سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۲۲ - Nov 11, 2003
عشق، در تصنيف هاي امروز
حرفم را پس مي گيرم!
001304.jpg
منصور ملكي
اصلا نمي توانم درك كنم چرا دوتا آدميزاد نفرتي را كه از زندگي دارند، به بهانه عشق بار هم مي كنند و به ادامه اين نفرت آن قدر پافشاري و سماجت مي كنند تا دست آخر يكي شان پيش قدم بشود و براي كندن شر طرف مقابل هزار جور نقشه بچيند. يك وقتي تو يكي از همين كتاب هاي موسوم به «كتاب سياه» خواندم كه صاحب يك مرغداري براي نجات از شر زنش او را تكه تكه كرده بود، انداخته بود تو چرخ عظيمي كه با آن براي خوراك مرغ هايش ماهي آرد مي كرد، و او را تا ذره ي آخر به خورد مرغ و ماكيانش داده بود و كل  لباس ها و لوازم شخصي او را هم سر به نيست كرده بود و به پليس هم شكايت كرده بود كه زنم پول هاي من و بند و بساط شخصي اش را برداشته و فرار كرده است. در واقع به اسم زندگي مشترك، در يكديگر نبوغ آدمكشي ايجاد مي كنند. نبوغي كه گاه پليس هاي كار كشته دايره جنايي را هم انگشت  به دهان حيران مي كند.
بابا! همان روز اول كه فهميديد اشتباه كرده ايد، مثل دو تا آدم عاقل بگوييد از تو به خير و از ما به سلامت.
بادامي را انداخته اي دهنت، حالا مي بيني تلخ است. خب درش بيار! مجبور نبودي كه يك ميليون تو من مهريه و شيربها بالايش بدهي كه حالا توش در بماني،  يا مجبور نبوده اي اين مقدار و خودت قيمت بگذاري كه حالا به طمع دريافتش روزگار خودت و شوهره را سياه كني. مثل يك كنيز خودت را فروخته اي و دو قورت و نيمت هم باقي است كه چرا مثل يك انسان آزاده بات رفتار نمي شود.»
اي كاش اين حرف هاي رك و صريح را هر دختر و پسري قبل از ازدواج مي شنيدند و يا هر زن و شوهري كه پس از ازدواج به تدريج و يا به ناگهان در مي يابند كه سعادت كوتاه مدتشان، حادثه اي براساس اشتباهي بوده است. اي كاش اينان قبل از آن كه دريابند كه «بسوده ترين كلام است ، دوست داشتن » در مي يافتند كه در روابط انساني است كه مي توان سعادت را در قلمرو عشق باز شناخت.
وقتي صفحه حوادث روزنامه ها را نگاه مي كني و از وحشت بر خود مي لرزي، كه چه جنايت ها و سنگدلي ها به نام عشق روي مي دهد مطمئن مي شوي كه اين جانيان نفرتي را كه از زندگي دارند به بهانه عشق بار هم مي كنند.» اين روابط،  روابط عاشقانه نيست؛ بويژه از سوي مرداني كه با اين روابط زندگي ها را تباه مي كنند، همچون مردي كه اين اواخر سبب شد تا دو زن نابود شوند، زني كه بدست زني ديگر كشته شد و زن قاتل كه به قصاص كشته خواهد شد. تا دگرگوني هايي در تعريف عشق، دوست داشتن نشود و تعريف هاي منطقي جايگزين تعاريف قديمي نشود، اين اتفاقات روي مي دهد و زندگي ها تباه مي شود.
اما به نظر مي رسد در روزگار ما دارد اين اتفاق مي افتد: 
به راستي زمانه، ديگر شده است. تفكرات و اعتقادات و نظرات و حرف و سخن، ديگر شده است، و اين ديگرگونگي ها با گذشت زمان حاصل شده است. ديگرگونگي هايي كه نسبت به زمان گذشته منطقي تر به نظر مي آيند، از آن جمله موضوع «عشق» است در شعر امروز و نيز در تصنيف و ترانه.
آن پري شادخت شعر آدميزادان گفت:
«امروز همه چيز عوض شده، دنياي ما هيچ ارتباطي به دنياي حافظ و سعدي ندارد. من فكر مي كنم كه حتي دنياي من هيچ ارتباطي به دنياي پدر من ندارد. فاصله ها مطرحند. طرز تلقي يك آدم امروزي، من فكر مي كنم نسبت به آدمي كه در بيست سال پيش زندگي مي كرده، كاملا عوض شده. آن تلقي كه از مفاهيم مختلف دارد، مثلا عشق، شجاعت، قهرماني. به نظر من تمام اين مفاهيم زاييده شرايط محيط هستند. من مثال ساده اي بزنم، راجع به عشق صحبت كنيم. پرسناژ مجنون. پرسناژ او كاملا براي من مسخره است، او عاشق نه، يك بيمار بوده، آ دمي بوده كه مرتب مي خواسته خودش را آزار بدهد. اين است كه به كلي عوض مي شود. شما فكرش را بكنيد، وقتي ليلي هاي دوره ما توي ماشين كورسي سوار مي شوند و با سرعت ۱۲۰ مي رانند، آن وقت يك چنين مجنون هايي به درد اين ليلي ها نمي خورند. هنوز كه هنوز است زير درختان بيد نشسته اند و دارند با كلاغ ها و آهوها درد دل مي كنند.»
آن غول زيباي رنج گفت:
«عشق حادثه اي تكراري بود و معشوق يا معشوقه، موجود واحدي بود با تصويري تغييرناپذير.»
زلف كمند بود، ابرو كمان و مژه ها تير، حتي غمزه چون مي بايست به دل بنشيند تير بود و موها زره و غيره. رسم معشوقي كه اين جور تا بن دندان مسلح باشد هم ناگفته پيداست كه مي بايست عاشق كش باشد ولاغير. عشق حيات بخش و تكامل دهنده نبود. چيزي بود كه مي بايست عاشق شوريده علي القاعده ناكام را خاكستر نشين كند.
عاشق مجنوني بود خود آزار و معشوق ديوانه اي ديگر آزار و عشق طريقي براي رسيدن به اعماق ذلت: گر با دگران شدي هماغوش/ ما را به زبان مكن فراموش».
عشق هاي بيمارگونه در سراسر ادبيات سنتي ما وجود داشته، اساسا در ادبيات غنايي ما عاشقان توسري خور، حقير و ذليل بودند و معشوقگان سنگدل و بي رحم.
شكي نيست كه اين «نيما» بود كه در شعرش تصويري از معشوق داد با خصوصياتي انساني و رهروان راستين او، از عشق چنان گفتند كه شايسته انسان است.
تفكر بيمارگونه از عشق، عاشق و معشوق در ادبيات سنتي ما، عينا در سرودن تصنيف و ترانه هم تكرار شد، و از همه مضحك تر خواندن تصنيف هايي بود كه مردان مي سرودند و زنان مي خواندند.
گاهي من قاطي مي كردم كه موضوع از چه قرار است!
در تصنيفي از سراينده اي بنام كه آهنگسازي بنام آن را ساخته بود، عاشق از «اميد جانش كه از سفر آ مده است مي گويد، شرح مفصلي از دوران هجران مي دهد و توضيح مي دهد كه وقتي يار از سفر برگشته است آدمي چه حال و هوايي دارد. عاشق بيچاره يك شا خه گل به دست گرفته كه معشوق جفاپيشه سرخوش ز كنار او مي گذرد و يار ديگرش را با خود مي برد. از اين وضعيت فقط گل است كه ز غصه پاره پيرهن بود.»
معلوم مي شود كه عاشق براي خود رويايي چيده است،بي آن كه معشوق اصلا بداند قضيه از چه قرار است.
در تصنيف ديگري عاشق مي گويد: «من عاشقم بر قهر و نازش خرسندم/ با بوي او پيوسته باشد پيوندم/ شمعم ميان اشك و آتش مي خندم/ لب از شكايت ها مي بندم».
شگفت انگيز است، اين همه حقارت، تا آن حد كه عاشق ناسزا از زبان معشوق را «طيبات» مي داند.
پيش از اين در يادداشتي ديگر و به بهانه اي ديگر گفته بودم كه مرا تاب و حوصله موسيقي پاپ وخوانندگانش نيست، به اخص آنان كه با اصطلاح «لس آنجلسي» مي شناسيمشان، كه به همت و كوشش و تلاش!  رانندگان كرايه هاي خطي انواع و اقسامشان را در ضبط صوت هايي كه كيفيت بسيار نازلي دارند به مسافران بخت برگشته معرفي مي كنند و صدايشان را به زور به خورد آدمي مي دهند.
در يكي از اين كرايه هاي خطي تصنيفي يا بهتر است بگويم ترانه اي از «شادمهر عقيلي» شنيدم كه در آن سو خوانده است: «عاشق به معشوق پيغام مي دهد كه روزي برايت نامه اي خواهم داد و به تو خواهم گفت كه پس از آن كه مرا ترك كردي،  با ديگري آشنا شدم و جايت هم اصلا خالي نيست»، در هنگام شنيدن اين ترانه، فكر مي كردم فقط نوع نفرت دو آدم، از هم فرق كرده است. عاشق، هنوز آدم بي منطقي است كه مي خواهد خبر آشنايي خود را با ديگري به معشوق قبلي بدهد تا دل او را بسوزاند!
اما.... وقتي پسر جوانم ، به شور جواني به كنسرت «عصار» رفت و فردايش نواري از اين خواننده خريد كه به هنگام پخش به ناچار من هم مي شنيدم،  در ترانه اي از او، همان مضمون ترانه «شادمهر عقيلي» تكرار شده بود، اما به روايتي ديگر.
نام تصنيف «خيال نكن» شعر از «شاهكار بينش پژوه» كه عصار خود بر آن آهنگ ساخته است:
خيال نكن نباشي بدون تو مي ميرم
گفته بودم عاشقم، خب حرفمو پس مي گيرم
خيال نكن نموني، كارم ديگه تمومه
ليلي فقط تو قصه ست،  جنون ديگه كدومه؟
به اين ترتيب قدم هاي تازه اي از تعريف عشق، در ادبيات تصنيف سازي برداشته مي شود ، حرف و سخن و حديثي كه گر چه هنوز ته مانده «نفرت» و «چزاندن» در آن هست، اما نگاه به عشق دارد كم كم منطقي تر مي شود.

دو اجرا در دو مكان پر استقبال موسيقي
001300.jpg

كاخ نياوران از جمله مراكز فرهنگي پركار در زمينه موسيقي ايراني و خارجي بوده است.
اجراي، برگزاري كنسرت حسين عليزاده و بتا گاسپاريان، اجراي كنسرت گروه كامكارها از جمله قابل اعتناترين كنسرتهايي بود كه در اين مكان برگزار شد.
البته  اين كنسرتها به مدد جمعي از جوانان خوش فكر و با بصيرت و شناخت موسيقي ميسر شد كه در قالب انجمن دوستداران موسيقي گرد هم آمدند تا در اين آشفته بازار موسيقي فضايي متفاوت و فرهنگي را در اين عرصه تجربه كنند.
اينك و پس از استراحتي چند ماهه همين انجمن قرار است در روزهاي آخر دي ماه در كاخ نياوران كنسرت گروه زهي «پارسيان» را به اجرا گذارد.
در اين كوئينتت كلاسيك آثاري از «مندلسون» و «برامس» اجرا مي شود.
در اين گروه «مازيار ظهيرالديني» كه سرپرستي هنري گروه «پارسيان» را به عهده دارد، «آيدين احمدي نژاد»، «نسيم سعد»، «لاله فلاح پسند»، «ميثم مروستي» و «نيما زاهدي» به اجراي قطعات مي پردازند.
همچنين خبري از همسايه كاخ نياوران، يعني فرهنگسراي نياوران شنيديم كه قرار است در روزهاي ۱۱ و ۱۲ دي ماه كنسرتي را در اين فرهنگسرا اجرا كنند.
در  اين كنسرت قرار است آيين احمدي نژاد به اتفاق «آلوارو سندويا» نوازنده پيانو به اجراي قطعات موسيقي كلاسيك و موسيقي اسپانيايي بپردازند.
در اين رسيتال قطعاتي از «بتهوون»، «كاسادو»، «پياتزولا»، «گيناسترا» و قطعه «شور» براي ويولنسل و پيانو كه توسط آقاي «ناصحي» آهنگسازي شده است، اجرا مي شود.
ناصر نظر و همچنان فعال و پر انرژي
ناصر نظر را اهل موسيقي به خصوص آنهايي كه در حيطه موسيقي كودك فعاليت مي كنند، به خوبي مي شناسند و مي دانند كه اين چهره زحمتكش عرصه موسيقي كودك تا چه پايه و مايه در زمينه آموزش مباني درست موسيقي كودك تلاش و جد وجهد مي كند و در سرپا نگه داشتن اركستر بزرگ پاس چه انرژي از خود صرف كرده و مي كند.
نظر اين روزها در پي ايجاد اركستري چهار نفره از بر و بچه هاي اركستر بزرگ پارس است.
رهبر اركستر بزرگ جوانان پارس ضمن اعلام اين خبر كه گروه كوارتت چهار نفره در دل اركستر بزرگ پارس شكل خواهد گرفت، گفته است كه هر دوي اين اركسترها در پنجمين جشنواره موسيقي جوان، كه امسال به گروه نوازي اختصاص خواهد داشت، شركت خواهند كرد و هر كدام به طور جداگانه، اجراي برنامه خواهند داشت.
وي همچنين برگزاري  اين دوره از جشنواره جوان را كه به صورت گروه نوازي در نظر گرفته شده است براي ارائه كارهاي اركستري مطلوب و  حائز اهميت فراوان دانست.
001302.jpg

خشايار اعتمادي و آرزوي تكرار گذشته
خشايار اعتمادي، كه در چند سال اخير نتوانست همانند دوران آغاز خوانندگي خود روندي رو به رشد را تجربه كند، در آينده نزديك قرار است كنسرتي را در سالن ميلاد برگزار كند تا شايد بتواند بخشي از گذشته با شكوه خود را تكرار كند.
وي در گفت و گو با  ايسنا گفته است كه در روزهاي ۵ تا ۸ آذرماه، تازه ترين كارهاي موسيقايي خود را با نام «كنسرت استثنايي» در سالن ميلاد به روي سن مي برد.
اين خواننده موسيقي پاپ در باره ويژگيهاي كار تازه اش گفته است: ۱۸ رپرتوار را به صورت پاپ و پاپ كلاسيك در طول اين ۳ شب اجرا خواهم كرد.
اعتمادي افزود: در ميان اين اجراها، ۸ ترانه جديد هستند كه تاكنون روي سن اجرا نشده اند. بقيه آهنگ ها و قطعات هم كه درگذشته اجرا شده اند، اين بار با تنظيم و فرم هاي تازه اجرا مي شوند.
به گزارش ايسنا، اعتمادي در پايان، تعداد نوازندگان اركستر خود را ۱۸ نفر ذكر كرد كه دراجراي اخير ۹ نوازنده ميهمان نيز به اركستر اضافه خواهند شد.
001306.jpg

باز هم چكناوريان اين بار با خسوف
ركوييم خسوف كه به غلط از آن با عنوان سمفوني «خسوف» ياد مي شود قرار است با رهبري چكناوريان و اجراي اركستر سمفونيك تهران در كشور روماني اجرا شود.
 اين كار از ساخته هاي «محمد سعيد شريفيان» است كه هنگام اجرايش در تالار وحدت و به دليل اعتراض منوچهر صهبايي مورد توجه اهل موسيقي قرار گرفت.
البته در زمان اجراي اين اثر در تالار وحدت حدود پنجاه نوازنده و خواننده رومانيايي نيز به ايران آمده بودند و در اجراي اركستر سمفونيك مشاركت ورزيدند.
به همين دليل به نظر مي رسد همين افراد و اهل موسيقي، كه قطعات مختلف اين ركوييم را به مدت شش ماه تمرين كرده اند در ديار خود هم به مدد اركستر سمفونيك تهران بيايند.
البته اين نكته را هم ناگفته نگذاريم كه اركستر سمفونيك تهران علاوه بر اجراي «خسوف» در كشور روماني  اين اثر را در شهرهاي آنكارا و استانبول و همچنين در كشورهاي بلغارستان و مجارستان نيز اجرا خواهد كرد.
گفته مي شود كه يكي از خوانندگان مطرح نيز قرار است اين اركستر را همراهي كند.
رهبري اركستر را در طول  اين سفر «لوريس چكناواريان» به عهده خواهد داشت كه همچنان مرد بي رقيب عرصه موسيقي كلاسيك  ايران به شمار مي آيد.
گله مندي يك خواننده
از ناهماهنگي ترانه هاي تيتراژ پاياني برخي مجموعه هاي تلويزيوني
افراط در پخش ترانه هاي تيتراژ پاياني برخي از سريالها و فيلمهاي تلويزيوني سر وصداي برخي از خوانندگاني كه پيش از اين چند كار موفق در اين عرصه خوانده بودند را در آورده است.
از جمله اين خوانندگان امير تاجيك ،خواننده تيتراژ پاياني زير آسمان شهر يك است كه در گفت وگويي از ناهمرنگي موسيقي هاي پخش شده در تيتراژ پاياني سريال ها و فيلم ها، با ساختار فيلم ها ،ابراز گله مندي كرده است.
تاجيك در گفت وگو با ايسنا گفته است: يك موسيقي كه قرار است بر روي تصوير كار شود بايد داراي پارامترهاي موسيقي تصويري باشد، چون مخاطب سريال هم فيلم را مي بيند و هم يك ملودي را مي شنود پس بدون تعامل اين دو، تاثير خوبي در مخاطب تلويزيون ايجاد نمي شود.
وي همچنين با تفكيك قائل شدن ميان موسيقي فيلم و موسيقي ترانه گفت كه به دليل عدم رعايت تكنيك هاي لازم ، موسيقي سريال ها چندان از كارآيي لازم برخوردار نيستند.
تاثير فيلم خوب و قوي با تكنيك بالا بر موسيقي ترانه و فيلم ديگر نكته اي بود كه تاجيك در اين گفت وگو به آن اشاره كرد .
وي به ايسنا گفت: به عنوان نمونه، ما در سريال زير آسمان شهر به حركات ريز و نوع سازبندي در ترانه ي تيتراژ پاياني توجه خاصي نشان داديم تا اين موسيقي حركتي - تصويري از آب درآيد كه همين امر منجر شد تا جذابيت خاصي پديدار شود.
تاجيك در پايان افزود: يك ترانه كه قرار است براي فيلم و سريال توليد شود، بايد چكيده اي از داستان يك فيلم باشد تا مخاطب با شنيدن آن، كل داستان را تداعي كند.
توافق دو شركت از بزرگترين شركت هاي ضبط موسيقي براي ادغام با يكديگر
شركت ژاپني سوني و شركت آلماني برتلزمن قرار است شاخه هاي خود در زمينه توليد موسيقي را در يك سرمايه گذاري مشترك و برابر ادغام كنند.
اين شركت ها نيز مانند ساير دست اندركاران صنعت موسيقي، براي مقابله با افت فروش محصولات خود مانند سي دي و نوار صوتي كه تا حدودي ناشي از موج فزاينده تكثير غيرمجاز است به تكاپو افتاده اند.
از يك سو شركت بي ام جي، از زيرمجموعه هاي برتلزمن، آهنگ هاي خواننده هاي پرفروشي مانند بريتني اسپيرز و پينك را ضبط و عرضه مي كند.
از سوي ديگر شركت سوني نيز آثار مايكل جكسون و بيانس نولز را عرضه مي كند.
اين دو شركت در اصول موافقت كرده اند يك گروه مشترك كه شركت يونيورسال ميوزيك، بزرگ ترين مارك ضبط آهنگ دنيا را احيا خواهد كرد ايجاد كنند.
اين گروه تازه، يك چهارم فروش آثار مجاز موسيقي در جهان را به خود اختصاص خواهد داد.
ناظران صنايع در انتظار ادغام ميان دو شركت بودند، اما نه ميان سوني و برتلزمن.
توجه ناظران بر مجموعه گفتگوهاي ديگري ميان اي ام اي و شركت وارنر ميوزيك كه هنوز به توافق نرسيده اند متمركز بود.
به گزارش بي. بي. سي شركت هاي بزرگ توليد محصولات موسيقي كه با پديده رو به گسترش ضبط غيرمجاز آهنگ روبرو هستند، براي متحد كردن قواي خود تمايل نشان مي دهند.
اين پديده درآمد و سود اين شركت ها را به شدت كاهش داده است.
مشكل اين صنايع اين است كه مصرف كنندگان بيش از پيش بدون پرداخت پول آهنگ هاي مورد علاقه خود را از اينترنت پياده مي كنند.
در بخش هايي از آسيا سي دي هايي كه به صورت غيرمجاز تكثير شده است حدود ۹۰ درصد كل فروش اين محصولات را تشكيل مي دهد.
معامله ميان سوني و بي ام جي در حال حاضر غيرتعهدآميز توصيف مي شود، و جزئيات آن تا چند هفته ديگر نهايي خواهد شد.
اين معامله سپس بايد از سوي دولت هاي آمريكا و اروپايي تاييد شود.

موسيقي
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
آموزشي
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
ورزش
ورزش جهان
يادداشت
صفحه آخر
انفورماتيك
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |   شهري   |  
|  علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |