سه شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۳۶- April, 29, 2003
به تاراج رفتن در حراج نشستن
مينا شهني
009660.jpg

«آن ها مي دانسته اند به دنبال چه مي گردند چون از قبل سفارش گرفته بودند. » اين جمله را مجله نيوزويك در مقاله اي با عنوان «آيا دزدهاي عتيقه در بغداد آماده اند؟» نوشته و در ادامه آورده است از بررسي هاي انجام شده در موزه بغداد چنين بر مي آيد كه غارت اين موزه يك اتفاق ساده نبوده است. به نظر دكتر دوني جورج رئيس موزه بغداد آن ها مي دانستند دنبال چه مي گردند. چرا كه به گفته وي آن ها ـ دزدان موزه بغداد ـ لوح يادبود آشور شلمان نصر را ناديده گرفته و از كنار آن گذشته اند. چرا كه مي دانسته اند كه آن يك نسخه كپي شده از روي نسخه اصلي است كه در موزه بريتانيا نگهداري مي شود. اين يعني اين كه آن ها حرفه اي بوده اند. شناسايي اشياي عتيقه و اصلاً اين كه يك شي عتيقه است يا نه در توان هر كسي نيست. در تمام دنيا تعداد به خصوصي بر شناسايي اشياي عتيقه اشراف دارند. تعيين اصل و تقلبي بودن اشيا و همچنين ارزش گذاري ريالي و دلاري اشياي قديمي از عهده كارشناسان خبره بر مي آيد همين كارشناسان خبره ارزش بيشتر اشياي موجود در دنيا مي دانند و شناسنامه اين اشيا را نيز به خوبي از بر هستند. گاهي نيز تخصص اين گروه گرايش هاي متفاوت دارد از نظر نوع اشيا مثلاً اشياي فلزي و يا كتاب؛ جالب توجه آن است كه دانش اين گروه معمولاً از موزه داران و ساير افراد پيشي گرفته و تخصص اين گروه منحصر به فرد و ناب است. خريد و فروش غيرقانوني اشياي عتيقه معمولاً با همكاري و نظرخواهي چند تن از اين گروه صورت مي گيرد.
سرقت از موزه پارس
خبر كوتاه بود و صريح؛ اين خبر كوتاه حكايت تودرتويي داشت. خبر از اين قرار بود. سارقان مسلح يك جلد قرآن نفيس را از موزه پارس شيراز ربودند. اين سرقت عصر روز چهارشنبه ۲۶ فروردين ماه رخ داد، سارقان با برنامه اي دقيق به موزه پارس وارد شده و پس از خلع سلاح مامور موزه، يك جلد قرآن نفيس خطي را به سرقت برده اند. از ويتريني كه اين قرآن در آن نگهداري مي شد تنها همين يك شي به سرقت رفته و ساير اشيا دست نخورده مانده اند. قاچاق اشياي عتيقه يكي از كسب و كارهاي پرسود است و چنان كه موسسه تحقيقات باستان شناسي مك دونالد مي نويسد، بازار اصلي فروش عتيقه جات در جهان در لندن و نيويورك متمركز شده است. معامله پيدا و پنهان بر سر شي به سرقت رفته قبلاً صورت گرفته علاوه بر آن ها ـ دزدان موزه بغداد ـ به نظر مي رسد كه اين ها - دزدان موزه پارس ـ نيز حرفه اي بوده اند چرا كه مي دانسته اند به دنبال چه مي گردند.
حفاظت از ميراث فرهنگي بر عهده كيست
اغلب دست اندركاران حوزه ميراث فرهنگي بر اين عقيده استوارند كه سازمان ميراث فرهنگي كشور نمي تواند و نبايد حراست و حفاظت از اماكن و اشياي ميراث را بر عهده بگيرد. بلكه قواي انتظامي در چارچوب وظايف تعريف شده خود، متعهد به حراست از ميراث فرهنگي كشور هستند، كه متاسفانه مسامحه نيروي انتظامي باعث غارت وسيع اشياي ميراث فرهنگي چه درون موزه ها و چه در محوطه هاي باستاني شده است. به گفته قلي نژاد ـ مدير كل ميراث فرهنگي استان فارس ـ ۱۵ دقيقه پس از سرقت نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي در محل حادثه حاضر شدند و انگشت نگاري از محل و بازجويي از افراد آغاز شد. سه روز پس از سرقت موزه پارس پرونده سرقت از سوي نيروي انتظامي اين استان در حال بررسي ويژه است. اما سر نخ هاي به دست آمده فعلاً در اختيار رسانه ها قرار نمي گيرد. گفته مي شود ماموران نيروي انتظامي مستقر در موزه پارس كه مسئول حفاظت از اين موزه بودند، هم اكنون در بازداشت به سر مي برند و بازجويي از آن ها در جريان است. قلي نژاد درخصوص اين سرقت مي گويد: «مدت ها پيش از آغاز به كار موزه پارس، مجاري قانوني براي حفاظت از اين موزه توسط نيروي انتظامي طي شده بود. نيروي انتظامي نيز دو مامور مسلح در اين محل داشت كه از ماموران با سابقه بودند، اما نتوانستند براي پيشگيري از اين سرقت، اقدامي انجام دهند. »
مال خويش، مال غير
009663.jpg

وارد جواهرفروشي مي شويم. در با صداي يك قفل الكترونيك پس از ورود ما بسته و قفل مي شود؛ تقاضاي ديدن يك تكه الماس داريم؛ از پستو الماس را مي آورند و ما مي بينيم، بهايش فقط ۶۰ ميليون تومان است. ناقابل! بعد از ديدن و البته نخريدن الماس، ما با اجازه همان قفل الكترونيكي كه با ضربه شست جواهر فروش باز مي شود فروشگاه را ترك كرده به خيابان بر مي گرديم.
فكرش را بكنيد براي ديدن چند قطعه جواهر در يكي از جواهر فروشي هاي سطح شهر چه تدابير امنيتي تدارك ديده اند؛ هيچ فكر كرده ايد به طور متوسط چند تومان ارزش جواهرات موجود در يك جواهرفروشي است؟ ۵۰۰ ميليون تومان! بيشتر؟ كمتر؟ كمينه و بيشينه دارايي يك جواهر فروش در كار ما نيست؛ كار ما اين است كه به ياد داشته باشيم يك جواهرفروش چقدر با دقت و حساسيت از اموالش نگهداري مي كند. اموالي كه فقط متعلق به خود او است و هر كس كه او بخواهد مي تواند با اجازه اش از آن استفاده ببرد. اما مال وقتي عمومي شد چند حالت رخ مي دهد اگر اموال عمومي باشد و از ته دل آدم دلش قرص نباشد كه در اين مال سهمي دارد البته خوب احساس وظيفه هم نمي كند. فكر كنيد تمام اين محله و خيابان و شهر و كشور با همه پهنايش مال همه ماست؛ درخت و گل و اتوبوس و... اما كسي احساس مسئوليت مي كند؟ حكايت ميراث فرهنگي هم همين شده از چغازنبيل هر كس توانسته خشتي به خانه برده، بعد از چند وقتي هم در خانه تكاني انباري هاي خانه دور ريخته شده و اين يادگار يگانه هر روز زخمي و زخمي تر شده است. شايد كسي كه خشت به خانه اش برده فكر كرده سهم خودش را مي برد به خانه اش؛ لابد آنچه مال ماست در خانه مان بايد نگهداري شود. سرقت مسلحانه موزه پارس شيراز سبب شد زخم هاي كهنه سر باز كنند، زخم هايي به كهنگي خاطره تاراج هاي هميشه مال و سرمايه ملي و عمومي ما.
به تاراج مي رود در حراج مي نشيند
تاراج اشياي تاريخي از ديرباز بوده، انگار اصلاً ما ايراني ها عادت كرده ايم به اين كه بنشينيم و تماشا كنيم كه اموالمان غارت مي شود، اصلاً هيچ فكر كرده ايد كه چرا ما مواظب اموال خودمان نيستيم؟ به قول مادربزرگ «پاي مرغتو ببند همسايه تو دزد نكن» حالا ما پاي مرغمان باز است و دورش پرچين نمي كشيم و فكر مي كنيم كسي حق ندارد بيايد مرغ ما را ببرد.
حكايت ما حكايت غمگيني است كه تكرار مي شود
جايي، راهرويي دخمه اي تاريك يا خانه اي معمولي و شايد ويلايي روشن و درخشان؛ معامله سر مي گيرد، چانه زني ها تمام مي شود و بالاخره بر سر قيمت به توافق مي رسند. پس كالا را بياوريد و پول را تحويل بگيريد، شايد هم جور ديگري و ديگري و غيره. اين بار اما كالا در يك ويترين است، مثلاً قرص و محكم اما به اندازه كافي از اين كالا نگهداري نمي شود شايد اصلاً ارزش آن را نمي دانند. عجيب است كه ما ايراني ها ارزش ريالي تمام داشته و نداشته هايمان را مي دانيم و اصلاً بنا به همين ارزش از آن ها محافظت مي كنيم. حتي مي دانيم النگويي كه ۱۰ سال پيش خاله بزرگ سر عقد به خواهرمان داده الان كه قيمت طلا زياد شده سر به كجا مي زند و يا قطعه زميني كه به ما هديه شده چند درصد ارزش افزوده دارد و چگونه بايد حراست و حفاظت شود.
اما ميراث فرهنگي مان بدون توجه ما دارد به تاراج مي رود و ما هنوز نمي دانيم ارزش واقعي آن ها چيست؟ و چگونه مي توان بهتر آن ها را حفظ كرد.
بازبيني قانون ۶۲ ساله
عدم مطالعه و بازبيني قانون حفظ آثار ملي مصوب ۱۳۰۹ اين سوال را مطرح مي كند كه به رغم انطباق نداشتن اين قانون با تعاريف جديد علمي و نداشتن ضمانت اجرايي كافي چرا تاكنون در مورد بازنگري و اصلاح آن اقدامي صورت نگرفته است. حقوقدانان و صاحب نظران با استقبال از طرح بازبيني قانون حفظ آثار ملي پس از ۶۲ سال در مجلس اعلام كردند كه اين بازنگري منجر به تصويب قوانين منسجم حراست از آثار تاريخي و سرمايه هاي ملي كشور خواهد شد. اين كارشناسان معتقدند كه با توجه به نبود تعريف يكسان از مقوله ميراث فرهنگي و وجود خلاهاي قانوني در اين زمينه، بازنگري در اين قانون مي تواند در حفظ كليه آثار فرهنگي به نحو قابل توجهي موثر باشد. به نظر مي رسد كه پس از گذشت سال ها از تصويب قانون بازبيني در آن بايد براساس انطباق با نيازهاي محسوس و ملموس روز صورت گيرد.
دكتر علي نجفي توانا حقوقدان و استاد دانشگاه با تاكيد بر ضرورت بازنگري در اين قانون و طرح آن در مجلس مي گويد: «با توجه به اين كه ارزش هاي مربوط به آثار و ميراث ملي و فرهنگي، با استحاله فرهنگ تغيير پيدا كرده، بسياري از آثار گذشته كه سال ها مهجور بوده و مورد توجه قرار نمي گرفتند، اكنون در زمره آثار ملي به ثبت رسيده اند، بنابراين مقررات مربوط به حفظ و نگهداري اين آثار و برخورد با معترضان، متخلقان و مخربان اين نوع آثار بايد مورد بازنگري قرار گيرد. »
دكتر نجفي توانا مي افزايد: «با توجه به تحولات سياسي و اجتماعي جامعه ايران در طول اين سال ها، بيش از نيم قرن بي توجهي نسبت به اين ارزش ها نمي تواند قابل توجيه باشد. زيرا بعد از انقلاب اسلامي به دليل برداشت هاي اعتقادي يا سليقه اي بعضي مديران، توجه به آثار فرهنگي گذشتگان چندان مورد توجه نبود. از سوي ديگر پرداختن به اين نوع ارزش ها مستلزم وجود بسترهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و اجرايي مناسب است كه به نظر مي رسد چنين موقعيتي در كشور ما به علل مختلف وجود نداشته است و سهل انگاري و تغافل در اين مورد به مقررات مربوط به نگهداري و حفاظت از آن ها بر مي گردد. »
يگان پاسداران ميراث فرهنگي
سرقت از موزه پارس بار ديگر مبحث تشكيل يگان پاسداران ميراث فرهنگي را به جريان انداخت. يگان پاسداران ميراث فرهنگي با وظيفه حفاظت از كليه ميراث فرهنگي در برنامه سوم توسعه در نظر گرفته شده است. سازمان مديريت و برنامه ريزي از اجراي طرح يگان پاسداران ميراث فرهنگي به دليل مغايرت با ديگر مواد برنامه توسعه سوم كه بر كاهش نيروهاي دولتي تاكيد دارد، خودداري مي كند. سيد رحمت الله رئوف ـ رئيس پاسداران ميراث فرهنگي ـ با اشاره به ضرورت تشكيل هر چه سريع تر يگان ويژه پاسداران ميراث فرهنگي مي گويد: «اين موضوع به توافقات و هماهنگي هاي بيشتري با مسئولان سازمان مديريت و برنامه ريزي و ارگان هاي ديگر نياز دارد كه متاسفانه تاكنون اجماع نظر صورت نگرفته است و سازمان مديريت و برنامه ريزي معتقد است كه جذب پنج هزار نيرو براي كادر يگان ويژه پاسداران ميراث فرهنگي با سياست كوچك سازي بدنه دولت همخواني ندارد. اين در حالي است كه وقوع سرقت اخير از موزه پارس شيراز، نشان داد كه مقوله حفاظت از ميراث فرهنگي و سرمايه هاي ملي، توان منسجم تر و متشكلي مي خواهد. » داوود سليماني عضو كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي در اين باره مي گويد: «حفاظت نشدن آثار تاريخي و ميراث فرهنگي كشور، راه را براي سرقت هاي ديگر و اتفاقات تلخ بيشتر فراهم مي كند و اين در حالي است كه مي توان تشكيل يگان ويژه و موانع و مشكلات را به طور جدي پيگيري كرد تا ديگر شاهد وقوع اين گونه حوادث ناگوار نباشيم. » وي تصريح كرد: «تاكنون جلسه هاي اعضاي كميسيون فرهنگي با مسئولان سازمان مديريت و برنامه ريزي براي توجيه موضوع، نتيجه بخش نبوده است و از اين بابت پيكره ميراث فرهنگي كشور آسيب مي بيند. » برخي معتقدند كه قرآن ربوده شده از موزه پارس هنوز از كشور خارج نشده و امكان پيگيري و يافتن آن در كشور وجود دارد. موزه هاي جهان خريد و فروش آثار باستاني عراق را تحريم كردند هر چند كه كارشناسان با توجه به سوابق اين گونه غارت ها، شانس كمي براي بازيابي آثار باستاني به غارت رفته عراق قائل هستند.

بازانديشي يك روش
هيچ پاسخي وجود ندارد كه كاملاً درست يا كاملاً غلط باشد اين دانش آموزان انديشه هاي متفاوتي دارند
009666.jpg
ترجمه: مسعود رجبي
در طول چهار دهه حكومت كمونيستي، آموزش در كشورهاي بلوك شرق به معناي انباشتن ذهن دانش آموزان از مطالب بود. در طول اين دوران آموزش در اين كشورها هرگز به دنبال آن نبود كه در ذهن دانش آموزان افكار نو و بديع را ترغيب كند اما در طول پنج سال گذشته مفهوم تفكر انتقادي به تدريج در كليه كشورهاي سابق بلوك شرق از كشورهاي بالكان و حوزه درياي بالتيك گرفته تا مغولستان گسترش يافت. نوآوران اين شيوه جديد معلمان داوطلب برخي از كشورهاي غربي هستند كه در ۲۹ كشور بلوك شرق سابق به آموزش معلمين و اساتيد دانشگاه پرداخته اند.
«پروژه خواندن و نوشتن با هدف رواج تفكر انتقادي توسط جورج سورس (soros George) در نيويورك پايه گذاري شد. سازمان دهندگان اين پروژه مي گويند كه اين پروژه دانش آموزان را بيش از پيش مجذوب يادگيري مي كند و آن ها را به مهارت هايي مجهز مي كند كه براي زندگي در يك جامعه دموكراتيك مورد نياز هستند. از جمله اين مهارت ها عبارتند از: به حرف ديگران گوش دادن، حل مشكلات پيش رو به صورت سازنده و پرورش توانايي نظريه پردازي در دانش آموزان. جني استيل كه يك استاد دانشگاه است و در پروژه مزبور همكاري مي كند مي گويد: «ما دريافتيم كه بين شيوه هايي كه دانش آموزان به بهترين نحو آموزش مي بينند و رفتارهاي مورد نياز براي زندگي در يك جامعه مدني رابطه مثبت وجود دارد. » در طول دوران حكومت كمونيستي الگوي خشك و غيرقابل انعطافي بر آموزش حاكم بود. در اين شيوه معلم اطلاعاتي را كه در متن كتاب هاي درسي بود به صورت خطابه به ذهن دانش آموزان انتقال مي داد. در اين شيوه دانش آموزان از گفته هاي معلم يادداشت برداري مي كردند و خيلي زود چيزهايي را كه مجبور به حفظ آن بودند فراموش مي كردند. پوسكي كه يك معلم تاريخ كروات است مي گويد: در اين شيوه دانش آموزان آنچه را كه مجبور به حفظ آن بودند درك و فهم نمي كردند، با افكار و انديشه هاي نو به سردي برخورد مي شد و دانش آموزان بدان تشويق نمي شدند. او مي گويد در دوران كمونيستي خواندن اكثر كتاب هايي كه در اروپاي غربي و آمريكا تاليف مي شدند در بلوك شرق ممنوع بود و تنها يك ديدگاه تحقيرآميز درخصوص پادشاهي آلباني تدريس مي شد. اكنون دانش آموزان آزادند در خصوص تاريخ گذشته خود هر گونه كه بخواهند بحث و گفت وگو كنند و از همه جنبه ها سخن بگويند. يك استاد دانشگاه آلبانيايي كه دوره تفكر انتقادي را آموزش ديده است و اكنون اين سازمان غيرانتفاعي با هدف گسترش ارزش هاي دموكراتيك را اداره مي كند مي گويد: «هيچ پاسخي وجود ندارد كه كاملاً درست يا كاملاً غلط باشد. دانش آموزان انديشه هاي متفاوتي دارند و معلمان اين انديشه ها را در يك محيط جديد گسترش داده و شكوفا مي سازند، پروژه خواندن و نوشتن با هدف تفكر انتقادي افراد زيادي را در بر مي گيرد. دانش آموزان اين دوره ها از معلمان مقطع ابتدايي تا اساتيد دانشكده فيزيك را شامل مي شوند. اكثر شركت كنندگان اين دوره ها معلمان ادبيات و علوم انساني هستند اما اين پروژه معلمان هر رشته اي را كه آموزش در آن از طريق كتاب صورت مي گيرد ـ حتي كساني كه آموزش رانندگي مي دهند ـ تعليم مي دهد. در اين پروژه يك گروه چهار نفره از آموزشگران غربي در طول يك دوره سه ساله به طور مستمر از يك كشور بازديد مي كنند. در خلال سال اول اين تيم به انبوهي از معلمان محلي، فنون جديد و آموزش هاي لازم را ارائه مي دهند. اين آموزشگران اغلب با معلماني مواجه مي شوند كه شديداً به يادگيري و شركت در اين دوره ها علاقه مندند. وظيفه سنگين اين گروه، كار در مناطق فقير با دستمزد بسيار كم است. وندي سال، استاد رشته آموزش در دانشگاه مريلند به ياد مي آورد كه در برخي مدارس جمهوري آذربايجان سالن هاي ورزشي به شدت فرسوده بود. ميزها و صندلي هاي كلاس ها شكسته بودند و هيچ وسيله گرمايي در كلاس ها وجود نداشت. در سال دوم اين گروه براي معلماني كه در سال اول آموزش ديده اند دوره هايي برگزار مي كنند و آن ها را قادر مي سازند كه ساير معلمين متقاضي در سراسر كشور را آموزش دهند. هم اكنون حدود ۲۵ هزار معلم در سراسر كشورهاي سابق بلوك شرق آموزش ديده اند و اين تعداد در حال آموزش حدود يك ميليون دانش آموز هستند. درآلباني اين برنامه رويكرد تحليلي تر و تعاملي تر را درخصوص آموزش طرح كرد. يكي از مجريان اين طرح در آلباني مي گويد: معلمان بايد بدبيني خود را نسبت به اين برنامه كنار بگذارند. بسياري از مردم آلباني معتقدند كه تفكر انتقادي به معناي انتقاد از دولت است و در خصوص ايجاد مهارت هاي فكري سطح بالاتر و يا ارائه ديدگاه هاي شخصي كاري انجام نمي دهد. تاكنون شواهد نشان داده است كه برنامه آموزش با هدف تفكر انتقادي در نظام آموزشي ساير كشورها نيز تاثير مثبت داشته است. يك سازمان پژوهشي مستقل سال گذشته اعلام كرد كه اين برنامه موجب ارتقاي فعاليت هاي آموزشي، پويايي در كلاس ها و افزايش مهارت هاي تفكر انتقادي شده است و به طور كلي فضاي آموزشي مدارس را دگرگون ساخته است. اين سازمان همچنين خاطر نشان كرد كه معلميني كه در اين پروژه آموزش مي بينند وقت كمتري را صرف سخنراني كردن براي دانش آموزان مي كنند و بيشتر سعي مي كنند دانش آموزان را در گروه هاي كوچك سازماندهي كرده و آن ها را ترغيب نمايند كه با هم در خصوص موضوعات درسي بحث و گفت وگو كنند. در اين شيوه درصد بيشتري از معلمين از رضايت شغلي برخوردار بودند. سازمان دهندگان پروژه مزبور اكنون در حال گسترش دامنه فعاليت هايشان به خارج از مرزهاي كشورهاي سابق بلوك شرق هستند. اين كشورها به خصوص كشورهايي را شامل مي شوند كه در آن رژيم هاي سركوبگر، زمينه پيدايش خلاقيت در كلاس هاي درسي را از بين برده اند. هم اكنون اين برنامه در تايلند و گواتمالا در حال اجرا است. در اين كشورها نيز همانند اروپاي مركزي و شرقي معلمان سركوب هاي مشابه و حتي شديدتر را تجربه كرده بودند.

حاشيه زندگي
• ظهور زنان روبنده دار شيرازي
پس از ظهور گروهي از زنان روبنده دار در اصفهان، شيراز نيز دومين شهري است كه شاهد فعاليت رسمي اين گروه است. در مقابل حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) مدتي است كه چادري برپا شده و در آن بانوان روبنده دار زناني را كه از نظر ظاهري حجابشان كامل نباشد مورد مؤاخذه قرار مي دهند. اين افراد كه برخوردي محترمانه دارند با ارائه اطلاعيه هايي درخصوص حرام بودن مسائلي همچون موسيقي افراد را از استفاده اينها برحذر مي دارند.
در بخشي از اين اطلاعيه ها آمده است:
بنابر احاديث موجوده ضررهاي موسيقي عبارتند از:
ـ موسيقي از گناهان كبيره است
ـ موسيقي دورويي و نفاق به بار مي آورد
ـ خداوند جل جلاله به اهل موسيقي نمي نگرد
ـ موسيقي باعث زناست
ـ كسي كه به صداي موسيقي گوش فرا دهد، روز قيامت در گوش وي سرب داغ ريخته مي شود.
در اين اطلاعيه كه با بهره گيري از روايات تنظيم شده آمده است: هر كس چشم خويش را از نگاه به نامحرم پر سازد خدا آن چشم را نيز از آتش پر مي كند مگر اينكه توبه و بازگشت نمايد. و افزوده: بعثت پيامبر اكرم(ص) براي نابودي آلات موسيقي بود. گفتني است: در پايان اين اطلاعيه آمده «هر شب براي تو (خواهرم، برادرم) دعا مي كنم و از حضرت مهدي (عج) نيز خواسته ام كه تو را شريك دعاهاي خود كند.

• تلاش چين براي سارس
مقامات محلي پكن، پايتخت چين، براي كنترل شيوع بيماري «سارس» مراكز تفريحات عمومي را تعطيل كرده اند. بر اساس گزارش رسانه هاي دولتي چين سينماها، تئاترها، بارها و كافه هاي اينترنتي در پكن تا هنگام كنترل ويروس بيماري سارس بسته اعلام شده است. بر اساس همين گزارش ها كتابخانه هاي عمومي پكن نيز تا ۸ ماه بسته اعلام شده است. پيشتر ژانگ ونكانگ وزير بهداشت چين به دليل انتقادهاي حاكي از اينكه واكنش دولت آن كشور نسبت به شيوع بيماري سارس كند بوده است از سمت خود استعفا داد. هفته گذشته، حزب كمونيست چين آقاي ژانگ را از عضويت اين حزب اخراج كرد و انتظار مي رفت اين تصميم به زودي به استعفاي وي از دولت چين منجر شود. به جاي آقاي ژانگ، وو يي، معاون نخست وزير چين، به سمت وزارت بهداشت منصوب شده كه عاليرتبه ترين زن در تشكيلات حكومتي چين است. استعفاي وزير بهداشت چين در حالي اعلام شد كه گفته مي شود بيش از يكصد و پنجاه مورد جديد از ابتلا به بيماري سارس در آن كشور گزارش شده است. همچنين، هفت نفر ديگر از مبتلايان به اين بيماري در چين جان خود را از دست داده اند.

نگاه خبرنگار
فرش هاي بي گل خانه ما
تو هستي، من هستم و اين تپه هاي هزارساله. باور مي كني اين جا كه تو هستي، من هستم و اين تپه هاي هزارساله، نخستين شهري باشد كه انسان هاي اين كره خاكي آن را بنا نهاده اند. باور مي كني اين تپه ها كه «سيلك» نام دارد، تمدن ما است و ميراث من و تو از آن تمدن، فقط همين تپه هاي خاكي قيمه قيمه شده است.
تو هستي، من هستم و يك ميراث. از خودت مي پرسي اول شهر سيلك وجود داشت يا بين النهرين. گوش كن! باد غرب همان بادي كه از بين النهرين مي وزد صداي شكستن تنه پادشاه سومر را در زير دست و پاي سربازاني كه ريشه در آن خاك ندارند، به گوش تو مي رساند. از شهر سيلك اگر همين تپه هاي خاكي خالي چند هزارساله باقي مانده، از موزه بغداد هيچ نمانده است. انگار در يك چشم به هم زدن تمدن ۵ هزارساله بين النهرين با همه تنديس هاي به جا مانده از پادشاهان آشور و همه آنچه كه داشتند، به دياري دور و غريب مهاجرت كرده اند. تنديس پادشاه سومر چه مي دانست كه فرانسه كجاست، آيا در قلمرو امپراتوري او بود يا در امپراتوري ايران و شايد يونان! حالا پادشاه سومر ايستاده است و ماموران گمرك فرانسه، اما نه، هيچ كس نمي داند او به كدام سرزمين تبعيد شده است. كدام سرزمين، كدام ويترين و با چه قيمت و بهايي. پادشاهان سومر و آشور گم شده اند. شيرازه تمدن بين النهرين از هم پاشيده است. آيا اين شكست امپراتوري بين النهرين است؟ تكه هاي هويت بين النهرين گم شده اند، مثل لوح زرين ما، مثل بسياري از ميراث ما كه امروز نه نامشان را مي دانيم و نه نشاني شان را.
تو هستي، من هستم و يك ميراث كه در دستان ما نيست. وقتي رئيس حوزه بريتانيا، در حق من و تو لطف مي كند و لوح كوروش را براي سه ماه به ما ايرانيان قرض مي دهد تا باور كنيم هزاران سال پيش نخستين منشور حقوق بشر در تمدن ما نگاشته شده است. كسي درون گوش تو از تمدن ايران سخن مي گويد. مي جويي و مي كاوي. درون موزه هايي كه فقط اتاق هاي خالي و بزرگ اند تك وتوك اشيايي كه باقي مانده از يك تمدن. آنها را مي شناسي؟ دوباره نگاه كن. سربلند كن و به ستون هاي هنوز ايستاده جمشيد نگاه كن. ستون ها هنوز مقاوم اند و سربازاني كه هزاران سال است نيزه به دست نگهباني مي دهند. مي گويي؛ مباد خسته شوند، مباد بميرند. كسي زخم تازه اي مي زند. تند و سريع. آن قدر كه فرصت نفس كشيدن نمي يابي. درست همان روزي كه غارت موزه بغداد و ناپديد شدن بيش از ۱۶۰ هزار قلم و شي تاريخي را در اين موزه نشان مي دهند، قرآن خطي منسوب به خط حضرت علي از موزه پارس شيراز ربوده مي شود. تو باور مي كني! هنوز چشم به سربازان نيزه به دست هخامنشي داري! آنها مرده اند باور كن كه اگر نمرده بودند، موزه هاي ما تشكيل نمي شد. از اتاق هاي بزرگ و خيلي بزرگ اما خالي. تو هستي، من هستم و يك خاطره. كسي مي گويد فرش ايران قصه دارد و يك افسانه كه هر روز در سر انگشتان دختران قاليباف كوير زاده مي شود. كسي مي گويد قاليبافان كوير فرش هاي شان پر گل تر از هر قالي ديگري است. فرش هايي سرشار از گل هاي بهاري به بهانه نداشتن گل و بهار. و بهار هر بار در سر انگشتان دختران قاليباف زاده مي شود. انگار كه آنها مي خواهند، نداشته هاي خود را با گل هاي كاشته شده روي فرش ها جبران كنند. من نگاه مي كنم. كسي گل هاي بهاري فرش خانه ما را ربوده است به بهانه نداشتن بهار و گل. من نگاه مي كنم، فرش خانه ما ديگر گلي براي بهار بودن ندارد. اين فرش بي گل خانه ما، ميراث من است.

قضاوت آمريكايي ـ ۶۰
تصديق عدم صلاحيت
در سال ۱۹۹۴ به وسيله روندي كه تصديق (قرار عدم صلاحيت) ناميده شده است بيش از ۱۲ هزار پرونده بزهكاري به دادگاه هاي جزايي بزرگسالان منتقل شدند. قوانين ايالتي و فدرالي، سن مجرمين جوان را (معمولاً ۱۶ يا ۱۶ سال) مشخص مي كند كه دادگاه هاي جزايي صلاحيت قضاوت در مورد آن را داشته باشند و واگذاري پرونده را مقرر مي كنند. اين تصميم كه آيا يك پرونده انتقال يابد يا نه توسط قاضي دادگاه اطفال اتخاذ مي شود كه يك انتقال دادرسي است. در برخي ايالت ها واگذاري صلاحيت مي تواند در مورد جوانان ۱۶ سال و بيشتر بدون توجه به جرم آنها، اجرا و اعمال شود. در ساير ايالت ها، قرار عدم صلاحيت مي تواند فقط براي جرايم سنگين [جنايات] اتفاق بيفتد. تأييد واگذاري صلاحيت به معناي انكار اين است كه جوان بتواند حمايت دادگاه اطفال را داشته باشد و جوان در معرض امكان دريافت مجازات شديد قرار مي گيرد. ديوانعالي در قانون استانفورد ـ كنتاكي (۱۹۸۹) حكم داد كه مجازات اعدام مي تواند براي جرايم انجام شده به وسيله جوانان در سن ۱۶ سالگي، اعمال شود.
احقاق حق در دادگاه اطفال
در طول يك دادرسي براي احقاق حق (يافتن حقيقت) يك قاضي دادگاه اطفال تصميم مي گيرد كه آيا دليلي فراتر از شك منطقي براي زدن برچسب بزهكار به جوان وجود دارد. حقوق اعطا شده به جوانان عبارتند از:
۱ ـ حق آگاهي از اتهامات
۲ ـ حق داشتن وكيل
۳ ـ حق مواجهه با شهود
۴ ـ حق استنطاق متقابل شهود
۵ ـ مصونيت عليه خوداتهامي
جوانان حق محاكمه با حضور هيأت منصفه را ندارند. در حالي كه در دادگاه هاي جزايي بزرگسال، شنيده ها، غيرقابل قبول است، هيچ محدوديت مشابهي در ارائه شنيده ها در دادگاه هاي اطفال وجود ندارد. در حالي كه محاكم جزايي بزرگسالان، علني و رسمي است، دادرسي جوانان غيرعلني و غيررسمي است. آموزه «پدر به عنوان دولت» اساسي است براي نفي حمايت هاي كامل قانوني براي جوانان. با اينكه حاميان دادگاه اطفال مي گويند كه احتياجي به چنين حمايت هايي نيست زيرا دادگاه اطفال براي حمايت از كودكان تأسيس شده است [اما] چنين حمايت هايي براي روند دادگاه اطفال، ساخته نمي شوند.
حل و فصل
اگر يك قاضي، جوان بزهكاري را بيابد يك دادرسي حل و فصل كننده پيش از دادگاه (كه شبيه جلسه دادرسي صدور حكم است) برگزار مي شود. هدف اين است كه تعيين شود آيا بايد به جوان تعليق مجازات داده شود يا در يك مركز تأديبي نگهداري شود. تقريباً نيمي از ايالت ها به قضات قدرت محكوم كردن جوانان به زندان براي مدتي نامعلوم را داده اند و تا زماني كه آنان به سن بلوغ نرسند طول مي كشد. بيش از ۸۰ درصد جوانان بزهكار محكوم شده، تعليق مجازات مي گيرند. در هر زماني، بيش از ۵۰۰ هزار نفر از جوانان در حالت تعليق مجازات به سر مي برند. علاوه بر تعليق مجازات، قضات گزينه هاي ديگري از اجتماعات را دارند كه مبتني بر حل و فصل هاي تأديبي هستند (براي مثال پرورشگاه ها و خانه بچه هاي سرراهي) كه از ميان اين گزينه ها انتخاب مي كنند.
فرآيند اصلاح بزهكاران از طريق نگهداري در نهادهاي تأديبي [زنداني كردن]
بيش از ۱۰۰ هزار نفر از جوانان در سال ۱۹۹۸ در نهادهاي تأديبي ويژه اطفال آمريكا به سر مي بردند. دادگاه اطفال مي تواند يك بزهكار را به مدرسه كارآموزي دولتي، دامداري، درمانگاه خصوصي حاضر به خدمت و يا به زنداني ويژه اطفال بفرستد. مدارس كارآموزي در همه ايالت ها به جز ماساچوست كه در دهه ۱۹۶۰ آنها را ملغي اعلام كرد، وجود دارد. بسياري [از اين مدارس] بزهكاران خطرناك را نگهداري مي كنند. تقريباً تمام اين مراكز توسط دولت راه اندازي شده و كنترل مي شوند. بعضي ايالت ها براي رام كردن بهتر خشونت جوانان، مكان هاي محفوظتري را به وجود آورده اند كه زندان هاي اطفال ناميده مي شود. برخي از بدترين شرايط در نهادهاي تأديبي اطفال را مي توان در ميان تعداد رويه افزايش زندان هايي كه به طور خصوصي اداره مي شوند نيز نشان داد، چه آنهايي كه مخصوص يك ايالت ساخته شده اند و يا آنهايي كه جوانان را در سراسر كشور جمع آوري مي كنند. فقط ۵ درصد از زندان هاي ملي اطفال توسط بخش خصوصي و به خاطر سود شركت ها، راه اندازي شده است. به هر حال همان طور كه تعدادشان زياد مي شود، مقررات اين زندان ها يكي از بحث انگيزترين موضوعات در دادگاه اطفال شده است. در آوريل ۱۹۹۸ مقامات كلرادو پس از خودكشي يك جوان ۱۳ ساله كه از لحاظ رواني بيمار بود، يك زندان ويژه اطفال را كه توسط موسسه ريبوند اداره مي شد تعطيل كردند. و لذا [اين حادثه] منجر به تحقيقي شد كه از موارد مكرر سوءاستفاده جنسي و جسمي پرده برداشت. اين زندان خصوصي، مجرمين ۶ ايالت را در خود نگهداري مي كرد. در جولاي ۱۹۹۸ به پيشنهاد دادگاه اطفال لوئيزيانا، يك شاخه تازه اي از «مركز قانوني فقر جنوبي»، يك دادخواهي فدرالي را عليه زندان خصوصي اطفال در تالوالا در لوئيزيانا براي جلوگيري از خشونت و غفلت كردن از اطفال، تشكيل داد. با تشخيص مشكل شرايط غيرانساني و خشن در زندان هاي اطفال، وزارت دادگستري آمريكا Doj شروع به يك سري تحقيقات از سيستم هاي ايالتي دادگاه اطفال كرد. در تحقيق جديدي از نهادهاي تأديبي جوانان در ايالت جورجيا، وزارت دادگستري تهديد كرد كه كنترل سيستم ايالتي دادگاه اطفال را خودش به عهده مي گيرد. به اتهام «الگوي شرايط بسيار بد ناقض حقوق فدرالي جوانان» از قبيل استفاده از اسپري فلفل براي فرونشاندن جواناني كه از نظر روحي بيمار هستند، كمبود كتب درسي و وجود مراقبيني كه به طور روزمره كودكان زنداني را برهنه مي كردند و آنها را در سلول هايشان زنداني مي ساختند در نوامبر ۱۹۹۸ وزارت دادگستري، ايالت لوئيزيانا را تحت تعقيب قرار داد. [ادعاي خسارت كرد] و معتقد بود كه اين ايالت بدترين زندان هاي اطفال را در سطح كشور دارد و در حمايت از كودكان زنداني در برابر خشونت مراقبين و فراهم آوردن شرايط تحصيلات و به خاطر مراقبت هاي بهداشتي، رواني و پزشكي ناكافي براي آنها، شكست خورده است.

زندگي
اقتصاد
ايران
جهان
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |