سه شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۳۶ - April . 29, 2003
اجتماعي
Front Page

دادستان جديد انتظامي قضات معرفي شد
گروه اجتماعي: مراسم  معارفه  «جمال  كريمي راد» كه  از سوي  رئيس  قوه  قضائيه  به  سمت دادستان  جديد انتظامي  قضات  منصوب  شده  است ، روز دوشنبه  با حضور معاون  اول رئيس  قوه  قضائيه  برگزار شد.
پيش  از اين  حجت الاسلام والمسلمين  «محمد صادق  آل اسحاق » مسئوليت  دادستاني  انتظامي  قضات  را برعهده  داشت .
به  گزارش  روابط عمومي  قوه  قضائيه ، حجت الاسلام  «هادي  مروي» در اين  مراسم  گفت : معمولاً انتصاب  مسئولان  عالي  در قوه  قضائيه  به  صورت  مدت دار بوده  و پس  از پايان  خدمت  يا ابراز تمايل  مسئولان  و مديران  و تأييد رياست  قوه  قضائيه ، پست ها جابه جا مي شود.
معاون  اول  رئيس  قوه  قضائيه  گفت  كه  آقاي  آل اسحاق  پس  از پايان  مدت  ماموريتش  در دادسراي  انتظامي  قضات  و با ابراز تمايل  نسبت  به  حضورش  در سمت  قبلي ، (رياست  شعبه  ديوانعالي )، خواستار انتقال  به  يكي  از شعب  ديوانعالي  كشور شده  بود.وي  از زحمات  دادستان  سابق  انتظامي  قضات ، تقدير كرد.وي  گفت : تلاش هاي  آقاي  آل  اسحاق  در دادسراي  انتظامي  قضات ، همواره  نصب العين  همه  قضات  خواهد بود.حجت الاسلام  آل  اسحاق  نيز به  موجب  حكم  جداگانه اي  به  عنوان  رئيس  شعبه ۲۴ ديوانعالي  كشور منصوب  شد.
آل اسحاق در زماني كه دادستان انتظامي قضات بود توقيف مطبوعات با استناد به قانون اقدامات تاميني را تخلف قضايي اعلام كرده بود.

جمع آوري زنان خياباني از تهران
گروه اجتماعي: براساس حكم مجتمع قضايي امام خميني مأموران نيروي انتظامي و بسيج به جمع آوري زنان خياباني از سطح شهر اقدام كرده اند.
قاضي پناهي رئيس شعبه ۲۹ دادگاههاي عمومي در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان با اعلام اين خبر افزود: براساس گزارش هاي معاونت مفاسد اجتماعي نيروي انتظامي تهران بزرگ و درخواستهاي مكرر جامعه براي برخورد با عوامل فساد و فحشا در جامعه حكم قضايي براي جمع آوري زنان خياباني از شهر تهران صادر شد.
وي با اشاره به اينكه تاكنون پنجاه نفر از اين افراد كه غالباً سابقه نيز دارند دستگير شده اند گفت: پس از صدور حكم براي آنان و تحمل حبس، در صورت نداشتن محل مناسب براي زندگي به بهزيستي معرفي مي شوند.
وي تصريح كرد: با توجه به ابتلاي تعداد بيشماري از اين افراد به بيماري هاي مزمن و خطرناك بودن وجود آنها براي سلامتي جامعه و حفظ حرمت خانواده ها اين طرح به اجرا درآمد.
وي همچنين از مراكز بهزيستي خواست براي نگهداري اين افراد با مراجع قضايي همكاري كنند و مكان مناسبي براي نگهداري اين افراد در نظر گيرند.

فرزندان زنان ويژه تحت ساماندهي در مراكز خاص نگهداري مي شوند
گروه اجتماعي: مدير كل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي با اشاره به ساماندهي بيش از ۲ هزار زن ويژه طي سال گذشته گفت: فرزندان اين زنان طي مراحل ساماندهي، در مراكز خاص سازمان نگهداري و پس از انجام اقدامات مددكاري به آنها ارجاع داده مي شوند.
دكتر معتمدي در گفت وگو با ايسنا گفت: سال گذشته نيروي انتظامي و قوه قضاييه حدود ۲ هزار زن ويژه را جهت ساماندهي به ۲۰ مركز نگهداري زنان ويژه بهزيستي ارجاع دادند كه شمار زيادي از آنها به خانواده هايشان بازگشته اند.
وي خدمات مراكز بهزيستي به زنان ويژه مذكور را حدود ۳۰ هزار مورد و شامل مددكاري، روانپزشكي، اشتغال و تلاش براي بازگشت به خانواده اعلام كرد و گفت:  اغلب زنان ويژه جوان و در مقطع سني ۲۰ تا ۳۰ سال هستند.
مدير كل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي در پايان با اعلام اين كه سال گذشته مبلغ ۲۰۰ ميليون تومان براي ساماندهي زنان ويژه اختصاص يافت، اظهار داشت:  در حال حاضر بودجه سال جاري سازمان براي ساماندهي زنان ويژه تصويب و اعلام نشده است.

انتصاب بانوان در پستهاي مديريتي دستگاههاي دولتي افزايش مي يابد
گروه اجتماعي: مشاور رئيس جمهور در امور زنان، با استناد به مصوبه شورايعالي اداري، عاليترين مقام دستگاهها را مسئول حسن اجراي ضوابط انتخاب و انتصاب مديران و ارتقاء مشاركت بانوان در سطوح مديريتي دانست.
خانم زهرا شجاعي ضمن بيان مطلب فوق افزود: بر طبق مصوبه يكصدمين جلسه شوراي عالي اداري در رابطه با انتخاب و انتصاب مديران، دستگاههاي اجرايي موظف هستند برنامه ريزي و اقدامات لازم را براي شناسايي بانوان در سطوح مديريتي انجام دهند، به نحوي كه همه ساله حضور بانوان در پستهاي مديريتي افزايش يابد.
وي تصريح كرد: بر طبق اين مصوبه، مديران دستگاههاي دولتي براساس سه معيار كلي وظايف، نقشها و مهارتهاي مديريتي متناسب با پست مورد تصدي انتخاب مي شوند و شرايط تحصيلي و تجربي براي انتخاب در مشاغل مديريت عملياتي (سرپرستي يا پايه) براساس ضوابط مصوب شوراي امور اداري و استخدامي كشور مي باشد.

دانش آموزان كشور براي مقابله با بيماري «سارس» آموزش مي بينند
گروه علمي فرهنگي: مدير كل دفتر بهداشت و تغذيه وزارت آموزش و پرورش گفت: به منظور كاهش نگرانيهاي خانواده ها، دانش آموزان كشور براي مقابله و پيشگيري از ابتلا به بيماري «سارس» آموزش مي بينند.
«رياض غيرتمند» روز دوشنبه در گفت وگو با ايرنا افزود: دستورالعمل مشتركي بين واحدهاي ذيربط وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، در زمينه پيشگيري از شيوع «سارس» در مدارس تدوين و تا دو هفته ديگر به آموزشگاههاي سراسر كشور ابلاغ خواهد شد.وي افزود: دانش آموزان در اين دستورالعمل، با نحوه پيشگيري از بيماري «سارس» و راههاي مقابله با آن آشنا مي شوند.
غيرتمند، در عين حال تأكيد كرد كه تاكنون هيچ موردي از بيماري «سارس» در كشور مشاهده نشده است.

نگران اعمال فشارهاي غيرقانوني به مطبوعات هستيم
معاون  مطبوعاتي  وزير فرهنگ  و ارشاد اسلامي گفت : در برگزاري  جشنواره  مطبوعات ، اختلاف  نظري  با انجمن  صنفي  روزنامه نگاران   ايران  نداريم .
سيدمحمد صحفي  روز دوشنبه  در گفت  و گو با ايرنا تصريح  كرد: همكاري  انجمن  صنفي  روزنامه نگاران   ايران  در برگزاري  بخش  مسابقه جشنواره  مطبوعات ، به  خاطر فراگير بودن  آن ، همچنان  از اولويت  برخورداراست . وي  افزود: هم  اكنون  همكاري  خوبي  بين  معاونت  مطبوعاتي  و انجمن  صنفي روزنامه نگاران  و ديگر تشكلهاي  مطبوعاتي  وجود دارد و سياست  ما توسعه  وتعميق  اين  ارتباطات  صرف  نظر از گوناگوني  سليقه ها است .
صحفي  تأكيد كرد: انجمن  صنفي  روزنامه نگاران  ايران  نقش  شايسته اي  درساماندهي  و هدايت  فعاليتهاي  روزنامه نگاران  داشته  و اين  سهم  هميشه  محفوظ است .معاون  وزير ارشاد با اشاره  به  وضعيت  مطبوعات  و روزنامه نگاران  گفت : ماهميشه  نگراني  خود را از اعمال  فشارهاي  غيرقانوني  بر مطبوعات  و ايجاد مانع در راه  انجام  رسالت  رسانه  مكتوب ، اعلام  كرده ايم .

گزارش ويژه اخبار معلولان (DN)
اخراجش كردند چون معلول بود!
يك زن معلول را به خاطر رنج بسياري كه از معلوليتش مي برد، از دوره مشاوره اي تحصيلي در مؤسسه آموزشي اخراج كردند.
او «پاتريشيا بندر» نام دارد و ستون فقراتش دچار مشكل است و از اين رو از صندلي چرخدار استفاده مي كند، مسئولان مؤسسه آموزشي هارو در ميدل سكس به او گفتند كه درد و بيماري او ديگر كارآموزاني را كه مي خواهند در اين دوره تحصيلي مدرك بگيرند، از كار بي كار كرده است.
بعد از آن كه مركز خدمات حقوق معلولان به نمايندگي از وي با مسئولان اين مؤسسه آموزشي تماس گرفت، به بندر گفتند مي  تواند بار ديگر به سر كلاس باز گردد اما «از نزديك مراقب وي خواهند بود.» او مي گويد استادان به وي نگفته اند كه اين نظارت چگونه است و هنوز مي ترسد كه بار ديگر او را بيرون بيندازند.
او به خبرنگار اخبار معلولان(DN) گفت كه آنها هيچ اخطاري به من ندادندكه نگرانند و بي آن كه حتي انتظارش را داشته باشم، نامه اي دريافت كردم كه از من مي خواست به سر كلاس نروم. هيچ حرفي هم راجع به آن نزدند. تنها گفتند كه چه تصميمي گرفته اند.
مي گفتند تو به خاطر رنج و بيماريت نمي تواني كارآموزي پيگير باشي. معلوليت و درد تو بر ديگر اعضاي گروه در كلاس اثر مي گذارد و مانع مي شود كه آنها در قبال تو واكنش سازنده اي داشته باشند.
درست است من در مواقعي دچار درد مي شدم، اما خيلي ملاحظه ديگران را مي كنم. حضور من در كلاس عالي بود. نمره هايم هم همه خوب بود و درست و به جا. هيچ يك از استادان راجع به من اظهار نگراني نكرده بودند.
روز آخري كه آنجا بودم، به همكلاسي هايم گفتند كه تصميم گرفته اند چه كنند. دهان همه از تعجب بازمانده بود. چرا كه من اصلاً باعث نگراني هيچ كدامشان نشده بودم. حتي كسي راجع به اين قضيه از آنها سؤال هم نكرده بود. مسئولان مؤسسه آموزشي هارو گفتند كه قادر نيستند تا به طور خاص بر مشكلات كارآموزان بپردازند ولي با اين حال در حال بررسي بخش خدمات حمايت از كارآموزان خود مي باشند.

تجربه مدرسه عادي
جامعه ما رفته رفته همراهي دانش آموزان معلول را در كنار دانش آموزان عادي تجربه مي كند. در اين تجربه مشترك اين دو گروه مي آموزند نيازهاي يكديگر را درك كنند و به رفع آنها بپردازند.
شايد ذكر گوشه اي از تجربه هاي دانش آموزاني كه در اين مدارس به تحصيل مشغولند، آن هم از زبان خودشان راهگشاي درك بهتر ما در فهم اين نيازها باشد.
نوشته اي كه مي خوانيد، بيان ساده و صميمانه يك دانش آموز كم شنوا است.
***
اولين روز در مدرسه عادي
من كلاس اول راهنمايي بودم، تا آن موقع مدرسه عادي نرفته بودم. قبلاً كلاس اول تا پنجم مدرسه باغچه بان رفته بودم و آنجا خيلي خوش مي گذشت تا اينكه پدر و مادرم تصميم گرفتند مرا به مدرسه عادي بفرستند.
روز اول مهر كه به مدرسه عادي رفتم، بچه ها را نشناختم زيرا تعداد بچه ها خيلي زياد بود تقريباً ۹۰۰ نفر بودند، وحشت كرده بودم خيلي ناراحت شدم نمي توانستم خودم را باور كنم، بعد به سر كلاس رفتم، معلم داشت حرف مي زد، من حرف معلم را نمي فهميدم وقتي بچه ها مي خواستند مرا صدا كنند با دست مرا مي زدند و من فكر مي كردم بچه ها مرا مي زنند و من هم بچه ها را زدم و آنها خيلي تعجب كردند. در زنگ بعد ناظم مي خواست مرا به كلاس ديگري بفرستد. در زنگ تفريح گريه مي كردم، زيرا در دو زنگ قبلي با بچه ها آشنا شده بودم و بايد به كلاس ديگري مي رفتم. بچه هاي كلاس قبلي آمدند پيش من و به من گفتند گريه نكن. بچه ها خيلي مهربون بودند. زنگ بعد به كلاس ديگري رفتم، بچه هاي ديگري بودند كه با آنها آشنا نبودم .در كلاس جديد دو نفر كم شنوا بودند مي خواستند با من حرف بزنند. من كه عصباني بودم، با آنها حرف نمي زدم و ساكت بودم. چند روز بعد با بچه ها و آن دو فرد كم  شنوا آشنا شدم.
زماني كه معلم مي خواست درس بدهد بچه ها به معلم گفتند براي حسني آرام درس بدهد. من از بچه ها تشكر كردم. معلم به بچه ها درس مي داد و بچه ها درس را مي نوشتند، من از روي بچه ها نگاه مي كردم و مي نوشتم. بعد از آن از كلاس اول راهنمايي تا سوم راهنمايي ديگر مشكلي با مدرسه عادي ندارم و عادت كردم كه راحت با بچه ها و معلمان حرف بزنم.
من خداوند را شكر مي كنم و از پدر و مادرم تشكر مي كنم كه به من كمك كردند تا بتوانم با موفقيت ادامه تحصيل بدهم و ان شاا... در دانشگاه مشكلي نداشته باشم.
حسني آخوندي

برگزاري دومين جشنواره تئاتر معلولان
نخستين جشنواره بين المللي تئاتر معلولان از تاريخ ۱۷-۱۴ ارديبهشت ۱۳۸۲ در تهران برگزار مي شود.
فاطمه فخري، كارشناس امور هنري معلولان و دبير جشنواره اهداف اين جشنواره را شناساندن توانايي هاي بالقوه  معلولان، ارتقاء سطح آگاهي عمومي، شكل گرفتن گروه هاي نمايشي معلولان و ايجاد زمينه رقابت سالم ميان اين گروه ها ذكر مي كند.
جشنواره در سه بخش مسابقه، بين الملل و نمايش هاي خياباني برگزار مي شود. در بخش مسابقه، از ميان پنجاه اثر رسيده، ۹ اثر از شهرهاي كرمانشاه، آبادان، بوشهر، ميبد يزد، قزوين، شهركرد، چالوس، گرگان، اصفهان و هشت اثر از تهران به روي صحنه خواهد رفت. اجراي اين آثار را پنج گروه نمايشي معلول حركتي، دو گروه نابينا، پنج گروه كم توان ذهني، دو گروه ناشنوا، دو گروه تركيبي معلولان و يك گروه از ساير افراد استثنايي برعهده خواهند داشت.
كشورهاي يونان، فرانسه، عراق، ارمنستان، تركمنستان و جمهوري آذربايجان براي شركت در بخش بين الملل اعلام آمادگي كرده اند.
نمايش هاي خياباني هر روز رأس ساعت ۱۶ در فضاي باز تالارهاي نمايش به اجرا در خواهند آمد.
در تالار فارابي دانشگاه هنر، صبح ها از ساعت ۱۲-۳۰/۹ ضمن اجراي يك نمايش در سميناري پژوهشي نقش هنر نمايش در توانبخشي معلولان بررسي خواهد شد.
نمايش هاي بخش مسابقه در دو زمان ۱۷ و ۱۹ بعدازظهر در شش تالار اجرا مي شود. اين تالارها شامل: تالار مولوي، فارابي، خانه هنرمندان ايران، فرهنگسراي بانو، فرهنگسراي شفق و فرهنگسراي ارسباران مي باشند.
اين جشنواره به همت معاونت امور توانبخشي سازمان بهزيستي كشور برگزار مي شود.
مراسم اختتاميه جشنواره روز ۱۷ ارديبهشت ساعت ۳۰/۱۷ در تالار وحدت انجام خواهد گرفت.
علاقه مندان براي شركت در جشنواره مي توانند براي اطلاع از پيش فروش بليت و افراد معلول براي دريافت كارت ميهمان به ستاد جشنواره واقع درسازمان بهزيستي كل كشور يا باشماره تلفن فاكس ۶۷۰۲۰۹۰ تماس حاصل فرمايند.

هيچ كس دنياي تنهايي ام را باور نكرد
012021.jpg
نظام هستي بر پايه قوانين متقن علت و معلولي استوار است. همه حوادثي كه در مجموعه كره خاكي تحقق مي يابد از اين قانون مجزا نيست و نفي و اثبات ها همه از اعمال و رفتار ملت ها و اقوام گوناگون سرچشمه مي گيرد. چيزي كه در نظام هستي وجود ندارد، تصادف است. منتهي انسانها وقتي از علل و عوامل حوادث آگاهي ندارند برداشتشان براساس بخت و تصادف است.
خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: ان الله لايغير بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم.
خداوندمتعال هرگز تغيير و تحولي در قوم و ملتي بوجود نمي آورد مگر آن كه خود آنان تغيير و تحولي در روحيات خود بوجود بياورند، روي اين اصل اعتقاد داريم كه فرزندان با پاكي و طهارت متولد مي شوند و از آلودگي ها و فسادها آگاه نيستند و اين محيط خانوادگي است كه به تدريج بدي ها و زشتي ها را به آنان انتقال مي دهد و به تدريج آنها را از خود مي راند.
مدتي پيش سري به يكي از مراكز نگهداري كودكان بي سرپرست زديم، دختري معصوم، زيبا، كه از ناحيه پا مشكل داشت، يك پايش كوتاه تر از ديگري بود و به همين جهت نمي توانست خوب راه برود.
نام، مريم معروف به رزيتا، بزرگترين آرزويش داشتن يك عروسك با پيراهن صورتي با لبهاي قرمز، و خوب شدن پاهايش بود. بچه ها مي گفتند او هر شب يواشكي از تخت خود پايين مي آيد تا در كنار دوستاني كه عروسك دارند بخوابد. به او گفتم رزيتا، دلت مي خواهد پدر و مادر داشته باشي؟ چرا آرزو نكردي كه آنها رو  ببيني؟ رزيتا يا همان مريم، سرش را در حالي كه در چشمان كوچكش حلقه اشك موج مي زد به زير انداخت و گفت: اگر من يك عروسك داشته باشم حتي اگر يك پا هم نداشته باشد هيچ وقت او را از خودم جدا نمي كنم. اگر بزرگ شدم و عروسي كردم، مواظب بچه هايم هستم و از خودم دورشون نمي كنم. مريم قرباني جدايي پدر و مادر به علت نداشتن تحمل چنين كودكي شده بود. مخارجي كه بايد براي معلوليت او پرداخت مي شد از يك طرف و از طرف ديگر اختلاف زن و شوهر سرنوشت اين طفل را اين گونه رقم زده بود.
اتاق مريم را ترك مي كنم در حالي كه به اين فكرم كه اين سرنوشت مشترك تمامي كودكاني است كه با معلوليت به دنيا مي آيند و به دليل شرايط خاص جسمي لازم است كه در اين مراكز توجه ويژه اي به اين كودكان بشود.
راهروها را يكي پس از ديگري مي گذرانيم ،مي خواهيم با انساني خارق العاده آشنا شويم. در اتاقش را به صدا در مي آوريم. احساس مي كنم او از حضور من پيشاپيش خبر داشته نام او سحر است مشهور به هلن كلر. بزرگترين آرزويش آن است كه فقط براي لحظه اي قادر به ديدن زيبايي  هاي جهان باشد و بزرگترين غمش: نابينايي.
دوست دارد او را هلن صدا بزنم. شايد به دليل شباهت هايي كه با اين فرد نامي دارد. تنها مزيت او بر هلن نابينا و ناشنوا آن است كه گوشهاي او كاملاً ناشنوا نيستند، بلكه تا ۵۰ درصد قابليت شنوايي دارد. دختري است به ظاهر زيبا، با چشماني به ظاهر سالم، اما در واقع هيچ چيز را نمي بيند.
با اين وجود تواناتر از همه ماست. به راحتي شعر مي گويد و حتي دستي هم در موسيقي كلاسيك دارد. مشغول فراگيري زبان انگليسي است و به قول خودش مي خواهد در آينده نويسنده و مترجم زبردست و توانايي شود. البته به كمك بابا لنگ دراز. فردي كه از او حمايت مي كند.
خنده اي بر صورت او نقش بسته كه حاكي از خوش شانسي و موفقيت اوست. به قدري باهوش است كه از طنين صداي پايت تو را مي شناسد. به نام صدايت مي كند و با يك بار لمس يك كلمه بيگانه آن را به راحتي فرامي گيرد. نابينا متولد شد ولي با اين وجود همه چيز را به خوبي حس مي  كند. وي آنچنان كوه، درخت، جنگل و دريا را توصيف مي كند كه مني كه بينا هستم هرگز نتوانسته ام آن را اين چنين زيبا توصيف كنم. حال اينجاست كه اين شعر برايم مصداق مي يابد:
خداوند گر ز حكمت ببندد دري
ز رحمت گشايد در ديگري
با چهره معصوم و آسماني سحر خداحافظي كردم و اميدوارم آينده روشن و پر از موفقيتي را پيش رو داشته باشد.
به راستي اگر والدين سحر امروز او را مي ديدند باز هم احساس حقارت از داشتن فرزند معلول به آنها دست مي داد يا احساس افتخار؟ آينده روشن براي سحر، مريم و كودكان معلول ديگري چون او انتظار مي رود، اگر امروز دستان حمايتگري با درك واقع بينانه از معلوليت و تواناييهاي بالقوه شان اين مهم را به فعليت برسانند.
پريسا كريمي مقدم

جاي خالي كلام
012018.jpg
كودكان ناشنوا نشان مي دهند منشأ كلام كجاست. پيدايش زبان از كجاست؟ نوام چامسكي، زبانشناس معروف، مي گويد كه كودكان همه با توان ذاتي فهم و استفاده از زبان پا به دنيا مي گذارند. شواهد فراواني هم وجود دارد كه اين نظريه را تأييد مي كند. بخصوص كه كودكان بسيار زود زبان را مي آموزند، هرچند هيچ كس قوانين پيچيده دستور زبان را رسماً به آنها آموزش نمي دهد. در حال حاضر نيز نظريه چامسكي در مطالعه اي پيرامون كودكان ناشنوا، قوت گرفته است. اين كودكان ناشنوا هيچ تجربه اي از زبان مرسوم، چه گفتاري و چه اشاره اي ندارند، ولي با اين وجود زبان شخصي پيچيده اي از ايماها و اشاره ها را به وجود آورده اند كه قوانين منحصربه فردي از دستور زبان آن را كامل مي كند. شگفت اين جاست كه اين قوانين در فرهنگهاي مختلف يكي است. از همين روست كه تقريباً الگوهاي يكسان ايما و اشاره خود به خود در ميان كودكان ناشنواي چيني و آمريكايي شكل گرفته است.
سوزان گولدين ميدو روانشناس به همراه همكارش كارولاين ماي لندر هر دو از دانشگاه شيكاگو از هشت كودك ناشنوا فيلم ويديويي تهيه كردند. چهار كودك از ايالات متحده بودند و چهار تاي ديگر از تايوان. اين فيلم ها هنگام بازي كودكان با مادرانشان تهيه شد. همه اين كودكان از سني ميان سه تا تقريباً پنج سال برخوردار بودند، كاملاً ناشنوا بودند. والدينشان به آنها زبان اشاره نياموخته بودند و ترجيح داده بودند تا با كودكان خود به انگليسي يا ماندارين (گويش اصلي و رسمي چين.م.) سخن بگويند به اين اميد كه آنها لب خواني را بياموزند. اما اين كودكان به جاي اين كار، مجموعه پيچيده اي از ايماها و اشاره ها را به كار گرفتند تا نياز خود را ابراز كنند.
اين مجموعه ايماها و اشاره ها بود كه توجه گولدين ميدو را به سوي خود جلب كرد. اين كودكان ناشنوا برخلاف مادرانشان كه غالباً از اشاره هاي جدا جدا و پراكنده اي استفاده مي كردند- مثل اشاره كردن به يك اسباب بازي- تا يك مفهوم مجزا را به ذهن متبادر كنند، اجزاي ايمايي و اشاره اي خود را به هم مي بافتند تا زنجيره اي كلام گونه شكل گيرد. اما ترتيب به كار رفته در اين جمله هاي ايما و اشاره اي ساختاري را كه به طور طبيعي در زبان مادري والدينشان وجود داشت، بر هم زد. براي مثال، يكي از كودكان ناشنوا از اين حركتهاي ايما و اشاره اي استفاده كرد تا از مادرش بخواهد كه در شيشه اي را بچرخاند و باز كند و با فوت كردن يك حباب بسازد تا او آن را بتركاند: او ابتدا كف زد، آنگاه به خودش اشاره كرد، با دستش به اشاره چيزي را چرخاند، با دهانش چيزي را باد كرد و به مادرش اشاره كرد.
گولدين ميدو متقاعد شده است كه زبان ايما و اشاره اي اين كودكان را خود آنها به وجود آورده اند و نه پدر و مادرانشان. جمله هاي ساخته شده به اين روش توسط اين كودكان، از الگويي غيرطبيعي پيروي مي كند كه به «فعل لازمي» شهرت دارد. اين الگو را مي توان در زبانهايي مثل گرجي وزبان گرينلند غربي پيدا كرد ولي در انگليسي يا ماندارين وجود ندارد.
(علامت مشخصه يك الگوي فعل لازمي شيوه اي است كه براساس آن گوينده فاعل را در جمله هاي لازم- يعني آنها كه مفعول نمي گيرند مثل «او مي دود»- تشخيص مي دهد. در زبانهاي فعل لازمي، فاعل جمله هايي كه فعل لازم دارند، به جاي مفعول مي نشينند. بنابراين، براي مثال، در اين زبان ممكن است فاعل پس از فعل بيايد. (مي دود اوruns she) يعني در همان جايي قرار  گيرد كه مفعول در يك جمله متعدي انگليسي، در آن جا قرار مي گيرد. (مثل: She eats apples كه She فاعل، eats فعل و apples مفعول است) هرچند كودكان ناشنوا شكل وارونه ترتيب كلمات را در انگليسي به كار مي برند- يعني با زبان اشاره به جاي اين كه بگويند She eats apples (او سيب ها را مي خورد )مي گويندapples eats she (سيب ها را مي خورد او)- ولي با اين وجود جمله هاي داراي فعل لازم آنها از همان الگوي «او مي دود» (She runs) پيروي مي كند و فاعل در ابتداي جمله قرار مي گيرد. اما اين كه چرا زبان ايما و اشاره اي اين كودكان از الگوي فعل لازمي پيروي مي كند، هنوز يك معما است.»)
گولدين ميدو الگوهاي اشاره اي يكساني در ميان كودكان ناشنواي آمريكايي و تايواني كشف كرد. درواقع، ايما و اشاره اي كه كودكان آمريكايي به كار مي بردند در مقايسه با آنچه مادران خودشان به كار مي بردند، با كودكان تايواني وجه اشتراك بيشتري داشت از اين رو وي اين وجه اشتراك را به عنوان يك دليل برجسته برشمرد، مبني بر اين كه كودكان زبان متعلق به خود را به طريق شهودي و بي هيچ الگوي مستقيمي از خارج توليد مي كنند. گولدين ميدو مي گويد كه اين يافته به واقع منطبق بر اين تصور است كه زبان در كودكان بسيار غني و انعطاف  پذير است و حتي اگر شرايط بسيار نامساعدي هم در راه فرا گرفتنش وجود داشته باشد، به ناگاه پديدار مي شود. اگر هم كودكان را در عصر جديد بدون هيچ الگوي زباني بزرگ كنيم، به هر حال آن را توليد مي كنند.
بدون شك چنين جملات ايما و اشاره اي ابتدايي و ناقصي را مي توان با گردهم آوردن استفاده كنندگانش به يك زبان اشاره اي واقعي تبديل كرد. به تازگي چنين دستاوردي در نيكاراگوئه توسط جودي شپاردكگل از دانشگاه راتجرز بر روي نوار ويديويي مستند سازي شد. اين پژوهشگر به بررسي كودكان ناشنواي نيكاراگوئه اي پرداخت .كودكان مزبور براي نخستين بار در دهه هشتاد (۱۹۸۰)در برنامه هاي آموزشي كه توسط دولت ساندنيست نيكاراگوئه به اجرا درآمده بود، گرد هم آورده شده بودند. اين كودكان كه به جوامع روستايي دورافتاده تعلق داشتند، پيش از شركت جستن در اين برنامه هاي آموزشي، هيچ تجربه اي از زبان اشاره اي يا گفتاري نداشتند. در عوض، از ايما و اشاره يا به عبارتي «اشاره هاي خانوادگي» براي برقراري ارتباط با اعضاي خانواده شان استفاده مي كردند. اما همين كه اين كودكان به تعامل با يكديگر پرداختند، ايما و اشاره هاي فردي شان كم كم درهم آميخت و شكل تازه اي از ارتباط اشاره اي را به وجود آورد. سرانجام هم اين زبان اشاره اي آنقدر رشد كرد كه در بلوغ خود زبان اشاره اي نيكاراگوئه اي را به وجود آورد. يعني زبان كاملاً تازه اي كه رفته، رفته به سراسر اين كشور گسترش مي يابد.
جيل مورفورد كارشناس روانشناسي زبان از دانشگاه نيومكزيكو كه به همراه شپاردكگل روي طرح تحقيقاتي نيكاراگوئه كار كرده است مي گويد كه معمولاً با تأسيس يك مدرسه، اين كودكان ناشنوا ديگر در خانه به سر نمي برند و گرد هم مي آيند. آن گاه هر روز يكديگر را مي بينند و متوجه ايماها و اشاره هاي همديگر مي شوند. برخي كودكان از ديگران محبوبيت بيشتري دارند. از اين جهت بيشتر احتمال مي رود ايما و اشاره هايي كه به كار مي برند، توسط ديگران هم استفاده شود. يا اين كه، برخي كودكان ايما و اشاره اي به كار مي برند كه بسيار ساده مي توان آنها را فهميد. از اين رو ديگر بچه ها هم آن اشاره ها را فرا مي گيرند. گذشته از اين، شمار زيادي علائم و اشاره هاي عادي وجود دارد كه هر كس از آنها بهره مي گيرد، اينها نيز پايه هاي مشترك خود را شكل مي دهند.
مورفورد بسيار احساس خوشبختي مي كند كه تولد اين زبان تازه را شاهد بوده است. وي مي انديشد كه تقريباً در هر اوضاع و احوالي كه ما از آن باخبريم، انسانها در جوامعي زندگي مي كنند كه به زبان دسترسي دارند. بنابراين چنين فرايندي چيزي نيست كه ما به طور معمول فرصت مشاهده اش را داشته باشيم. اين نخستين باري است كه ما از آن باخبريم و مي بينيم زباني به اين صورت شكل مي گيرد.
نويسنده: جوزي گلاسيوز
مترجم: رضا بهار

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |
|   سخنگاه آزاد    |    سياسي    |    شوراها    |    شهر    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |
|   موسيقي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |