چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۴۹ - Aug. 27, 2003
گفت وگو با سيدعلي محمد رفيعي پژوهشگر و نويسنده به مناسبت ميلاد شكافنده علوم امام محمدباقر(ع)
نشانه هاي راه
011050.jpg

اشاره: هرچند كه در اين مجال اندك پرداختن به شخصيتي كه «شكافنده علوم» نام گرفته است، بهره اي اندك از درياي بي كران علم و حكمت است، اما بايد به قدر توان، از آن منبع لايزال بنوشيم تا نهاد تشنه مان سيراب شود. بي ترديد نمي توانيم به خورشيد نزديك شويم، اما مي توانيم خود را در پرتو نور آن قرار دهيم تا حيات در جانمان رسوخ كند، از اين رو گفت وگوي حاضر به مناسبت ميلاد امام محمدباقر(ع)(جمعه۷شهريور) تهيه شده است تا به اندازه وسع مان، درباره حيات، علت اينكه به ايشان لقب باقرالعلوم نام نهاده اند، شيوه حل مشكلات اقتصادي محرومان از نظر ايشان و... آگاهي يابيم.
گروه انديشه
* موافقيد كه با اطلاعاتي كوتاه درباره زندگي و فعاليت هاي امام محمدباقر(ع) شروع كنيم؟
-بله. ولادت امام محمد بن علي معروف به باقر(ع) به روايتي سوم صفر و به روايت ديگر، اول رجب سال ۵۷ قمري در مدينه رخ داده است. بنابراين آن حضرت در واقعه كربلا حضور داشته و در آن هنگام چهارساله بوده است. پدر آن حضرت امام علي بن حسين ملقب به «سجاد» و«زين العابدين»(ع) و مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبي(ع) و از زنان عالم، عارف و صاحب مراتب والاي روحي بوده است. در سال ۹۴ يا ۹۵ كه امام سجاد(ع) وفات يافت، فرزندش محمد ۸-۳۷ ساله بود كه به امامت رسيد و تا سن ۵۷ سالگي كه وفات يافت، حدود ۲۰ سال به رهبري علمي و سياسي شيعيان و ترويج معارف و آموزه هاي اصيل اسلام پرداخت.
با نگاهي به تاريخ ولادت و شهادت و دوران امامت آن حضرت درمي يابيم كه وي دوران اوج تا فرود سلسله اموي را درك كرده است. اين دوران و دوران امامت حضرت صادق(ع) يكي از بسته ترين و دشوارترين دوران  سياسي و يكي از بارزترين و حساس ترين دوران  فرهنگي است كه به خاطر به ضعف گراييدن قدرت حكومت در انتهاي كار و اختلاف هاي دروني آن، به تدريج به گشودگي فضاي تبليغ براي گروه هاي مخالف حكومت - به ويژه شيعيان -  انجاميد.
از نظر علمي، در اين دوران، ورود فلسفه به عالم اسلام قوت يافت، بحث هاي كلامي بالا گرفت، كار تصوف، به ويژه گونه اي از آن كه حمايت دولتي با خود داشت رواج پيدا كرد و حكومت زمينه هايي را فراهم ساخت تا فرقه ها و مذاهب فقهي و كلامي غيرشيعه تقويت شوند. در اين حالت، امام باقر(ع) و سپس فرزندش امام صادق(ع) به فعاليت هاي فرهنگي ، سياسي و اقتصادي پرداختند تا بتوانند موضع شيعه را در اين شرايط، به گونه اي زيربنايي و روبنايي تقويت كنند:
نخست، داير كردن مراكز درس و بحث و آموزش هاي علمي، قرآني و فقهي و پرورش شاگرداني نخبه و زبده به گونه اي كه به ابزار بحث و استدلال و نيز برقرار كردن گفت وگو با مخالفان مجهز باشند. دوم، فعاليت هاي معنوي و طرح مسائلي مرتبط با عرفان نظري و عملي به گونه اي كه طالبان كشف و كرامات مسائل فراحسي و پيشرفت هاي روحي را پاسخگو باشد.
سوم حركت هايي سياسي - فرهنگي در جهت خالي كردن زيربناي حكومت به ظاهر اسلامي از مشروعيت ديني.
چهارم، فعاليت هاي اقتصادي در جهت افزايش بنيه مالي تشيع و شيعيان به عنوان گروهي مخالف حكومت و نيز جذب قلوب آنها كه هم تنگدست اند و هم نظري درست نسبت به شيعه و تشيع ندارند.
امام محمدباقر(ع) به روايتي در ۷ ذي حجه سال ۱۱۴ به سن ۵۷ سالگي در مدينه و در زمان خلافت هشام بن عبدالملك درگذشت. برخي نيز علت درگذشت آن حضرت را مسموميت به وسيله زهر و به فرمان هشام مي دانند.
* لقب «باقر» و «باقرالعلوم» از چه زمان به آن حضرت داده شد؟
- يكي از شيوه هاي پيامبراكرم(ص) براي اين كه آيندگان در زمانه ترديدها بتوانند حق را تشخيص دهند اين بوده است كه آن حضرت درباره برخي شخصيت ها سخناني گفته اند مبني بر قدر و منزلت آنان، حقانيت آنان و اين كه پيروي از آنان مايه نجات و رستگاري است. از سوي ديگر، درباره اشخاص يا گروه هاي اهل بدعت و انحراف و ستم نيز سخناني از رسول اكرم(ص) آمده است.
اين سخنان كه «حق با علي و علي با حق است» يا «فاطمه پاره تن من است» يا «خداوند به خشم فاطمه خشم مي گيرد و به خوشنودي او خوشنود مي شود» يا «سلمان از ما اهل بيت است» يا بااين مضامين كه «ابوذر راستگوترين است» يا «عمار را لشكر ظلم مي كشد» يا «حسن و حسين سرور جوانان بهشت اند» يا «حسين چراغ هدايت و كشتي نجات است» و از اين قبيل، همه بار سياسي دارند و آنجا به كار مي آيند كه امت اسلام، در زمانهايي دور يا نزديك، پس از پيامبر، آن گاه كه در ميان اختلاف ها و تبليغات سوء و مخرب به ترديد افتاده اند و نمي توانند حق را تشخيص دهند، از طريق اين نشانه ها بتوانند به انتخاب درست بپردازند.
درباره امام محمدباقر(ع) نيز از پيامبر(ص) سخني نقل شده كه راوي آن جابربن عبدالله انصاري است و او از بزرگترين و مشهورترين صحابه پيغمبر(ص) و از راوياني است كه هم شيعه و هم سني به او احترام مي گذارند و سخنان و روايت هاي او را معتبر مي دانند و مي پذيرند.
به سندهاي متعدد نقل شده است كه جابربن عبدالله انصاري در مسجد الرسول مدينه مي  نشست و مي گفت:« اي باقر ! اي شكافنده دانش !» و آنگاه كه مردم از اين سخنان او اظهار تعجب مي كردند مي گفت : «از فرستاده خداوند(ص) شنيدم كه فرمود: اي جابر! تو به ديدار مردي از خاندان من خواهي رسيد كه نامش نام من و چهره اش شبيه چهره من است. او علم را به گونه اي شگفت خواهد شكافت.»
به هرحال دانستن اين نكته براي درك بهتر احاديث ضروري است كه اگر بسياري از سخنان پيامبراكرم(ص) درباره دختر، خاندان، اصحاب و مخالفانش را از بار سياسي و كاربردهاي آتي آن خالي كنيم و به دور از اين ملاحظات به بررسي و تفسير آنها بپردازيم، گاه آن سخنان را از حد والاي يك رهنمود سياسي راهگشا و مهم، به جمله اي صرفاً  احساسي و عاطفي فرو خواهيم كاست. اهميت كاربرد لقب «باقر العلوم» براي امام پنجم در زبان رسول اكرم(ص) نيز آن گاه بيشتر معلوم خواهد شد كه بدانيم دوران آن حضرت از نظر علمي تا چه حد مهم است.
از نظر مرتبه علمي آن حضرت، به دور از اعتقادي كه شيعيان درباره انسان  كامل و امام معصوم دارند، اين نكته نيز شايان اهميت است كه عالمان بزرگ غيرشيعي يا حتي مخالف شيعه، چه آنها كه معاصر امام باقر(ع) بوده و چه آنها كه بعدها آمدند، بر اين اقرار كرده اند كه او داناترين و موشكافترين عالم زمان خود بوده است و عالماني كه به بحث و مناظره با وي پرداخته اند، جز احترام و اقناع و بيكرانگي دانش و خرد، چيزي از آن حضرت نديده اند و جز احساس تواضع و فروتني و بضاعت اندك علمي چيزي در برابر او نداشته اند.
* به فعاليت هاي اقتصادي و كمك هاي مالي امام باقر(ع) به نيازمندان شيعه و غيرشيعه اشاره كرديد، اين كمك ها چگونه بوده و فكر مي كنيد آيا اين گونه كمك ها مي تواند رويه اي براي حل مشكلات اقتصادي مسلمانان باشد؟
- مسلم است كه شكاف فقر و غنا با صدقه پر نمي شود و اصولاً صدقه راه تعديل ثروت نيست. بلكه خداوند زكات را كه همان ماليات اسلامي باشد قرار داده است تا بر اساس آن، مشكلات و كمبودهاي مالي و مادي مردم جامعه و حكومت عدل اسلامي بر طرف شود. زكات نيز منحصر به آن اقلامي كه در رساله هاي عمليه آمده نيست و به همه دارايي هاي هر زمان و مكان تعلق مي گيرد. آنچه مانند خرما و شتر از اين قبيل، نامشان به عنوان موارد زكات آمده به خاطر شرايط خاص عربستان است كه اين موارد در آن زمان، از اقلام عمده دارايي هاي آنجا به حساب مي آمده است.
اما در حكومتهاي ستم كه زكات از ثروتمندان گرفته نمي شود، فقر وجود دارد و نيروهاي خارج از نظام يا حتي خود نظام، براي برطرف كردن بخشي از مشكلات مادي مردم، از روش هاي اعطاي صدقه و احسان و بذل و بخشش و ديگر كمك هاي مالي آشكار و پنهان بهره مي برند. متأسفانه در اين حالت در برخي يا بيشتر موارد، روشهاي اعطاي كمك هاي مالي به گونه اي است كه گاه با خفت و سرافكندگي و شرمندگي و رفتن آبروي كمك گيرنده همراه است.
يكي از موارد قابل توجه در زندگي ائمه ما - وقتي كه در مسند حكومت نبودند و حكومت هاي ستم، مايه ايجاد فقر در ميان مردم شده بودند - اين بود كه به صورت هاي آشكار و پنهان، به ياري مردم مي شتافته و كمك هاي مالي و جنسي در اختيار آنان قرار مي داده اند، اما توجه داشته اند كه اين گونه ياري ها به گونه اي نباشد كه شخصيت و كرامت انساني نيازمندان يا ياريخواهان اندك صدمه اي ببيند.
مثلاً در زبان عرب مرسوم است كه درخواست كننده را «سائل» مي نامند. اما نقل كرده اند كه از خانه حضرت امام محمدباقر(ع) صداي «اي سائل» خطاب به درخواست كنندگان كمك بلند نمي شد زيرا آن حضرت دستور داده بود كه: «درخواست كنندگان را با بهترين نام هايشان بخوانيد.» جالب اينجاست كه اين ياري جويان و كمك گيرندگان، از اهل سنت بودند و از همان مردم عادي و فقيري كه حكومت هم آيين آنها حقوق طبيعي ماليشان را به آنها نمي داد.
اما در زماني كه ائمه ما بر مسند حكومت نشسته بودند، زكات مي گرفتند و آن را به مخارج مربوط به اداره كشور اسلامي و برداشتن فاصله فقر و غنا و برقراري مستمري و مقرري هاي گوناگون مي رساندند. مثلاً در همان سال هاي حكومت اميرمؤمنان علي(ع)، ديگر فقيري نبوده است تا نياز به صدقه دادن به او يا كمك هاي آشكار و پنهان به او باشد يا نياز به آن باشد كه حضرت در قالب احسان و نيكوكاري به او از نظر مالي رسيدگي كند. حتي مخالفان حكومت و محرومان و از كارافتادگان و يتيمان غيرمسلمان نيز مقرري و سهم معلوم از بيت  المال داشتند كه از محل زكات فراهم آمده بود، كمك هايي كه از سوي ائمه به مردم در قالب صدقه و احسان مي شده، مربوط به دوراني است كه حكومت هايي ديگر بر روي كار بوده اند.
011055.jpg

* پشتوانه مالي ائمه براي اين گونه كمك هاي مالي در كجا بوده است؟
- اميرمؤمنان علي(ع) در مدت حدود ۲۵ سالي كه از كار خلافت و حكومت كنار زده شده بود، فرصتي براي افزايش توان مالي خاندان خود و شيعيان يافت تا اين خاندان و هوادارانشان به تنگناهاي مالي دچار نشوند و مجبور نباشند كه از حكومتهاي زمان ياري بخواهند يا كمك هاي حكومت به آنها مايه وابستگي آنها به نظام ستم شود يا دست كم قدرت و بنيه حركتهاي مستقل عدالت جويانه و حق طلبانه نداشته باشند.
ثمره اين ۲۵ سال، احداث و مالكيت باغستانهاي بزرگ و پربار و چاه هاي آب و ديگر منابع درآمدي بود كه هم خاندان علي(ع) از آنها بهره مي بردند، هم وقف مردم شده بودند و هم فقيران و شيعيان نيازمند را پاسخگو بود. اين ثروت ها دست به دست و نسل به نسل در فرزندان معصوم علي(ع) و ديگر فرزندان آن حضرت مي گشت و مايه حفظ آبروي آنها و كمك مالي آنها به ديگراني بود كه ستم حكومت آنها را به فقر و بيكاري كشانده بود. اما نكته قابل توجه آن كه علي(ع) از آغاز به كار بدني خود و سپس با استخدام كارگراني به امور باغها و مزارع خود مي پرداخت اما در همه اين حالات و با وجود امكان سرپرستي بدون كار بدني، هيچ گاه كار و تلاش جسمي را رها نكرد و خود دوش به دوش كارگران كار مي كرد و عرق مي ريخت.
اين سنت در خاندان علي(ع) ادامه يافت. درباره امام محمدباقر(ع) نيز نقل شده است كه آن حضرت با وجود جثه تنومند خود، حتي در روزهاي گرم تابستان نيز دست از كار بدني در كنار كارگران خويش برنمي داشت.
اين در حالي بود كه آن حضرت به هرحال، شخصيتي ديني، علمي و عرفاني داشت و عالمان دين و به ويژه صوفيان آن زمان، يا از ياري حكومت بهره مي بردند يا مخارج زندگي آنها از كمك ها و هدايا و وجوه مختلف تأمين مي شد.
به هرحال، پشتوانه مالي ائمه، اولاً در ميراثي بوده است كه از علي(ع) به عنوان يكي از ثمرات دوران خانه نشيني او برده بودند، ثانياً از كارهاي بدني شخصي و ثالثاً از فعاليت هاي تجاري و ديگر امور توليدي و زراعي كه با اموال خود داشته اند.
البته شيعيان را نيز دعوت به كسب و كار و پرداختن به مشاغل پردرآمد و مشروع و كارآفريني و كمك به ديگر شيعيان مي كرده اند تا شيعه از اين جهت نيازمند كمك هاي حكومتي و وابستگي به حكومت جور نباشد.
* در پايان چند جمله اي از كلمات قصار حضرت بفرماييد؟
- من هم فكر مي كنم اگر حسن ختام اين گفت وگو با سخناني كوتاه از امام باقر(ع) باشد كاملاً  به جاست:
- هر كه ظاهرش با باطنش فزوني گيرد، ميزان اعمالش سبك باشد.
- بسا مردي كه ديگري را ديدار كند و به او گويد: «خدا دشمنت را سرنگون سازد» در حالي كه آن مرد، دشمني جز خدا ندارد.
- مؤمن، برادر مؤمن است: نه دشنامش دهد، نه محرومش كند، نه گمان بد به او برد.
- آنچه ستمديده از دين ستمگر مي ستاند، بيشتر است از آن چه ستمگر از دنياي ستمديده مي گيرد.
- رياست جو مباش كه دنباله رو مي شوي.

انديشه
اجتماعي
اقتصادي
حقوق شهروندي
خارجي
سياسي
شهري
علمي
علمي فرهنگي
محيط زيست
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   انديشه   |   حقوق شهروندي   |   خارجي   |   سياسي   |   شهري   |   علمي   |  
|  علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |