پنج شنبه ۶ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۵۰- Aug, 28, 2003
نقد برنامه چهارم؛ توسعه با كدام رويكرد جهاني
تبديل اهميت به قدرت
زير ذره بين
جمهوري اسلامي ايران از اين جهت كه هم داراي عناصر چهارگانه ايدئولوژي ، انرژي، قلمرو ژئوپلتيك و تكنولوژي است و هم با شبكه قدرت جهاني به عنوان يك مجموعه همسويي ندارد در وضعيت كنترل استراتژيك و تهديدات بازدارنده و برخوردهاي مقطعي و محدود قرار دارد.
008115.jpg
دكتر محمود محمدي
اشاره:كساني كه چشم هايي باز و گوشهايي تيز دارند، درد ميهن و مردم بردبار ايران زمين دغدغه آنهاست و به سرنوشت اين مرز و بوم در دنياي آتي مي انديشند، نگران و مضطربند. آنها از يك سو مي بينند كه اين مرز و بوم و مردم دوست داشتني آنها همه اسباب بزرگي را دارند (آب، خاك، انرژي، فرهنگ توسعه خواهي، موقعيت جغرافيايي ممتاز) و از طرف ديگر اندازه خود را با كشورهاي ديگر مقايسه مي كنند و سرخورده مي شوند. چطور مي شود كه اندونزي، مالزي، هنگ كنگ، سنگاپور، چين، كره جنوبي، تركيه و... با وجود امكانات طبيعي و كمتر از نظر رفاه مادي در سطح بالاتري از ايران قرار مي گيرند؟ چرا مردم ايران زمين نمي توانند ثروتهاي خود را تبديل به درآمد مستمر و پايدار كنند؟ در حالي كه ايرانيان نشان داده اند از نظر روحيه برتري جويي، هوشمندي در تجارت و صنعت چيزي از مردم جنوب شرقي آسيا و ديگران كم ندارند، چه عاملي موجب مي شود در شرايط غم انگيزي قرار گيرند؟ آيا برنامه هاي توسعه ايران نادرست و اشتباه بوده است؟ كدام برنامه توسعه با كدام رويكرد مي تواند، شرايط را براي ايراني سرافراز و مردماني كه در اندازه هاي قابل قبولي از نظر رفاه مادي زندگي مي كنند، مهيا كند؟
در هفته هاي گذشته مسئولان ارشد سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور، نتايج پژوهش هاي خود را درباره چشم انداز ۲۰ ساله ايران منتشر كردند. نتيجه گيري كارشناسان اين سازمان درباره سرنوشت ايران چنين بود كه بايد تعامل با جهان در كانون تصميم گيريها و اقدامهاي اقتصادي ايران قرار گيرد. پس از انتشار متن يافته هاي اين سازمان چند نقد و اظهار نظر درباره آن انجام شده است. نقد حاضر توسط دكتر محمود محمدي بر اين جهت گيري سازمان مديريت و برنامه ريزي نوشته شده است.

چشم انداز توسعه كشور در افق ۲۰ ساله (۱۴۰۴-۱۳۸۴) در برنامه چهارم با عنوان «توسعه پايدار ملي با رويكرد جهاني» با در نظر گرفتن سه عامل زير در دو فصل تدوين شده است:
۱- آرمانها و ويژگيهاي جامعه ايده آل
۲- شرايط اقتصادي، اجتماعي موجود كشور
۳- تحولات بين المللي و منطقه اي و ويژگيهاي اقتصادي و فن آوري هاي نوين جهاني.
فصل اول اين سند ملي شامل مباني كلي و ديدگاهي و آينده نگري در ده سال اول چشم انداز يعني دوره ۹۴-۱۳۸۴ و فصل دوم آن شامل پيشنهادات، اهداف و سياستهاي كلي و همچنين الزامات و راهبردهاي رسيدن به اهداف و سياستها مي باشد.
آنچه در اين مقاله مورد نقد قرار مي گيرد، «چشم انداز آينده» است. همانطور كه برنامه ريزان كشور نيز اذعان دارند بدون پيش بيني و آينده نگري منطبق بر «واقعيات» نمي توان «نه» از منابع و فرصت ها بهره برداري درست و بهينه نمود و نه راهكارهاي مناسب با چالشها و برخورد با حوادث و اتفاقات را طراحي كرد.
برنامه ريزان كشور معتقدند يكي از علل اصلي ناكامي دولت در تحقق برنامه سوم توسعه اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نداشتن تصويري صحيح از چشم انداز آينده بوده است، اما آيا واقعاً اين نقص در برنامه چهارم توسعه بر طرف شده است؟ و ما تصوير روشني از وقايع و رخدادهاي آينده در حيطه ملي، منطقه اي و بين المللي داريم؟ اگر چنين است اين تصاوير چيستند؟
تصوير جهان در برنامه چهارم توسعه «بحراني» و «مبهم» است و اين بحران چنين توصيف مي گردد: «امروزه انسان در سراسر جهان وارد مرحله «بحران» شده و بر خلاف گذشته كه وضعيت سيستمها، وضعيت تعادل بود و استثناها «بحران» ناميده مي شدند، امروزه اصل بر بحران است و هيچ سيستمي در حال تعادل پايدار و بلندمدت نيست و جوامع انساني بايد زندگي همراه با بحران را تجربه كنند.» سه نگاه «انفعالي»، «فعال» و «آينده ساز» در برنامه چهارم مطرح شده و دو نگاه فعال و آينده ساز به عنوان گزينه برنامه چهارم توسعه انتخاب گرديده است تا چشم انداز مطلوب را ترسيم كند، بدون آن كه چالش هاي پيش روي اين نگاه «فعال و آينده ساز» را تبيين نمايد، در برنامه چهارم، در توصيف و تعريف چشم انداز آينده منطقه و جهان چارچوب شفافي ارائه نشده و بيشتر بر ناپايدار بودن وضعيت و استمرار بحراني بودن اوضاع منطقه اي و بين المللي تكيه شده است. آن چيزي كه در ارائه تصوير چشم انداز آينده از آن غفلت شده، ارائه چارچوبي براي پيش بيني سمت و سوي تحولات سياسي و امنيتي محيط خارج از مرزها و تأثيرات آن بر روي محيط داخلي كشور مي باشد.
به همين دليل، نگاه عمده حاكم بر برنامه چهارم به جاي اتخاذ ديدگاهي همه جانبه نگر، بيشتر بينشي يكسونگر بوده، كه آن هم در بزرگ نمايي جهاني شدن اقتصاد و تكيه بر اجتناب ناپذير بودن ادغام و هضم در الزامات اقتصاد بين الملل خلاصه شده است.كه ما در اين مقاله به آنها خواهيم پرداخت.
كدام رويكرد جهاني؟
تحولات جهاني بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ سه رويكرد را براي آينده جهان متصور مي سازد:
۱- رويكرد ابرقدرت واحد مبتني بر ايداليسم ويلسون: نظريه يك كشور راهنما كه وظيفه دارد در راستاي ارزشهاي خود وارد هرگونه جنگي بشود و اين رويكردي است كه جرج دبليو بوش در شرايط كنوني از آن پيروي مي كند. نظريه برخورد تمدنهاي ساموئل هانتينگتون نيز در اين رويكرد تعريف مي شود.
۲- رويكرد ژئوپلتيك در جهان: نظريه هنري كيسينجر مبني بر اينكه ايالات متحده آمريكا بايد يك سياست خارجي متكي به رويكرد ژئوپلتيكي اتخاذ كند. يعني دعوت از رهبران واشنگتن به حركت بر اساس «منافع ملي» ايالات متحده آمريكا نه بر اساس ارائه يك تصوير ايده آليست از مأموريت جهاني اين كشور.
۳- رويكرد شبكه اي شدن قدرت: از آنجا كه مديريت فضاي سياسي جهان معاصر به دليل فقدان قوانين و ديدگاههاي مشترك فوق العاده پيچيده مي باشد بويژه وقتي منافع اقتصادي كشورها در معرض تهديد قرار مي گيرد؛ ايجاد تعادل بين فضاي اقتصادي (كه در آن يك نظم تجاري جهاني شكل مي گيرد) و قلمرو قدرت سياسي(كه يك نظم نسبي پايدار ايجاد مي كند) الزام آور است.
شبكه قدرت داراي ساختارهايي نظير سازمان آتلانتيك شمالي (NATO) هشت كشور صنعتي جهانيG8 سازمان امنيت و همكاري اروپا (OSCE) و اتحاديه اروپايي (EU) مي باشد كه جهان را به سمت «جهاني شدن» در اقتصاد و تجارت، چند قطبي شدن در سياست و سكولاريزم در مرام حاكم بر روابط بين المللي مديريت مي كنند و نه تنها بر رأس سازمانهاي جهاني قرار دارند بلكه بر منابع مالي بين المللي نظير بانك جهاني و صندوق بين المللي پول سيطره كامل دارند.
اين رويكرد وضعيت جديدي را براي جهان بوجود مي آورد كه اولين وضعيت ناشي از ادغام تو در توي دو نوع فضاي سياسي است:
الف) فضاي جوامع بسته
ب) فضاي جوامع باز
كشورهايي كه مشمول «فضاي جوامع بسته» مي شوند به رقابتها و جاه طلبي هاي متناقضي كه رويارويي مي آفريند سوق داده مي شوند و كشورهاي جوامع باز به ارتقاء بخشيدن به منافع ملي و پايداري منافع با ايجاد پيوند منافع با كشورهاي شريك روي مي آورند.
نحوه عمل شبكه قدرت جهاني
انرژي، ايدئولوژي، قلمرو ژئوپلتيك و تكنولوژي از جمله عناصر با اهميت در عرصه شبكه اي شدن (Network Era) قدرت است كه چنانچه رابطه اي مبتني بر نفع متقابل «بين هر واحد ملي دارنده اين عناصر و شبكه قدرت جهاني» برقرار نشود به تقابل مي انجامد. رابطه ميان «واحد ملي» با شبكه قدرت جهاني بر اساس «همسويي» و «عدم همسويي» اهداف و منافع ملي كشورها با شبكه قدرت جهاني تبيين و تعريف مي شود. از آنجا كه هر «واحد ملي» در جهت اهداف خود داراي «حركت وضعي» و در جهت تعقيب اهداف بين المللي خود داراي «حركت انتقالي» است، در مسير حركت خود با اهداف و منافع شبكه قدرت جهاني تلاقي پيدا مي كند كه اين تلاقي كشور را در وضعيت همسويي يا رويارويي قرار خواهد داد. در اين صورت سه وضعيت را به وجود خواهد آورد:
۱- وضعيت مشاركت: چون اهميت كشورها به منابع و شرايط و امكانات آنان وابسته خواهد بود، هر كشور از عناصر چهارگانه آب، خاك، انرژي و موقعيت ژئواستراتژيك برخوردار باشد، چنانچه به لحاظ قدرت ملي در صحنه جهاني اثر گذار باشد، مشمول اصل مشاركت مي شود. در چنين شرايطي سياست، امنيت،  اقتصاد و تكنولوژي و ايدئولوژي آن كشور در مدار سياست، امنيت، اقتصاد و مرام بين المللي قرار گرفته و همسو با شبكه قدرت جهاني تلقي مي شود (نظير روسيه، اروپا، چين) در غير اين صورت در وضعيت «تقابل» با «به حاشيه رانده شدن» قرار مي گيرد.
۲- وضعيت كنترل استراتژيك: اگر كشوري از عناصر چهارگانه فوق برخوردار است اما با ملاكهاي شبكه قدرت جهاني همسو نباشد، مشمول اقدامات بازدارنده و كنترل استراتژيك مي شود تا در نهايت و به تدريج تا مرحله «توسل به زور» با شبكه قدرت همسو شود. (نظير افغانستان، نيكاراگوئه- عراق- ليبي- پاناما- سودان- ايران- كره شمالي).
۳- وضعيت حاشيه اي: چنانچه كشوري به لحاظ قدرت، كم اثر و به لحاظ ژئوپلتيك و عناصر چهارگانه كم اهميت باشد در حاشيه قرار خواهد گرفت و در وضعيت خود باقي خواهد ماند.
رويكرد شبكه اي شدن قدرت از اين جهت حائز اهميت است كه با ديدگاه نئورئاليستي و ساختارگرايي مبتني بر تئوري «ثبات مبتني بر سيطره » مكتب آمريكايي در روابط بين الملل نيز كه قدرت را در گرو منابع و امكانات هر كشور مي دانند و معتقدند هر كشور به ميزان از دست دادن امكانات، اهميت خود را از دست مي دهد مطابقت دارد و امكان تغيير تاكتيك براي رسيدن به استراتژي «ثبات مبنتي بر سيطره » را به آمريكا مي دهد تا هم اقدام يكجانبه گرايي (همچون قضيه عراق) و هم همگام با جامعه جهاني (چون قضيه كره شمالي- ايران) اهداف بين المللي خود را تعقيب كند.
وضعيت جمهوري اسلامي ايران در آينده جهان
جمهوري اسلامي ايران از اين جهت كه هم داراي عناصر چهارگانه ايدئولوژي ، انرژي، قلمرو ژئوپلتيك و تكنولوژي است و هم با شبكه قدرت جهاني به عنوان يك مجموعه همسويي ندارد در وضعيت كنترل استراتژيك و تهديدات بازدارنده و برخوردهاي مقطعي و محدود قرار دارد.
اگر وضعيت ايران به همين روش ادامه يابد كه هم «امكانات و فرصتها» را از دست بدهد و هم «اهميت» خود را به «عمل سياسي» براي كسب جايگاه در آينده مناسبات منطقه اي و بين المللي تبديل نكند در پيشبرد اهداف توسعه اي خود با مشكلات جدي مواجه خواهد شد.
ايران امروز به لحاظ ايدئولوژي، انرژي و فضاي ژئواستراتژيك در بهترين وضعيت است، اما اصول سياست خارجي و دستگاه ديپلماسي ما پيش بيني كاربرد تاكتيكهاي ضروري به منظور تبديل «اهميت» به «قدرت» براي كسب جايگاه مناسب در منطقه را نكرده است. به همين دليل در عين حال كه ديگر كشورها ما را به لحاظ موقعيت ژئوپلتيك و نفوذ ايدئولوژيك و قدرت  تأثيرگذاري بر مسائل منطقه مهم مي دانند، اما ما قدرت برخورداري از اين «اهميت» براي كسب جايگاه مناسب در منطقه را اعمال نكرده ايم.
بديهي است چنانچه تدبير علمي و عملي نينديشيم دچار افول قدرت خواهيم شد. به ويژه اينكه تغيير وضعيت ما از كشوري با «پايگاه ديني قوي» و«دولت منسجم» به «تشتت در پايگاه ديني» و«تفرقه در دولت» متضمن منافع و توسعه پايدار ملي با شرايط كنوني جهان نيست. به خصوص كه ما در روابط خارجي نيز در وضعيت رويارويي «منافع» و «امنيت» با منافع و امنيت شبكه قدرت جهاني قرار گرفته و به خاطر اعتقادات، پيشرفت و توسعه و تقويت بنيه دفاع ملي مرتباً تحت فشار و تهديد بوده و هستيم.

فقر چيست؟
فقر در كشورهاي ثروتمند
(بخش آخر)
نويسنده: آنوپ شاه
008130.jpg

مترجم: مونا مشهدي رجبي
فقر تنها محدود به كشورهاي در حال پيشرفت و جهان سوم نيست. بلكه عارضه اي است كه گريبانگير تمام كشورهاي جهان است. اگرچه اجراي سياستهاي جهاني شدن موجب افزايش درآمد كشورهاي مختلف مي شود اما باز هم سطح فقر و بي عدالتي اجتماعي در جوامع مختلف بسيار بالاست. با اجراي سياستهاي جهاني شدن گروه هايي از مردم سود بردند اما تعداد بسيار زيادي هم در شرايط كنوني متضرر شده اند و نه تنها وضعيت زندگي و اقتصادي آنها بهبود نيافت بلكه در سايه سياستهاي جديد بدتر هم شده حتي در كشورهايي مثل انگليس و آمريكا هم آمار زيادي از فقرا وجود دارد.
شواهد نشان مي دهد عليرغم تعداد بسيار زياد فقير در كشورهاي صنعتي، دولتها توجه چنداني به آنها مبذول نمي دارند و تلاش براي ريشه كن كردن فقر در اين كشورها هم آنچنان زياد نيست. براي مثال ميزان فقر و شرايط مردم را در انگليس مورد بررسي قرار مي دهيم.
اگرچه انگليس يكي از مهمترين اعضاي اتحاديه اروپاست اما گزارشها حاكي از درصد بالاي فقر در اين كشور است.
به گفته محققان اين كشور نامناسب ترين كشور اروپايي براي كساني است كه ثروتمند نيستند سالانه تعداد بسيار زيادي از كودكان در اين كشور در فقر كامل متولد مي شوند و بدون اينكه حتي شرايط اوليه زندگي خود را داشته باشند به زندگي خود ادامه مي دهند و مسلما سوءتغذيه و بيماريهاي ميكروبي بسيار زندگي آنها را تهديد مي كند. به علاوه به گزارش روزنامه اينديپندنت اختلاف طبقاتي در انگليس روز به روز بيشتر مي شود و فاصله بين ثروتمندان و فقرا هر روز چندين برابر مي شود.
سئوالي كه هميشه ذهن فقراي انگليس و سياستمداران دنيا را به خود مشغول كرده اين است كه عليرغم حكومت حزب كارگر چرا هنوز هم بيش از ۱۵۰ هزار بي خانمان در اين كشور وجود دارد. مگر حزب كارگر نبايد به ارتقاء وضعيت زندگي فقرا كمك كند. مگر نبايد مدافع طبقه كم درآمد باشد. مگر نبايد استاندارد زندگي آنها را افزايش دهد پس چرا به جاي اين كارها ميليونها دلار را براي ساخت كاخ هزاره صرف مي كند اما حتي نظري به وضعيت بي خانمان هاي اين كشور هم نمي اندازد.
008135.jpg

مثال ديگر آمريكاست زيرا با توجه به اوصافي كه از رشد و پيشرفت در آن شنيده ايم انتظار مي رود معضلي چون فقر هم درصد كوچكي از جمعيت را در برگرفته باشد.
جالب است بدانيد در آمريكا، ثروتمندترين كشور دنيا، بيشترين فاصله بين ثروتمندان و فقرا وجود دارد. آمار حاكي از وجود بيشترين اختلاف طبقاتي در اين كشور بين تمام كشورهاي صنعتي جهان است و به نظر مي رسد اين اختلاف روزبه روز افزايش مي يابد.
در گزارش عنوان شده بود در سال ۱۹۹۸ حدود ۷۰درصد از كل ثروت آمريكا در دست ۱۰درصد افراد اين كشور قرار دارد. در گزارشي ديگر كه در سال ۱۹۸۹ منتشر گرديد عنوان شد آمريكا ۶۶ ميلياردر دارد در حالي كه ۵/۳۱ ميليون نفر از جمعيت اين كشور زير خط فقر بين المللي زندگي مي كنند. ده سال بعد برآوردي صورت گرفت و مشخص شد تعداد ميلياردرهاي آمريكايي به ۲۶۸ نفر و تعداد افرادي كه زير خط فقر زندگي مي كنند به ۵/۳۴ ميليون نفر افزايش يافته است. تحقيقات نشان داده اند كه اين مشكل تنها در اين دو كشور صنعتي وجود ندارد. بلكه وضعيتي است كه در اكثر كشورهاي صنعتي ديده مي شود.
به گزارش روزنامه گاردين، فقر در اكثر شهرهاي بزرگ كشورهاي صنعتي به حدي زياد است كه مي توان به راحتي آن را با كشوري مثل هند مقايسه كرد.
مسئله ديگري كه روي فقر تاثيرگذار است جنگ و غارت كشورهاي مختلف است. البته اين غارتها مي تواند از طرف يك عامل خارجي باشد يا يك عامل داخلي آن را هدايت كند.
008140.jpg

وضع سياستهاي ناعادلانه در مورد توزيع درآمد، تجارت و ديگر عوامل سازنده يك جامعه خود روشهايي از غارت قانوني يك كشور است كه عامل اصلي و اساسي فقر به حساب مي آيد. اين غارت داخلي وضعيتي است كه در كشورهاي پيشرفته و صنعتي دنيا از قبيل آمريكا و انگليس بسيار ديده مي شود و به همين دليل است كه اختلاف طبقاتي بسيار چشمگيري بين مردم جامعه صنعتي وجود دارد.
غارت خارجي هم شامل تاثير عوامل بيگانه در اقتصاد يك ملت به منظور استثمار آن و استفاده از منابع و انرژي آنها است. شايد فكر كنيد اين عامل تنها در كشورهاي جهان سوم است. اما اين طور نيست. طي چند دهه اخير بسياري از ديكتاتورها و غارتگران جهان سوم به كمك جهان غرب به قدرت رسيدند. غربيها به منظور دستيابي به اهداف جنگ سرد بين المللي خود از آنها استفاده مي كردند و به دنبال آن كشورهاي مختلف را اعم از شرق و غرب غارت مي كردند.

فقر و اينترنت
تحولات اينترنتي جديد موجب ايجاد يك دنياي بازتر و انقلاب اطلاعاتي در سطح جهان شده است. با ظهور اينترنت مردم فرصت دارند به گستره وسيعي از اطلاعات دسترسي پيدا كنند. انتظار مي رود با روي كارآمدن اين تكنولوژي جديد، فقرا نيز بتوانند به شبكه اينترنتي دست پيدا كنند و اطلاعاتي كه تا به حال دسترسي به آنها برايشان رويا و آرزو بوده است را به راحتي بدست بياورند. اما براي دستيابي به اين هدف بايد موانعي برطرف گردد.
موانعي از قبيل، اطلاع رساني ضعيف، ناتواني جمعي از مردم براي تهيه كامپيوتر و اتصال به شبكه جهاني، سطح تحصيلات پايين و هزينه بالاي فراهم كردن خدمات اينترنتي. محققان اعلام كردند در صورت برطرف نشدن موانع ذكرشده كشورهاي مختلف نخواهند توانست از اين فرصت به اندازه كافي سود ببرند.

ديدگاه
انرژي
نفت ايران ( بخش آخر)
منبع: مركز اطلاعات انرژي آمريكا
مترجم: مونا مشهدي رجبي
طبق برآوردها اولين بخش پروژه كه انتقال گاز طبيعي از طريق خط لوله به حوزه نفتي آغاجاري براي تزريق به حوزه براي بازسازي ذخيره نفتي آن است در اواخر سال ۲۰۰۴ به بهره برداري خواهد رسيد. شركت ملي نفت ايران بعد از اتمام فرايند توسعه پارس جنوبي، فعاليتهاي عملياتي و اداره مركز را برعهده خواهد گرفت.
طبق برنامه تا پايان سال ۲۰۰۷، مرحله ۹ و ۱۰ پروژه به اتمام خواهد رسيد و هدف اين مراحل تأمين نياز بازار داخلي است، در حاليكه مراحل ۱۱ و ۱۲ براي صادرات و تهيه گاز مايع اجرا خواهند شد و تا پايان سال ۲۰۰۸، بهره برداري از آنها آغاز مي شود.
در سپتامبر ۲۰۰۲، مركز گاز مايع كره جنوبي براي اجرا و تكميل مراحل ۹ و ۱۰ پروژه قراردادي ۶/۱ ميليارد دلاري با شركت ملي نفت ايران منعقد كرد.
در اين قرارداد سهم كره جنوبي ۴۲ درصد بود و قرار شد به جاي استفاده از مدل بازخريد، از تأمين مالي بانك بين المللي استفاده شود. شركت نفتي شل تلاش مي كند براي اجراي مرحله سيزدهم پروژه كه توليد گاز طبيعي مايع است با شركت ملي نفت ايران قراردادي منعقد كند.
مرحله چهاردهم توسعه گاز طبيعي و گاز مايع است و تا پايان سال ۲۰۰۸ تكميل خواهد شد. شركت ملي نفت نروژ و شل براي انعقاد قرارداد به منظور اجراي مراحل ۱۳ و ۱۴ پروژه با ايران اعلام آمادگي كرده اند.
توسعه ديگر حوزه هاي گاز طبيعي
008125.jpg

ايران در نظر دارد علاوه بر حوزه پارس جنوبي،  ديگر حوزه هاي گاز طبيعي را نيز در پروژه توسعه خود دخيل كند. حوزه هايي از قبيل؛ حوزه پارس شمالي با ظرفيتي معادل ۴۸ تريليون فوت مكعب گاز طبيعي، خواف بخش غيرمشترك حوزه نفتي سلمان با ذخيره اي معادل ۴/۶ تريليون فوت مكعب، حوزه زيره واقع در بوشهر با ذخيره اي معادل ۸۰۰ ميليارد فوت مكعب، حوزه هما واقع در جنوب استان فارس با ذخيره اي معادل ۴ تريليون فوت مكعب، حوزه گاز طبيعي، تابناك واقع در جنوب ايران با ذخيره اي معادل ۴/۰ تريليون فوت مكعب و غيره.
انرژي الكتريكي
از سال ۲۰۰۱ ايران به نصب و راه اندازي ژنراتورهاي نيروگاه هاي باظرفيت معادل ۳۱ گيگاوات پرداخت كه بيش از سه چهارم انرژي ژنراتورها از سوخت گاز طبيعي و مابقي از انرِژي آب و نفت تامين مي شد. البته تنها ۷درصد ژنراتورها با نيروي آب كار مي كردند. در چند سال اخير تعداد زيادي پايگاه توليد برق در ايران مورد بهره برداري قرار گرفت كه دولت سرمايه اوليه ساخت همه آنها را تقبل كرده است.
اكثر اين نيروگاه ها با نيروي آب و يا تركيبي از هر سه منبع انرژي كار مي كنند. از جمله اين نيروگاه ها مي توان مركز نيروگاهي حرارتي شهيد رجايي در قزوين با ظرفيتي معادل ۲ هزار مگاوات، مركز رشت با ظرفيتي معادل ۱۲۹۰ مگاوات كه با تركيبي از منابع انرژي كار مي كنند، پايگاه نيروگاهي تبريز با ظرفيتي معادل ۱۵۰۰ مگاوات، دو واحد فعال با نيروي بخار با ظرفيتي معادل ۲۰۰ مگاوات در نيروگاه شهيد منتظري، يك واحد فعال با نيروي بخار با ظرفيت ۲۱۵ مگاوات در مركز نيروگاه ورامين، يك ژنراتور فعال كه با تركيبي از منابع انرژي كار مي كند و ظرفيتي معادل ۱۰۷ مگاوات دارد و در نيروگاه شهيد منتظر قائم راه اندازي شده است، را نام برد.
با افزايش روزافزون تقاضاي انرژي، ايران شروع به افزايش ظرفيت هاي نيروگاهي خود كرده است. به همين منظور تا پايان امسال يك نيروگاه توليد برق با ظرفيت معادل ۳ گيگا وات راه اندازي خواهد شد تا بتواند پاسخگوي نيازهاي انرژي مصرف كنندگان داخلي باشد. بزرگترين پايگاه هاي توليد انرژي با استفاده از نيروي آب از قرار زيرند:
پايگاه توليد نيروي برق با ظرفيت توليد ۳۰۰۰ مگاوات كه با استفاده از آب رود كارون كار مي كند. پايگاه موجود در بالاي رود اروند با ظرفيت هزار مگاوات و پايگاه رود كرخه با ظرفيت۴۰۰ مگاوات.
پروژه هاي حرارتي ايران شامل ساخت دو نيروگاه در جنوب كشور با ظرفيت ۱۰۴۰ مگاوات است كه با استفاده از تركيبي از منابع انرِژي كار مي كنند، علاوه بر آن ساخت نيروگاه برق اراك با ظرفيت ۱۱۰۰ مگاوات و نيروگاه بندرعباس با ظرفيت ۱۰۰۰ مگاوات هم جزو پروژه هاي حرارتي آينده است.
ايران در نظر دارد تا اوايل فوريه سال ۲۰۰۳ يك نيروگاه برق با ظرفيت توليد ۱۲۷۲ مگاوات را به بهره برداري برساند.
انرژي هسته اي
تعداد زيادي از راكتورهاي اتمي ايران براي انجام فعاليتهاي تحقيقاتي مورد استفاده قرار مي گيرد. علاوه بر اين ساخت يك نيروگاه هسته  اي در جنوب بوشهر نيز در برنامه آينده اين كشور قرار دارد. ايران اعلام كرده است از نيروي هسته اي تنها براي اهداف صلح طلبانه استفاده خواهد كرد. در ادامه گزارشات عنوان شده ايران براي استخراج نفت و گاز طبيعي و صادرات آنها نيز از نيروي هسته  اي استفاده مي كند. اين كشور در نظر دارد تا پايان سال ۲۰۲۰ يك نيروگاه هسته  اي با ظرفيت ۶ هزار مگاوات را مورد بهره برداري قرار دهد.
در دسامبر ۲۰۰۲، ايران و روسيه به منظور همكاري مسالمت آميز در ساخت و بهره برداري پايگاه هسته اي ايران پروتكلي را امضا كردند.
قرار شد روسيه در راه اندازي نيروگاه هسته اي بوشهر كه ساخت آن در سال ۱۹۷۴ توسط آلمان آغاز شده بود به ايران كمك كند. به اين منظور ميلياردها دلار هزينه صرف اين كار شد. طي جنگ ايران - عراق، مركز انرژي هسته اي آسيبهاي زيادي ديد و بعد از آن قرارداد ۸۰۰ ميليون دلاري براي راه اندازي مجدد آن منعقد گرديد.
طبق گزارشات،قرار است تا پايان سال ۲۰۰۳، ۷۰درصد نيروگاه ساخته شود و پيش بيني شده است تا پايان سال ۲۰۰۴ اين نيروگاه مورد بهره برداري قرار گيرد. طبق گزارشات رسيده ساخت دومين نيروگاه انرژي هسته اي در بوشهر هم آغاز شده است و اين بار هم روسيه در ساخت آن همكاري دارد.

سايه روشن اقتصاد
چه كسي برنده است
008120.jpg

غوغايي كه در بورس اوراق بهادار تهران در بهار امسال پديدار و به افول ظاهري آن در ۱۵ مرداد امسال منجر شد، هنوز در محافل اقتصادي مورد بحث است.
پس از اعمال ۱۵ روزه محدوديت سقف قيمت ها و ايجاد صف هاي قابل پيش بيني براي سهام يكسري شركت ها، مجدداً  شرايطي در نظر گرفته شده است كه ابهامات آن خيلي بيشتر از شرايط قبل است. اين بار نيز سهامدار جزء به عنوان ابزار مورد استفاده قرار گرفته است در حالي كه بيشترين زيان از اين ماجرا نصيب سهامدار جزء مي شود. ظاهراً آقاي دكتر عبده نيامده مديريت را ياد گرفته اند و ابزار كار را شناخته  اند. البته ما كه عادت كرده ايم يك مدير قيم مآب بالاي سرمان باشد و خوب و بد را برايمان تشخيص دهد. آن هم خوب و بدمصلحتي كه اهداف آن همواره پشت پرده باقي مي ماند.
طبيعي است مديري كه عملكرد شفاف نداشته باشد نمي تواند حمايت سهامداران را جلب كند. شايد ايشان سهامداران را قابل نمي دانند، ولي بايد به عرض برسانم افرادي كه من در بورس مي شناسم تحصيل كرده، فهيم و آگاه مي باشند و حداقل ۸۰ درصد آنها تحصيلات ليسانس و بالاتر دارند. آيا شما فكر مي كنيد اين افراد نمي توانند خوب و بد خود را تشخيص دهند اگر به فرض محال نتوانند ، آيا بهتر نيست دبيركل به جاي دادن ماهي، ماهيگيري را به آنها ياد بدهند.
همه اين مطالب را كه بنده عرض مي كنم دبيركل نيز مي دانند اما مسئله چيز ديگري است. به نظر مي رسد معاملات بورس ميدان جنگي شده بين سازمان بورس و صاحبان عمده سهام و قربانيان اين جنگ نيز طبق معمول سهامداران جزء مي باشند. پس از دو هفته تلاش دكتر عبده براي عرضه سهام توسط سهامداران عمده و به نتيجه نرسيدن آن كه اخبار آن تمام و كمال بيرون درز مي كرد (حتي مشاجرات)، ايشان اين بار از اختياراتشان در جهت رسيدن به اهداف كه همان فشار آوردن به سهامداران عمده است، استفاده مي كنند؛ اما به چه قيمتي؟
البته اين روند به نظر منطقي نمي رسد. چرا بايد سهام به دور از قيمت هاي واقعي در بورس معامله شود. چنين شرايطي دوام نمي آورد و عواقب جبران ناپذيري خواهد داشت كه اثرات آن مدت هاي مديدي باقي خواهد ماند. اين شرايط مي تواند بورس را از گردونه معاملات خارج كند. اتفاقاتي كه از دو هفته قبل پيش بيني مي شد به وقوع پيوست. بله، خريد و فروش سهام خودرويي ها خارج از بورس. اگر شك داريد مي توانيد به نيازمنديهاي همشهري روزه سه شنبه ۲۸/۵/۸۲ مراجعه نماييد.
همچنين دوستاني كه در مورد باروري صنايع خودروسازي شك دارند مي توانند ويژه نامه هاي خودروسازان از روزنامه جام جم را مطالعه نمايد (چهارشنبه ۲۹/۵).
خلاصه اينكه اين كارزار برنده اي ندارد و همه بازنده ايم. من سهامدار جزء كه به پولم نياز دارم، سازمان بورس كه اعتبارش را از دست مي دهد و سهامداران عمده كه قيمت سبد سهام شان رشد نمي كند و مهمتر از همه از دست رفتن اعتبار ملي است.
چنين روندي كل سازمان بورس را زيرسئوال مي برد، دبيركل و همه كارشناسان را و حتي ما را كه به چنين شرايطي تن مي دهيم.
مطمئناً در اين ميدان سهامداران عمده نيز بيكار نمي نشينند. مثلاً مي توانند با اعمال فشار به شركت ها، نماد شركت موردنظر خود را بسته و EPS را هرچند كم تعديل نمايند. چنين روشي مي تواند در جهت بي اثر كردن استراتژي جناب مديركل پيش برود و كنترل قيمت ها را خنثي كند.
بنده باز هم فكر مي كنم كه جناب آقاي دكتر عبده به همه اين مطالب آگاهي كامل دارند. چرا كه بدون وقوف از چنين مسائل و تحليل هاي ساده اي نمي توانستند به اين موقعيت برسند.
به نظر مي رسد وضعيت پيچيده تر از اين حرف ها باشد و هدف چيز ديگري است. بهتر است در اين مورد قضاوت نكرده و منتظر بمانيم. البته اين مشكلات از ويژگي هاي سازمان هاي دولتي است، به نظر بنده خصوصي سازي خود سازمان بورس واجب تر است. آنوقت ديگر يك حامي مطلق وجود ندارد و حس پاسخگويي افزايش مي يابد.
تا به حال بازار بورس غيرسياسي ترين بازار ايران بوده است، شايد دليل اصلي مديران آن باشند و همين امر باعث شده است كه اين سازمان بتواند اعتماد عامه مردم را جلب كند. از بين بردن اين اعتماد كه ذره ذره جمع شده و به شكل كنوني درآمده درست نمي باشد، به هردليلي كه باشد. همچنين اين سهامداران جزء هستند كه به خريد و فروش سهام مي پردازند، سهامداران كل شايد فقط سالي يكبار سبد سهام خود را تغيير دهند. بنابراين متضرر ساختن سهامداران جزء نتيجه اي غير از ركود بازار ندارد.
با توجه به اين كه تا به حال عدم شفافيت در عملكرد شركت ها را داشتيم نبايد اجازه داد كه عدم شفافيت به سازمان بورس نيزتسري يابد.
برندگان ناحق
008145.jpg

محمد محمدرضايي به ايرنا گفته است: براي حمل و نقل و تحويل گندم در سيلوهاي سازمان غله هزينه هاي بالايي از كشاورزان منطقه بيجار دريافت مي شود.
نماينده مردم بيجار گفت: طبق  دستورالعمل  شوراي  اقتصاد دولت  بايد هزينه  حمل گندم  از مراكز خريد به  سيلوها را پرداخت  كند، لذا اخذ چنين  كرايه هايي  خلاف قانون  است .
محمد محمدرضايي  در گفت وگو با خبرنگار  ايرنا افزود: برخي  از شركت هاي  دولتي  و غيردولتي  با اعلام  قيمت هاي  غيرواقعي  و پايين  در مناقصه هاي  سازمان  تعاون  روستايي  به  ناحق  برنده  مي شوند.
به  گفته  وي ،  اين  شركت ها به  دليل  آنكه  حمل  و نقل  گندم  را در انحصار خودمي گيرند، مي توانند از اين  طريق  سوءاستفاده  و از كشاورزان  كرايه هاي  بالااخذ كنند.
به  اعتقاد وي ، نظارت  سازمان  تعاون  روستايي  كه  مسئوليت  خريد بخشي  ازگندم  را براي  سازمان  غله  به  عهده  گرفته ، بر عملكرد اين  شركت ها كافي نيست .
به  گفته  وي ، طبق  اعلام  برخي  منابع  غيررسمي ارقام  واردات  مازاد بر نيازكشور بالغ  بر چهار ميليون  تن  مي شود كه  يكي  از دلايل  آن پيش بيني  نادرست  از ميزان  توليد داخلي  بود. وي  اضافه  كرد: سال  گذشته  وزارت  بازرگاني  مدعي  بود كه  پيش بيني  وزارت  جهادكشاورزي  درست  نبوده ، لذا بيش  از حد نياز گندم  وارد كشور شده  است .
نماينده  بيجار گفت : بخشي  از طلب  كشاورزان  در خريد تضميني  گندم  از سوي دولت  پرداخت  نشده  است .

اقتصاد
ادبيات
انديشه
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
مدارا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  مدارا  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |