چهار شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۴۲ - May . 7, 2003
مقدمه اي بر كيهانشناسي كپلر
012800.jpg
اشاره
منظور از مقدمه اي بر جهانشناسي كپلر آن زمينه تاريخي- علمي- فلسفي اي است كه باعث شد تا كپلر بتواند نظريه كيهانشناسي و سه قانون خود را در بين سالهاي ۱۵۹۶ تا ۱۶۱۹ ارائه بدهد. اين زمينه فكري با آراء قومي معروف به صابئيه يا حرانيان شباهت هايي را نشان  مي دهد كه به آن خواهيم پرداخت. مقاله از نظرات فلاسفه يوناني درباره ماهيت و ساختار ماده شروع مي شود، با رنسانس و دوره انقلاب علمي ادامه مي يابد و در آخر به قوم صابئيه پرداخته مي شود.
اما در ابتدا چند نقل قول را از فلاسفه و انديشمندان يوناني درباره وجود دانش  و حكمت در ايران باستان بازگو مي نماييم.
۱- دانش و حكمت در ايران باستان از ديدگاه فيلسوفان يونان
* ارسطو فلسفه و حكمت حكماي ايران را از فلسفه مصر نيز قديمي تر مي دانست.(۱)
* كتز ياس از زرتشت به عنوان كسي كه در نجوم شناخت وسيعي داشت ياد مي نمايد.(۲)
* هراكليد شاگرد افلاطون نوشته هايي درباره جهانشناسي را به زرتشت و مغان نسبت مي دهد.(۲)
* ادوكس كنيدي دانشمند و رياضيدان معروف، دانش مغان را بسيار قديمي مي داند و آن را همراه با زرتشت به چند هزار سال پيش از افلاطون نسبت مي دهد.(۱)
* ارسطو، افلاطون را متأثر از مغان مي دانست.(۱)
* استاد فيثاغورس رامغي بنام زرداتس نوشته اند و گاه وي را شاگرد زرتشت دانسته اند.(۳)
* يونانيان به طور كلي مغان را اولين كساني ذكر مي كنند كه علوم كيهانشناسي را بوجود آوردند.(۳)
* ادوكس زماني كه از آيين مغان سخن به ميان مي آورد آن را به عنوان يك فلسفه در نظر مي گيرد و از آن به عنوان بهترين فلسفه ها ياد مي كند.(۳)
پلين مغان را تعليم دهندگان هنر استفاده از گياهان شفابخش معرفي مي نمايد.(۲)
* استانس مغ بزرگ زمان هخامنشيان بود كه شهرت بسيار زيادي در يونان داشت. از او به نام فيلسوفي معروف نامبرده شده است و تا زمان رنسانس عنوان بزرگترين كيمياگر را نيز دارا بوده است. در لشكركشي خشايارشاه به يونان در سال ۴۰۸ همراه لشكر وي بود.
* در شهر آبدر، استانس ميهمان پدر دمكريت فيلسوف يوناني بود و مراجع مختلفي دمكريت را شاگرد استانس و يا مغان ذكر مي نمايند.(۳)
* استانس يكي از قديمي ترين مراجع كيمياگري به حساب مي آيد و شاگرد وي يعني دمكريت نيز مرجع ديگر كيمياگران بوده است.(۲)
* اكثر فلاسفه و دانشمندان معروف يونان مانند: دمكريت ادوكس و هراكليت در ايران زمان هخامنشي زاده شدند و در آن زندگي مي كردند و يا با آن همزمان بودند.
* زماني كه آكادمي افلاطون در آتن به دست امپراتور ژوستين بسته شد فيلسوفان آنجا نه به امپراتوري روم و نه به كشورهاي اروپايي پناه بردند، بلكه به ايران آمده و به ايران به عنوان مهد علم پناهنده شدند.
با توجه به مطالب فوق مي توان قبول كرد كه فلسفه از زمانهاي بسيار دور در ايران وجود داشته است. هر چند كه امروزه آثار زيادي از آن باقي نمانده است.
۲- فلاسفه يونان و ماده  المواد عالم
براي طالس آب منشأ پيدايش همه چيز بود و يا به عبارت ديگر ماده المواد عالم آب بود.
اين سخن ممكن است كمي غريب به نظر برسد ولي اگر در نظر بگيريم كه تا همين چندي پيش يعني اوايل قرن بيستم زماني كه فيزيك جديد تازه پا مي گرفت فيزيكداناني بودند كه اتم هيدروژن را سرچشمه ساير اتم ها مي دانستند و اتم هيدروژن هم همان طور كه از اسمش پيداست يكي از دو اتم بوجود آورنده آب مي باشد. مي بينيم كه حرف طالس چندان هم بي پايه و اساس نبوده است.(۴)
فيلسوف ديگر يوناني هراكليت بود كه آتش را ماده المواد عالم مي دانست. در اينجا هم اگر منظور از آتش را همان انرژي بگيريم، مي توان گفت كه سخن هراكليت با گفتار دانشمندان جديد تفاوت چنداني ندارد. با تابش اشعه گاما به يك هسته سنگين زوج هاي ذرات بنيادي مانند پوزيترون و پروتون و غيره ظاهر مي شوند كه پايه و اساس اتم  را تشكيل مي دهند.
هراكليت همچنين مي گفت دنيا در آغاز گلوله آتشين بوده و بازي آتش باعث مي شود تا تنوع مواد بوجود آيند و در آخر نيز به گلوله اي آتشين تبديل خواهد شد.
اين نظر بسيار شبيه نظريه جديد بيگ بنگ يا انفجار بزرگ است. در اين نظريه دنيا در آغاز گلوله اي پرانرژي بوده و سپس در اثر انفجاري بزرگ جهان هستي پديد مي آيد و در انتها نيز اگر مقدار جرم موجود در عالم به اندازه كافي باشد به گلوله اي پرانرژي تبديل خواهد شد. به خاطر ستايش از آتش هراكليت را در رابطه با مذاهب مزدايي و زرتشتي قرار مي دهند.
فيلسوف ديگري كه درباره ساختار ماده اظهار نظر كرد پارمنيدز است. پارمنيدز اعتقاد به ثنويت داشت يعني دو دسته كيفيت متضاد را در نظر مي گرفت. در يك طرف آتش يا نور و در طرف ديگر خاك يا ظلمت و بر همين اساس ماهيت هاي ديگر را دسته بندي مي كرد: نور، روشنايي، گرمي، سبكي، تحرك و آتش در يك طرف، تاريكي، سردي، سنگيني، ركود و خاك در طرف ديگر. دسته اول را خوب و دسته دوم را بد محسوب مي كرد.(۵)
اين طرز تفكر يعني ثنويت نور و تاريكي، بدون هيچ ترديدي ايراني است و از عقايد مزدايي گرفته تا مانوي بر اين اساس قرار دارند. پارمنيدز بر اساس فلسفه ايراني نور و تاريكي پايه هاي پيدايش مواد را طرح ريزي مي كند و آتش و خاك هر دو را ماده المواد اعلام مي نمايد. بنابر اين پامنيدز خاك را ظلمت و پليدي را به حساب مي آورد ولي خاك رابطه نزديكي با جسم آدمي دارد. به همين خاطر پارمنيدز كالبد آدمي و هر چه را كه در رابطه با آن است نيز بد مي داند و تحقير مي كند. همين طرز تفكر است كه به صورت مسلك هاي رياضت كشي در مي آيد مانند فيثاغورسيان. در عين حال با تحقير جسم پنج حس بينايي، شنوايي و غيره نيز از اعتبار مي افتند و صرفاً عقل يا تفكر است كه داراي ارزش مي شود. به عبارت ديگر پنج حس معادل تاريكي مي شوند و عقل و تفكر معادل نور و ثنويت نور و تاريكي به صورت ثنويت تفكر در مقابل حسييات در مي آيد. همين نظريه است كه به وسيله افلاطون تبليغ شده و باعث مي گردد تا به علم تجربي تا زمان انقلاب علمي بي توجهي بشود.
بعد از پارمنيدز فيلسوف ديگر يوناني يعني آمپد و كلسي چهار عنصر خاك، آب، هوا و آتش را به عنوان جوهرهاي نخستين معرفي مي نمايد. در مقايسه با فيزيك جديد مي توان آنها را با چهار حالت ماده يعني: جامد، مايع، گاز و انرژي مقايسه نموده ولي در عين حال اين چهار عنصر يادآور ايران باستان هستند و احترامي كه ايرانيان به اين چهار عنصر مي نهادند و از آلوده كردن آنها خودداري مي نمودند.
حال اگر توجه نماييم مي بينيم كه اختلافي در فلسفه آمپد و كلسي و پارمنيدز نسبت به هم ديده مي شود. در حالي كه در فلسفه آمپد و كلسي چهار عنصر به طور مساوي داراي ارزش هستند. در فلسفه پارمنيدز فقط آتش كه خوبي است قابل احترام مي باشد و عنصر ديگر كه خاك باشد مورد تنفر است. به طور حيرت آوري مشاهده مي كنيم كه در ايران نيز همين وضعيت وجود دارد و در نزد مزداييان و ميترائيان چهار عنصر به طور مساوي درخور احترام هستند ولي در نزد زروانيان و مانويان خاك عنصر پليد بوده و فقط آتش يا نور كه نيكي هستند قابل احترام مي باشند. بنا بر اين به نظر مي آيد كه در همان زمان باستان هم دو فلسفه مختلف ايراني، يونانيان را متأثر ساخته بود. يكي فلسفه اي كه در آن براي تاريكي وجودي مستقل قائل مي گرديد و خاك را تاريكي به شمار مي آورد و پارمنيدز متأثر از آن بود و ديگري فلسفه اي كه چهار عنصر خاك، آب،  باد و آتش را به يك ميزان احترام مي نمود و آمپد و كلسي را متأثر ساخت. فيلسوف ديگري كه مي بايد از او ياد شود فيثاغورس است. فيثاغورس هم مبتكر مكتبي علمي بود و هم فرقه اي مذهبي را ايجاد كرد. فيثاغورس مانند پارمنيدز به ثنويت معتقد بود و مانند او رابطه اي نزديك با فلسفه و اديان ايراني داشت. وي را شاگرد زرداتس و يا مغان ذكر كرده اند. (يكي از آداب آئين مزدايي كه وارد احكام فرقه فيثاغورسيان شده بود مقدس شمردن خروس سفيد مي باشد كه در ايران نيز اين رسم تا سالها ادامه داشته است).
فيثاغورس عقيده داشت كه همه چيز از عدد ساخته شده است. يعني ماده المواد عالم را عدد مي پنداشت. اين سخن به نظر كمي بي معني مي آيد. اما فيثاغورس در مطالعاتش رابطه اي بين طول سيم و صداي موسيقي حاصل از آن پيدا نموده بود. هر چه سيم كوتاهتر باشد، صداي آن زيرتر مي شود و دريافته بود كه نسبت هايي نظير: يك دوم، دوسوم، سه چهارم ايجاد آهنگي دلنشين مي نمايند. در حالي كه نسبت هاي ديگر ناخوشايند هستند. بدين ترتيب رابطه اي بين اعداد صحيح و هارموني در موسيقي پيدا كرده بود و گمان مي كرد كه اعداد صحيح نقشي به همين اندازه مهم در تمامي طبيعت ايفا مي كنند(۷) و اين شروع استفاده از رياضيات براي توضيح پديده هاي فيزيكي بود.
توجهي كه فيثاغورس به موسيقي و رياضي داشت به علم نجوم نيز راه پيدا كرد و فيثاغورسيان گمان مي كردند كه فاصله كرات فلكي از يكديگر به صورت ابعاد موسيقي و هارموني تنظيم شده است. هفت سياره فلكي را همچون هفت  نت موسيقي در نظر مي گرفتند و نسبت فاصله آنها را از هم به نسبت هاي آهنگين يك دوم، دوسوم و غيره فرض مي كردند. فيثاغورسيان گمان مي كردند كه اين هفت نت همراه با حركات چرخشي افلاك ايجاد آهنگي روح پرور مي نمايند كه فقط براي فرزانگان و فيثاغورسيان قابل فهم است. در هر حال توجه فيثاغورسيان به موسيقي، اعداد و نجوم آنان را به سوي مطالبي مهم در زمينه علمي نيز راهبر مي گردد. فيثاغورسيان عقيده داشتند كه:
آسمانها و زمين كروي هستند.
زمين و خورشيد هر دو سياره هستند.
سيارات همگي داراي مدار دايره اي شكل مي باشند.
سيارات را به همراه خورشيد و ماه و زمين به تعداد ۹ فرض مي كردند كه جملگي بر گرد يك آتش  كانوني در گردش مي باشند و بدين ترتيب تعداد آنها در كل به عدد ۱۰ مي رسيد و اين عدد ۱۰ عدد كامل در نزد فيثاغورسيان بود.(۸)
مورد ديگر علاقه فيثاغورسيان به شكل هاي منتظم هندسي بود.
آنها عقيده داشتند كه اين اشكال، فضايي منتظم جايگاه مهمي در طراحي عالم دارند.
در واقع فيثاغورسيان از اعداد صحيح به اعداد مثلثي (.../۱۰/۶/۲) و از آنها به اعداد مربعي (.../۱۶/۹/۴) رسيدند و سپس به اعداد مكعبي هرمي و غيره (۷) و اين اعداد هرمي و مكعبي آنها را در يافتن پلي ئدرهايا چند وجهي هاي منتظم ياري كردند. چند وجهي هاي منتظم اجسامي هستند كه اجزاءشان كاملاً با هم برابرندكه در زير به اين شرح هستند:
مكعب: كه از ۶ مربع برابر
هرم: كه از ۴ مثلث برابر
اكتائدريا ۸ وجهي: كه از ۸ مثلث برابر
آيسوكائدريا ۲۰ وجهي: كه از ۲۰ مثلث
و دودو كائدريا يا ۱۲ وجهي: كه از ۱۲ پنج ضلعي برابر تشكيل شده اند.
اما به طور كلي اين پلي ئدرها را به افلاطون نسبت مي دهند و اين افلاطون يا يكي از افراد آكادمي او بود كه پي برد كه تعداد آنها از پنج تا تجاوز نمي كند. افلاطون به خاطر تقارن بالا و تعداد كم اين پلي ئدرها آنها را در امر ساختار مواد دخالت مي كند.(۹)
از چهار عنصر آمپروكلسي يعني: آب و باد و خاك و آتش استفاده مي نمايد و به هر يك از آنها يك چند وجهي را منصوب مي نمايد. آتش را هرمي، هوا را ۸ وجهي آب را ۲۰ وجهي و خاك را مكعبي در نظر مي گيرد. ۱۲ وجهي را كه زياد مي آمد آن را به ساختمان كل عالم مربوط مي نمايد. البته بعدها ارسطو و فيثاغورسيان يك عنصر پنجم در نظر مي گيرند كه تشكيل دهنده اجرام نوراني آسمان مي باشد و ۱۲ وجهي را بدان منصوب مي نمايند.(۱۰) در هر حال به عقيده افلاطون بقيه مواد عالم، از اين ۴ عنصر با نسبت هاي مختلف تشكيل شده اند و تعادل كلي در بين اين چهار عنصر باعث انسجام عالم مي شود.
ولي خود اين چند وجهي ها، از نظر افلاطون حرف آخر نيستند،  بلكه آنها قابل تبديل به مثلث هاي تشكيل دهنده خود هستند، و اين مثلث ها با تركيب دوباره خود مي توانند عنصر ديگري را تشكيل دهند. مثلاً يك ۲۰ وجهي كه عنصر آب مي باشد مي تواند به ۲۰ مثلث ابتدايي تقسيم شود و با تركيب مجدد تشكيل دو عنصر هوا و يك عنصر آتش را بدهد و يا اينك دو عنصر آتش با تجزيه و تركيب، به يك عنصر هوا تبديل شوند.
ولي مثلث هاي بنيادي خود نمي توانند جسم مادي به حساب بيايند. چرا كه هيچ بعدي ندارند و صرفاً اجسام رياضي هستند و فقط زماني كه از تركيبشان يك چند وجهي بوجود بيايد است كه يك واحد عنصر مادي خواهيم داشت.(۱۱)
ولي افلاطون حتي اين مثلث ها را نيز حرف آخر نمي دانست و هر چند كه خود نمي گفت چه چيزي مي تواند ماده المواد اصلي محسوب شود ولي مي توان حدس زد كه افلاطون مثلث ها را همچون عددهاي مثلثي در نظر مي گرفته و آن چيزي كه اين اعداد مثلثي را مي سازند يعني اعداد صحيح را ماده المواد اصلي در عالم مي پنداشته است و بدين ترتيب مي رسيم به همان سخن فيثاغورس كه مي گفت (همه چيز عدد است).
۳- از افلاطون تا كپلر
پس از افلاطون سيستم زمين مركزي بطلميوس به همراه فلسفه ارسطو تا زمان رنسانس يكه تاز ميدان نجوم و علم شد. فتح قسطنطنيه پايتخت روم شرقي در سال ۱۴۵۳ به دست سلطان عثماني سر فصل جديدي در تاريخ ايجاد كرد. مهاجرت هايي كه در پي اين حادثه انجام گرفت باعث آشنايي اروپاييان با علوم يونان و روم گرديد. با استفاده از همين اطلاعات بود كه كمتر از ۴۰ سال پس از سقوط قسطنطنيه كريستف كلمب راهي هندوستان شد.
در تمام زمينه ها تحول همراه با بازگشتي به دنياي روم و يونان باستان بود. در زمينه علمي هم بالطبع چنين تحولي شروع گرديد تحولي كه چشم به افكار دانشمندان و فلاسفه يونان باستان داشت.(۱۲)
ادامه دارد
دكتركامران احمدي
منابع:
۱- Joseph Bidez, Frantz Cumont, 1938. Les mages hellenises, I-II,paris.
۲- Kamran Ahmadi, 1987, Recherche surles religions les Achemenides, memoire de maitrise dصhistoire, poitiers.
۳- Joseph Bidez, 1945, Eos ou plator net orient, bruxelles.
۴- برتراند راسل، تاريخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دريا بندري، ۱۳۵۳ جيبي.
۵- نيچه، حكمت در دوران شكوفايي فكري يونانيان ترجمه كامبيز گوتن ۱۳۵۴ ترجمه و نشر كتاب
۶- Frantz Cumont/1942/Le coq blanc des mazdeen et Les Phythagoriciens, C.R.A.I.
۷- جورج سارتون، تاريخ علم، ترجمه احمد آرام، ۱۳۵۷، اميركبير.
۸- كالين رنان، تاريخ علم كمبريج، ترجمه حسن افشار، ۱۳۶۶، مركز.
۹- ديويه ليندبرگ، سرآغاز علم در غرب، ترجمه فريدون بدره اي، ۱۳۷۷، علمي و فرهنگي.
۱۰- لوسيس هال، تاريخ و فلسفه علم، ترجمه عبدالحسين آذرنگ، ۱۳۷۶، سروش.
۱۱- ورنر هايز نبرگ، فيزيك و فلسفه، ترجمه محمود خاتمي، ۱۳۷۰ علمي.
۱۲- دامپي بر، تاريخ علم، ترجمه عبدالحسين آذرنگ، ۱۳۷۱ سمت.

انديشه
اجتماعي
اقتصادي
خارجي
سياسي
شهري
علمي
علمي فرهنگي
محيط زيست
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   انديشه   |   خارجي   |   سياسي   |   شهري   |   علمي   |   علمي فرهنگي   |  
|  محيط زيست   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |