شنبه ۱۳ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۷۱
آنها هنوز نفس مي كشند
تو فكر يك سقفم
عكس ها: محمدهادي مختاريان
شهرام فرهنگي 
000564.jpg
شنبه۶/۱۰/۸۲ ساعت ۳۰:۱۴، بم. پسر بچه اي روي تخت بيمارستان خوابيده بود.قسمتي از پشت سرش كنده شده بود. پزشكان براي نجات اش تلا ش مي كردند اما آن زخم عميق بوي مرگ مي داد.
چهارشنبه ۱۰/۱۰/۸۲، ساعت ۱۲، بيمارستان سينا كشوري. عده اي از مجروحان زلزله بم در اين بيمارستان بستري هستند. چهره اي آشنا در چشمهايمان مي نشيند. پسركي كه در بم ديده بوديم روي تخت نشست و لبخند مي زند. زندگي ادامه دارد.

گاهي به آسمان نگاه مي كرديم. از اين پرنده ها متنفر مي شديم كه حرمت مرده ها را با آوازهاي شادمانه مي شكستند. «بلبل خرما» پرنده هميشگي آسمان بم است. روي درختان نخل بالا و پايين مي پرد و از فرو كردن منقارش در خرما مست مي شود. وقتي كه با كينه به جهش بلبل خرما روي خرابه هاي بم چشم مي دوختيم باور نداشتيم روزي اين پرنده برايمان محبوب شود.
پرنده اي كه به زندگي در گور عادت كرده، تحمل چند روز گرسنگي را دارد. بلبل خرما اگر خوش اقبال باشد حتي زير آوارهم زنده مي ماند. كافي است آن خشت هاي سنگين روي سرش خراب نشوند. اينچنين بود كه در خانه اي بلبل زيرآوار زنده ماند، مانند تمام روزهايي كه زندگي در بم جريان داشت آن آواز آشنا را سر داد و كودكي از مرگ گريخت.
... چند نفر دنبال جسد اطراف خرابه ها پرسه  مي زدند. در شهري كه يافتن انسان زنده از زير آوار كيمياست، بيرون كشيدن يك قفس بلبل هم حكايتي است حماسي.
رفتند كه بلبل بياورند انسان يافتند. كودكي كنار قفس پرنده بود. به آسمان نگاه كرديم. بلبل ديگر منفور نبود.
بچه ها زلزله نمي فهمند. زير آوار هم كه مانده باشند فكر مي كنند شب بي پايان شده. ميان بوي مرگ و مرثيه سرايي، جذابترين صحنه، بيرون آمدن نوزادان از زير خاك بود. در بم خنده حرام است. ما از ته دل خنديديم وقتي نوزادي در آغوش مادر مرده اش زنده از زير آوار بيرون آمد.
ماجراي بازمانده هاي زلزله به همين جا ختم نمي شود. تا امروز هرچه نوشتيم بوي مرگ مي داد. بايد قدري هم رنگ زندگي به اين روزها پاشيد. گرچه بازمانده ها هم قلبي مرده دارند اما هنوز نفس مي كشند و اين غنيمتي است. عمر شوم زلزله بم هنوز به يك روز نرسيده بود. مردي بالاي يكي از خرابه هاي بم ايستاده بود و اشك مي ريخت. او جاي خواب عزيزانش را به نيروهاي بسيج نشان مي داد. مي خواست جسد تحويل بگيرد. «اينجا پدرم مي خوابيد، اينجا خواهرم، اينجا هم مادرم.»... و گريه كرد و رفت تا صحنه هاي بعدي را نبيند. رفتيم سراغش. مي خواستيم بفهميم چطور توانسته در اين جهنم زنده بماند.
«خانه ما نوساز بود. وقتي كه ريخت ماندم زير آوار اما سرم بيرون بود. خودم را بالا كشيدم. همسرم هم زير آوار مانده بود كه نجاتش دادم.»
خوش به حالشان كه بچه اي نداشتند. او را كنار خرابه پدري اش رها كرديم و گذشتيم.
... و حالا طعم زندگي را از كرمان تا تهران بچشيد.
براي بازگشت به تهران  آمده بوديم. وسايلمان را جمع كرديم و وارد لابي مهمانسرا شديم. حساب و كتاب كه تمام شد متوجه مردي ميانسال در گوشه لابي شديم. خودش سر حرف را باز كرد. «سلام آقا. بم بوديد؟ خسته نباشيد.» و ما پرسيديم: «شما هم بم بوديد؟» پيراهن سياه پوشيده بود. خوب كه دقت مي كردي زير چهره بشاش اش چشم هاي خيسش را مي ديدي. لباس سياه پوشيده بود. «ها منم بم بودم. از زير آوار بيرون آمدم.»
يك سوال تكراري كه هرگز در بم از پرسيدنش خسته نشديم. «چطور از زير آوار بيرون آمدي؟»
پاسخ مرد ميانسال اين بود: «همه خوابيده بودند. فقط من بيدار بودم. زمين لرزه كه شروع شد به سمت در دويدم. اول پرت شدم يك گوشه. انگار يك دستي مرا بلند كرد و گذاشت زير چارچوب ۱۳ ثانيه كه تمام شد، بالاي سرم را نگاه كردم. خانه سقف نداشت اما من سالم بودم. روي خرابه حركت كردم. همسرم را ديدم كه ناله مي كند. شانس  آورده بود كه سرش از زير خاك بيرون مانده بود. گفتم تو زنده اي، نفس بكش تا من بروم سراغ بچه ها. صداي پسرم را از زير آوار شنيدم وحشت زده بودم، گفتم نترس. با زحمت زمين را كندم و به موهايش رسيدم. سرش را كشيدم بالا و گفتم حالا نفس بكش. باز هم رفتم سراغ ديگران. آ ن شب ما خانه دامادمان بوديم. تلاش من بي فايده بود. دختر، دامادم و بقيه بچه هايم مردند. فقط يك پسر و عروس ديگرم زنده ماندند.» بغض گلويمان را فشرد. با اكراه سوال ديگري پرسيديم: چند نفر را در اين حادثه از دست دادي؟ و اين پاسخ تكان دهنده: «خاله، دخترخاله، پسرخاله ها، عموها، عمه ها و... آقا ولش كن. شما فكر كن ۸۰ نفر.»
از مهمانسرا بيرون آمديم. به فرودگاه رسيديم. انتظار نداشتيم بليت باشد و نبود. نام هايمان را در ليست انتظار نوشتيم و به انتظار نشستيم. سربازي آمد كه براي خريد بليت پول نداشت. خيلي زود متوجه شديم داغدار است. «بليت ندارند؟ قرار بود به من بليت بدهند. همسرم و دخترم در تهران روي تخت بيمارستان هستند.»  
000566.jpg
ميان بوي مرگ و مرثيه سرايي، جذابترين صحنه، بيرون آمدن نوزادان از زير خاك بود.

چند لحظه بعد دستمالي از جيبش بيرون آورد. در آن يك انگشتر و يك جفت گوشواره ديده مي شد.
«رفتم فرمانداري و گفتم پسرم مرده. گفتم فقط همسرم و دخترم مانده اند و براي سفر به تهران فقط ۲ هزار تومان پول دارم. به آنها گفتم به جاي بقيه پول اين گوشواره ها را بردارند. اول قبول نكردند. فكر كردند دزدي كردم. بعد كه مطمئن شدند خودشان گفتند ما به تو بليت مجاني مي دهيم تا بروي كرمان.» داستان مرگ و زندگي خانواده اين سرباز عجيب است.
«من كه رفته بودم ماموريت اما همسرم مي گويد يكبار زلزله آمد كه رفت دختر و پسرم را بلند كرد و با هم نماز آيات خواندند. دفعه دوم هم كه زلزله آمد باز هم با بچه ها نماز خواندند. پسرم كه كوچك بود و هنوز نماز ياد نگرفته بود، فقط با مادر و خواهرش سجده مي رفت و بلند مي شد. بعد كه خوابيدند زلزله آمد و همه چيز را نابود كرد. همسرش دست اش شكست اما از زير آوار بيرون  آمد و دخترم را نجات داد. با اين حال نتوانستند براي پسرم كاري بكنند. شايد اگر من هم بودم نمي توانستم كاري برايش بكنم، پسر ۱۰ ساله ام مرد.»سرباز دستش را به ديوار تكيه داده بود. «جدايي».روي دستش آن را خالكوبي كرده بود.
و بالاخره محمدرضا نظام آبادي. اين نام پسرك ۷ ساله اي است كه هم در بم و هم در تهران او را ديديم. قسمتي از سرش رفته بود. اولين بار در بيمارستان بم او را ديديم، روي يكي از تخت هاي داخل حياط خوابيده بود و سرمي قطره قطره وارد خونش مي شد. راستش فكر نمي كرديم ديگر او را ببينيم. چهارشنبه صبح او را ديديم. روي يكي از تخت هاي بيمارستان خوابيده بود. آرام و مطمئن. او غير از پسرعمويش ابوالحسين هيچ كس را در اين دنيا ندارد اما هنوز نفس مي كشد.

مديريت اضطراب
000568.jpg
ما در كشوري زندگي مي كنيم كه در معرض حوادث طبيعي بسياري قرار دارد و نگاهي به تاريخچه كشورمان در سال هاي اخير نشان مي دهد زلزله و سيل خسارات فراواني را بر ما وارد كرده است. با اين همه ما هنوز به اندازه اي تجهيز نيستيم تا بتوانيم به طور كامل در مقابل اين پديده ها عمل كنيم. در بسياري از كشورهاي دنيا آمادگي هاي لازم در زمينه خسارات مالي مردم آسيب ديده، جابه جايي آنها و نجات آنها فراهم است و قدمي فراتر نهاده شده و به عوارض رواني اينگونه حوادث پرداخته اند. حتي در حال حاضر رشته هاي تحصيلي در ارتباط با اين مساله تدريس مي شود تا نجات دهندگان بياموزند كه در چنين شرايطي كامل عمل كنند و به عوارض روحي و جسمي با هم توجه كنند، اما ما متاسفانه هنوز مشكلات فراواني را داريم.
واكنش هاي هيجاني در مواجهه با حوادث ناگوار
حوادث ناگواري مانند سيل، زلزله، توفان، آتش سوزي و غيره علاوه بر خسارت هاي جاني و مالي كه وارد مي كنند معمولا سيلي از احساسات را نيز به همراه دارند. اينكه بازماندگان حادثه چطور با واكنش هاي هيجاني خود كنار مي آيند به ميزان پوشش حمايتي بستگي دارد كه پس از وقوع حادثه كسب مي كنند.
از جمله احساسات قوي كه در چنين شرايطي مشاهده مي شود عبارت است از:
- وحشت، خشم، احساس عدم داشتن كنترل 
- بخشش و خيرخواهي نسبت به ديگران 
- ياس و نوميدي 
- اضطراب، تشويش و بلاتكليفي 
- سردرگمي 
- همكاري و كار گروهي 
اين گونه احساسات واكنش هاي طبيعي هستند كه در شرايط غيرمعمول بروز مي كنند. نيروي انباشته شده اينگونه واكنش هاي هيجاني پس از گذشت حادثه، اثراتي دارد كه بروز مي كند، زماني كه خستگي، فرسودگي، غم و اندوه، نوميدي و افسردگي رخ مي نمايد، توجه به اين واكنش هاي هيجاني بسيار مهم است.
افراد از اين لحاظ كه برانگيختگي هيجاني تا چه اندازه رفتار آنها را مختل مي كند با هم تفاوت دارند. مشاهده افراد در جريان بحران  ها، حاكي از آن است كه حدود ۱۵ درصد افراد در اين موارد رفتار سازمان يافته از خود نشان مي دهند و اكثريت يعني ۷۰ درصد آنان درجات گوناگوني از آشفتگي بروز مي دهند اگرچه قادرند باز هم تا حدي به نحو موثر عمل كنند. ۱۵ درصد باقيمانده چنان آشفته هستند كه قادر به انجام هيچ كاري نيستند. اينگونه افراد ممكن است جيغ زنان به اين سو و آن سو بدوند يا رفتاري كاملا نامناسب و بي هدف نمايان سازند.
در چنين شرايطي مهمترين چيز اين است كه مردم با هم باشند و از همديگر كمك بگيرند. خيلي ها در اين شرايط نياز به كمك دارند و خود نيز قادر به كمك كردن هستند، فقط كافي است كه بفهمند چه بايد بكنند. كسب حمايت و ياري از سوي ديگران اثرات مثبت فراواني در فرآيند از عهده برآمدن و تحمل شدايد در طولاني مدت را دارد.
واكنش هاي اوليه 
شوك و انكار دو پاسخ اوليه پس از تجربه حادثه تروماتيك يا ضربه اي مي باشد. علي الخصوص در اولين لحظات، شوك و انكار دو واكنش دفاعي عادي است.
- شوك يك اختلال شديد و ناگهاني در حالت هاي هيجاني شخص است كه شخص را به حالت گيجي و حيرت فرومي برد.
- واكنش انكار موجب مي شود تا شخص حادثه اي كه باعث فشار رواني شديد شده است را تكذيب كند. انكار عبارت است از رد ناخودآگاه يك فكر، احساس، ميل، نياز يا واقعيت كه براي خود آگاه قابل قبول نيست. انكار ساده ترين و ابتدايي ترين نوع دفاع است و بايد از دروغ كه يك جريان آگاهانه است متمايز شود.
وقتي شوك اوليه فروكش مي كند واكنش هاي افراد از شخصي به شخص ديگر متفاوت است و ممكن است شخصي:
- دمدمي مزاج و حساس شود، زودرنج و تحريك پذير شده و خلق وي مضطرب، عصبي و افسرده باشد.
- الگوهاي تفكر و رفتار، دستخوش تغييراتي قرار مي گيرد. ممكن است صحنه حادثه پي درپي و با وضوح زياد يادآوري شود. اين فلش بك ها بدون هيچ دليل مشخصي اتفاق مي افتد و موجب بروز واكنش هاي فيزيكي مانند سريع شدن ضربان قلب و تعريق مي شود.
- نمود واكنش هاي هيجاني ممكن است ديده شود. سوگواري هاي مربوط به واقعه ممكن است تا مدت ها دوام داشته باشد از يك ماه تا يك سال. تكرار واكنش هاي هيجاني نيز ممكن است با ترس از تكرار حادثه توام باشد.
- روابط بين فردي نيز دچار تغييراتي خواهد شد.
- در شرايط استرسي شديد ممكن است علائم فيزيكي مانند سردردها، حالت تهوع و درد قفسه سينه مشاهده شود و يا اينكه مشكلات طبي با سابقه قبلي تشديد شود.
مهم است كه بدانيم الگوي مشخص و ثابتي از واكنش افراد در شرايطي كه استرس هاي شديد ناشي از حوادث را تجربه مي كنند وجود ندارد. بعضي از افراد سريعا واكنش نشان مي دهند. برخي ممكن است واكنش هاي تاخيري نشان دهند مثلا ماه ها يا سال ها بعد از وقوع حادثه، عده اي ممكن است مدت زيادي تحت تاثير اثرات منفي حادثه باشند و عده اي ديگر زودتر بهبود يابند.
علائم روان شناختي كه در تجربه حوادث ناگوار مشاهده مي شود عبارتند از:
- زودرنجي و خشم 
- سرزنش خود و يا سرزنش ديگران 
- گوشه گيري و انزوا
- ترس از وقوع مجدد حادثه 
- احساس گيجي، بي حالي يا دستپاچگي 
- احساس درماندگي 
- نوسان خلق 
- احساس غم و اندوه و افسردگي 
- انكار
- اشكال در تمركز و يادآوري 
- كشمكش هاي عاطفي و دعواهاي خانوادگي 
اضطراب، كابوس هاي شبانه و يادآوري مكرر حادثه نيز ازجمله اولين علائمي است كه انتظار مي رود پس از وقوع حادثه در اشخاص بازمانده مشاهده شود.
گوشه گيري و انزوا، سوءاستفاده از مواد،  خشونت  هاي خانوادگي، آسيب زدن به خود و خودكشي نيز ازجمله پيامدهاي تجربه حوادث تروماتيك است كه بايد مورتوجه قرار گيرد.
فشارهاي رواني ناشي از حادثه كاركردهاي فرد را تحت تاثير قرار مي دهد:
- كاركردهاي شناختي: كساني كه چنين حوادثي را تجربه مي كند ممكن است غيرمنطقي عمل كنند، در تصميم گيري مشكل داشته باشند و يا ممكن است به گونه اي عمل و رفتار كنند كه با خصوصيات فردي آنها همخواني نداشته باشد. مشكل در بيادآوري نيز ازجمله اختلالات كاركردهاي شناختي است.
- كاركردهاي جسماني: فشار ناشي از حادثه ممكن است علائم جسماني زيادي از يك خستگي شديد تا مشكلات جسماني جدي تر را به همراه داشته باشد.
- كاركردهاي اجتماعي: كساني كه از حادثه جان سالم به در مي برند، ممكن است دچار تغييرات شخصيتي پايداري شوند كه در ارتباط ميان فردي، آنها را با مشكل مواجه كند.
اينكه اينگونه عوارض تاچه حد شخصي را درگير كرده و دوام پيدا مي كند به عواملي بستگي دارد كه عبارتند از:
- تجارب مشابه قبلي شخص بازمانده و توانايي هاي عمومي شخص در رابطه با از عهده برآيي در شرايط هيجاني، افرادي كه در گذشته با شرايط دشوار و شرايط استرس زا سروكار داشتند در كنار آمدن با مشكل راحتترند.
- شدت و ميزان خسارت واردشده و شدت فروپاشي زندگي شخص بازمانده. هرچه قدر ميزان خسارت و تهديد جدي تر باشد زمان بيشتري براي برگشت به حالت اوليه و بهبودي نياز است.
- معناي اتفاق ازنظر شخص.
- سلامت هيجاني وعاطفي شخص در قبل از وقوع حادثه 
آنچه گروه هاي امداد بايد انجام دهند
- علاوه بر تامين كمك هاي حياتي مانند امدادهاي پزشكي و  تهيه غذا، پيش بيني براي اسكان و نگهداري از اموال اشخاص.
- گوش كردن: وقتي افراد بازمانده از تجربيات خود در رابطه با حادثه سخن مي گويند بهتر مي توانند فشارهاي هيجاني خود را تحمل كنند. بهترين راه كمك در چنين مواقعي گوش كردن است.فقط به سخنانشان گوش كنيد. لازم نيست كه حتما دنبال جواب يا چاره خاصي باشيد. شايد گروهي بغض كنند، گروهي گريه كنند و گروهي ديگر مدام بپرسند «چرا من؟» آنها واقعا دنبال پاسخ نيستند بلكه قصد دارند تا مصائب و آلام خود را بيان كنند.
- با كلمات و رفتار خود نشان دهيد كه قصد كمك و حمايت داريد. يك دست مهربان كه به سوي يك آسيب ديده دراز مي شود يا كلماتي كه حاوي پيام هاي حمايت و دلگرمي باشد در شرايط بحران بسيار كمك كننده است. رفتاري مهربان و چهره اي بدون ريا و سرشار از عاطفه، معاني بسياري را در بر دارد.
- تداوم ياري و تحت پوشش قرار دادن بازماندگان شايد مدتي به طول انجامد، امدادگران بايد مرتب به ارائه حمايت هاي عاطفي ادامه دهند تا آنها بتوانند روحيه خود را حفظ كرده و اميدوار باشند كه شرايط بهتر خواهد شد.
اضطراب شديد و ترس كه متعاقب حوادث ناگوار بروز مي كند براي بچه ها رنج آور است:
- برخي از بچه ها ممكن است در چنين شرايطي واپس روي كرده و رفتارهاي سنين پايين تر خود را بروز دهند مانند مكيدن شست. (واپس روي عبارت است از بازگشت ناخودآگاهانه به يك موقعيت قبلي وجود سازگاري عاطفي كه در آن ارضاي نيازهاي شخص تامين مي شد. واپس روي يك عمل انطباقي مطلوب نيست، زيرا در جريان آن برخي از رسيدگي هاي رشدي از دست مي روند.)
- بچه ها بيشتر مستعد كابوس هاي شبانه و ترس از تنها خوابيدن هستند.
- الگوهاي ديگري نيز در رفتار اينگونه كودكان ممكن است مشاهده شود مانند: پرت كردن اشيا از روي خشم، كناره گيري و انزوا.
والدين و كساني كه مراقب بچه ها هستند مي توانند اقداماتي را در جهت كم كردن پيامدهاي هيجاني كودكان انجام دهند.
- زمان بيشتري را با كودكان سپري كنيد .
- براي بچه ها وسايل بازي فراهم كنيد تا بتوانند بازي كنند و از تنش رهايي يابند.
- كودكان بزرگتر را تشويق كنيد تا احساسات و افكار خود را با ديگران مطرح كنند.
- يك برنامه ريزي عادي براي فعاليت هاي روزمره مانند غذاخوردن، بازي كردن و خوابيدن تهيه كنيد تا بچه ها احساس كنند كه به شرايط عادي و امني رسيده اند.
مي توان با ديدار از بازماندگان حادثه و آنها كه در مراكز درماني به سر مي برند بگوييم كه به فكر آنها هستيم و حمايت هاي عاطفي خود را در كنار حمايت هاي ديگر نثارشان مي كنيم و از ياد نبرده ايم كه بني آدم اعضاي يكديگرند...
كيوان گرجي ، روانشناس 

مهار جنون  در آمريكا
000570.jpg
گويا شهروندان آمريكايي در معرض جنون گاوي قرار گرفته اند. لذا اداره كشاورزي آمريكا به منظور حفظ سلامت رواني شهروندان خود، تمامي احشامي را كه به طور مشخص علائم هر نوع بيماري را از خود نشان دهند از زنجيره مواد غذايي انساني حذف خواهد كرد.
اداره كشاورزي آمريكا همچنين مصرف روده كوچك، سروبافت هاي تيره پشت احشام پيرتر را از رده مواد غذايي ممنوع و در كشتارگاه ها تكنيك هايي جديد به كار خواهد برد. به گفته مقامات آمريكايي، احتمالا گاو بيمار در كانادا متولد شده است.

فقر اطلاع رساني براي امدادرساني
000572.jpg
ظاهرا زمين لرزه بم در سيستم اطلاع رساني اختلال ايجاد كرده است. در حالي كه ۵ روز از زلزله بم گذشته است هنوز گروههاي امداد و نجات بالغ بر ۴۰ كشور كه در منطقه زلزله زده به سر مي برند از فقر اطلاعات رنج مي برند.
به گزارش ايلنا، فرمانده گروه كره اي امداد و نجات گفت: «ما از كشورهاي خود آمده ايم و هدف اصلي ما پيدا كردن افرادي است كه زنده مانده اند ولي مهمترين مشكل ما اطلاعات ناقص است.
طرفهاي ايراني آن طور كه لازم است به ما كمك نمي كنند.»

فضاي زندان و جرايم موادمخدر
000574.jpg
دبير ستاد مبارزه با موادمخدر عنوان كرده است كه ۵۰ درصد فضاي زندان هاي كشور توسط مجرمين موادمخدر و معتادان اشغال شده.
در واقع ۵۰ درصد فضاي زندان ها به جرايم موادمخدر يا جرايم متاثر از آن اختصاص دارد.
اين درحالي است كه گردش مالي ۱۵۰۰ ميليارد دلاري موادمخدر در جهان و وجود ۲۰۰ ميليون نفر معتاد در جهان، بازار بسيار مناسبي را براي قاچاقچيان و باندهاي مافيايي فراهم كرده است.

كلاسهاي  جبراني در بم
000576.jpg
جايگاه آموختن علم در هر زمان و مكان ضروري و واجب است به همين دليل كلاس هاي جبراني براي دانش آموزان آسيب ديده بم برگزار مي شود.
از آنجا كه بيش از يك هزار معلم آموزش و پرورش در فاجعه بم جان باختند وزير آموزش و پرورش اعلام كرد كه دانش آموزان آسيب ديده بم در نزديكترين مدرسه محلي حضور يافته، مشغول به تحصيل خواهند شد و براي ساكنان شهرستان بم نيز مدارس موقت با استفاده از كانكس راه اندازي مي شود؛ زيرا درحال حاضر ساخت مدرسه نيازمند زمان است.
وي ساخت مدارس مقاوم در شهرستان بم را از اقدامات بلندمدت وزارت آموزش و پرورش دانست.

مشكل دفع زباله هاي بيمارستاني
000578.jpg
زباله هاي بيمارستاني در چرخه دفن ايران هنوز جايي براي خود پيدا نكرده اند.علت هم مشخص است اهمال كاري و ضعف مديريت. در همه كشورهاي دنيا زباله هاي بيمارستاني وجود دارند كه با تدبير مديريت بهداشت اين كشورها دفع مي شوند.
مهندس ملك احمدي رئيس اداره مبارزه با ناقلين و مواد زايد وزارت بهداشت گفت: با توجه به اينكه زباله هاي بيمارستاني ۱۰ برابر زباله هاي معمولي است، در صورت اعمال نشدن مديريت دفع مناسب و كارآمد عملا مجبور به دفع ۴۵ هزار تن زباله عفوني خواهيم بود.

پيشگيري  از اعتياد
000580.jpg
از قديم گفته اند، آدم ها در ميان محله خود كمتر دست از پا خطا مي كنند و توصيه كرده اند: «اگر مي خواهي خطايي كني، برو چند كوچه و چند محله آن طرف تر.» نتايج يك پژوهش، نشان داده تقويت تعلقات محلي و اجتماعي و وجود ارزش هاي اخلاقي و معنوي در محيط مي تواند در پيشگيري از اعتياد موثر باشد. دكتر گل آرا خستو- پزشك كارشناس ارشد مراكز آموزشي و پژوهشي سوءمصرف و وابستگي به مواد مخدر- در مقاله اي با عنوان «پيشگيري از سو مصرف مواد و وابستگي با رويكرد اجتماع محور» گفته: مطالعات مختلف، ارتباط معناداري را ميان مشكلات رواني - اجتماعي از جمله بزهكاري، ايجاد ارتباط ايمني بخش در مراحل مختلف نوزادي، كودكي، نوجواني و بزرگسالي را نشان داده است.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
درمانگاه
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |