سه شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۸۲ - سا ل يازدهم - شماره ۳۰۱۶ - April.8,2003
آموزشي
Front Page

نابرابري عرضه و تقاضا در زمينه اصلاحات آموزشي
سيماي آموزش و پرورش قرن بيست و يكم به واسطه تحولات ودگرگوني هايي كه طي چند دهه اخير صورت پذيرفته، هم اكنون تاحدود زيادي شكل گرفته است و اكثر كشورهاي جهان به تناسب انتظاراتي كه از نظام تعليم و تربيت خود در مسير پيشرفت و توسعه دارند، اصلاحات لازم را در آن به عمل آورده اند. از سوي ديگر در زمينه هماهنگ سازي آموزش و پرورش با سياستهاي جهاني شدن و تحقق خواسته هاي مردم براي نيل به زندگي بهتر، شاهد انجام تغييرات چشمگيري در آموزش و پرورش اغلب كشورها هستيم.
در اغلب گفتمان هاي بين المللي پيرامون آينده آموزش و پرورش، به اين نكته برمي خوريم كه دستيابي به اتفاق نظر و همگرايي و نيز اعمال اراده ملي براي تعيين اصول كلي، اهداف و آرمانهايي كه بايد تفكرات و سياستهاي عملي آموزش و پرورش را براي آينده جامعه راهبري كنند شرط اساسي و اوليه براي تعليم و تربيت صحيح و برنامه  ريزي شده نسل هاي آتي به شمار مي رود و در غير اين صورت، آسيب هاي جدي و زيانهاي جبران ناپذيري بر پيكر جوامعي كه از اين اصول روي گردان باشند، وارد خواهد آمد.
تشخيص همگاني بودن نيازها و عمق خواسته هاي مردم هر كشور و توجه به  آنها در برنامه ريزي هاي آموزشي، سبب مشروعيت بخشيدن به نظام آموزش و پرورش آن مي شود و چنانچه در اين زمينه كوتاهي شود، بايد از طريق دور زدن آموزش و پرورش منافع عمومي و مصالح جامعه را تأمين كرد. با توجه به اين كه در خصوص تشخيص نيازها و خواسته هاي جامعه ايراني از آموزش و پرورش، نقش مؤثري براي مردم و نهادهاي مدني تعريف نشده و يا بيشتر جنبه شعار گونه داشته، تفكرات، نگرش ها و سليقه هاي خاص در آموزش و پرورش در قالب طرح و برنامه  به جامعه عرضه شده است.
مشخصه اصلي اين برنامه ها، همانطور كه گفته شد كندي روند اجراي آنهاست و گويي به منظور كاستن از فشارهاي مشاركت جويان ونهادهاي مدني جامعه براي ورود به عرصه مديريت راهبردي آموزش و پرورش به مورد اجرا گذارده شده است.
به موازات اين برنامه ها، فعاليت هايي نيز براي پاسخگويي به امواج فزاينده مطالبات جامعه از آموزش و پرورش نيز صورت گرفته است و در مجموع اين قضاوت كلي را بوجود مي آورد كه بين تقاضاي اجتماعي براي انجام اصلاحات در آموزش و پرورش و اقدامات انجام شده براي تحقق خواسته هاي واقعي جامعه، هنوز فاصله زيادي وجود دارد. اما از آنجايي كه دغدغه هاي مختلف مجالي براي راهبران عرصه اصلاحات جهت پرداختن به مسائل اساسي آموزش و پرورش باقي نمي گذارد، لذا خواسته هاي عمومي جامعه در اين عرصه همچنان باقي مانده است.
صالح فرهادپور

كليدهاي طلايي براي كنكوري ها
هدف شما چيست؟
چه پاسخي به اين سؤال مي دهيد؟ آيا به اهميت اين پاسخ آگاهي داريد؟ آيا مي دانيد انتخاب نوع هدف تا چه حد در مسير فعاليت تأثير دارد؟ آيا هدفي كه انتخاب كرده ايد، منطقي است؟ جالب است بدانيد كه بعضي از هدفها اضطراب زا هستند و بيش از آن كه عامل تلاش باشند، به صورت مانع حركت، عمل مي كنند. در قسمت هاي قبل به اهميت مرور و ياد آوري اهداف و انگيزه ها اشاره كرديم و گفتيم كه اين امر تا چه حد مي تواند در تمركز حواس مؤثر باشد. حال از شما مي خواهيم به خود هدف دوباره بينديشيد و اگر لازم بود آن را مورد بازنگري قرار دهيد.
۱- قبولي صد درصد- خيلي از دانش آموزاني كه انگيزه هاي بالا و آمادگي هاي درسي خوبي دارند، هدف خود را در كنكور قبولي صد درصد قرار مي دهند. حتي بسياري از دانش آموزان ديگر هم مي خواهند به هر نحو ممكن قبول شوند حتي اگر شده از يك رشته پايين تر، و دوست دارند بالاخره در پايان كار مهر قبولي بر پيشاني آنها هم بخورد. اگر ناراحت نمي شويد بايد بگوييم كه چنين هدفي، هدف منطقي محسوب نمي شود. اين، از جمله اهدافي است كه ايجاد اضطراب مي كند. شما در حين فعاليت و تا قبل از كنكور فشار رواني زيادي را بايد تحمل كنيد كه نتيجه آن اضطراب، غيرقابل كنترل است. علاوه بر آن اگر هدف را موفقيت حتمي قرار دهيد و به آن نرسيد، لطمه زيادي مي خوريد.
كليد چهل و ششم- اگر هدف تلاشهاي خود را موفقيت حتمي قرار دهيد بايد استرس و اضطراب ناشي از آن را هم بپذيريد.
۲- دليل حضور- علت حضور شما در ميدان كنكور چيست؟ بارها به اين موضوع به اشكال مختلف اشاره  كرده ايم، چرا كه مسأله اي فوق العاده مهم است. آيا با پاي خودتان وارد اين عرصه شده  ايد يا ديگران شما را به ميدان هل داده اند و مواظب تان هستند كه از ميدان فرار نكنيد! اگر در اين مورد شك داريد، خود را با يك ملاك مي توانيد ارزيابي كنيد. چقدر براي كنكور سرمايه گذاري عملي كرده ايد؟ به عبارت ديگر هدف و انگيزه شما چقدر با تلاشهايتان تطابق دارد؟ آيا به اندازه حرفهايتان جدي هستيد؟ اگر احساس كرديد حضور شما در كنكور بيش از آن كه براي خودتان مهم باشد، براي ديگران مهم است و يا صرفا به اين دليل در كنكور حضور داريد كه ديگران هم اين كار را مي كنند، همين امروز رويه خود را تغيير دهيد. هيچ عاملي اعم از جو زندگي، انتظار اطرافيان، تبليغات و ساير شرايط نبايد شما را به اين مسير كشانده باشد. بايد خودتان آگاهانه قدم به ميدان كنكور بگذاريد.
كليد چهل و هفتم- كنكور مي تواند فرصتي براي محك زدن خودتان در زندگي  باشد و اين كه چقدر براي اهدافتان ارزش قائليد و سرمايه گذاري عملي مي كنيد.
۳- رضايت به حداقل- بعضي ها چون حوصله تلاش ندارند، هم در فعاليت و هم در نتيجه به حداقل رضايت مي دهند. اينان بيشتر به دنبال شانس و اقبال هستند و اين كه بالاخره شايد دري به تخته بخورد و يك جوري قبول شوند. متأسفانه اين دسته هميشه دنبال راههاي در رو هستند. مثلا اين كه چگونه پاسخنامه كنكور را علامت بزنند تا حداقل نتيجه را بگيرند، براي آنان سوژه اي جالب محسوب مي شود. آنها حتي درصدي هم براي احتمال اشتباه در كامپيوترهاي علامت خوان در نظر مي گيرند! آنها همچنين از دبيران و مدرسيني كه فقط كليدها و كليشه ها را براي علامت زدن گزينه ها آموزش دهند، استقبال مي كنند. در شرايط فعلي كنكور و فضاي رقابتي شديد، كساني كه به حداقل ها رضايت مي دهند نبايد منتظر كسب نتيجه باشند به خصوص اين كه آنها در ارزيابي موقعيت  و توانايي هاي خود هم دچار اشتباه مي شوند. شنيده ايد دانش آموزي كه فكر مي كند در امتحان نمره ۱۰ مي گيرد، معمولا كمتر از پيش بيني خود به دست مي آورد.
كليد چهل و هشتم- حضور باري به هر جهت در كنكور و كسب نتيجه را به شانس و عوامل ديگر واگذار كردن در شرايط رقابتي كنكور، ساده انديشي و انكار  واقعيت است.
۴- ابهام در هدف - سعي كنيد هيچ گاه در اهداف خود دچار سردرگمي و ابهام نشويد. ميدان كنكور را به عنوان نمونه اي از عرصه هاي زندگي تصور كنيد. انسان جدي در همه كارهايش جدي است، اما انسان ابهام گرا افت و خيز زياد دارد. براي يك بار هم كه شده، خود را در معرض آزمون قرار دهيد و ببينيد در كاري كه برايتان مهم است، چقدر جدي هستيد. روشني و ارزشمندي هدف، مستلزم جدي بودن است. اگر در اهداف و انگيزه هايتان دچار شك و ابهام مي شويد، به احتمال زياد اهداف تان بيش از آن كه دروني باشند، به عوامل بيروني بستگي دارند.
كليد چهل و نهم، هيچ گاه به خودتان اجازه ندهيد با اهداف مبهم حركت كنيد. اهداف روشن چراغ راه هستند.
۵- منطقي ترين هدف- بعد از همه نكات عنوان شده، چه چيزي بايد هدف قرار گيرد، بهترين و منطقي ترين هدف چيست؟ آيا مي توان هدفي انتخاب كرد كه كمتر اضطراب زا باشد؟ توصيه مي كنيم هدف را حداكثر استفاده از توانايي هاي خودتان قرار دهيد. اگر هدف حداكثر استفاده از توانايي ها و قابليت ها باشد، هم تلاش و هم شكست و پيروزي معناي ديگري پيدا مي كند. كسي كه به جاي فرار از واقعيت ها و ارتباط دادن دلايل شكست و پيروزي به عوامل بيروني، بر توانايي هاي خود تمركز مي كند، در واقع انتظاراتش را از خودش بالا مي برد و سعي مي كند بيشتر كوشش نمايد. فرض كنيد همين امروز كنكور تمام شده و شما بعد از امتحان، منتظر اعلام نتايج هستيد، معمولا در چنين شرايطي، انسان فرصتي پيدا مي كند تا نگاهي به پشت سر بيندازد و ببيند چه كرده است و چه اتفاقاتي افتاده است. فرض كنيد امروز همان روز است و شما به جاي آن كه در چنان روزي اين كار را انجام دهيد، همين الان نگاهي به گذشته و حال خود بيندازيد. همان سؤالي را كه قبلا هم از شما كرده ايم از خودتان بكنيد: چقدر از توانايي هاي خود استفاده كرده ايد؟ گذشته را نمي توان عوض كرد، ولي شما هنوز فرصت داريد!
اگر هدف را حداكثر استفاده از توانايي هاي خودتان قرار دهيد، شما در واقع وارد ميداني نمي شويد كه حريف مقابل خودتان هستيد. به جاي ايراد گرفتن به در و ديوار، اول سعي مي كنيد تكليف تان را با خودتان روشن كنيد. به جاي آن كه بعد از كنكور تأسف بخوريد كه چرا همه تلاشتان را نكرده ايد، هم اينك كمربندها را سفت تر ببنديد و به جاي سپردن احتمال موفقيت به حوادث و شانس، منطقي و واقع بينانه حركت كنيد. چنين هدفي به شما كمك مي كند اضطراب را با تلاش كنترل نماييد، يعني بپذيريد كه اگر بيشتر فعاليت كنيد، از خودتان راضي تر خواهيد بود و اين، يعني كاهش اضطراب، در هر حال ياد آوري مي كنيم كه نوع هدف در همه ابعاد فعاليت و تلاش شما تأثير مي گذارد.
كليد پنجاهم- به جاي هر هدفي، هدف را حداكثر استفاده از توانايي هاي خودتان قرار دهيد تا هم براي تلاش انگيزه بيشتري داشته باشيد و هم شكست و پيروزي را راحت تر بپذيريد.

تعليم و تربيت در متون كهن فارسي
منزلت پيام در تربيت
008150.jpg
«اي درويش! هر چيز كه در كان نمك افتد، نمك شود و هر چيز كه در جاي نجس افتد، نجس شود. از پليد، پليد زايد و از پاك، پاك. تو اول خود را پاك كن تا هر چيز از تو آيد، پاك باشد.»(۱)
و اما بعد... روان شناسان اجتماعي و صاحب نظران تعليم و تربيت، بر اين باورند كه براي آن كه تأثير يك پيام در گيرنده پيام «نافذ» افتد، مشروط به چهار ركن اساسي در ارائه پيام است.
۱) گيرنده پيام: يعني چه كسي، با چه ويژگي هايي، در چه شرايط روحي و رواني و با چه نگرش و ذهنيتي آمادگي دريافت پيام را دارد.
۲) فرستنده پيام: يعني چه كسي، با چه منزلتي و با چه ويژگي هاي شخصيتي، پيام را براي گيرنده ارسال مي كند.
۳) محتواي پيام: يعني تا چه اندازه معني و مضمون پيام داراي جذابيت و مطابق با نياز، زبان و فهم مخاطب است.
۴) كانال پيام: يعني آيا از طريق تصوير است يا كلام، از طريق نماد و نشانه است يا جلوه هاي ديگر رسانه اي؟
همه آنچه را كه ذكر كرديم در تأثير مثبت يا منفي يك پيام، نقش تعيين كننده اي دارد و اگر همه اين امكان ها و شرايط ذكر شده براي انتقال پيام مهيا باشد، اما «اتصال» بين فرستنده و گيرنده بوجود نيايد، هيچ يك از اين عناصر «ارتباطي» معني دار نخواهد شد و همه چيز «عايق» است. به مانند اتصال يك سيم برق به يك شيء عايق كه هر چند ولتاژ برق بالا باشد، ولي چون گيرنده عايق است، هيچ ارتباطي برقرار نمي گردد.
از اين رو، ملاحظه مي كنيم كه چرا بعضي از تبليغات و اقدامات تربيتي ما، به رغم تكرار و توالي و به رغم صحت پيام، هيچ گونه تأثيري در مخاطبان ندارد. به نظر مي رسد كه ما صرفا بر روي «فرستنده »هاي پيام كار مي كنيم و كمتر به «گيرنده» پيام توجه داريم. در حالي كه طبق آنچه كه برشمرديم، براي نافذ بودن پيام، بايد اركان چهارگانه ارتباط را تقويت كنيم. آن گاه مشاهده خواهيم كرد كه كوچكترين اشارات، بزرگترين تأثيرات را در پي دارد و بالعكس اگر اين شرايط مهيا نگردد، هيچ گونه تلاشي در ايجاد ارتباط به ثمر نخواهد نشست. براي همين است كه در ديدگاه اسلامي «موعظه» و شرايط تأثيرپذيري آن در مخاطب با ظرافت  و لطافتي خاص همراه است. اين كه چه كسي، با چه اعتقاد و باوري(به آنچه مي گويد)، در مقام موعظه قرار مي گيرد و چه كسي با چه نوع آمادگي رواني و عاطفي، مستعد پذيرش موعظه است و از همه مهمتر زمان و مكان موعظه چگونه است، چرا بعضي از زمانها از فضيلت بالاتري برخوردار است(مانند شب  قدر كه از هزار شب برتر است) و چرا بعضي از مكانها، از فضيلت خاصي برخوردار است(مثل مسجد). همه اين شرايط و ظروف زماني و مكاني، مي تواند در تأثير يك پيام، نقش تعيين كننده اي داشته باشد.
دكتر عبدالعظيم كريمي
۱-زبده الحقايق،شيخ عزيزالدين نسفي (قرن هفتم)به تصحيح حق وردي ناصري،تهران -طهوري ۱۳۶۳ص ۱۱۶

راهكارهاي جرأت ورزي كدامند؟
دكتر محرم آقازاده
در روان شناسي نوين، به ويژه در روان شناسي سلامت، جرأت ورزي يكي از بنيان هاي دستيابي به رفتار سالم فرض شده است. شخص جرأت مند و جرأت ورز كسي است كه به حقوق مفروض خود از طريق تلاشي كه ازخود نشان مي دهد، دست مي يابد. به هر روي، پژوش هاي گوناگون در اقصي نقاط جهان نشان مي دهد كه عدم جرأت ورزي يا بهره مندي اندك از جرأت، مجموعه رفتارهاي فرد را كه زمينه سازگاري با محيط (اجتماعي و طبيعي) را ايجاد مي كند، خدشه دار مي كند. اگر امروز شاهد ناهنجاري هاي رفتاري نظير اعتياد، فرار از خانه، فرار از مدرسه، چاپلوسي، دزدي، فحشا و... هستيم، از عوامل بنيادي آن مي توان به عدم جرأت ورزي اشاره كرد. در چارچوب خانواده، مدرسه، دانشگاه و هم در اجتماع بايد زمينه ها يا بسترهايي را فراهم آورد كه افراد بتوانند با انديشه ورزي به حقوق مفروض خود دست يابند تا از ابتلا به رفتارهاي ناسالم فردي و اجتماعي برحذر شوند.
از پيش شرط هاي اساسي گام نهادن در راه آموزش و پرورش جرأت ورزي، پايه ريزي فضاي رفتاري دموكراتيك است. رفتارهاي جرأت ورزانه خارج از فضا و سپهر دموكراتيك، رفتارهاي طغياني، خشونت آميز و انقلابي است. آنچه در ادامه مي آيد بيان حقوقي است كه افراد را در يك فضاي دموكراتيك به جرأت ورزي رهنمون مي گرداند:
۱- حق دارم افكار و نظريات خود را حتي اگر متفاوت از ديگران باشد، اعلام كنم.
۲- حق دارم احساسات خود را نشان دهم و مسئوليت و عواقب آن را بپذيرم.
۳- حق دارم به مردم «بلي» بگويم، آن چنان كه حق دارم «نه» بگويم.
۴- حق دارم فكرم را تغيير دهم، بي آن كه عذرخواهي كنم.
۵- حق دارم اشتباه كنم و مسئوليت اش را بپذيرم.
۶- حق دارم بگويم «نمي دانم».
۷- حق دارم بگويم «نفهميدم».
۸- حق دارم دليل خواسته هايم را بيان كنم.
۹- حق دارم بي آن كه احساس گناه كنم، «نه» بگويم.
۱۰- حق دارم محترم شمرده شوم و احترام بگذارم.
۱۱- حق دارم جدي گرفته شوم و به گفته هايم توجه شود.
۱۲- حق دارم مستقل باشم.
۱۳- حق دارم موفق شوم.

محيط آموزشي سازنده چيست؟
008145.jpg
حميرا آزادمنش(سليمي)
منظور از محيط آموزشي سازنده چيست؟ آيا به راستي اين مهم مي تواند در شكوفايي و رشد استعدادهاي دانش آموزان به اندازه زيادي مؤثر باشد؟ آيا منظور از محيط آموزشي، صرفا فضاي آموزشي است يا گزينه هايي ديگر هم در آن اثر مي گذارد؟
ويگوتسكي يكي از معروف ترين نظريه پردازان رشد شناختي معتقد است: «كنش متقابل ميان يادگيرنده و محيط اجتماعي او اهميت بسزايي دارد.»
او بر اين باور بود كه رشد ذهني كودكان، عموما به مردمي كه در دنياي، اطراف آنها زندگي مي كنند، وابسته است و افراد بسياري از انديشه ها، نگرشها و ارزشهاي خود را در تعامل و رابطه متقابل با ديگران ارتقا مي دهند.(۱)
بنابراين، چنين به نظر مي رسد كه اگر مطالب درسي در يك محيط فرهنگي و اجتماعي آموزش داده شود، رشد ذهني يادگيرندگان قطعي خواهد بود. به اين روي، مشاركت  اجتماعي يكي از شرايط مهم يادگيري است(۲)هر چند كه داشتن فضاي آموزشي وسيع يك شرط لازم در امر تعليم است، اما به تنهايي كافي نيست، محيط آموزشي هدفمند محيطي است كه فرصت هاي متنوعي را براي تعامل با افكار و آراء گوناگون به وجود مي آورد.جيمز مك دونالد كه انديشه هايش ريشه در نظريات روان شناسان انسان گرا دارد، در دهه ۱۹۸۰ شرايط و كيفيت محيط آموزشي مناسب را چنين شرح مي دهد: «يادگيري بايد در محيطي صورت گيرد كه ارائه كننده فرصت هاي تازه و جديد براي هر دانش آموز باشد، چنين محيطي باعث مي شود تا يادگيرنده خود و محيط اطرافش را با روش خود كشف كند، مسلما چنين شرايطي مي تواند براي معلمان نيز فرصت هايي را بيافريند تا راههاي مختلف برخورد با دانش آموزان را بيابند.»(۳)
پيش از مك دونالد نيز، انسان گراياني چون راجرز، بر تأثير نقش سازنده معلم در يادگيري تأكيد داشتند به نظر راجرز معلمان به عنوان حمايت كننده و راهنمايي كننده، مي توانند باعث تسهيل روند يادگيري شوند. در يك محيط آموزشي سازنده معلم با شاگرد همكاري و مشاركت پي گير داشته و گام به گام با دانش آموز پيشرفت مي كند، او با ايجاد حس اعتماد و پذيرش دوجانبه و عاري از سلطه و برتري جويي، انگيزه بيشتري را براي رشد و ارتقاي درسي در يادگيرندگان فراهم مي آورد. در اين شرايط، دانش آموز احساس مي كند كه موجودي شايسته و قابل احترام بوده و مي تواند خود به كاوش، بررسي و پژوهش بپردازد و لذا در مسير تعالي و پيشرفت قرار مي گيرد.(۴)
از نگاه راجرز، موردم و ساير روان شناسان انسان گرا، در يك محيط آموزشي فعال و پويا معلمان به جاي طرح درس و استفاده از روش هاي سنتي، مي توانند با تدارك منابع تجربي، عملا دانش آموزان را به جست وجو و كشف پاسخها هدايت كنند، به اين ترتيب يادگيرندگان در عمل، تلخي و شيريني پژوهش و يافتن را تجربه مي كنند. در اين شرايط شاگردان مي  آموزند كه چگونه بياموزند.
دريسكول يكي از پيروان اصلي روش شاگرد محوري در سال ۱۹۹۹ معتقد است كه آموزگاران مي توانند از راه درگير كردن يادگيرندگان با تكاليف چالش انگيز و نزديك به موقعيت هاي واقعي شاگردان را متحول سازند و اين بهترين و مناسب ترين فرصت براي آموزگاران است تا نقش سازنده خود را به نحو احسن اجرا كرده و دانش آموزان را در يافتن منابع مورد نياز ياري دهند.(۵)
به طور مسلم از طريق ارتقاي كيفيت محيط آموزشي و يا به وجود آوردن نگرش مثبت نسبت به موضوعات درسي و مدرسه مي توان انتظار جامعه اي فعال، سالم و پويا را داشت.
در اين ميان برخورد با دانش آموزان به عنوان اشخاصي لايق و محترم نيز بسيار مهم است. اگر با يادگيرندگان به عنوان موجوداتي شبيه به ربات و آدم آهني كه قرار است بازيچه دست آموزگاران خود باشند، برخورد شود بيم آن مي رود كه تمام عواطف و علايق و نگرش آنها نسبت به آموزش، مدرسه و يا هر نوع محيط آموزشي منفي شده و اين امر شرايط انحطاط و ركود فكري آنها و نهايتا جامعه را فراهم آورد و يادگيري به معناي واقعي صورت نگيرد. در همين راستا جالب است بدانيم طي پژوهشي كه در مورد وضعيت و نگرش جوانان ايران توسط سازمان ملي جوانان در سال ۱۳۸۰ صورت گرفته، نتايجي به دست آمده كه حاكي از نگرش منفي جوانان نسبت به محيط مدرسه در برنامه ها و عملكردهاي آن است. در اين نظر سنجي بيش از نيمي از دانش آموزان از عملكرد مدارس خود احساس نارضايتي كرده و حدود ۶۲ درصد از آنان محيط آموزشي خود را اضطراب زا توصيف كرده اند(۶) ذكر اين نكات حايز اهميت فراواني است، زيرا كليد سازندگي و ارتقاي هر جامعه اي در دست پرتوان جوانان آن جامعه است. اگر قرار باشد بهترين و پيشرفته ترين قشر جامعه يعني دانش آموزان جوان ما محيط آموزشي خود را دلچسب ندانند، موضوعات درسي را مفيد نشمارند و نوع روابط مدير و مربيان مدرسه را دلپذير ندانند، بايد منتظر بود تا بلايي سخت بر روح و جان تعليم و تربيت فرود آيد و روح كاوش گر و كمال طلب دانش آموزان تخريب شود و آيا در آن صورت باز هم بايد اميدوار باشيم كه جوانان فارغ التحصيل مدارس در ادامه تحصيلات خود در مراكز آموزش عالي افرادي محقق و متخصص باشند؟
جواناني كه بتوانند پاسخگوي نيازهاي روزافزون علمي، صنعتي، فرهنگي و اجتماعي كشور بوده و جامعه را بسازند؟ و در آن صورت آيا باز هم مي توان اميدوار بود كه جامعه اي پويا و فعال با جواناني كمال جو و استقلال طلب داشته باشيم؟!

پا نوشت ها:
۱- روان شناسي پرورشي، تأليف دكتر علي اكبر سيف، انتشارات آگاه، ص ۲۱۷.
۲- همان منبع، ص ۲۲۱.
۳- Reschooling society a conceptual model by:James-B.Macdonald
۴- روان شناسي يادگيري بر بنياد نظريه ها، تأليف دكتر محمدپارسا، ص ۳۲۲ و ۳۲۵.
۵- روان شناسي پرورشي، تأليف دكتر علي اكبر سيف، ص ۳۳۵.
۶- بررسي وضعيت و نگرش جوانان ايران (گزارش  نهايي نتايج پژوهش طرح مشاوره ملي با جوانان) سازمان ملي جوانان ايران وابسته به نهاد رياست جمهوري، سال ۱۳۸۰، ص ۷۲ و ۳۸۲.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |
|   سخنگاه آزاد    |    سياسي    |    شوراها    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |
|   معلولين    |    موسيقي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |