سه شنبه ۷ بهمن ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۹۵
نگاهي به جايگاه گرافيك در توليد رسانه هاي آموزشي و درسي
درگير آزمون و خطا
001794.jpg
اشاره:
گرافيك به عنوان يك هنر بليغ همواره در هر فرهنگي متناسب با نوع كاربرد آن مورد توجه قرار گرفته و مي گيرد. دامنه كاربردي اين هنر در عصر حاضر فراتر از آرم و نشانه و علائم راهنمايي و رانندگي و يا پوسترها و آگهي هاي مختلف است. گرافيك حتي شامل نوع صداهايي است كه مطلب و يا محتوايي را به مخاطب منتقل مي كند و يا نحوه حركت شئي يا انساني كه مي خواهد پيامي را به وسيله آن حركت به مخاطب انتقال دهد. گرافيك و جلوه هاي مختلف آن در هر موقعيت در زندگي بشر دخالت مستقيم و غيرمستقيم دارد.
از اين رو اهميت غيرقابل انكار آن را نمي توان ناديده گرفت، به خصوص در طراحي گرافيكي رسانه هاي آموزشي ، كه نقش مهمي در زندگي بشر امروز دارد.
هنر گرافيك نقش مهمي در توليد و بهره برداري صحيح از اين امكانات دارد و همچنين جايگاه مهمي در توليد رسانه هاي آموزشي و درسي، به خصوص در آموزش و پرورش هر كشوري داراست. بدون توجه به اصول و مباني گرافيك، براي توليد يا مصرف هر محصول فرهنگي و هنري، انرژي فراواني بيهوده صرف مي شود كه در نهايت، آن محصول با كميت بالا و با كيفيت پايين توليد و يا مصرف خواهد باشد. اين خود نه از نظر اقتصادي و نه از نظر اخلاقي نمي تواند منطقي باشد و در چنين عصري و با وجود پيشرفت بسيار فناوري و علمي در همه زمينه ها، بدون شك به نفع هيچ كدام از مخاطبين و توليدكننده ها نخواهد بود.
آموزش و پرورش كشور ما كه بعد از گذشت
بيست و پنج سال از انقلاب اسلامي، در به كارگيري اين هنر اصيل همچنان درگير آزمايش و خطاست، همواره قبل از استفاده علمي و منطقي و مبتني براصول و مباني زيبايي شناختي در طراحي گرافيكي، بيشتر با روش تجربه و خطا كه روشي بسيار طولاني و خسته كننده و هزينه بر است، مي خواهد به نتيجه برسد. آيا زمان آن نرسيده كه در اين عصر مهم ارتباطات، كمي با مطالعه بيشتر و دقيق تر و به دور از هر گونه تعجيل و تزئين، در رسانه هاي آموزشي خود، از اين هنر، استفاده هايي مبتني برتحقيقات دانشگاهي و آكادميك، ببريم.
طي مطالعه اي كه دوسال قبل در خصوص كاربرد گرافيك در آموزش و پرورش و روش استفاه آن در كتاب هاي درسي بيست و يك كشور جهان از جمله ايران به همراه تحقيقات ميداني، به عمل آوردم، سطح ارزش هاي گرافيكي كتاب هاي درسي كشور ما متأسفانه جزو چند كشور آخر اين دسته بندي، مثل كشورهاي مصر، سودان و هند و ... قرار گرفت و اين امر مهم مرا بر آن داشت كه پروژه دانشگاهي خود را در اين زمينه با موضوع طراحي اصول و مباني گرافيكي خاص كتاب هاي درسي بگذرانم.
براساس نتايج حاصل از تحقيقات، كشورهايي چون ژاپن، فرانسه، آمريكا و آلمان، از جمله كشورهاي موفق در اين زمينه بودند زيرا در كتاب هاي درسي خود، با توجه به محتواي هر كتاب، گرافيك خاص مربوط به آن را در ارتباط با مخاطب خود به كار گرفته بودند. همچنين بد نيست بدانيم كه از نظر سطح ارزش هاي گرافيكي، كتاب هاي درسي قبل از انقلاب در كشور ما، بهتر و سريعتر مي توانستند با مخاطبين خود ارتباط برقرار كنند. ناگفته نماند كه از پايه گذاران گرافيك كتاب هاي درسي ايران مي توان به آقاي فرشيد مثقالي و آقاي زرين كلك اشاره كرد كه زيرنظر اين افراد، تيمي منسجم، دست به توليد و طراحي كتاب هاي درسي دوره ابتدايي زده بودند و اگر اين كتاب ها را با كتاب هاي درسي فعلي براي دوره ابتدايي مقايسه كنيم به اين نتيجه مي رسيم كه كتاب هاي درسي ما، به خصوص در سال هاي اخير، داراي گرافيكي نامربوط به محتوا و مخاطب خود بوده است و كاملاً مشخص است كه طراحاني توانا ولي با مديريتي ضعيف و عجولانه دست به اقدام بسيار مهمي زده اند كه نتايج ارزنده اي از آنها نمي توان گرفت.
اما در خصوص چگونگي گرافيك و جايگاه آن در توليد رسانه ديگري تحت عنوان لوازم كمك آموزشي مانند فيلم هاي آموزشي و درسي و نرم افزارهاي چندرسانه اي بايد گفت: متأسفانه نظارت دقيقي چه از نظر ساختار گرافيكي و چه مديريت هنري، در طي توليد آنها صورت نمي گيرد.
البته اين امر دليل روشني دارد كه شايد جاي مطرح كردن آن در اين مقاله نباشد.    در هر حال آنچه تحت عنوان فيلم هاي آموزشي و درسي توليد مي شود، عاري از گرافيك  خاص فيلم آموزشي و يا درسي است كه با استانداردهاي جهاني و محلي و بومي منطبق نيست. بدون شك به كارگيري اين اصول به سازنده اين كمك را خواهد كرد كه در حداقل زمان بيشترين پيام به مخاطب رسانده شود كه از نظر اقتصادي نيز مقرون به صرفه خواهد بود. متأسفانه اگر تيتراژ اين گونه فيلم ها را نيز مشاهده كنيم، عنوان هيچ گرافيست و يا مديرهنري در آن مشاهده نمي شود مگر بسيار اندك و در موارد نادر كه آن هم قابل بررسي است.
در زمينه رسانه اي جديد تحت عنوان «نرم افزارهاي چند رسانه اي» كه وزارت آموزش و پرورش اخيراً با برگزاري دو جشنواره در اين زمينه سعي در تشويق سازندگان آن داشته است، باز هم شاهد آن هستيم كه در زمينه گرافيكي و استفاده صحيح از جلوه هاي آن هيچ گونه داوري صورت نگرفته است. اين محصولات فرهنگي حتي از نظر گرافيك آموزشي و درسي نيز مورد ارزيابي و تقدير قرار نگرفته اند، اما از طرفي به عنوان محصولات آموزشي مفيد مجوز گرفته و در بازار عرضه و تبليغ مي شوند. اگر كمي به نمونه هايي كه ارائه شده اند دقت كنيم شاهد آن خواهيم بود كه داراي تصاوير و صفحاتي شلوغ و به دور از اصول و مباني ثابت گرافيكي خاص محتواي آموزشي و درسي مي باشند و تنها به عنوان محصولاتي تجاري به بازار عرضه مي شوند.
به هر حال جايگاه گرافيك در توليد رسانه هاي آموزشي و درسي بسيار مهم است. چنانچه با توجه به تهاجم فرهنگي غرب، براي استاندارد سازي آن اقدامي نشود. بدون شك فردا بسيار دير خواهد بود و ديگر فرصت مناسبي در جهت استفاده صحيح در توليد استاندارد اين رسانه ها پيش  نخواهد آمد. در اين صورت مصرف كننده صرف توليدات بيگانه خواهيم شد. چرا كه عصر ارتباطات، بسيار پوياست و به سرعت به سمت تكنيك هاي خلاق براي ايجاد ارتباط سريع تر و مؤثر تر پيش مي رود و در اين رابطه ابزاري دارد با عنوان هنر گرافيك كه از طريق آن انسان هاي جامعه با يكديگر و نيز با جامعه جهاني در ارتباط خواهند بود. به همين دليل چنانچه نتوانيم حقانيت خود را با زبان روز جهان (زبان گرافيك) به يكديگر و به جهانيان بشناسانيم، بدون شك مطرود و مصرف كننده تمامي توليدات غرب و حتي آثار فرهنگي آن باقي خواهيم ماند.
محمدقاسم عليمرداني
كارشناس گرافيك آموزشي و درسي

مرور
«هنر مدرن» منتشر شد
هنر مدرن (بررسي و تحليل هنر معاصر جهان) نوشته مرتضي گودرزي (ديباج) منتشر شد.
به گزارش ايسنا، گودرزي با بيان اينكه هدف از نگارش اين كتاب، باز كردن دريچه ديگري براي نگاه به هنر مدرن و تغيير زاويه ديد محققان و پژوهشگران و علاقه مندان بوده است، مي گويد: كتاب حاضر، نوشتاري با تم محض نيست. همه از اين روست كه خواننده برخي از رويدادهاي هنري و هنرمندان را در آن نمي يابد. به اين دليل كه با توجه به فراواني منابع قابل دسترسي در مورد آن ها و تأليف و ترجمه مقالات متعدد از تكرار خودداري شده است.
اين هنرمند و پژوهشگر همچنين مي افزايد: چه بسا كه در پاره اي از موارد- به خاطر ضرورت- اين تكرار انجام گرفته است، مانند نگاه به رئاليسم در روسيه.
هنر مدرن در ۸۲۷ تأليف شده و شامل بخش هايي چون مدرنيته، تلاش براي تجلي، تكاپو ، آزمايش، هيجان تجربه، تثبيت موقعيت، افسون نوآوري، وسوسه هاي نو، كوشش براي هماهنگي، دوگانگي و تجربيات و نگاه به گذشته است. انتشارات سوره مهر وابسته به حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي اين كتاب را در شمارگان ۲۲۰۰ نسخه و به قيمت ۵۵۰۰ تومان به چاپ رسانده است.

متأثر از هنرمندان
مرتضي مميز، از هنرمندان داخلي از قبيل فرشيد مثقالي، ابراهيم حقيقي، مصطفي اسداللهي و همين طور هنرمندان جوان كشورمان به عنوان افرادي كه آثارش را تحت تأثير آنها خلق مي كند نام برد.
به گزارش خبرگزاري مهر، مرتضي مميز در جلسه مطبوعاتي نمايشگاه گرافيك سه قاره كه بخش مهمي از آن به نمايش آثار و قدرداني از فعاليت هاي هنري وي اختصاص دارد، گفت: هرگز فكر نكنيد كه تحت تأثير قرار گرفتن، يك ضعف است بلكه در واقع اين مسأله يك دوره آموزشي است. من خودم از طراحان و گرافيست هاي بزرگ دنيا از قبيل طراحان سه نسل پيش لهستان، ماتيس از آلمان، فوكودا از ژاپن، كاستلانو از ايتاليا و همچنين طراحان داخلي مثل فرشيد مثقالي، ابراهيم حقيقي، مصطفي اسداللهي و همين طور هنرمندان جوان كشورمان تأثيرات زيادي پذيرفته ام.
وي افزود: در واقع در مورد اين مسأله بايد بگويم همواره بايد ذهن را باز گذاشت تا از اطراف خود تأثير بگيرد و به تدريج قدرت الك كردن و يافتن راه شخصي خود را از اين ميان پيدا كند.وي افزود: من به دليل معاشرت با اقشار روشنفكر جامعه اين اقبال را داشته ام كه روش پژوهش و فكر كردن را از ميان آرا و نظراتشان بياموزم. بنابراين خود را مديون افكار همه فرهيختگان جامعه مي دانم كه به من مسايل و چيزهاي گوناگون را آموختند.
اين هنرمند بزرگترين آسيب عرصه هنر گرافيك ايران را نبود مدرس حرفه اي در تمام سطوح در كشور دانست و افزود: متأسفانه در ايران هر موضوعي به شكل يك مد مطرح مي شود. ما در ايران اكنون پس از آمريكا و ژاپن بيشترين تعداد مدارس گرافيك را داريم در حالي كه هرگز به تعداد اين مدارس معلم حرفه اي گرافيك نداريم.

نگاه
هنرهاي مفهومي،ماندگار نيستند
هنرهاي مفهومي و آثاري از قبيل ويدئو چيدمان ها كه در رده هنرهاي صنعتي و مصرفي قرار دارند و از ماندگاري و دوام لازم برخوردار نيستند. اين آثار تنها فضاي امروز را نشان مي دهند و دنباله هنر اروپا هستند.
منوچهر معتبر «عضو هيأت انتخاب هفتمين نمايشگاه سالانه طراحي معاصر ايران» در گفت وگو با خبرگزاري «مهر» ضمن بيان مطلب بالا افزود: اگر به خوبي به روند هنري جهان طي چهل سال اخير نگاه شود، كه به كشف هرچه بيشتر نكات نهفته در آثار هنرمنداني همچون رامبراند، موراندي و گويا روي آورده است در حالي كه ديگر تاريخ مصرف آثار هنرمنداني همچون موندريان و يا كاندينسكي به انتها رسيده است. اين افراد اگر چه تاريخ هنر را به وجود آورده اند ولي آثارشان بيشتر جنبه تئوري و فلسفي داشته است.
اين هنرمند تصريح كرد: منتقدان و كارشناسان هنري در رابطه با مقوله طراحي و چيستي آن نظرات متفاوتي ارايه كرده اند. شناخت صحيح اين امر با توجه به عنوان نمايشگاه طراحان معاصر ايران يك ضرورت است. طراحي در واقع تصوير كردن دنياي بيرون با يك زبان تصويري امروزي است. اين زبان در ايران تنها ۴۰ الي ۵۰ سال قدمت دارد در حالي كه در اروپا پس از رنسانس شكل ويژه خود را يافت و تا امروز كه ۴۰۰ الي ۵۰۰ سال از آن مي گذرد همچنان ادامه يافته است.
وي تأكيد كرد: همه افرادي كه به قضاوت آثار هنري بپردازند براساس سليقه شخصي خود گزينش خواهند كرد، براي همين هرگاه بخواهيم هيأت داوري تشكيل دهيم بايد توجه داشته باشيم كه داوران سليقه يكدستي نداشته باشند، بلكه سطح تجربه آنها هماهنگ باشد.
«حرفه: هنرمند» منتشر شد
001800.jpg

پنجمين شماره فصلنامه «حرفه: هنرمند» نشريه هنرهاي تصويري منتشر شد. در اين شماره مطالب متنوعي در بخشهاي حرفه: عكاس، حرفه: نقاش، حرفه: سينماگر و حرفه: هنرمند از جمله: «ديويد هاكني»  قدم زدن در باغ ذن، عكاسي استعلايي هاكني، پرسپكتيو، «فريدا كالو» آنچه كه آب به من داد، گزيده تصاوير، گفت وگو با منصور براهيمي، گفت وگو با رامين جهانبگلو، گفت وگو با بابك اطميناني، نامه عاشقانه، سينماي ميشائيل هانكه، سوپر مدرنيته، سرمايه و نارسيوس، گفت وگو با ميشائيل هانكه، كشتن به مثابه بازي، روياها و ستيزه ها، گفت وگو با بهروز دارش، گزارش دوسالانه ونيز.

غريب در ديار كلام
001797.jpg
منصور ملكي
هفت سال است كه من روي اين تابلو كار مي كنم، حتي هواي اين تالار پر از نفس من است و ياد او. رنگ و قلم و پرده و تالار از دربخانه بود، حال و شور و اشتياق از يار نقاش از بركت عشق، دستي افشانده است. اين هفت سال طي طريق بود، وقت نزول بركات، سال هاي رحمت، هرچه خواستم، خدا داد، گرچه عزيزاني از دست دادم، همسرم، برادرم، جواني ام.
غالباً وقت كار تنها بودم، اما او با من بود، در من بود، با چشم هاي او مي ديدم كار من نقاشي است، همه آدم هاي باصفا، سواد ديدن دارند.
من نقاشباشي هستم، نه خواجه باشي، معين العيش حرمسرا. صاحب عشق در دست هاي من شوري گذاشته كه جرأت تباه كردنش را ندارم. براي اين دربخانه بي آبرو ذره اي آبرو آوردم. مرده شور اين سلطنت پيزري تان را ببرند كه من سليمانم در دام مورچگان. تبعيد، حبس، اعدام، هرسه مورد امتياز مخصوصي است كه حكومت به اهل هنر مي دهد. من نقاشم، در ديار كلام غريبم، گفتن نمي دانم.
نه، اين جمله ها از «كمال الملك» نيست. اينها زاييده ذهن خلاقانه و شاعرانه «علي حاتمي» است. سينماگري كه روايت هايش از تاريخ، نه به تاريخ نزديك است و نه به واقعيت شخصيت هاي داستان هاي فيلم هايش.
«من نقاشم، درديار كلام غريبم»، به راستي چنين است. نقاشان در ديار كلام غريبند و معمولاً با كلمات سروكار ندارند. به ندرت قلم به دست مي گيرند. اگر هم چيزي بنويسند، جسته و گريخته و بسيار معمولي خواهد بود. اما موارد استثنايي هم وجود دارد. در زمينه كلام مكتوب آثار با ارزشي از نقاشان و دست اندركاران نقاشي به يادگار مانده است، چون سهراب سپهري، آيدين آغداشلو، رويين پاكباز، محسن وزيري مقدم، جليل ضياءپور و...
«از حالم استفسار فرموده ايد، به توجهات حضرت بندگان اجل عالي عمر دوباره اي دارم، ولي چندان به خوشي نمي گذرانم. اگرچه جسارت است اما از آن جايي كه نتوان نهفتن درد از طبيبان، بنده هم جسارت كرده به عرض مي رسانم كه مسأله ادرار اسباب زحمت شده، به اندازه اي كه اغلب شب ها را- بدون ملتف شدن- توشك را خيس مي كنم. به اين خيال افتاده ام كه بگويم قنداقم كنند».
شخصيت پرصلابت، جسور، مبارز، تسليم نشدني در مقابل خود كامگاني چون ناصر الدين شاه، مظفر الدين شاه و رضاخان قلدر، در آخر عمر چه روزگار غم انگيزي را سپري كرده است. كمال الملك، در نامه اي ديگر به تاريخ چهارده ذيقعده ۱۳۰۸ شمسي، كه از حسين آباد به سبزوار فرستاده است، مي نويسد: «امروز در موقع عوض كردن پيراهن و زيرشلواري، ملتف شدم كه پاهام قدري باد آورده است، مخصوصاً پاي چپ. با خود گفتم اگر زودتر خاطر مبارك را مسبوق ننمايم، شايد مورد ملامت واقع شوم».
محمد غفاري، مشهور به كمال الملك نقاش ايراني در حدود ۱۲۶۴ هجري قمري در كاشان ديده به جهان گشود و تا نزديك به پايان سلطنت رضاخان زيست. وي در روز يك شنبه ۲۷ مرداد ماه ۱۳۱۹ شمسي در شهر نيشابور، در منزل برادرزاده اش پس از ۹۳ سال (يا كمي بيش و كم) چشم از جهان فرو بست.
بسياري كمال الملك را آغاز گر سبك تازه اي از نقاشي مي دانند كه از غرب به ارمغان آورده بود و بسياري او را نقطه پايان «نقاشي ايراني» (مينياتور) مي دانند كه از صفويه بدين سو تأثير نقاشي غرب در آن آشكار است.
آنچه از كلام مكتوب «كمال الملك» به جا مانده، نامه هاي اوست، از آن جمله نامه هايي كه به دكتر قاسم غني نوشته است.
به تصادف نامه هاي كمال الملك را با نامه هاي «وان گوگ» مقايسه كردم. پس از بحثي در كلاس درسم كه از نامه نگاري مي گفتم، كه گرچه در زمانه ما با پست الكترونيكي دارد از بين مي رود، اما بسياري از نامه هاي بسياري از هنرمندان، چون گنجينه اي به نسل ما رسيده است، همچون نامه هاي نيما يوشيج، وان گوگ و ديگر و ديگران و با شاگردانم گفتم كه هرچه در نامه هاي وان گوگ، از نقاشي هايش و نظراتش درباره نقاشي مي خوانيم، در نامه هاي كمال الملك دو چندان از وضع مزاجي استاد مي خوانيم. قصدم هيچ جز آزار طرفداران نقاشي كمال الملكي و يا به عبارتي ديگر نقاشي هاي «كاهو و سكنجبين» و «كاسه آش رشته يا شله زرد» نيست!
«تئوي عزيزم، ديروز نمايشگاه كورو را ديدم. تابلوي باغ زيتون او نيز در نمايشگاه بود و از تماشاي آن لذت بردم. اين تابلو، غروب و هواي تاريك روشن آن را نشان مي دهد. كارهاي رويسدال [نقاش هلندي] در موزه لوور بسيار عالي است، مخصوصاً تابلوهاي بوته، سد آب و اشعه خورشيد».
«اينك كروكي كوچكي از آبرنگ هاي خود، دختري كه در آتليه ام مشغول كوبيدن قهوه است برايت مي فرستم. از اين طرح مي فهمي كه من در جست وجوي مايه رنگ ها هستم. سرو دست هاي دختر در نور قرار گرفته و از متن تيره جدا شده و حالت و زندگي در آن احساس مي شود. ضمناً با چند خط مشخص و محكم قسمتي از بخاري ديواري و سنگ ها و كف اتاق نشان داده شده».
و اين چند سطر هم كه خوانديد، از نامه هاي «ونسان وان گوگ»، نقاش هلندي است كه در سال ۱۸۵۳ ميلادي به دنيال آمد و در سال ۱۸۹۰ درگذشت. از او نامه هايي به جا مانده است كه به برادرش «تئو» مي نوشت. نامه هايي كه در آنها عمق انديشه ها، هدف هاي زيباشناختي، و تشويش هاي ذهني او را به روشني بيان مي كنند.
به طنز گفتم در اين مقايسه قصدم آزار است، اما مي دانيد كه طنز در نوشته كاربردي خاص دارد. نه، به راستي در اين مقايسه نمي خواهم «كمال الملك» را كوچك كنم و يا «وان گوگ» را بزرگ. زنده ياد علي حاتمي كلام شاعرانه اي در دهان كمال الملك گذاشته است: «من نقاشم، در ديار كلام غريبم».
بسيار پيش آمده است كه براي گفت وگو با نقاشي قرار گذاشته ام و چون با او از نقاشي هايش گفته ام و از چندوچون آن پرسيده ام، جواب شنيده ام كه: «من حرف هايم را در نقاشي هايم زده ام».
نقاش، در ديار كلام غريب است، همه حرف و سخنش را در تابلوهايش مي گويد و اين تو هستي، كه بايد زبان او را در اثرش بفهمي، زباني مشترك، تا گفت وگو انجام شود و قصد از گفت وگو را هم كه مي دانيد؟ ايجاد ارتباط.
شنيده ام كه روزي زني از پيكاسو پرسيده بود: «شما در اين تابلو چه مي خواهيد بگوييد؟ من هيچ از آن سردر نمي آورم و آن را نمي فهمم». پيكاسو در پاسخ به او گفته بود: «خانم، شما زبان چيني مي دانيد؟»، زن پاسخ داده بود: «خير»، و پيكاسو به او گفته بود: «خب برويد ياد بگيريد، ميليون ها آدم در چين با اين زبان با هم ديگر حرف مي زنند»!

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |