پنج شنبه۲۰ شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۵۷ - Sep.11, 2003
علمي فرهنگي
Front Page

ساعت سرنوشت
013705.jpg
سرآغاز: جلوي تلويزيون نشسته ام و اخبار را از يكي از كانال هاي اروپايي تعقيب مي كنم. چند روز است كه وقايع ۱۱ سپتامبر همه اخبار جهان، از جمله خبر سركوب سنگين فلسطينيان را تحت الشعاع قرار داده است. اساساً هيجان ناشي از اين حمله ها تمام دنيا را گرفته است. مردم آمريكا اينك آشكارا تعبير ببر كاغذي را براي قدرت عالمگير خود مناسب يافته اند و با نخستين تهديدهاي شتاب آلود بوش وحشت زده كه تعبير جنگ صليبي را بكار برده است از همان نخستين دقايق، انگشت اتهام را به سوي جهان اسلامي نشانه رفته اند. جهاني كه اكنون در عرصه جهاني شدن آشكارا مرزها را پشت سرگذاشته و حدود خود را نه با مرزهاي جغرافيايي كه با سرحدات پنهان فرهنگي و بيشتر ايدئولوژيك مشخص مي كند.
خبري كه از تلويزيون پخش مي شود نقطه پاياني است بر تمامي شايعات. گوينده تلويزيون اسامي ۱۹ نفري را قرائت مي كند كه در اين حملات تروريستي جان خود را از دست داده اند و البته همگي اسامي اسلامي دارند. تصاوير محمد عطا و مروان الشحي با پس زمينه حملات روز سه شنبه درآميخته است و ترانه مشهور my heart will go on پخش مي شود: قلب من ابدي خواهد ماند. ترانه اي كه گفته مي شد بسيار مورد علاقه مهندس محمدعطا مرد شماره يك اين عمليات بود. اما آيا عطا به آنچه كه از وراي اين كلمات جستجو مي كرد دست يافته است؟ قضاوت درباره وقايع ۱۱ سپتامبر كه اثرات آن نه اكنون كه حتي پس از سال ها با چهره هايي ديگر نوبه نو خواهد شد، بسي زود مي نمايد.
اميد نيايش
ساعت سرنوشت
مردان جوان عرب وارد فرودگاه بوستون مي شوند. همه چيز كاملاً عادي است. دو جوان عرب مانند ديگر مسافران بليت هاي خود را به مأموران نشان مي دهند. العمري در صندليc3 و عطا درd8 جاي مي گيرند. لحظاتي بعد پرواز شماره ۱۱ بويينگ ۷۶۷ متعلق به خطوط هوايي امريكا با غرشي گوشخراش فرودگاه را به سوي لحظات تكرار نشدني تاريخ ترك مي كند. ساعت ۴۵: ۸ بامداد روز سه شنبه ساكنان نيويورك آنچه را مي ديدند باور نداشتند. بويينگ ۷۶۷ ققنوس وار از قسمت شمالي به برج شمالي ساختمان تجارت جهاني اصابت كرد و در فاصله اي كه نفس ها در سينه حبس شده بود جز خاكستر و آتش، چيزي از خود برجاي نگذاشت و البته اين پايان ماجرا نيست. لحظاتي بعد خبرگزاري ها تصاويري را به دنيا مخابره كردند كه بيشتر به فيلم هاي سينمايي هاليوودي مي ماند. رأس ساعت ۳:۹ پرواز شماره ۱۷۵ بويينگ ۷۶۷ به برج جنوبي ساختمان تجارت جهاني برخورد مي كند؛ تقريباً در بين طبقه هاي ۸۷ و ۹۳.
در فاصله اين ۱۵ دقيقه مركز كنترل هوايي ارتش ايالات متحده از تمامي هواپيماهاي در حال پرواز مي خواهد با پيروي از دستورها در نقاطي كه تعيين مي شود فرود آيند و در غير اين صورت هدف قرار خواهند گرفت. كاخ سفيد و ساختمان كنگره تخليه مي شود و جرج بوش را به پايگاهي در فلوريدا مي برند و او از آنجا پيامي زنده براي مردم امريكا مي فرستد. خاك آمريكا براي دومين بار در تاريخ اين كشور هدف حمله قرار گرفته است.
* * *
آنچه در جريان بود بعدها بزرگترين عمليات تروريستي تاريخ لقب گرفت. عملياتي كه سمبل هاي قدرت اقتصادي و نظامي آمريكا را هدف گرفته بود. در حقيقت تعدادي از دانشجويان مهندسي ، نقش محوري را در طراحي و اجراي استادانه اين عمليات داشتند. براساس تحقيقات پليس آلمان ۷ نفر از كساني كه نامشان در ليست ۱۳ نفره اف.بي.اي جاي داشت، از دانشجويان دانشگاه فني هامبورگ بودند.
شماره ۱
عطا كه هنگام به عهده گرفتن عمليات مرگبارش در ۱۱ سپتامبر ۳۳ سال داشت، از ۸ سال پيش از اين زمان در آلمان اقامت گزيده بود. مصري بود و فارغ التحصيل رشته معماري از دانشگاه قاهره (۱۹۸۰) .او با پشتكار وصف ناپذيرش از دانشگاه تكنيك هامبورگ آلمان بورس تحصيلي گرفته بود و در يك شركت برنامه ريزي شهري كارآموزي مي كرد.
نيروها يا ايده هايي كه محمد عطا را منقلب كردند. مشخص نيست. اما آنچه روشن است اين كه، عادات او از دو سال قبل از ۱۱ سپتامبر شروع به تغيير كرده بودند.
عطا در دوم مي ۲۰۰۱ با ويزايي كه در هامبورگ صادر گرديده بود وارد ايالات متحده شد و پس از دو هفته آپارتماني را در هاليوود اجاره و شروع به تمرين پرواز روي يك هواپيماي تك موتوره كرد كه در پالم بيچ اجاره كرده بود.
مطابق اسناد اف.بي.اي، عطا در ۲۸ آگوست يك بليت بي بازگشت براي ۱۱ سپتامبر در پرواز شماره ۱۱ امريكن ايرلاينز رزرو كرد. او همچنين بهاي بليط عبدالرحمن العمري را كه عطا را در همان پرواز همراهي مي كرد پرداخت.
آنها روز قبل از حمله را با يك ديگر در ساوس پورتلند و اسكاربوروگ سپري كردند. در صبح ۱۱ سپتامبر به فرودگاه پورتلند رفتند و از آنجا به فرودگاه لوگان در بوستون عزيمت كردند و در پرواز شماره ۱۱ جاي گرفتند.
به گفته ديتمار ماخول يكي از استادان محمد عطا و دو تن از دوستان آلماني تبارش كه در سال ۱۹۹۵ حدود سه ماه ميهمان محمد در قاهره بودند، او مردي بود با هوش سرشار و اعتقادات مذهبي.
رالف بودنشتاين يكي از دوستان عطا معتقد است كه «او از نظر فرهنگي ضد غرب نبود، پروسه اسلو و نيز نقش سازمان ملل و امريكا و اروپا در جنگ خليج فارس او را كاملاً شوكه كرده بود. اين جريانات بسياري از مردم خاورميانه را متأثر ساخت...»
ماخول استاد راهنماي پايان نامه عطا مي گويد: «تز او در مورد برنامه ريزي شهري كه در سال ۱۹۹۹ ارايه شد بسيار دقيق و عالي بود. تز با جملاتي در تشكر از استادان و نقل قول برجسته اي از قرآن خاتمه مي يافت». او اين نقل قول را به خاطر نمي آورد، ولي مضومن آن را چنين بيان مي دارد: زندگي و مرگ من، پرستش و ستايش من براي الله است، او كه پروردگار جهانيان مي باشد.
اگر او سخن بگويد
ديتمار ماخول استاد پيشين عطا در دانشگاه هامبورگ مي گويد: «اگر ديگر بار محمد را مي ديدم، تنها يك كلمه براي گفتن داشتم: چرا؟» سؤالي كه شايد بسياري ديگر دوست دارند از اين جوان عرب- جوان محجوب و خجل ديروز كه اينك در غرب ديوي زشت سيرت و نفرت انگيز است بپرسند. اين پرسش با جملاتي كه به بن لادن منسوب است پاسخ داده مي شود: «ما با آنان به شيوه خودشان برخورد كرديم. آنهايي كه زنان و كودكان بي گناه ما را مي كشند...» و فودا در برابر دوربين شبكه الجزيره چنين مي گويد: حال بايد امريكاييان از خود بپرسند چه عاملي سبب شد تا تعدادي از مردان جوان عرب كه برخي از آنان تحصيلات عالي داشتند... برخي از خانواده هاي ثروتمند عرب بودند و جملگي در اوج جواني، داوطلبانه خود را در آغوش مرگ افكندند.
روشنفكران امريكا اما، گويي پيام را دريافت كرده اند: «... اما ما در خلق هيولاها بي گناه نيستم، بي ترديد آنها مسئول اعمال خويشند ولي ما نيز در آفرينش آنان نقش داريم... آن هنگام كه ما انسان ها را له مي كنيم و به آنها هجوم مي بريم، زندگي شان را تحقير مي كنيم.
اينك دنيا از گناهان ما خشمگين است و مردمي كه از هليكوپترهاي آپاچي و اف-۱۶ هايي كه ما به اسرائيل داده ايم آسيب ديده اند ، انتقام خود را باز مي ستانند. من اعتقاد دارم كه ما اشتباه هاي جدي، هم از جنبه اخلاقي و هم در عمل در خاورميانه و جاهاي ديگر مرتكب شده ايم. ما هرگز از فرجام اين اعمال خود ايمن نخواهيم بود. اينك بايد راهي نو و برنامه اي نو برگزينيم، براي جبران مافات و جلوگيري از تكرار هر آنچه كه ممكن است آنان را بازگرداند.
صبح سه شنبه آن دو هواپيما را تنها خشم هواپيما ربايان به برجها نكوبيد بلكه آنها هدفي ژئوپولتيك داشتند و در حقيقت سمبل هاي اقتصادي و ميليتاريسم امريكا را هدف قرار دادند.»
* * *
تخريب سمبل هاي قدرت مادي- مركز تجارت جهاني و قدرت نظامي- پنتاگون، در ساعات بامدادين روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ چالشي خشونت بار بود بر عليه تفوق امريكا به عنوان سمبل جوهري كه غرب ناميده مي شود و در بعدي فراتر فريادي بود بر عليه تجددگرايي سر سپرده شرق كه اين تفوق آن را مشروعيت بخشيده است. فرياد اعتراض، نمايانگر اعتراف به ناتواني در دارا بودن جايگاه برتر و تعيين كننده در توصيف و تعريف محيط زندگي، بهره برداري از طبيعت و تخصيص منابع و ارزش ها در پيرامون باشد.
«افرادي كه حادثه ۱۱ سپتامبر را شكل دادند به اين حقيقت وقوف داشتند كه ناآشنا در سرزمين خود و بيگانه در جهان مي باشند و اين خود نهايتي جز استيصال و خشونت را نمي طلبد. در واقع اقدام آنها چيزي نبود جز تلاش براي تعريف و دفاع از فضاهاي اجتماعي خود، مرزهاي فرهنگي و موقعيتي كه در حيطه وسيع تر قدرت دارند.»
«بن لادن و اكثر اعضاي گروه او از خانواده هاي مرفه عرب مي باشند. اينان سمبل هاي تفوق امريكا را به جهت تأثير سمبوليك آن مورد حمله قرار دادند چرا كه اين تصور را داشتند كه مي بايستي به گونه اي واضح به نخبگان حاكم در كشورهاي جهان سوم يادآوري كنند كه تجدد مبتني بر مصرف گرايي و تخريب سنت ها بر بطن تحليل تاريخي ناظر بر حوادث جوامع غربي تنها استثمار، فقر و تحقير را به همراه دارد.»
* * *
مادام كه امپرياليسم نوين با قالب هاي نامريي، سايه حضور خود را بر جهان به اصطلاح سوم گسترده است پديده هايي چون سوسياليسم انقلابي، بنيادگرايي اسلامي و... را بايد واكنش هايي بسيار طبيعي برشمرد.
چاره را نه در برخورد كه در ايجاد زير ساختهايي نوين براي دنيايي بايد ديد كه روز به روز كوچكتر مي شود و شكافهايش روز به روز عريانتر و عميق تر. اگر سوسياليسم انقلابي شكست خورد، اگر بنيادگرايي اسلامي سركوب شود باز مؤلفه اي ديگر در نقطه اي ديگر مسئوليت مبارزه با اين بنيادهاي نابرابر را بر دوش خواهد كشيد.

منابع در دفتر روزنامه موجود است.

نامه اي به رئيس جمهور:
لطفاً پرسش نكنيد!
013710.jpg
* نام و مشخصات اين معلم،
در دفتر گروه علمي
فرهنگي روزنامه
محفوظ است.
رئيس جمهور عزيز
طبق رويه چند سال اخير، در مراسم آغاز سال تحصيلي، پرسشي از طرف شما مطرح و براي پاسخ آن، فراخوان عمومي اعلام مي شود. به عنوان يك معلم، از شما خواهش مي كنم امسال و در آغاز سال تحصيلي جديد، پرسش نكنيد، زيرا:
۱- پرسش نكنيد، چون خود معلم ها پرسش هاي زيادي دارند كه بايد به آنها جواب داده مي شد،  ولي يا جواب داده نشده و يا پاسخ ها، قانع كننده نبوده است.
۲- پرسش نكنيد، چون در شرايطي كه گاهي حقوق معلمان را تا اواخر برج هم نمي توانند بدهند، براي پرسش حضرت عالي، ستاد تشكيل مي گردد و علاوه بر حرف، كلي وقت و نيرو، هزينه هاي زيادي هم براي آن مصرف مي شود.
۳- پرسش نكنيد، چون مملكت ما، مملكت تشريفات و ظاهرسازي است. اگر تلاش هايي كه براي پرسش مهر صورت مي گيرد و امكاناتي كه براي آن صرف مي شود از روي صداقت و تعهد باشد، باز تا حدودي قابل تحمل است، اما...
۴- پرسش نكنيد، چون نتايج اين پرسش ها، ما را به جايي نمي رساند. اصلاً چه كسي قصد دارد كه از پاسخ ها و نتايج اين پرسش ها استفاده اي بكند؟
۵- پرسش نكنيد، چون نه پاسخ ها جدي گرفته مي شوند و نه به پرسش هاي برخاسته از اين پاسخ ها، كسي جواب مي دهد و البته نه كسي به پرسش ها و مطالبات قبلي كودكان و نوجوانان و جوانان پاسخ داده است.
۶- پرسش نكنيد، چون دانش آموزان آن قدر مسابقات هشت گانه و نه گانه و ورزشي و غيره دارند كه سرشان با آنها گرم است و مي توان يا از اين پرسش صرف نظر كرد و يا آن را در قالب همان مسابقات اجرا نمود تا كار به تشكيل ستاد و همايش و چيزهاي ديگر نكشد.
۷- پرسش نكنيد، چون اين پرسش و پاسخ، به نوعي به ايده آل گرايي مي انجامد كه براي شرايط فعلي ما مناسب نيست. اجازه بدهيد ما به يك وضعيت تعادلي برسيم، وقت براي ايده آل و بلندپروازي ها زياد است!
۸- پرسش نكنيد، چون خيلي از مسئولان محترم، از پرسش شما به عنوان سپر بلا استفاده كرده و از خود سلب مسئوليت مي كنند.
۹- پرسش نكنيد، چون قبل از طرح پرسش، خيلي ها بايد ياد بگيرند كه شنونده هاي خوبي باشند.
۱۰- پرسش نكنيد، چون روحيه پرسشگري شما بسيار قابل احترام و با ارزش است؛ اما چنين روحيه اي در يك فضاي منطقي و مثبت قابل درك خواهد بود.
۱۱- پرسش نكنيد، چون شايد شما توانايي پاسخ به اين پرسش ها را داشته باشيد، ولي وقتي در كلاس، دانش آموزان همين پرسش ها را از ما مي كنند، به زحمت مي توانيم به آنها جوابي بدهيم.
۱۲- پرسش نكنيد،  چون بعضي پرسش ها، داغ دل آدم ها- به خصوص اگر معلم باشند- را تازه مي كند و آنگاه است كه لبخند تلخي بر لبان امثال من مي نشيند و با خود زمزمه مي كنم كه :  دل خوش سيري چند؟!
ارادتمند شما- يك معلم پرسشگر *

جشنواره توانمنديهاي جهانگردي كشور در شهر بانه كردستان آغاز شد
گروه علمي فرهنگي: جشنواره توانمنديهاي جهانگردي استانهاي كشور روز چهارشنبه در دامنه كوه «آربابا» در شهر مرزي بانه در استان كردستان آغاز شد.
در اين جشنواره جاذبه هاي گردشگري، آداب و رسوم و فرهنگ و هنر استانهاي خراسان، كردستان، بوشهر، سيستان و بلوچستان، كهكيلويه و بويراحمد، آذربايجان شرقي و غربي معرفي مي شود.
هدف از برگزاري اين جشنواره در شهر بانه علاوه بر معرفي جاذبه هاي گردشگري منطقه، آشنايي شركت كنندگان با بازارچه مرزي «سيرانبند» و فراهم كردن بستر رقابت تجاري اين شهر با بازارچه هاي ديگر كشور عنوان شده است.

رئيس سازمان ايرانگردي و جهانگردي:
اقبال گردشگران به ايران در گرو برخورد صحيح با آنان است
گروه علمي فرهنگي: رئيس  سازمان   ايرانگردي  و جهانگردي  گفت : در صورتي كه  با گردشگران  درست برخورد كنيم  آنها براي  سفر به   ايران  اقبال  بيشتري  نشان  مي دهند.
دكتر طه  عبدخدايي  در حاشيه  جشن  شهريور كرمان  در گفت وگو با ايرنا افزود: مردم  با ميهمان نوازي  و برخورد مناسب  نقش  مهمي در جذب  گردشگر به   ايران  دارند.
وي  با اشاره  به  درآمدزايي  و اشتغالزايي  صنعت  گردشگري  گفت : با توجه  به ايجاد پنج  شغل  از ورود هر گردشگر به   ايران ،  اين  صنعت  مي تواند سهم  بالايي در اشتغالزايي  جمعيت  جوياي  كار كشور داشته  باشد.
عبدخدايي  با اشاره  به اينكه  مردم  درآمد كافي  براي  سفر گران  قيمت  ندارند، گفت : سازمان   ايرانگردي  به  دنبال  فراهم  آوردن  سفر ارزان  براي  خانواده هاي  ايراني  است .
رئيس  سازمان   ايرانگردي  و جهانگردي  از دادن  بن  سفر به  خانواده ها و راه اندازي  خانه هاي  ارزان  ويژه  مسافر به  عنوان  بخشي  از طرحهاي  در حال  بررسي سازمان  در اين  زمينه  نام  برد.
وي  با بيان   اينكه  تا زماني  كه  گردشگري  در داخل  رونق  نيابد، نمي توانيم  صنعت   ايرانگردي  را جهاني  كنيم ، خاطرنشان  كرد: برگزاري  جشنواره هاي  گردشگري  اقدامي  كارآمد در تعامل  اقوام  مختلف  ايراني  براي  شناخت  از فرهنگ  يكديگر و گسترش  جهانگردي  است .

بندر گمشده نجيرم، معماي جاده ابريشم را مي گشايد
013905.jpg
گروه علمي فرهنگي: راز بندر گمشده «نجيرم» در استان بوشهر به عنوان يك بندر نمونه تمدن اسلامي در مسير جاده ابريشم، گشوده مي شود.
به گزارش «ميراث خبر»، يك گروه پژوهشي متشكل از پزشكان دانشگاه علوم پزشكي بوشهر با دنبال كردن رد اين بندر در متون تاريخي و كاوش سواحل خيلج فارس از بندر «سي نيز» تا بندر «دير» سرانجام در زمستان ۸۱ به مداركي برخوردند كه نشان مي داد بندر گمشده نجيرم، زير آبرفت هاي رودخانه اي دشت غربي نهر «مند» در زيارت ساحلي بوشهر دفن شده است.
پلان كوچه ها، معابر و ساختمان هايي با كف ساروج و ديوارهاي سنگ گچي كه در ضلع جنوب غربي امامزاده زيارت ساحلي پيدا هستند تا شعاع ۶۰۰ متري اين جلگه آبرفتي گسترده شده است.
به اعتقاد كارشناسان، معماري امامزاده زيارت ساحلي با گنبدي مرتفع و هرمي شكل، يادگار معماري اسلامي در حاشيه خليج فارس است كه مشابهت هايي با مقبره دانيال نبي در شوش يا مقبره مير محله حنيفه در خارك دارد و كاوش در معماري اين امامزاده مي تواند رازگشاي معماهاي ناشناخته بندر نجيرم باشد.
سيد محمد تقي مصطفوي در كتاب اقليم فارس آورده است: بندر نجيرم در قرن چهارم هجري داراي دو مسجد بوده است و شبستان يكي از اين مساجد در سنگ كنده شده بود.
اين بندر به عنوان بندر ميانه در مسير جاده ابريشم و مسير انتهاي كاروانروهاي ايالات مركزي فلات ايران، داراي اقتصاد بازرگاني با توان بالاي داد و ستد بود و به عنوان پشتيبان بندر سيراف نقش بار انداز كالاهاي آفريقاي شرقي، اقيانوس هند و درياي عمان و آسياي جنوب شرقي را ايفا كرده است.
همچنين بنا بر نوشته هاي «محمد طاهري» در كتاب سفرهاي دريايي سلمين در اقيانوس هند، پس از ويراني سيراف، كشتي هاي غول پيكر اقيانوس پيما در اين بندر لنگر انداختند و نام ناخداهاي اهل اين بندر در تاريخ دريانوردي نگاشته شده است.
تكه سفال هاي يافت شده در حوالي بندر نجيرم از نوع لعاب صدف دار است كه با رنگ هاي آبي فيروزه اي، سبز، زرد و نارنجي نشان از سفال سازي و نوآوري ايرانيان در سده هاي دوم و سوم هجري دارد.
دكتر «ايرج نبي پور» و دكتر «سيد رضا امامي» از دانشگاه علوم پزشكي بوشهر كه گروه كاوش يافتن نجيرم را تشكيل داده و رهبري كرده اند، اميد دارند با گشودن راز اين بندر، اسرار جاده ابريشم آشكار شود.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |    شهري    |
|   علمي فرهنگي    |    گلستان كتاب    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |