شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۳۳- April, 26, 2003
دموكراسي ما را بازگردانيد
دكترين پيشگيري نظامي به رأي مردم آمريكا يا نمايندگان آنان گذاشته نشد و اين خود نقض اصول دموكراسي است
ادوارد سعيد
008950.jpg

ترجمه: مهرداد ميردامادي
در ۱۹ مارس، يعني اولين روز جنگ با عراق، رابرت بيرد (Robert Byrd) سناتور دموكرات از ويرجينياي غربي اين پرسش ها را مطرح ساخت: در اين كشور چه اتفاقي در حال وقوع است؟ كي ما ملتي بوديم كه به دوستان خود خيانت كنيم و آنان را ناديده بگيريم؟ چه وقت تصميم گرفتيم با اتخاذ رويكردي افراطي و تعصب آميز در استفاده از توان مخوف تسليحاتي خود نظم بين المللي را تحليل بريم؟ چگونه است در حالي كه جهان خواستار ديپلماسي است از آن روي گردانيم؟
هيچ كس به خود دردسري راه نداد تا بدين پرسش ها پاسخي دهد. هر چند اين پرسش ها، اگر نگوييم انحطاط، شكست دموكراسي را اعلان مي كرد، اما ماشين نظامي آمريكا بي صبرانه سمت و جهتي ديگر اتخاذ كرده بود.
بياييد سياست خاورميانه اي ايالات متحده، از زماني كه جورج بوش به قدرت رسيده را بررسي كنيم. حتي پيشتر از فجايع ۱۱ سپتامبر، تيم بوش به دولت شارون آزادي آن را داده بود تا در غزه و كرانه باختري دست به شهرك سازي بزند، افراد را به دلخواه دستگير كرده و به قتل برساند، خانه ها را ويران كند، زمين ها را مصادره كرده و با استفاده از ساعات منع رفت وآمد و ايجاد موانع نظامي مردم اين مناطق را محبوس گرداند. پس از ۱۱ سپتامبر، شارون به سادگي واگن خود را به قطار «جنگ عليه تروريسم» وصل كرده و عليرغم قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل مبني بر عقب نشيني و متوقف كردن جنايات جنگي و تخطي از حقوق بشر، حملات يكجانبه خود را برعليه غيرنظاميان بي دفاع در سرزمين هاي تحت اشغال تشديد كرده است.
در اكتبر ،۲۰۰۱ بوش حمله به افغانستان را با بمباران شديد و از ارتفاع بالا (تاكتيك «ضدتروريستي» كه با توجه به ساختار و اثرات و تبعاتش شبيه فعاليت هاي تروريستي است) آغاز كرد و در دسامبر دولتي دست نشانده را بدون آنكه بيرون كابل قدرت موثري داشته باشد، به حكومت رساند. ايالات متحده در افغانستان تلاش قابل اعتنايي براي بازسازي انجام نداده، و به نظر مي رسد كه اين كشور به وضعيت فلاكت بار پيشين خود بازگشته است.
از تابستان ،۲۰۰۲ دولت بوش همراه با بريتانيا مبارزه تبليغاتي خود را برعليه دولت خودكامه و مستبد عراق به راه انداخت، و پس از ناكامي در كسب موافقت شوراي امنيت، جنگ را آغاز كرد. از نوامبر گذشته مخالفت با جنگ از جريان كلي رسانه اي ناپديد شد، جرياني كه مملو از خروارها اظهارنظر ژنرال هاي سابق با چاشني متخصصان تازه تروريسم بود كه همگي از گروه متفكران دست راستي واشنگتن به شمار مي آمدند. هركس كه منتقد جنگ بود توسط اساتيد ورشكسته دانشگاهي برچسب ضدآمريكايي خورد و در سايت هاي اينترنتي در فهرست انديشمندان «دشمن» قرار گرفت كه از خط مشي موجود پيروي نمي كنند. معدود چهره هاي اجتماعي كه منتقد ماندند، صندوق هاي پست الكترونيك خود را مملو از پيام هاي تهديدآميز ديدند، زندگي شان مورد تهديد قرار گرفت، و آرأ و عقايدشان توسط مجريان تلويزيوني كه قراولان جنگ آمريكا شده بودند، لجن مال شد.
رگباري از اطلاعات و اخبار پديدار گشت كه استبداد و خودكامگي صدام حسين را نه تنها با مصيبت و بدبختي كه با هر نوع جنايت شناخته شده برابر دانست. برخي از اين اطلاعات و اخبار به واقع صحيح بود اما نقش ايالات متحده و اروپا را در ظهور صدام و حفظ قدرت وي ناديده مي گرفت. در واقع اين دونالد رامسفلد بود كه در اوايل دهه ۱۹۸۰ با صدام ملاقات كرد و او را از تصميم ايالات متحده در حمايت از جنگ فاجعه بار وي عليه ايران مطمئن ساخت. متحدين آمريكا براي سلاح هاي كشتارجمعي عراق مواد هسته اي، شيميايي و بيولوژيك تهيه كرده و سپس بي شرمانه آن را از سوابق خود پاك كردند.
008960.jpg

تمام اين موارد در زمان طرح قضيه نابودي عراق توسط دولت و رسانه ها به عمد پنهان داشته مي شد. صدام، بدون مدرك يا با ارائه اطلاعات ساختگي، به پنهان ساختن سلاح هاي كشتارجمعي كه تهديدي عليه ايالات متحده انگاشته مي شد، متهم مي گرديد. پيامدهاي اسفناك مداخله ايالات متحده و بريتانيا در عراق در حال ظهور است: نابودي حساب شده زيرساخت هاي مدرن، غارت يكي از غني ترين تمدن هاي بشري، تلاش براي مشغول داشتن «تبعيديان» رنگ و وارنگ با شركت هاي بزرگ براي بازسازي، و در اختيار گرفتن نفت و سرنوشت آينده اين كشور. به طور مثال گفته شده است كه احمد چلبي پيمان صلحي را با اسرائيل به امضا خواهد رساند. پيش از اين نيز قراردادي بزرگ با شركت آمريكايي بچتل به امضا رسيده است.
اين امر، نه براي عراق كه براي ما، به مثابه شكست كامل در دموكراسي است: گفته مي شود كه ۶۰ درصد آمريكايي ها طرفدار اين جنگ هستند، اما هيچ چيز عوام فريبانه تر از نظرسنجي از ۴۶۵ آمريكايي نيست كه از آنان پرسيده شود كه آيا «در زمان جنگ از رئيس جمهور و نيروهاي نظامي مان حمايت مي كنيد» سناتور بيرد گفته بود:يك حس تعجيل و خطرپذيري غالب شده و پرسش هاي زيادي بي پاسخ مانده است. . . بر تالار سنا پرده اي سياه افكنده شده است. ما از وظيفه خطير خود عدول مي كنيم، كه چيزي نيست جز به بحث گذاشتن موضوعي كه ذهن همه آمريكايي ها را به خود مشغول داشته است، و اين در زماني است كه بسياري از دختران و پسران ما صادقانه به وظيفه خود در عراق عمل مي كنند.
من متقاعد شده ام كه اين جنگي فريبكارانه، غيرضروري و مردم ناپسند است. نهادهاي ارتجاعي واشنگتن كه ولفوويتز، پرل، آبرامز و فيت را خلق كرده، جو ناسالم فكري و اخلاقي پديد آورده است. لوايح سياسي، كه توسط دولت تهيه شده و براي يافتن توجيه سياست هاي غيرقانوني به سنا مي آيد، و بدون آنكه به دقت مورد نقد و بررسي قرار گيرد، دست به دست مي شود. دكترين پيشگيري نظامي هيچ گاه به رأي مردم آمريكا يا نمايندگان آنان گذاشته نشده است. شهروندان چگونه مي توانند برعليه وسوسه هايي كه شركت هايي نظير هالي برتون و بوئينگ به جان دولت مي اندازند، اعتراض كنند؟ برنامه ريزي راهبردي بزرگ ترين تشكيلات نظامي تاريخ كه هزينه هاي بي حد و حصري صرف آن مي شود، به عهده گروه هاي فشاري كه شالوده هاي ايدئولوژيك دارند گذاشته شده است (به طور مثال رهبران بنيادگراي مسيحي، لابي ها و بنيادهاي خصوصي ثروتمند نظير ايپك، كميته امور آمريكا ـ اسرائيل). اين عمل جنايتكارانه بي سابقه اي است كه كلمات مهمي نظير دموكراسي و آزادي به سرقت رفته و به عنوان پوششي براي غارت و چپاول، اشغال سرزمين و تسويه حساب به كار رود. برنامه ايالات متحده براي جهان عرب همان برنامه اسرائيل شده است. عراق در كنار سوريه زماني تنها تهديد عليه اسرائيل تلقي مي شدند، و از اين رو، بايد كه از بين مي رفتند.
گذشته از اين، وقتي كسي از شما تقاضايي نكرده آزادسازي و دموكراتيزه كردن يك كشور به چه معناست؟ و بعد در عمل، زماني كه آن كشور را به اشغال خود درآورديد، عدم تأمين نظم و قانون آن چه معنايي مي دهد؟ اين چه مضحكه اي از برنامه ريزي راهبردي است كه گمان كنيد مردم بومي و محلي يك كشور پس از سيزده سال تحريم و بمباران، از حضورتان استقبال كنند؟
اكنون فكري احمقانه در مورد نيكوكاري و احسان آمريكايي از صافي رسانه ها گذشته است. دكستر فيلكينز گزارشگرنيويورك تايمز در مقاله اي بيوه هفتاد ساله اي كه مركز فرهنگي در خانه اش به خاطر بمباران آمريكا از بين رفته بود و با خشم و غضب در زمان تهيه گزارش در كنار وي بوده را به واسطه «زندگي راحتي كه تحت حكومت صدام» داشته سرزنش مي كند و متعصبانه با حرف هاي تند وي در نقد آمريكايي ها كه «از زبان فارغ التحصيل دانشگاه لندن شنيده مي شود» به مخالفت برمي خيزد.
علاوه بر فريبكاري در مورد سلاح هايي كه يافت نشد، استالينگرادي كه ظهور نكرد، دفاع توپخانه اي كه هيچ وقت روي نداد، برايم جاي تعجب نبود كه صدام هم دفعتاً ناپديد شود، چرا كه معامله اي در مسكو براي فرار وي، خانواده اش و پول هايش از عراق به ازاي تسليم كشور صورت پذيرفته بود. جنگ در جنوب عراق براي آمريكايي ها بد پيش رفت، و بوش نمي توانست خطر مشابهي را نيز در بغداد بپذيرد. ۶ آوريل كاروان روسي كه عراق را ترك مي كرد بمباران شد، كاندي رايس ۶ آوريل در روسيه بود، بغداد در ۹ آوريل سقوط كرد.
با همه آنچه كه رفت، آمريكايي ها فريب خوردند، عراقي ها به شكل غيرقابل تحملي آسيب ديدند، و بوش چيزي جز يك كابوي به نظر نمي رسد. از جمله مهم ترين مسائل اين رويداد نقض اصول قانون اساسي و دروغ به رأي دهندگان است. اين ماييم كه بايد دموكراسي مان را مجدداً به دست آوريم.
منبع:آبزرور

تفاوت دو بوش
008970.jpg
دكتر حسين دهشيار
صرفنظر از اينكه جنگ را به عنوان يك پديده سياسي، عامل حيات دهنده تغييرات بنيادي در ساختارها و ارزش هاي حاكم بر روابط بين بازيگران دولتي و بازيگران غيردولتي در عرصه سياست بين الملل در نظر بگيريم يا اينكه جنگ را كارگزار تداوم الگوهاي قدرت و ارزش هاي متناسب با آنها بدانيم، جنگ، نماد عدم كارآيي نظم حاكم يا سمبل تلاش جهت نهادينه ساختن نظمي نوين است.
شكست سنگين رژيم عراق در شنزارهاي كويت در ،۱۹۹۱ آمريكا را با اين فرصت مواجه ساخت كه به تغيير رژيم حاكم بر بغداد اقدام كند، اما آنچه در بين رهبران آمريكا وجود نداشت عدم وجود تصوير ذهني از جهاني بود كه حمله به عراق مي بايستي آن را شكل دهد. سي و هشت روز جنگ هوايي و يكصد ساعت نبرد زميني و هزاران كشته عراقي در جاده مرگ محققاً بيانگر اين بود كه آمريكا از قدرت نظامي ضروري براي شكل دهي فرآيند سقوط رژيم بعثي برخوردار بود. اما آنچه ادامه نداشت توافق و اجماع در خصوص ماهيت ارزش هايي بود كه مي بايستي توجيه گر حمله به عراق گردد. آنچه در آغازين هزاره سوم به وضوح محسوس و مشهود به نظر مي آيد اين واقعيت است كه ساختار نظام بين الملل از خصلتي برخوردار است كه آمريكا را در يك جايگاه متمايز در مقام مقايسه با ديگر كشورهاي برتر سيستم بين الملل قرار داده است. جايگاه فعلي آمريكا برخاسته از پويايي و كارآمدي زيرساخت هاي اقتصادي، عدم تضاد بنيادي بين الزامات جامعه مدني با جامعه سياسي و دگرديسي مداوم فرهنگي در صحنه كشور است. اين ويژگي ها كه قدرت يا فقدان قدرت بر مبناي آنها پا مي گيرند، لزوماً شرايطي را حيات داده اند كه تقريباً آمريكا را بهره مند از تمامي مولفه هاي قدرت نموده اند. قدرت بلامنازع آمريكا در حيطه نظامي، عملكرد اقتصاد اين كشور و استحكام ساختار سياسي در قديمي ترين دموكراسي در غرب سرمايه دار اعطاگر جايگاه برتر به آمريكا در صحنه بين الملل گرديده اند.
اين خواست و نيت كشورها نيست كه جايگاه جهاني آنها را مشخص مي سازد. بلكه واقعيت ماهيت قدرت كشورها است كه سلسله مراتب را هستي مي بخشد. ميزان قدرت بازيگران بين المللي است كه ماهيت ساختار نظام بين الملل را معين مي كند. خصلت اين ساختار است كه رقم زن اين است كه پرستيژ و منزلت هر كشوري در صحنه بين الملل تا چه حدي است. اعتبار جهاني است كه در شكل گيري اهداف در صحنه سياست خارجي به عنوان عامل بيروني، نقش قاطع بازي مي كند. بوش و تيم همراه او كه در سال ۲۰۰۰ پا به حيات سياست خارجي آمريكا گذاشتند با وقوف به ماهيت توزيع قدرت در گستره جهان، به الگوسازي در سياست بين الملل پرداختند. در حالي كه پرستيژ و جايگاه الزام ساختاري دارد و جبرگرايانه است. الگوسازي نهايتاً برخاسته از نيت و آمال رهبران و تصميم گيرندگان است. آنچه عملكرد رهبران امروز آمريكا را از اقدامات رهبران اين كشور در زمان حمله عراق به كويت متمايز مي كند، ماهيت ساختار نظام بين الملل و جايگاه آمريكا نيست بلكه اراده معطوف به الگوسازي مبتني بر ارزش هاي بوش پسر و همكاران او است. آمريكا در سال ۱۹۹۱ به سوي بغداد نيرو نفرستاد، در حالي كه بيش از نيم ميليون سرباز آمريكايي در كويت درمرزهاي جنوبي عراق حضور داشتند. با وجود عدم معاضدت تركيه و مخالفت جدي كشورهاي روسيه، فرانسه، آلمان و چين راهپيمايي هاي گسترده در كشورهاي متحد آمريكا، اسپانيا، ايتاليا و انگلستان حدود يكصد و بيست هزار نيروي غربي از كويت به سوي بغداد روانه شدند تا نظم مبتني بر الگوهاي محافظه كاران جديد را گستردگي، قوام و مشروعيت بخشند. بوش پدر و بوش پسر هر دو رهبري آمريكا را در يك ساختار آمريكا محور به عهده داشته و دارند، اما آنچه آن دو را از هم متمايز مي سازد اين است كه جورج بوش پسر اشراف به اين دارد كه از قدرت چه مي خواهد. جنگ در ۱۹۹۱ به بغداد كشيده نشد چرا كه رهبر آمريكا نگاه ارزشي به جهان نداشت در حالي كه سخنراني در صحن مجمع عمومي سازمان ملل در سال ۲۰۰۲ اين واقعيت را مسلم ساخت كه ارزش هاي رهبر آمريكا جنگ را گريزناپذير ساخته است. رهبران ارزشي، سياست خارجي هدفمند را پي مي گيرند و در صورتي كه از قدرت برخوردار باشند از توسل به جنگ براي ملموس ساختن ارزش ها ابايي ندارند. اين تمايز را صدام حسين در دستگاه رهبري عراق درك نكرد و براي آن سنگين ترين هزينه را پرداخت. جورج دبليو بوش جايگاه متمايز و هژمون آمريكا را چارچوبي براي پياده سازي ارزش هاي محافظه كاران جديد قرار داد كه به آن اعتقاد وافر دارد. حمله به عراق در استراتژي كلان آمريكا به دنبال به قدرت رسيدن محافظه كاران جديد الزامي گشت، چرا كه برنامه ريزي هاي نظامي و سياسي براي اين اقدام از دوران قبل از به قدرت رسيدن جورج دبليو بوش مهيا گرديده بود. ماهيت توزيع قدرت در سطح جهان اين فرصت طلايي را براي رهبر آمريكا و همفكران و مشاوران او فراهم آورد كه ارزش هاي محافظه كاري جديد را در سطح جهان در عمل پياده كنند و نظمي را قوام دهند كه مبتني بر داده هاي فكري و ترجيحات ايدئولوژيك آنان است. اينان دقيقاً وقوف داشتند به اينكه چرا بايد تغيير رژيم حادث شود و اينكه چگونه اين كار تحقق يابد. كوچك ترين جزئيات در برنامه ريزي جنگ با عراق در نظر گرفته شده بود كه اين دگرگوني تحقق يابد. به طور مثال به تمامي فرماندهان نظامي در سطوح مختلف كه براي جنگ به عراق گسيل شده بودند تذكر اكيد داده شده بود كه سربازان آمريكايي را آگاه سازند كه اولاً به صورت زنان عراقي خيره نشوند، ثانياً هر زمان روي تانك ها دراز مي كشند، كف پاهاي خود را به طرف صورت عراقيان نگيرند و ثالثاً اينكه در صورتي كه مردم عراق براي ابراز محبت آنان را در آغوش مي گيرند حتماً اين عمل را خوشامد گويند. هرچند كه آغوش گرفتن و بوسيدن مرد در فرهنگ آمريكايي معناي ضمني متفاوتي را دارد. قبل از آغاز نبرد براي حمله به عراق به ادارات پستي آمريكا دستور داده شده كه از پذيرش محموله هاي پستي محتوي مشروبات الكلي، عكس هاي بدآموز و كتاب انجيل كه براي سربازان آمريكايي در منطقه فرستاده مي شود خودداري كنند. تصميم گيرندگان آمريكايي نه تنها آگاه هستند كه چه ارزش هايي را مي خواهند پياده سازند در عين حال آگاهي به اين دارند كه براي تحقق اين ارزش ها از رويارويي مستقيم با فرهنگ هايي كه درصدد غلبه بر آن هستند مي بايستي خودداري گردد. در اين راستا است كه كتاب انجيل با ديگر مقوله ها در يك سطح قرار گرفتند. جورج دبليو بوش و همفكران او جنگ را پيشه ساختند چرا كه خواهان اين هستند كه جايگاه هدايتي آمريكا را از طريق اشاعه ارزش هاي مطلوب خود نهادينه سازند و آنچه به قدرت غنا و تداوم مي دهد استقرار ارزش هاي متناسب با آن است و اين چيزي است كه تغيير رژيم در عراق را براي رهبر آمريكا گريزناپذير و خوشايند كرد.

يادداشت سياسي
سازمان ملل در زنجير
اردشير زارعي قنواتي
در سال هاي گذشته و به خصوص يكسال اخير جهان نگران بحران هايي بود كه در آن نقش سازمان ملل متحد تضعيف شده يا مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود. اين خصوصيت به طور ملموس در جريان بحران عراق و نقش بازرسي هاي تسليحاتي سازمان ملل حساسيت افكار عمومي جهاني و كشورهاي مخالف جنگ را برانگيخت. زماني كه طبل هاي جنگ در عراق به صدا درآمد اين نگراني بيش از هميشه مورد توجه واقع شد و سيل انتقادات به خاطر چنين دهن كجي اي به سازمان ملل به سوي ايالات متحده سرازير شد. پس از بيست روز نبرد زماني كه موفقيت آمريكا با ورود تانك ها و سربازان اين كشور به بغداد عينيت يافت، واقعيت نگران كننده تري آشكار شد. اظهارات مقامات ارشد آمريكايي به وضوح نشان داد كه از اين پس نبايد پدافند بين المللي حول سازمان ملل متحد شكل گيرد.
چنين شرايطي موجب گرديد تا در روزهاي اخير تمام رايزني ها و مذاكرات چندجانبه حول نقش سازمان ملل متحد شكل بگيرد از يك طرف ايالات متحده و ائتلاف شكل گرفته پيرامون آن تحت تأثير پيروزي در عراق آنچنان با بي اعتنايي نسبت به سازمان ملل برخورد مي كنند كه بيشتر به يك تشييع جنازه محترمانه براي اين سازمان شبيه است. از طرف ديگر جامعه جهاني و كشورهاي منتقد شرايط كنوني كه خطر يكجانبه گرايي آمريكا را جدي مي بينند با تأكيد بر نقش محوري سازمان ملل متحد سعي در مهار اين برهم خوردگي توازن بين المللي را دارند. به همين دليل در وضعيت موجود چالش بين دو ديدگاه در قالب نقش و نقض جايگاه محوري سازمان ملل نمود عيني يافته است. در ايالات متحده از رئيس جمهور گرفته تا گروهبان هايي كه در ميدان هاي نبرد عراق حضور دارند به تبع استراتژي يكجانبه نگر اين كشور اصرار بر ناديده گرفتن نقش سازمان ملل متحد در آينده عراق و روابط بين المللي دارند. اما جامعه جهاني و اكثريت كشورهاي جهان كه با تمام تلاش خود موفق به جلوگيري از وقوع جنگ در عراق نشدند اكنون مقاومت را در چارچوب دفاع از موجوديت سازمان ملل متحد مي دانند.
بازي جديد در عرصه بين المللي از ماهيت دوگانه اي برخوردار است كه يك وجه آن افتراق و وجه ديگر مصالحه خواهد بود. وضعيت افتراقي مسئله را بايد در نشست بلفاست بين توني بلر و جورج بوش از يك طرف و نشست سن پترزبورگ بين ولاديمير پوتين، ژاك شيراك و گرهارد شرودر از طرف ديگر مشاهده كرد. در نشست بلفاست رهبران آمريكا و بريتانيا اذعان كردند كه پيروزمندان جنگ مصمم هستند تا نقش اصلي خود را در عراق آينده بازي كنند. آنان از ديگران نيز خواسته اند تا با پذيرش واقعيت كنوني از مخالفت با نظم مورد نظر آنان دست برداشته و به جايگاه درجه دوم خود بسنده نمايند. برطبق توافق اين دو كشور سازمان ملل متحد از اين پس بايد به جاي نقش تعيين كنندگي به يك نقش تكميلي و دنباله رو نه قناعت كند. در نشست پترزبورگ رهبران روسيه، فرانسه و آلمان نيز ضمن مخالفت دوباره با جنگ آمريكا عليه عراق مسئوليت انساني و نقض حقوقي آن را متوجه آمريكا و بريتانيا دانستند. اين رهبران درخواست كردند تا سازمان ملل متحد در عراق آينده نقشي اساسي و محوري را ايفا كند. همچنين درنشست سران اتحاديه اروپا در يونان نيز با صدور بيانيه پاياني بر نقش اصلي سازمان ملل متحد تأكيد گرديد. هرچند كه اجلاس اتحاديه اروپا در چهارشنبه شانزدهم آوريل به بهانه پيوستن ده عضو جديد برگزار شده بود اما تحت تأثير شرايط موجود عكس العمل نشان داد. فشارهاي كنوني جامعه جهاني براي اصرار بر نقش محوري سازمان ملل تا آنجا عيني بوده است كه در ديدار توني بلر متحد نزديك آمريكا با گرهارد شرودر در هانور آلمان نيز به طور موكد بر اين مسئله تأكيد گرديد.
وضعيت مصالحه در خصوص نقش سازمان ملل متحد نيز در شرايط كنوني تبديل به مولفه غيرقابل انكاري شده است. پيچيدگي هايي كه از لحاظ حقوقي براي مسئله عراق گريبانگير ايالات متحده شده است و همچنين موفقيت ائتلاف جنگ در عراق برخلاف ادعاهاي هر دو طرف، آنان را مجبور به پذيرش يك مصالحه ضروري كرده است. براي شركت در اين مصالحه در روابط بين الملل هر دو گروه از پارامترها و اهرم هايي برخوردارند كه قدرت مانور و چانه زني را براي آنان فراهم كرده است.
آمريكا و متحدين آن به واسطه پيروزي هاي عملياتي در صحنه عراق، سازمان ملل و محور پيراموني نيز به واسطه اختيار لغو تحريم ها و كمك به بازسازي عراق توان شركت در اين رقابت را خواهند داشت. همچنين با توجه به رقابت قبلي كه در پايان به مصالحه نينجاميد و پيامد آن وقوع يك جنگ غيرمشروع بود، هر دو طرف در شرايط كنوني براي تأمين خواست خود ضرورت مصالحه را درك كرده اند. بنابراين ايالات متحده جهت جلب موافقت اعضاي شوراي امنيت و لغو تحريم هاي اقتصادي عراق و كسب همكاري جامعه جهاني و هزينه كردن در بازسازي اين كشور احتياج به چنين مصالحه اي دارد. بدون شك سفر كوفي عنان نيز به آتن و شركت در جلسه سران اروپا درخواستي براي مصالحه بود. البته نبايد فراموش كرد كه مبارزه با سازمان ملل متحد بسيار مشكل تر از مبارزه با عراق است و يقيناً چنانچه چالش با اين سازمان گسترش پيدا كند آمريكا قادر نخواهد بود هيچ گونه ائتلافي را در كنار خود ببيند. همچنين با توجه به اينكه تمامي منشورهاي حقوقي بين المللي و نهادهاي قانوني حاضر در صحنه جهاني به نوعي از زيرمجموعه هاي سازمان ملل متحد تلقي مي شوند نقض سازمان اصلي مي تواند اين هنجارها و قواعد پذيرفته شده را با چالش مواجه نمايد. چنين برهم خوردگي در روابط بين المللي نه تنها مشروعيت ماندگاري در عراق را نقض مي كند كه حتي مي تواند در ديگر عرصه هاي بين المللي نيز تحركات پيش بيني نشده اي را به همراه داشته باشد. به يك لحاظ ديگر نزديكي كنوني بين فرانسه، روسيه، آلمان و مجموعه اتحاديه اروپايي كه رويكرد ضدآمريكايي پيدا كرده است در آينده مي تواند زنگ خطر را براي اعمال هژموني آمريكا به صدا درآورد. بنابراين آمريكا چاره اي ندارد به جز اينكه سطح چالش كنوني را در روابط بين المللي به خصوص در بين اضلاع قدرت جهاني كاهش دهد. به همين دلايل در آينده بايد منتظر بازيابي قدرت سازمان ملل متحد و نقش تأثيرگذار آن در روابط بين المللي بود.

حاشيه جهان
• باغ وحش بغداد هم درامان نماند
008955.jpg

پس از سقوط رژيم صدام موج غارت و چپاول در بغداد همه جا را فرا گرفت و باغ وحش اين شهر نيز از اين امر مستثني نبود. در باغ وحش بغداد ديگر خبري از ميمون ها، خرس ها، اسب ها، پرندگان و شترها نيست، زيرا يا به دست غارتگران دزديده شده اند يا پس از باز شدن قفس هايشان در خيابان ها رها شده اند.
بيش از ۳۰۰ حيوان از اين باغ وحش ناپديد شده و فقط شيرها و ببرها باقي مانده اند. اين گربه سانان بزرگ نيز كه ظاهراً براي غارتگران بيش از آن ترسناك بوده اند كه هوس دزدي آنها به سرشان بزند، اكنون بدون غذا به حال خود رها شده اند و دارند از گرسنگي مي ميرند. در روزهايي كه سربازان آمريكايي وارد پايتخت بغداد شدند، تاراج گران با تفنگ و ديلم به پارك تفريحي كه باغ وحش بغداد در آن واقع شده است حمله برده و هر چيز ارزشمندي را به غارت بردند. هاشم محمدحسين، دامپزشك باغ وحش به خبرنگار رويترز گفت: «من مي ترسيدم به اينجا بيايم اما بايد حيواناتم را مي ديدم. آنها گرسنه هستند اما پول براي غذا دادن به آنها نداريم.»
ماندور، ببر بيست ساله سيبريايي كه به عدي، پسر بزرگ صدام تعلق داشته تبديل به پوست و استخوان شده است. وقتي دامپزشك به او نزديك مي شود سرش را بالا مي كند اما وقتي دست هاي خالي او را مي بيند، بار ديگر در كنار ميله هاي سبزرنگ قفس خود دراز مي كشد.
در قفس بغلي يك شير ۹ ساله روي پاهاي خود بلند مي شود و نعره ضعيفي مي كشد. باقيمانده آخرين غذايش گوشه قفس افتاده؛ تكه استخواني كه بارها و بارها جويده شده است. به گفته حسين، دامپزشك باغ وحش، در مجموع هفت شير و دو ببر وجود داشته است كه هر كدام از آنها روزي حدود پنج كيلوگرم گوشت مصرف مي كرده اند. وي مي گويد: «قيمت پنج كيلوگرم گوشت ۸۰ هزار دينار (۳۰ دلار) است و ۹ حيوان وجود دارد. من آن قدر پول ندارم كه براي همه آنها گوشت بخرم. »
به گفته وي حيوانات باغ وحش آخرين غذاي خود را قبل از ورود سربازان آمريكايي به بغداد خورده اند. او مي گويد آمريكايي ها پس از ورود به بغداد سريعاً غرب بغداد را خالي كردند و آن را به دست غارتگران سپردند كه همه چيز را از جمله شامپانزه ها، ميمون هاي وروت، سگ هاي چيني، مرغ هاي عشق و طاووس ها را به يغما بردند. در كنار جاده اصلي يكي از شترهاي باغ وحش مشغول چريدن علف هاي كنار جاده است. حسين مي گويد: «از خرس ها هم خبري نيست. نمي دانم آنها را هم دزديده اند يا فقط قفس هايشان را باز كرده و آنها را رها كرده اند. » وي نگران شيرها و ببرهاي مجموعه خصوصي عدي در محل سكونتش در بغداد نيز هست. او مي گويد: «هيچ دولت يا سازماني براي اداره باغ وحش وجود ندارد. ما به حال خود رها شده ايم و بدون كمك حيوانات به زودي مي ميرند. »

• جايزه: يك تكه از مجسمه صدام
008965.jpg

نشريه سان، پرتيراژترين روزنامه عامه پسند انگلستان مسابقه اي را ترتيب داده است كه جايزه آن يك قطعه از مجسمه برنزي غول پيكر صدام حسين رئيس جمهور سرنگون شده عراق است كه در بغداد به زير كشيده شد.
براي شركت كردن در قرعه كشي اين مسابقه كافي است خوانندگان بنويسند كه عراق در سال ۱۹۹۰ به كدام كشور تجاوز كرده كه جنگ اول خليج فارس را باعث شده است. روزنامه سان از آغاز حمله سربازان انگليسي و آمريكايي به عراق سعي كرده است با استفاده از احساسات ميهن پرستانه برشمار خوانندگان خود بيفزايد. به گفته اين روزنامه طي يك قرعه كشي برنده جايزه از بين فرستندگان پاسخ هاي صحيح مشخص خواهد شد.

• غزال هاي صدام بر سفره آمريكايي ها
صرف شام در پايگاه تفنگداران دريايي آمريكا در حومه زادگاه صدام حسين لذتي مضاعف دارد؛ نه تنها گوشت مصرفي آنان تازه است، بلكه از شكار در نخجيرگاه اختصاصي صدام به دست آمده است. پايگاه گردان ۲۶۱ تفنگداران دريايي در جنوب تكريت، در حاشيه منطقه حفاظت شده اي قرار دارد كه زماني صدام و ميهمانان ويژه اش در آن به شكار غزال هاي وحشي مي پرداخته اند. اكنون تفنگداران آمريكايي به داخل جنگل مي روند و اين حيوانات را كه قدشان تا كمر انسان مي رسد، شكار مي كنند. آشپز اين گردان از تمام هنرش استفاده مي كند تا غذايي خوشمزه از گوشت اين شكارها تهيه كند. هر چند براي سربازان آمريكايي كه بيش از دو ماه است فقط از غذاهاي كنسروي و آماده استفاده مي كنند، گوشت تازه موهبتي وصف ناپذير است. براي جلوگيري از انقراض حيوانات اين شكارگاه به هر دسته اجازه داده شده است كه هر روز فقط يك آهو را شكار كنند. در ضمن براي شكار آهو فقط حق دارند از تپانچه هاي نه ميلي متري استفاده كنند، زيرا استفاده از تفنگ ممكن است باعث شود با تيراندازي هاي دشمن اشتباهي گرفته شود. آشپز گردان مي گويد: «ما ترجيح مي دهيم به سبك عصر حجر آنها را با سنگ شكار كنيم، پوست آنها را به همان شيوه بكنيم و روي شانه هايمان آنها را حمل كنيم.» شيوه پخت و پز هم همان شيوه هاي بدوي چرخاندن روي آتش است. به رغم لباس هاي نظامي سربازان، صرف شام در اين پايگاه با وجود گوشت آهو به ضيافت هاي اشرافي مي ماند.

جهان
ادبيات
اقتصاد
ايران
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |