شنبه ۷ تير ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۹۰- June, 28, 2003
گزارشي از موانع عيني پيش روي لولا رئيس جمهور برزيل
واقعگرايي چپ هاي تخيلي
بيشتر اعضاي حزب كارگري كه از پرطرفدارترين احزاب برزيلي است اميد داشتند كه لولا به ريشه هاي مردمي خود وفادار بماند و برزيل را به كشوري چپ گرا با كنترل دولتي بر اقتصاد تبديل كند اما راهي كه دولت در زمينه هاي اقتصادي برگزيده آنها را نااميد كرده است
بهمن دارالشفايي
017160.jpg

شش ماه پيش در آستانه اجلاس داووس وقتي لوئيز ايناسيو لولا داسيلوا به رياست جمهوري برزيل انتخاب شد، چپ هاي جهان حوشحال شدند. لولا يك تراشكار سابق و از روساي اتحاديه هاي كارگري برزيل بود. خيلي ها فكر مي كردند او در كنار هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا كه تمايلات ضدآمريكايي دارد و فيدل كاسترو تنها بازمانده چپ هاي قديمي ائتلافي را در آمريكاي لاتين تشكيل خواهد داد كه بارزترين ويژگي آن ايستادگي در برابر خواست هاي ايالات متحده در قاره اي خواهد بود كه آمريكايي ها آن را حياط خلوت خود مي دانند. لولا در اولين روزهاي رياست جمهوري اش در اجلاس بزرگ پورتو آلگره كه در مخالفت با اجلاس داووس در برزيل برگزار شده بود، شركت كرد و از آنجا به داووس رفت تا صداي مخالفان جهاني شدن را (كه چپ هاي قديمي هم جزو آنها هستند) به گوش بزرگان اقتصاد جهان برساند.
البته در مقاله اي كه بعد از انتخاب لولا و پيش از سركار آمدن او در مؤسسه مطالعاتي استراتفر چاپ شد، بر اين نكته اشاره شده بود كه به دليل سياست هاي انريك كاردوسو رئيس جمهور قبلي و نيز شرايط جهاني، رئيس جمهور جديد اين امكان را نخواهد داشت كه تغييرات بنيادي در سياست هاي اقتصادي برزيل اعمال كند. در اين مقاله پيش بيني شده بود با وجود قول هايي كه لولا درباره كاهش فقر و سرعت بخشيدن به توسعه داده است، در ابتدا مجبور خواهد بود كه به دليل درخواست هاي صندوق بين المللي پول، بازارهاي بين المللي و خطر ايجاد ركود اقتصادي اين برنامه ها را به تاخير اندازد.
اين مقاله پيش بيني ديگري هم كرده بود و آن اينكه در صورت اتخاذ سياست هاي انقباضي و كاهش هزينه ها توسط دولت برزيل، مردم و صنايع اين كشور مدت زيادي تحمل نخواهند كرد. اين پيش بيني درست از آب درآمده است. حدود ۲۰ روز پيش تظاهرات عمومي گسترده اي در مخالفت با سياست هاي اقتصادي لولا در برزيل برگزار شد. در اين تظاهرات حدود ۱۵ هزار نفر از كارمندان به تصميم دولت براي كاهش حقوق بانشستگي در راستاي كم كردن هزينه هاي دولت، اعتراض كردند. ۹۳ نفر از اعضاي مجلس برزيل نيز در اين تظاهرات شركت كرده بودند. اين تظاهرات، اولين اعتراض به سياست هاي اقتصادي دولت نبود. ۱۲۰ اقتصاددان چپ گرا از حزب كارگران برزيل - كه لولا نيز عضو آن است - در بيانيه اي اعتراض خود را به سياست هاي اقتصادي جاري اعلام كردند و برنامه جايگزين پيشنهادي خود را نيز ارائه دادند. آنها عقيده دارند كه تصميم دولت مبني بر كاهش هزينه ها و افزايش نرخ بهره منجر به ايجاد ركود شديد اقتصادي در هشتمين اقتصاد بزرگ جهان خواهد شد.
اين اعتراضات از آنجا ناشي مي شود كه بيشتر اعضاي حزب كارگري كه از پرطرفدارترين احزاب برزيلي است، اميد داشتند كه لولا به ريشه هاي مردمي خود وفادار بماند و برزيل را به كشوري چپ گرا با كنترل دولتي بر اقتصاد تبديل كند. اما راهي كه دولت در زمينه هاي اقتصادي برگزيده، آنها را نااميد كرده است. در مقابل، جامعه سرمايه گذاري جهاني كه ابتدا از روي كار آمدن لولا مي ترسيد، اين روزها با او گرم گرفته است. البته اين طور نيست كه او كاملاً از چپ هاي برزيل فاصله گرفته باشد يا اينكه جناح چپ حزب كارگر تاثيري بر سياست ها نداشته باشند. هنوز هم اكثريت پارلمان برزيل در اختيار آنها است. البته اين اكثريت، شكننده و ائتلافي است و در صورت چرخش احزاب ميانه رو به سمت اصلاحات اقتصادي لولا، از دست خواهد رفت.
مسئله ديگري كه اعضاي حزب كارگر را از لولا دور مي كند، تمجيدهاي مسئولان سازمان هاي مالي بين المللي از سياست هاي اقتصادي اوست. در اواخر ماه مه، آن كروگر دومين مقام بلندپايه صندوق بين المللي پول به برزيل رفت و از لولا «به دليل سياست هاي اقتصادي مناسب اش» تقدير كرد. پيش از سفر او، دولت لولا به بخشي از تعهداتي كه دولت فرناندو كاردوسو به صندوق بين المللي پول داده بود، عمل كرد. ماركوس آرودا از اعضاي يك مركز پژوهشي غيردولتي در ريودوژانيرو مي گويد: «تيم اقتصادي لولا با اجرا كردن سياست هاي تحميل شده از سوي صندوق بين المللي پول، نه تنها هزينه هاي اجتماعي بازنشستگان بلكه هزينه هاي اجتماعي معلولين و خانواده هاي فقير را نيز قطع مي كند.»
017170.jpg

اين در حالي است كه وقتي لولا به رياست جمهوري رسيد، برنامه هاي نظامي دولت براي خريد هواپيماهاي پيشرفته را لغو كرد تا بودجه آن را به برنامه هاي اجتماعي اختصاص دهد. همچنين اصلي ترين برنامه او در زمان فعاليت هاي انتخاباتي برنامه «محو گرسنگي» بود كه در اين مدت نيز دنبال شده است. موضوع مناقشه برانگيز ديگر درماه هاي اخير كه انتقاد تعداد زيادي از اعضاي حزب كارگر را نيز برانگيخته است، موضوع ادامه مذاكرات دولت لولا براي پيوستن به منطقه آزاد اقتصادي آمريكا (FTAA) است.
اين منطقه آزاد تجاري كه قرار است تا سال ۲۰۰۵ ايجاد شود، همه قاره آمريكا از آلاسكا تا پاتاگونيا را در برخواهد گرفت. اين مذاكرات در زمان رئيس جمهور پيشين آغاز شده بود و با توجه به سياست خارجي لولا در ماه هاي اول مسئوليت اش انتظار مي رفت كه او در اين مورد، تامل بيشتري به خرج دهد. لولا يكي از پرسروصداترين منتقدان جنگ آمريكا عليه عراق در آمريكاي لاتين بود. او در يك سخنراني اعلام كرد: «آمريكا به عراق و به بقيه جهان بي احترامي بزرگي كرد.» و «اين كشور حق ندارد از جانب خودش تصميم بگيرد كه چه چيزي براي دنيا خوب است و چه چيزي بد.»
در همان روزهاي ابتدايي جنگ، تعدادي از روشنفكران و فعالان سياسي و مذهبي برزيل نامه اي به لولا نوشتند و در آن خاطر نشان كردند كه با وجود آگاهي از فشارهاي اقتصادي داخلي و نيز فشاري كه سازمان هاي بين المللي براي پيوستن كشورهاي مستقل به روند جهاني شدن وارد مي آورند، عقيده دارند كه دولت برزيل نبايد به FTAA بپيوندد. به عقيده آنها، پيوستن به اين بازار، صنعت، كشاورزي و خدمات برزيل را در رقابتي نابرابر وارد خواهد كرد كه در پايان منجر به نابودي آنها خواهد شد. به نظر آنها مسئله پيوستن به FTAA از جمله مسائلي است كه دولت حق مذاكره درباره آن را ندارد و به حاكميت ملي مربوط مي شود. نويسندگان نامه معتقد بودند كه تصميم درباره اين مسئله بايد به رفراندوم گذاشته شود و همه برزيلي ها نظر خود را درباره آن بگويند.
البته لولا درباره FTAA بارها نظر خود را اعلام كرده است. به عقيده او اگر آمريكا مي خواهد برزيل به اين منطقه بپيوندد بايد از حمايت بازارهاي خودش دست بردارد. به عنوان مثال برزيل بزرگ ترين صادركننده آب پرتقال در سراسر جهان است ولي دولت آمريكا براي حفظ توليدكنندگان عظيم آب پرتقال در فلوريدا، در مقابل ورود محصولات برزيلي مانع ايجاد مي كند. نكته جالب اين جاست كه فرماندار فلوريدا، جب بوش برادر رئيس جمهور است. مورد ديگر اينكه برزيل از جمله بزرگ ترين صادركنندگان فولاد جهان است ولي دولت بوش سال گذشته محدوديت هايي در مقابل واردات آهن از برزيل وضع كرد.
گذشته از عقيده روشنفكران چپ گراي برزيل مبني بر غيرقابل مذاكره بودن اين موضوع به نظر مي رسد كه موضع برزيل در اين مذاكرات چندان هم ضعيف نيست. با انتخاب يك فرد نسبتاً چپ گرا به رياست جمهوري آرژانتين، دو اقتصاد بزرگ منطقه در موضع مشتركي قرار گرفته اند. لولا، اواخر ماه مه در مراسم افتتاح دوره مسئوليت نستور كرچنر در آرژانتين گفت: «اگر ما در كنار هم باشيم، شرايط مناسبي براي جنگ با مانع ايجادكنندگان در كشورهاي ثروتمند خواهيم داشت و نيز براي مبارزه براي پايان دادن به گرسنگي در مجامع بين المللي» سپس در حمله اي آشكار به سياست خارجي يك جانبه گراي بوش گفت: «ما نياز به حمايت از چند جانبه گرايي در جامعه بين المللي داريم.» اما به نظر مي رسد اين سخنان بيشتر مصرف داخلي دارند. لولا هفته پيش به عنوان اولين رئيس جمهور مخالف با جنگ عراق به آمريكا سفر كرد. اصلي ترين هدف اين سفر مذاكره درباره - FTAA بود.
به نظر مي رسد تنها نمونه مناسبي كه براي مقايسه پيش روي كشورهاي آمريكاي لاتين قرار دارد، مورد منطقه آزاد تجاري آمريكاي شمالي (NAFTA) است. تجربه مكزيك نشان مي دهد كه تجارت آزاد كالا و خدمات باعث تضمين توسعه نمي شود، به ويژه در كشورهايي كه هنوز قابل رقابت با اقتصادهاي بزرگ نيستند. اين گونه مناطق هنوز به سرمايه گذاري براي ايجاد زيرساخت هاي لازم براي جذب تجارت احتياج دارند. در سال هاي اخير به علت بحران اقتصادي حاكم بر آمريكاي لاتين بسياري از سرمايه داران خصوصي از اين قاره گريخته اند. مكزيك در سال گذشته شاهد حدود ۵۰ درصد كاهش در سرمايه گذاري مستقيم خارجي بوده است. سرمايه گذاري مستقيم خارجي در برزيل هم از ۵/۲۲ ميليارد دلار در سال ۲۰۰۱ به ۵/۱۶ ميليارد دلار در سال ۲۰۰۲ كاهش يافته است.
برگرديم به آمريكا جايي كه دو اقتصاد بزرگ آمريكاي شمالي و آمريكاي جنوبي در حال مذاكراه اند. اين ديدار بزرگ ترين ديدار روساي دو كشور بعد از جنگ جهاني دوم بوده است يعني زماني كه روزولت براي تشويق برزيل، به حضور در جنگ به آن كشور رفت. در سفر لولا به واشنگتن ۱۰ وزير او را همراهي مي كنند. ايالات متحده بزرگ ترين سرمايه گذار در برزيل است. ۴۰۰ كمپاني آمريكايي حدود ۳۰ ميليارد دلار در برزيل سرمايه گذاري كرده اند و برزيل نيز سالانه ۱۵ ميليارد دلار كالا به آمريكا صادر مي كند.
از جمله درخواست هايي كه آمريكا از لولا داشت، يكي هم مربوط به هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا بود. آنها از لولا مي خواهند بين كمپاني هاي آمريكايي و هوگو چاوز ميانجيگري كند. در اين ديدار صحبت هاي محبت آميز زيادي هم بين دو طرف ردوبدل شد. بوش گفت: «بدون شك برزيل بخش مهمي از آمريكاي شمالي و جنوبي صلح آميز و مرفه است.» بوش، لولا را مردي خواند كه «به وضوح نگراني عميقي درباره همه مردم برزيل دارد.» در مقابل لولا هم گفت: «بدون هيچ شكي، من باور دارم كه ما مي توانيم در مورد روابط آمريكا و برزيل دنيا را شگفت زده كنيم.»
همچنين او گفت: «من اميدوارم به زودي آقاي بوش را در برزيل ملاقات كنم. من دوست دارم او شخصاً ابعاد و اندازه كشور ما را ببيند. ببيند كه برزيل فقط كارناوال و فوتبال نيست. ما معجزه هاي ديگري هم داريم.»
منابع: Counter Punch, Guardian, BBC

حاشيه جهان
017165.jpg
• رشوه به خاطر نوبل
كيم دائه جونگ رئيس جمهور سابق كره جنوبي، در سال ۲۰۰۰ مخفيانه ۱۰۰ ميليون دلار به رهبران كره شمالي پرداخت كرد تا پيونگ يانگ بپذيرد كه در اجلاس تاريخي رهبران دو كره شركت كند. اجلاسي كه منجر به اهداي جايزه صلح نوبل به كيم دائه جونگ شد. كيم پذيرفته است كه دولت او مبالغي را با وجود «مشكلات قانوني» به كره شمالي فرستاده است اما تاكيد كرد كه اين پول ها در جهت تلاش هاي صلح جويانه پرداخت شده است. اين ۱۰۰ ميليون دلار در قالب پولي كه شركت هيوندا به كره شمالي فرستاد، به پيونگ يانگ رسيد. شركت هيوندا ۵۰۰ ميليون دلار به كره شمالي منتقل كرد كه بعدها اعلام شد ۴۰۰ ميليون دلار آن در راستاي سرمايه گذاري اين شركت بوده است. اين مطالب را يك وكيل مستقل اعلام كرده و گفته است كه تحقيقاتش را ادامه خواهد داد. اما او گفت كه از رئيس جمهور پيشين بازجويي نخواهد كرد. او گفت دوست ندارد تحقيقاتش به تلاش هاي دو كشور براي ترميم روابط دوجانبه صدمه وارد كند. اين وكيل پيش از اين سه تن از دستياران كيم دائه جونگ را در راستاي همين پرونده به زندان انداخته است.

• ركوردشكني جورج بوش
جورج بوش در ادامه تور انتخاباتي اش، ركورد كسب درآمد در يك مهماني را شكست. او در مهماني شامي كه دوشنبه شب در نيويورك ترتيب داده بود، ۴ ميليون دلار جمع كرد. به اين ترتيب او در هفته گذشته نزديك ۱۲ ميليون دلار به دست آورده كه فاصله او را با دموكرات ها بيشتر مي كند. بنابراين آنها براي رسيدن به برنامه شان كه جمع آوري ۲۰ ميليون در طول دو هفته است، مشكلي ندارند. بر طبق اطلاعات اعلام شده، جان ادواردز بيشترين پول را در ميان كانديداهاي دموكرات به دست آورده است. او تا به حال ۴/۶ ميليون دلار از كمك هاي مردمي دريافت كرده است. مهماني نيويورك در هتل شرايتون برگزار شد، كه حدود ۱۰۰۰ نفر از طرفداران بوش شركت كردند. وروديه مهماني حداقل ۲۰۰۰ دلار بود. بعضي ها هم چك فرستادند. براي انداختن يك عكس با رئيس جمهور هريك از مهمان ها بايد ۲۰ هزار دلار مي پرداختند. در همين زمان ديك چني معاون رئيس جمهور در يك برنامه موازي در ويرجينيا و ماساچوست، ۶/۱ ميليون دلار جمع كرد.

يادداشت سياسي
همزيستي با ابرقدرت نافرمان
عليرضا باقري ده آبادي
ساموئل هانتينگتون پيش از حادثه ۱۱ سپتامبر در يكي از آثار خود پيش بيني كرده بود كه آمريكا در حال تبديل شدن به يك ابرقدرت نافرمان (disobedient super Power) است. البته او در همان جا تصريح نموده بود، اين نافرماني هنگامي رخ مي دهد كه پيش از آن آمريكا به يك قدرت منزوي در جهان تبديل شده است. اما با اين حال هيچگاه به طور آشكارا بيان نكرد كه اين انزوا از كجا آغاز و اساساً تبعات آن براي آمريكا و دنياي پيراموني اين كشور چه مي تواند باشد. البته تحليل مطالب هانتينگتون به دليل همراهي اش با مراكز استراتژيك و نهادهاي نظريه پردازي آمريكا كه امروز او را در كنار سياستمداران نومحافظه كار قرار داده، اندكي دشوار است. اين دشواري هيچگاه به معني عدم درك مطالبي كه او مي گويد يا مي نويسد نيست بلكه بيشتر ناظر بر تغيير سريع شرايط بين الملل و متعاقب آن چرخش سريع نظرات گاه پارادوكسيكال او است كه هرازگاهي انديشه هاي او با شدت بالايي در قبال يك حادثه نضج مي گيرد و نهايتاً در كوران مسايل بين المللي گم مي شود. بي ترديد هنوز خاطره مخالفت تاريخي و هراس انگيز هانتينگتون در سال ۱۹۶۴ با موج آزادي خواهي و دموكراسي در كشورهاي در حال توسعه كه او از آن به عنوان اغتشاش دموكراتيك ( the democratic distemper) نام برد از يادها نرفته است. در آن سال ها كه اين اظهار نظر وي به پارادايم مسلط در سياست خارجي آمريكا تبديل شد، كسي فكر نمي كرد او چند سال بعد خالق نظريه اي مي شود كه يكي از وجوه ايجادي آن، همان چيزي خواهد بود كه او سال ها قبل از خلأ آن در برخي حوزه هاي تمدني به نوعي حمايت كرده بود. در اين پيمان يافتن پاسخ براي درك علت اعلام چنين مطالبي، نمي تواند دشوار باشد چرا كه هانتينگتون خود بارها اعتراف كرده كه گرايش به آگاهي بين مسلمانان و اتكاي دوباره به فرهنگ اسلامي در مقابل آنچه كه سلطه عرب ناميده مي شود با توجه به رشد جمعيت مسلمانان در دهه هاي آينده مسائلي را طرح مي كند كه حداقل از نگاه اين نظريه پرداز آمريكايي، ايجاد يك همزيستي مسالمت آميز آن هم با يك خوشبيني نسبي، منوط به كوشش رهبران مسلمان و دولت هاي غربي است!
اين همزيستي مورد اشاره هانتينگتون از وجوه مختلف قابل بررسي است و به همين دليل اين عقيده از سوي غالب تحليلگران وجود دارد كه تن ندادن به همزيستي مورد اشاره او در جهان آينده كه الزاماً همگني شديدي با الگوهاي غربي دارد، مي تواند منشاء اثرات و مخاطرات فراواني در صحنه بين المللي باشد كه اين مسئله لزوماً به معناي تحقق پيش بيني او در مورد برخورد تمدن ها نيست با اين وجود چندان مشخص نيست كه چگونه كشورهاي جهان مي توانند با يك ابرقدرت نافرمان داراي همزيستي متقابل و برابر باشند. در اين رابطه نكته مهم يا به عبارت بهتر ابهام بزرگي كه امروز در زمينه اقدامات ايالات متحده آمريكا وجود دارد اين مطلب است كه اساساً رويكرد جديد آمريكا آيا آن گونه كه هانتينگتون پيش بيني كرده به سوي نافرماني در عرصه بين الملل پيش مي رود يا به معناي ديگر آيا آمريكا براي خارج شدن از انزوا دست به نافرماني زده است؟!
در اين زمينه بايد گفت كه اساساً نظرات معروف هانتينگتون و همتاي ديگر او فرانسيس فوكوياما كه در اوايل دوران فروپاشي شوروي سابق مطرح شد، در واقع عرصه را براي يكه تازي آمريكا در قالب ايده هايي چون نظم نوين جهاني توسعه داد. اما تلاش هايي كه از سوي ساير كشورهاي مختلف به ويژه اروپا در مقابل آمريكا ظرف سال هاي اخير انجام شده، شرايط را به كلي براي تحقق نظم نوين مورد نظر آمريكا به مخاطره انداخت. انسجام اتحاديه اروپا در قالب تاسيس واحد پول مشترك و اتخاذ مواضع و خط مشي هاي سياسي متفاوت با آمريكا و پيگيري براي انعقاد پيمان نيس با هدف ايجاد امكانات دفاعي يكپارچه براي اتحاديه اروپا كه قصد دارد مستقل از ناتو عمل نمايد و همچنين موج بيداري در جهان اسلام از جمله مواردي است كه ايجاد يك قطب سياسي مستقل از آمريكا را در نظام ژئوپلتيك جهاني تسهيل مي نمايد.
متاسفانه شواهد امر در جهان نشان دهنده فزوني يافتن خودسري هاي آمريكاست. از موضوع بالكان كه به قول فرانسيس فوكوياما چشم انداز اسفناكي را اتحاديه اروپا در آنجا به نمايش گذاشت و نهايتاً مداخله بي حد و حصر آمريكا را در آنجا در پي داشت، تا اتفاقاتي كه در جريان بحران عراق و بي اعتنايي آمريكا به سازمان ملل و تحقير اين مهار بين المللي تا حد يك مركز ارائه كمك هاي انسان دوستانه روي داد، همه حكايت از اين دارند كه آمريكا خود را يگانه قدرت استيلا جوي جهان مي داند كه حتي حاضر نيست عليرغم همراهي برخي كشورها با او، حداقل در پيشبرد مسائل مشترك، با آنها شانه به شانه (Sholder to sholder) رفتار نمايد.
در اين ميان هر چند امروز افرادي چون هانتينگتون و يا فوكوياما صراحتاً از ابرقدرتي آمريكا صحبت مي كنند «روزهاي خوشي را براي اين كشور پيش بيني مي كنند» اما در عوض افرادي چون نوام چامسكي نيز وجود دارند كه مكرراً اخطارهاي وسيعي را در اين زمينه به جهانيان در رابطه با خودسري و تك روي آمريكا گوشزد مي كنند. در اين ميان آنچه كه واقعاً حيرت انگيز است و در واقع مانند برخي نظرات مورد اشاره درصدر اين نوشته در تناقض با ايده هاي اين دو نظريه پرداز است، سخناني است كه هانتينگتون چند سال قبل در يكي از آثارش گفته بود. او صريحاً اذعان داشته بود: «بسياري از كشورهاي جهان، آمريكا را يك كشور يك جانبه نگر، استيلاطلب، مداخله گر، استكباري و رياكار مي دانند كه معمولاً يك بام و دو هوا رفتار مي كند.» امري كه امروز نيز از زبان ديگر سياستمداران آمريكا شنيده مي شود. سناتور هيلاري كلينتون همسر رئيس جمهور سابق آمريكا نيز چند روز پيش در مصاحبه اي كه با روزنامه ايتاليايي كويره دلاسرا داشت صريحاً از اينكه بسياري از مردم جهان آمريكا را دوست ندارند، اظهار تاسف نموده بود. با اين اوصاف و نظر به اين تعارض ميان انديشه و عمل، پرسشي كه باقي مي ماند اينكه چرا رويكرد جديد دولت آمريكا عليرغم برائت جهانيان، آن گونه كه هانتينگتون مي گويد رو به نافرماني دارد؟ آيا مي توان بر اين حدس پايدار بود كه نظريه پردازاني چون او، ظرف اين سال ها صرفاً به تئوريزه كردن اقدامات ساكنين خانه جنگ پرداخته اند؟ اگر جز اين است چرا بايد اعتقاد داشت در جهاني به اين وسعت آمريكا منزوي شده است!

جهان
ادبيات
اقتصاد
ايران
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |