پنج شنبه۲۰ شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۵۷ - Sep.11, 2003
محيط زيست
Front Page

نقش فقر در ويراني محيط زيست
013690.jpg
با روند شتابان افزايش جمعيت تقاضا براي غذا و مسكن و ساير نيازهاي اوليه به شدت روبه
افزايش دارد، كه در نهايت به فرسايش خاك و نابودي جنگل ها و بيشه زارها منتهي شده است
در ادبيات ملل فقر را به معناي نداشتن امكانات اوليه رفاهي مي دانند وافرادي راكه چنين امكاناتي ندارند فقير مي نامند.
اما معمولا فقر را برآورده نشدن نيازهاي بشري به حد كفايت تعريف كرده اند اين تعريف بي درنگ دو سئوال ديگر را مطرح مي كند: نيازهاي اساسي كدامند؟ و اقناع آنها تا چه حد كافي محسوب مي شود؟
در اين خصوص تعاريف فراواني مي توان يافت كه در فاصله دو مرز نهايي قرار مي گيرد كه يكي از آنها نيازهاي اساسي بشر را عواملي مي داند كه موجبات بقا و حيات آدمي را فراهم مي كند و ديگري نيازهاي مزبور را بر حسب سطح متوسط زندگي جامعه اي معين ارائه مي دهد. ولي در ادبيات جامعه شناسي ،فقر دو نوع ملاك مي تواند داشته باشد. فقر مطلق و فقر نسبي.
اين شناخت متضمن الصاق برچسب قيمت به جوامع زندگي (مرز فقر) است و فقير محسوب داشتن كساني كه درآمد آنها پايين تر از رقمي معين باشد .موقعي كه ملاك نسبي را بكار ببريم و پايين ترين بخش توزيع درآمد را گروه فقر تشكيل مي دهد و وقتي كه فقر بر حسب فاصله پايين ترين قشر جامعه يا قشر متوسط تعريف گردد ملتفت مي شويم كه به تعريف فقر بر حسب نابرابري اجتماعي نزديك مي شويم .چنين تعريفي بر اين فرض مبتني است كه تا زماني كه نابرابري اجتماعي وجود داشته باشد فقر نيز وجود خواهد داشت و از اين جهت مساله اي كه مطرح مي شود اين است كه جامعه حاضر است تا چه حد نابرابري را تحمل كند؟
و چرا جوامع ثروتمند در نيمكره شمالي جهان بايد نگران انفجار جمعيت و گسترش فقر توده گير در كشورهاي در حال توسعه باشند؟
كشاورزان كانزاس يا زنان خانه دار توكيو كه مسائل مربوط و خاص خود را دارند به كدام دليل عملي بايد دلواپس گرسنگي اتيوپيايي ها يا غرق شدن بنگلادشي ها در سيلاب باشند؟ وانگهي دست كم از زمان فراعنه تاكنون ميان فقير و غني شكاف هاي عميقي وجود داشته است و قحطي ها و مصايب طبيعي پديده آشناي همه قرون است. و از آنجا كه فقر همواره وجود داشته اما هيچگاه ثروتمندان را ترغيب نكرده است كه شيوه زندگي خود را به نفع تهي دستان كنار بگذارند، غيرواقع بينانه خواهد بود كه از جوامع ثروتمند شمال بخواهيم به اين دليل كه سوءتغذيه جهاني توهيني به شرافت انساني است كار بيشتري انجام دهند.
اما در بازگشت به قرن بيستم زماني كه جهان جمعيتي بالغ بر ۶/۱ ميليارد نفر در خود جاي داده بود،  آلودگي و تخريب محيط زيست در بعضي از مناطق به ويژه در نيمكره شمالي جايي كه شهرهاي صنعتي اوليه روبه گسترش داشت. در سالهاي مياني اگرچه جمعيت جهان به ۵/۲ ميليارد نفر رسيد ولي صنعتي شدن كشورها با رشدي سه برابر نسبت به افزايش جمعيت شتاب بيشتري داشت و متناسب با آن، آلودگي ها و تخريب  محيط زيست به مراتب ابعاد گسترده تري نسبت به اوايل قرن بخود گرفت.
روند تغييرات همچنان با شتاب ادامه پيدا كرد تا آنكه در آخر قرن جمعيت جهان به حدود ۶ ميليارد نفر رسيد، بطوري كه فعاليت اقتصادي در طول ۵ دهه فوق نسبت به قبل از رشد ۴۰۰% برخوردار شد. اين نرخ بالاي رشد طبيعي است كه فشار بر منابع را به حداكثر سرعت خود برساند. آب، خاك و هوا به شدت آلوده شوند و پوشش گياهي و جانوري از نظر تنوع گونه ها و سطح زيرپوشش در وضعيتي بسيار شكننده قرار گيرد بطوري كه طبق آمار فقط از سالهاي مياني قرن حاضر به اين سو، جهان حدود يك پنجم خاك زراعي، يك پنجم جنگل هاي استوايي و دهها هزار نوع از نباتات و حيوانات خود را از دست داده است. در جوامعي كه معيشت آنان بر پايه كشاورزي سنتي و دام استوار است. بقول تافلر هنوز در دوران تمدن كشاورزي به سر مي برند و با بيل و كلنگ در عصر فراصنعتي به بقاي متزلزل خود ادامه مي دهند ،مردماني كه نحوه زندگي آنها بستگي تام به زمين، دام و مرتع معيارهاي ثروت در آن جوامع دارتد با روند شتابان افزايش جمعيت در اين جوامع تقاضا براي غذا و مسكن و ساير نيازهاي اوليه به شدت روبه افزايش دارد، كه در نهايت به فرسايش خاك و نابودي جنگل ها و بيشه زارها منتهي شده است، يك دور باطل روزبه روز فقر و گرسنگي را تشديد مي كند. حال چگونه مي توان اين دور باطل را شكست. حذف دام؟ مهاجرت؟ كمك هاي مادي؟ يا تغيير در شيوه زندگي؟ آيا به انسان مي توان گفت به محيط زيست دست نزند چرا كه زندگي آيندگان در خطر مي افتد؟ يا ازجنگل هيزم جمع نكند چرا كه لايه اوزن شكاف برمي دارد و سرطان پوست مردم استراليا يا اروپا را تهديد مي كند؟
آمريكاييان با داشتن ۴% از كل جمعيت جهان به تنهايي ۲۵% از ميزان CO2 جهان را توليد مي كنند و با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و برملاشدن حقايق پشت پرده معلوم شد كه كشورهاي بلوك شرق چه ميراث شوم زيست محيطي از خود باقي گذاشته اند و چين و هند هر دو كشور با رشد بالاي جمعيت چه فشار فزاينده اي بر منابع خود وارد مي سازند.
چين در فاصله سالهاي ۱۹۴۹ تا ۱۹۸۲ مصرف ذغال سنگ را بيست برابر افزايش داده است. در هند نيز ميزان گاز سولفور دي اكسيد متصاعدشده از سوختن ذغال  و نفت از دهه ۱۹۶۰ به بعد تقريبا سه برابر شده است و اما براساس گزارش سازمان بهداشت جهاني شهرهاي دهلي نو و تهران از نظر سولفور دي اكسيد و ساير آلوده كننده ها در ميان شهرهاي جهان رتبه اول را دارند و باز هم نيمي از اين معضلات زيست محيطي را فقر تشكيل مي دهد.
چنانكه ۲/۱ ميليارد نفر از جمعيت جهان با كمتر از يك دلار و در حدود نصف جمعيت جهان با كمتر از دو دلار در روز زندگي مي كند.
محدوديت در انتخاب و فرصت ها اين افراد را محكوم به زندگي هايي كرده است كه گرسنگي، بيماري، بي سوادي، بيكاري و نااميدي را در پي دارد.
اغلب اوقات آنها از غذا، آب آشاميدني سالم، اقدامات بهداشتي، آموزش خدمات درماني و خدمات انرژي هاي نو به ميزان كافي برخوردار نمي شوند.
در اجلاس هراره كه در سپتامبر ۲۰۰۰ برگزار شد ۱۴۷ تن از سران كشوري و دولتي از ۱۹۱ كشور بيانيه هراره را كه بيان كننده اهداف ويژه اي براي توسعه و كاهش فقر است، پذيرفتند و متعهد شدند تا سال۲۰۱۵:
_نسبت مردمي را كه از گرسنگي رنج مي برند، دسترسي به آب آشاميدني قابل خريد و سالم ندارند، با كمتر از يك دلار در روز زندگي مي كنند به نصف كاهش دهد.
- اطمينان حاصل كنند تمامي پسران و دختران يك دوره كامل از آموزش هاي ابتدايي را مي گذراند.
- هر دو جنس از نظر آموزشي از حق يكساني برخوردار شوند.
- ميزان مرگ و مير مادران را در هنگام بارداري و زايمان تا سه چهارم كاهش دهند.
- از انتشار ويروس ايدز، مالاريا و بيماريهاي مهم ديگر جلوگيري كرده و در جهت كاهش و ريشه كني آنها تلاش كنند.
- تا سال ۲۰۲۰ به پيشرفت و بهبود قابل توجهي در سطح زندگي حداقل صد ميليون نفر از مردمي كه در محله هاي كثيف و فقيرنشين زندگي مي كنند دست يابند.
اما هر چند تعداد قابل توجهي از مردم فقير در كشورهاي در حال توسعه زندگي مي كنند ولي بيشتر از افرادي كه در فقر بسيار شديد به سر مي برند در كشورهاي در حال توسعه سكونت دارند.
اما واقعيت اين است كه از ۶/۴ ميليارد نفر در كشورهاي در حال توسعه:
- حدود ۸۰۰ ميليون نفر از غذاي كافي كه لازمه يك زندگي سالم، فعال و طبيعي است برخوردار نيستند.
- بيشتر از ۸۵۰ ميليون نفر بي سوادند.
- بيشتر از يك ميليارد نفر به منابع آب سالم دسترسي ندارند.
سهم خانوارهاي روستايي در كشورهاي در حال توسعه در دسترسي به آب سالم به بيشتر از پنج برابر در سي سال گذشته افزايش يافته است و روش هاي پيشگيري از بارداري ناخواسته تنها در ۵۰درصد در كشورهاي در حال توسعه اجرا مي شود.
از طريق تجارت و سرمايه گذاري و اصلاحات در موارد ديگري نظير نظام هاي حكومتي مالياتي، قانوني و زيربنايي كشورهايي كه با موفقيت به اقتصاد جهاني ملحق شدند شاهد افزايش درآمد سرانه تا بيش از ۵/۰در سال در دهه ۹۰ بودند و حتي پيشرفت كشورهايي نظير چين، هند، اوگاندا و ويتنام منجر به كاهش جهاني ميزان فقر شده است.
در دهه ۹۰ چين تعداد افرادي را كه در فقر شديد زندگي مي كردند از ۳۶۰ ميليون به ۲۱۰ميليون كاهش داده است.
فقر در اوگاندا تا ۴۰درصد و در ويتنام تا نصف كاهش يافته است اكنون بسياري از كشورهاي در حال توسعه به آموزش اوليه جهاني براي پسران و دختران دست يافته اند يا در مسير رسيدن به آن هستند.
بيش از ۶۰درصد مردم دنيا در ۴۳ كشور زندگي مي كنند كه هدف كاهش نسبت مردمان گرسنه تا نصف رسيده اند يا در حال رسيدن به آن هستند.
علي رغم اين پيشرفت ها مشكل فقر در مقياس جهاني همچنان ادامه دارد.
دبيركل سازمان ملل (كوفي عنان) از كشورهاي اهداءكننده درخواست نمود به منظور رسيدن به اهداف اجلاس هزاره سطح كمكهاي اهدايي را تا دو برابر يعني ۱۰۰ ميليارد دلار در سال افزايش دهند.
بانك جهاني در گزارشي كه در ژانويه ۲۰۰۲ منتشر شد به نتايج مشابهي رسيد مبني بر اينكه كمكهاي اضافي ۴۰ تا ۶۰ميليارد دلار در سال براي دستيابي به اين اهداف مورد نياز مي باشد.
رئيس كل بانك جهاني اظهار كرد كه كمكهاي جاري به سختي توانسته است به ميزان تقريبي ۵/۰ درصد توليد ناخالص ملي كشورهاي توسعه يافته برسد و اين در حالي است كه اين ميزان كمتر از هدف ۷/۰درصد مورد توافق رهبران جهان در سال گذشته است. در كنفرانس جهاني در زمينه سرمايه گذاري براي توسعه كه در مارس ۲۰۰۲ مكزيكو برگزار شد، بسياري از رهبران جهان در پاسخ به اين فراخوان سازمان ملل و ديگران متعهد شدند كه تا سال ۲۰۰۶ هر ساله مبلغ ۱۲ ميليارد دلار كمك اضافي بكنند.
اگرچه مقادير تعهدشده به سطوح مورد نياز نرسيده ولي آنها روند در حال كاهش كمكها را معكوس كرده اند و اگر اين كمك ها به نتيجه و جواب دلخواه برسد كشورهاي اهداكننده ترغيب مي شوند كمك هاي بيشتري بكنند. چگونگي ايجاد سرمايه گذاري اضافي و بهترين روش براي كمك هاي مستقيم به منظور دستيابي به توسعه پايدار چالش هاي عمده اي هستند كه اجلاس ژوهانسبورگ با آنها روبه رو بوده است. پس درگيري فقر و محيط زيست با كدامين قطعنامه صلح آميز خاتمه مي يابد و جهان از اين بحران يعني تاثير عميق فقر بر پيكره محيط زيست با چه روش منطقي نجات پيدا خواهد كرد.
مينو بيگي

منابع:
- جامعه شناسي فقر صفحه ۱۷-۱۵
- تدارك قرن بيست و يكم - كندي پل، ترجمه عباس فجر، انتشارات طرح نو صفحه ۵-۶-۳-۱
- از استكهلم تاريو - از ريو تا ژوهانسبورگ - دكتر جمال معيني
- اجلاس ژوهانسبورگ و چالش هاي هزاره سوم - ترجمه كريم بهشتي

مصرف گوشت راكون عامل شيوع سارس در چين
013685.jpg
آزمايشهاي ژنتيكي جانوراني كه در جنوب چين براي غذاهاي گرانقيمت به فروش مي رسند تاييد مي كند كه ويروس كشنده بيماري تنفسي سارس از جانوران جهش كرده و به انسان رسيده است.
به گزارش خبرگزاري رويتر از واشنگتن، پژوهشگران تفاوتهاي روشني ميان ويروسهاي جانوري و انساني يافتند اما گفتند اين تفاوتها به قدر كافي جزئي است و نشان مي دهد سارس از جانوران به انسان سرايت كرده است، همانطوري كه ويروس آنفلوانزا و ديگر ويروسها عمل كرده اند.
كاترين هولمز از مركز علوم بهداشت دانشگاه كلرادو گفت: اين يك كشف تاريخي است. سئوالي كه هر كسي مي پرسيد اين بود كه چگونه اين ويروس به انسان منتقل شد؟ اين نخستين كليد راهنما براي چگونگي تماس بين جانوران و انسان است.
نشانگان تنفسي حاد شديد (سارس) در ماه نوامبر (آبان) سال گذشته در جنوب چين ظاهر شد. عوارض آن شامل سينه پهلوي شديد است. بين آبان و ارديبهشت حدود ۸۵۰۰ نفر در ۳۰ كشور آلوده شدند و بيش از ۸۰۰ تن جان خود را از دست دادند.
يي گوان و همكارانش در دانشگاه هنگ كنگ نوعي راكون را كه براي ذبح در بازار «شن ژن» به فروش مي رسيد به آزمايشگاه آوردند. آنان ۹۵ كارگر بازار را هم كه براي بيماريهايي غير از سارس بستري شده بودند آزمايش نمودند.
بيماري سارس كه از هفته هاي پاياني زمستان سال گذشته در چين شيوع پيدا كرد، ضربه هاي سنگيني به اقتصاد اين كشور پهناور و پرجمعيت وارد ساخت. شيوع ناگهاني و شوك آور سارس در چين و بازتاب هراسناك آن در پهنه جهان، حتي شايعات و شبهاتي را مبني بر پيدايش اين بيماري با منشاء توطئه عليه اقتصاد رو به توسعه چين را نيز دامن زد، اما تحقيقات دانشمندان علوم زيستي بزودي روشن ساخت كه الگوي غذايي مردم چين، در پيدايش سارس نقش اساسي داشته است.
همچنان كه در آغاز اين گزارش اشاره شد از حدود ۱۵ سال پيش به اين سو، صيد و كشتار راكون پستانداري كه شبيه گربه مي باشد در چين رواج يافته است. چيني ها گربه و سگ را نيز مي كشند و مي خورند.
استفاده از گوشت راكون طبق تحقيقات دانشمندان موجب پيدايش حساسيت هاي بسيار شديد و آلرژي مرگ آور با نشانه هاي باليني ذات الريه در انسان مي شود و بيماري سارس كه با همين علائم شيوع يافت، ابتدا در جنوب چين شيوع پيدا كرد.
به نظر مي رسد،  مقامات چيني دريافته  باشند كه استفاده از گوشت بعضي از حيوانات تا چه اندازه به سامانه زيست  آدمي لطمه مي زند و چگونه موجب شيوع بيماري هاي مهلك همچون سارس مي گردد.

محيط زيست و مردم
چشمان ما اين همه زيبايي را نمي بيند
013680.jpg
كوهستان، كوه، زيباي خفته و آرام در فضاي عطرآگين از بوي خوش گياهاني همچون: آويشن، اسپند، بومادران، گل گاوزبان، الزي، موسير، كنجد، گلپر و... آواز، گنجشك و كبك كه روح و جان آدمي را نوازش مي كند و آرامشي دل انگيز و دل ستان به ارمغان مي آورد.
و در سپيده دمان هر روز كه آفتاب عالم تاب جام زرين خود را بر «ستيغ البرز»(۱) فرو مي پاشد(۲) عشق و اميد را به آدمي ارزاني مي دارد.
در كوه انسان موجوديت ديگري مي يابد، موجوديت و هست شده اي بانشاط و سرشار از نور و اميد و رهايي از همه قيد و بند بودنها هوايي ناعم و لطيف در فضايي ناشناخته كه از هر سو وجود آدمي را از حسي پاك و زلال سرشار مي سازد.
به روال معمول يك روز در هفته، از گزنك مركز لاريجان آمل و روستاي گزانا و مسيري در پيش به سوي تلو، عالي بالون، كهچال، اسپه، اسل سر، پهن كوه، پيچك، يال مازيار، تخت فريدون راه سپرديم و سرانجام به قله دماوند (بام ايران) رسيديم. برخلاف مسير معمول از روستاي گزانا، اين بار از مسير معدن پوكه (مل كفاه) و در قسمت شرق كوه دماوند صعود را آغاز و بعد از حدود ۵/۵ ساعت طي شيب تند و هموار شدن مسير در زير پاها، برفراز قله اي بوديم، كه با فاصله حدود چندصدمتري، تقريباً همسطح با تخت بوده است . در بلنداي قله مسير سراشيبي تند را براي بازگشت، به سمت پايين انتخاب كرديم تا به ياري اش و به اميد اين كه در منطقه(اسپه) كه داراي چشمه اي گواراست، دمي بياساييم و نماز بپا داريم و غذايي تناول نماييم، در طول مسير برگشت به دو دسته كوهنورد از شهرستانهاي نيشابور و تربت حيدريه برخورديم و بعد از سلام و احوالپرسي، گپي زديم، بعد از حدود دوو نيم ساعت پيمودن راه سراشيبي و تند به نقطه «اسپه» با چشمه ساري پاك و منزه و اميدبخش رسيديم، نيك انديشان در سالهاي گذشته، حوضچه  اي بتوني كوچك را ايجاد كرده اند تا آب چشمه در آن ذخيره گردد، در كنار سايبان درختان سر به فلك كشيده و با خيره شدن به آسمان، آسمان آبي كه، هستي بخش است و با نگاهي بر زير پا و افسوس! با مشاهده زباله هاي بي شمار كه با نگاه بر آن احساس غم وجودمان را فرا گرفت و از آن اوج سرزنده و نشاط فرو افتاديم.
آيا چشمان ما اين همه زيباييها، چشمه ها، درختان، سنگ ها، گل ها، ابرها، باد، مه آسمان زيبا و پروانه ها، پرندگان را نمي بيند، براستي چرا!؟ برخي از آدميان اينچنين بي رحم اند و به نابودي طبيعت دست مي يازند.
بدون شك نابود شدن كوه، طبيعت زنده، جنگل و آلوده شدن چشمه سارها، سرانجام ناگواري را در آينده اي نه چندان دور در پيش روي مان نمايان خواهد داشت.
آمل: سيد مهدي توسلي مقدم
پي نوشت:
۱- فرخ فريار
۲- دكتر سيد علي اصغر هدايتي.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |    شهري    |
|   علمي فرهنگي    |    گلستان كتاب    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |