پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۹۷
زيبـاشـهر
Front Page

گفت و گو با پروفسورنادر خليلي، معمار ايراني مقيم كاليفرنيا درباره بازسازي بم
ما بم را باز سازي مي كنيم!
روش او هر چند براي شهرهاي بزرگ مناسب به نظر نمي رسد ولي همانطور كه خود او نيزبدان اشاره مي كند، در مواردي چون شهر ويران شده بم از بسياري جهات ارزش امتحان كردن را دارد.
002364.jpg
بهرام هوشيار يوسفي 
در همين لوس آنجلس نزديك ما حدود ۳۰۰۰ خانه آتش گرفت و آتش تا نزديكي هاي كارگاه ما هم آمد و ما خدا خدا مي كرديم كه آتش به كارگاه هم نفوذ كند و شانس با ما نبود كه ما عملا نشان بدهيم اين سيستم تا چه حد در برابر آتش مقاوم است 
پروفسورنادرخليلي كه تحصيلات اصلي خود را در تركيه به انجام رسانده، شخصيتي ويژه است. از آن زمان كه حدو د ۳۰ سال پيش با ياماها ۱۲۵ خود در مركز ايران، كوير نوردي مي كرد تا حال حاضر كه در صحرا هاي كاليفرنيا ساختمان مي پزد (!) و براي خانه سازي در كره ماه نقشه مي كشد، هميشه آنچنان كه خودش در كتاب «تنها دويدن» مي گويد، تك و تنها دويده و البته هرگز دوم نبوده است.
دوران حضور خليلي در ايران را (كه چندان طولاني نبود) مي توان دوران تجربه اندوزي او و آموختن از آموزه هاي معماري بومي ايران دانست؛ آنچه كه موجبات تعهد هميشگي اش به عناصر اربعه (آب، باد، خاك، آتش) به عنوان اصول لايتغير معماري مخصوص او بوده، و به دنياي معماري ارايه شده است. طبع لطيف خليلي (به شهادت ترجمه و تفسيرهايش از اشعار حضرت مولانا) در تلفيق با نوع نگاه او به معماري، او را مبدع سنتي نو در «معماري خاك» كرده است كه هر چند به ظاهر با تجليات فن آورانه عصر حاضر سنخيت ندارد، ولي در معنا، ترجمان روزآمد جستاري است كه او به عنوان راه حلي فرهنگي - ساختاري براي عرصه هايي خاص از ساخت و ساز ارايه مي دهد.
خليلي از سال ۱۹۸۲، مدير برنامه پژوهشي معماري درSCI-Arc كاليفرنيا بوده و از سال ۱۹۸۶ مدير و بنيان گذار بنيادGeltaftan و انستيتوي هنر و معماري خاك كاليفرنيا(Cal-Earth) است.
مصاحبه هاي اخير او با خبر گزاري ها و روزنامه هاي معتبر دنيا و بيانيه اش در مورد بم (در سايت رسمي موسسه كل ارث(www.calearth.org//:http) و اگر بخواهم دقيق بگويم پيشنهاد جالبش در روزنامه اينديپندنت؛ « ۱۰۰۰سرباز و ۱۰۰ دانشجوي معماري در اختيار من قرار دهيد، ما بم را دوباره خواهيم ساخت...» اين فكر را به من داد كه با او تماس بگيرم و فكرهايش را از زبان خود او در مورد «ابر خشت»، «معماري خاك» و برنامه پيشنهادي اش درمورد «بم» داشته باشم.روش او هر چند براي شهرهاي بزرگ مناسب به نظر نمي رسد ولي همانطور كه خود او نيزبدان اشاره مي كند، در مواردي چون شهر ويران شده بم از بسياري جهات ارزش امتحان كردن را دارد.
- و بم ...
زلزله بم حقيقتا ضايعه بزرگي است نه تنها براي مردم رنج كشيده بم،بلكه براي معماري خاك ايران كه من ۲۷ سال است در جريان آن هستم.
- و نادر خليلي ...
تا ۱۹۷۶ تخصص من آسمان خراشها بودند، چه در ايران و چه در ايالات متحده، آن موقع بود كه من در آمريكا كارم را تعطيل كردم و با يك موتورسيكلت براي ۵ سال به بيايانهاي ايران رفتم. تا دو سال بعد از انقلاب هم من در روستا هاي ايران كار مي كردم و بعد به ايالات متحده برگشتم و فعاليت هاي دانشگاهي و ادامه همان فعاليت ها.
- و چه بايد كرد؟ ...
بله، چه بايد كرد؟ نه تنها براي «بمي» ها ...، مي دانيد كه مشكل ايران فقط «بم» نيست. من در سال ۱۹۷۸ در طبس بودم و مفصلا در كتابهايم نوشته ام كه مشكل اين شهرها چيست. ما در حدود ۶۵ هزار روستا و شهر كوچك و بزرگ مثل بم داريم و تا آنجا كه يادم است بيش از ۳۵ هزارتا از آنها با خشت و گل ساخته شده اند، بنابراين اگر دنبال مقاوم سازي همه آنها باشيم، حتي با تمام امكانات، در حدود سه قرن و نيم طول خواهد كشيد كه بخواهيم همه را با آهن و بتون و فولاد بسازيم، نتيجه هم ضايعه براي معماري ايران خواهد بود چرا كه نه به بافت قديمي وفادار مي مانيم و نه چيزي مدرن مي شود.
راهي كه من هميشه در تعقيبش بوده و هستم، عبارت است از تلفيق معماري سنتي با تكنولوژي معاصر. به نظر من راه حل اين مشكل عظيم در بطن همان روستاها و شهرها و همان معماري هست. معماري اي كه ۴۰۰۰ سال قدمت دارد و راه حل را در خودش دارد.
- و چگونه؟ ...
تمام امكانات همانجا هست؛ بايد به همان همشهري ها و هم روستايي ها آگاهي داد تا راه را خودشان بروند. اگر ما بخواهيم با تجويز متخصصان و مهندسان مشاور و بخصوص بروكرات ها اقدام كنيم همه اين روستا ها و شهر ها بايد با بتون آرمه و فولاد ساخته بشوند، و چنين چيزي غيرممكن است؛ حتي اعلام چنين چيزي هم خطرناك است، چرا كه وقتي به طور مثال بگوييم «تير آهن» موجب مقاوم سازي است، برداشت مردم اين خواهد بود كه تنها مصالح جديد است كه مي تواند در برابر زلزله مصونيت ايجاد كند و متاسفانه كساني كه در روستا ها و شهر هاي كوچك زندگي مي كنند حتي حاضر به فروش اسباب منزلشان مي شوند كه مثلا «پنج شاخه تير آهن» بخرند و بياندازند روي پشت بامشان روي همان ديوار هاي خشتي و گلي! كه دوباره در اثر اولين زلزله اين مصالح از هم گسيخته مي شوند و فاجعه تكرار مي شود و البته اينبار انسان هاي بيشتري كشته مي شوند. در «بم» هم موارد مشابه زياد بود و ساختمانهاي بتوني و فولادي هم فرو ريختند، نمونه اش بيمارستاني بود كه دو سال پيش ساخته شده بود و تماما فرو ريخت. مي خواهم بگويم برداشت اين مردم در مورد اينكه صرفا با مصالح جديد مي توان بنا هاي مقاوم ساخت دركل اشتباه است.
- پس چطور مي توان ساختمان مقاوم ساخت؟ ...
براي اينكه يك ساختمان مقاوم بسازيم سه اصل رابايد در نظر داشت؛ يكي اينكه محاسبات درستي انجام شده باشد. دوم اينكه، بايد به دست افراد ماهر اجرا شود و سوم اينكه بايد نظارت كامل بر روي آنها باشد. به عنوان مثال، ساختمانهاي تهران، كه من سالهاي سال است با آنها آشنايي داشته و دارم، مي بينيم كه با آخرين روشها و كامپيوترهاي مدرن و متخصصان مجرب طراحي شده اند ولي دست هايي كه آنها را به هم جوش داده و نظارت كرده اند اصلا قابل اعتماد نيست و هميشه اين خطر وجود دارد كه اگر خداي نكرده زلزله اي به وجود بيايد صدمه هاي بسياري ببينند.
- و راه حل شما ...
همان طور كه گفتم راه حل همان جاست؛ راهي كه من در اين ۲۷ سال رفته ام بدين ترتيب بوده كه، اول روشGeltaftan را داشتم، يعني گداختن و پختن خانه هاي خشتي و گلي كه با طاق و گنبد ساخته مي شوند و تعداد آنها چندين ميليون است در ايران كه در اينجا اينكار را انجام داده ايم و به خانه هاي سراميكي در اينجا مشهورند. آخرين كاري كه من از سال ۱۹۹۱ روي اين روش انجام ميدهم و شروع اش از دعوت سازمان ناسا از من در سال ۱۹۸۴ بود و در آكادمي علوم ايالات متحده كه طرحش را براي شهر هايي در كره ماه ارائه دادم، با همان سيستمي كه در معماري سنتي ايران بوده ولي با نگاهي جديد، با تمركز انرژي خورشيد روي خاك ماه و تبديل آن به سراميك.
روش دوم روش «ابر خشت» ياSuper Adobe است؛ كيسه هايي كه عمدتا با خاك پر ميشوند و مثل بر چسب هاي لباس (خشو خشو) در هم تنيده مي شوند....
در حدود شش سال طول كشيد كه نمونه هايي از خانه هايي بدين صورت ساخته شد؛ با ادارات ساختماني كاليفرنيا مدتي كار كرديم و آنها ساختمانها را به طور كامل مورد آزمايش هاي مربوط به مقاومت قرار دادند و كاملا حتي بسيار بالاتر از حد استاندارد مورد تاييد قرار گرفت.
- «ابر خشت» را بيشتر توضيح بدهيد ...
اين روش در حقيقت همان «خشت» قديمي ما است؛ ولي تحولي در آن بوجود آمده است، به طور مثال با همان مصالحي كه در خرابه هاي بم هست كاملا امكان پذير است كه مجددا شهر باز سازي شود. كيسه هايي كه درازاي زيادي دارند ولي عرضشان حدود استاندارد ۵۰ - ۴۰ سانتيمتر است، و البته مصالح استاندارد هستند، كيسه در محل پر مي شود و بعد مي كوبيم تا كاملا فشرده شود. بدون نياز به پي، لايه هاي كيسه را روي هم قرار مي دهيم و بين آنها يك يا دو يا سه رديف سيم خاردار قرار مي دهيم، به همان درازا، و به همين شكل ديوار بالا مي رود. در حالت گنبدي، كيسه هاي فتيله اي شكل را به صورت مداوم و حلقوي ادامه مي دهيم به ترتيبي كه رفته رفته دواير كوچك تر مي شوند و درست مثل قديم گنيد هاي تخم مرغي ساخته مي شوند. در حقيقت كيسه شن و سيم خاردار كه مصالحي جنگي و مصالح اصلي اين روش نيز هستند در اكثر جا ها وجود دارند، براي زمان صلح استفاده مي شوند.
- و اين جمله مشهورتان در مورد ۱۰۰۰ سرباز و ۱۰۰ دانشجو؟ ...
ببينيد در اين روش بيش از %۹۰ مصالح محلي است و عمده نياز، نيروي انساني است؛ اين نيروي انساني تخصص خاصي هم نمي خواهند، فقط كافي است آموخته شوند. اين جمله را فكر مي كنم به بي.بي.سي يا اينديپندنت گفته ام و من ميتوانم اين كار را با همين تعداد افراد شروع كنم.
- و مقاومت و تنوع فرم در روش شما ...
اين بنا ها كاملا مورد آزمايش مقاومت و زلزله قرار گرفته اند و گزارشي هم در اين رابطه از طرف تلويزيون سي.ان.ان تهيه شد؛ مقاومت اين سيستم ۶۰درصد بالاتر از حد مورد نياز در قوانين ساختماني كاليفرنيا است.
از نظر تنوع فرم، تقريبا مي شود هر فرمي را با اين سيستم ساخت ولي بايد در رشته هاي موجود تداوم باشد؛ در طراحي با كامپيوتر به اين روشSurface Line Generator مي گويند. در اصل هر رشته ابر خشتي يك خطي است كه در تداوم خود، فضا را مي سازد.
همانطور كه مي دانيد، مصالح خشتي و گنبدي در برابر فشار، مقاومت زيادي دارند و در مقابل رانش يا تنش است كه فرو مي ريزند و در اين سيستم، سيم خاردار ها در لايه هاي مختلف، عمل مقاوم سازي را در برابر كشش ايجاد مي كنند، حتي بسيار بيشتر از آرماتور در بتون و به هر شكلي كه بتوانيم سيم خاردار را شكل دهيم، اين بنا ها هم مي توانند به همان فرم، شكل بگيرند و البته در شكل هاي هندسي كامل.
- راجع به نمونه هاي اينچنيني در ايران - منظورم پوشش هايي از اين نوع -، بيشتر بگوييد ...
در شهر اصفهان به طور مثال در بيش از بيست هكتار، تمام شهر در زير يك سقف پوشيده شده است؛ كه همه طاق ها و گنبد هايي هستند كه با تعدادي حياط مرتبط شده اند، يعني تماما تحت تاثير بافتي سنتي كه در عرض ساليان به وجود آمده اند.
- به لحاظ تعداد طبقات قابل ساخت، سيستم پيشنهادي شما به چه صورتي است؟
در كاليفرنيا اجازه ساخت بيش از يك طبقه با اين روش - ابر خشت - داده نمي شود؛ اين نوع بنا ها را تا سه طبقه نيز مي توان ساخت ولي تجربه هايي كه ما داشته ايم يك طبقه بوده است.
- فكر مي كنم در برابر آتش هم مقاومتي ذاتي در روش «ابر خشت» وجود داشته باشد...
بله، در همين لوس آنجلس نزديك ما حدود ۳۰۰۰ خانه آتش گرفت و آتش تا نزديكي هاي كارگاه ما هم آمد و ما خدا خدا مي كرديم كه آتش به كارگاه هم نفوذ كند (اينجا نادر خليلي مي خندد) و شانس با ما نبود كه ما عملا نشان بدهيم اين سيستم تا چه حد در برابر آتش مقاوم است.
- به نظر مي رسد كه محدوديت طبقات، محدوديت هايي در بهره وري سيستم شما ايجاد كند؟
مي دانيد بيش از ۹۳ درصد از بناهاي جهان، يك طبقه ساخته مي شوند و اتاقها هم سه در چهار يا چهار در پنج هستند. ما نمي گوييم كه بياييد كار هاي ساختماني را تعطيل كنيد و همه را يك طبقه و با طاق و گنبد بسازيد. نه اصلا چنين چيزي نيست. راه حل ما براي آن بناهايي است كه خشت و گلي هستند و يك طبقه. مسلم است كه منطقا، ما نمي توانيم يك خيابان در تهران را به طور مثال ساختمانهايش را خراب كنيم و ساختمانهاي يك طبقه بسازيم.
اين را كه مي گويم، شما لطفا دقيق بنويسيد براي كساني كه چنين بحثي را در مخالفت با سيستم هاي سنتي مطرح مي كنند. بنويسيد: در شبكه بي.بي.سي برنامه اي از من به صورت زنده پخش مي شد كه از من پرسيدند « شما كه مدافع معماري سنتي هستيد، چطور مي شود كاري كه متعلق به سه چهار هزار سال پيش است، امروز هم انجام داد؟» من در پاسخ، از سوال كننده پرسيدم كه در انگلستان گرانترين اتومبيل چيست، گفت : رولز رويس، من هم گفتم اين رولز رويس مگر چيزي بغير از يك شاسي با چهار چرخ است؟ يعني همان چيزي كه در اربه ها و گاري هاي سه هزار سال پيش هم بود، حال روي اين شاسي و چهار چرخ مي توان هم وانت گذاشت هم رولز رويس هم هر چيز ديگر. منظورم اين است كه عناصري بي زمان و بي مكان وجود دارند كه پيوسته ثابت اند و معماري سنتي ايران هم درست همين طور است. چهار چرخ معماري ايران «آب و باد و خاك و آتش» است كه معماري ما از آن نشات مي گيرد... و معماري يعني تعادل اين عناصر.
- براي متخصصان ايراني حوزه ساختمان،صحبتي نداريد؟...
هر چند ما متخصصان بسيار خوبي در ايران داريم ولي متأسفانه اطلاعات راجع به معماري سنتي در اين افراد بسيار كم است، شايد هم اصلاً وجود ندارد؛ چرا؟ چون يا تحصيلكرده غرب هستند و يا اينكه تمام تحصيلات ايشان در ايران بر اساس ساختارهاي علمي غرب است و در غرب هم چيزي جز «سازههاي قابي» نمي شناسند. يعني تمام اساس معماري غرب در سالهاي جديد بر اساس سيستم قابي است، اصلاً فرهنگ غرب - در معماري - از سيستم قابي يونان آمده است و دليلش هم وجود جنگلهاي فراهم در آن مناطق بوده است. خواهش من از مهندسان ايراني اين است كه يك مقداري هم محاسبات طاق و گنبد را ياد بگيرند. آزمايش شود بين مهندسان كشور، ببينند چند نفر مي دانند محاسبات يك سيستم پوسته اي(shell construction) چيست. يك طاق، در اصل يك صفحه دو منحني است و اين يعني مقاوم ترين فرمي كه در طبيعت وجود دارد. وقتي كه همكاران با اين سيستم آشنا تر بشوند آنرا كنار نمي گذارند بلكه سعي مي كنند آنرا با تكنولوژي معاصر تلفيق كنند.
شما فكر مي كنيد حساس ترين بناها در جهان كدام هستند؟ من مي گويم، نيروگاه هاي هسته اي؛ چراكه تمامشان با گنبد و طاق ساخته مي شوند در حالي كه بناهايي كاملا تكنولوژيك هستند. ما بايد معماريمان را بشناسيم. البته اين بحثي است كه سالهاست من پيگير آن بوده ام و در اينجا با آزمايشات مختلف آنرا به اثبات رسانده ام.
به عنوان آخرين حرفم مي گويم كه ما مسلمانيم و ما مسلمان ها آموزه هاي ديني مان را صرفا به سبب اينكه متعلق به گذشته هستند كنار نمي گذاريم بلكه آنها را ترجمه هاي جديد و تفسيرهاي جديد مي كنيم. بيش از هزار و چهارصد سال است كه اينها كارايي دارند، معماري هم دقيقا همين طور است.
- ممنون براي همه چيز ...
پي نوشت: تصاوير از سايتwww.calearth.org//:http :

معمار اسكاتلندي با پروفسور مخالف است
002361.jpg
آرچي والد،  آرشيتكت اسكاتلندي، متخصص حفاظت محيطي و معماري اسلامي است. او در سال اخير مشاور خشت و گل حوزه عربستان سعودي در رياض و سرپرست تيم مشاور يونسكو براي ساخت موزه جديد اسلامي كويت بوده است.
او همچنين در اين سمت در كشورهاي مصر، تركيه، بحرين، يمن و عمان نيز كار كرده است.
آرچي والز، ماه گذشته در نهمين كنفرانس بين المللي پژوهش و حفاظت از معماري خشتي كه به عنوان «ترا »۲۰۰۳ در يزد، شهري ميان بم و تهران برگزار شد شركت داشت. او در جريان اين كنفرانس از بافت قديم شهر يزد و ارگ قديم بم ديدن كرد.
او كه ۳۰ سال براي ديدن ارگ صبر كرده بود پس از شنيدن خبر زلزله بسيار متاثر شده و علت تاثر خود را اين چنين بيان مي كند: «اين شهر در مقام اول فهرست شهرهاي بزرگ و جادوئي شرق قرار دارد. شهرهايي چون شهر قديمي محصور اورشليم با مكان هاي مقدسي متعلق به سه دين بزرگ جهان، حلب با ارگ نظامي در مركز آن و كيلومترها بازارهاي سرپوشيده اش، دمشق با مسجد جامع اش، قاهره با بناهاي يادبود اسلامي اش و صنعا با بناهاي خشتي سنگين و باغ هاي زيبايش.
بم بسياري از ويژگي هاي اين شهرها را در خود جمع كرده است و هرچند از خيلي از آنها كوچك تر است اما  بقاياي شهر قديم و خالي از سكنه آن كيفيتي جادويي دارد.
آرچي والد اسكاتلندي با مطالعه عكس هاي هوايي و ساير عكس هاي مربوط به بم پس از زمين لرزه، اعتقاد دارد كه مي توان ارگ قديم و قلعه اين شهر را بازسازي كرد و دوباره به آن شكل بخشيد. او در بحرين و زنگبار بناهايي مشابه را مرمت و بازسازي كرده است، به اين ترتيب كه با پيروي از لايه هاي اوليه ديوار، فقط مواد مصالحي متناسب را در بخش هاي آسيب ديده جايگزين كرده  است.
همچنين او اعتقاد دارد با شناخت جهت ساخت ديوار توسط معماران اوليه مي توان لايه اي ديگر نيز به آن افزود. پوشاندن ديوار با لايه اي يك دست از گچ يا افزودن لايه اي بيروني از آجر پخته هرگز نمي تواند به نفع سازه هاي تاريخي باشد.
او درخصوص پيشنهاد نادر خليلي اينگونه اظهارنظر كرده است: «وقتي درمورد بناهايي خبري مي شنويم كه قرار است با كيسه هاي پر از مخلوط سيمان و گل ساخته شوند و براي تقويت با سيم خاردار به يكديگر متصل شوند، واقعاً نگران بم مي شوم. گفتن اينكه اين جور سازه ها مانند بناهاي اصيل بم است مو را به تن سيخ مي كند.»
آرچي اعتقاد دارد نابودي بم فرصت خوبي است براي درس گرفتن در سه زمينه:
۱- بررسي باستان شناختي و همه جانبه اين سايت.
۲ -مرمت و بازسازي دقيق بناها با مصالح سازگار و متناسب 
۳- تثبيت و معرفي دوباره ريشه هاي مشترك تاريخي و فرهنگي.

با حضور يك هيات ايتاليايي
ايران باستان، بازسازي مي شود
هيچ  چاره اي باقي نمانده است جز اينكه موزه ايران باستان، بهسازي شود. حالا در طبقه دوم موزه، جايي كه پيشتر اشياي كشف شده بعد از اسلام نگهداري مي شد، يك هيات ايتاليايي، به علاوه همكاران ايراني از سازمان ميراث فرهنگي ، مشغول مطالعات  هستند. براي آغاز كار. البته اين تنها گوشه اي از كار است كه به چشم مي آيد.
جوواني پينا، كارشناس موزه، برونوجنيتو، باستان شناس و آنتونيو جاماروسكي، معمار، اين گروه ايتاليايي  هستند كه پس از درخواست ايران از وزارت امورخارجه ايتاليا، به كشورمان آمده اند. اين درخواست، پارسال در نمايشگاه موزه باستان شناسي ايران در رم صورت گرفت و حالا به آن پاسخ داده شده است.
اين عده كار نظارت بر عملكرد كارشناسان ايراني را به عهده دارند و اينطور كه به نظر مي رسد در حال حاضر بر روي معماري داخلي و شكل قرار گرفتن عناصر در فضاي داخلي موزه، مطالعه مي شود كه اين ۳ نفر نظارت مستقيم دارند.
قرار است تا فضاي موزه گسترده تر شود،از طبقه دوم كه اكنون استفاده نمي شود، به عنوان فضايي براي نمايش اشياء كه الان جايي بهتر از قرنطينه ندارند، استفاده شود. اما تنها دليل براي بهسازي موزه، اين نيست كه در داخل مرزهاي كشورمان، هر روز آثار بسياري پيش از تاريخ وپس از آن كشف مي شود و فضاي كنوني موزه جواب گو نيست و اين نيست كه براي پيشينه تاريخي ايران، اين موزه حقيراست. دليل ديگر اين است كه اين موزه مامن خوبي براي نگهداري اشياء نيست، فرض كنيد زلزله بيايد.
يك شركت مشاور ايراني در حال طرح و محاسبه مقاوم سازي اين بنا است، كاري كه نياز است تا براي سازه هاي مهم تهران سريعا صورت بگيرد.
در اين مقاوم سازي، احتمالا از عناصر سازه اي جديد بهره گرفته خواهد شد كه كمتر تغييري را به داخل و خارج ساختمان موزه وارد كند.
بهرحال شنيده شد كه مراحل مطالعاتي از جمله آزمايش خاك محل ساختمان انجام شده است.
تغييرات ديگر
قرار است فعاليت ۱۶ ماه طول بكشد و مطمئنا شاهد حضور گروه هاي مختلفي خواهيم بود كه بستگي به مرحله هاي كار دارد. پس از طرح و محاسبه مقاوم سازي، حضور متخصصان سازه ومرمت و بعد از آن معمار و معمار داخلي بهرحال همه چيز بهسازي خواهد شد حتي ويترين ها. ويترين هاي كنوني بنا به گفته جوواني پينا ، اصلا ويترين هاي مناسبي نيستند. چرا كه فراموش شده است، تهران در منطقه زلزله خيز قرار دارد.
بنابراين طراحي ويترين جديد و اجرا آن، يكي ديگر از برنامه هاي بهسازي است. «وكيلي» معاونت موزه مي گويد: موزه ايران باستان موزه مادر است و لزوم اين تغييرات براي استحكام بخشي، آرايشي و چيدمان موزه خيلي وقت است احساس مي شده اما من حتي جور ديگري فكر مي كنم، از توپخانه تا حسن آباد بايد موزه باشد؛ «موزه ملي.»
برديا افشين

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  زيبـاشـهر  |   سفر و طبيعت  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |