پنج شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۲
شماره ۳۰۴۳- May, 8, 2003
جهان
Front Page

پشت پرده آهنين پيونگ يانگ
طي دو سال گذشته هيچ كودتايي ـ چه نظامي چه درباري ـ رخ نداده ناآرامي گسترده اجتماعي وجود نداشته هرج ومرج در ارتش ـ حداقل در ظاهر ـ ديده نشده و از تصفيه وسيع در ميان مقامات رسمي خبري نبوده است
ويكتور. دي. چا - ديويد. سي. كانگ
010335.jpg

ترجمه: مهرداد واعظي نژاد - بهمن دارالشفايي
كره شمالي نه احمق است، نه در آستانه فروپاشي و نه درصدد به راه انداختن جنگ. اما حكومتي است خطرناك. اگر كره شمالي تهديدي براي همسايگانش و كشورهاي ديگر به شمار مي رود، مقابله با اين تهديد نيازمند صبر و آرامش بيشتر و هياهيوي كمتر است و همچنين نيازمند تمايلي از جانب آمريكا براي بررسي دقيق تر و درك حقايقي كه منشاء موضع گيري هاي فعلي كره شمالي است.

كره شمالي، جزو محور شرارت است
خير! تنها رابطه اي كه ميان كره شمالي و دو كشور ديگري كه جورج بوش به عنوان «محور شرارت» از آنها ياد كرد (يعني عراق و ايران)، مي توان يافت، مسائل مالي است. كره شمالي تكنولوژي موشكي به ايران فروخته است، همان گونه كه اين تكنولوژي را در اختيار كشورهاي ديگري از جمله پاكستان و مصر ـ كه از متحدين ايالات متحده به شمار مي روند ـ قرار داده است. اگر در سال ۱۹۴۰ قدرت هاي محور اوليه ـ ژاپن، آلمان و ايتاليا ـ رسماً پيمان اتحاد بسته بودند، اين بار و در مورد اين محور جديد، كره شمالي و عراق مشاركتي فراتر از مبادله كالا با يكديگر ندارند. علاوه بر اين كره شمالي هيچ گونه آرمان مشترك مذهبي، ايدئولوژيك يا استراتژيك با عراق ندارد. دغدغه هاي كره شمالي فقط و فقط بر مسائل شبه جزيره كره متمركز شده و هرگز بر حيطه خاورميانه گسترش پيدا نمي كند. با آنكه كره شمالي از انجام فعاليت هاي كثيفي مانند فروش مواد مخدر و چاپ اسكناس جعلي ابايي ندارد، اما بايد اذعان داشت كه در ۱۶ سال اخير، اين كشور درگير فعاليت هاي تروريستي نشده و هيچ گونه ارتباطي ميان كره شمالي و القاعده وجود ندارد. البته مي توان ويژگي هاي مشتركي ميان عراق و كره شمالي برشمرد كه اصلي ترين آنها مخالفت و رابطه غيرمسالمت آميزشان با ايالات متحده آمريكاست. همچنين آنها داراي حكومت هاي متمركز هستند. با اين حال، با استفاده از همين معيارها، خيلي از كشورهاي ديگر مي توانند جزو محور باشند. مثلاً چرا پاكستان و عربستان سعودي كه از متحدان آمريكا هستند، در اين محور قرار ندارند؟

يونگ ايل ديوانه، غيرقابل پيش بيني و مهارنشدني است
نادرست. كيم به همان اندازه كه بي رحم و ظالم است، عاقل و حسابگر هم هست. ديكتاتورها مي خواهند بيشتر عمر كنند و كيم هم از اين قاعده مستثني نيست. او آن قدر از عقل بهره دارد كه جنگي به راه نيندازد. چرا كه مي داند مقابله با آمريكا و كره جنوبي، عواقب مرگباري براي او در پي دارد. در واقع كيم هم نشان داده كه مانند پدرش كيم ايل سونگ مهارشدني است: كره شمالي طي پنج دهه، جنگي به راه نينداخته است.
ديكتاتورها بدون قابليت هاي پيچيده سياسي، عمر زيادي نخواهند داشت. كيم در شرايطي به قدرت رسيد كه ارزيابي هاي اطلاعاتي، بقاي حكومت او پس از مرگ پدرش را منتفي مي دانست. اما او علي رغم قحطي، سيل، فروپاشي اقتصادي و بحران اتمي كه گريبانگير دولت او بود و با وجود از دست دادن حاميان اصلي اش در چين و روسيه، دوام آورد.
در اين مدت هيچ كودتايي ـ چه نظامي، چه درباري ـ رخ نداده، ناآرامي گسترده اجتماعي وجود نداشته، هرج ومرج در ارتش ـ حداقل در ظاهر ـ ديده نشده و از تصفيه وسيع در ميان مقامات رسمي خبري نبوده است.
علاوه بر اينها، تصميم كيم براي ادامه اصلاحات اقتصادي گواه ديگري است بر اينكه او توان زيادي در محاسبه سود و زيان دارد. اما جنبه عقلايي او چيزي از خطر بالقوه او نمي كاهد. تحت فرمان كيم، كره شمالي استراتژي بحران زايي و سپس تحميل گفت وگو و چانه زني را در برابر آمريكا در پيش گرفته است. مسائل تحريك آميزي چون آزمايش هاي موشكي، هواپيماهاي جاسوسي نامريي و ناديده گرفتن معاهدات بين المللي، موجب تمركز و توجه به كره شمالي مي شود تا جايي كه آمريكا و هم پيمانانش ناچار مي شوند لوازم ترغيب كره شمالي را به بازگشتن از منطقه خطرساز فراهم كنند. چنين رويه اي شايد خالي از خطر نباشد ولي در هر حال عقلاني است. اگر برگ برنده اي براي مذاكره نداري، منطقي است كه از اهرم خراب تر كردن وضعيت براي گرفتن حداكثر امتياز ممكن در هنگام چانه زني استفاده كني.

كره شمالي، آمريكا را در معرض تهديد مستقيم اتمي قرار داده است
خونسرد باشيد. بحران كنوني پيرامون مقاصد هسته اي كره شمالي از اكتبر سال گذشته آغاز شد. زماني كه برنامه هاي مخفي پيونگ يانگ براي توليد اورانيوم غني شده و به كارگيري آن در توليد بمب هاي هسته اي فاش شد، اين حركت كره شمالي به معناي نقض چارچوب همكاري توافق شده در ۱۹۹۴ بين كره شمالي و دولت كلينتون بود.
در اين چارچوب، كره شمالي موافقت خود را با توقف برنامه هاي هسته اي و بازرسي بين المللي در ازاي دريافت سوخت و البته دو رآكتور هسته اي غيرقابل گسترش اعلام كرده بود. برملا شدن اين برنامه ها، عكس العمل سريع و شديد آمريكا را از جمله در قطع صدور سوخت به اين كشور در پي داشت. در همين زمان، كره شمالي هم بازرسان بين المللي را اخراج كرد، از معاهده منع گسترش سلاح هاي هسته اي خارج شد و رآكتورهاي هسته اي خود را مجدداً راه اندازي كرد. با اين وصف بيم آن مي رود كه به زودي اين كشور بسيار بيشتر از يكي دو بمبي كه تحليلگران اطلاعاتي آمريكا اعلام مي كنند، در اختيار داشته باشد.
اما آنچه در ميان همه هياهوها و زنگ خطرها مغفول مانده اين واقعيت است كه حتي اگر كره شمالي خود را به عنوان يك قدرت هسته اي مطرح كند، باز هم منطق بازدارندگي، تفكر غالب است. براي كره شمالي و ديگر كشورهايي كه در معرض خطر هستند، دستيابي به تسليحات هسته اي بيش از آنكه به دست آوردن يك اهرم فشار و اعمال زور باشد، عامل بازدارنده اي در برابر قدرت مسلح به سلاح هسته اي است. حتي اگر كره شمالي به سلاح هاي هسته اي مجهز شود، خطر واكنش ويرانگر ايالات متحده، مانع به كارگيري آنها مي شود. آنچه مسلم است اين است كه كشورها، برخلاف گروه هاي مخفي تروريستي، نمي توانند از حمله هاي تلافي جويانه در امان بمانند.
010350.jpg

اما در مورد تهديد موشكي كره شمالي برخي تحليلگران بر اين باورند كه كره شمالي در حال حاضر موشك هاي هسته اي دوربرد در اختيار دارد. اين باور نادرست است. دوربردترين موشكي كه كره شمالي تاكنون آزمايش كرده، موشك نودانگ است كه يك كلاهك ۱۵۰۰ پوندي را تا حدود ۱۳۰۰ كيلومتر حمل مي كند. ضمن اينكه طبق خبرهاي موجود، همين موشك هم تنها يك بار آزمايش شده است. موشك ديگر تائپو دانگ ۲ است كه هنوز آزمايش نشده اما اسماً كلاهكي چندصد پوندي داشته و برد آن ۱۰ تا ۱۵ هزار كيلومتر اعلام شده است. اين ميزان برد براي هدف قرار دادن سواحل غربي ايالات متحده نيز كافي است اما بدون آزمون هاي لازم، چنين موشكي به هيچ وجه قابل اطمينان نخواهد بود.
واقعيت اين است كه كره شمالي مي تواند هر هفته يك عمليات تروريستي يا يك انفجار بمب در مركز شهر سئول طراحي كند. مي تواند از شبكه گسترده كره اي هاي مقيم ژاپن براي قاچاق تجهيزات هسته اي استفاده كند.
با اين وصف چرا بايد كره شمالي يك موشك بالستيك با هزينه بسيار بالا توليد كرده و به سمت آمريكا شليك كند؟ در حالي كه قاچاق تسليحات هسته اي در يك كشتي باري به مراتب آسان تر و كم هزينه تر است. پاسخ در اين نكته نهفته كه مهم ترين خاصيت موشك هاي كره شمالي قدرت بازدارندگي آنهاست نه توان تهاجمي شان. تنها خطر بالقوه براي آمريكا، انتقال اين فناوري ها به كشورهاي ديگر است. پيونگ يانگ نشان داده كه در فروش اسلحه به هر كس كه بهاي آن را بپردازد، ترديد نمي كند. تسليحات هسته اي كره شمالي كه در ده ها هزار تونل زيرزميني پنهان شده، ممكن است حتي در دقيق ترين جست وجوها نيز پيدا نشوند. اما تبادل مواد اوليه اتمي اقدامي بسيار خطرآفرين است. آن هم براي رژيمي كه بقاي خود را بر همه چيز مقدم مي داند. با در نظر گرفتن شرايط آمريكاي پس از ۱۱ سپتامبر و سياست پيشگيرانه آنها، كره شمالي بايد مطمئن باشد كه تبادلات احتمالي اش از چشمان ايالات متحده پنهان مي ماند چون در غير اين صورت اقدامات تلافي جويانه آمريكا، خطرات جدي براي آنها در پي خواهد داشت.

كره شمالي به توافقنامه هاي بين المللي احترام نمي گذارد
تقريباً درست. بعد از اينكه كره شمالي در حدود نيم قرن به عنوان كشوري ياغي شناخته مي شد، حالا به بعضي از تعهدات بين المللي اش عمل مي كند. اين كشور عضو كنفرانس خلع سلاح، سلاح هاي بيولوژيكي و توافقنامه ژنو است. بعد از حمله هاي ۱۱ سپتامبر ،۲۰۰۱ اين كشور دو توافقنامه ضدتروريستي سازمان ملل را امضا كرد. طي مذاكراتي براي دستيابي به چارچوب همكاري، ايالات متحده از كره شمالي خواست روابطش را با كره جنوبي گسترش دهد. پيونگ يانگ بالاخره كمال همكاري را انجام داد. (درست قبل از مرگ كيم ايل سونگ) تا هنگام نوشتن اين مقاله، كره شمالي حدود ۴ سال است كه محدوديت قانوني آزمايش موشك هاي بالستيك را رعايت كرده است. با اين حال كره شمالي سابقه طولاني در انجام «نيرنگ هاي استراتژيك» دارد. يعني امضا كردن توافقنامه ها به منظور كسب اعتبار و سپس عمداً به آنها عمل نكردن. به عنوان مثال روابط بين دو كره، پر از تعهداتي است كه كره شمالي به آنها احترام نگذاشته است. از جمله اعلاميه امحاي سلاح هاي هسته اي در سال ۱۹۹۲ كه براساس آن كره شمالي پذيرفت از توسعه توان هسته اي خود صرف نظر كند.
ممكن است آمريكا در اجراي توافقنامه همكاري كند عمل كرده باشد، اما كره شمالي با برنامه مخفي غني سازي اورانيوم خود، به وضوح به روح توافقنامه وفادار نمانده است. هر چند ممكن است از كلمات توافقنامه تخطي نكرده باشد. ولي بهترين شاهد براي «نيرنگ استراتژيك» در ژوئن سال ۱۹۵۰ اتفاق افتاد: در شب آغاز جنگ كره، كره شمالي يك پيشنهاد صلح مفصل به كره جنوبي ارائه كرد.

فروپاشي سياسي و اقتصادي كره شمالي، حتمي و قريب الوقوع است
روي اين شرط نبنديد. مشاهده گران، از زمان سقوط ديوار برلين در سال ،۱۹۸۹ فروپاشي قريب الوقوع كره شمالي را پيش بيني كرده اند. وضعيت اقتصادي كشور بسيار بد است ولي نشانه هاي فروپاشي سياسي ديده نمي شود. بهترين شاخص پايداري رژيم اين است كه كنترل اجتماعي، هر چند نادرست، هنوز محكم و پابرجاست. اگر چه جريان پناهنده ها از كره شمالي، در حال افزايش است ولي مهاجرت داخلي گسترده اي وجود ندارد و نشانه هاي قابل ملاحظه اي از اعتراض نيز ديده نمي شود.
بعضي شواهد نشان مي دهد كره شمالي به طور جدي خواستار روابط عادي سياسي و اقتصادي با كره جنوبي و بقيه دنياست. تا دسامبر ،۲۰۰۲ كره شمالي بخشي از زمين هاي غيرنظامي شده حدفاصل كره شمالي و جنوبي (DMZ) را از مين هاي زميني پاكسازي كرده است. جاده هاي هر كشور به وسيله خط آهن كيونك گويي به هم وصل مي شوند. خط آهني كه از كره جنوبي شروع شده و پس از عبور از كناره غربي DMZ به داخل كره شمالي مي رود. همچنين پيونگ يانگ عمليات ساخت يك اتوبان چهار بانده را در كناره شرقي اين منطقه شروع كرده است. در جولاي ،۲۰۰۲ حكومت مركزي رسماً اقتصاد متمركز برنامه ريزي شده را رها كرد و اجازه داد كه قيمت ها و دستمزدها براساس قوانين بازار تعيين شوند. همچنين حكومت براي گسترش توريسم، سه منطقه ويژه اقتصادي ايجاد كرده و قوانين مربوط به مالكيت خارجي، اجاره زمين، ماليات ها و تعرفه هاي گمركي را اصلاح كرده است. اگر چه اين اصلاحات، موفقيت كمي داشته اند، ولي روز به روز برگشت ناپذيرتر مي شوند.
با وجود اينكه رژيم، ارتجاعي به نظر مي رسد، دو منبع بالقوه براي شكاف در رژيم وجود دارد. اول، نتايج مختلف ابتكارات اخير كيم ـ مثلاً تصميم او بر افزايش كنترل بر قيمت ها و اعتراف به اينكه كره شمالي در دهه ،۱۹۶۰ ژاپني ها را مي دزديده ـ او را در ميان رده هاي بالا به يك آزاردهنده بالقوه تبديل كرده است. دوم، روند اصلاحات مي تواند شكاف هايي در پايه رژيم ايجاد كند. همان طور كه مونتسكيو اشاره كرده، انقلاب هنگامي كه شرايط مردم در بدترين وضعيت ممكن است، اتفاق نمي افتد بلكه هنگامي اتفاق مي افتد كه اصلاحات، توقعاتي را ايجاد كند كه مردم براي عمل بر ضد سيستم احمق قبلي، به راه بيفتند.
چين، بيشترين نفوذ را بر كره شمالي دارد
بله. ولي خوشبختانه، چيني ها مي توانند از آن استفاده كنند. اگر نفوذ يك كشور بر كره فقط و فقط تابع وابستگي كره شمالي به آن كشور از لحاظ مواد اوليه باشد، آن گاه چين برگ برنده را در اختيار دارد. ۶۰ تا ۹۰ درصد مصرف انرژي سالانه، ۳۰ درصد كل كمك هاي خارجي و ۳۸ درصد واردات كره شمالي از چين مي آيد. پكن، نقشي بي سروصدا اما حياتي در مذاكرات دو كره تا اجلاس سران در ژوئن ۲۰۰۰ بازي كرد. همچنين با پذيرايي از كيم يونگ ايل در شانگهاي در سال ۲۰۰۲ و پشتيباني از ايجاد مناطق ويژه اقتصادي، بر تصميم كيم براي اصلاحات آزمايشي تاثير گذاشت.
علي رغم وقايع اخير، مقامات وزارت خارجه چين هرگونه نفوذ چين بر كره شمالي را توضيحاتي از قبيل «كره شمالي به ما گوش نمي دهد، او به هيچ كس گوش نمي دهد» انكار مي كنند. اما اعتراضات چين، نشان دهنده عدم تمايل اين كشور براي وارد آوردن فشار به همسايه خود است. سياست سنتي چين در كره شمالي اين بوده كه حكومت اين كشور را به صورت شناور به عنوان يك سپر ژئواستراتژيك در مقابل نفوذ آمريكا به مرزهايش حفظ كند. همچنين علاقه اي به دامن زدن به فروپاشي اين رژيم ندارد. زيرا اين اتفاق، ميليون ها پناهنده را به سمت مرزهاي چين روانه خواهد كرد.
علايق ديگر چين، به زور آشكار مي شوند. چين با وجود سلاح هاي هسته اي در جزيره كره مخالف است و در ماه ژانويه به خاطر پايبند نماندن به توافقنامه همكاري اعتراضي را تسليم مقامات سفارتخانه كره شمالي در پكن كرد.
چين، هيچ سودي از كره شمالي مجهز به سلاح هسته اي نمي برد. تجهيز كره شمالي به سلاح هسته اي مي توانست ژاپن را برانگيزد كه از كشوري كه تنها توانايي هاي دفاعي موشكي دارد به كشوري با موشك هاي بالستيك و سلاح هاي هسته اي تبديل شود. رهبران تايوان نيز وقتي مي ديدند كره شمالي از اين راه امنيتش را به خوبي حفظ مي كند، درصدد برمي آمدند به نيروي هسته اي مجهز شوند.
تا هنگامي كه بقيه آسيا، نيروي حياتي اقتصاد چين را تامين مي كند، اين كشور به سرازير كردن پول، غذا و سوخت به چاه ويل كره شمالي ادامه مي دهد. هر چند كه چشم اندازي براي اصلاحات اساسي ديده نمي شود. با روي كار آمدن كادر رهبري جديد از جمله رئيس جمهور هو ژينتائو كه علاقه كمتري به روابط دوره جنگ سرد ميان پكن و پيونگ يانگ (معروف به لب و دندان) دارند، احتمال تغيير در سياست چين وجود دارد.
يا شايد (البته به احتمال بيشتر) تامل پكن در ميانجيگري، تاكتيكي باشد. چون چين صبر كرد كه آمريكا، صدايش را براي كره شمالي بلند كند، سپس براي نزديك كردن نظرات و افزايش نفوذش وارد عمل شد.

DMZ هولناك ترين منطقه روي كره زمين است
بله، اگر مي شد تنها با نگاه كردن كسي را كشت. هنگامي كه رئيس جمهور پيشين بيل كلينتون، مرز ميان دو كره را هولناك ترين مكان ناميد، اشاره استقرار انبوهي از نيروهاي كره شمالي در اطراف DMZ داشت و همچنين به پايه هاي لرزان يك آتش بس موقت ـ و نه پيمان صلح ـ پنجاه ساله كه هنوز في مابين دشمنان رخ داده كه در نتيجه آن ۸۹۹ سرباز كره شمالي، ۳۹۴ سرباز كره جنوبي و ۹۰ سرباز آمريكايي كشته شده اند. تنش آنچنان بالا است كه در سال ،۱۹۶۶ ايالات متحده براي پيراستن يك درخت در DMZ ناچار شد يك گروه جنگي هوايي و تعدادي بمب افكن را بسيج كند. آرايش نظامي و نقشه هاي عملياتي هر طرف نشان دهنده آن است كه اگر خشونت عمده اي در منطقه آغاز شود، رشته اي از دشمني هاي روزافزون، به سرعت از پي اش مي آيند.
در عمل، تا به حال اين مسئله اتفاق نيفتاده است. كره شمالي با دو مسئله روبه رو است. يكي ارتش مصمم كره جنوبي و مهم تر از آن، آرايش ارتش ايالات متحده كه در اوجش شامل ۱۰۰ هزار سرباز و موشك هاي لانس داراي كلاهك هسته اي و حتي امروز شامل ۳۶ هزار سرباز و نيروي هوايي مجهز سلاح هسته اي و امكانات ناوي است كه مداخله آمريكا در هر درگيري بين دو كره را تضمين مي كند.
توازن قدرت حفظ شده است چون هر جنگي، پيامدهاي فاجعه باري براي هر دو طرف دارد.
كره شمالي حاضر است روي زياد شدن تهديدهاي متوجه كمك هاي خارجي اش معامله كند. درست است كه بازها و فاخته ها هنوز در مورد اين مسئله به توافق كامل نرسيده اند؛ بازها، شكستن توافقنامه همكاري توسط كره شمالي را نشانه اي براي بي ميلي اين كشور به اين توافقات مي دانند. فاخته ها شكستن همان عهدنامه را عكس العملي به اجرا نشدن عهدنامه توسط آمريكا مي دانند و هنوز اعتقاد دارند كه پيونگ يانگ حاضر است در مقابل حمايت خارجي از اصلاحات اقتصادي، سلاح هاي هسته اي را تحويل دهد. اما اكنون براي بحث، يك اطلاعات اوليه وجود دارد. قبل از كلينتون هيچ راهي وجود نداشت كه آمريكا به كشوري كه ۵ دهه با آن رابطه نداشته، فشار وارد كند. از ،۱۹۹۴ كره شمالي غذا، سوخت، كمك اقتصادي و رابطه سياسي نه تنها از كره جنوبي بلكه از ژاپن، اتحاديه اروپا، استراليا، كانادا و ديگر كشورها دريافت كرده است هويج كلينتون، چوب بوش شده است. كه به دومي اين امكان را مي دهد تا سياست محكم تري اتخاذ كند و تهديد كند كمك هايي را كه روزي داده است، اكنون مضايقه خواهد كرد.
فارين پاليسي
ادامه دارد

نگاه روزنامه نگار
جمجمه ها مهمترند

توماس فريدمن
روزنامه «نيويورك تايمز» در صدر صفحه نخست خود تصويري از جمجمه اي را به چاپ رسانده بود كه عراقي ها پيرامون آن ها تجمع كرده بودند. اين جمجمه متعلق به يك زنداني سياسي دوران صدام حسين بود و كساني كه اطراف آن جمع شده بودند، مادران داغدار و از نزديكان زندانيان بودند. يعني كساني كه اين گور دسته جمعي را كشف كرده و بقاياي قربانيان شكنجه هاي رژيم صدام حسين را در آن جست وجو مي كردند. پايين تصوير، مقاله اي چاپ شده بود كه در آن بوش رئيس جمهور آمريكا تعهد كرده بود چنانچه وعده داده است سلاح هاي كشتارجمعي را در عراق كشف خواهد كرد. ديگر نيازي به كشف سلاح هاي كشتارجمعي براي توجيه اين جنگ نيست. زيرا همين جمجمه و هزاران ديگري كه همچنان در زير خاكند، عملي كافي به حساب مي آيد و ديگر بوش مجبور نيست براي سلاح هاي شيميايي مفقود شده عراق توضيحي ارائه دهد (حتي در صورتي كه كاخ سفيد اين مسئله را بسيار بزرگ جلوه داده باشد). اين ديگر روشن است كه با خاتمه دادن به طغيان گري صدام حسين، ابزارهاي كشتارجمعي او نيز نابوده شده است.
با تاملي در مورد رژيم صدام حسين، وقتي انسان به آن جمجمه نگاه مي كند ـ كه روشن نيست تاريخ دفن آن كي بوده ـ در مي يابد كه اين بايد يا در زمان قرباني كردن كردها و شيعيان يا در طول جنگ جنون آميز او بر ضد ايران و كويت يا از طريق شكنجه هاي روزانه او حاصل شده باشد. حال چه آدمي موافق اين جنگ بوده باشد يا مخالف آن و چه خواسته باشد كه اين جنگ با موافقت سازمان ملل صورت گرفته باشد يا بدون آن، اكنون بايد احساس راحتي و آرامش كند، چون آنچه اتفاق افتاد درست بود. يعني آمريكا همان كاري را كرد كه صحيح بود. زيرا يكي از وحشيانه ترين رژيم هاي موجود بر كره زمين را سرنگون كرد. من باور ندارم كه هيچ كدام از ما، حتي بخشي از عمق جنايات اين رژيم را درك نكرده باشيم. اين حقيقتي است كه خردمندان بايد آن را درك كنند. ديگر براي چه كسي مهم است كه ما بر فرض به تعدادي بشكه مواد كشنده دست يافته باشيم. آيا اهميت اخلاقي اين بشكه ها فراتر از اهميت آن جمجمه هاست؟ قطعاً نه!
پس چرا همه شادمان نيستند؟ و چرا هنوز جرياني هست كه مي كوشد تا بر مظاهر اين سرور و شادماني لجام بزند؟ اين مسئله بايد تفسيرهاي گوناگوني داشته باشد. به نظر من اين قضيه به ماهيت عراق و منطقه خاورميانه مربوط مي شود. آدمي پيوسته از مقابله با شرارت در اين منطقه احساس نگراني مي كند. چون مثل تسلط بر صحراست. هنوز با يكي از اشرار مقابله نكرده اي كه سه تاي ديگر از جاي آن سبز مي شود. آدمي به اين دليل پيوسته نگران مي شود كه اين دولت ها دولت هايي واقعي نيستند. بلكه عبارتند از تجمعي از عشاير كه جز با زور نمي توان بر آنها غلبه كرد. تنها راه حل ها در يك مشت آهنين شرارت آميز يا مشت ديگري است كه رأفت بيشتري داشته باشد. اين مسئله ما را به اين باور مي رساند كه هر چند ما با سرنگوني صدام كار خوبي كرديم ولي فقط زماني ميوه اين كار را خواهيم چيد كه ملت عراق عملاً ملتي آزاد باشند. نه فقط در اينكه دست به غارت بزنند يا عليه ما تظاهرات كنند بلكه آزاد باشند كه از ما با صدايي بلند ستايش كنند. يعني آزاد باشند تا آنچه را در ذهن دارند نسبت به هر كسي بيان كنند. زيرا در اين صورت است كه دولت شكل گرفته و قانون حاكميت پيدا مي كند. حاكميتي كه مي تواند پذيراي تكثرگرايي باشد و راه را بر بازگشت هر شري ببندد.
به اعتقاد من هنوز تعدادي از دموكرات ها در جشن گرفتن ترديد دارند. چون مي ترسند ـ طوري كه از زبان آنها برمي آيد ـ كه بوش از پيروزي كسب كرده در اين جنگ احساس غرور كند. آن گاه او و كارل روف از آن قدرت سوءاستفاده خواهند كرد تا برنامه عملي محافظه كارانه و تندي را پيش برند كه دموكرات ها مي ترسند جدايي بين كليسا و دولت را از ميان بردارند و دولت از ماليات هايي كه براي انجام برنامه هاي اجتماعي و آموزشي خود لازم دارد محروم شود و يا به محيط زيست آسيب برسد. اين دموكرات ها تاييد مي كنند كه ما در عراق كار درستي كرده ايم اما اگر اين عمل به اشتباهات بيشتري در آمريكا منجر شود چگونه آدمي مي تواند احساس خوشبختي كند؟
وقتي انسان در مورد حمله اي كه منتقدين جنگ ـ از ديكسي چيكس گرفته تا تام داشيل ـ از طرف محافظه كاران تامل مي كند. اين طور به نظرش مي رسد كه گويا بعضي مي خواستند از اين جنگ براي ايجاد دموكراسي در عراق در چارچوب يك تكثرگرايي حزبي سوءاستفاده كرده و براي آمريكا يك دولت تك حزبي بخواهند. همچنان فرانسه و روسيه از اعتراف به انجام هرگونه كار مثبتي در عراق خودداري مي كنند. زيرا اگر پايان اين جنگ شيوه هاي تكروانه آمريكا را توجيه كند، توان آنها بيشتر كاهش خواهد يافت. اعراب هم به اين خاطر اعتراف نمي كنند اين جنگ هيچ نتيجه خوبي داشته است كه تعدادي از رژيم هاي عربي عناصر مشتركي با رژيم صدام حسين دارند. بنابراين اگر رهايي از رژيم صدام حسين عملي درخشان باشد رهايي از آن رژيم ها نيز چنين خواهد بود. روشنفكران عرب و اتحاديه عرب به اين خاطر اعتراف نمي كنند هيچ چيز خوبي در عراق اتفاق افتاده است زيرا به يادشان مي آورد كه فقط آنها بايد خودشان با اين مشكل برخورد مي كردند ولي نكردند.
سرانجام اينكه، گرچه ما مي توانيم با يك ضربه قوي از تنديس هاي صدام رهايي يابيم اما ماموريت ما اين است تا رژيمي را در عراق مستقر گردانيم كه جمجمه هاي بيشتري را توليد نكند و اين ماموريتي شاق است و بايد ديگران هم كمك كنند. اعراب و فرانسوي ها و روس ها كارشان اين است كه از اين حقيقت عبور كنند كه بوش كار خوبي انجام داده است و تمام تلاش خود را در انجام اين امر بسيج كرده اند. اما چالشي را كه بوش با آن رودرروست، در اين خلاصه مي شود كه از كار خوبي كه انجام داده سوءاستفاده نكند و آن را به چارچوبي ايدئولوژيك تبديل نكند كه در آينده، مردم درون آمريكا و خارج از آن با او مقابله خواهند كرد.
الشرق الاوسط

حاشيه جهان

• در حاشيه دستگيري «سالي شيميايي»
010340.jpg

چندي پيش خانم هدي صالح مهدي ۴۹ ساله كه در زمان جنگ اول خليج فارس در سال ۱۹۹۱ نقش مهمي را در گسترش دوباره سلاح هاي بيولوژيك عراق ايفا كرد نيز توسط نيروهاي آمريكايي دستگير شد. هدي كه زير نظر ناصرالهنداوي معروف به پدر سلاح هاي بيولوژيك عراق تعليم ديده بود در دانشگاه بغداد نيز به عنوان محقق و استاد حضور داشت. او كارشناسي ارشد در رشته ميكروبيولوژي خود را از دانشگاه زنان تگزاس و دكترايش را در همين رشته از دانشگاه ميسوري ـ كلمبيا دريافت كرده بود. همچنين هدي تنها زني بود كه از زمان آغاز جنگ مدام با مقامات ارشد عراق ديدار مي كرد. هدي صالح پنجاه و سومين نفر از پنجاه و پنجمين نفري بود كه آمريكايي ها در پي اش بودند. مقامات آمريكايي به اين زن لقب خانم شاربون داده بودند اما روزنامه هاي آمريكايي به خاطر وجود نام صالح در ادامه آماش از او به عنوان «سالي شيميايي» ياد مي كنند.
اگر چه هنوز آمريكايي ها شواهدي دقيق دال بر وجود سلاح هاي شيميايي در عراق پيدا نكرده اند ليكن اميدوارند با دستگيري مقامات ارشد عراقي بتوانند به اين سلاح ها دست يابند. در اين ميان رامسفلد با بيان اينكه از كشف نشدن تسليحات كشتارجمعي در عراق تعجب نكرده است اظهار داشت: «پيدا كردن اين سلاح ها مطمئناً آسان نيست چرا كه صدام اين سلاح ها را از ديد بازرسان بين المللي پنهان كرده است. »

• برلوسكوني در دادگاه
010345.jpg

سيلويو برلوسكوني به اتهام خريد شركت دولتي از طريق رشوه دادن به وكلاي آن شركت، لحظات سختي را در دادگاه گذراند. برلوسكوني كه قبل از به قدرت رسيدن اقدام به خريد شركت دولتي از راه تطميع وكلاي آن كرده بود، چندي پيش براي اولين بار در دادگاه حاضر شد. صورت او در طول بازجويي خيس عرق شده بود و مدام با دستمالي پيشاني خود را پاك مي كرد. گويا برلوسكوني از وكلاي شركت و روساي مزايده خواسته بود كه معامله خريد شركت توسط كارلو بندتي يكي از بازرگانان ايتاليا را ابطال كنند تا او بتواند شركت را بخرد. او در آغاز دفاعيه اش كه ۵۶ دقيقه به طول انجاميد گفت: «به شما نشان مي دهم كه اتهامات بي مورد است.» وي افزود: كه با ممانعت از خريد شركت توسط بندتي در واقع منافع كشور حفظ شده است. برلوسكوني با اشاره به اينكه بتينو كراكسي رئيس جمهور وقت از وي خواسته كه در معامله مداخله كند اظهار داشت: «من هيچ منفعتي از اين كار نداشتم اما كراكسي از من خواهش كرد، چرا كه فروش شركت SME را يك مسئله بحراني و زيان بخش براي دولت مي دانست. »
برلوسكوني كه در هنگام خروج از دادگاه مورد اعتراض يكي از افراد حاضر در سالن قرار گرفت به سربازان دستور داد كه او را شناسايي و دستگير كنند.

• آزادي شهردار قلابي بغداد
محمدمحسن الزبيدي كه به خاطر معرفي خود به عنوان شهردار بغداد دستگير شده بود، آزاد شد. ژنرال جي گارنر فرمانده بازنشسته آمريكايي و مسئول بازسازي عراق پيش از ترك بغداد به سوي بصره با بيان اين موضوع اعلام كرد كه الزبيدي تنها ۴۸ ساعت در بازداشت بوده است اما اگر باز هم چنين حركاتي از او يا هر كس ديگري سر بزند دوران بازداشت بسيار بيشتر از اين خواهد بود.

• شيرها مثل گربه شدند
010355.jpg

سربازان آمريكايي مراقبت از شيرهايي كه متعلق به عدي پسر صدام بود را به عهده گرفتند. گويا اين سربازان هزينه نگهداري ۹ شير، ۳ چيتا و ۲ ببر را كه در باغ وحش زورا به سر مي برند به عراقي هايي كه از آنها مراقبت مي كنند، پرداخت كرده اند. اين شيرها در شرايط روحي بدي به سر مي برند و حتي از گربه هم ترسوتر شده اند. در اين ميان لورنس آنتوني مدير سازمان بازسازي و كمك هاي انساني (ORHA) از غارتگران خواست تا ۶۵۰ حيواني را كه از باغ وحش عراق ربوده اند، بازگردانند.

• فيلم كمدي صحاف
مصري ها تصميم دارند فيلم كمدي اي در مورد صحاف بسازند. داستان اين فيلم ۱۲ دقيقه اي كه «من صحاف نيستم» نام گرفته، در مورد مردي است كه از شباهتش به صحاف احساس غرور مي كند اما وقتي كه در انتهاي فيلم خانواده اش وي را در مقابل پول تسليم آمريكا مي كنند سعي مي كند ثابت كند كه الصحاف نيست. آنتار خليل بازيگر مصري كه شباهتي نيز به صحاف دارد اين نقش را ايفا خواهد كرد. هنوز نام كارگردان ليبيايي اين فيلم فاش نشده است. به نظر مي رسد هنرمندان نيز مانند سياستمداران به شخصيت اين مرد كه در طول جنگ هر روز او را در شبكه هاي تلويزيوني مي ديدند به شدت علاقه مند شده اند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   زندگي  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |