شنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۵۲
حال عمومي عليرضا روبه بهبود است
يك اتفاق معجزه آسا
001336.jpg
عليرضا جلائيان 
بنا به گفته پزشكان معالج، حال عمومي عليرضا روبه بهبود است. هفته گذشته اين جوان در اثر يك اتفاق معجزه آسا از چنگ سارقان جواهرفروشي پدرش، نجات يافت و حالا رفته رفته اوضاع عمومي اش رو به بهبود است.
جوان خوش شانس 
درحالي كه تمام اطرافيان اين جوان خوش شانس، منتظر شنيدن خبرهاي تلخ تري از درمان او بودند، به لطف خدا عليرضا سلامتي اش را دوباره به دست آورده است.
هفته گذشته در جريان سرقت از جواهرفروشي پدر اين جوان، دزدان با شليك گلوله اي به ديوار جواهرفروشي، قصد تهديد و ارعاب اين جوان و پدرش را داشتند كه بعد از آنكه پدر عليرضا صداي آژير مغازه را به صدا درآورد، سارقان تيري را به طرف شيشه هاي مغازه شليك مي كنند و تير پس از كمانه كردن وارد دهان عليرضا مي شود و فك او را خورد مي كند.
صداي گلوله 
با مجروح شدن عليرضا سارقان پا به فرار مي گذارند و از مغازه بيرون مي روند در همين هنگام كسبه محل با شنيدن صداي گلوله به طرف مغازه مي دوند و اوضاع و احوال مغازه جواهرفروشي را آشفته مي بينند.
يكي از كسبه مي گويد: يكي از كسبه محل با شجاعت تمام پريد و لباس يكي از آنها را گرفت در همين حين سارق مسلح براي گريز از معركه به طرف آن مرد شليك كرد كه خوشبختانه تير به او اصابت نكرد و سارقان با موتوري كه در خيابان پارك كرده بودند قصد گريختن از صحنه را داشتند كه ناگهان يكي از همسايه ها با يك صندلي چوبي به طرف سارقان حمله كرد كه اين بار هم سارقان براي نجات خودشان به طرف وي شليك كردند.چون طرف نشانه گيري خوبي نداشته هيچ كس مجروح نشد.
انتقال به بيمارستان 
خوشبختانه پدر عليرضا با كمك مردم او را به بيمارستان... انتقال مي دهند و ماموران آگاهي دايره دوم هم در همان لحظه اول در اورژانس بيمارستان حضور مي يابند و تحقيقات خود را از شاهدان و پدر عليرضا شروع مي كنند.
هرچه كه مي خواهيد به شمامي دهم 
پدر عليرضا به ماموران آگاهي مي گويد: «صبح بود و كركره مغازه نيمه باز بود و در شيشه اي آن هم قفل بود كه ناگهان ۲ نفر به سمت مغازه آمدند و هر دو اسلحه اي در دست داشتند.
يكي از آنها تيري به طرف قفل در شيشه اي شليك كرد و عليرضا بر روي زمين افتاد من هم با ترس گفتم كيفتان را بدهيد تا هرچه كه مي خواهيد به شما بدهم و در همين حين يك دفعه دستم را روي دزدگير مغازه گذاشتم و آن را به صدا درآوردم و سارقان هم تيري شليك كرده كه به عليرضا اصابت كرد و آنها با ديدن اوضاع پا به فرار گذاشتند.
مامور آگاهي از پدر عليرضا مي پرسد آيا چيزي هم از شما به سرقت بردند؟ او جواب مي دهد كه نمي دانم هنوز به خاطر عليرضا به مغازه نرفته ام كه ببينم چه برده اند. هم اكنون هم يكي از فاميل ها كه در همان جا مغازه دارد در مغازه خود را بسته است و از مغازه مواظبت مي كند.
بعد از معالجات 
بعد از معالجات اوليه عليرضا ماموران از پدر او مي خواهند كه به اداره آگاهي برود و چهره سارقان را شناسايي كند. پدر عليرضا حالا به اداره آگاهي رفته است و خوشبختانه چهره يكي از سارقان به وسيله كامپيوتر شناسايي شده است.
درحال حاضر پليس براي دستگيري سارقان مسلح اقدامات گسترده اي به اجرا گذاشته است.
۳ روز درICU
اما بشنويد از احوال عليرضا. خوشبختانه بعد از اينكه معالجات اوليه بر روي او انجام گرفت حال عمومي او رفته رفته رو به بهبود است البته به دليل اثرات گلوله بر اعصاب اين جوان او بايد استراحت كند. پس از درگيري اين جوان با سارقان، او را به بخشICU بيمارستان انتقال دادند و بعد از گذشت ۳ روز درICU حال عليرضا بهتر شده است و حالا به بخش اعصاب و روان انتقال يافته است.
البته چند دندان در اثر شليك گلوله از بين رفته است و تير در نهايت به فك او اصابت كرده و استخوان فكش را شكسته. عليرضا حالا به سختي مي تواند صحبت كند و پدر او خدا را شكر مي كند كه عليرضا جان سالم به در برده است.
ما هم از همكاري صميمانه اين خانواده در تنظيم اين خبر سپاسگذاريم.

دختر فراري، عروس خانواده
زني به خاطر اين كه پسرش بدون اجازه او با دختري فراري ازدواج كرده بود، از پسر و عروسش به اتهام سرقت شكايت كرد.
مريم .م ۴۲ ساله وقتي متوجه شد كه پسرش بدون رضايت و اجازه او با يك دختر فراري ازدواج كرده است بسيار عصباني شد و براي اينكه پسرش را ادب كند از آنها شكايت كرد.
مريم در شكايت خود عنوان كرد كه از منزلش مقدار زيادي پول نقد، طلا و اموال خانه به سرقت رفته است.او در ادامه گفت: من به پسرم و عروسم مشكوك هستم. چون آنها چند ماه پيش با همدستي هم، يكي از املاك مرا زير قيمت، اجاره و تمام اموالم را از آنجا انتقال داده اند.با شكايت اين زن، عروسش براي تحقيق و بازجويي، يك شبانه روز در بازداشت به سر برد. اما چون پسرش به مسافرت رفته بود مورد بازجويي قرار نگرفت.
پس از چند روز كه پسر شاكي از مسافرت برگشت و متوجه ماجرا شد به بازپرس پرونده گفت: من، همسرم را خيلي دوست دارم اما مادرم مخالف ازدواج ما بود و مي گفت كه از ما انتقام مي گيرد.
پس از تحقيق و بررسي در مورد پرونده چون هيچ سرقتي صورت نگرفته بود پرونده مختومه اعلام شد.

۱۰۰ ميليون «چانگ» و «ژانگ»
001334.jpg
چيني ها خيلي علاقه دارند كه نام هاي خانوادگي خود را «چانگ» و «ژانگ» انتخاب كنند.
به گزارش يك پايگاه اينترنتي، در حال حاضر ۱۰۰ ميليون نفر به اين دو عنوان نام گرفته اند و قدمت اين نام فاميل به چهار هزار و ۷۰۰ سال پيش مي رسد. در كل سرزمين چين تنها ۴۳۸ نام فاميل ديده مي شود كه اين نام ها بر اساس منطقه جغرافيايي انتخاب شده اند.
همچنين نام هاي «اسميت»، «جانسون»، «ويليامز»، «جونز» و «براون» پنج نامي است كه در ايالات متحده آمريكا معمول ترين نام ها شناخته شده است.
نام هاي «چانگ» و «ژانگ» در حالي كه رتبه اول را در جهان دارند، در ايالات متحده آمريكا در رده دو هزار و ۲۹۹ قرار دارد كه اگر يك آماري هم در ايران گرفته شود اين نام رتبه آخر را در ميان اسم هاي زيباي ايراني به خود اختصاص مي دهد.

بمب جمعيت
001332.jpg
اگر هر زن درجهان دو فرزند به دنيا بياورد چه مي شود؟ اما يك تحقيق علمي نشان مي دهد اگر هر زني در جهان دو فرزند به دنيا بياورد جمعيت جهان تا ۳۰۰ سال ديگر به ۹ ميليارد نفر افزايش خواهد يافت.
در حال حاضر حدود ۳/۶ ميليارد نفر بر روي كره زمين زندگي مي كنند و در صورت بوجود آمدن كوچكترين تغييراتي در ميزان باروري، تاثيرات عظيمي در دراز مدت خواهد داشت.
اما بر اساس اين گزارش، چنانچه معيار دو كودك در ازاي هر زن، يك هشتم كاهش يابد و در ميان هر هشت زن فقط يك نفر، دو فرزند به دنيا آورد جمعيت جهان در اين مدت به ۳/۲ ميليارد نفر كاهش خواهد يافت.
چين، هند و آمريكا شلوغ ترين كشورهاي جهان خواهند بود، اما با اين حال بايد به فكر پيرها بود چون جمعيت جهان به سرعت رو به پيري مي گذارد.

كودك در برابر بنزين
001330.jpg
پسر بچه ۹ ساله كامبوجي به خاطر سه ليتر بنزين در پمپ بنزين گرو گذاشته شد.عموي اين پسر سه ماه پيش او را براي ديدن مادرش در مركز كامبوج مي برد، او پس از سوختگيري موتورسيكلت خود در پمپ بنزين متوجه شد پولي همراه خود نياورده است. به همين خاطر مالك پمپ بنزين را متقاعد كرد كه برادرزاده اش را به عنوان گرو نزد خود نگه دارد تا او براي بردنش با پول برگردد.
عموي «داي» هيچ وقت براي بردن او برنگشت و پيرزن مالك پمپ بنزين تصميم گرفت پسرك را به عنوان نوه خود بزرگ كند، اما عموي ديگر «داي» كه خبر مربوط به برادرزاده اش را در روزنامه هاي كامبوج خواند، از وضعيت او باخبر شد و براي بردنش پيش پيرزن رفت.
پيرزن سرانجام بعد از گرفتن مبلغي معادل چهار دلار آمريكا داي را به عموي ديگرش تحويل داد و گفت كه اين مبلغ هزينه بنزين نبوده و هزينه تامين خوراك داي در مدت سه ماه اقامتش بوده است.
ناگفته نماند اين عموي محترم عموي واقعي «داي» است

سرقت از قاضي
از اتومبيل يكي از قضات دادگستري كه به منزل يكي از بستگانش رفته بود سرقت شد.
اين قاضي كه اتومبيل ۲۰۶ دارد به منزل يكي از بستگانش در تهرانپارس مي رود. او پس از چند ساعت كه از خانه فاميل خود بيرون مي آيد متوجه مي شود كه زاپاس و مقداري از وسايل اتومبيلش به سرقت رفته است.با شكايت او چون اتومبيلش بيمه بود بازپرس پرونده او را به بيمه معرفي كرد تا خسارت اموال مسروقه اش را بگيرد.
چاپ اين گزارش با همكاري هاي صميمانه عليرضا و خانواده اش صورت گرفت.
از آنها متشكريم.

زنداني شدن پسري كه پدرش را كتك مي زد
پيرمردي كه از پسرش كتك مي خورد از او به علت اعتياد و مزاحمت شكايت كرد.
اين پيرمرد با گريه گفت: «من چهار پسر دارم كه پسر آخرم روزگارم را سياه كرده است. او هميشه بيرون از خانه به سر مي برد و هرازگاهي هم كه به خانه مي آيد به خاطر گرفتن پول است. او با زور و كتك از من پول مي گرفت و من هر بار از ترس به او پول مي دادم اما اين بار پولي نداشتم كه به او بدهم. پسرم وقتي متوجه شد كه من پول ندارم اول مرا كتك زد و بعد هم هرچه ظروف شكستني در خانه بود شكست، غير از چهار استكان كه سالم مانده است.»
متهم گفت: «من پسر آخر خانواده هستم. تا به حال چهاربار به زندان افتاده ام علتش هم شكايت پدرم بوده. اگر او از من شكايت نمي كرد و من به زندان نمي افتادم، نه معتاد مي شدم و نه خلافكار.»
بازپرس پرونده با قرار كفالت متهم را به زندان فرستاد.

حوادث
ايرانشهر
تهرانشهر
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |