يكشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۹۳
انديشه
Front Page

الهيات در غرب با نگاهي به انديشه هاي مك كواري (واپسين بخش)
زبانِ وحي
001692.jpg
مهدي عباس زاده
اشاره: در نخستين بخش نوشتار حاضر نويسنده در آغاز به بررسي تعريفهاي گوناگون از الهيات پرداخت و در ادامه از مقاله به تطبيق ميان الهيات اسلامي و الهيات مسيحي پرداخت. از آنجايي كه اين مقاله اختصاص به تعريف جان مك كواري از الهيات دارد، نويسنده به نظريات وي در اين خصوص اشاره مي كند. به نظر مك  كواري اينكه بتوان الهيات را علم دانست يا نه اهميت چنداني ندارد، ولي بايد از اختلاف ميان الهيات و ديگر نظامها آگاه گرديم و از اين رو يك متأله بايد در جست وجوي هدف مشترك ميان الهيات و نظامهاي ديگر برآيد. واپسين بخش مطلب رامي خوانيم:
بحث روش در الهيات از مهم ترين مباحثي است كه مك كواري در كتاب « مباني الهيات مسيحي » مطرح مي كند.
«برطبق ديدگاه برنارد لانرگان، روش مي تواند به عنوان «الگويي دستوري از عملكرد هاي تكرار شونده و وابسته به هم كه نتايج فزاينده و پيشرونده را به بار مي آورد» فهميده و تعريف گردد.»
بديهي است كه اين تعريف، روشهاي تمامي دانش هاي بشري را شامل مي شود. هر دانشي در هر سطحي كه باشد نيازمند روش است. روش سبب مي گردد تا تحقيق، يكنواخت و هماهنگ شود و نتايج رو به رشد حاصل گردد.
نكته ديگر ، جايگاه روش در الهيات است. اگر به جريان پديد آمدن الهيات توجّه نماييم، جايگاه روش مشخص خواهد شد.
مطالعات مربوط به كتاب مقدس و مطالعات تاريخي، پيش زمينه الهيات هستند، يعني قبل از الهيات قرار دارند.به تعبير ديگر، الهيات بدون آنها وجود نخواهد داشت.
تعليم و موعظه، پس از الهيات قرار دارند، يعني پس از آن كه الهيات به عنوان امري نظري و تئوريك تشكيل شد، تعليم و موعظه مي كوشند تا آگاهي به دست آمده از الهيات را به يك وضعيت عيني و ملموس منتقل نمايند، بدين ترتيب كه اين آگاهي را به ميان مردم مي آورند تا مردم عملاً آن را به كار بندند.
بديهي است كه روش كلامي در ميانه راه قرار دارد، يعني آنجا كه الهيات در شرف شكل گيري است.
نكته مهّم ديگر اين است كه هنگامي كه از روش كلامي سخن به ميان مي آيد، بدان معنا نيست كه فقط يك روش بايد در الهيات به كار گرفته شود.روش كلامي، امري است پيچيده و شايد بهتر آن باشد كه چندين روش با هم به كار گرفته شود.
به عقيده مك كواري، هر چند مي توانيم متكلمين خاصّي را باروش هاي متمايزي مربوط سازيم ـ مثلا بولتمان را با اسطوره زدايي، تيليش را با پيوستگي متقابل، بارت را با ديالكتيك و غيره ـ با اين همه، اين شيوه هاي متمايز به هيچ روي به طور جامع، روش هاي اين متكلمين را تشكيل نمي دهد.
اينكه مثلاّ بولتمان با اسطوره زدايي شناخته مي شود، دليل بر آن نيست كه او فقط اسطوره زدايي را به عنوان روش خود انتخاب كرده است. وي از چندين روش بهره مي گيرد، اما اسطوره زدايي در ميان  اين ظهور تشخص بيشتري دارد.
مك كواري نيز در الهيات خود از سه روش متمايز و مستقل استفاده مي كند. اين سه روش عبارتند از: توصيف، تفسير و كاربرد، گواينكه توصيف در الهيات مك كواري ظهور بيشتري دارد.
البته روشهاي مختلفي كه ممكن است در يك الهيات به كار گرفته شود بايد با يكديگر هماهنگ باشند. بديهي است كه اگر اين هماهنگي وجود نداشته باشد، الهياتي منسجم و يكنواخت پديد نخواهد آمد.
امّا چه عاملي مي تواند اين روشهاي مختلف را با يكديگر هماهنگ سازد؟ مك كواري از عقل به عنوان عامل هماهنگ كننده سخن مي گويد.
وي معتقد است كه نه تنها روش كلامي ـ كه خود برآمده از چندين روش است ـ بلكه روشهاي تمامي دانشها، بر بنيادي عقلاني استوار است. اين بنياد عقلاني مي كوشد تا روشهاي مختلف را در يك مجموعه كلّي گرد آورد، جاي هر يك را تعيين كند و آنها را با يكديگر هماهنگ سازد.
از سوي ديگر، اگر يك الهيات بتواند به طور منسجم، يكنواخت و قابل فهم، محتواي وحي و ايمان را تبيين نمايد، آشكار مي گردد كه روشهاي به كار گرفته شده در آن الهيات، روشهايي است معتبر و موثق.
بنابراين در الهيات، روش و محتوا لازم و ملزوم يكديگرند.
روش و محتوا از يكديگر جدا نشدني هستند. هر گونه بحث از روش به صورت مجرّد و انتزاعي، فقط مي تواند موقتي و زود گذر باشد.
پس از ذكر  اين مقدمات به بحث از روش ِ كلامي مك كواري مي پردازيم، روشي كه توصيف، تفسير و كاربرد راشامل مي گردد:
۱ ـ توصيف: توصيفي كه مك كواري آن را در الهيات خود به كار مي گيرد، توصيفِ پديدار شناختي است.
وي صريحاً مي گويد: «من ارزش اين روش را از هوسرل و پيروانش در مكتب پديدارشناسي آموخته ام.»
پديدارشناسي به توصيف تحليلي دقيق پديدارهاي حاضر در آگاهي مي پردازد. پديدار، امري است كه خود را نشان مي دهد يا پديدار مي سازد. پديدارشناسي داراي سه مزيت عمده است:
اوّل اينكه پديدارشناسي به پيش فرضهاي ترديد آميز اعتنا نمي كند. البته هيچ تفكري نمي تواند بدون پيش فرض باشد، امّا مي تواند پيش فرض هاي غلط و ترديد آميز را ناديده بگيرد.
عاملي مثل سنّت در الهيات يك پيش فرض تلقي مي شود. حال اگر ما سنّت را به همان شكل قديمي آن در الهيات وارد كنيم، اين يك پيش فرض غلط و ترديد آميز است، امّا به عقيده مك كواري اگر سنت را به گونه اي متناسب با زمان حال، نقادي و تفسير نماييم، پيش فرضي صحيح ولازم خواهد بود. سنّت در شكل قديمي آن مانع از اين مي گردد كه ما به درستي با پديدارها روبرو شويم، امّا سنتِ متناسب با زمان حال، به ما كمك مي كند تا پديدارها را آن گونه ببينيم كه آنها واقعا خودشان را به ما نشان مي دهند.
دوم اينكه پديدارشناسي به وضوح و روشني مي انجامد.پديدارشناسي، پديدارها را به شكلي واضح و متمايز و به دور از تعقيدات فلسفه نظري و مابعد الطبيعه توصيف مي نمايد.
سوم اينكه پديدارشناسي، اطمينان بيشتري را براي انسان فراهم مي آورد. اين بدان سبب است كه پديدارشناسي به توصيف مي پردازد، نه به استدلال، استنتاج، قياس و اثبات عقلي. به نظر مك كواري، «درهر برهان استدلالي در هر درجه و رتبه اي، امكان فروافتادن در يك مغالطه منطقي وجود دارد. هر قدر هم كه يك برهان استوار به نظر آيد، امكان دارد يك نقص منطقي داشته باشد.»
البته  اين نكات، بدان معنانيست كه توصيف اشتباه پذير نيست.توصيف نيز مي تواند به وسيله پيش فرض هاي غلط و ترديدآميز، ناقص ومعيوب گردد، امّا توصيف پديدارشناسانه به سبب ويژگي تحليلي آن مطمئن تر به نظر مي رسد.
سه مزيتي كه به اجمال بدانها اشاره شد، در اين تعريف مك كواري از پديدارشناسي جمع شده است: «پديدارشناسي به توصيف پديدارهاي حاضر در آگاهي مي پردازد و ميان آنها تمايز مي گذارد، بدون اينكه به پيش فرضهاي ترديدآميز و استنتاجات خطاپذير اعتناكند.»
روش توصيف، به ويژه در «الهيات فلسفي» مك كواري تشخّص مي يابد و مورد بحث قرار مي گيرد.
۲ـ تفسير: اغلب عوامل مؤثر در الهيات، نظيركتاب مقدس، سنّت، وحي و حتي تجربه ديني و فرهنگ نيازمند تفسيرپيوسته هستند.
درحوزه الهيات، تفسير يك امر تخصصي است و در قرن بيستم به شكل يك علم در آمده است، علم هرمنوتيك.مك كواري در باب تفسير به چهار نكته اشاره مي كند:
نكته اوّل اينكه تفسير همواره متضّمن يك حركت دوري است. حركتي كه از معلوم به سوي مجهول مي رود و باز به معلوم بر مي گردد. توضيح اينكه هنگامي كه مي كوشيم چيزي را تفسير كنيم، يك فهم اوليه از آن چيز دراختيار داريم، سپس اين فهم اوليّه را بسط مي دهيم، يعني به سوي مجهول مي رويم و مي كوشيم آن را معلوم نماييم و فهم جامعي حاصل كنيم. بعد از اينكه اين فهم جامع حاصل شد، به همان فهم اولّيه يا معلوم نخستين بر مي گرديم و مي كوشيم آن را اصلاح كنيم يا بسط دهيم و يا حتي به شكلي نقض كنيم.مثلا هنگامي كه مي خواهيم يك شعر عاشقانه باستاني راتفسير كنيم، مي بينيم كه خودمان يك فهم اوليه از عشق داريم. آن گاه به سراغ شعر مي رويم تا ببينيم از عشق چه مي گويد و سپس به همان فهم اوليه خودمان ازعشق بر مي گرديم و مي كوشيم آن را گسترش دهيم.
نكته دوم  اينكه در تفسير الهيات دو نوع زبان به كار مي رود. يكي زبان وحي و كتاب مقدس كه زباني است نمادين و ديگري زبان تفسير كه به عقيده مك كواري بايد يك زبان وجودي ـ هستي شناسانه باشد. قبلاً اشاره شد كه رويكرد مك كواري به الهيات رويكردي وجودي است كه در ضمن آن به هستي شناسي هايدگر نيز توجه مي شود. بنابراين زبان الهيات مك كواري نيز زباني وجودي ـ هستي شناسانه است..
نكته سوّم اين كه كه مفسّر بايد به محتواي آنچه كه مي خواهد تفسير كند، توجه كامل مبذول دارد و زباني را به كاربرد كه متناسب با آن محتوا باشد.
نهايتاً،نكته چهارم  اين كه تفسير، داراي خصوصيتي ديالكتيكي است. يعني «هر آنچه گفته شود، [باز هم] چيز بيشتري براي گفتن باقي مي ماند؛ و نيز هر تقريري كه از يك عقيده پيشنهاد شود، مستعدّ اصلاح شدن به وسيله يك تقرير جديد خواهد بود و در واقع به چنين اصلاحي نياز دارد: هم در ايده خدا و هم در انسان يك پايان ناپذيري وجود دارد، به طوري كه هيچ تقرير لفظي نمي تواند به طور نهايي وقطعي اخذ شود.»
روش تفسير در مباحث مك كواري در زمينه «الهيات نمادين»، ظهور مي يابد.
۳ـ كاربرد: الهيات فلسفي و الهيات نمادين، نظري و تئوريك هستند و لذا نمي توانند به عنوان يك غايت تلقي شوند: «الهياتي كه في نفسه يك غايت مي گردد به آساني مي تواند به نگرش محدود آكادميك تنزّل يابد، نگرشي كه واقعيت هاي وجودي از نظرش ناپديد شده است، واقعيت هايي كه آن الهيات از آنها پديد آمده و در نظر داشته است آنها را به بيان آورد.»
الهيات چنانكه قبلاً گفته شد از جامعه ايماني سرچشمه مي گير د، امّا باز بايد به اين جامعه برگردد و آن رانسبت به خودش آگاه سازد وحيات آن را نظم بخشد.
 اين وظيفه اي است كه بر عهده «كاربرد» والهيات پديد آمده از آن يعني «الهيات كاربردي» است.

گزارش انديشه
نقد، گوهر مدرنيته
001698.jpg

نقد كتاب معماي مدرنيته با حضور بابك احمدي در تالار كمال دانشگاه تهران برگزار شد. به گزارش ايسنا، بابك احمدي- كارشناس فلسفه- در مورد كتابش عنوان كرد: اين كتاب لحظه اي از يك كار كلي است و بحث من در اين كتاب نوعي نگاه از جنبه اي خاص و يك دريافت از مدرنيته است. اين كه در بحث هاي مختلف به بحث مدرنيته بازگشته ام، اهميت اين مسأله را براي من نشان مي دهد؛ در واقع كتاب معماي مدرنيته، ادامه مدرنيته و انديشه انتقادي است.
وي افزود: سه رويكرد در صدسال اخير در بين روشنفكران شكل گرفته است؛ يك عده كاملاً موافق شيوه زندگي غرب هستند و تمام جنبه هاي اقتصادي، اجتماعي و... آن را ستايش مي كنند؛ غربي ها در آن زمان، ما ايراني ها را به عنوان كشورهاي عقب مانده در مقابل تمدن غرب به حساب مي آوردند و نسل اول ما خودباختگي در مقابل پيشرفت اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و... غرب داشت. روشنفكران آن زمان فكر مي كردند كه تمدن غرب بايد بين ما رايج شود.البته پيشرفت هاي اندكي حاصل شد و مباني جامع مدرن امروز پايه ريزي شد، ولي بدون مشاركت سياسي مردم و همراه استبداد سياسي بود. در اين هنگام دسته دومي به وجود آمد كه از فرهنگ غرب متنفر بود. آن ها معتقد بودند كه غربي ها يك فرهنگ همراه با موازين ديني را درك نمي كنند.
احمدي با عنوان اين مطلب كه در ميان اين عده افرادي نيز به سنت توجه داشتند، در ادامه خاطرنشان ساخت: از اين ميان ايدئولوگ هاي بزرگي ظهور كردند كه علاوه بر تجدد، به سنت نيز توجه داشتند.
دكترعلي شريعتي و جلال آل احمد از اين دسته بودند كه به غرب ديد منفور و منفي نداشته و خود نيز با آن آشنا بودند. خواندن آثار آل احمد باعث مي شود كه راجع به غرب بينديشيم و نگاه انتقادي تري داشته باشيم.
شريعتي نيز از غرب چيزهايي را ياد مي گرفت و به طور كامل آن رانفي نمي كرد؛ البته اين دو متفكر مؤلفه هاي كاملي از دسته دوم نيستند؛ اينها زمينه بحث سوم را ساختند. گرايش سوم از دل اين دو دسته ساخته شد، روشنفكراني كه نسبت به مدرنيته عميق فكر كرده و جنبه هاي مثبت و منفي آن را مي بينند. مي توان روشنفكري دهه اخير ايران را از اين دست دانست كه به تكنولوژي غرب و شيوه هاي حكومتي آن توجه كرد.
اين استاد دانشگاه گوهر مدرنيته را انديشه انتقادي دانست و گفت: خرد وقتي انتقادي باشد معنا دارد. وي با تأكيد بر اين كه اولين اصل مدرنيته انتقاد داشتن است اظهار داشت: ما بايد بتوانيم انتقاد كنيم و نترسيم.

تازهاي انديشه
دعا براي اشياي گم شده

(رويكردي غير وبري به تولد جامعه مدرن)
نويسنده: دكتر مجتبي صدريا/ ترجمه: داود طبايي/ ناشر: دفتر پژوهش هاي فرهنگي/ با همكاري: مركز بين المللي گفت وگوي تمدن ها/ چاپ اول، ۱۳۸۲/ ۱۲۸ صفحه/ ۱۹۰۰ تومان.
دكتر صدريا در بخش مقدمه كتاب آورده است: نوشتار حاضر تحقيقي تاريخي درباره ساختار اجتماعي غرب به شيوه تحليل ريخت شناختي و كنش تبادلي آن است. كتاب در سه فصل: فرانسيسكن واعظ، تجارت پادوآ در قرون وسطي و قديس آنتوني در بلژيك، در چارچوب مباني نظري ارائه شده است .در مقدمه، به تشريح توسعه سرمايه داري تجاري و ظهور متشابه به بتواره پرستي (يا پرستش كالايي) خواهيم پرداخت. به همين منظور كنش هاي تبادلي اقتصادي و مذهبي (و جز آن) را با هم تحليل خواهيم كرد. همچنين نشان خواهيم داد كه چگونه تجارت قرون وسطي و نهضت فرانسيسكن در ايتالياي قرن سيزده به نهادهاي پرستش كالايي در بلژيك قرن هفده تبديل شدند.
«چكيده هاي ايران شناسي» (به زبان فرانسه)
001695.jpg

بيست و چهارمين جلد از مجموعه «چكيده هاي ايران شناسي» كه در برگيرنده مقالات سال هاي ۸۰-۱۳۷۹ است توسط انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران منتشر شد. به گزارش خبرگزاري ميراث فرهنگي، نشريه چكيده هاي ايران شناسي به همت انجمن فرانسه در تهران به عنوان ضميمه سال هاي Studia Iranica در پاريس منتشر مي شود. اين نشريه به كتاب شناسي گزيده و انتقادي پرداخته و از پژوهش هاي مربوط به همه زمينه هاي فرهنگ و تمدن ايراني از آغاز تا امروز خوانندگان را آگاه مي سازد. اين شماره چكيده هاي ايران شناسي شامل ۱۷ بخش و مقالاتي در حوزه هاي زبان شناسي، تاريخ، هنر و باستان شناسي، هنر و باستان شناسي دوره اسلامي، تصوف، مانويت، فلسفه، ادبيات پشتو و دري، موسيقي و هنرهاي نمايشي است. مديران اين مجله كريستف بالايي و رمي بوشارلا هستند و سردبير آن در تهران دومينيك ترابي و در پاريس پوپك رفيعي نژاد است.
اين مجله كه به زبان فرانسه منتشر مي شود از طريق مركز نشر دانشگاهي، كتابفروشي طهوري، كتابفروشي طوس، پخش پوياي معين، كتابفروشي ديروز و امروز، كتابفروشي زمينه، دهكده كتاب و كتاب سراي نور قابل دسترسي است. چكيده هاي ايران شناسي در شمارگان ۸۰۰ نسخه و به قيمت ۶۰۰۰ تومان منتشرشده است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |