سه شنبه ۶ آبان ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۲۰۸ - Oct. 28,2003
صفويه،ملاصدرا و جعبه جادويي - بخش دوم و پاياني
مكتب غيرواقعي سازي و حركت از«من»به«نامن»
000324.jpg

بخش اول مقاله دكتر حسين محمدزاده كه به نقد و بررسي سريال «روشن تر از خاموشي» اختصاص داشت، ديروز در همين صفحه منتشر شد. امروز بخش دوم و پاياني مقاله را درج كرده ايم.
* * *
منشور حقوق بينندگان تلويزيون(۷) كه در سال ۱۹۹۱ در فرانسه و سال بعد در ژاپن و سپس در كشورهاي ديگر پذيرفته شد، در كشور ما محلي از اعراب ندارد. در بند پنجم اين منشور منع تحريك به آپارتايد و تبعيض نژادي و ملي و تحقير و توهين قومي قيد گرديده است. گرچه ما به دليل اعتقاد به اسلام و همت به اجراي احكام دين مبين، نيازي به منشورهايي از اين نوع نداريم.
سياست گذاران رسانه اي در گفت وگو با اقوام مختلف ايراني بايد به «زبان مشترك» راه پيدا كنند؛ حقايق، واقعيات و نيازهاي فرهنگي آنان را كشف كنند، ياد بگيرند و بدانند. اين زبان، زبان احترام است، زبان توهين و تحقير نيست. در اين صورت فيلم ساز به «واقعي سازي» سوق داده خواهد شد. سريال «شب دهم»، از اين نوع بود. «كيف انگليسي»، «شب آفتابي»، «گم گشته» و «مردان آنجلس» نيز چنين بودند.
در سينما و تلويزيون «غيرواقعي سازي» خود مكتبي است كه سبكي خاص دارد و مي تواند بسيار صميمي هم باشد. مثلاً فيلم «همسايه ها» اثر «نورمن مك لورن» را- كه درسال ۱۹۵۲ ساخته شده و برنده جايزه آكادمي فيلم هم شد- در نظر آوريم. به قول خود وي در ساختن فيلم از فن جادوگري در مبالغه و تحريف در واقعيت و حركات استفاده شده است(۸) و يا خانم «آزيتا حاجيان» در فيلم موفق خود با نام «عروسك ها» در چنين نقشي با تحريف كامل واقعيت ظاهر شد. در ابتدا، در هر دو فيلم، حركت ها و ژست هاي آنها طبيعي است، اما به تدريج در مبالغه و تحريف، تشديد رخ مي دهد. ولي به هر روي هر دو فيلمساز، نماد اصلي را براي آموزه و يا خنده و سرگرمي تفكرآميز به كار مي گيرند. هر دو فيلم ساز از يك سبك پيچيده بصري براي داستاني كاملاً ساده استفاده كرده اند. اما در سريال روشن تر از خاموشي، اين بستر داستاني بسيار ساده با سبكي بسيار ساده تر ولي رنگ آميزي هاي تند و زننده و دكور پرخرج به خورد بيننده داده مي شود.
فيلمي كه فقط قصد تحقير و توهين «من» بيننده را دارد، بايد او را به «غير من» خودش سوق دهد. اما بيننده اين سريال فقط مورد تحقير قرار نمي گيرد و از «نا من» خود خبر نمي گيرد تا از «من» به سوي «نا من» گام نهد.
«ژرژ فرانزو» فيلمساز معروف فرانسوي، وقتي فيلم «باشگاه معلولان» را مي ساخت، بيننده را به «غيرمن» سوق مي داد كه از طريق آشوب بر «من» تحقق پذيرد، چرا كه او قصد سرگرم ساختن و دستيابي به موفقيت و استقبال عمومي را از راه خنداندن به هر قيمتي، نداشت. سرگرم ساختن به قيمت تحقير يك قوم، مدنظر او نبود. او حتي در اين فيلم، تن و چهره معلولان و ناقصان را، نه به نيت ايجاد ترحم و يا خنده، به گونه اي تحمل ناپذير نشان مي داد، اما بيننده را به درون جهان شگفت انگيزي سوق مي داد كه به هر چه صنع الهي است، مهر بورزد.
اما در سريال روشن تر از خاموشي،واقعيت سازي ضعيف مي شود ، زمان ها و دوران ها در هم مي ريزد، تركيب شي ء ها و شخصيت ها به اوج مي رسد، ترانه «كوچه لره سو سپميشم» كه از آفرينش آن يكصد سال بيش نمي گذرد و يكي از زيباترين آهنگ هاي بينوايان شهر و روستا و كوه پايه هاي آذربايجان است از دهان شاه عباس و چهارصد سال پيش با مزقان نوازي هاي لاله زاري اجرا مي شود. در يكي ديگر از اعتراض هاي مردمي آمده است: «... آواز كوچه لره سو سپميشم كه خوانندگان بزرگ و پرآوازه و معروف جهان همانند رشيد بهبوداف، بلبل، خان شوشسنكي، عارف بابايف، فاطمه مهرعلي اوا، ربابه مرادوا و ديگران خوانده اند، اين بار جنايت شاه عباس با صداي نكره و مست و نتراشيده و نخراشيده و با همراهي نوازندگاني كه شبيه نوازندگان نمايش سياه بازي و روحوضي هستند، به گوش شنونده تزريق مي شود تا بيننده و شنونده آذري زبان از شنيدن آوازهاي ملي خود، احساس مسخرگي و هرزگي نمايد.
اين سريال از ابتدا ادعا كرده كه بيننده خود را مي خواهد در بستر «تفكر مشاركتي»(۹) قرار دهد. اما در آن عبارت «ايراني» مساوي است با كلمه اي براي يك عضو از گروه فارسي زبانان. ولي وقتي با آذري زبانان مواجه مي شود، همان كلمه دلالت براين مي كند كه افراد قبائل صفويه از نوع ايراني نيستند. گاهي ابليس و زماني احمق اند، از اين رو اين ادعاي تفكر مشاركتي قلابي و جعلي مي نمايد. مانند سربازان هيتلر كه وقتي دور هم جمع مي شدند و آبجو مي خوردند، همگي خود را عين هم مي دانستند، ولي در عمل ديدند كه چنين نيست. در اين سريال هم، اينگونه موهومه فاشيستي القاء مي شود. براساس همين تفكر عنصر ايراني (فارسي زبان) با عنصر ايراني (تركي زبان) مثل يك وسيله برخورد مي كنند.
از اين رو، اين سريال، خواهيم ديد كه به هيچ روي نخواهد توانست با بيننده خود ارتباط(۱۰) برقرار كند، زيرا در ادعاي بستر اوليه، اصلاً صادق نبوده است. در حالي كه اگر صداقت باشد، حتي مي توان با اشياء بي جان و به طور كلي با مظاهر طبيعت هم ارتباط برقرار كرد. مانند خلق اثر از سوي يك هنرمند كه در واقع در آن با شيء بي جان كه در ذهنش است نيز ارتباط برقرار مي كند.
كارگردان ادعا كرده است كه به لحاظ واقع گرايي و طبيعي نشان دادن صحنه ها، از «لهجه هاي متفاوت» استفاده كرده است! اما در عمل فقط به تحريك عقده هاي قومي پرداخته است.
اما در باب شخصيت ملاصدرا هم بايد بگويم كه اين سريال به صورت ناموفق به توصيف شخصيت وي مي پردازد و بستر فلسفي زمان را كه ملاصدرا را تربيت كرد، مورد تجاوز قرار مي دهد.
هنري كربن در كتاب «فلسفه در ايران»، پس از شرح نظام فلسفي مشايي، تاريخ فلسفه را از شهاب الدين سهروردي شروع مي كند و سپس از ودود تبريزي و بعد از او از ملا رجبعلي تبريزي به عنوان دو ركن اصلي نظام فلسفه اشراقي سخن مي گويد.
000326.jpg

ودود تبريزي در قرن دهم هجري مي زيست و معروف است كه راه «عقل و خيال» مي پيمود. اما ملا رجبعلي حكيم تبريزي در قرن يازدهم و در عصر شاه عباس صفوي، در اصفهان به دوران سازي فلسفي و تلفيق شيوه انديشه اشراقيون با خردورزي مي پرداخت و نقش عظيمي در تكوين نظام فلسفي حوزه اصفهان داشت. او صاحب آثاري نظير «اصول الاصفيه»، «الواحد لايصدر من الواحد» و «معارف الهيه» بود.
ملاصدرا در مقابل او قرار داشت و با آن كه حكيم، اشراقي تربيت شده بود، طريقه مشايي را مي رفت و گاه آن را در هم مي آميخت. مثلاً «وجود» را كه اصل و حقيقت هر چيز است، «هيأت واحده» مي دانست و براي آن مراتب متعددي از حيث شعف و شدت و نقص و كمال قائل بود در حالي كه شيخ اشراق و حكيم تبريزي شدت و ضعف و نقص و كمال را در «ماهيت» قائل هستند، نه در «وجود».
مسأله ديگر «حركت جوهري» است كه ملاصدرا، جوهر را متحرك اعلام كرد، اما در تفسيرآن در ماند و به ناچار تصريح كرد كه: «تغييري كه در جوهر به وجود مي آيد، تغييري اشتدادي و استكمالي است و به حقيقت جوهر خدشه وارد نمي آورد.»(۱۱) حكيم ملا رجبعلي تبريزي، با نظريه «حركت در جوهر» به شدت مخالف بود و «وجود ذهني»را هم باطل مي دانست و اطلاق جوهر را بر واجب و ممكنات به نحو اشتراك لفظي مي دانست.
ملاصدرا، شاگرد ميرداماد و ملارجبعلي شاگر ميرفندرسكي بودند. ملارجبعلي خود شاگردان مبرزي تربيت كرد كه هر كدام ضمن تبليغ آراي فلسفي اين حكيم تبريزي، صاحب مكتب شدند. اشخاصي نظير قاضي سعيد قمي، ملا عباس مولوي، ملا قوام رازي، محمد حسن قمي، ملامحمد تنكابني و محمد رفيع زاده كه نسبت به استاد خود ملا رجبعلي، بسيار خاضع و صميمي بودند و به ويژه عليقلي قرچغاي خان بيش از همه تحت تأثير افكار و عقايد ملا رجبعلي تبريزي و سبك انديشه و تفكر وي بوده است. وي به «خان حكيم» معروف شد و آثار فلسفي متعددي از خود برجاي گذاشت كه از آن ميان كتاب «احياي حكمت» در سال ۱۳۷۳ در دانشگاه تهران تصحيح شده است. اين كتاب و كليت جريان فكري ملارجبعلي جريان نيرومندي بود كه در جهت خلاف انديشه هاي ملاصدرا وجود داشت و به عنوان يك نظام فلسفي مطرح بود كه با نوعي الهيات تنزيهي سروكار داشت. نمي توان سخن از زندگي و نظام فكري ملاصدرا گفت و از ملارجبعلي سخن به ميان نياورد و از آن غفلت كرد. حكيم تبريزي قهرمان بلامنازع انديشه فلسفي آن دوران بود.
ملاصدرا درنظام فلسفي خود، در مقابل جريان نيرومند و مستدل حكيم تبريزي منزوي شد. اين است كه بايد گفت «مكتب فلسفي اصفهان» كه در دوران صفويان به شكوفايي رسيد، در «حكمت متعاليه» ملاصدرا خلاصه و محدود نمي گردد. يك محقق و پژوهشگر راستين بايد هر دو جريان عمده فكري را كه در رأس يكي از اين دو جريان ملا رجبعلي تبريزي و پيروان او قرار داشتند مورد تحقيق قرار دهد كه پژوهشگران اين فيلم از اين جريان فكري بسيار قوي كه نقش سازنده در تدوين شخصيت ملاي شيرازي داشت، غافل مانده اند و اين خود، يك تحريف آشكار و عمدي در اين سريال به شمار مي رود. در اين سريال ظاهراً آخوند خشكه مقدسي كه در مقابل ملاصدرا مي ايستد، همان حكيم تبريزي است! كه پژوهشگران سريال با تحقير او به تحريف تاريخ فلسفه اين كشور پرداخته اند. در اين زمينه حداقل مي توانستند به آثار آقاي سيد جلال الدين آشتياني و به كتاب آقاي ديناني تحت نام «ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام» و كتاب «حكيم ملا عبدالله زنوزي» تأليف اينجانب مراجعه كنند.
اسارت در خرافه هاي قوم گرايي و ملي بازي، آدمي را از آزادانديشي محروم مي كند و به تحريف تاريخ فكري اجداد و نياكان خود، وا مي دارد. اگر تكنولوژي و رسانه هاي مدرن نيز در خدمت چنين واگرايان قرار گيرد، گناهي نابخشودني بر دامن مسئولان خواهد بود كه امكانات تحريف و تلكيك تاريخ را فراهم مي آورند.
اين سريال بودجه اي كلان نيز بر سيستم اقتصادي كشور تحميل كرده است.فقط بودجه تحقيق آن، معادل كل بودجه يك ساله موسيقي ايران بوده است.
سخن آخر اين كه افراد به اصطلاح «اصلاح طلب» بايد بدانند كسي و كساني كه مسئوليت هاي تأثيرگذاري در شبكه هاي سيما را دارند، بايد بتوانند از قيد و بند قبيله گرايي و قوم پرستي و واگرايي از اقوام ساكن ايران، خود را نجات دهند و اين شايستگي را به دست آورند كه بتوانند مردم را جذب اين جعبه جادويي كنند.
۷- The Charter of Rights of Television Viewers
۸- ادبيات فيلم، انتشارات سروش، ص ۹۱
۹- Participartory
۱۰- Communicotion
۱۱- المشاعر، چاپ مولا، ص ۱۶۹

به منظور فعاليت در بخش فناوري اطلاعات
به منظور فعاليت در بخش فناوري اطلاعات كميته مشترك كاري ايران و هند آغاز به كار كرد
گروه علمي فرهنگي :با ورود يك هيات هندي به تهران ، كميته مشترك كاري جمهوري اسلامي ايران وهند، در زمينه فعاليت هاي علوم و فناوري و فناوري اطلاعات (IT) آغاز به كار كرد .
به گزارش روابط عمومي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري اين گروه در مدت دو روز اقامت در تهران ، در زمينه هاي ايجاد دفتر مشترك در تهران و دهلي جهت تقويت ارتباط فعال تر بخش خصوصي دو كشور برگزاري نمايشگاه ها و كنفرانس هاي اختصاصي IT از طرف دو كشور در كشور ديگر، ايجاد پارك مشترك فناوري اطلاعات و تاسيس يك مدرسه حرفه اي فناوري اطلاعات به صورت مشترك، بحث و تبادل نظر خواهند كرد.گفتني است سفر اين هيات به تهران به دنبال سفر رئيس جمهور به هند و امضاي تفاهم نامه هايي در خصوص همكاري هاي دو جانبه در زمينه فعاليت هاي علوم و فناوري صورت مي گيرد.

علمي فرهنگي
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري ضميمه
بازارچه همشهري
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |   شوراها   |  
|  شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |