پنج شنبه ۸ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۱۰- Oct. 30, 2003
ميراث ماهاتير براي مالزي
ميراث ماهاتير
نگاه ماهاتير
سخنان ماهاتير محمد در ۲۲ سال گذشته اغلب جنجال برانگيز بوده است. بخش هايي از سخنان او را درباره موضوعات مختلف مي خوانيد:
درباره جنگ و ترور
اگر مردم بيگناهي كه در حمله به افغانستان كشته شدند و يا آنها كه از كمبود غذا و دارو در عراق درحال مرگ هستند، گروگان (طالبان و صدام ) به حساب مي آيند، آيا آن سه هزار نفري كه در نيويورك كشته شدند يا ۲۰۰ نفري كه در بالي جان خود را از دست دادند گروگان هاي آمريكا نبودند كه مرگشان براي موفقيت عمليات لازم بوده است؟
استراتژي آنها (غربي ها) براي جنگ با تروريسم، حمله به كشورهاي مسلمان و مسلمانان است،چه تقصيركار باشند و چه نباشند.
آنها( آمريكايي ها) در عراق مرتكب اشتباه شدند. اكنون در عراق، مردم به جاي آنكه احساس خوشبختي كنند يا از نيروي رهايي بخش تشكر كنند ، آنها را مي كشند .
درباره استراليا
اين كشور مي خواهد ارزش هاي اروپايي خود را در آسيا تحميل كند گويي كه الان هم مانند گذشته است كه مردم بدون توجه به حقوق بشر به انسان هاي اوليه شليك كنند.
استراليا به دنيا ثابت كرده است كه مي خواهد معاون كلانتر منطقه باشد. كار كردن با معاونان كلانتر خيلي دشوار است.
درباره اروپايي ها
آنها خيلي باهوش، شجاع و كنجكاو هستند... اما متاسفانه حريص هم هستند و مي خواهند به زور زمين ها وحقوق ديگران را تصاحب كنند.
فرهنگ و ارزش هايي كه آنها به ما تحميل مي كنند،تسليم محض در برابر اميال است. شيوه زندگي ما بايد درست مانند شيوه زندگي آنها باشد. ارزش هاي آسيايي براي آنها اصلا وجود ندارد.
درباره يهوديان
ما مسلمان هستيم و يهوديان چشم ديدن پيشرفت ما را ندارند. ممكن است فكر كنيم كه آنها برنامه اي دارند اما نمي خواهيم كه متهمشان كنيم...
درباره فلسطين
يهوديان، فلسطيني ها را از همه چيز محروم كرده اند، اما نمي توانند اين كار را در مالزي انجام دهند.
درباره مسلمانان
مسلمانان متفرق،سردرگم درباره اسلام ، مشغول جنگ با يكديگر بر سر قدرت هستند و آگاهي ومهارت كافي ندارند... مسلمانان امروز به پايين ترين حد توسعه رسيده اند.
000350.jpg
فردا كه ماهاتير محمد نخست وزير مالزي قدرت را به معاون خود واگذار مي كند و بعد از ۲۳ سال حكومت دوران بازنشستگي خود را آغاز مي نمايد، رويدادي رقم مي خورد كه نه تنها در مالزي كه در آسياي جنوب شرقي نيز يك نقطه عطف به حساب مي آ يد.
ماهاتير آخرين بازمانده نسل مردان قدرتمند آسيا بود. برخي از آنها همچون فرديناند ماركوس در فيليپين و سوهارتو در اندونزي از قدرت بركنار شدند و بعضي ديگر همچون لي كوان يو به انتخاب خود قدرت را ترك كردند.
ماهاتير در ژوئن سال ۲۰۰۲ در سخنراني در كنگره سالانه حزبش ، با چشماني اشكبار تصميم به استعفا را اعلام كرد و از همان زمان دوران طولاني گذار و انتقال قدرت در مالزي آغاز شد.
او گفت كه اگرچه هنوز سالم و سرحال است اما براي مدت طولاني نخست وزير بوده و اكنون ديگر مي خواهد از قدرت كناره گيري كند.
رهبران حزب حاكم آمنو كه خود نيز از اين تصميم ماهاتير حيرت زده شده بودند بعد از پايان كنگره حزب با ابراز تاسف از اينكه مالزيايي ها رهبري فوق العاده را از دست مي دهند، تاكيد كردند كه جنگ قدرتي در كار نبود و انتقال قدرت به آرام ترين شكل ممكن انجام خواهد شد و قدرت به «عبدالله احمد بدوي » معاون ماهاتير مي رسد.
ماهاتير مالزي را به يكي از توسعه يافته ترين و ثروتمندترين كشورهاي آسيايي تبديل كرد. از اوبه عنوان رهبر جنبش مدرنيزه كردن مالزي نام مي برند. نسل كنوني مالزي رهبر ديگري به غير از او براي كشورشان نمي شناسند و بسياري از مردم خواستار ادامه حضور او در قدرت هستند.
بسياري از روشنفكران، سياستمداران و مديران اقتصادي مالزي مي گويند كه ماهاتير كاري كرده است كه مالزيايي ها باور كنند مي توانند به قدرت و جايگاهي همسنگ با كشورهاي غربي برسند.
اسلام، كاپيتاليسم و ملي گرايي مالايي اصول حكومتي ماهاتير طي سالهاي قدرت بود.
وقتي ماهاتير به قدرت رسيد، مالزي كشوري با اقتصاد ساكن بود كه تنها مواد اوليه توليد مي كرد اما اكنون به اقتصادي  رقيب براي كشورهاي غربي تبديل شده است و بزرگترين توليدكننده و صادركننده قطعات كامپيوتري، روغن نخل و لاستيك است.
طي ۲۰ سال گذشته توليد اقتصادي مالزي چهار برابر شده است، طي ۳۰ سال گذشته تعداد مالزيايي هايي كه زير خط فقر به سر مي برند از ۵۰درصد به شش درصد رسيده است.
مالزي كشوري متشكل از ۱۳ استان و سه منطقه فدرال است. مالايي ها تقريبا نيمي از جمعيت مالزي را تشكيل مي دهند، چيني ها يك سوم و هندي ها يك دهم اين جمعيت را تشكيل مي دهند. جمعيت مالزي ۴/۲۴ ميليون نفر است، مالزي مانند چند كشور آسيايي ديگر نظامي پادشاهي دارد.
ماهاتير محمد كه پزشك است در سال ۱۹۸۱ به نخست وزيري مالزي انتخاب شد. او فردي با گرايش هاي ملي گرايانه است كه به پيشرفت قوم مالايي به اندازه پيشرفت كشور اهميت مي دهد.
دوران فعاليت سياسي ماهاتير از سال ۱۹۴۶ آغاز شد كه در سن ۲۱ سالگي به سازمان آمنو پيوست. او در دانشگاه مالايا در رشته پزشكي خود تحصيل كرد و هفت سال مديريت يك درمانگاه خصوصي را به عهده داشت. دكتر ماهاتير در سال ۱۹۶۴ به پارلمان راه يافت اما پنج سال بعد كرسي خود را در مجلس از دست داد و از حزب نيز اخراج شد. دليل اين غضب حزبي، انتشار نامه اي سرگشاده بود كه در آن او به تونكو عبدالرحمان نخست وزير وقت به دليل بي توجهي به مالايي ها انتقاد كرده بود. در اين دوران او كتابي منتشر كرد با نام مشكل مالايي و در آن نوشت كه مالايي ها در دوران استعمار مالزي به حاشيه رانده شدند و اكنون شهروندان درجه دو به حساب مي آيند. انتقادات و حملات او به سياست استعمار نو غرب از همان روزها با لحني تند آغاز شد. نوشته هاي او چنان مالايي هاي جوان را شيفته كرد كه او را به حزب بازگرداند و در سال ۱۹۷۴ نيز به پارلمان راه يافت و اندكي بعد وزير آموزش شد. طي چهار سال او قائم مقام آمنو شد و در سال ۱۹۸۱ نيز به نخست وزيري رسيد.
ماهاتير با پيگيري الگوي ژاپن مالزي را از صادركننده لاستيك و حلبي به توليدكننده قطعات الكترونيك، فلزات و خودرو تبديل كرد.
دفاع از ارزش هاي مالايي و آسيايي و انتقاد از سياست هاي دوگانه غرب در جهان محورهاي اصلي اكثر سخنراني ها او بوده است.
ماهاتير در بحران مالي سال ۱۹۹۷ آسيا دلالان ارزهاي خارجي و از جمله جورج سوروس را مسئول دانست و آن را ناشي از توطئه جهاني يهودي ها خواند. سياست هاي مالي ماهاتير مالزي را به سلامت از آن بحران مالي نجات داد. او از همان روزهاي نخست قدرت در اكثر سخنراني هايش تاكيد مي كرد كه توسعه اقتصادي مالزي از اولويت هاي كاري دولت است.
ماهاتير همواره از روياي تبديل كردن مالزي به يك كشور صنعتي سخن مي گفت.
امروز كه ماهاتير ۷۷ ساله براي كناره گيري از قدرت آماده مي شود، مالزي اقتصادي چند وجهي و مدرن دارد و الگوي موفق آسياست. پيش بيني ها نشان مي دهد كه رشد اقتصادي مالزي سال آينده به ۴/۵ درصد مي رسد. بعد از بحران مالي سال ۱۹۹۷ او سياست هاي كنترلي كوتاه مدتي براي سرمايه در اين كشور اعمال كرد كه هدف از آن جلوگيري از خروج پول هاي خارجي از كشور بود. اين سياست ها نتيجه داد چرا كه يك سال بعد توليد ناخالص داخلي مالزي به رقم توليد خود بازگشت.
وابستگي مالزي بر تجارت موجب شده بود كه كارشناسان پيش بيني كنند كه با كندشدن روند رشد اقتصادي جهان در سال ۲۰۰۱ اقتصاد مالزي نيز دچار لطمه جدي شود اما دولت مالزي تاكنون اين كشور را از اين توفان هم به سلامت عبور داده است.
دولت ماهاتير همچنين با تقويت تقاضاي داخلي نگراني از كاهش سرمايه گذاري مستقيم خارجي طي دو سال اخير را نيز برطرف كرد.
نرخ بيكاري در مالزي ۵/۳ درصد است و اين رقم كم و بيش ثابت مي ماند. ماهاتير اخيرا عمليات ساخت يك مركز برنامه ريزي اقتصادي علمي را افتتاح كرده است كه هدف آن ارتقاء صنعت الكترونيك كشور است.
او سال گذشته دستور داد كه استاندارد توانايي زبان انگليسي در ميان شهروندان مالزي افزايش يابد.
براساس دستور ماهاتير، آموزش رياضي و علوم در مدارس مالزي به زبان انگليسي انجام مي شود .مالزي تا سال ۱۹۵۷ مستعمره انگليس بود . و بسياري از نسلهاي گذشته مالزي زبان انگليسي را به خوبي صحبت مي كنند.
اما ۳۰ سال پيش ملي گرايان مالايي زبان مالايي را جايگزين زبان انگليسي نمودند.
ماهاتير در سخنراني گفت كه تسلط به زبان انگليسي عامل مهمي در موقعيت رقابتي آينده مالزي در بازار جهاني است.
حاميان ماهاتير علاوه بر پيشرفت هاي چشمگير و انكارناپذير اقتصادي، آرامش قومي را نيز يكي از مهمترين و بزرگترين دست آوردهاي او مي دانند.
اما از نظر سياسي او كارنامه چندان روشني حداقل از ديدگاه غربي ها ندارد.
معروف است كه او هيچ مخالفت سياسي را از هيچ كس تحمل نمي كند. برخورد با انورابراهيم معاون او يكي از پر سر و صداترين اين موارد بود كه هنوز هم از ياد جهان و عده اي در مالزي نرفته است.
تا سال ۱۹۹۸ انور چشم و گوش ماهاتير بود، هم معاون او بود و هم وزير دارايي دولت. او تنها مقام در مالزي بود كه مي توانست عليه نظرات ماهاتير اظهار نظر  كند. اما همواره حداكثر تلاش خود را مي كرد كه اين كار را با حداكثر احترام ممكن انجام دهد.
قرار بود انور جانشين ماهاتير شود، اما شمار دشمنان انور در درون حزب حاكم آمنو روزبه روز بيشتر مي شد. آنچه كه حاميان انور آن را «عمليات زمزمه» مي خواندند آغاز شد. او متهم شد به اينكه در خفا عليه نخست وزير برنامه ريزي مي كند و قصد دارد ماهاتير را بركنار كند. در سپتامبر ۱۹۹۸ انور بركنار شد، در پايان همان ماه دستگير شد و ديگر از آن روز كسي او را خارج از زندان نديد. جلسات محاكمه انور ابراهيم تا يك سال خبر اول مالزي بود. حضور او در دادگاه با چشمان كبود بسياري از مالزيايي ها را نسبت به دولت ماهاتير بدگمان كرد. يك هيات تحقيق تشكيل شد و بعد از بررسي درباره وضعيت انور ابراهيم در زندان اعلام كرد كه او از سوي پليس مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
از آن زمان طرفداران انور ابراهيم به رهبري همسرش جنبشي با عنوان جنبش اصلاح طلبان تشكيل دادند كه شعار آن تلاش براي اصلاحات گسترده سياسي و اجتماعي بود. او اكنون محكوميت ۱۵ سال حبس خود را در زندان مي گذراند. دولت هاي خارجي و گروه هاي حقوق بشر اين كار را سياسي دانسته و آن را به شدت محكوم كردند.
دولت مالزي همچنين به دليل استفاده از قانون امنيت داخلي براي سركوب مخالفان مورد انتقاد قرار مي گيرد.
سخنراني هاي ماهاتير درباره مسائل جهاني معمولا جنجالي است و واكنش هاي بسياري را به همراه دارد. او اغلب به صندوق بين المللي پول، جهاني شدن، سلطه طلبان آمريكايي و توطئه گران ارزي حمله مي كند.
آخرين سخنراني جنجالي او كه بسياري از آن به عنوان تير آخر نام مي برند، سخنانش در اجلاس سران سازمان كنفرانس اسلامي در پوتراجاباي مالزي بود كه گفت: يهوديان به طور غيرمستقيم بر دنيا حكومت مي كنند و ديگران را به جنگ و كشته شدن براي آنها وادار مي كنند. اما در همان سخنراني كه حتي واكنش كاخ سفيد را نيز به همراه داشت، كشورهاي اسلامي را به فراگيري علوم و تكنولوژي فراخواند و گفت كه به جاي جنگ به ديپلماسي روي آورند. كاخ سفيد سخنان ماهاتير را سرشار از نفرت خواند.
ماهاتير با جنگ بوش در عراق و افغانستان به شدت مخالفت كرد و گفت كه بوش مي خواهد تروريست ها را ترور كند.
عبدالله احمد بدوي ۶۳ ساله كه قرار است از فردا به جاي ماهاتير مالزي را اداره كند از نظر شيوه حكومتي در قطب مخالف او قرار دارد. او آموزش عميق اسلامي ديده است، به اجماع و توافق نظرات براي تصميم گيري معتقد است و لحن تند و رويارويي جويانه اي ندارد. اكثر مالزيايي ها او را «پاك لاح» يا عمو مي خوانند. او هشت سال وزير خارجه مالزي بوده است. برخي پيش بيني  مي كنند كه با به قدرت رسيدن عبدالله، روابط تيره  شده مالزي با آمريكا و استراليا بهبود مي يابد. بسياري در مالزي نگران آن هستند كه رقباي سياسي، عبدالله را تضعيف كنند. اوباوجود قدرت زياد، حاميان چنداني ندارد.
ترجمه و تنظيم: نيلوفر قديري

كاهش جمعيت ،روسيه را تهديد مي كند
000352.jpg
جمعيت و توزيع جغرافيايي آن يكي از مهمترين شاخصه هاي قدرت و امنيت يك كشور محسوب شده و هر گونه نقصاني در آن مي تواند مشكلات امنيتي خاصي را براي يك كشور به بار آورد. در گفتار زير سعي شده بطور خلاصه اين موضوع در روسيه مورد بررسي قرار گيرد:
جمهوري فداتيو روسيه با ۱۷ ميليون و ۷۵ هزار و دويست كيلومتر مربع كه ۶۷ درصد مساحت و ۱۴۵ ميليون نفر كه ۵۱درصد جمعيت بزرگترين وارث امپراتوري اتحاد شوروي سابق است ،با مشكلات و مسائل خاصي روبروست.
بزرگترين مشكلي كه روسيه با آن دست به گريبان است كاهش جمعيت اين كشور مي باشد . در سال ۱۹۹۲ جمعيت در حدود ۸/۱۴۸ ميليون نفر بوده كه درسال ۲۰۰۰ به ۱۴۵ ميليون نفر رسيده و تخمين زده مي شود كه در سال ۲۰۱۵ به ۱۳۴ ميليون نفر برسد. اين كاهش جمعيت دو علت اصلي دارد: كاهش نرخ زاد وولد و افزايش مرگ و مير؛ افزايش مهاجرت.
نرخ زادو ولد، از ۸/۲ درصد درسال ۱۹۵۹ به ۱ درصد در سال ۱۹۹۹ رسيده و از سوي ديگر نرخ مرگ ومير از ۸/۰ درصد سال ۱۹۵۹ به ۳/۲ درصد در سال ۱۹۹۹ رسيده است .وضعيت بد اقتصادي و عدم تمايل به ازدواج در بين جوانان، افزايش مرگ و مير در بين نوزادان كه به ۲۵ در هزار رسيده و كاهش طول عمر در بزرگسالان ازعوامل كاهش جمعيت روسيه است كه البته به اين عوامل بايد جنگ (افغانستان و چچن) و بحرانها در مناطق مختلف روسيه نيز اضافه شود.
پديده مهاجرت نيز بعد از فروپاشي اتحاد شوروي و بازشدن مرزها بشدت افزايش يافته بطوري كه آمارهاي رسمي رقم ۳۴۰ هزار نفر را در سال نشان داده و البته اين رقم در آمارهاي غيررسمي ۱۵/۱ ميليون نفر ثبت گرديده است. بيشتر اين افراد، نخبگان و دانشمندان روسي بودند كه جذب كشورهاي غربي گرديده اند .از سويي بايد به اين نكته اشاره كرد كه روسيه يك كشور كثيرالاقوام بوده وجود اقليت هاي گوناگون در آن تمايل به مهاجرت را ايجاد كرده است.
كاهش جمعيت در روسيه باعث از دست دادن نرخ رشد نيروي كار مولد و به تبع آن كاهش نرخ رشد اقتصادي خواهد شد و در مجموع براي كشور پهناور روسيه كه در بسياري از نقاط آن خصوصاً در سيبري وخاور دور كه فاقد جمعيت كافي مي باشد ، مي تواند در آينده نزديك عوارض ومشكلات بسياري را از نظر امنيتي به وجود آورد. مسئله اي كه اين مورد را تشديد مي كند اين است كه كاهش نرخ رشد جمعيت در مناطق مسلمان نشين روسيه (۵ درصد مردم روسيه مسلمان هستند) به علت وجود فرهنگ اسلامي و تاكيد و تشويق به ازدواج نه تنها رشد منفي نداشته بلكه داراي نرخ رشد بالايي نيز هست و اين مي تواند توازن جمعيتي و برتري اسلاوها را به چالش كشيده و براي روسيه ارتدوكس زنگ خطر جدي را به صدا درآورد.
ترجمه و تنظيم: مجيد بوالوردي

سايه روشن سياست
درباره فردا
فردا ۳۱ اكتبر ضرب الاجل شوراي حكام  آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره ايران پايان مي يابد. بر اساس مفاد قطعنامه اي كه اين نهاد دو ماه پيش صادر كرد، ايران تا فردا فرصت دارد كه ثابت كند فعاليت هاي هسته اي اش صلح آميز است و درصدد توليد سلاح هسته اي نيست. ايران هفته گذشته براي بي اثر كردن اين فشار، با سه كشور اصلي اروپا يعني انگليس، فرانسه و آلمان به توافقي دست يافت كه تاكنون با بازتاب مثبت داخلي و خارجي روبرو شده است. در پي اين توافق، تلقي عمومي اين است كه ضرب الاجل شوراي حكام ديگر تأثير اوليه را ندارد و محمد البرادعي مديركل آژانس احتمالاً با ارائه گزارشي مثبت درباره برنامه هسته اي ايران، قطعنامه شوراي حكام را از موضوعيت مي اندازد. اما در كنار اين نگاه خوشبينانه، تحليلگران ديگري نيز وجود دارند كه توافق ايران و سه كشور اروپايي را رفتاري تاكتيكي مي دانند و معتقدند دوران آرامش كنوني بزودي سپري مي شود. روزنامه انگليسي هرالد تريبون يكي از اين ديدگاه ها را اينگونه بازتاب داده است:
ايران قصد دارد با احداث يك رآكتور آب سنگين ۴۰ مگاواتي در اراك پلوتونيوم توليد كند كه از اين فلز نيز مي توان در ساخت تسليحات هسته اي استفاده كرد.
رآكتور آب سنگين براي توليد برق بسيار كوچك و براي مقاصد پژوهشي نيز بسيار بزرگ است و اكنون از اين گونه رآكتورها براي توليد سوخت برنامه تسليحات هسته اي در هند، اسراييل و پاكستان استفاده مي شود.
ايران همچنين در حال توسعه ناوگاني از موشك هاي دوربرد است كه مي تواند از آن براي حمل كلاهك هاي جنگي متعارف استفاده كند.
تنها دليل معقول براي ساخت چنين موشك هايي حمل كلاهك هاي جنگي هسته اي است. ظاهراً ايران قصد دارد راه كره شمالي را بپيمايد؛ يعني اينكه با دستيابي به سلاح هسته اي، جهان را در برابر كار انجام شده قرار دهد.
شك و ترديدهاي بين المللي بر سر برنامه هاي هسته اي و همچنين برنامه هاي موشكي ايران باعث بحران شده است كه بر اساس آن، آژانس بين المللي انرژي اتمي تا ۳۱ اكتبر به ايران مهلت داده است تا توضيح دهد كه چگونه ذرات اورانيوم به شدت غني شده مورد نياز در ساخت تسليحات هسته اي، در دو سايت هسته اي اين كشور پيدا شده است، و اين در حالي است كه ايران مي گويد، اين ذرات به همراه تجهيزات وارداتي آلوده وارد ايران شده است.
هرالد تريبيون در ادامه مي افزايد: ابهام ديگر آن است كه ايران با نقض موافقتنامه بازرسي با آژانس، مخفيانه در حال غني كردن اورانيوم بوده است.
آژانس همچنين مي خواهد بداند كه ايران چگونه توانسته است، اين سطح بالا از تكنولوژي غني سازي اورانيوم را بدون آزمايش آن با مواد هسته اي توسعه دهد، در حالي كه داشتن چنين مواد هسته اي ممنوع است.
كارشناسان آژانس متقاعد شده اند كه چنين آزمايشي صورت گرفته است.
بر اساس موافقتنامه تهران، ايران بايد تمام اين موارد را توضيح دهد و اگر از اين توضيح خودداري كنند با خطر محكوميت از سوي شوراي امنيت و اتحاديه اروپا روبروست و ممكن است، اتحاديه اروپا موافقتنامه بازرگاني خود را با ايران لغو كند كه اين كارحسب برخي تحليلها ، ضرر هنگفتي را متوجه ايران خواهد كرد.
بنابراين انگليس، فرانسه و آلمان همانند ايران، خواهان آنند كه ايران در اين باره همكاري كند، اما مشكل آن است كه حتي اگر ايران همكاري كند، اطمينان  اندكي وجود دارد كه موافقتنامه تهران واقعا اميدهاي هسته اي ايران را نقش بر آب كند.
روزنامه النهار چاپ بيروت نيز در اين باره نوشت: به دنبال اعلام موافقت ايران با امضاي پروتكل الحاقي، موجي از تبريك ها به اين كشور به دليل اقدام حكيمانه و زيركانه آن آغاز شد و حتي برخي توافق تهران با اروپا را پيروزي بر واشنگتن دانستند اما اين سخن و ارزيابي كه ايران پيروزي آفريد، دور از تفسير واقعي اوضاع است و اين كه ايران به جاي ريسك كردن، عقل و زيركي سياسي را به كار گرفت مبالغه آميز است.
علي حماده مقاله نويس اين روزنامه افزود: تهران امتيازي اساسي و مستقيم به آمريكا داد و در بهترين صورت به طور حساب شده زيان كرد زيرا ايران اكنون آمريكا را روياروي خود مي بيند و مي داند كه توازن قواي موجود هرگز اجازه درگير شدن با اين همسايه نزديك خود را پس از اشغال عراق نمي دهد.
ديگر روزنامه عرب زبان يعني «الدستور» در تحليلي متضاد با تحليل النهار نوشت:جمهوري اسلامي ايران توانست با تكيه بر ايدئولوژي و سياست موفقيت آميز، آمريكا را در تهديدهاي خود ناكام كند.
اين  روزنامه  در مقاله  خود ضمن  بررسي  واكنشهاي  ايران  در برابر تهمتهاي آمريكا مبني  برگسترش  توان  هسته اي  ايران  افزود: نظام  اسلامي ايران  با تكيه بر ولايت  فقيه  نشان  داد كه  مي تواند با اتخاذ سياستي  ماهرانه  در مورد معرفي برنامه هاي  هسته اي  خود به  شكل  خردمندانه  و شفاف  رفتار كند.
روزنامه  الدستور سپس  با ستايش  از تصميم گيري  ايران  در همكاري  با آژانس بين المللي  انرژي  اتمي و به  توافق  رسيدن  با كشورهاي  فرانسه ، آلمان  وانگليس  نوشت : ايران  با سياست  آگاهانه  و هوشيارانه  خود توانست  آتش  بحران را درمنطقه  خاموش  كند.
به  نوشته  اين  روزنامه ، از آنجا كه  سياست  آمريكا در برابر ايران  همواره خصمانه  و هجومي بوده  است ، اين  كشور بدنبال  راه هاي  ديگري  جهت  منزوي  كردن ايران  است  از جمله  پرداختن  به  موضوع  حقوق  بشر كه  تلاش  دارد با اين  اتهام ايران  را از اتحاديه  اروپا دور كند.
الدستور اضافه  كرد: عكس العمل  ايران  در برابر تصميم هاي  آژانس  بين المللي انرژي  اتمي ، باعث  ايجاد وحشت  و ترس  در بين  اسراييليان  خواهد شد.
عامل ترور صياد شيرازي كشته شد
خبرنگار «بازتاب» گزارش داد: يكي از عاملان اصلي ترور شهيد صياد شيرازي در جريان بمباران هوايي عراق توسط آمريكايي ها كشته شده است.
در اين گزارش آمده است، با دستگيري چند نفر از كادرهاي منافقين در تهران كه مجري عمليات شليك خمپاره به برخي مراكز دولتي در سال گذشته بوده اند،  اخبار جديدي در مورد وضعيت جديد سازمان به دست آمده است.
يكي از دستگيرشدگان، خود را همسر سابق يكي از اعضاي اصلي منافقين معرفي كرده و افزوده است: شوهرم كه چند سال پيش در جريان طلاق سازماني از وي جدا شدم، از عاملان اصلي ترور صياد شيرازي بوده است.
اين كادر زن منافقين، خبر داده است كه همسر سابقش در جريان بمباران هواپيماهاي آمريكايي در عراق كشته شده است.

اشتباه مرگبار - ۸
بي اعتنايي سيا
البته طبق روال ماموران از آنها علت آمدنشان به آمريكا را پرسيدند. خالد با انگليسي دست و پا شكسته اي توانست درست به اين پرسش پاسخ دهد ولي اين موضوع براي ماموران تازگي نداشت و مامور كنترل گذرنامه آنها را به آنان بازگرداند و اجازه عبور داد.
آنها وقت زيادي در لس آنجلس تلف نكردند بلكه عازم سان ديگو كه در ۱۲۴ كيلومتري جنوب لس آنجلس و در كنار اقيانوس آرام در نزديكي مرز مكزيك است، شدند.
آنها در بيرون شهر در آپارتماني ساكن شدند. ساختماني بتوني با پنجره هايي كه شيشه هاي آن مات بود و داراي بالكني هم به سوي خيابان و هم بسوي محوطه داخلي ساختمان بود.
ساختمان ساكتي بود كه ۱۷۵ اتاق داشت. آن دو در آپارتمان شماره ۱۲۷ ساكن شدند. هنگام ورود نواف گذرنامه اش را ارائه داد و قراردادي براي اجاره شش ماهه را امضا كرد. آنها در اقدامي ديگر گواهي نامه رانندگي و كارت تامين اجتماعي نيز تهيه كردند و پس از گشايش حسابي در بانك يك اتومبيل تويوتاي آبي رنگ مدل ۱۹۸۸ را نيز به مبلغ سه هزار دلار خريدند.
آنها در اجراي تمام اين كارها نام واقعي خود را عنوان مي كردند. آنها دليلي نمي ديدند كه نام خود را مخفي كنند. نواف تقاضاي يك خط تلفن هم كرد و حتي خواست كه نام او را در دفتر تلفن نيز بياورند. نام و مشخصات كامل او در دفتر تلفن شهر سان ديگو با شماره و آدرس محل سكونت ثبت شده است.
دوبي: ۳۰ ژانويه ۲۰۰۰
000354.jpg

بيش از دو ماه زياد جراح دانشجوي رشته هواپيماسازي از هامبورگ در افغانستان در يكي از اردوگاه هاي القاعده تعليم مي ديد و براي كاري كه براي او در نظر گرفته بودند آماده مي شد، همه چيز به خوبي پيش مي رفت، ولي حالا مشكل پيش آمده و اين لبناني گرفتار شده بود. او در چنگال كنترل ماموران امنيتي امارات متحده عربي گرفتار آمده بود و ساعتها بود كه از او در فرودگاه بين المللي دوبي بازجويي مي كردند.
به نظر مي رسيد كه دوره آمادگي او در اردوگاه القاعده براي او مشكل آفرين شده است در آنجا او با دوستانش از هامبورگ محمد عطا و مروان الشهي با هم بودند در پايان اين دوره جراح متوجه شد كه براي چه موضوعي تعليم مي بيند.
او بايد خلبان مي شد و در همين رابطه نيز تعليمات او برنامه ريزي شده بود. به او بعدا مي گفتند كه چه استفاده اي از اين تعليمات بايد ببرد. مثل اكثر كساني كه در اين اردوگاه بودند جراح نيز از اين اردوگاه در خاك افغانستان بطور قاچاقي به پاكستان برده شد. در كراچي او يك بليط هواپيما به مقصد دوبي رزرو كرد و تصميم داشت از دوبي به آلمان پرواز كند ولي در سالن ترانزيت فرودگاه دوبي فعلا راه او پايان يافته بود. ماموران امنيتي فورا متوجه اين جوان بيست و چهار ساله شده بودند در يك صفحه از پاسپورت او يك صفحه از قرآن كپي شده بود. علاوه بر آن، ساكهاي همراه او پر بود از نوارهاي تبليغاتي براي مجاهدين افغان.
شش ماهي بود كه ماموران كنترل فرودگاه ابوظبي به اشاره آمريكايي ها تمام كساني را كه به آنها مشكوك مي شدند و شك مي كردند به نوعي ممكن است با القاعده در تماس باشند مورد بازجويي دقيق قرار مي دادند. تقريبا چهار ساعت جراح را بازجويي كردند. از او در مورد دوستانش در هامبورگ و افغانستان پرسيدند و خواستند بدانند كه برنامه هاي آينده او چيست. او گفت كه تصميم دارد در آينده نزديك به آمريكا برود و خلبان شود و در آنجا براي اسلام تبليغ كند، ماموران فرودگاه همه اين موضوعات را يادداشت كردند. پس از آن، جراح اجازه يافت كه به مسيرش ادامه دهد.
قبل از اينكه او سوار هواپيمايي شود كه به مقصد آلمان پرواز مي كرد در فروشگاه فرودگاه دبي براي نامزد تركش يك حلقه طلا با نگين ۱۸ قيراطي به قيمت ۱۱۹ دلار خريد.
مأموران امنيتي فرودگاه دوبي، همانگونه كه وظيفه داشتند اطلاعات مربوط به «جراح»  را به مأموران سيا دادند،اما هيچكس در مركز سياي آمريكا به اين موضوع توجهي نكرد. در كنار مروان و با شناسايي جراح در حقيقت يك سال و نيم پيش از عمليات تروريستي در واشنگتن و نيويورك دو نفر از سه نفر خلبانان مرگ ساكن هامبورگ شناسايي شده بودند و سيا از نحوه فعاليت آنها آگاهي كامل داشت.
لانگ لي - ويرجينا - پنج مارس ۲۰۰۰
مقر اصلي سيا كه با مراكز مختلف از جمله در كوالالامپور در تماس بود اطلاعات جديدي كسب كرده بود. مأموران دقيقا مي دانستند كه حداقل نواف اكنون در آمريكا است. حتي آنها ساعت ورود او را به ايالت متحده آمريكا نيز مي دانستند. اين خبر بايد مانند بمبي در مركز سيا منفجر مي شد ولي مأموران سيا اصلا به اين موضوع توجهي نداشتند. آنها فقط تلگرافي را براساس وظيفه اي كه داشتند به مراكز ديگر ضد جاسوسي فرستادند و آنها نيز متوجه اين موضوع شدند كه نواف در ۱۵ ژانويه از طريق لس آنجلس وارد آمريكا شده است. در مورد ورود مامون در اين تلگراف چيزي نوشته نشده بود اصولا مأموران سيا بيشتر در اين فكر بودند كه به اين موضوعها زياد بها ندهند و در بالاي تلگرافي كه فرستاده شد، ذكر شده بود «فقط براي اطلاع، به پيگيري احتياجي نيست» و اين تلگراف مستقيما به زباله دان انداخته شد.
مأموران سيا كه در آن سوي اقيانوس در آسيا بودند ولي نوع ديگري با اين موضوع برخورد كردند و آن خبر را آنقدر مهم دانستند كه روز بعد تلگرافي به مركز مراقبت از فعاليت هاي بن لادن فرستادند و در آن تلگراف تأكيد كردند كه يكي از اعضاي گروه القاعده مشغول سفر در ايالات متحده آمريكاست ولي حتي اين تحليل را مركز اصلي سيا در «لانگ لي» آنقدر دقيق بررسي نكرد.
ادامه دارد

سياست
ادبيات
اقتصاد
روزنت
سفر و طبيعت
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  روزنت  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |