شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۳۳- April, 26, 2003
گفت و گو با ليلي گلستان مترجم -۱
نوشتن در كنار پاهاي او
زندگي در پيش رو در كنار خداحافظ گري كوپر سترگ ترين آثار اين فرانسوي به حساب مي آيد اين كتاب كالبدشكافي ظريف و هولناك كابوس انسان خودباخته و بي هويت است كودكي كه روايت مي كند تا ما را به دنياي خود بكشاند
008995.jpg
عكس: پيمان هوشمندزاده
مهدي يزداني خرم
كاوه ديگر نيست، خواهر سياه پوش است. ليلي گلستان در محله دروس و در خانه اي انبوه از رنگ، تابلو، مجسمه و يك اندوه ماسيده از غم مرگ برادر در را به روي ما باز مي كند. اين مترجم خوش قلم چند دهه گذشته حالا در غم برادر بدجوري غمگين است. . . بگذريم. ليلي گلستان به سال ۱۳۲۳ به دنيا آمده است. او مي گويد: «تا نهم متوسطه را در ايران خواندم اما بعد از اين دوره مرا به پاريس و دبيرستان مخصوص راهبه ها فرستادند، در آنجا خيلي به من سخت گذشت و بعد از دو سال پدر و مادرم قانع شدند مرا به ايران بازگردانند. دو سال ديگر متوسطه را خواندم اما والدين من باز هم من را به غرب فرستادند. اين بار سن بالاتر و تجارب بيشتري داشتم.
در خود پاريس به مدرسه هنرهاي تزييني كه مدرسه اي خصوصي و خاص دختران بود وارد شدم. من در آنجا سه سال طراحي پارچه، طراحي صحنه و طراحي لباس براي تئاتر خواندم، اين دوره بسيار خوب بود. » گلستان در پاريس علاوه بر تحصيل هنرهاي تزييني سفالگري را نزديك استاد بودايي مي آموزد. او همچنين با شركت در كلاس هاي آزاد سوربون ادبيات فرانسه را مطالعه مي كند. آشنايي و شناخت او از ادبيات فرانسه به همين دوره باز مي گردد. گلستان بعد از تحصيل به ايران باز مي گردد. همزمان با افتتاح تلويزيون ملي ايران. او مي گويد: «رضا قطبي مدير وقت تلويزيون به دنبال جوان هايي پرشور براي اداره تلويزيون مي گشت براي همين شايد من جزو سومين و يا چهارمين كارمند استخدامي تلويزيون باشم من به عنوان طراح پارچه و لباس براي تئاترهاي تلويزيوني مشغول به كار شدم. بعد از يك سال آقاي قطبي من را رئيس برنامه كودك كردند اين دوران به خاطر وجود كودكان دوره خوشي بود. » ليلي گلستان بعد از ازدواج با نعمت حقيقي و پنج سال كار در تلويزيون، فعاليت هاي خود را متوقف و نقش يك مادر كامل را بر عهده مي گيرد. در همين دوران گلستان به سراغ ترجمه مي رود. نخستين كتاب او يعني «چطور بچه به دنيا مي آيد» اثري كوچك از آندرو آندري بود كه توسط كانون پرورش فكري به چاپ رسيد. او مي گويد: «من اين كتاب كوچك و آسان را يك شبه ترجمه كردم، چون خودم تازه بچه دار شده بودم اصولاً به اين مبحث علاقه مند بودم. اين اثر در زمان خودش يعني سال هاي پاياني دهه چهل سروصداي زيادي كرد. جسارت در گفتن پيدايش كودك دليل اين سروصداها بود. در مطبوعات نقدهاي زيادي نوشته شد و اين نقدها بسيار مثبت بود. اخبار تلويزيون در مصاحبه اي طولاني با زنان جنوب شهر تهران خوشحالي مادران از چاپ اين كتاب را ابراز كردند چون مي توانستند به جاي جواب هاي گنگ و نامفهوم به كودكانشان در مورد به دنيا آمدن بچه اين كتاب را به آن ها داده تا خودشان بخوانند. عجيب اين بود كه زنان جنوب شهر نسبت به زنان شمال شهر استقبال بيشتري از اين كتاب كردند.» اين كتاب يعني چطور بچه به دنيا مي آيد با توجه به علاقه شديد مردم قرار بود جزء كتاب هاي درسي مدارس قرار بگيرد، كه با انقلاب اين تصميم به فراموشي سپرده شد. دومين اثر گلستان شاهكاري از اوريانا فالاچي خبرنگار و روزنامه نگار ايتاليايي بود: زندگي، جنگ و ديگر هيچ. اين اثر كه گزارشي مستند از جنگ ويتنام است در آن دوره و با توجه به گرايش هاي چپي كه در ايران وجود داشت به اثري محبوب و همه گير مبدل شد. خانم گلستان مي گويد: «مزه شهرت و محبوب شدن زير دندانم آمده بود براي همين كتاب دوم را با دقت بيشتري انتخاب كردم. نقد اين كتاب فالاچي را در يك روزنامه فرانسوي خواندم و خواستم كتاب را برايم بفرستند ناشر كتاب هم اميركبير بود و اين كتاب در سه ماه به چاپ رسيد. يادم مي آيد كه روزنامه كيهان آن زمان در ليست پرفروش ترين كتاب ها بعد از قرآن، كتاب زندگي، جنگ و ديگر هيچ را معرفي كرده بود و جالب اين كه حافظ و فردوسي بعد از اين كتاب قرار گرفته بودند.» اين اثر به قول مترجم راهگشاي ترجمه هاي بعدي او مي شود. كتاب فالاچي از گلستان يك مترجم شناخته شده و جدي مي سازد، هم زماني چاپ اثر با جنگ ويتنام و ضدآمريكايي و ضدجنگ بودن و هم چنين نوعي عطوفت نسبت به جنگنده هاي ويتنامي و آمريكايي و به طور كلي نگاهي صلح طلب از مولفه هايي بودند كه كتاب را محبوب همگان كرد. گلستان در اين دوره ۲۳ سال داشت و اين شروع براي او موفقيتي چشمگير به حساب مي آمد. يكي ديگر از آثاري كه گلستان در اين دوره ترجمه كرد رمان سوررئاليستي و نمادين «ميرا» اثر كريستوفر فرانك بود. اثري به شدت سياسي كه از خانواده آثاري مانند ۱۹۸۴ جورج اورول، دنياي قشنگ نو آلدوس هاكسلي و آثاري اين چنيني به شمار مي آيد. مترجم مي گويد: «اين كتاب را هم من به واسطه نقدي در يكي از نشريات فرانسوي كشف كردم و به محتواي كتاب علاقه مند شدم. اين اثر جايزه فمينيا را هم برده بود و براي من جالب بود كه كتابي به اين كوچكي اين همه در فرانسه سروصدا كرده است. فرانك يك سناريست است و تنها سه كتاب دارد اما اين كتاب به واسطه جايزه آن بسيار معروف شد. اين اثر بسيار سياسي است و من وقتي به گذشته بازمي گردم مي بينم محتواي اغلب آثارش اجتماعي ـ سياسي است، اين امر ناخودآگاه بوده است. ميرا به چاپ دوم رسيد اما در اوايل انقلاب نشر اميركبير، چاپ اين كتاب را ممنوع كرد كه تا به امروز هم ادامه دارد. » ميرا داستان حبس انسان در دست استبداد ديگران است. انساني كه با سلب اجباري، جنسيت، غرايز فطري و حس استقلال طلبي به موجودي جمعي تبديل مي شود، موجودي كه در خانه هايي آكواريوم مانند بايد منتظر مرگش بنشيند. گلستان مي گويد: «اين اواخر به اين كتاب نگاهي انداختم، بغض گلويم را گرفت براي اين كه فضا را به شدت غمگين در آورده و به خوبي از عهده اين كار بر آمده است. » در اوايل دهه ۶۰ ليلي گلستان با توجه به دغدغه هاي درونيش به سراغ ترجمه اثري از يك نويسنده آمريكاي لاتين مي رود.
گابريل گارسيا ماركز و رمان گزارش يك مرگ. ماركز كه با ترجمه بهمن فرزانه از «صد سال تنهايي» در ايران مورد توجه قرار گرفته بود در «گزارش يك مرگ» به بازآفريني نقش سنت در زندگي مردم خودش مي پردازد، داستاني رئاليستي كه در حوزه سبكي ماركز متفاوت به نظر مي رسد. مترجم مي گويد: «من خيلي ماركز را دوست داشتم و در ضمن قصه اين كتاب هم بسيار عجيب است. قصه رمان برعكس اعم آثار نويسنده يك قصه واقعي است. پروراندن اثر و انسجامي كه ساختار اثر دارد باعث شده كه من اين كتاب را يكي از بهترين آثار ماركز بدانم. ساختار كتاب و خود قصه اين كتاب كوچك من را تحت تاثير قرار داد. ترجمه كتاب هم مشكل بود و من وسواس داشتم نثر فارسي درستي را در بياورم. » اين اثر چندين بار تجديد چاپ شده و همچنان خوانده مي شود. گلستان بعد از ترجمه دو كار از ماركز و همچنين اثري مهم از كالوينو و كتابي از آستورياس ديگر به سراغ اين نويسندگان نمي رود. او مي گويد: «شايد دليلش اين است كه وقتي نويسنده اي باب روز و مورد توجه مترجمان زيادي قرار مي گيرد حالتي مسابقه مانند پيش مي آيد و من نمي خواهم در اين مسابقه شركت كنم. » شايد بسياري از كتاب خوان هاي حرفه اي ما ليلي گلستان را با نام ايتالو كالوينو و رمان «اگر شبي از شب هاي زمستان مسافري» بشناسند. كالوينو در ايران با دو اثر ويكنت شقه شده و بارون درخت نشين معرفي شده بود. اما چاپ رمان اگر شبي. . . به واقع يك اتفاق بود. مترجم كالوينو مي گويد: «اين اثر كالوينو از لحاظ ساختار اثر بسيار مهمي است. آقاي گلشيري هميشه مي گفتند: اين رمان بايد در دانشگاه هاي ما تدريس شود تا دانشجو بفهمد كه ساختار يك رمان چگونه به وجود مي آيد. اين رمان در دانشگاه هاي دنيا تدريس مي شود. ترجمه اين اثر بسيار كار مشكلي بود. قصه در قصه بودن اثر از طرفي و سبك خاص هر قصه از طرف ديگر مشكل براي ترجمه اثر بود. اگر از خود تعريف نكنم مي توانم بگويم كه اين بهترين ترجمه من است.» ليلي گلستان در سال هاي مياني دهه ۶۰ به ترجمه اين رمان مشغول مي شود. پيچيدگي فرمي از يك طرف و لحن پاروديك كالوينو از طرف ديگر به همراه فضاي دردآلود جنگ كار ترجمه را دو چندان مشكل كرده بود. گلستان براي ترجمه كتاب زحمت زيادي مي كشد و اگر شبي. . . در دوره چاپ خود همگان را مبهوت نوآوري هاي نويسنده اش مي كند. مترجم مي گويد: «ترجمه اين كتاب هم زمان با بمباران بود. يادم مي آيد وقتي ترجمه اثر تمام شد و من آن را پاك نويس كردم حدود هفت نسخه از آن فتوكپي گرفتم و در خانه هاي مختلف دوستان گذاشتم كه در صورت بمباران باز هم نسخه اي از كتاب باقي بماند.
براي همين من به اين كتاب بستگي خاصي دارم و هيچ وقت هم به من نگفتند كه چرا اين كتاب ۱۲ سال در محاق توقيف افتاد، هر وقت ناشر به ارشاد مي رفت مي گفتند بحث حذف جمله و يا جملاتي خاص نيست. كل كتاب نه!» اگر شبي... بعد از چاپ اول توسط نشر آگه ناياب شده و به قيمت هايي سرسام آور معامله مي شد تا بالاخره در سال ۸۰ به طرزي ناگهاني اجازه تجديد چاپ گرفت. ليلي گلستان با ايتالو كالوينو در دوره اي آشنا مي شود كه او نويسنده جهاني و تاثيرگذار است. او مي گويد: «كتاب كالوينو را پدرم به من معرفي كرد، نسخه فرانسه را به دست آوردم و خيلي عجيب است كه بعد از خواندن ۵۰ صفحه ديدم ديگر نمي توانم ادامه بدهم و تا دو سال به سراغ اثر نرفتم. اين اتفاق در مورد صد سال تنهايي هم افتاد. بعد از دو سال كه به سراغ اثر رفتم و آن را ترجمه كردم ديدم بسياري از كساني هم كه به فارسي آن را خوانده اند همين اتفاق را تجربه كرده اند. » ميگل آنخل آستورياس با كتابي به نام «مردي كه همه چيز، همه چيز، داشت» اثري ستايش برانگيز از اين نويسنده گواتمالايي است. آستورياس به طور كل نويسنده آنچنان محبوبي (در ايران) به شمار نمي آيد. با آنكه رمان هايي مانند پاپ سبز و آقاي رئيس جمهور و همچنين چشمان نخفته در گور را مترجميني بزرگ ترجمه كرده اند ولي او همواره زير سايه ماركز، فوئنتس و رولفو قرار داشته است. داستان مردي كه. . . متفاوت با بقيه آثار او است شايد بتوان گفت كه اين اثر پرطرفدارترين كتاب او به شمار مي آيد. گلستان مي گويد: «اين كتاب براي من مانند رويا، كابوس و وهم بود. از واقعيت خبري در كتاب نيست و صبغه روياپردازي غالب بر واقعيت است. خود من هم چنين جنبه اي دارم. من با آنكه آدمي جدي هستم ولي جنبه روياگونه من بيشتر مي چربد. به همين دليل خيلي از كتاب خوشم آمد. ترجمه كتاب هم آسان نبود چون استعاره ها و اسطوره هاي آمريكاي لاتين در كتاب فراوان است. با وجود حجم كم كتاب، ترجمه آن وقت زيادي از من گرفت. چون فكر مي كردم بايد اين اسطوره ها را بفهمم تا بتوانم آن ها را ترجمه كنم. براي همين شروع به خواندن كتاب هاي اسطوره شناسي آمريكاي لاتين كردم. اين كتاب بسيار عجيب است. » دومين ترجمه گلستان از كالوينو يك كتاب تئوريك يعني شش يادداشت براي هزاره بعدي است. اثري عميق كه ديدگاه هاي كالوينو را در باب مسائل مختلف و متعدد ادبيات داستاني و هنر همچنين زبان و روايت آشكار مي كند. زبان كالوينو در اثر به دليل نوآوري هاي خاصش باعث شد كه اين سخنراني هاي مكتوب مورد توجه خوانندگانش قرار بگيرد. ليلي گلستان مي گويد: «دوره اي در زندگي من اتفاق افتاد كه شروع آن با ترجمه شش يادداشت مصادف شد. دوره اي كه من رمان خواندن و قصه خواندن را كنار گذاشتم و حوصله قصه خواندن نداشتم.
در اين روند من نقد ادبي خواندن را آغاز كردم در كنار آن ادبيات كلاسيك ايران را هم زياد مي خواندم. وقتي با اين كتاب برخورد كردم ديدم كه اين آدم چه اشرافي بر ادبيات و هنرهاي ديگر دارد. اين بود كه كتاب را ترجمه كردم و با اين كه كتاب تخصصي بود و اميدي به چاپ هاي بعدي نداشتيم، كتاب مورد توجه قرار گرفت و تجديد چاپ شد. » ليلي گلستان دو اثر از رومن گاري ترجمه كرده است مردي با كبوتر و زندگي در پيش رو، اين دومي كه به تازگي تجديد چاپ شده، اصلاً بهانه اين گفت وگو است. شايد در كنار خداحافظ گري كوپر سترگ ترين آثار اين فرانسوي به حساب بيايند. زندگي در پيش رو كه با نام مستعار اميل آژار به عنوان نويسنده منتشر شده بود كالبدشكافي ظريف و هولناك كابوس انسان خودباخته و بي هويت است. كودكي كه روايت مي كند تا ما را به دنياي خود بكشاند. او با زبان تند و در عين حال به شدت صريح و بزرگ نمايش مخاطب را در جهاني فرو مي برد كه ابتدا و انتهاي آن با لجن و تعفن تكميل شده است. گلستان اين اثر را براي نخستين بار در سال ۵۹ و توسط نشر اميركبير منتشر كرد. بعد از آن كتاب تا اسفند سال گذشته در محاق سانسور به سر برد. او مي گويد: «اين كتاب جايزه گنكور را برده بود و من آثاري را كه در فرانسه جايزه مي بردند مي خواندم. رومن گاري را هم دوست داشتم ولي كتاب به نام رومن گاري نبود و ما بعد از مرگش دريافتيم كه نويسنده واقعي اثر گاري است، در ضمن از كتاب فيلمي هم با بازي سيمون سينيوره ساخته شد كه جايزه اسكار نقش نخست زن را برد. جايزه بردن كتاب و فيلم آن مرا به ترجمه آن ترغيب كرد. برخي از صحنه هاي كتاب اشك به چشم مي آورد و اين كمتر اتفاق مي افتد كه مترجم پابه پاي شخصيت گريه كند. كتاب خيلي مرا تحت تاثير قرار داد و حال عجيبي با اين كتاب داشتم. » كتاب زندگي در پيش رو سال بدي يعني ۵۹ چاپ شد و آن قدر دچار حاشيه شد كه مترجم را به ستوه آورد. نشر اميركبير و ليلي گلستان درباره اين كتاب به مشكل برخوردند و كتاب به سرنوشت نامشخصي دچار شد.

نگاهي به كتاب جنگ و خاطره -۱
آنچه از خاطره مي ماند
009010.jpg
حميد قزويني
اخيراً كتابي در حوزه ادبيات انتشار يافته كه در نوع خود جديد است. كتاب «جنگ و خاطره» حاوي مطالب مطرح شده در ميزگرد بررسي ادبيات خاطره نويسي رزمندگان جنگ ايران و عراق و رزمندگان فرانسوي جنگ جهاني اول است.
اين ميزگرد با همكاري دفتر ادبيات و هنر مقاومت، انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران و دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در آذرماه سال ۶۸ با شركت اساتيد و پژوهشگران ايراني و فرانسوي برگزار شده است.
دكتر محمود طالقاني استاد جامعه شناسي دانشگاه تهران پيرامون اهميت چنين نشست هايي در خلال ميزگرد مي گويد: «چنين نشست هايي نه تنها مانع بروز سوءتفاهم هاي اجتماعي مي گردد بلكه مهم تر از آن، فرصتي در اختيار محققان خارجي قرار مي دهد تا قبل از انتشار نتايج مطالعات و تحقيقات خود آن را در فضايي كاملاً علمي و تخصصي و به دور از جنجال هاي تبليغاتي با همكاران ايراني خود در ميان گذارند و به اتفاق به نقد و بررسي آن بپردازند. »
در اين ميزگرد براي اولين بار محققان ايراني و فرانسوي زمينه هاي مشترك و متشابه فرهنگ شناختي دو جنگ را از منظر مقابله خاطرات مكتوب رزمندگان مورد بحث قرار داده اند.
براساس آن چه كه در مقدمه كتاب آمده، موجب اوليه اين نشست، پژوهش دكتر اريك بوتل درباره «شهادت از منظر رزمندگان ايراني در جنگ ايران و عراق» بوده است. پژوهشي كه بنا داشته تا با به كارگيري روش هاي تحليلي انسان شناختي و جامعه شناختي به بررسي خردورزانه داده هاي انسان شناختي شهادت بپردازد. بوتل با اين تحقيق، ضمن آشنايي و ارتباط با نهادهاي فرهنگي و انتشاراتي جنگ ـ به ويژه دفتر ادبيات و هنر مقاومت ـ به حجم وسيعي از انواع خاطرات جبهه رفتگان و رزمندگان دسترسي يافته و از طريق مطالعه و بررسي آنها به منظور رد يا تاييد يافته هاي خود، سرانجام پس از چهار سال با راهنمايي واشراف نظر دكتر كريتسف بالايي به اخذ مدرك دكترا در رشته ادبيات فارسي نايل آمده است.
رويكرد علمي بوتل به موضوع، حاكي از اهميت آن است و مي تواند تذكري به همه دستگاه هاي فرهنگي و محققان داخلي به شمار آيد. دستگاه هايي كه به رغم صرف ميليون ها ريال هزينه نه تنها پژوهش در موضوعات مختلف را به صورت علمي در دستور كار قرار نداده اند كه شرايط لازم را براي فعاليت هاي مستقل محققان نيز فراهم نياورده اند. (اريك بوتل در مقاله خود برخي از موانع و كاستي ها در اين بخش را مورد اشاره قرار داده است).
البته درميان كشورهاي اروپايي فرانسويان از معدود ملت هايي هستند كه براي فرهنگ و ادب اهميت فراواني قايلند و تعامل مراكز فرهنگي دو كشور نيز از سابقه اي طولاني برخوردار است اگر چه بحث پيرامون خاطرات رزمندگان دو كشور امري بديع است و مي تواند مقدمه بحث پيرامون ساير موضوعات ادبيات دفاع مقدس و جنگ قرار گيرد.
خاطرات عنصر تفكيك ناپذير زندگي بشر است و هر كس در زندگي خود مطالبي را از گذشته در ذهن دارد كه آن را خاطره مي نامد. عليرضا كمري در مقاله خود به اين تعريف بسنده كرده است كه «خاطره ـ در شكل مكتوب ـ اثري است كه پديد آورنده، يعني صاحب خاطره، با اتكا به حافظه و در نتيجه تداعي و مرور در گذشته خود ـ و نيز هر آن چه به او در يادآوري گذشته هايش كمك كند ـ مي نويسد و در آن به بازآفريني كرده ها، ديده ها و شنيده هاي خود مي پردازد. »
از برخي مطالعات تاريخي اين نتيجه به دست مي آيد كه خاطره نگاري از گذشته هاي دور رايج بوده است. خاطره نگاري در دهه هاي اخير به عنوان يك گونه ادبي شناخته شده و چارچوب هاي مشخصي نيز براي آن توصيه شده است.
بديهي است هر چه حوادث مهم تر تلقي گردد ثبت خاطرات آن هم بيشتر اهميت مي يابد كه در اين ميان انقلاب ها و جنگ ها بيشتر مورد توجه قرار گرفته اند.
سال ها قبل يكي از كساني كه در زمره اهل ادب به شمار مي آيد درباره دست نوشته هاي رزمندگان گفته بود: «ما در نوجواني و جواني براي نوشتن و قلم به دست گرفتن از شجاعت برخوردار نبوديم و جامعه نيز اين جسارت را به ما نمي بخشيد و شايد تا مدت ها ناچار بوديم دست نوشته هاي خود را براي حك و اصلاح املايي و انشايي نزد معلمان و اساتيد خود ببريم. اما پس از انقلاب و شروع جنگ، ما نسلي را مشاهده كرديم كه با همان شجاعت ورود به صحنه دفاع، قلم در دست گرفت و مشاهدات و احساسات خود را بر صفحه كاغذ آورد. »
از قول عليرضا كمري هم كه خود از همان نسل است و اكنون به عنوان نويسنده و پژوهشگري خبره در ادبيات دفاع مقدس فعاليت دارد در كتاب «خاطره و جنگ» آمده است: «بدون شك خاطره نويسي صداي نوين و بديع در تاريخ و ادبيات اين عصر تلقي مي شود. با توجه به لزوم درنورديدن همه افق هايي كه پيش روي دارد، هنوز در آغاز راه است، نه حتي در ميانه راه. بازيابي و تدوين خاطرات و خاطره نگاشته هاي رزمندگان، جبهه رفتگان و جنگ ديدگان مي تواند مبداء تحولي شگرف در نهضت خاطره نويسي و ادبيات خاطره نگاري ايران محسوب شود. زيرا فراگيرترين و مردمي ترين و طبيعي ترين احساسات و مشاهدات و انگيزش هاي يك عصر و نسل را در ميدان عمل و تجربه فراروي ما نهاده است.»
براساس همين منطق است كه مي توان به ارزيابي اهميت كتاب «جنگ و خاطره» پرداخت.
در اين كتاب با چاپ نمونه هايي از دست نوشته هاي رزمندگان ايراني و فرانسوي امكان بررسي و مقايسه هر دو گونه خاطرات فراهم آمده است. دكتر كريستف بالايي رئيس سابق انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران پيرامون اين رويكرد تطبيقي گفته است: «جنگ با ضربه هاي روحي و پيامدهاي دهشتناكش براي ساكنان زمين، آفريننده مجموعه اي از نيازها و كارهاي اجتماعي - فرهنگي است و با جرح و تعديل لازم در تمدن هاي مختلف، مشخصه هاي مشابه پيدا مي كند. . . اگر ما در مقام تطبيق و مقايسه برآمده ايم، بديهي است كه در مورد خود جنگ ها نيست بلكه در باب شيوه هايي است كه هر يك از گروه هاي بشري، به كمك آنها به بازتاب جنگ ها در فرهنگ خود پرداخته اند. »

نگاهي به مجموعه شعر «مژه ها، چشم هايم را بخيه كرده اند»
چيزي شبيه زندگي
رضا قنبري
محصول واقعي شعر دهه هفتاد را شايد بتوان دگرگوني و اجراهاي جديد در زبان دانست. دگرگوني و تغيير وضعيتي كه هم زمان در زيرساخت و روساخت زبان اتفاق مي افتد. ايجاد وضعيت ها و مفاهيم گوناگون عجيب و غيرقابل تصور، گشودن راه براي تاويل پذير كردن متن، چندمعنايي و چندزماني و شهود در زبان، از مولفه هاي زبان شعر امروز است. زباني كه اگر چه ظاهري سرد و خشن دارد، اما ظريف و زيباست و مخاطب خاص خود را توليد (تربيت) مي كند.
مهدي كاظمي (بكتاش آبتين) از شاعران خوب و پيشرو اين دهه است. شاعري كه شعرش نوعي جنون و شورش در زبان است، شعري كه پا را از قلمرو زبان معمول بيرون مي گذارد و سرزميني نو و در عين حال وهم آلود را كشف مي كند:
«فنجان قهوه اي چشم هاي تو و / اين ماه نيمه كاره و / موج هاي چسبيده بر جداره ي فنجان / نمي دانم اين خطه را كه بگيرم / به مداد چشم هاي تو مي رسم يا / به آينه شكسته اي كه خورشيد / در آن برق مي زند» (قسمتي از شعر فنجان قهوه اي چشم هاي تو، ص ۶۰)
كاظمي در تمام شعرهاي اين كتاب، تركيب ها و جملاتي بكر و نو دارد، تركيب ها و جملاتي كه زبان و مخاطب را هم زمان دچار شك و تغيير مي كند. تركيب «فنجان قهوه اي چشم هاي تو»، نو و تازه است. تركيبي كه در آن چشم به فنجان و قهوه به رنگ قهوه اي تغيير وضعيت داده اند. يعني هر كدام از اين كلمات در عين حال كه بار معنايي مستقل و هميشگي خود را دارند، در اينجا معنا و كاركردي ديگر پيدا كرده اند.
كاظمي پتانسيل هاي زبان را مي شناسد و مي داند چه طور از آن كار بكشد، آگاهي مناسب او از زبان و در عين حال ذهن ساختارگراي او دست به دست هم داده اند تا به شكار مفاهيم و لحظات بروند، لحظاتي كه شورش و اعتراضي را در خود نهفته دارد. شعر كاظمي، شعري اجتماعي و اعتراض آلود است. او شاعري است كه دريافتي عميق و وسيع از جهان پيرامونش دارد، دريافت و ادراكي كه همراه با زباني خاص مي شود و شعر او را پايه مي گذارد. شعري كه اگر چه اعتراض و فرياد است اما رنگ و بوي شعار و حرف را نمي دهد. اگر چه مفاهيم به راحتي در اشعار او خود را آشكار نمي كنند، اما در نهايت شعر او منشي مفهومي و شهودي دارد:
«لحاف دنيا را پس زده ام / يعني مردي مچاله روي تخت نيستم / براي پريدن از اين جوي باريك / هيچ پلي لازم نيست / هر جا بيفتم / از همانجا بلند / داد نمي كشم، شروع مي كنم / [داري مي لرزي، بذار اين لحاف رو بندازم روت] / نه سرما خورده ام / نه از خاطره آدم برفي مي لرزم / بدون بخاري هم مي توانم خواب هاي گرم ببينم. . . » (قسمتي از شعر لحاف دنيا، ص ۴۶)
در شعر او مهم ترين عامل بعد از زبان، عنصر روايت است. روايتي مبتني بر خط سيري داستاني. شعرهاي روايي ـ داستاني اين امكان را به شاعر مي دهد كه فضا و امكانات زيادي در شعر داشته باشد، امكاناتي مانند؛ ديالوگ، چندزماني، چندصدايي، عملكرد رفت و برگشتي و محدودنشدني به نوع خاصي از نوشتار. كاظمي از عناصر فوق به خوبي در شعرش استفاده مي كند. او حتي در برخي از شعرهايش، موفق به اجراي نمايشنامه اي مي شود، يعني تصوير، ديالوگ، حركت و باري دراماتيك، به طور هم زمان.
اما همين خط سير روايي ـ داستاني آسيب هايي نيز به شعر او وارد مي كند. آن گاه كه فضاي تمام اشعار كتاب را همين روند و نگاه در برمي گيرد، عملاً دست او براي مخاطب رو مي شود، يعني ساختار و روايت شعرهايش به تكرار و يكدستي مي رسد. تمام اشعار اين كتاب داراي همين روند داستاني و ساختاري (تقريباً!) يكسان هستند و اينجا بزرگ ترين ضربه به شعرها و كتاب او وارد مي شود. او تمام توانايي و قدرت مانور خود را براي مخاطب آشكار مي كند و سرانجام به جايي مي رسد كه مخاطب، شعر بعدي او و روش كارش را حدس مي زند. در اين شرايط شايد بشود، گفت؛ شعر او و مخاطب قدرت و كششي يكسان پيدا مي كنند و اين زنگ خطري براي شاعر است!
اما يكي ديگر از ويژگي ها و نكات مثبت شعر كاظمي، ديالوگ و چندصدايي است. ديالوگي كه از دل خود متن بيرون مي آيد و تعاملي با مخاطب و جهان اطراف ايجاد مي كند. اين نوع ديالوگ و چندصدايي، مخاطب را ميان چند وضعيت، صدا و نگاه مختلف قرار مي دهد و در اينجا مخاطب به طور جدي تر و حسي تري با متن شعر درگير مي شود:
«زندگي در گودالي باريك ادامه پيدا مي كند» / و صداي گام هايش / چند پله را با خود پايين برد / «گفتي تاريك؟» / نه، باريك مثل همين گودال حامله كه مرا مي زايد / پيش تر گفته بودم / سنگ در سراشيبي قل مي خورد / بالا نمي رود / [نگران نباش، خواب ديده اي؟] / نه، خواب نديده ام / من سال هاست نخوابيده ام / رفته بودم براي پرده خانه / پنجره بخرم / اما خانه اي نداشتم. . . » (قسمتي از شعر زندگي در گودالي باريك، ص ۱۰ و ۱۱)
پرداختن به زبان و پروار كردن آن و بازي هاي زباني در شعر او آشكارا يك برگ برنده است. مهارتي كه او در بازي هاي زباني و كار با زبان دارد، قابل توجه است. شعر او تشكيل شده از لحظات و وضعيت هايي وهم آلود و تب دار!، درست مثل جهان و جامعه اي كه در آن زندگي مي كند، شعر او دريافت دقيق و قدرتمندي است از جهان پيرامونش، وهم آلود و بريده بريده و گاه غيرقابل مفهوم است؛ مانند جهاني كه در آن زندگي مي كنيم.
عناصر فوق نه فقط در مفهوم شعر او، بلكه بيشتر در زبان و ساختار شعرش ديده مي شود. بيهودگي، خستگي، فقر، جنگ و عشق از دست رفته، مفاهيم عمده شعر او هستند، مفاهيمي كهنه، كه با نگاه و زباني نو به آن پرداخته شده و كاظمي شاعري است كه همه اين مفاهيم را عملاً يا ذهناً تجربه كرده!
«پسرم تو اگر بزرگ شدي / شب / در صورت هيچ عابري / چراغ قوه نينداز! / هيچ كس را با انگشت صدا نكن / گوش كن پسرم / در داشبورد دنبال ذهن كسي نگرد و / صداي هيچ كس را نشكن! / برادر / با چه زباني بگويم / در صندوق عقب اين فولكس / بمب نيست / موتور است!» (شعر پسرم، ص ۱۵)

حاشيه ادبيات
• اولين هاي ۸۱
دومين جشنواره «كتاب اولي ها»ي خانه داستان برگزار مي شود. در اين جشنواره فقط كتاب هايي شركت داده مي شوند كه نخستين اثر نويسنده بوده و در سال ۱۳۸۱ براي اولين بار منتشر شده باشد. در دوره گذشته اين جشنواره كتاب «مادموازل كتي» نوشته ميترا ايلياتي و «هولا هولا» نوشته ناتاشا اميري برگزيده شدند.

• انتشار مجدد هلال پنهان شيرزادي
009000.jpg

هلال پنهان عنوان داستان بلندي از علي اصغر شيرزادي است كه به زودي مجدداً منتشر مي شود.
از علي اصغر شيرزادي چندين كتاب در قالب رمان، داستان كوتاه و گزارش هاي كوتاه تصويري منتشر شده است. همچنين چندين نقد و يادداشت بر آثار برجسته ادبيات داستاني و مقاله هايي درباب رمان و داستان كوتاه از او در مطبوعات چاپ شده است. در سال ۱۳۶۱ نمايشنامه اي كه بر اساس داستاني از شيرزادي (غريبه و اقاقيا) تنظيم شده بود، برنده نخست جايزه بين المللي نمايشنامه نويسي كاراكاس (ونزوئلا) شد. همچنين مجموعه داستان غريبه و اقاقيا جايزه بيست سال ادبيات داستاني ايران را از آن خود كرد.
هلال پنهان با طرح جلدي از مسعود نجابتي همزمان با شانزدهمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران از سوي نشر افق منتشر مي شود. چاپ اول اين داستان بلند از سوي نشر مدير منتشر شده است.

• علي خدايي و «كتاب آذر»
مجموعه داستان «كتاب آذر» از علي خدايي در دست انتشار است. از اين نويسنده قبلاً مجموعه داستان «زمستان را گرم كن» منتشر شده بود كه مورد توجه منتقدان قرار گرفته بود. با وسواسي كه علي خدايي در انتشار داستان ها دارد بعيد به نظر مي رسد اين كتاب به اين زودي ها به دست خوانندگان برسد.

• سوررئاليسم حراج شد
كلكسيون آثار سوررئاليست ها شامل عكس، كتاب و دست نوشته ها، كه نزد آندره برتون بود، در يك حراجي ده روزه به فروش رسيد. به نظر مي رسد كه اين آثار به مبلغ ۵۰ ميليون دلار به فروش رسيده باشند. تعداد زيادي از شاعران و هنرمندان فرانسوي به اين عمل اعتراض كردند. آنها معتقد بودند اين آثار كه سندي از اين جنبش ادبي و هنري قرن بيستم به رهبري آندره برتون است، نبايد پراكنده شود و دست اين و آن بيفتد. اما دولت فرانسه براي خريد اين آثار از بازماندگان برتون هيچ تلاشي نكرد و فقط بعضي از موزه هاي كتابخانه ها اقدام به خريد ۳۳۵ اثر از ۴۱۰۰ اثر به جا مانده از كلكسيون اين نويسنده كردند. از جمله آثاري كه در اين كلكسيون موجود بود و به فروش رفت مي توان به تابلوهايي از خوان ميرو، فرانسيس پيكابيا، من ري و رنه ماگريت اشاره كرد.

• دو كتاب از ناهيد طباطبايي
009005.jpg

ناهيد طباطبايي، در حال نوشتن رماني به نام «آبي و صورتي» است. اين رمان كه تاكنون ۴۰۰ صفحه است به گفته نويسنده هنوز جاري كار دارد. ناهيد طباطبايي مشغول ويرايش و بازنويسي اين رمان است. او همچنين مجموعه داستاني «دو ميوه قرمز» را در دست انتشار دارد كه احتمالاً در تابستان منتشر خواهد.
از ناهيد طباطبايي تاكنون آثاري چون «حضور آبي مينا» مجموعه داستان «چهل سالگي»، و رمان خنكاي سپيده دم منتشر شده است.
داستان هاي اين نويسنده فضاهايي مدرن اما ساده و صميمي دارند و زن ها نقشي محوري دارند.

• مدونا و كتاب براي كودكان
ظاهراً مدونا، خواننده پاپ آمريكا، قرار است كتابي براساس قصه هاي اخلاقي كابالا، سنت اسطوره اي يهوديان باستان و تفسير عهد عتيق، منتشر كند. مدونا در مصاحبه اي مضامين توخالي كتاب هاي كودك را محكوم كرد و گفت كه ايده نوشتن چنين كتابي براي كودكان از زماني در ذهن اش قوت گرفت كه پيش معلمي به مدت هفت سال كابالا مي خواند. مدونا گفت از موقعي متوجه مضامين توخالي آثار كودكان شده كه براي فرزندش كتاب مي خواند. او مي گويد در اين كتاب ها هيچ درسي وجود ندارد، همه آنها در مورد شاهزادگاني است كه شاهزاده ديگري از راه مي رسد و آنها را با خود مي برد و هيچ اتفاق ديگري نمي افتد. هيچ تلاشي نمي شود. هيچ زحمتي براي هيچ چيز كشيده نمي شود. اولين كتاب از مجموعه پنج گانه كتاب هايي كه قرار است مدونا براي كودكان منتشر كند را انتشارات پنگوئن در ماه سپتامبر چاپ خواهد كرد. اين مجموعه «رزهاي انگليسي» نام دارد و براي كودكان شش ساله و بالاتر است.

• پدر نويسنده، دختر نويسنده
سوفي دال، فرزند رد دال، نويسنده كودكان، با انتشارات بلومزبري قراردادي براي انتشار دومين كتاب اش بسته است. بلومزبري، كه ناشر موفق كتاب هاي هري پاتر است، قرار است كه اين كتاب را، كه هنوز اسمي ندارد، سال آينده منتشر كند. سوفي دال ۲۳ ساله كار روي كتاب را شروع كرده است. رمان اول اين نويسنده با نام «مردي با چشم هاي رقصان» پر فروش بوده است. از جمله كتاب هاي معروف رد دال، نويسنده كودكان، چارلي و كارخانه شكلات سازي است.

ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |