پنج شنبه ۲۰ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۶۳- Sep, 11, 2003
پنج مجله ادبي ؛پنج سؤال
عشق و جنون
010110.jpg

از آب در آوردن يك نشريه ادبي آبرومند بي ترديد تلاشي ارزشمند و در خور تقدير است. گذر از درياي طوفاني و تكانه هاي مهيب حاصل از بحران نشر و نوشتار و مخاطب يا به واژگوني زورق نجيب نشريه ادبي مي انجامد كه ديده ايم نمونه هاي متعدد آن را؛ دنياي سخن، ادبستان، دوران، آدينه و... پا به ضرب و زور پوست كلفت و زحمت جانفرسا و اقبال دست در كارانش به متانت از ميانه موج ها شبيه يك شعبده سر برمي آورد تا چشم جماعت اندكي به انتشار شماره ديگرش باشد.
با اين چشم انداز به سراغ مدير مسئول، سردبير يا يكي از اعضاء شوراي سردبيري پنج مجله ادبي پايتخت رفتيم؛ نقش و اهميت كلك، كارنامه، ادبيات داستاني، گلستانه و شوكران، تا نقش و اهميت انتشار آنها را از زبان گردانندگانشان بشنويم. تصميم داريم اين گفت وگوها شروعي باشد براي ارتباط با ساير نشريات ادبي كشور و انعكاس صدايشان. اما در اين شماره از محمد جواد خردمند، نگار اسكندرفر، رضا رهگذر، شهامي پور
و پونه ندايي چنين پرسيديم:
۱- تيراژ مجله شما تا چه اندازه جواب نيازهاي مالي و همچنين مخاطبان شما را مي دهد؟
۲- مخاطبان شما از چه قشرهايي هستند؟ چرا مخاطبان شما بيشتر نخبگان هستند و به مخاطبان عام توجه نمي شود؟
۳- براي جذب و پرورش مخاطب چه برنامه هايي تدارك ديده ايد و براي كساني كه مي خواهند در اين عرصه نشريه اي منتشر كنند چه پيشنهادهايي داريد؟
۴- با مخالفان سبك و سياق نشريه خود چگونه برخورد مي كنيد؟
۵- چرا تعداد خوانندگان نشريات ادبي كم است؟

محمد زندي
كلك ؛محمدجواد خردمند: مشكل را حل كنند
- ماهر شماره كلك را ۰۰۰/۱۰ نسخه چاپ مي كنيم كه برحسب شرايط فصلي و همچنين شرايط اجتماعي- سياسي تعدادي از آن ها برمي گردد. با در نظر گرفتن اين كه اكثر اهل قلم با لطف و محبتي كه به نشريه كلك دارند و در واقع دستمزدي دريافت نمي كنند باعث مي شود كه ما هم شرمنده باشيم و در ضمن ادامه كار را داشته باشيم. در مجموع مي توان گفت كمتر از نشريات مشابه ضرر مي دهيم و گاه هزينه ها و درآمد مساوي مي شوند. البته اكثر مخاطبان ما نسبت به قيمت نشريه معترض هستند كه شايد حق هم با آنها باشد ولي قيمت كاغذ، فيلم و زينگ، چاپ و هزينه هاي متفرقه روز به روز در حال افزايش است.
- طبق آماري كه از مشتركين و فروش در تهران و شهرستان ها داريم مخاطبان ما از قشرهاي گوناگون هستند كه اكثريت آنها را دانشجويان و فرهنگيان تشكيل مي دهند و به نسبت جمعيت فروش نشريه كلك در شهرستان ها بيشتر از تهران است. در مورد بخش دوم سؤال بايد عرض كنم كه وظيفه مطبوعاتي و فرهنگي ما حكم مي كند كه در حد توان براي توسعه مسايل فرهنگي، اجتماعي و هنري مطلب چاپ كنيم و اين مردم هستند كه اگر روش ما مورد تأييد آن ها باشد در رديف مخاطبان ما قرار مي گيرند. ما سعي نمي كنيم فقط براي نخبگان مطلب بنويسيم، حال اگر اين مطالب مورد توجه عام نيست جاي تأسف است. مشكل را بايد برنامه ريزان فرهنگي، اجتماعي حل كنند.
- پيوسته سعي كرده ايم و مي كنيم تا سطح نشريه را طوري تنظيم كنيم كه هر شماره از شماره قبل بهتر و پربارتر باشد. نامه هايي كه خوانندگان براي نشريه مي فرستند مؤيد اين امر است.
- سياست ما بيشتر اين است كه دوستان بسياري پيدا كنيم و سعي مي كنيم با مخالفين هم دوستانه برخورد كنيم چرا كه عقيده داريم زماني مي توانيم رسالت مطبوعاتي خود را انجام دهيم كه با گروه ها و عقايد مختلف برخوردي آزادمنشانه و دموكراتيك داشته باشيم.
- همانطور كه مي دانيد جامعه ما بعد از انقلاب يك جامعه سياسي است و اكثر نشريات مورد علاقه مردم سياسي هستند نه ادبي هنري كه خود جاي تأسف دارد.
كارنامه؛ نگار اسكندرفر: مخاطبان جدي ادبيات
در مورد بخش اول پرسش بايد بگويم با اين كه كارنامه پرتيراژترين نشريه ادبي كشور است هنوز هم بازگشت مالي خوبي ندارد و درآمد تك فروشي آن پاسخگوي مخارج نيست.
ما قيمت نشريه را در دو سال گذشته ثابت نگه داشتيم. مبلغ ۶۰۰ تومان براي ۱۰۴ و گاهي ۱۲۰ صفحه نشريه، كه بسيار هم فشرده و پرمطلب است، رقم چنداني نيست. با توجه به اين كه حدود ۴۰% از اين مبلغ هزينه توزيع است.
نكته ديگر اين كه كارنامه از نظر تشكيلات اداري و هيأت تحريريه به شكل حرفه اي سازماندهي شده است بديهي است اين نوع سازماندهي مخارجي را براي مجله ايجاد مي كند. البته ما خوشحال و راضي هستيم كه اين امر موجب شده كه دفتر مجله و تحريريه كارنامه محل رفت و آمد و مراجعه طيف وسيعي از علاقه مندان به ادبيات يا آفرينندگان آثار ادبي است.
- غالباً به ما مي گويند كه شما نخبه گرا هستيد. من اين را قبول ندارم. كارنامه، به ويژه در يكي دو سال اخير به آثار نسل جوان توجه فراوان داشته. اما به هرحال ما كوشش مي كنيم در چهارچوب سياستي حركت كنيم ،كه نشريه براي مخاطبان جدي ادبيات قابل استفاده باشد. زيرا از همان ابتدا تكليفمان روشن بوده پرداختن به ادبيات به صورت حرفه اي. كه اين سياست ما را از نظر مخاطب محدود مي كند. اما نتيجه آن قطعاً به نفع ادبيات كشور است.
- ما از موقعيتي كه داريم راضي هستيم. چون خوب مي دانيم كه كارنامه مخاطبان خاص خود را دارد و تلاش مي كنيم با حفظ سياست هاي كاري خود به مقولات فرهنگي ديگري كه به نوعي به ادبيات مربوط است بپردازيم مثل ادبيات نمايشي. با اين تصور كه اهالي نمايش و تئاتر نيز به مخاطبان ما خواهند پيوست در مورد بخش دوم پرسش جواب خاصي ندارم. جز اين كه اگر كسي در شرايط فعلي بخواهد دست به انتشار يك نشريه ادبي بزند، ناگزير بايد فضاي امروز را بررسي كند و نسبت به وضعيت اقتصادي هم توجه لازم داشته باشد.
- ما هميشه آماده شنيدن انتقادهاي دوستان هستيم و تلاش مي كنيم در حد توان نشريه آنها را به كار ببنديم. واقعيت اين است كه يك ماهنامه ادبي كه آن هم اغلب به دليل مشكلات اقتصادي به موقع هم نمي تواند منتشر شود، براي رعايت نظرهاي تمامي مخاطبان خود با محدوديت هاي زيادي روبه رو است اما به هرحال ما خوب مي دانيم كه كارنامه را براي خوانندگان كارنامه منتشر مي كنيم.
- پاسخ به اين پرسش چندان آسان نيست. در يك نگاه كلان بايد بگويم در جامعه اي كه تيراژ كتاب از دو هزار جلد هم نزول كرده چه انتظاري داريد؟
مگر در اين مملكت مخاطبان ديگر مقوله هاي فرهنگي به تناسب جمعيت زياد هستند؟ اين به عهده مسئولان فرهنگي جامعه است كه پاسخ اين پرسش را بدهند كه چرا سينما، تئاتر، ادبيات در اين جامعه تا اين حد دچار ركود شده است؟
رضا رهگذر؛ادبيات داستاني : براي علاقمندان داستان و نويسندگان
- شمارگان يك نشريه ماهانه بايد براساس سياست هاي راهبردي تعيين شده توسط اداره كنندگان آن سنجيده شود. چنانچه در بازار نشر به هر ميزان كه از موضوعاتي با مخاطب عام فاصله گرفته شود، طبيعتاً شمارگان مطبوعه كاهش مي يابد و از اين رو است كه نشريات تخصصي و علمي مخاطبان محدودي را پوشش مي دهند. در باره ادبيات داستاني، اين نشريه در طول سال هاي چندي كه با مديريت هاي مختلف اداره مي شده است، فراز و نشيب هايي را داشته است. هنگامي كه از ادبيات داستاني نام مي بريم بايد توجه داشته باشيم كه اين نشريه به واسطه تخصصي بودنش در عرصه داستان تقريباً معادلي در بازار نشريات ندارد. اين نكته از اين لحاظ قابل توجه است كه نبايد مخاطب ادبيات داستاني را همان مخاطبان عام داستان و رمان دانست، بلكه نگاه اين نشريه به مقوله داستان، بيشتر به جنبه هاي علمي، فني و ساختار شناسانه داستان معطوف است. ادبيات داستاني قرار نيست به مجموعه اي براي چاپ داستان هاي كوتاه تبديل گردد زيرا اين امر در ساير نشريات ديگر هم كمابيش وجود دارد. پس اگر ادبيات داستاني به داستان مي پردازد به اين دليل است كه منظري جديد از ادبيات به مخاطبان خود عرضه كند.
010120.jpg

از اين رو خواسته هاي مخاطبان ادبيات داستاني هم كمابيش براين پايه استوار است. درباره ادبيات داستاني، تلاش شده است تا اين نشريه مخاطبان علاقه مند به داستان و مباحث آن را در سراسر كشور پوشش دهد. از اين رو با توجه به گستردگي جغرافياي محل زندگي مخاطبان نشريه، تلاش شده است تيراژ مناسبي براي آن در نظر گرفته شود.
- اين كه برخي نشريات مخاطب خود را از ميان نخبگان انتخاب مي كنند، قضاوت دقيقي راجع به نشريات نيست. چنانچه همانطور كه ذكر شد در موضوع ادبيات داستاني، تعداد نشرياتي كه منحصراً به اين مقوله بپردازند بسيار اندك است و اين نشان مي دهد تعداد نشريات تخصصي اندك است. اين دست موارد، نشان مي دهد هنوز جامعه مطبوعاتي ما تا رسيدن به معيارهاي ايده آل در گستره علمي، راه قابل توجهي را پيش روي دارد. چنانچه يكي از پارامترهاي كشورهاي پيشرفته، تعداد نشريات تخصصي و شمارگان آنهاست. بديهي است رشد علمي در هر مقوله اي به نوعي تبادل سازنده اطلاعات و نقد فرضيه هاي پيشين نياز دارد و مطبوعات مي توانند نقش مهمي را در اين عرصه ايفا كنند. از اين رو نمي توان نسبت به اينكه برخي نشريات مخاطبان خاصي را مورد توجه قرار داده اند گله مند بود. ادبيات داستاني، از آن جهت كه جزو مقولات علمي تعريف مي شود وجه تخصصي اي دارد كه تنها علاقه مندان به اين رشته و نويسندگان مخاطبان آن هستند. اما از آن جهت كه ادبيات داستاني با داستان سرو كار دارد و داستان نوعي شيوه بياني هنري است، پس مخاطبان فراگيري در ميان عوام غيرداستان نويس دارد. با تفكيك اين دو در مجله ادبيات داستاني تلاش شده است براي هر دو گروه جذابيت هايي ايجاد گردد و مخاطبان عام نيز علاقه مند به مباحث موجود در داستان شوند. طرح مباحثي همچون نقد داستان، مي تواند ديدگاهي علمي به خوانندگان ارايه دهد.
- نشريه ادبيات داستاني جذب و پرورش مخاطب را در راستاي رشد عقلانيت خوانندگان خود پي مي گيرد. توجه به عقلانيت در گفتار، نوشتار و همچنين مقوله نقد در رأس اين سياست هاست. با نگاهي گذرا به برخي نشرياتي كه- به صورت موازي با هنرهاي ديگر- به داستان هم مي پردازند اين نكته واضح خواهد شد كه چه در عرصه خلق آثار ادبي و چه در مقوله نقد ادبي با توهم نوگرايي مواجه هستيم. جايي كه سفسطه و مغالطه برجاي برهان و منطق مي نشيند و هرازگاه با شكل گيري موج هايي چند، جريان هاي سست بنياد و ناپايداري ايجاد مي شود. در اين موج ها بي نظمي ها با نام نوگرايي، جاي عقل، فطرت و زيبايي شناسي فطري را مي گيرند و به واسطه جذابيت هاي موقت و رنگ هاي تجددمآبانه شان مورد توجه برخي محافل ادبي و هنري قرار گرفته و بزرگ نمايي مي شوند. با اين شرايط، نشريات ادبي، مي توانند با شناساندن راه كارهايي نقد صحيح و علمي به مخاطبان خود، مسير امني را براي بالندگي هنر سازنده و اصيل فراهم آورند. البته، حركت در اين مسير، در سال هاي اخير به حركتي برخلاف جهت جريان عمومي فضاي حاكم بر ادبيات تبديل شده است. ادبيات داستاني در قالب جديدش، همانند جريان روشنفكري، تولدي ناقص داشته است. از اين رو، اين بيماري كهنه براي درمان به تلاش بيشتري نياز دارد.
- همانطور كه ذكر شد، لازمه نشريه اي تخصصي كه داعيه نقد منصفانه و شفاف را در عرصه ادبيات داستاني دارد اين است كه مخاطباني كه تنها به يك نوع نگاه در نشريات ديگر عادت كرده اند، برخي از مطالب را با ديدگاه نقادانه تجزيه و تحليل كنند. ادبيات داستاني همواره از ديدگاه منتقدان خود بهره برده است و در حد توانايي، سعي در پاسخگويي آن داشته است. زيرا معتقديم در نشريه اي كه داعيه اولين بودن در موضوع خود را دارد بايد انتظار نقد و نظر علمي را داشت و طبعاً بايد راه را براي اين نظرگاه منتقدانه مهيا ساخت. از اين رو، بارها نظريات برخي از خوانندگان، كه تفاوت هايي كلي يا جزيي با برخي مضامين موجود در نشريه داشته، چاپ شده است. چنانچه معتقديم گفت وگوي علمي مبتني بر انصاف و كشف حقيقت مي تواند راهكاري براي بسياري از اختلافات باشد.
گرچه برخي منتقدين ادبيات داستاني به همين ميزان نيز نقدهاي متقابل را بر نمي تابند. كه ريشه اين جمود يا تحجر علمي به تعصباتي باز مي گردد كه بيش از آن كه برهاني باشند ما حصل تبليغات و پروپاگانداي سياسي- فرهنگي اند. به هرحال، ادبيات از آغاز پيدايشش به شكل جديد در ايران همواره سايه به سايه سياست حركت كرده است و بوده اند نويسندگاني كه چرخش قلمشان مباني ايدئولوژيك جريان فريب خورده و ضد مردمي اي را همراهي كرده است.
- اين سؤالي است كه پيش از نشريات ادبي، بايد در مورد ادبيات به آن پاسخ گفت: فهم جامعه امروزه به سمت عينيت به پيش مي رود. سينما و تلويزيون با عيني كردن صحنه ها به مخاطب خود اين فرصت را نمي دهند كه ذهنشان را در تجربه خلاقه داستان مشاركت دهند و همه چيز با ديدن پايان مي يابد. اين، باعث نوعي كم كاري و تنبلي ذهني در خوانندگان شده است البته بايد مسايلي چون شرايط اقتصادي، مشكلات بازار نشر و عرضه شدن صحيح محصولات سالم و خوب را هم به اين عوامل اضافه كرد.
شهامي پور؛گلستانه: پنجره اي به سوي هنر و ادبيات جهان
- تيراژ گلستانه جوابگوي مخاطبان هست اما مشكلات توزيع باعث بروز برخي مشكلات و اختلال در دسترسي مخاطبان به نشريه مي شود. از نظر مادي نيز قيمت نشريه از بهاي يك مجموعه داستان كوچك در بازار نشر كه حداقل ۱۰۰۰ تومان است كمتر است و گمان ندارم با مسايل مادي مخاطبان نشريه تضاد و مشكلي ايجاد كند.
- بيشترين مخاطبان گلستانه از قشر دانشجو هستند. شمار زيادي از دانشگاه هاي آزاد سراسر كشور جزو مشتركان گلستانه هستند كه اكثرشان از دانشكده هاست. ادبيات و حتي دانشكده هاي پزشكي يا مهندسي هستند. افزون بر اين در طيف مشتركان نشريه كه ارتباط دوجانبه با آنان برقرار است شمار زيادي پزشك يا صاحبان ديگر مشاغل و تخصص ها وجود دارند. بررسي نشريه براساس مخاطبان گلستانه نشان مي دهد كه طيف مخاطبان در انحصار كساني نيست كه صرفا به ادبيات مي پردازند يا تحصيلات ادبي دارند. از آنجا كه مجموعه مطالب نشريه تنوع زيادي در حوزه هاي ادبي و هنري دارد داراي اين قابليت هست كه مخاطبان عام را از بين قشرها و تخصص هاي گوناگون جذب كند. البته گمان ندارم منظور از «مخاطب عام» در اين پرسش خوانندگاني از سطوح پايين و نازل فرهنگي جامعه باشد و اگر چنين باشد براي اين گروه از خوانندگان نشريات ديگري وجود دارند كه به نيازهاي فرهنگي شان پاسخ دهند.
گلستانه در جريان انتشار منظم خود به مخاطب سازي پرداخته است. و اگرچه در ابتدا طيف جوان زير ۳۰ سال مورد نظر نشريه بوده، اما هم اكنون در پنجمين سال انتشار اين نشريه شعاع سني مخاطبان از شانزده، هفده ساله تا شصت ساله را دربرمي گيرد. كم نيستند از خانواده هاي مخاطب گلستانه كه فرزندان و والدين توأمان خواننده پروپاقرص نشريه هستند. اما اين كه براي كساني كه مي خواهند در عرصه ادبيات يا هنر نشريه منتشر كنند چه پيشنهادي دارم، اين است كه ابتدا از فكر انتشار نشريه منصرف شوند چون كاريست بسيار شاق، پرمسئوليت و سنگين، و تنها به عشق و كمي جنون نياز دارد تا زندگي و همه عمر را بر سر اين كار گذارند. اما اگر مشتاق و مصر بر اين كار هستند حتما مي بايست تخصص ژورناليستي داشته باشند و يقين داشته باشند كه به صرف علاقه يا تحصيلات ادبي يا حتي اشتغال به نويسندگي، قادر به انتشار يك نشريه موفق ادبي نخواهند بود. كما اين كه چهره هاي برجسته و موفق دنياي ادبيات چندان در عرصه انتشار نشريات ادبي موفق نبوده اند. زيرا جاذبه نفوذ و شهرت نويسنده به عنوان پشتوانه يك نشريه ادبي دامنه محدودي براي تأثيرگذاري بر مخاطبان و ارتقاي كيفيت ژورناليستي نشريه دارد.
امكان ندارد كه يك نشريه حتي با تنوع مطالب روز قادر به راضي كردن انواع سليقه ها باشد. اين مسلم است كه سبك و سياق گلستانه مخالفاني هم دارد. از جمله اين كه برخي ايراد مي گيرند كه چرا تمام مطالب گلستانه ترجمه است. دليلش اين است كه اصولا گلستانه از ابتدا قصد آشنا كردن خواننده ايراني را با ادبيات و هنر جهان داشته است. بر آنم كه گلستانه در حد مقدورات خود مي تواند پنجره اي به سوي هنر و ادبيات جهان بگشايد و خواننده ايراني را با آخرين تحولات و ايده ها در گوشه و كنار جهان آشنا كند.
ابتدا بر سر واژه «كم» يا «زياد» براي نشريه ادبي، هنري بايد توافق كنيم. در فرانسه به رغم تيراژ بالاي كتاب، تيراژ نشريه وزين ادبي ۸ هزار نسخه است، كه دست كم گلستانه تيراژش از اين ميزان بالاتر است. نكته ديگر اين كه در مملكتي كه تيراژ متوسط كتاب ۳ هزار نسخه است چقدر بايد بيش از اين را از خواننده توقع داشت؟ اگرچه من همچنان به نارسايي در سيستم آموزش و پرورش، سيستم نشر (منظور ناشر و بازار و موزع) فقدان تخصص نزد عرضه كنندگان كتاب (كتابفروش) فقدان نظام درست توزيع نشريات (كه كيوسك دار بيسوادي مي تواند درباره سرنوشت يك نشريه در يك شهر و منطقه تصميم بگيرد) و... معتقدم كه مجموعه شان نتوانسته اند در يك مملكت ۶۵ ميليوني لااقل چند هزار نفر خواننده پيگير ادبي هنري تربيت كنند.
پونه ندايي؛ شوكران: از روي خط عابر پياده عبور كنيد
بهتر است، بپرسيد كه تعداد خريداران يك نشريه، پاسخ نيازهاي مالي آن نشريه را مي دهد يا خير؟ چون تيراژ يك نشريه، نشان دهنده ميزان موفقيت آن نيست. درباره تعداد خريداران نشريه شوكران، بايد بگويم باتوجه به عمر اندكي كه از انتشارش مي گذرد، به حدي هست كه پاسخگوي هزينه هاي چاپ و نشر آن باشد. اما همان طور كه مي دانيد، اين نشريه تنها توسط يك تن (خودم) اداره مي شود و پي گيري امور خرد و كلان نشريه به عهده خودم است، چون در حال حاضر توان استخدام نفر يا نفرهاي ديگر را ندارم.
از نظر خواسته هاي مخاطبين هم، چنان كه از نامه ها و تلفن هاي نشريه برمي آيد، خوانندگان از استقلال فكري شوكران و مطالب و شكل ارائه آنها راضي هستند. لااقل آن عده اي كه هميشه شوكران را مي خرند، چنين نظري دارند و همواره با ارائه نظراتشان مرا به حفظ سلامت فكري نشريه تشويق مي كنند.
نشريه شوكران، يك نشريه تخصصي در حوزه ادبيات است ولي من طوري مطالب را كنار هم مي چينم كه هر سليقه اي با هر سوادي بتواند بهره اي از آن ببرد. لااقل تلاش و تأكيد من بر همين موضوع است. در نظرخواهي هايي كه براي نشريه انجام داده ام، متوجه شدم كه دانشجويان، نويسندگان و شاعران جوان و پيشكسوت، استادان دانشگاه (براي پي گيري ادبيات امروز)، محققان و عده اي مخاطب عام با علاقه جدي به ادبيات، شوكران را مي خوانند.
اين كه شما مي گوييد، نشريات بيشتر مخاطبان خود را از طيف نخبه انتخاب مي كنند، بايد ببينيم كدام نشريه مد نظر شماست. گاهي نشريه اي تخصصي است و بايد براي نخبگان بنويسد و مجال پرداختن به مخاطب عام را ندارد. ولي وقتي نشريه اي براي مخاطب عام تأسيس مي شود، وظيفه دارد براي مخاطب مذكور بنويسد كه اين هم خود تخصص و دانش مي خواهد. ما چنين نشريه اي نداريم. يعني نشريه اي كه نيروي متخصص براي جذب مخاطب عام داشته باشد. بيشتر نشريات عامه پسند امروز ما، آن قدر مطالب سطح پايين به مخاطب خود مي دهند كه بيشتر شبيه فرورفتن در مرداب است. اگر به طبيعت توجه كنيم، مي بينيم كه خورشيد از گياه بالاتر است تا گياه خود را به سوي نور بكشد. نشريه هم، چه تخصصي چه عمومي، بايد از سطح دانش مخاطب خود بالاتر باشد تا مخاطب ارتقا پيدا كند.
اگر نشريه اي به اين نكته توجه نمي كند، بايد علت را در انگيزه هاي داشتن نشريه جست وجو كرد.
براي جذب مخاطب مي كوشم تنها نيازهاي مطالعه و حساسيت هاي فكري را پيدا كنم يا براي نخستين بار نياز به انديشيدن درباره موضوعات تازه را در مخاطب بيدار كنم.
براي كساني كه مي خواهند، نشريه منتشر كنند، پيشنهاد مي كنم كه اول مخاطب خود را شناسايي كنند و بعد براي مخاطب خود نشريه اي به شكلي تازه بدون الگوبرداري از نشريات ديگر، منتشر كنند. چون در حال حاضر آنقدر زمينه فعاليت وجود دارد كه مي توان در بسياري از زمينه ها به طور خاص نشريه داشت و بحث كرد. منتها گاهي مي بينيم، مديرمسئول با در دست داشتن مجوز و بدون فكر و انديشه نو، از دست ديگري نگاه مي كند و نشريه مي زند كه چه؟ كه تريبوني داشته باشد... در اين ميان تنها كسي كه اهميت ندارد، مخاطب است. چون نشريه در اختيار مقاصد كاملا شخصي و يا وسيع تر؛ گروهي قرار مي گيرد.
به هر حال كسي كه مي خواهد نشريه داشته باشد و در تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم بماند، چاره اي جز خلاقيت،  نوآوري، صداقت و پايمردي ندارد. در غير اين صورت بهتر است، وقت تلف نكنيم و خودمان را مورد تمسخر تاريخ قرار ندهيم.
من در ابتدا اين اصل را مي پذيرم كه اگر مخالف من نباشد، امكان پيشرفت من وجود ندارد. پس تلاش مي كنم تا ظرفيت تحمل و پذيرش انتقاد را در خودم بالا ببرم و اين امر تنها به مسئله خودشناسي برمي گردد. هرچه ظرفيت من بالاتر باشد، برخورد معقول تري با مخالف خودم خواهم داشت. البته تعريف من از مخالف سبك و سياق نشريه ام، مخالفي است كه بداند چه مي گويد و براي حل مسئله راه بهتري را پيشنهاد كند آن وقت انتقاد را مي پذيرم و در نخستين لحظه اي كه به اشكال كارم پي  ببرم، اقدام به اصلاح آن مي كنم والا پاسخ ناسزاگويان تنها سكوت است.
چون ادبيات در حال حاضر، موضوع و محور تفكر نيست. براي سرگرمي هم استفاده نمي شود. در كشوري كه بيشتر مردم قسط اتومبيل هاي مدل بالا را مي دهند و پول قابل توجهي صرف يك پيتزاي مشكوك و همبرگرهاي مشكوك تر از آن مي كنند و در مهماني ها لباس گران از ذهن گران بيشتر جاي احترام دارد، ما بايد از خود بپرسيم كه چرا اصلا پيگير ادبيات هستيم؟
ادبيات هنوز زندگي ما نشده، چون نمي دانيم كه چه نقشي مي تواند در تربيت جامعه داشته باشد. به طور مثال آيا شما به يك جمله ادبي زيبا بر سر يك چهارراه برخورده ايد كه به مردم بگويد، از روي خط عابر پياده عبور كنيد و از چراغ قرمز رد نشويد؟
ادبيات تنها سر تاقچه مادربزرگ و در ديوان دل انگيز حافظ مانده و راهي به سطوح تصميم گيري هاي ذهن ندارد. اگر در همه نشريات ادبي هم باز ماند، باز پنجره هاي بسياري بسته اند. شايد من به عنوان كم سن ترين مديرمسئول كشور به همكاران و بزرگان خودم مي گويم اگر پنجره ذهن مخاطب بسته است، لااقل پنجره هاي نشريه خودمان را باز بگذاريم.
به هر حال، بايد قبول كنيم كه بار انديشه بر دوش نشريات سنگيني مي كند.

شعر
عارف قزويني
«امان... امان!»
ليلا ملك محمدي
«اگر من هيچ خدمت ديگري به موسيقي و ادبيات ايران نكرده باشم، وقتي تصنيف وطني ساخته ام كه ايراني از هر ده هزار نفر يك نفرش نمي دانست وطن يعني چه، چه تنها تصور مي كردند وطن شهر يا دهي است كه انسان در  آنجا زاييده شده باشد».
ابوالقاسم قزويني معروف به عارف به سال
۶۱-۱۲۶۰ در قزوين متولد شد. پدرش ملاهادي وكيل دادگستري بود. تحصيلات مقدماتي را در قزوين سپري كرد. «خط خوب مي نويسم. در سن سيزده سالگي خوب تر مي نوشتم به قسمي كه آن اوقات خط را براي عبرت اعيان زاده هاي قزوين قطعه كرده و نگاه مي داشتند.» و در موسيقي نيز پيشرفت كرد: «از آنجايي كه كار موسيقي در ايران به واسطه ناداني و جهالت راهنمايان نادان عوام فريب به اعلي درجه افتضاح رسيده بود، هيچ وقت ميل نداشتم به داشتن اين صنعت مفتضح معرفي شوم.»
«به جهت خصومتي كه بين پدر و مادر از اول عمر بوده است، من و ساير برادرهاي بدبختم هميشه مثل اين بوده كه در ميان دو ببر خشمگين زيست و زندگي مي كنيم... ياد ندارم تاكنون اسم پدر را به خيروخوبي برده يا اين كه از براي او طلب آمرزش كرده باشم و تمام بدبختي هاي خود را در دوره زندگاني از او مي دانم... پدرم داراي شغل وكالت بود.»
010115.jpg

«پدرم به اندازه استعداد دماغ من از تربيت من غفلت كرد، ولي به قدر گنجايش كله خود و تربيت آن زمان كوتاهي نكرده و در دو چيز بيشتر ساعي بود؛ يكي در خصوص خط كه آن اوقات گفته مي شد «حسن الخط كمال المر»، ديگر در باب موسيقي، مرحوم حاجي صادق خرازي كه در عداد محترمين قزوين شمرده مي شد سپرده، ۱۴ ماه در خدمت استاد بزرگوار خويش به تحصيل اين علم كوشيدم...»
عارف قزويني در آخرين سال هاي پادشاهي مظفرالدين شاه اندكي قبل از امضاي فرمان مشروطه به سال ۱۳۲۴ قمري به تهران آمد و به عنوان نوازنده و خواننده اي كه آواز گيرايي داشت برخلاف علاقه خود به دربار كشانده شد، ولي با ترفندهاي بسيار از پذيرفتن عنوان خواننده و نديم دربار سرباز زد و به سرودن اشعار و ترانه هاي ميهني براي حمايت از مشروطه خواهان و ميهن پرستان پرداخت. نخستين شعري كه عارف ساخته است در ۲۰ سالگي اش است. خودش مي نويسد: «چون از روزي كه شعر گفته ام هيچ وقت اهميتي به آن نداده و اعتقادم اين بوده است كه بعد از سعدي و ساير اساتيد غلط است كسي در اين زمينه اظهار وجود كند. پس هرگز در خيال جمع آوري اشعار خود نبوده ام مگر آنهايي كه از مسافرت استانبول به اين طرف گفته شده.»
او در سرودن اشعار ميهني به ويژه ترانه توانا بود و آزادي خواهان را با تصنيف ها و ترانه هاي خود به وجد مي آورد. شهرت و حيثيت ملي عارف به خاطر همين تصنيف هاست كه او در مواقعي حساس سروده و با ملت ايران همدلي كرده است. اين ترانه ها سخناني شده موزون، از دل برخاسته، حاكي از احوال ملت و برخي مسايل مملكت، دعوت به بيداري و هشياري به زباني شاعرانه و موجز و كوتاه و پر تاثير. تصنيف هاي او به سرعت در بين مردم پراكنده شد.
از اين رو، خدمات قابل توجه فرهنگي او به جنبش مشروطه در ايران بسيار اهميت دارد.
عارف قزويني علاوه بر ترانه و تصنيف، غزلهاي اجتماعي و انتقادي هم مي سرود و از آنجا كه زندگي اش توام با ناكامي و پريشاني بود، شعرهايش سرشار از احساسات تند و شورانگيز و رنج و غم فراوان است. با آنكه شعرش از لحاظ ادبي و فنون شعري داراي نقايص است اما در ميان مردم فوق العاده شهرت و محبوبيت داشت و اين مسئله به اين خاطر است كه زبان مردم را به كار مي گرفت و در راه مردم گام برمي داشت و بر آستان صاحبان زر و زور سرنساييد و در خدمت آنان قرار نگرفت. غزل پيام آزادي را پس از پيروزي مشروطه خواهان و فتح تهران سرود. مطلع غزل از اين قرار است:
پيام دوشم از پير مي فروش آمد
بنوش باده كه يك ملتي به هوش  آمد
تأمل در اشعار و حوادث زندگي او تصوير شاعر و هنرمندي را به دست مي دهد آزاده، وطن خواه، ملت دوست، صريح و با شهامت كه در آنچه مي گويد و مي انديشد هرچندگاه با اشتباه همراه باشد صادق و صميمي است، پرواي ناخشنودي و خوش آيند اين و آن را ندارد و در تلاش كسب حقوق و آزادي ملتي است كه به آنان وابسته است به همين خاطر صدمه ها ديده حتي ايام عمر خود را در همدان در تبعيد و انزوا و تنهايي گذرانده است .
كار بزرگ عارف تحول عظيمي بود كه در ترانه سرايي پديد آورده است. تصنيف و ترانه در ايران سابقه داشت، حتي برخي از آنها به نوعي داراي طعن و طنز و انتقاد بودند. قبل از عارف علي اكبر شيداي اصفهاني در تصنيف هاي عاشقانه از لحاظ آهنگ تغييراتي به وجود آورد. اما ترانه و تصنيف آن گونه كه عارف آن را پرورده و به اوج اعتلا رسانده وعرضه داشته بي سابقه بود. به جرات مي توان گفت بناي كنسرت را در تهران اول عارف و بعد درويش خان نهادند.
در آذرماه سال ۱۳۱۰ در نامه اي خطاب به دوستش محمدرضا هزار نوشته است: «طبيعت چهار پنج چيز تنها به من داده كه يحتمل درگذشته و آينده هم آنها را به يك نفر نداده و نخواهد داد. خيلي به ندرت واقع مي شود كه يك نفر هم استاد موسيقي باشد، هم خواننده اي بي نظير، هم آهنگساز، يعني مبتكر در آهنگ، هم شعرساز و هم گذشته از همه اينها به قدري علاقه مند به وطنش باشد كه جان خود را در راه آن اين طور تمام كند، بدون اينكه به قدر سر مويي آرزوي مقام و مرتبه اي را داشته باشد.
اين گفتار اگرچه در نگاه اول ممكن است مبالغه آميز به نظر بيايد اما در واقع عارف همين گونه بود. او حتي اين توانايي را داشت كه ترانه هايي را كه مي سرود با آهنگ هاي مناسب همگام كند و عرضه دارد. علاوه بر ترانه ها و تصنيف هاي خود اشعار مولانا را هم بسيار زيبا مي خواند.
عارف قزويني در مدت زندگي همواره با فقر و تنگدستي روزگار گذرانيد و در اواخر عمر، زندگي پرجنجال سياسي را رها كرد و به همدان رفت. در بهمن ماه ۱۳۱۲ شمسي در شهر همدان زندگي را بدرود گفت.

سايه روشن ادبيات
شاعران شهرستان: آبادان
اين بار به آبادان رفتيم و از شاعران آنجا پرسيديم.
شاعران با اعتماد به نفسي درخو ر به سئوال ها پاسخ گفتند . به خاطر كمبود جا نتوانستيم از شاعران ديگر آبادان بشنويم. كورش كرم پور - داريوش يگانه معماربه سئوال هاي ما جواب دادند.
۱- برخي تهران را مركز ادبيات مي دانند، شما چه نظري داريد؟
۲- چه انجمن هاي ادبي در شهر شما فعال است و تأثير آن جلسات بر ادبيات چگونه است؟
۳- ادبيات در شهرستان ها را با ادبيات در تهران چگونه مقايسه مي كنيد؟
۴- براي آنكه رابطه خود را با ادبيات پايتخت قطع نكنيد، چه مي كنيد؟
۵- از كتابهايتان بگوئيد؟
***
كورش كرم پور: خروجي شهرستانها
به نظر من هرجا كه ادبيات حرفه اي كار شود آنجا پايتخت است. علي الخصوص خلوت اطاق خودمان. اين ادبيات حرفه اي است كه پايتختش را مشخص مي كند نه پايتخت ادبيات را.
- اولين انجمن شعر كه به صورت جدي به شعر پرداخت در سال ۱۳۷۵ با مسئوليت من شكل گرفت. از آن موقع تا حالا چندين انجمن آمدند و رفتند. در حال حاضر تنها انجمن شعر آبادان انجمن ارشاد آن است. اما متأسفانه هنوز كه هنوز است موفقترين بچه هاي اين شهر همان هايي هستند كه از سال ۷۵ شروع كردند. نكته اي كه بايد بگويم اين است كه تدوين اساسنامه انجمن شعر را نبايد با تدوين اساسنامه شعر و شاعري اشتباه گرفت. اساسنامه اي كه باعث گريزان شدن شاعر از شعر مي شود تكليفش مشخص است.
- از همدان، دزفول، شهركرد، مشهد، ماهشهر و برازجان نشرياتي به دستم مي رسد كه نشان دهنده توانايي اين دوستان در عرصه جدي شعر است. مطمئناً از دل اين حركات بي صدا، صداهايي خواهيم شنيد، اين را با شناخت كامل
مي گويم. در مورد خوزستان نيز جريان پرخوني را در همايش شعر خوزستان به عنوان يكي از داوران اين همايش شاهد بودم منظور جواناني است كه هنوز در خارج از استان شناخته شده نيستند. در كل جوهره زلالي را در شاخه اي از حركت هاي شهرستانها مي بينيم كه بايد با شناخت و آگاهي بيشتري از مسائل فلسفي - ادبي امروز ايران و جهان به پرورش آن همت گماشت. مرزهاي ادبي و غيرادبي ابتدا با پايتخت ها مي آيند ولي متأسفانه خروجي آنها شهرستانها مي شود، آن هم پس از مدت ها كه خود اين خطري است كه متوجه شهرستانهاست.
- من نه با ادبيات كار دارم نه پايتخت. ضمناً شعر را هم چيزي جدا از ادبيات مي دانم. در وضعيت غالب شعري اين روزها واقعاً شاعر مي خواهد كه اين شعر و ادبيات را كنار بگذارد تا بتواند ادبيات كار كند. من تلاش كرده ام كتف هايم را جوري بزرگ كنم كه بتوانم خلاف جريان شنا كنم.
متأسفانه سنت هاي رفتاري بدي ميان جوانان شاعر در تهران شكل گرفته، البته من آدم اخلاق گرايي نيستم اما بداخلاقي و بي ادبي به ديگران هم بايد در ادبيات از قوانين ادبيات پيروي كند. از اين منظر من آدم باادبي هستم.
- مجموعه شعرهاي سپيد به لهجه آباداني به نام «روزگار با حاليه» كه مطمئناً مي توانند نظرگاه ما را نسبت به موقعيت بومي در شعر به چالش بكشد. چندي پيش هم ناشر خبر داد كه منظور عاميانه «نمك خون» براي بار سوم رد شده است. ديگر اين كه مراحل پاياني مجوز نشريه اي با مدير مسئولي خودم دارد به پايان مي رسد. عنوان نشريه يادگاري است. هر نسلي حق دارد از خودش از زمان خودش يك يادگاري به جاي بگذارد.
داريوش معمار: عنصري براي ادامه دادن
- فكر مي كنم به چند دليل سئوال رندانه اي را طرح كرديد اول اينكه حتي اگر چنين مركزيتي را هم قبول نداشته باشيم باز به نوعي با جواب دادن خود آن را ترويج كرده ايم و در مرحله بعد ناخواسته به سوي دوراهي يا سه و شايد بيشتري هدايت شده ايم كه يا تن به تعريف كردن بدهيم و يا تعريف شدن و راه سوم هم تأييد كردن است و شايد رد فرض فوق. ولي من معمولاً نه اقدام به تعريف و شرح موضوع با فضايي مي كنم كه مجبور به صدور بيانيه و پيشنهاد طرح بشوم و تعريف شدن هم كه ديگر از آن كارهاست كه آدم را بي اختيار دچار لودگي مي كند.
به نظر من كه اين امكان قوي را مي توان داد كه خيلي ها آن را رد كنند و حتي خود من به قول رايج به خاطر پاره اي مصلحت در آينده به نوعي مجبور به ردش بشوم؛ حداقل در عمل مركزها جاهاي دوست داشتني نيستند چون همراه خود اقتدار و سلطه اي را به همراه دارند كه امكان به قتل رسيدن شاعر را افزايش مي دهد. ضمن آنكه ادبيات هم غيرممكن است تن به چنين امري بدهد مگر آنكه مبدل به يك جور فرومايگي شود.
- آبادان يك انجمن دارد كه به لطف دست اندركارانش مرتب برگزار مي شود از اينكه چه تأثيري بر ادبيات دارد و يا ادبيات بر آن چگونه تأثير مي گذارد همين قدر مي دانم كه هم ديگران به دنبال تأثير گذاشتن بر ما هستند و هم ما براي اين امر اقدام مي كنيم، اما كدام موفق تر هستند ديگر به نظرم نه زياد مهم است نه دليل خاصي براي پيگيري اش وجود دارد. ولي در درون اين محفل ها من دوستانم را مي بينم از گفته ها و سروده هايشان لذت مي برم هرچند گاهي هم پيش مي آيد كه لذتي در كار نيست اما آن وقت هم چيزي وجود دارد كه مرا براي ادامه دادن تازه مي كند. خوب براي حضورشان همين هم چيز كمي نيست البته اگر بقيه هم چنين حسي يا حداقل مشابه اش را داشته باشند.
- ادبيات در وضعيت ها اتفاق نمي افتد و اين امكان ها نيستند كه ادبيات و هنر را مي سازند بلكه هنر و ادبيات البته باز هم بدون آنكه دنبال ساختن وضعي باشند كه دست آخر عقيمشان كند خود مجالي براي تكامل و نقض و حضور هم زمان اين بود و نبودها هستند. من نمي توانم بگويم روز يا ساعت و دقيقه اي كه براي انديشيدن و خواندن و نوشتن برمي گزينم، گزيده مي شوم يا هر نوع اقدام و امكان ديگري در اتوبوس هستم يا هواپيما و قطار توي اتاق كارم دارم نفس مي كشم يا خانه يا اتاق دوستانم پس مي بينيد كه خود من به عنوان مثال وضعيت خاصي يا جاي خاصي را نمي توانم انتخاب كنم. حالا ديگران هم فكر نمي كنم زياد دور از اين مورد باشند. بنا بر اين وضع ادبيات در تهران يا شهرستان قابل بررسي و مقايسه نيست.
- بي شك اول مي خوانم و بعد سعي مي كنم بفهمم از هر نوشته اي چطور بايد لذت برد و آن لذت را درك كرد و متحول ساخت.
- دو مجموع شعر در سال هشتاد از من توسط انتشارات هائي در همدان چاپ شده است. يك مجموعه شعر آماده چاپ دارم با نام «جنازه مريم بني سعيد» به همراه يك مجموعه مصاحبه  با گروهي از شاعران و منتقدين جدي معاصر ظرف چند ماه آينده توسط انتشارات پوندا در مشهد چاپ مي شود.

ادبيات
اقتصاد
جهان
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  جهان  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |