جمعه ۱۲ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۷۰
صداي تير در گردنه نوشته «مختار عوض اوف» از قزاقستان ترجمه «كامايون»
يك گل در زمستان
000248.jpg
مجتبي حبيبي
بده و بستان زندگي و هنر رابطه مستقيمي با هم دارند. شكوفايي يكي شكوفايي آن ديگري را هم به ارمغان مي آورد. حتي به نحوي نقش فرهنگي را بايد مهم تر دانست. تخيل علمي ـ  هنري ژول ورن براي فرانسه يا اسحاق آسيموف براي روس ها و نقاشي هاي ميكل آنژ براي ايتاليايي ها و در چرخه اي جهاني به نفع كل بشريت تمام شده است. فرهنگ بارور و غني ملتي حتي با وجود استيلاي نيروهاي خارجي روند روبه رشد و تعالي گرايانه را در همه سطوح تضمين مي كند. نمونه بارز اين مدعا فرهنگ غني ملي و اسلامي كشورمان است كه با وجود يورش هاي مختلف و حتي استيلاگرانه يا آثار آنها را دفع كرده و يا در خود حل و جذب كرده است. اقوام مغولي و ديگر قوم هاي آسياي ميانه در فرهنگ ملي و مذهبي ما حل شده و تنها يادي از مهاجمان در صفحات تاريخ برجاي مانده است. اين موضوع شامل خرده فرهنگ ها و سنت هاي ساده و محدود قوم هاي ضعيف تر از مهاجمان را شامل نمي شود. مي بينيم تسلط روس ها به خصوص شوروي بر كشورهاي آسياي ميانه از نوع سترون كننده داخلي بوده است. مختار عوض اف نويسنده قزاق اكنون راهي را مي رود كه بايد نسل هاي ده پشت آن سوترش مي رفتند. قزاق ها و قرقيزها و تاتارها و اقوامي ديگر كه در تاريخ ردپاهايي ماندگار دارند و تمدن هايي را نابود كردند در آنجاها ساكن شدند و خلق و خوهايي پذيرفتند و به اديان مختلف از اسلام تا مسيحيت و كليمي گرويدند اما چون از خود پشتوانه فرهنگي نداشتند به دوگانگي در خصلت هاي قومي و آنچه از سرزمين هاي ديگران تاثير پذيرفتند دچار شدند. از تمدن ايران و اسلام و مسيحيت و اسلاوها كمترين تاثير را پذيرفتند. منظور تاثيرات زاينده است نه تسليم شونده و ساكن و راكد ماندن. در قرن بيستم زير سيطره روس ها و شوروي فرورفتند چون چيزي براي جنگيدن با آن را نداشتند. به هنگامي كه شوري آش شوروي از دهن ها افتاد و اعلام استقلال كردند مجسمه هاي چنگيزخان را برپا داشتند. گويي قرن ها همزيستي و تبادل فرهنگي وصله هاي پوشالي بيش نبوده است. در داستان «صداي تير در گردنه» با اين كه مترجم و ويراستار سعي فراوان به كار برده اند، فضاي كلي صدسال پيش با پانصدسال پيش تفاوت چشمگير نداشته است. اگرچه تاسيسات و زيربناهايي از روس ها بر ايشان به ارث رسيده است اما فرهنگشان در دوره چوپاني و اسب تازي و ماقبل فئودالي مانده است. اين درست كه نويسنده به داستاني در زمان حكومت تزارها در آسياي ميانه پرداخته است اما آن همه از اندوخته هاي ذهني و فرهنگي معاصر بر گذشته است. اين فروماندن در ادبيات حداقل بيش از يك قرن پيش در تمام جمهوري هاي به يادگار مانده از شوروي سابق قابل ملاحظه است. اگر به مسئله و فرم هاي ادبي و هنري روز هم پرداخته باشند كه كمتر پرداخته اند همچنان ذهنيت شان در تكامل تاريخي شبانه و ماقبل فئودالي به اسارت مانده است. گردنكشان بي رحم اسب سوار شمشير به دست ويرانگر، آباداني و سكونت و سواد نداشتند و سرد و سخت بودند چون طبيعت زندگيشان! آثار زيانبار شوروي و روس ها بر اين ملت ها از هر آفت زدگي و استعمار به هر شكل از نوع اروپايي جان سخت تر بوده است. بعد از رفتن انگليسي ها از هند و پاكستان اقبال لاهوري ها و تاگورها برخاسته اند.
بعد از رفتن هلندي ها و اسپانيايي ها و ايتاليايي ها از آمريكاي لاتين، آن همه فرهنگيان و فرهيختگان برجاي مانده اند كه در حال رقابت با استعمارگران ديروزشان هستند. در يك مقايسه ساده آنچه از زير سايه روس ها با بيش از هفتادسال حكومت شان برجاي مانده مصيبت بارتر از هر بلاي طبيعي و غيرطبيعي بوده است. داستان «صداي تير در گردنه» خود گوياي اين حقيقت تلخ است. آنجا كه بقتيقول در زندان به پسر ده ساله اش سييت كه چون خودش آزرده، تحقير شده، زنداني، گرسنه و بي پوشاك است تاكيد مي ورزد خواندن و نوشتن ياد بگيرد تا مگر رستگاري حاصل شود. مختار عوض اف ها يك گل در زمستانند و اما بهار، بوستان بالندگي ها و طراوت هاست. بقتيقول با برادرش تكتيقول در خدمت دو برادر گردنكش و بزن بهادر و خانه به دوش به نام هاي «ست باي و سلمان باي» بوده اند. براي ارباب ها تا پاي جان سال ها و بي شمار بارها به شبيخون زدن از گله هاي اسب و گوسفند گله داران اطراف رفته اند. تنها يك بار برادر كوچك در برابر فرمان ارباب سهل انگاري كرده و همان بس بوده است تا هر دو را به قصد كشت زده بودند و ...
داستان با داناي كل روايت مي شود و نثر روان به خواننده لذت مي بخشد. شايد شرايط آزادي بعد از اعلام استقلال به مردم آن جمهوري ها كمك كند تا هفتادسال در اسارت ماندن به وسيله شوروي را طي دهه هاي آينده جبران بكنند. اما از آن جايي كه حكومتي از نوع شوروي نخبه كشي مي كند، شرايط اجتماعي و فردي را چنان سترون و نابارور مي سازد تا هنرمندي، روشنفكري و مبتكري وجود نداشته باشد. شوروي در آن جمهوري ها توده بي شكل سرباز مي خواست نه افراد نخبه و كاردان. همه كارهاي كليدي در دست خودشان بود و تنها عده اي دست پرورده داشتند كه توجيه ظاهري رهبران بومي داشته باشند. فرآيند اين عقب نگه  داشته شدن هم اقتصادي بود كه آن كشورها تك محصولي باشند. يك جمهوري دامدار بود. يك جمهوري پنبه كاشتني داشت. يك جمهوري معدن كار بود و آن يكي مثلاً استخراج كننده نفت و در همه شرايط اقتصاد بدون معنويت و خلاقيت در جريان بود. رفاه مادي بيش از آن كه لازمشان بود تامين بود تا فكر ابتكار از بين برود. در زمينه هاي سياسي هم مي بينيم اين سترون سازي تا به آنجاست كه هيچ روشنفكري و شخصيت سياسي كارايي و مديريت ندارد. هرچند تبليغات غربي ها و تركيه شعارهايي را در بين شان مطرح ساخته است. در عمل همه كاست هاي يك ضبط صوت را دارند تكرار آن چه ديگران مي گويند و يا به ياد گذشته ها افسوس مي خورند و آه مي كشند كه چرا شوروي رفت و رفاه اقتصادي را با خود برد. در چنين شرايطي است كه رهبران كمونيست  حاكم دهه هاي پيشين باز هم با نام هاي جديد و رييس جمهوري هاي مادام العمري بر مسند قدرت تكيه زده اند. افكار وارداتي آمريكايي هم با گرفتن مجوز از همان رييس جمهوري هاي ماترك شوروي از پادگان هاي نظاميان آمريكايي ترويج دموكراسي مي كنند. تجربه هر يك از جمهوري ها نزديك به هم است. در امور فرهنگي همچنان در قبل از انقلاب اكتبر شوروي زندگي مي كنند و اندك چيزهاي فولكلوري هم كه دارند مربوط به دوره هاي اقتصاد شبانه، كوچ گرايي، يورش هاي تمدن ستيزانه و برده داري است. اين كه مجسمه هاي چنگيزخان به جاي مجسمه هاي لنين و استالين برپا گرديده است امري قابل توجه است! جان سختي فرهنگي چقدر ناميرايي دارد و اينجاست كه پي مي بريم به صرف استفاده از وسايل ارتباط جمعي و ماشين، فرهنگ توليد نمي شود. فرهنگ محصول بده بستان هنرمند و روشنفكر و جامعه با تخيل آزاد و ارتباط بيشتر با ديگر فرهنگ ها بارور مي شود. كتاب «تير در گردنه» به خواندنش مي ارزد هم به دلايلي كه بيان شد و هم به دليل تصوير طبيعت بكر و شكوهمندش و يادآوري اين كه در فاصله اي كم از همين سرزميني كه تير در گردنه شليك مي شود، پايگاه فضايي بايكونور شوروي سابق و روسيه فعلي مستقر است و از آن همه تاسيسات اتمي و فضايي و نظامي آنچه به مردم قزاقستان تعلق دارد آلودگي محيط زيست از زباله هاي اتمي و خطرهاي بالقوه اي است كه حدود بيست سال پيش در چرنوبيل اوكراين به وقوع پيوست.

نگاهي به رمان «شب آبي» نوشته مهري رحماني
طغيان احساس هاي سركش
000246.jpg
علي ا... سليمي
«شب آبي» عنوان تازه ترين اثر داستاني ، نويسنده و شاعر معاصر مهري رحماني است كه پيش از اين دو مجموعه شعر: «دارم شبيه خودم مي شوم» و «بيگ بنگ ترديد» و رمان «درد تكرار» را در كارنامه ادبي خود به ثبت رسانده همچنين كتابي هاي متعددي را پيرامون مسايل اجتماعي و روان شناختي به چاپ رسانده است. رمان جديد اين نويسنده اثري با پس زمينه هاي روان شناختي است كه رحماني با چشمداشتي به مخاطب عام، اقدام به تاليف آن كرده و در جذب اين طيف از مخاطبان نسبت به آثار قبلي اش از موفقيت هايي نيز برخوردار است.
مضمون محوري رمان عنصري انساني يا همان واژه «عشق» است كه در تمام گستره داستان ريشه دوانده و نويسنده به ظاهر مضموني عام و پيش پا افتاده را برگزيده است. مضموني كه براي تمام قشرهاي انساني قابل لمس و تجربه شده اما برخورد نويسنده با اين موضوع كلي از نوع برخورد روانكاوانه است. برخوردي كه مبتني بر برخوردهاي فردي با اين مفهوم كلي و همه گير است. عشق در اين رمان واژه اي كليدي است كه بسياري از مسايل را تحت الشعاع خود قرار مي دهد. شخصيت محوري رمان زني ميانسال به نام «ايرن» است كه در كنار پسرش و در غياب شوهرش كه از سال ها پيش بر اثر تصادفي به حالت كما فرو رفته روزگار مي گذراند. ايرن به تمام معنا زني است كه مي خواهد لحظه هاي جاودانه عشق را تجربه كند اما گويي قانون طبيعت با اين زن سر ناسازگاري دارد. او به ياد مي آورد كه تنها يك لحظه در كنار شوهرش در زمان قبل از كماي وي آن لحظه اثيري عشق را تجربه كرده است. اما اين لحظه كه حالا همانند خواب و رويا در ذهن ايرن مرور مي شود، به روزگار تلخ و ناكامي هايش حلاوتي خاص مي بخشد كه به او نيرو مي دهد از دهليزهاي تاريك و كابوس هاي روزمره عبور كند. رحماني سعي كرده در اين رمان مفهوم عام و گسترده واژه «عشق» را به زباني عام تر و همگاني تر تفسير كند تا مخاطبان بيشتري در اين سفر رازگونه «تفسير عشق» او را همراهي كنند. عشقي كه رحماني در پي كشف و بيان آن است از نوع اثيري و ماورايي نيست. بلكه از نوع عشق هاي زميني و قابل دسترس است كه مخاطبان آثار اين نويسنده گونه هاي قابل لمس آن را از منظرهاي گوناگون بارها تجربه كرده اند.
مهري رحماني در مقام يك داستا ن نويس گاه پا فراتر مي گذارد و به بيان انديشه هاي خاص خود پيرامون واژه عشق مي پردازد. انديشه هايي كه در پاره اي موارد، خطوط داستاني رمان را پاره مي كند و داستان واره هاي همسو با منظور نويسنده را به بافت رمان تحميل مي كند. از جمله اين موارد خط داستاني «پارسا و سارا» و «سارا و پرهام» است. اين دو خط داستاني به لحاظ ارتباط پارسا با ايرن شخصيت محوري رمان در كتاب حاضر گنجانده شده است در حالي كه بدون الحاق اين داستان واره ها هم ايرادي به كليت داستان وارد نبود. با در نظر گرفتن ايده هاي ذهني نويسنده اين دو داستان واره تا حدودي قابل باورتر مي شوند. ضمن اين كه در پايان رمان مشخص مي شود نويسنده براي توضيح دادن انديشه هاي ويژه خود ناگزير شده اين محورهاي فرعي را هم به خطوط اصلي طرح اضافه كند. سارا از جمله شخصيت هاي فرعي رمان است كه در جهت القاي پيام هاي نويسنده موثر است. اين شخصيت داستاني با توجه به ويژگي هايي كه نويسنده براي وي تراشيده از حالت يك شخصيت منفرد خارج شده و به يك تيپ شناخته شده اجتماعي تبديل شده است. سارا نمونه كامل زناني است كه در برخورد با واژه عشق تفسير نادرست غالب را برگزيده است. تفسيري كه بر پايه آن عشق طرف مقابل را به تماميت خواهان است كه در نتيجه اين احساس باعث از هم پاشيدگي پايه هاي اوليه هر عشقي مي شود.
سارا در اولين انتخاب خود براي همراه زندگي (پرهام) او را بي چون و چرا مي خواهد امري كه هرچند در وهله اول قابل دسترس مي نمايد اما در درازمدت قابل دسترس نبودن را همواره به رخ مي كشد. او در اولين گزينه از عشق بر اثر عدم شناخت زاويه هاي پنهان اين مفهوم ازلي و ابدي محكوم به شكست مي شود. شكستي كه در ادامه شكست هاي پي درپي را براي او رقم مي زند و در نهايت او را از گردونه زمانه خارج مي سازد.
شخصيت فرعي ديگري كه در غالب صحنه هاي رمان حضور دارد، مردي به نام «پارسا» است كه او هم به درك درستي از عشق نمي رسد. او همواره از بيان آرمان هايي كه براي عشق هاي زميني متصور است هراس دارد، پس او نيز در اين گردونه محكوم به شكست است. پارسا زماني سر راه ايرن قرار مي گيرد كه شخصيت ايرن محتاج توجه از جانب اوست اما پارسا از اين ابراز عشق دريغ مي كند. البته در نوع بيان آن مسير درستي را انتخاب نمي كند.
همچنين شخصيت محوري رمان (ايرن) كه در سراسر گستره داستان آدم بلاتكليفي است، باورهاي رايج عام و اجتماعي همچون تار عنكبوت هايي دست و پاي او را بسته و هرگونه تلاش در خروج از اين وضعيت را براي او محال و دشوار كرده است. «آرين» شوهر ايرن سال هاي سال در وضعيت كما باقي مي ماند و تنها راه پيش روي ايرن صبر و استقامت است. او بارها هوس خروج از اين وضعيت را در دستور كارش قرار مي دهد اما در لحظه قرار گرفتن در آن موقعيت دچار عذاب وجدان و تشويش خاطر مي شود. گويي او در اين موقعيت ويژه حق انتخاب ندارد پس از اين رو بيشتر به لحظه هاي آني و حال مي انديشد كه گذر ايام را شتاب مي دهد تا از كسالت لحظه ها بكاهد. ايرن از اعماق وجود «آرين» را دوست ندارد اما خود را موظف مي داند كه او را دوست بدارد و اين بزرگ ترين عذاب در زندگي اوست. اين بايدها مرز بين درون و بيرون شخصيت ايرن را پررنگ تر مي كند و از او آدمي با لايه هاي چندگانه مي سازد كه در موقعيت هاي جداگانه اي از بالماسكه هاي مختلفي استفاده مي كند.
مهري رحماني در رمان «شب آبي» به مفهوم عشق در گستره كلي آن نگاه مي كند و به عقيده وي هرگونه محدوديت سر راه اين مائده ازلي باعث طغيان و فروپاشي اين عنصر حياتي مي شود. شخصيت هاي داستاني اين كتاب هرگاه با آغوش باز به سراغ اين مفهوم ازلي مي روند از نعمات بي پايان آن برخوردار مي شوند ولي هرگاه درصدد ايجاد محدوديت در آن برمي آيند مورد غضب آن قرار مي گيرند و هستي خود را در اين راه مي بازند.ايجاد فاصله هاي معين در عشق هاي دوطرفه از جانب طرفين متقابل از ديگر محورهاي موضوعي رمان است كه نويسنده بر آن تاكيد دارد. به عقيده اين نويسنده فاصله هاي معين ميان عشق هاي زميني كه آدميان ميان خود برقرار مي كنند، مي تواند به بقاي آن كمك شاياني داشته باشد. رحماني اعتقاد دارد فضاهاي تنفسي براي طرفين در عشق هاي زميني همواره قابل لمس است و كساني كه اين فاصله ها را مراعات نكنند آن را براي هميشه از دست مي دهند.
در پايان، رمان شب آبي را مي توان در رديف رمان هايي برشمرد كه براساس تاكيد بر مفهومي خاص شكل گرفته است و اكثر شخصيت هاي داستاني آن برگرفته از قشرهاي عام جامعه كنوني است كه در يك محدوده زماني مشخص اما فاقد جغرافياي خاص، روزگار مي گذرانند. سعي نويسنده بر آن بوده كه از ذكر تاريخ مشخص و جغرافياي معين پرهيز كند اما نشانه هايي در بافت داستاني كتاب تنيده شده كه تا حدودي موقعيت زماني و مكاني آن را لو مي دهد. استفاده از اسامي شخصيت هاي امروزي و نام بردن از اشيايي كه موقعيت يك مكان نيمه مدرن را القا مي كنند، تا حدودي چشم انداز اثر را روشن كرده است اما زمان و مكان دقيق اثر مشخص نيست.
شايد اين مورد يكي از اهداف نويسنده بوده كه به لحاظ بازي با مفهوم همگاني عشق نخواسته آن را در جغرافيا و زماني خاص محدود كند و از اين روي درصدد پاشيدن حس همگاني بر اين واژه آشنا (عشق) برآمده است.

شهركتاب
برنده جايزه نوبل ادبي:
من محصول گسترش انديشه ام
جي ام كوئتزي، برنده جايزه نوبل ادبيات، امروز جايزه يك ميليون و سيصد هزار دلاري خود را دريافت مي كند.
به نوشته روزنامه انگليسي زبان استار، جي ام كوئتزي كه كمتر با نشريه اي گفت وگو مي كند، در اتفاقي نادر و در گفت وگو با يك روزنامه سوئدي، نوشتن و تفكر خود را نتيجه گسترش انديشه روشنگري اروپا از قرن شانزدهم تا زمان حاضر دانست.
وي كه اصالتاً آفريقايي است، تاكيد كرد: من محصول اين گسترش انديشه ام لذا محل روشنفكري من از قرار معلوم اروپاست، نه آفريقا.
اين نويسنده ۶۳ ساله در گفت وگو با روزنامه سوئدي داگن نايتر، افزود: از زماني كه جايزه نوبل ادبي امسال را به خاطر داستان هايش درباره معصوميت و تنهايي انسان معاصركه ناشي از رنج تاريخي اوست دريافت داشته است با خيل گسترده اي از نامه و دعوتنامه ها روبرو شده است كه او را براي سخنراني دعوت كرده اند. وي گفت: اين دعوت ها مرا به سمت وجه غريب و عجيب شهرت ادبي مي برد.
زماني كه شما شايستگي تان را در نوشتن و خلق داستان ها به نمايش گذاشته ايد، ناگهان مردم از شما مي خواهند كه حتماً سخنراني داشته باشيد و نظرتان را درباره وضعيت حال حاضر دنيا بازگو كنيد. وي با اظهار تعجب از اينكه هيچ جايزه نوبلي براي رشته موسيقي در نظر گرفته نشده است، خاطر نشان كرد: موسيقي به نظر من بيش از مقوله ادبيات، جهاني است، ادبيات در حقيقت وابسته به يك زبان خاص است.
آكادمي سوئدي كه جايزه نوبل را اهدا مي كند، كوئتزي را به خاطر «شكاكيت مفرط در بيان مسايل و نقادي دقيق اش درباره مقوله خردگرايي بي رحم و اخلاق ظاهري تمدن غرب» شايسته دريافت اين جايزه دانسته است.
«مغضوب»، «در انتظار بربرها» و«عصر آهن» عناوين مهمترين آثار كوئتزي هستند.
سريال حضرت يوسف (ع)
متوقف شد
فرج ا... سلحشور، كارگردان، علت توقف اين پروژه را كمبود بودجه در سازمان صدا و سيما عنوان كرد و گفت: مسئولان سازمان صدا و سيما علي رغم قولي كه داده بودند نتوانستند بودجه لازم را به اين سريال تزريق كنند و لذا هنوز كه هنوز است، اين پروژه متوقف مانده است.
وي از درگيري هاي جناحي به عنوان عامل متوقف كننده پروژه ها در سازمان صدا و سيما ياد كرد و گفت: اگر بودجه سازمان صدا و سيما، توسط مجلس و دولت تامين شود، مشكلي پيش نخواهد آمد. آنها هستند كه بودجه  سازمان را ندادند و گرنه صدا و سيما براساس بودجه اي كه قرار بوده به اين سازمان اختصاص يابد اين برنامه ريزي ها را كرده است.
سلحشور معتقد است: مشكل، مجلس و دولت هستند كه بودجه  سازمان صدا و سيما را به دليل مسايل باندي بلوكه كرده اند در نتيجه، تركش درگيري هاي جناحي به اينگونه آثار اصابت مي كند. وي فضاي شهرك سينمايي غزالي را براي ساخت پروژه هاي تلويزيوني ناكافي خواند و گفت: به همين دليل است كه ما پروژه  حضرت يوسف را در شهرك سينمايي دفاع مقدس اجرا مي كنيم.
مجموعه حضرت يوسف (ع) براساس روايت قرآني قصه  زندگي اين پيامبر خدا ساخته مي شود و داستان آن زمان تولد حضرت يوسف تا ديدار يوسف و يعقوب در قصه دوم را در بر مي گيرد.

لادن طباطبايي:
نبايد اعتماد مردم را
خدشه دار كرد
وقتي با مردم برخورد مي كنم و استقبال آنها را از كارهاي اخيرم مي بينم، فكر مي كنم نبايد به هيچ بهايي اعتماد مردم را خدشه دار كنم.
لادن طباطبايي ـ بازيگر سينما و تلويزيون ـ در گفت و گو با خبرگزاري دانشجويان ايران كيفيت كارهاي تلويزيوني را رو به نزول خواند و گفت: سعي مي كنم اگر فيلمنامه اي جذبم نمي كند خودم را پايبند به بازي در آن فيلم يا سريال نكنم. سعي مي كنم فعاليت هاي ديگري انجام دهم تا از شدت بيكاري به هر كاري تن در ندهم.وي در خصوص فعاليت خود در تلويزيون گفت: دو سه سالي است به صورت متمركز در تلويزيون كار كردم و فعلاً برنامه اي ندارم مگر آن كه كار خاصي به من پيشنهاد شود.
طباطبايي ادامه داد: پس از سريال خواب و بيدار بازي در چند سريال ديگر به من پيشنهاد شد ولي وقتي كار آدم مورد پسند مردم واقع مي شود، بايد خود را به انجام كارهاي بهتر متعهد كرد مضاف بر اين كه مدتي از كارهاي سينمايي دور بودم و ترجيح مي د هم در زمينه سينما كار كنم.وي كه هم اكنون مشغول بازي در فيلم سينمايي تارا به كارگرداني سعيد سهيلي است، در اين باره به ايسنا گفت: در اين فيلم نقش يك زن بسيجي را بازي مي كنم كه با نگاهي خاص زندگي او در زمان جنگ و پس از جنگ مورد بررسي قرار گرفته است.
او كه در جنگ حضوري بسيار تاثير گذار و ملموس دارد، بخشي از زنان دوران جنگ ما را تشكيل مي دهد و نگاه ها را نسبت به اين دسته از زناني كه در جنگ حضور داشته اند واضح مي كند.
طباطبايي در پاسخ به اين سؤال كه چرا همواره نقش هاي اكشن را انتخاب مي كند، گفت: من از كارهايي كه به قابليت هاي ديگر زنان چه از لحاظ بدني و چه از لحاظ ذهني مي پردازند استقبال مي كنم. نقش هاي تكراري غالباً مرا جذب نمي كند. بسياري از من مي پرسند چرا به دنبال اكشن مي روي؟ بايد به آنها بگويم من دنبال اكشن نمي روم، بلكه اكشن است كه به دنبال من مي آيد!

شهر فرنگ
فرار بزرگ در شبكه سه سيما
تصويربرداري سريال تلويزيوني «فرار بزرگ» از اواسط دي ماه در تهران آغاز خواهد شد. سيد كمال طباطبايي تهيه كننده اين سريال گفت: كارگرداني اين سريال بر عهده محمدحسين لطيفي خواهد بود و درونمايه  آن طنز است.
وي كه پيش از اين سريال هايي چون «كاكتوس ۲» و « در كنار هم» را براي شبكه اول سيما تهيه كرده است در خصوص عوامل اين سريال گفت: فيلمنامه سريال «فرار بزرگ» توسط سيامك صفوي نگاشته شده و سيامك احصايي طراحي صحنه و لباس آن را بر عهده خواهد داشت.
طباطبايي افزود: در حال حاضر، مشغول انتخاب بازيگران و ديگر عوامل اين سريال هستيم كه پس از انجام اين مراحل، تصويربرداري آن را از اواسط دي ماه آغاز خواهيم كرد.داستان سريال «فرار بزرگ» در زمان فروپاشي حكومت فاسد پهلوي اتفاق مي افتد كه برخي از وابستگان دربار احساس خطر كرده و تصميم به فرار مي گيرند. از اين رو هياهوي بسياري در ميان درباريان جهت بستن چمدان هاي خود و سوار شدن به هواپيمايي كه به سوي خارج از كشور پرواز خواهد كرد، به پا مي شود. اين مسئله موقعيت ها و ماجراهاي طنز و جذابي را پديد مي آورد كه كليت داستان اين سريال را تشكيل مي دهد.
سريال «فرار بزرگ» در قالب ۱۵ قسمت ۵۰ دقيقه اي در گروه فيلم و سريال شبكه اول سيما تهيه مي شود و قرار است از دهم بهمن ماه به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي به مدت پانزده شب از اين شبكه پخش شود.
محمدحسين لطيفي، پيش از اين سريال هايي چون «كت جادويي» ،  «همسايه ها» و «سفر سبز» را براي شبكه سه سيما كارگرداني كرده است.
نسل زخمي در لبنان
قاسم جعفري، درصدد ساخت سريالي با حضور بازيگران لبناني به نام «نسل زخمي» براي شبكه  سه سيماست.
عليرضا كاظمي پور - نويسنده - ضمن اعلام اين مطلب افزود: اين سريال مربوط به فلسطين است كه با مشاركت شبكه  المنار ساخته مي شود.
كل كار در لبنان تصويربرداري مي شود و بازيگران سريال همگي خارجي هستند و تنها عوامل فني از كشور ايران خواهند بود. كاظمي پور كه تاكنون نگارش سريال هايي چون «مسافري از هند» و«فقط به خاطر تو» را برعهده داشته است در خصوص نحوه نگارش سريال جديد خود گفت: طرح اين سريال در شبكه  سه سيما تصويب شده است و ما تحقيقات خودمان را شروع كرده ايم. فيلمنامه، به زبان فارسي نوشته مي شود و پس از ترجمه به زبان عربي، در اختيار بازيگران قرار خواهد گرفت.وي پخش سريال «نسل زخمي» در كشور ايران را نيازمند دوبله شدن اين سريال به زبان فارسي دانست و گفت: اين امكان وجود دارد كه سريال «نسل زخمي» از كشورهاي عربي نيز پخش شود ولي تا زماني كه ساخت آن به پايان نرسد هيچ چيز معلوم نيست.
كاظمي پور در خصوص مشاركت شبكه  المنار با شبكه  سه سيما براي ساخت اين سريال خاطرنشان كرد: تا آنجا كه مي دانم كل سرمايه  اين سريال را شبكه سه خواهد پرداخت.
آخرين زيستگاه ها
و شگفتي هاي طبيعت
دو مجموعه مستند به نام هاي آخرين زيستگاه ها و شگفتي هاي طبيعت، براي پخش از شبكه هاي سه و يك سيما دوبله مي شوند.
مستند آخرين زيستگاه ها در قالب ۲۶ قسمت ۲۶ دقيقه اي تهيه شده و پس از ترجمه توسط حسين دانشور به علي اكبر گودرزي سپرده مي شود تا مديريت دوبلاژ آن را برعهده بگيرد.
آخرين زيستگاه ها به مناطقي از جهان مي پردازد كه هنوز بكر و دست نخورده باقي مانده اند و محفوظ از زياده خواهي هاي انسان براي جانوران مكاني امن و دوست داشتني به حساب مي آيند. اسامي برخي از قسمت هاي اين سريال عبارتند از: سرزمين ببرها، لائوس، دان، بيابان حيات بخش، جنگل مديترانه، قلمرو گتو، جايگاه خدايان، جزاير قناري، آمازون، ماكادو و..
شگفتي هاي طبيعت عنوان مجموعه  مستند ديگري است كه در قالب شش قسمت سي دقيقه اي براي پخش از شبكه يك دوبله مي شود.به گزارش ايسنا، اين مجموعه مستند كه محصول شبكه تلويزيوني BBCاست توسط حسين دانشور ترجمه شده و پس از آن به احمد رسول زاده، مدير دوبلاژ اين مجموعه سپرده مي شود تا براي پخش آماده شود اين برنامه به مناطق طبيعي و موجودات ديدني و شگفت انگيزي كه در اين مناطق زندگي مي كنند خواهد پرداخت.

نقش تلويزيون در توليد انيميشن
«فائز عليدوستي » كاريكاتوريست  و انيماتور گفت : تلويزيون  در معرفي  انيميشن  و ايجاد زمينه  توليد آثار پويانمايي  نقس  اساسي  دارد.
وي  كه  در ميزگرد «جايگاه  انيميشن  درسينماي  ايران»، سخن  مي گفت ، افزود: رسانه هاي  عمومي  و در راس  آنها تلويزيون  با ارايه  تصويري  مناسب  از گونه هاي  سينمايي  از جمله  فيلم هاي  انيميشن ، تجربي  و مستند، مي تواند زمينه  تماشاي  آنها را در سالن ها فراهم  كند. ميزگرد جايگاه  انيميشن  در سينماي  ايران  با همكاري  انجمن  سينماي  جوانان  و ماهنامه  تخصصي  پيل بان  برگزار شد.
عليدوستي  ادامه  داد: انيميشن  به  دليل  كاركردهاي  مثبت  در زمينه  سرگرمي ، آموزشي  و تربيتي  در ميان  كودكان  و نوجوانان ، از اهميت  ويژه اي  برخوردار است . اين  انيميشن ساز خاطرنشان  كرد: نبايد به  دليل  علاقه  كودكان  و نوجوانان  به  سينماي  انيميشن ، تصور شود كه  اين  رسانه  صرفاً به  آنها تعلق  دارد و تبيين  جايگاه  واقعي  انيميشن  به  عهده  مسئولان  سيما است . «رضاتقدسي» مدير توليد موسسه  «حور» هم  در اين  نشست ، از بي توجهي  برخي  از مسئولان  و نهادهاي  فرهنگي ، مطبوعات  و جشنواره ها به  صنعت  انيميشن  انتقاد كرد. وي  گفت : اگر فعاليت ها به  سمت  صنعتي  كردن  انيميشن  و ايجاد شيوه هاي  انبوه سازي  توليد هدايت  نشود، در راه يابي  انيميشن  به  بازارهاي  داخلي  و جهاني  توفيقي  نخواهيم  داشت .

ادبيات
ايران
جامعه
داستان
رسانه
زمين
شهر
علم
كودك
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  جامعه  |  داستان  |  رسانه  |  زمين  |  شهر  |  علم  |
|  كودك  |  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |