سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۰۱
انديشه
Front Page

نگاهي به كتاب «پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران» تأليف دكتر علي اكبر ولايتي
عصر شكوفايي
002085.jpg
محمد رضا ارشاد
يكي از مهمترين دلمشغولي هايي كه يك مسلمان بويژه ايراني ،امروزه بايد در سرلوحه تفكر خود قرار دهد، تبيين و پاسخ به سئوال بنيادين «مسلمان كيست؟» يا«مسلمان بودن چيست؟» است. بي گمان آنچه هم اكنون اين پرسش را مهمتر جلوه مي دهد، تحولات بي شماري است كه در جوامع اسلامي رخ داده است. از اين سبب طرح اين پرسش نيازمند بازشناسي بسترهاي تمدن ساز اسلامي است كه قريب هزار و چهارصد سال به فرهنگ پروري پرداخته است.بر اين اساس كتاب (پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران) (۱۳۸۲) كه در دو مجلد و توسط مركز اسناد و خدمات پژوهشي به قلم دكتر علي اكبر ولايتي به چاپ رسيده، مي تواند دورنمايي از كانونها و بسترهاي تحول تمدن اسلامي را براي اين منظور به پي جويان هويت ايراني - اسلامي عرضه سازد. مطلبي كه از پي مي آيد به بررسي مسائل مطرح شده در كتاب حاضر مي پردازد. با هم مي خوانيم:
گروه انديشه
حرب سوم كه حاكي از مرحله جديدي از فرايند جهاني شدن است، اگرچه همچنان به گسترش حجم تكنولوژي هاي ارتباطي كمك رساند، ولي متأسفانه رخدادهاي وحشتناكي چون يازدهم سپتامبر، جنگ افغانستان و اشغال عراق و به تبع آن موجي از تروريسم و خشونت سياره اي (Global) و فراگير را دامن زد. از اين سبب جهاني شدن از يك سو بر پيوندها و ارتباطات نزديك ميان فرهنگ ها و مردم جهان افزود ولي از ديگر سو اين ارتباطات را در سطحي نازل و تهي از جوهره انسانيت فرو كاسته است. اين بي شك تناقض جهاني شدن است: در سطحي زمينه هاي آشنايي و تفاهم ميان مردم جهان را افزايش داده و در سطحي ديگر تنهايي انسان ها را دامن زده است. براين پايه روز به روز براحساس تنهايي انسان ها افزوده مي شود. به قول پل ويريليو اين سنگيني سپهر اطلاعات (infospher) بر زندگاني و احوال آدمي، او را بيش از پيش در حصار وحشتزاي زنداني خود ساخته فرو مي برد. جهاني شدن آهن ربايي است كه يك قطب آن انسان ها را جذب يكديگر مي كند و قطب ديگر آن سبب ساز دوري آنها از هم مي شود. گرچه اين خود شايد بيانگر پارادوكس ذهن انساني باشد كه امروزه به بارزترين شكل نمودار شده اما بر دوش فرهنگ ها و تك تك انسان ها وظيفه سنگيني گذاشته است. بدين معنا كه آنها را به نقد اين مناسبات فرا مي خواند. البته اين نقد در معناي نفي جنبه هاي مثبت جهاني شدن نيست بلكه مجهز شدن به زمينه هاي غلبه بر اين انزواي انساني است. از اين رو دين و معنويت در اين گرهگاه به كار مي آيد. به همين سبب دو وظيفه عمده بر گردن پيروان اديان كنوني قرار دارد: ۱- آگاهي به بسترهاي تمدن ساز و فرهنگي دين خويش ۲- يافتن زمينه هاي مشترك تفاهم و هم انديشگي يا گفت وگو با پيروان اديان ديگر.
بي شك اين دو وظيفه مكمل يكديگرند. بدين معنا كه در طول تاريخ از طرفي هريك از اديان به بنيانگذاري تمدن و كانون هاي فرهنگي بزرگ مدد رسانده و از طرفي ديگر براي اين منظور (تمدن سازي) اديان همواره افق هايشان برهم گشوده بوده و از طريق نمادها و تمثيلات ديني و اسطوره اي مراوده داشته اند. از اين رو نقد جهاني شدن و مناسبات كنوني حاكم بر روابط انساني مردم سياره، تنها با فهم اين فرايند و عرضه آگاهي هاي چندگانه ديني تمدن هاي گذشته حاصل مي شود. براين پايه شايد بتوان به موازات تمدن مدرن تمدن هاي گذشته را كه هر يك حول يكي از اديان تاريخي شكل گرفته اند داشت:تمدن چيني «كنفوسيوسي بودايي)، تمدن هندي (هندويي- بودايي)، تمدن ژاپني (بودايي- شينتويي) تمدن اسلامي- ايراني، تمدن يهودي- مسيحي. اين بي شك نه به معناي بازگشت به گذشته هاي دور و توهم آميز بلكه بازسازي و بازشناسي تمدن هاي ديني در عرصه نيازهاي انسان كنوني است. از اين سبب تمدن كنوني و مدرن كه ساحت معنوي انسان را مغفول گذاشته مي تواند در ارتباط با تمدن هاي ديني خلاءهاي ناشي از تنهايي انسان امروز را پر كند.
بر اين بنياد يكي از مهم ترين دلمشغولي هايي كه يك مسلمان بويژه ايراني در عصر حاضر بايد بدان اهتمام بورزد، بررسي، شناخت و تحليل آن چيزي است كه از آن به هويت اسلامي يا معناي مسلمان بودن ياد مي شود. شايد بي اغراق نباشد اگر بگوييم كه پرسش «مسلمان بودن چيست؟» مهم ترين سؤالي است كه يك مسلمان امروزين بايد در پي تبيين آن باشد. براين پايه هر كوشش و فهم ورزي در اين راه نيازمند مقدماتي است. يكي از اين مقدمات و پيش زمينه ها ترسيم دقيقي از بسترهاي تحول ساز فرهنگي تمدن اسلام است. بدين معنا كه مسلمانان چگونه در تاريخ هزار و چهارصد ساله خود به برپايي دوره هايي كه از آن به عصر طلايي و عصر شكوفايي تمدن اسلامي تعبير مي شود، همت گماشتند. به عبارتي مسلمانان بايد به اين خودباوري دست يابند كه در گذشته هاي نه چندان دور كشورهاي اسلامي بويژه ايران- كه بي شك مهم ترين سهم را در شكوفايي فرهنگ اسلامي داشته- به تأسيس مراكز و نهادهاي علمي- پژوهشي (بيت الحكمه، مدارس نظاميه، رصدخانه ها و...) ترجمه متون يوناني، عبري، سرياني،  پهلوي، نگارش كتاب هاي فلسفي، عرفاني، كلامي، تفسير و انجام پژوهش هاي علمي (فيزيك، شيمي، پزشكي، كيميا، ستاره شناسي) مشغول بوده اند. در يك كلام آنها بايد به سوژه بودن خويش در گذشته آگاهي يابند تا بتوانند امروزه سوژه مسلمان را پي ريزند.
كتاب «پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران» به نگارش دكتر علي اكبر ولايتي بر چنين روالي حركت مي كند. كتاب حاضر كه در دو جلد و به همت مركز اسناد و خدمات پژوهشي (سال ۱۳۸۲) به چاپ رسيده، پژوهشي است ارزنده براي يك مسلمان تا دريابد كه چگونه تمدن اسلامي در طول تاريخ خود موجد تحولات علمي، فرهنگي و هنري بيشماري شده بود. نويسنده در مقدمه كتاب مي آورد:« از زمان هاي دور يكي از دغدغه هاي هميشگي ام به عنوان يك مسلمان ايراني؛ هويت فرهنگي و تمدن اسلام و ايران بود از اين رو هر كجا احتمال مي دادم كه ممكن است گمشده خويش را بيابم با اشتياق به آن سوي مي شتافتم و اگر كتاب و مقاله اي بود مي خواندم و انصاف را كه به تدريج دريافتم به امت و ملت ما و فرهنگ و تمدنش با سوءنيت بيگانگان و رخوت خودي ها، ظلمي عظيم شده است. از يك سو بيگانگان فضايل مسلمين را انكار و از سوي ديگر مسلمانان در ثبت و ضبط و عرضه دستاوردهاي علمي و فرهنگي خويش تسامح كردند و در نتيجه اين باور غلط جهاني حتي در بين مسلمانان و ايرانيان به وجود آمد كه فرنگيان از يك هوش و استعداد
002082.jpg
استثنايي برخوردارند كه ديگر ملل از جمله مسلمانان از آن بي بهره اند. از يونان قديم تا رم و رنسانس آنها همواره پيشتاز و مولد و شرقيان و مسلمانان دنباله رو و مصرف كننده بوده اند.» اين بيانات بي شك نداي بسياري از مسلماناني است كه مي خواهند خود سوژه بودن خويش را به اثبات برسانند و سهمي سازنده و مفيد در دنياي كنوني عهده دار شوند. سهمي كه اگر از خلال تاريخ و تمدن هزار ساله تمدن اسلامي بدان نگريسته شود، آنقدر هست كه مسلمانان را كوله باري پرتدارك بيند. از اين رو انگشت تأكيد نويسنده بر اين واقعيت كه فرهنگ و تمدن اسلام و ايران از پويايي در خوري برخوردار بوده، به درستي مي تواند جايگزين آن تصوير توهم آميز و غيرواقعي از آنچه كه به نام بنيادگرايي و تروريسم اسلامي در جهان امروز رواج يافته،  شود. در اينجا ما با فرهنگي سروكار داريم كه هزار و چهار صد سال با پروردن دانشمندان، هنرمندان، فيلسوفان و عارفان بزرگي در دامان خود، نقشي پيشرو در تمدن سازي داشته است.
از اين رو دكتر ولايتي در مقدمه كتاب به درستي بر لايه هاي تمدن ساز فرهنگ ايراني تأكيد مي كند و در واقع با تبارشناسي تمدن ايراني- اسلامي به ارائه رگه هاي تحول ساز و مدنيت پرور آن همت مي گمارد.
از نظر دكتر ولايتي تمدن اسلامي چونان چرخه اي داراي اوج و فرود بوده است: «بررسي تاريخ اسلام نشان مي دهد كه فرهنگ و تمدن اسلامي مسيري مضبوط و دقيق دارد و بر پايه منطقي قابل درك و بيان شدني شكل گرفته كه احتمالاً تبلور همان فلسفه تاريخ اسلام است و اين تاريخ تكرار مي شود و اگر منحني آن را رسم كنيم، شايد در چند سده و چند هزاره به نقاط مشابه و تقريباً قابل انطباق برسد.» وي سپس ده مرحله در تحول تمدن اسلامي برمي شمارد. اين مراحل عبارتند از: ۱- آغاز دعوت پيامبر(ص) در مكه ۲- تشكيل حكومت اسلامي در مدينه كه در واقع شروع مدنيت اسلامي است ۳- گسترش اسلام ۴- مجاور شدن تمدن نوپاي اسلامي با تمدن هاي ديگر و كوشش براي شناخت و انتقال مواريث فرهنگي آنها به تمدن اسلامي. لازم به توضيح است كه در اين مرحله، تمدن اسلامي با برخورداري از اين انديشه  كه «اطلبوالعلم ولوبالصين»: دانش را بجوييد اگر چه در چين باشد دروازه هاي خود را آزادانه به دستاوردهاي تمدن هاي ديگر گشود. از اين رو عصر ترجمه كه بعدها به شكوفايي تمدن اسلامي در قرن هاي سوم و چهارم انجاميد، شروع به باليدن كرد. ۵- عصر شكوفايي تمدن اسلامي كه از سده سوم تا پنجم ادامه يافت .۶- عصر شكوفايي فرهنگ عميق اسلامي و ادبيات عرفاني ۷- عصر هنر و معماري ۸- عصر ركود كه حاصل دو حمله بزرگ به جهان اسلام بود، يعني حمله مغول در سده هفتم و جنگ هاي صليبي ۹- دوران نخستين تجديد حيات جهان اسلام كه پس از شكست صليبي ها و امپراتوري مغولان شكل گرفت. از اين پس به تدريج شاهد برآمدن و نوزايي فرهنگ و تمدن اسلامي هستيم كه به ويژه در زمان صفويان و امپراتوري عثماني به اوج خود مي رسد. ۱۰- هجوم استعمار و آغاز دومين دوره ركود ،در اين دوران به واسطه تحولاتي كه در غرب به وقوع پيوست، جهان اسلام با چالشي بزرگ روبه رو شد كه تا اكنون نيز ادامه دارد. عصر مدرن اروپا كه آن گونه كه معروف است با دكارت؛ فيلسوف فرانسوي آغاز مي شود، مصادف با دوران ملاصدرا در ايران است. به عبارتي دكارت آغاز يك دوره و ملاصدرا پايان دوره اي ديگر است. از سويي ديگر با ورود ناپلئون به مصر نخستين تكانه هاي حاصل از تحولات غرب به جهان اسلام وارد مي آيد. از اين پس انگليسي ها، هلندي ها، پرتغالي ها و... به انگيزه هاي گوناگون به جهان اسلام مي آيند و ايده هايي جديد را در برابر تمدن اسلامي قرار مي دهند. براين پايه گسست هايي در تمدن اسلامي رخ مي دهد و انديشمندان بسياري در صدد تبيين و چاره كار برمي آيند.
دكتر ولايتي با ذكر اين مراحل، به ويژه پس از بيان مرحله دهم تمدن اسلامي ؛ يعني هجوم استعمار غرب به كشورهاي اسلامي به فرايند بيدارگري اسلامي و آنچه كه اصطلاحاً به آن اصلاح طلبي، بازگشت به خويشتن، نوگرايي، وحدت مسلمين، بيداري اسلامي و... مي خواندند اشاره مي كند. جالب اينجاست كه از نظر دكتر ولايتي ظهور انديشمنداني چون: امير عبدالقادر، سيدجمال الدين اسدآبادي، شيخ محمد عبده، شيخ فضل الله نوري، سيد قطب، عبدالرحمان كواكبي، حسن البناء، ابوالعلاء مودودي، امام خميني(ره) و... نشانه نويد عصر نويني در تمدن اسلامي است كه از آن مي توان به عصر نهضت فراگير احياي دين تعبير كرد. به نظر دكتر ولايتي اتفاقاً اين بيدارگري اسلامي به ترتيب به تشكيل حكومت اسلامي، گسترش ايده هاي اسلامي و بازسازي فرهنگ و تمدن اسلامي مدد رسانده است. از اين رو به نظر وي امروزه فرهنگ و تمدن اسلامي در سايه بيداري و ظهور زمينه هاي خودهويت يابي مجدد در حال بازسازي خود است.
دكتر ولايتي پس از اشاره به كلياتي در باب بنيادهاي مفهومي و زمينه هاي تاريخي و عصر دعوت و فتوحات اسلامي، به زمينه هاي شكل گيري تمدن اسلامي مي پردازد. نويسنده در اين فصل به جايگاه علم و دانش در اسلام، انتقال علوم و جذب دانشمندان به جهان اسلام، نهضت ترجمه و مراكز علمي در تمدن اسلامي اشاره مي كند. وي سپس در فصل سوم به شكوفايي علوم در تمدن اسلامي مي پردازد. دكتر ولايتي در اين فصل با طبقه بندي علوم در تمدن اسلامي به زير شاخه هاي آن كه مورد توجه مسلمانان بوده و به پيشرفت هاي زيادي در تمدن اسلامي منجر شده، اشاره مي كند. وي به علوم، رياضيات، نجوم، فيزيك، كيميا، فلسفه، طب، تاريخ، منطق و آنگاه در فصل علوم انساني (در جلد دوم) به: علم قرائت، تفسير، حديث، تصوف، عرفان و فتوت، فقه و اصول و سپس در فصل دوم همين جلد كه زير عنوان سازمان هاي اداري و اجتماعي در تمدن اسلامي است، به اموري چون: ديوان، خراج، حسبه و بيت المال و سپس هنر در تمدن اسلامي اشاره مي كند. نويسنده در آخر كتاب به تأثير تمدن اسلامي در تمدن غربي مي پردازد و معتقد است كه بيشتر از آنچه كه تاكنون اذعان شده توسعه علوم و هنرهاي اسلامي تأثير بسزايي بر وضع دانش و هنر در غرب گذاشت و در واقع تمدن مدرن به نوعي وامدار فرهنگ و تمدن اسلامي است.
نويسنده در پايان كتاب، ارجاعات و پي نوشت هاي مفصلي  آورده كه حاكي از گستردگي و جامعيت منابع نويسنده بوده است. از اين رو، خواننده مي تواند با مراجعه به اصل آثار مورد اشاره و با كمك نمايه مفصلي كه در آخر كتاب آمده بر اطلاعات جانبي و تكميلي خود بيفزايد.
لازم به ذكر است كه كتاب حاضر در وهله اول حاصل جلسات هفتگي بوده كه دكتر ولايتي با افراد مختلفي داشته و آنگاه همين موضوع را در برنامه شبكه چهار سيما با نام «تجديد حيات فرهنگ و تمدن اسلامي» دنبال كرده است. از اين رو كتاب حاضر جمع بستي است از اين جلسات و ۱۰۵ جلسه سخنراني در شبكه چهار صدا و سيما.

|  ادبيات  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   علم  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |