شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۱۲- Nov. 1, 2003
كيش باز هم دريغ...!
اشاره : برخي از رشته هاي مختلف اكوتوريسم، به خصوص توريسم ورزشي به راحتي و با كمترين هزينه در كيش قابل پياده شدن است. رشته ها « تيراندازي اسكيت و تراپ» كه در داخل كشور و سراسر دنيا علاقه مندان بسياري دارد، به راحتي در كيش قابل پياده شدن است.
محمد علي اينانلو
000470.jpg

براي چندمين بار كيش را با دريغ ترك مي كنم، دريغ براي طبيعت زيباي كيش و همه آن چيزهايي را كه خورشيد تابان و خليج زيباي فيروزه اي فارس به آن بخشيده است.
در ميان صندلي هاي تنگ توپولوف به صورت نيم خيز نشسته ام (!) و همچنان تا مقصد بايد باقي بمانم، هواپيما بر مي خيزد و اوج مي گيرد، شب است، شب زيبايي كه كشتي يوناني مي توانست زيباترش كند، چراغ هاي كيش براي دقايقي از زير پايم مي گريزند و ناپديد مي شوند، آن پايين در ميان آن نورها مي دانم كه بازارهايي است نوراني، با مغازه هاي نوراني و خبرهاي رنگارنگ كه مشتريان را بي وقفه از اين مغازه به آن مغازه و از اين بازار به آن بازار مي كشانند. اما بسياري از مشتريان و از اين مردم، شاد از خريد جنس هاي رنگارنگ و شاد از خوردن شامي لذيذ در رستوران لوكس هتل شايد كه ندانند در اين سه روزي كه در كيش بوده اند چه لذت هاي بزرگ تري را از دست داده اند؛ لذت ديدن طبيعت زيباي كيش، لذت قدم زدن پابرهنه  در ساحل هاي زيباي كيش، لذت تن سپردن به آب آرام و آبي و آرام بخش كيش.
همين چند ساعت پيش بود كه خليج فارس همه خستگي هايم را زدود؛ در دريا شنا كردم، دوش گرفتم، دقايقي در سونا آرميدم. در استخر پاكيزه كرانه شنا كردم، شنا در آب شيرين پس از شوري دريا لذت  داشت و پس از آن نوشابه اي خنك و گپي با جواني عاشق كه با هيجان حرف مي زد، نمي شناختمش:
- من افشارزاده هستم.
و اين چنين است كه «با مهندس علي افشارزاده» راه مي افتيم به ديدن تأسيسات ورزشي كيش، آن چنان با عشق ما را مي گرداند و حرف مي زند كه از پا مي افتيم، استخر شنا، استخر شناي المپيك، ميدان و مانژ سواركاري، سالن هاي چندمنظوره، زمين هاي تنيس با خاك و تور و نور مناسب در هواي جادويي كيش، دو دختر جوان گويي كه به جاي بازي تنيس در هواي پاك كيش پرواز مي كنند؛ لذت ورزش را مي توان در اعماق وجودشان حس كرد. بچه هاي سياه سوخته بومي با بچه هاي غريبه كه خانواده شان به اجبار كار و تجارت در كيش ساكن اند در زمين واليبال غوغايي به پا كرده اند و اسكواش را چنان بازي مي كنند كه گويي اصلاً اسكواش ورزشي است برخاسته از محله عرب هاي كيش. يك بچه  تيره رنگ ديگر دوبنده كشتي در تن روي پايش بند نيست. حريف مي طلبد. ده سال بيشتر ندارد، دوست ورزش شناس من در ناصيه او يك قهرمان جهان مي بيند! «علي افشارزاده» يك بند توضيح مي دهد؛ از ورزش، از تأسيسات پيشرفته و زيباي ورزشي كيش. از تشويق جوانان يك جزيره دور افتاده ايراني به ورزش در اين وانفساي فساد و اعتياد در جوان ترين كشوردنيا. خسته مي شويم، زير درخت «انجير معابد» نزديك مانژ سواركاري مي نشينيم، يك چاي داغ مي چسبد.
داغي ظرف غذا دستم را مي سوزاند. روكش آلومينيومي غذا را پس مي زنم. شام چيزيست بين همبرگر و كباب كوبيده! كه در ميان صندلي هاي تنگ توپولوف كه هنوز در ميان آنها نيم خيز نشسته ام و يا نشسته نيم خيز شده ام چندان نمي چسبد. روي غذاي داده شد در طياره را مي پوشانم، نمي خواهم طعم ماهي كباب عالي رستوران هتل را فراموش كنم.
* آقاي «نوري» اين كار شما توجيه اقتصادي هم دارد؟
اكنون در حال بازديد از بزرگترين مجموعه ورزشي بخش خصوصي كيش هستيم، «عليرضا نوري» كه اين مجموعه را به ياد دختر دور از خانواده اش «مجموعه مريم» نام گذاشته توضيح مي دهد:
- البته كتمان نمي كنم كه من تاجرم و طبيعتاً هر تاجري در درجه اول فكر بازگشت سرمايه و سود آن را دارد اما حقيقت اين است كه همه چيز را هم نمي توان از دريچه پول نگريست، من دو پسر و يك دختر جوان دارم و مطمئن هستم كه پس از اتمام كار اين مجموعه از ورزش كردن جوانان كيش در اينجا بسيار لذت خواهم برد. مجسم مي كنم كه در مجموعه من در هر ساعت ده ها «امير» و «بابك» و «مريم» ورزش مي كنند و در سايه ورزش از خطر ده ها و صدها آلودگي كه جوانان اين كشور را تهديد مي كند فاصله مي گيرند.
«مهندس افشارزاده» گفته هاي «نوري» را تكميل مي كند:
000468.jpg

البته آقاي «نوري» با ورزش  كيش همكاري هاي ارزشمندي دارند، اردوهاي ورزشي ما در كيش به خصوص در سطح ملي، در هتل آقاي نوري از تخفيف هاي ويژه برخوردارند. در هر حال ايشان به خاطر سابقه گويندگي و خبرنگاري ورزشي كه دارند جزو پيشكسوتان ورزش  كشور محسوب مي شوند و همكاري شان با ورزش و ورزشكاران چيز عجيبي نيست. از ميان خرخر بلندگو تشخيص مي دهيم كه تا چند دقيقه ديگر در فرودگاه مهرآباد تهران به زمين خواهيم نشست. بايد صندلي ها را به حالت اوليه بازگردانيم و كمربندها را ببنديم. واقعيت اين است كه به خاطر تنگي جا اصلاً نتوانسته ايم صندلي ها را از حالت اوليه خارج كنيم. بستن كمربند هم چيزي را عوض نمي كند. اگر خداي نكرده حادثه اي پيش بيايد، صندلي ها آنقدر به هم چسبيده اند كه با كمربند و بي كمربند هيچ كس از جايش تكان نخواهد خورد.
- مامان جون از آقا معذرت بخواه كه اذيتشون كردي! و دخترك خردسال به عنوان معذرت خواهي براي چهل و سومين بار تتمه  موهاي مرا از پشت صندلي مي كشد، كاري كه در طول سفر يك ساعت و نيمه بارها و بارها اتفاق افتاده بود، بايد يادم باشد كه در خانه الباقي موها را به دقت سرشماري كنم، مطمئن هستم كه چند تاي آنها را در توپولوف نازنين جا گذاشته ام!!
تاكسي فرودگاه در بوق هاي ممتد خيابان هاي شلوغ تهران گم مي شود. كرايه كش ها با لهجه عجيبي كلمه «رسالت» را فرياد مي زنند. لوله اگزوز ميني بوس آخرين خاطره هاي هواي پاك كيش را مي زدايد، در سر چهارراه لشكر آدامس فروش و سيگاري و روزنامه اي و شيشه پاك كن و گدا محاصره مان مي كنند؛ براي حفظ الباقي موها، شيشه را بالا مي برم. بيكاري پنهان و آشكار نسل جوان، با غول  اعتياد در يك قدمي.... و انديشيدن به موضوعي كه درس مي دهم:  «اكوتوريسم» كه همان طبيعت گردي خودمان است در ميان رشته هاي مختلف جهانگردي از بيشترين رشد برخوردار بوده است. هر توريست طبيعت كه به كشوري وارد مي شود قريب به چهل شغل ايجاد مي كند و چه حيف است كه در كشور ما در اين زمينه فقط حرف تحويلمان داده اند، ياد سواحل زيباي كيش مي افتم كه چقدر استعداد دارد و چگونه مي شود از ميان ۸۰۰ رشته دامنه گسترده اكوتوريسم برخي از آنها را با كمترين هزينه در كيش پياده كرد. ياد جزيره زيباي «هندورابي» مي افتم كه چه استعداد شگفت انگيزي براي توريسم دارد در حالي كه بسياري از مردم و مسئولان ما حتي نام آن را هم نشنيده اند. ياد جزيره «فارو»- اين زمرد خليج فارس- كه در ميان آبي لاجوردي دريا در انتظار كمترين توجه، خمارآلوده از سابقه تبعيدگاه معتادان آرميده است، تا كسي با گشاده دستي، تمام داشته هايش را در اختيار سرزميني مادري قرار دهد و يا جزيره «هندورابي»چگونه مي تواند با كمترين هزينه از خمودگي و انزواي قرون و اعصار در آيد و ده ها ايده  سازنده درآمدزا و اشتغال آور در آن به جريان افتند، به عنوان مثال «هندورابي» استعداد عجيبي براي پرورش «هوبره» دارد، پرنده اي كه شيوخ عرب حاضرند درهم ها و دلار هاي بسياري براي صيد آن با باز هاي شكاري، بپردازند، ارقامي كه اصلاً تناسبي با زندگي فقيرانه چند خانوار بومي آن ندارد. يا علاوه بر رشته هاي معمول ورزشي كه به همت سازمان كيش و زحمت «افشارزاده»در جزيره پاي گرفته است مي توان رشته هاي ورزشي ديگري را در آن فعال كرد، نظير «اسكيت» و «تراپ» يا تيراندازي به هدف هاي پروازي كه به شهادت باشگاه «مهام» در تهران، باشگاه نمك آبرود در مازندران و باشگاه هاي در حال تأسيس يزد و قزوين و اصفهان و به شهادت جوانان بسياري كه به سرعت جذب اين رشته ورزشي شدند و در زمان كوتاهي به مسابقات بين المللي هم رفتند، مي تواند به سرعت در جزيره كيش پا بگيرد و يا حتي به لطف ارتفاع مناسب، آب و هواي بي نظير و امكانات بالقوه و بالفعل جزيره كيش مي توان مسابقات كشوري و بين المللي براي آن برگزار كرد و يا پذيراي اردوهاي تيم هاي مختلف تيراندازي كشورهاي اروپايي شد كه براي آماده سازي خود دربه در به دنبال چنين آب و هوا و امكاناتي مي گردند. در اين باره باز هم خواهيم نوشت.

حاميان طبيعت
انجمن دفاع از حيوانات ADL-(Animal Defense League)
واكاويدن بعضي فيلم ها و مجلات خارجي، حضور پررنگ حيوانات را در زندگي -به ويژه- غربي ها نشان مي دهد و درجه اهميت توجه و نگهداري حيوانات را مي نماياند. در اين ميان نقش نهادها و ارگان هاي مدافع حقوق حيوانات بسيار پررنگ بوده و نشان از اطلاع رساني مناسب اين نهادها دارد.
انجمن هاي حمايت از حيوانات در اقصي نقاط جهان، به شكل سازمان هايي هستند كه از ميان مردم سربرآورده و معدودي نظير جنبش هاي اصلاح طلب اجتماعي و مدني، گسترش تشكيلاتي يافته اند.
يكي از انجمن هاي معروف در اين زمينه «انجمن دفاع از حيوانات لوس آنجلس» (ADL) است.
آن ها حيوانات را در كنار انسان به عنوان واحد مطرح مي كنند، چرا كه انسان و حيوان را در تعامل با يكديگر مي دانند.
به گمان ايشان، زماني فرا رسيده كه جامعه رفتار خود را نسبت به حيوانات مورد ارزيابي قرار دهد. چشم فروبستن و بي توجهي به درهاي بسته اي كه در پس آن ها از حيوانات بهره برداري مي شود، گناه نابخشودني است و ديگر نمي توان شاهد عرضه لباس هاي چرم، خوردن همبرگر يا گرفتن بليت سيرك حيوانات بود.
بخشي از كار آن ها، مقابله با تبليغات چند ميلون دلاري صنايع سودجو است. اعتقاد به گياه خواري شالوده اصلي فلسفه اعضاي اين انجمن را تشكيل مي دهد و در كل سبك زندگي ايشان تعريف ديگري دارد. استفاده از حيوانات و محصولات حيواني در زندگي آن ها ديده نمي شود. زندگي به سبك گياه خواري، آگاهي و نظم خاصي را طلب مي كند، اما آن ها اعتقاد دارند اين روش مثبت و كارآمدي در مبارزه براي احياي حقوق حيوانات است.
چه كسي از حقوق حيوانات سود مي برد؟
حيوانات، جانداران زنده، حساس و ذي شعوري هستند كه نقشي حياتي، درست مثل انسان ها در اكوسيستم جهان ما ايفا مي كنند. درك اين مهم كه تعاوني شكننده بين انسان، حيوانات و دنياي اطراف ما وجود دارد، براي هر انسان علاقه مند به آينده بشر و كره زمين، ضروري است.
اين منطقي قطعي است كه تمام حيوانات داراي شعور، داراي حق اساسي زندگي بدون رنج، درد، ترس، تعقيب و آزار هستند و نبايد مورد بهره برداري قرار گيرند. با وجود اين هر روز شاهد تجاوز به حقوق در زندگي آن ها هستيم. حيوانات نياز به كمك ما دارند تا بتوانند جايگاه واقعي خود را در چرخه حيات به دست آورند. انجمن هايي همچون ADL خود را منادي موجوداتي مي دانند كه زباني براي سخن گفتن ندارند و قادر به گرفتن حقوق خود نيستند.
بد نيست در اين جا به جمله اي از آلبرت اينشتين دقت كنيم: «وظيفه ما اين است كه با هرچه وسيع تر ساختن دايره همدردي خويش، همه موجودات زنده را در برگيريم و تمام طبيعت و زيبايي آن را در آغوش كشيم». لئوناردو داوينچي نيز مي گويد: «زماني خواهد رسيد كه انسان به كشتن حيوانات چنان خواهد نگريست كه امروز به كشتن انسان مي نگرد».

ماجراهاي طبيعت
گوشپاره
000466.jpg
نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري ................ قسمت دوازدهم
اگر چه ممكن است از يكديگر متنفر باشند، اما همه خرگوش هاي خوب وقتي در برابر دشمن مشترك قرار گيرند، همه كينه ها را فراموش مي كنند. با وجود اين يك روز وقتي سر و كله يك قوش قزل روي مرداب پيدا شد، بيگانه در حالي كه خودش زير پوشش قرار داشت، بارها و بارها كوشيد تا گوشپاره را به فضاي باز و بي حفاظ براند. يكي دو بار نزديك بود قوش او را بگيرد، كه باز هم بريرها او را نجات دادند. اما اين بار خرگوش نر بزرگ به سراغش آمد و باز جدال مرگ و زندگي براي گوشپاره آغاز شد. كار چنان سخت و اوضاع چنان غيرقابل تحمل شد كه گوشپاره جداً به فكر افتاد، اگر امكان داشته باشد، به همراه مادرش آن باتلاق دوست داشتني را كه اكنون به جايگاهي نفرت انگيز و شوم بدل شده بود، ترك كند و شب بعد به جست وجوي خانه اي تازه درون اين دنياي بزرگ به راه بيفتد: «بالاخره يك طوري خواهد شد. هرچه باشد بهتر از اين وضع است». اما در همين لحظه صداي رعد -تازي قوي پنجه كهنسال- به گوشش رسيد. تازي، هوشيار و براق، دامنه هاي مرداب را بو مي كرد و پيش مي آمد. ناگهان فكري در ذهنش جرقه زد و تصميم گرفت بازي خطرناك و نوميدانه اي را، به عنوان آخرين بازي، تجربه كند. پس مصمم و سرشار از اراده از جا برخاست و از پناهگاه بيرون آمد و خود را به تازي نشان داد. در يك لحظه بازي تعقيب و گريز با قوي ترين و خطرناك ترين سگ منطقه آغاز شد. چابك و خشمگين، سه بار سر در پي هم مرداب را دور زدند تا گوشپاره مطمئن شد كه مادرش كاملاً از ديد پنهان و در جايي امن است و دشمن نفرت انگيزش در جايگاه هميشگي خود به سر مي برد. پس يكراست به سوي مخفيگاه او دويد و با يك جست  روي او پريد و با پاهاي عقب چنان ضربه جانانه اي بر بيگانه كز كرده كوبيد كه پوستش پاره شد و از فراز سرش برجهيد.
بيگانه با خشم و درد فرياد زد: «احمق بيچاره، اين بار ديگر مي كشمت» و بي اختيار در پي گوشپاره از جا پريد و در يك لحظه خود را بين تازي خشمگين و گوشپاره يافت در حالي كه تمام خطر تعقيب و گريز از گوشپاره به او منتقل شده بود. اكنون تازي حريفي چاق و چله را پيش رو مي ديد، حريفي كه چندان جلد نبود. وزن و اندازه خرگوش، امتيازاتي بزرگ در جنگ به شمار مي رفت، اما اكنون به دو عامل مهلك تبديل شده بود. او از ترفندهاي فرار چندان آگاهي نداشت. فقط با ساده ترين روش ها مثل جهش دوبل، پيچش ناگهاني و مخفي شدن در سوراخ، كه هر بچه خرگوشي آنها را مي داند، آشنا بود، اما تعقيب نزديك تر از آن بود كه بتواند از روش دوبل و پيچش استفاده كند و نمي دانست حفره ها كجا هستند.

سايه روشن
تمدن در آمازون
مجله علمي Science گزارش داد برخلاف تصورات كريستف كلمب ،جنگل هاي آمازون ، در طول تاريخ مسكوني بوده اند و همه چيز نشانگر آن است كه اين ناحيه عقب مانده وبي فرهنگ نبوده است.
براساس يافته هاي دانشمندان در بخشي از جنگل هاي آمازون كه انتظار مي رفت پاي بشر به آنجا نرسيده باشد دهكده هايي يافت شده اند كه ميدان ها ،خيابان  ها ،پلها و كانال هايي را در خود جاي داده اند .
تا اينجاي كار حداقل ۱۹ دهكده مختلف كشف شده  اند كه هر كدام سه تا پنج كيلومتر از هم فاصله داشته و خيابان هاي وسيعي آن ها را به هم متصل مي كرده است.
دانشمندان همچنين در حفاريهايشان به مداركي دست يافته اندكه نشان مي دهد ، بخشي از جنگلهاي گرمسيري باراني ، براي كشاورزي و زراعت به كار مي رفته است كه هنوز نشانه هايي از كشاورزي روي عكس هاي ماهواره اي مشخص است.نشانه هايي كه به خصوص ، به دوران بين قرن سيزدهم و هفدهم تعلق دارند.
فعاليت هاي موازي
باخبر شديم كه فعاليت اتاق بازرگاني و اتحاديه هاي وابسته به آن و شركت سهامي نمايشگاه ج.ا.ا در برگزاري تورهاي نمايشگاهي، مخالفت آژانس هاي توريستي را در پي داشته است. اما كساني كه از خدمات اتاق بازرگاني و شركت سهامي نمايشگاه استفاده مي كنند از خدمات ارائه شده به دليل تخصصي بودن؛ اعلام رضايت كرده اند.
اتحاديه اروپا و ايرانگردي
شنيده شده كه برگزاري نمايشگاه هاي جاذبه هاي گردشگري ايران بويژه آيين هاي ديني و ملي كشورمان در سطح اتحاديه اروپا، به عنوان يكي از سياست هاي اصلي براي گسترش درآمدهاي ايرانگردي، در دستور كار قرار گرفته است. براساس شنيده ها، قرار است كميته اي متشكل از وزراي اقتصادي اتحاديه اروپا، به تدوين سياست هاي لازم براي انجام اين كار بپردازند.
ذوب يخچال هاي آند مردم منطقه را تهديد مي كند .
پديده گرم شدن زمين كه در گذشته در نقاطي مانند قطب جلوه گر شده بود اين بار در پرو براي ساكنان كوه هاي آند دردسر آفريده است.
ذوب تدريجي يخچال هاي طبيعي كوه هاي آند در پرو زندگي روزمره و فعاليت هاي زراعي هزاران ساكن اين رشته كوه ها را تحت تأثير قرار داده و دولت اين كشور را كه نگران است اوضاع شديداً به وخامت گرايد به چاره جويي واداشته است.
يخچال هاي پرو طي دهه گذشته تقريباً يك چهارم سطح خود را از دست داده اند.
پاتريشيا ايتورگوي، سرپرست واحد تغييرات جوي شوراي ملي محيط زيست پرو به بي بي سي گفت: «كليه تخمين هاي ما بر اساس داده هاي تازه، اين است كه اگر شرايط جوي ده سال گذشته ادامه پيدا كند، يخچال هاي فوقاني پرو و در نهايت ساير كشورهاي آند، در ارتفاع بالاتر از۵۵۰۰ متر طي ده سال آينده ناپديد خواهد شد».

سفر و طبيعت
ادبيات
اقتصاد
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |