرگزاري فارس مبني بر ممنوع شدن انجام فريضه امربه معروف بدون صدور مجوز از سوي اين ناحيه مقاومت را به شدت تكذيب كرد و گفت: سپاه شرق تهران فقط در بحث نهي از منكر كه شامل برخورد با منكرات از قبيل انهدام باند موادمخدر، وارد شدن به خانه هاي فساد، ضبط مشروبات الكلي و. . . است، داشتن مجوز را از سوي ضابطين بسيجي ملزم كرده است. دليل آن نيز اين است كه ناصحين بسيجي كه فقط بايد امر به معروف كنند، در برخي از موارد وارد عمل شده و با منكرات برخورد مي كردند، كه گاهي اين موارد منكراتي به مراجع قضايي شكايت كرده اند و چون ناصحين از پشتوانه قانوني لازم برخوردار نبوده، و بدون مجوز اقدام به برخورد كرده اند، دچار مشكل شده اند. وي همچنين گفت: هيچ محدوديتي براي ضابطين بسيجي در برخورد لفظي با موارد منكراتي وجود ندارد ولي، لازم است حتما پيش از اقدام، مراتب را به اطلاع ستادهاي امر به معروف و نهي از منكر نواحي مقاومت بسيج براي كسب مجوز لازم برسانند و بعد وارد عمل شوند. اما ناصحين بسيجي حق برخورد فيزيكي با هيچ موردي را نداشته و فقط مي توانند امر به معروف لساني كنند.

• منافقين و تخريب چاه هاي نفت
يونايتد پرس اينترنشنال نوشت: گروه هاي اطلاعاتي گزارش مي دهند كه نيروهاي عراقي در حال قرار دادن مواد منفجره در مناطق نفتي اطراف شهر كركوك هستند و ظاهرا دهانه چاه ها را براي انهدام آماده مي كنند. در كنار اين خبر نگران كننده منابع محلي اعلام مي دارند كه اين افراد عراقي نيستند، بلكه ايرانيان عضو گروه تروريستي رجوي هستند. ضمنا منابع معارضين عراقي نيز تاكيد كرده اند كه نيروهاي گروه رجوي را با لباس شخصي در شهرهاي خانقين و نفت شهر مشاهده كرده اند. گزارش ديگري نيز حاكي است صدام حسين خود را براي تخريب منابع نفتي كشورش آماده مي كند. بدين منظور وي اعضاي اين گروه را كه با تاكتيك هاي كماندويي و انتحاري آشنا هستند به شهرهاي شمالي از جمله كركوك فرستاده است. صدام قبلا در جنگ با ايران و كويت از اين حربه استفاده كرده بود.

بازتاب
پاسخ معاون حقوقي رئيس جمهور
در پي درج خبري مبني بر اينكه معاون حقوقي و امور مجلس رئيس جمهور در سفر اخير خود به عربستان سعودي مقدمات سفر آيت الله منتظري به حج را فراهم كرده است، روابط عمومي نهاد رياست جمهوري با ارسال توضيحي اين خبر را تكذيب كرد.
پاسخ مديركل مطبوعات داخلي
«مهرنوش جعفري» مديركل مطبوعات داخلي وزارت ارشاد با ارسال نامه اي به مديرمسئول روزنامه «همشهري» خبر منتشره در شماره ۲۱ اسفندماه مبني بر «دستور اداره كل مطبوعات داخلي براي جلوگيري از توزيع نشريه نخل» را تكذيب كرده است. اين در حالي است كه خبر مزبور پيش از اين، از سوي خبرگزاري جمهوري اسلامي و برخي مطبوعات نيز درج شده بود.

ايران
ادبيات
اقتصاد
جهان
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |