شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۲
شماره ۳۰۸۳-Jun,21.2003
فوتبال داخلي
Front Page

گزارش و گزارشگري در تلويزيون
جايگاه مفسران بزرگ در تلويزيون
ظاهراً مرسوم است كه در كشورهاي ديگر بعد از نيمه اول و همچنين در پايان بازي فوتبال، گل هاي مسابقه را پخش مي كنند. در تلويزيون  ما اين موضوع دلبخواهي بوده و بستگي به عوامل متعددي از جمله حال و حوصله كارگردان و عوامل پخش دارد
001090.jpg

بيشتر مردم به تفسير مسابقات ورزشي به ويژه فوتبال به عنوان يك حرفه
هيجان انگيز مي نگرند كه هر كسي قادر به انجام آن است. اتفاقاً اين اكثريت با آنچه از طريق كانال هاي تلويزيوني تماشا مي كنند به قضاوت صحيحي رسيده اند. اما واقعيت آن است كه تفسير در امر ورزش كار سهل و آساني نيست و در پشت اين حرفه شوق برانگيز و هيجان زا نكات مهمي نهفته است كه براي اجراي آن بايد شخص مفسر پشتوانه اجتماعي، سياسي، ادبي، هنري و ورزشي كاملي داشته باشد. اين حرفه و صنعت عجيب در نهان خود يك هنر است با ظرافت هاي خاص خود كه در برگيرنده تمام اتفاقات گذشته و حال سياسي و اجتماعي است. متأسفانه نگاه سطحي تلويزيون ما به اين حرفه و هنر در مردم توقعي احساس برانگيز و عاميانه به وجود آورده است. در اين حرفه رازي نهفته است كه مشتقات آن رياضت، تحصيل، مطالعه و احاطه به مسايل روز جامعه جهاني و داخلي است.
يك مفسر آگاه، چند روز قبل از يك مسابقه به جمع آوري اطلاعات و مطالعه مي پردازد وحتي در سر تمرينات تيمها حضور پيدا مي كند.
يك مفسر آگاه حتي قبل از بازي دو تيم به تماشاي بازيهاي گذشته آنها مي نشيند تا با تمام نكات فني و تاكتيكي تيم و بازيكنان آشنا شود. يك مفسر بايد اين درك را داشته باشد كه هر اتفاق و حادثه اي كه در بازي رخ مي دهد را با روح آن به بيننده منتقل كند.
001085.jpg

يك تفسير كننده هرگز گرايش و علاقه اي را نبايد از خود نشان دهد حتي اگر در يك طرف زمين تيم ملي كشور خودش يا تيم مورد علاقه باشگاهي اش بازي مي كند. در كار مفسري بهتر آن است كه اطلاعات تكراري را حذف كنيم، شمرده صحبت كنيم، هر كلام و صحبتي را به مناسبت دقيق و صحيح عنوان كنيم، كار مفسر آن است كه آنچه از مردم مي بينند بيان كند نه اتفاقاتي را كه خارج از تلويزيون (مونيتورجينال) رخ مي دهد. پرداختن به بازي و دنبال كردن جريان و سير عادي آن بسيار مهم است و حاشيه پردازي در زمان بازي در واقع نوعي گريز از عدم آگاهي مفسر در زمان بازي است. بهتر آن است كه يك مفسر در رشته مربوطه به نوعي ورزش كرده باشد. يك مفسر فوتبال اگر در اين رشته به درجاتي هرچند پايين نرسيده باشد با بازيهاي بزرگ احساس بيگانگي خواهد كرد و در گزارش خود بيشتر به حاشيه خواهد رفت.در مجموع مي توان گفت تفسير يك مسابقه ورزشي كاري بسيار شاق، پيچيده، حساس و ظريف است. مي توان در نازلترين سطح يك بازي را گزارش كرد و مي توان يك مسابقه مهم را با تفسير سنجيده و حساب شده ارزش بخشيد.
تاريخچه گزارشگري و مفسري در ايران به اوايل سال هاي چهل باز مي گردد. قبل از آن از طريق راديو و در فواصل كوتاه برنامه هاي راديويي اخبار و گزارش هاي ورزشي كوتاهي پخش مي شد كه با حرفه گزارشگري و مفسري امروز تفاوت چشمگيري داشت. در سال ۱۳۳۸ قاسم فارسي عكاس ارزنده ورزشي كشور از طريق راديو تمرينات ژيمناستيك و نرمش هاي سوئدي را درس مي داد. اين تنها يادگار آن روز كار گزارشگري در راديو بود.
اما كار گزارشگري به طور جدي از سال ۱۳۴۰ با ابتكار و خلاقيت «عطاء بهمنش» شكل گرفت. بهمنش روي جوهره اي كه درون خود سراغ داشت با شهامت ميكروفون راديو را در دست گرفت و به دليل علاقه شخصي به گزارش مسابقات دووميداني پرداخت و در واقع اساس اين حرفه و هنر را او بنا نهاد.
بدون آن كه كلاسي ديده باشد، دانشكده اي وجود داشته باشد و او دوره اي ديده باشد. آنچه بهمنش بنياد نهاد، برداشت ها و دانش خود او بود و بس. بهمنش بعدها به دليل عشق به ورزش به تفسير رشته هاي ديگر پرداخت و در تفسير كشتي بدعتي گذاشت كه تا به امروز براي همگان به ياد مانده است. او در تفسير كشتي از يك گزارش معمولي پيش تر رفت و در عمق اين رشته به كندوكاو پرداخت وبا زباني شيوا و واژه هاي دلنشين بينندگان تلويزيون و شنوندگان راديو را به اين رشته علاقه مند نمود. او گاه از اتفاق كشتي جلوتر مي رفت و به قهرمانان پيشنهاد اجراي يك فن را مي داد و آن اتفاق روي مي داد. عطاء بهمنش در گزارش فوتبال از طريق راديو نيز هنر خود را نمايان ساخت و چنان بازيهاي مهم فوتبال را براي شنوندگان راديو تصوير و ترسيم مي كرد كه شنونده خود را در ورزشگاه حس مي كرد. عطاءبهمنش يك استاد مسلم و يك مفسر و گزارشگر كامل بود كه در دوره خود بي نظير بود. اي كاش او سخنگوي سازمان ورزش و دبير فدراسيون كشتي نمي شد، اي كاش بهمنش مفسر باقي مي ماند. وجود بهمنش هنوز هم غنيمتي است. او در مقابل تمام ناملايمات و نامهرباني ها تا به امروز ايستاده است و با وجود گرد پيري، با دلي جوان قفل خود را از ورزش بازنكرده است.
ظهور يك مفسر واقعي فوتبال
001100.jpg
001095.jpg

در دهه پنجاه كه عطاء بهمنش بيشتر وقت و نيروي خود را صرف كشتي نموده بود يك مفسر پرتوان، تحصيلكرده، آگاه به مسايل روز فوتبال در تلويزيون ظهور كرد. «مانوك خدابخشيان» شيوه تازه اي در تفسير فوتبال را در تلويزيون بنانهاد. او با مطالعات روز، شناخت دقيق، ارائه آمار و ارقام دقيق و ارزيابي فني در افزايش اطلاعات و آگاهي هاي مردم نقش چشمگيري داشت. مانوك خدابخشيان خيلي زود جايگاه خود را به عنوان يك مفسر بلامنازع در تلويزيون بدست آورد و مسئولين نيز مهم ترين مسابقات را به وي سپردند و وي نيز با تحليل هاي حساب شده و اطلاعات ريز و غيرقابل دسترس مردم را با فوتبال بيشتر آشنا كرد. «مانوك خدابخشيان» را مرد اول تفسير فوتبال ايران ناميدند كه انصافاً هم  چنين بود.
با سقوط حكومت شاهنشاهي و انقلاب پرشكوه مردم، چند سالي فوتبال ، ورزش و گزارشگري در تلويزيون تعطيل شد. از اواخر سال ۱۳۵۹ با ابتكار جواد متقي قهرمان سابق شناي ايران و مجيد وارث برنامه اي در تلويزيون تأسيس شد با نام ورزش و مردم. اما قبل از آن مجيد وارث با برنامه هايي مجزا و فصلي به تفسير و گزارش بازيها پرداخت. وارث نيز از جمله گزارشگران تحصيلكرده و آگاه به ورزش بود كه متأسفانه در چند رشته به فعاليت پرداخت، اما در زمينه كشتي پيشرفت بهتري از خود نشان داد.
شبكه يك تلويزيون در دهه شصت تنها شبكه اي بود كه برنامه ورزشي داشت. در شبكه دوم صدا و سيما كه بيشتر جنبه آموزشي داشت، جهانگير كوثري بازيكن سابق استقلال كه در زمينه ادبيات نمايشي و سينما تحصيلات عاليه كرده بوده گروه ورزش شبكه دوم را به اتفاق محمدرضا بادكوبه بنا نهاد. برنامه اي كه خيلي زود توانست در بين مردم براي خود جايگاهي بدست آورد، اين مهم به دليل تفسيرهاي فني و دقيق جهانگير كوثري اتفاق افتاد و ورزش از شبكه دوم در مقابل ورزش و مردم قدعلم كرد. كوثري با اطلاع كافي از تيم ها و بازيكنان جهان و ايران و شناخت ابزاري تلويزيون، شكل جديدي از گزارشگري را در تلويزيون پايه گذاشت. او در ضمن گزارش به تفسير دقيق بازي مي پرداخت و با آناليز و ارزيابي تاكتيكي تيم ها بينندگان را با فرهنگ تازه ورزش آشنا ساخت. جايگاهي كه ورزش از شبكه دوم در ورزش پيدا كرد باعث شد تا شبكه اول كوثري را از شبكه دوم جدا و او را به عنوان مفسر و كارشناس فوتبال به شبكه اول بياورد.در جامهاي جهاني بهرام شفيع و جهانگير كوثري تركيب تازه اي را در زمينه گزارش و كارشناسي مطرح نمودند و بدين شكل پس از مانوك خدابخشيان يك مفسر ديگر جايگاه محكمي در تلويزيون براي خود ايجاد كرد، جهانگير كوثري به مدت ۱۶ سال از طريق تلويزيون توانست فرهنگ فوتبال را در نزد بينندگان تقويت كند و دوره نويني را در امر گزارش و تفسير در تلويزيون به وجود آورد. كوثري بعد از جام جهاني ۱۹۹۴ و اوج يك گزارش زيبا از بازي فينال اين مسابقات با تلويزيون وداع گفت و به دنياي سينما روي آورد. جاي او در تفسير بازيهاي فوتبال در تلويزيون خالي است. او از مفسران با مطالعه در زمينه هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، هنري و ورزشي بود .
از سال ۱۳۷۵ تا به امروز يك گزارشگر ديگرنيز توانسته است بار گزارشگري فوتبال را به خوبي بر دوش بكشد. «عادل فردوسي پور» جوان محجوب و شريف كه تحصيلات دانشگاهي خود را پشت سر گذاشته است. او گزارشگري قابل اعتماد و دوست داشتني است.
پخش و گزارشگري ورزشي در تلويزيون
001105.jpg

علي رغم اختصاص يك شبكه براي ورزش و حجم زياد برنامه هاي ورزشي در شبكه هاي ديگر تلويزيون، طي اين شش سال پيشرفت و تحول خاصي در پخش، گويندگي و گزارشگري اين برنامه ها به چشم نمي خورد. تجربه چندين ساله دست اندركاران برنامه هاي ورزشي تلويزيون عملاً به ابتكار و نو آوري منجر نشده است و برنامه هاي ورزشي به خصوص در پخش ،گزارشگري و گويندگي مملو از سهل انگاري ها و اشتباهات است. به عنوان يك بيننده معمولي برنامه هاي ورزشي، به موارد چندي از انبوه اين نقايص و كاستي ها اشاره مي كنم.
۱- ضعيف ترين گويندگان بخش هاي خبري، گويندگان اخبار ورزشي هستند. بعضي از گويندگان با وجود حضور چند ساله در اين بخش هنوز در بيان و تلفظ اسامي خارجي با مشكل مواجه هستند و رواني گفتار براي بيان خبر را ندارند. اين مسأله سالهاي سال است كه در اخبار ورزشي وجود دارد و تنها به نظر مي آيد كه در شبكه نوپاي خبر (كانال ۶) به آن توجه شده است.
۲- هنوز دعواي نحوه تلفظ اسامي افراد و تيم هاي خارجي بين گويندگان و گزارشگران در شبكه هاي مختلف وجود دارد. جالب تر آن كه حتي در يك شبكه بين افراد اختلاف نظر ديده مي شود. يكي مي گويد «زيدان» ديگري تلفظ «زي دان» را صحيح مي داند. مربي آرسنال را يكي «ونگر» و ديگري «ونژه» تلفظ مي كند.
۳- در اخبار ورزشي صحنه هاي مرتبط با خبر با دقت و حوصله گزينش نمي شوند و بيشتر حالت رفع تكليف دارند. تلويزيون يعني تصوير؛ ممكن است كه توجيه اين موضوع كمي وقت باشد ولي قشنگي خبر ورزشي به همين تصاوير است. اين امر به خصوص در بخش هاي خبر ورزشي كه همراه اخبار اصلي پخش مي شوند به توجه بيشتري نياز دارد.
۴- با آن كه فرصت به اندازه كافي وجود داشته ولي به نظر مي آيد ورود و حضور نيروها در پخش هاي گويندگي و گزارشگري ورزشي تلويزيون روند معقول و قابل قبولي نداشته و تلويزيون براي نيروسازي در اين بخش ها از تجربه چندين و چند ساله خود استفاده نكرده است.
۵- مهمترين بخش برنامه هاي ورزشي را فوتبال در برمي گيرد. اگرچه علاقه و توجه مردم به فوتبال يك هنجار اجتماعي محسوب مي شود اما آيا تلويزيون وظيفه اي جز دنبال كردن هنجارها ندارد؟ تلويزيون براي گسترش و اشاعه ورزش هاي پايه چه اقدام اساسي و مستمري كرده است؟ پخش مسابقات دووميداني و شنا در ساعات پاياني شب و يا نيمه شب روش مؤثري براي اين كار است؟ در تلويزيون بارها گفته اند و نشان داده اند كه استقبال مردم كشورهاي غربي از مسابقات ورزش هاي پايه به نسبت مردم ايران غيرقابل مقايسه است، اما چقدر به دنبال ريشه يابي و كندوكاو اين موضوع رفته اند؟ هميشه همه موضوعات با جلسات كارشناسي قابل طرح نيست چرا كه شايد بيشتر مردم حوصله اين بحث ها را نداشته باشند، اما مي توان روش هايي سهل تر را پيدا كرد تا حداقل زمينه هاي لازم را بين مردم به وجود آورد و البته شرط اساسي اين روش ها استمرار، مداومت و پيگيري است.
۶- بحث فرهنگ سازي در ورزش موضوعي حاشيه اي، موسمي و غير جدي در برنامه هاي ورزشي تلويزيون است. مگر آن كه مشكلي و حادثه اي پيش آيد تا برنامه هاي تلويزيوني مدتي از وقت خود را- البته با آب و تاب- به اخلاق در ورزش اختصاص دهند. گاه تيپ و قيافه ورزشكاراني كه به برنامه هاي تلويزيوني دعوت و به عنوان الگو و جوان موفق به جوانان و مردم معرفي مي شوند جاي بحث فراوان دارد. منهاي تيپ و قيافه، حتي شخصيت ورزشي بعضي از اين افراد زير سئوال است اما مجريان تلويزيوني از او شخصيتي محبوب و قهرمان مي سازند. متأسفانه بزرگنمايي هاي زيادي در مورد بعضي از چهره هاي ورزشي صورت مي گيرد كه نه تنها شايستگي آن را ندارند بلكه حتي خارج از تاب و توانايي آنهاست.
۷- در مقوله فرهنگ سازي اگر چيزي هم گفته مي شود بيشتر شعار گونه و از باب خالي نبودن عريضه است. اقتدا به حضرت علي(ع)، الگو قراردادن كساني چون تختي و دهداري و... بارها و بارها گفته مي شود ولي به مصاديق عملي و عيني آن توجهي نمي شود و باز نكته مهم آن كه موضوعات اين چنيني استمراري منطقي ندارند. بايد مصاديق آشكار مثبت و منفي رفتارها هم به جوان ورزشكار و هم به جوان بيننده گفته شود- از طريق فيلم، گفت وگو،  گزارش، بحث كارشناسي و همه روش هاي ممكن- و استمرار يابد تا اهداف فرهنگي قابل حصول گردد.
آداب پخش فوتبال
بعد از بيان موارد عمومي و كلي، در اين قسمت به كاستي ها و ضعف هاي پخش مسابقات فوتبال پرداخته و به نكات جزيي تر و خاص اشاره مي كنيم. شايد بد نباشد عنوان اين قسمت را «آداب پخش فوتبال» انتخاب كنيم.
ظاهراً مرسوم است كه در كشورهاي ديگر بعد از نيمه اول و همچنين در پايان بازي فوتبال، گل هاي مسابقه را پخش مي كنند. در تلويزيون  ما اين موضوع دلبخواهي بوده و بستگي به عوامل متعددي از جمله حال و حوصله كارگردان و عوامل پخش دارد. در يك مسابقه اصلاً تكرار گل ها را پخش نمي كنند، در روز ديگر اگر مسابقه چند گل داشته باشد يكي دو تا را پخش مي كنند و در حالي كه بيننده منتظر گل هاي بعدي است خيلي راحت آرم پايان برنامه پخش شده و موضوع را فيصله مي دهند و در روزي ديگر به دلايل نامعلومي نه تنها تكرار گل ها را پخش مي كنند بلكه هر گل را چند بار هم نشان مي دهند! به نظر مي آيد اين حق بيننده تلويزيوني باشد كه اگر نتوانسته يك مسابقه فوتبال را به طور كامل ببيند حداقل در پايان بازي به تماشاي گل ها بنشيند.
۲- در مسابقات داخلي كه اصلاً موضوع پخش گل ها در نيمه و پايان بازي منتفي است و هر بازي با پخش اسامي عوامل و احياناً مصاحبه با مربيان دو تيم پايان مي گيرد.
۳- در بازي هاي خارجي، پخش مسابقه درست چند ثانيه قبل از سوت شروع آغاز مي شود. يعني يا همه صحنه هاي قبل از سوت ،خلاف و غيرقابل پخش بوده و يا آگهي هاي بازرگاني آنقدر ارزش دارد كه بتوان از خير چيزهاي ديگر گذشت. وقتي من بيننده در آغاز بازي مي بينم كه اسامي بازيكنان و تركيب دو تيم در زمين نشان داده مي شود تعجب مي كنم! شايد من توقع بيجا دارم. در بازي هاي داخلي- غير از بازي هاي مربوط به استقلال و پرسپوليس- گاه پخش بازي با چند ثانيه و چند دقيقه تأخير آغاز مي شود كه ظاهراً موضوع مهمي نيست.
۴- علي رغم تجربه چند ساله در پخش فوتبال خارجي، هنوز فكر مشخصي براي حذف صحنه هاي غيرقابل پخش و جايگزيني آنها ديده نمي شود. صحنه هاي مغشوش و غيرمرتبط در حين پخش يك بازي به كرات ديده مي شود. نه گزارشگر دليل آن را مي گويد و نه بيننده متوجه مي شود كه اشكال از ماهواره است و يا دليل ديگري دارد. در لحظه حساس بازي به يك باره تصوير آرام گل نيم ساعت پيش نمايش داده مي شود! بالاخره هميني است كه هست، كلافگي بيننده هم به خودش ارتباط دارد!
۵- باز هم علي رغم تجربه چندين ساله در پخش فوتبال داخلي براي نشان دادن اسامي و ساير اطلاعات بر روي صفحه تلويزيون كارهاي گرافيكي و تمهيدات كامپيوتري ويژه اي و ثابتي ديده نمي شود. در هر مسابقه سليقه خاصي به كار مي رود و گاهي طرح هاي گرافيكي به قدري ساده و بي قواره است كه آدم فكر مي كند كامپيوتر تازه اختراع شده است! عجيب است آقايان اين همه فوتبال خارجي مي بينند، اين همه مسابقه در ايران پخش مي شود و اين همه متخصص طراحي گرافيكي كامپيوتري داريم و آن وقت تا اين حد ناشيانه و سهل انگارانه عمل مي شود.
۶- گزارشگري فوتبال هم براي خود حكايت جالبي دارد. ما انواع گزارشگر داريم .گزارشگر حماسي، بچگانه، با تفسير و بدون تفسير، ايرادگير، آمار و ارقام دان و غيره. كسي تفاوت هاي فردي را نفي نمي كند ولي تا چه حد؟ هر كاري حداقل يك مبناي علمي و تخصصي لازم دارد. به نظر مي رسد بعضي از گزارشگران از اين حداقل بي بهره اند- لااقل چنين نشان مي دهد- و تنها بر اساس اطلاعات آمار و ارقامي كه در خصوص فوتبال دارند به اين وادي كشيده شده اند. ورود به اين كار حرفه اي چه مسير منطقي دارد و آيا صرف علاقه افراد و ارتباطات خاص براي ورود به اين مسير كافي است؟
۷- اشتباهات، بي دقتي ها و پرت گويي  در كار گزارشگران به خصوص تعدادي از آنها زياد به چشم مي خورد. در يك بازي خارجي دو بازيكن از دو تيم همزمان اخراج مي شوند. من بيننده متوجه اين موضوع مي شوم ولي گزارشگر فقط يكي را مي بيند و تازه بعد از مدتها متوجه مي شود كه دو نفر اخراج شده  اند نه يك نفر! در بازي چندي پيش چلسي با ليورپول در حالي كه بازي با نتيجه يك به يك پيش مي رفت ناگهان گزارشگر با شور و احساس خبر از گل دوم چلسي داد. بعد تازه متوجه شد كه اين تكرار همان گل  اول است و نه گل دوم! بيننده در اين مورد بايد چه فكري بكند؟ حواس گزارشگر به كجا بوده است؟
۸- در بعضي از بازيها به خصوص بازيهاي فوتبال انگليس آرم شبكه به روي قسمتي از صفحه تلويزيوني انداخته مي شود كه بخشي از ساعت مربوط به بازي را مي گيرد. آيا واقعاً كسي به اين موضوعات توجه نمي كند؟ آيا اصلاً كسي به نظر و خواست بيننده احترام قائل مي شود؟ و آيا اصلاً چنين مواردي نياز به گفتن و تذكر دارد و رعايت چنين مسائل پيش پا افتاده اي تا اين حد سخت است؟
۹- برنامه نود علي رغم تلاش در نوآوري تا حدي زياد در چهار چوب كليشه ها حركت مي كند. اصولاً قسمتي از ماهيت چنين برنامه هايي مجادله و شايد جنجال است. اجتناب از هرگونه جنجال و اصرار بر مسالمت آميز بودن بحث ها و رد و بدل كردن تعارفات جاذبه هاي چنين برنامه اي را مي كاهد. مجري برنامه عيناً مشاهده مي كند كه كارشناس داوري در مورد صحنه اي نظر كاملاً اشتباهي بيان مي كند اما محترمانه با او كنار مي آيد. هر كسي كه مي خواهد صحبت كند با پوزش از اين و آن و ترس از اين كه مبادا حرف هايش به كسي بر بخورد، محتاطانه به ابراز نظر مي پردازد. اين نوع خود سانسوري ها براي برنامه اي كه قصد ارزيابي و نقد دارد نقيصه اي جدي محسوب مي شود.
۱۰- در مواردي به نظر مي رسد كه پخش آگهي هاي بازرگاني و آرم آغاز و پايان يك برنامه برخود آن ارجحيت پيدا مي كند. سوت بازي زده شده و دقايقي هم از آن گذشته است اما تا آگهي هاي بازرگاني كاملاً تمام نشود و تا آرم آغازين بازي به نمايش درنيايد از پخش بازي خبري نيست.
تعهد، دقت، حوصله و دلسوزي،  وضعيت را بهتر مي كند، كيفيت كار را افزايش مي دهد و رضايت مردم را نيز مي افزايد. بياييد به مردم بيشتر احترام بگذاريم.
ابراهيم اصلاني- روانشناس

|  فوتبال داخلي  |   فوتبال خارجي  |   واليبال  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |