جمعه ۱ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۱۴
بازگشايي پرونده ديانا در لندن
بازي دولتمردان
001713.jpg

آزاده افتخاري
با گذشت هشت سال از مرگ پرنسس ديانا، بار ديگر بحث چگونگي مرگ او داغ شده و رسانه ها داستان هاي متفاوتي را از مرگ او نقل مي كنند.
ايالات متحده ناگهان اعلام مي كند در صدد انجام بازجويي هاي گسترده اي در مورد اين حادثه است و جورج دبليو بوش نيز دستور مي دهد كه حقيقت بيان  شود.
جزييات اين سناريو در انگليس اتفاق مي افتد، بيانيه اي از سوي بازرسان رسمي اعلام مي شود كه درآن صراحتاً ذكر مي شود مرگ پرنسس ديانا در تصادف ماشين سال ۱۹۹۷ چيزي بيشتر از يك تصادف در خيابان شلوغ بوده است.
به دنبال قوت گرفتن چنين شايعاتي بود كه رئيس پليس لندن مسئول رسيدگي به پرونده و بررسي تمامي تراژدي ها عنوان شد. بنا به گزارشي گمان مي شود كه مرسدس حامل ديانا قبل از تصادف يا به تعبيري منحرف شدن از مسير، دستكاري شده باشد.
بررسي اين موضوع دقت و هزينه  بسيار زيادي از پليس مي طلبد. آنچه كه تاكنون در مورد مرگ ديانا مطرح شده اينگونه است: ديانا همراه با دوست خود دودي و محافظش، پس از بيرون آمدن از هتل سوار بر مرسدس شده و بدون بستن كمربند به همراه يك راننده مست با سرعت زياد در مركز پاريس حركت مي كنند. وقتي كه ماشين به تونل وارد مي شود همگي آنها به جز محافظ كه كمربند ايمني بسته بود، جان مي بازند.
فرانسه اكنون سال هاست كه روي پرونده ديانا كار مي كند و بررسي هاي همه جانبه را انجام داده است. در نهايت به دنبال انتشار يك گزارش شش هزار صفحه اي علت تصادف نتيجه سرعت زياد و عدم هوشياري راننده ذكر مي شود. در اين گزارش به نقل از مسئولان اورژانس، ديانا هيچ شانسي براي زنده ماندن نداشته است. تصادف به اندازه اي شديد بود كه جراحات داخلي به وجود آمده در بدن او هرگونه فرصتي را براي زنده ماندنش سلب كرده بودند. آنها صراحتاً به اين موضوع اشاره مي كنند كه هنري پاول، راننده مرسدس، مقصر اصلي اين تصادف بوده زيرا علاوه بر مستي با سرعت بسيار زيادي حركت مي كرده است.
پدر دودي - دوست ديانا- معتقد است كه آنها در نتيجه نقشه از پيش تعيين شده كشته شده اند زيرا روابط آنها به تدريج به شدت گرم تر مي شد و اين به ضرر خانواده سلطنتي انگليس بوده. جورجي كه تاكنون دو كتاب در مورد ديانا نوشته است مي نويسد كه آمبولانس حامل او بسيار آهسته حركت مي كرده و هرگونه شانس نجات يافتن ديانا را از بين برده است. ضربه وارده به سر ديانا و همچنين فشار خون بالاي او موكد اين موضوع بوده كه آمبولانس بايد هرچه سريع تر ديانا را به بيمارستان مي رسانده. حدود يك ساعت و ۴۵ دقيقه طول كشيده تا ديانا به بيمارستان برسد. او سرانجام ساعت چهار صبح از دنيا مي رود.
شايعات گوناگوني در مورد اين حادثه وجود دارد. دخالت مقامات حكومتي يا راننده مرسدس از مهم ترين آنها هستند. در زمان ورود ماشين به تونل تمامي دوربين هاي امنيتي ديوارها را نشان مي داده اند. چنين به نظر مي رسد كه كسي يا كساني مي دانستند كه ديانا چه زماني از هتل خارج مي شود و چه مسيري را طي مي كند كه احتمالاً نيازي به بستن كمربند ندارد. پس با دستكاري اتومبيل منجر به اين تصادف شده اند.
ديانا در نامه اي (احتمالاً به پرنس  چارلز) قبل از مرگ خود مي نويسد كه بعضي ها تصميم دارند تصادفي را در ماشين او به وجود آورند بعضي مي گويند ديانا در شرايطي اين نامه را نوشته كه در بحران روحي ناشي از طلاق و از دست دادن لقب سلطنتي به سر مي برده است.
ا ز آن جايي كه رئيس پليس لندن دستور داد تمامي نظريه هاي مطرح در اين حادثه را بررسي كنند، وي بر امكان بازجويي از پرنس چارلز نيز تاكيد مي كند.
001716.jpg

توجهات خاص به مسئله مرگ ديانا تعجب برانگيز نيست زيرا در دنيايي كه بيشتر مقامات حكومتي سعي مي كنند چهره واقعي خود را از مردم پنهان كنند پرنس ديانا به عنوان يك سمبل در زندگي سياسي و اجتماعي مردم انگليس مورد توجه است. او بنيانگذار بسياري از موسسات خيريه بود و كمك هاي بشر دوستانه او همواره در ذهن جهانيان باقي خواهد ماند.
برخي از دوستداران او سعي مي كنند تا به مرگ او جنبه فلسفي دهند و چنين تصور كنند كه او كه قلبي پاك و مهربان داشته به سوي پاكي مطلق پرواز كرده تا خاطراتش براي هميشه جاودان بماند.
علت اصلي مرگ ديانا هر چه باشد اكنون به ابزاري براي شهرت دولتمردان انگليسي و حتي آمريكايي و اروپايي تبديل شده است. آنها هستند كه اين بازي را ترتيب مي دهند چه كسي مي داند شايد يكي از همين بازي گردانان مقصر اصلي مرگ ديانا باشد.

سيك هاي بدون دستار
001719.jpg
بحث بر سر منع حجاب و عدم استفاده از نشان هاي مذهبي در فرانسه همه قشرهاي ساكن در كشور را تحت فشار گذاشته است. لائيسيته كه در طرح قانون اساسي اروپا اختلافات بسياري پديد آورده بود اين بار فرانسه را پر از تفرقه كرده است. سيك هاي ساكن اين كشور كه به هيچ وجه حاضر نيستند دستارهايشان را از سر بردارند در اعتراض به اين قانون دست به تظاهرات مي زنند.

سيك ها جزو فراموش شدگان قانون لائيسيته شيراك هستند. قانون منع استفاده از نشانه هاي مذهبي در مدارس نه تنها با حجاب مخالف است، بلكه مستقيماً به مذهب سيك ها و بر سربستن دستار نيز حمله مي كند.
مانپري جوان ۱۹ ساله سيكي كه در فرانسه به دنيا آمده مي گويد: «بر سرگذاشتن دستار براي ما يك جور هويت است و از سربرداشتن آن به منزله بريدن سر است.»
براي سيك ها دستار بر سرگذاشتن نشانه احترام به ديگران است. آنها با توجه به مذهبشان بايد به طبيعت احترام بگذارند. نه گوشت مي خورند، نه تخم مرغ و نه ماهي. آنها به خاطر لذت و راحتي خود هيچ موجودي را نمي كشند و هيچ مو يا پشمي را از بدني جدا نمي كنند. آنها هميشه بايد موهايشان را بپوشانند؛ شب و روز، داخل خانه يا در بيرون آن.
مانپري ادامه مي دهد «مو براي ما مقدس است. دستار بر سرگذاشتن سمبل خلوص ايمانمان است.»
در حقيقت اين كار فقط يك نشانه مذهبي نيست، بلكه يك مدل لباس، يك فرهنگ و حتي يك قوميت را نشان مي دهد. سيك ها معتقدند قانون شيراك نبايد شامل آنها شود. در واقع بسياري از سيك هاي غيرمذهبي هم دستار به سر مي بندند.
در فرانسه اجباري بودن عكس هاي سر برهنه بر روي كارت شناسايي مشكلاتي بسيار جدي براي جامعه سيك ها ايجاد كرده است. برخي از آنها به مراجع قضايي پناه برده اند و برخي ديگر ترجيح داده اند به كشورهايي مثل ايتاليا، آلمان، انگليس يا كانادا سفر كنند.
چه بايد كرد؟
امروزه واكنش  سيك هاي فرانسه به قانون لائيسيته تنها مقاومت است. مسئولان جامعه سيك ها كه در پاريس بسيار پرجمعيت هم هستند به طور جدي اعلام  كرده اند كه حاضر نيستند دستار از سر بردارند و اگر جامعه فرانسه آنها و فرزندانشان را كه غالباً در اين كشور متولد شده اند و دستار به سر مي گذارند در محيط اجتماع و مدارس پذيرا نباشند، آنها خودشان دست به ساخت مدارسي مخصوص خودشان خواهند زد. در حال حاضر برخوردهاي صورت گرفته در مدارس و موسسات آموزش عالي غيرقابل تحمل است. كارموير ۱۹ ساله كه به ۵ موسسه آموزشي براي گرفتن ديپلم مراجعه كرده بود، در هيچ كجا پذيرفته نشد. او مي گويد: «به من گفتند كه دانش آموز خوبي هستم اما فقط اگر دستارم را بر دارم مرا قبول مي كنند. هيچ بحثي نيست من ترجيح مي د هم مدرسه را رها كنم.»
مانپري هم بايد طي دو سال در كالجي خصوصي تحصيلاتش را دنبال كند، چرا كه همه مدارس و موسسات عمومي از پذيرش او سرباز زده اند. كساني هم كه در مدارس مانده اند با وضعيتي نامناسب روبه رو هستند. براي مثال مدير يكي از اين مدارس مي گويد: «به محض ورود آنها معلم ها سعي مي كردند متقاعدشان كنند كه بايد سرشان را لخت كنند. خود معلم ها هم هيچ چيز كه نشان دهنده مذهبشان باشد نشان نمي دهند. اما سيك ها چنين چيزي را قبول نمي كنند و با وجود بحث هاي بسيار بر شيوه لباس  پوشيدنشان اصرار دارند. به هرحال ما تصميم گرفتيم با آنها هم مثل ديگران رفتار كنيم. آنها مزاحمتي براي كلاس درس ايجاد نمي كنند و دليلي ندارد كه آنها را بيرون كنيم.»
در اين ميان تصميم دولت فرانسه براي مردم اين كشور كاملاً غيرقابل فهم باقي مانده است. كار موير مي گويد: «اين قانون ضدانساني است» دليل آن هم اين است كه خيلي ها را از ادامه تحصيل محروم مي كند. برادر كوچك او كه ۱۴ ساله است، از سال آينده بايد دو قانون متناقض را تحمل كند. از طرفي مجبور است مثل همه بچه هاي زير ۱۶ سال به مدرسه برود و از طرف ديگر بايد قانون لائيسيته را كه مانع از رفتن به مدرسه با دستار مي شود را بپذيرد.
مانپري با نگراني مي گويد: «ما به جاي اين كه خودمان را وارد اين جامعه بكنيم، مجبوريم با هم يكي شويم تا به زندگيمان ادامه دهيم. بايد در شركت هاي خودمان كار كنيم. تجارت مخصوص خودمان را داشته باشيم و مستقيم به سوي ايجاد جامعه اي كوچك  گام برداريم.»
در اين ميان جوانان حس مي كنند كنار گذاشته شده و مسن ترها حس مي كنند فراموش شده اند آنها به خاطر مي آورند كه در جريان جنگ سال هاي ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ براي اين كشور جنگيده اند آن وقت ها دستار شان هيچ كس را آزار نمي داد، حتي ارتش انگليس و آمريكا هم آنها را قبول داشتند. سيك ها هنوز براي نامه هايشان كه به طور مكرر به ژاك شيراك فرستاده بودند پاسخي دريافت نكرده اند.
يكي از مسئولان جامعه سيك ها به تلخي مي گويد: «كميسيون استازي حتي با ما مشورت هم نكرد.» اما بايد پذيرفت كه اگر سيك ها صدايشان به گوش كسي نمي رسد دليل آن اين است كه اقليت را تشكيل مي دهند. بين ۵ تا ۷ هزار سيك در فرانسه و به خصوص در پاريس ساكن هستند. در انگلستان تعداد آنها نزديك به ۵۰۰ هزارنفر است. در سال هاي دهه ۸۰ اكثريت آنها وارد فرانسه شدند. آنها به دليل سركوبي هاي رژيم حاكم بر دهلي نو ناچار به ترك كشورشان بودند. هم اكنون اين اقليت خوددار تنها كاري كه توانسته انجام دهد برگزاري تظاهرات آرام در پايتخت فرانسه است. روز ۳۱ ژانويه آنها در حالي كه لباس سنتي خود را به تن داشتند بسيار آرام بين ميدان هاي جمهوري و باستيل در پاريس راهپيمايي كردند.

يادداشت
قهوه خانه هاي پر از معترض
001722.jpg
نيره محمودي
«كريم احمدعلي» براي جورج بوش يك پيام دارد: او مي گويد: «من اتومبيلم را مي خواهم». اتومبيل اين مرد ۴۵ ساله عراقي كه در دهه ۸۰ زنداني سياسي بود، يك سال پيش و درست يك هفته پس از سرنگوني رژيم صدام در اين كشور از يكي از خيابان هاي بغداد به محلي نامعلوم انتقال يافت و حالا دست احمدعلي به هيچ جا بند نيست. او كه در كنار دوستانش در يك قهوه خانه محلي نشسته است، با حسرت از دوراني كه ديكتاتور عراق هنوز قدرت در اين كشور را در كنترل خود داشت، ياد مي كند. او مي گويد: «صدام مرد بدي بود، اما لااقل در زمان حكومت او اوضاع امن تر بود. الان حتي نوجوان ها هم اسلحه دارند و ما به هيچ وجه امنيت نداريم.»
با توجه به اختلافات قومي، مذهبي و فرهنگي موجود در ميان جمعيت ۲۵ ميليوني عراق سنجش افكار عمومي اين كشور و نظر آنان پيرامون اشغالگري آمريكا كار ساده اي نيست. اما آنان در يك چيز بسيار مشترك هستند و آن عشق و علاقه اي است كه به قهوه و قهوه خانه هاي محلي دارند.« اين براي من فرصتي است تا از آنچه ذهن مردم كوچه و بازار را تسخير كرده است، مطلع شوم.» در كافه ميتاني، در مركز شهر بغداد، بيشتر اعتراض ها عمدتاً به جنايات فراگير و حملات تروريستي معطوف است. اينها وقايعي هستند كه هرگز در دوران صدام رخ نمي دادند. خيابان هاي بغداد هرگز مشكلات و معضلاتي اين چنين را كه اكنون شاهد است از جمله ترافيك غيرقابل كنترل ماشين ها، زباله هاي انباشته شده در نقاط مختلف و قطعي برق، تجربه نكرده است. يكي از مشتريان مي گويد: «يعني آمريكاي بزرگ نمي تواند برق را به ما بازگرداند.»
وضعيتي كه هم اكنون در عراق حكمفرماست مي تواند تلاش هاي آمريكا براي بازسازي اين كشور را ناكام گذارد، مخصوصاً اين كه اكنون دولت بوش لحن خود را در مورد توجيه حمله به عراق و اشغال آن عوض كرده است. يك سال پيش واشنگتن مدعي بود كه صدام قطعنامه هاي سازمان ملل را نقض كرده است و از وي خواستند كه تسليحات كشتارجمعي را تحويل دهد. اما حالا كه آمريكا در يافتن اين تسليحات ناكام مانده است، دولت آمريكا تلاش مي كند تا تهاجم به عراق را گونه اي ديگر توجيه كند. آمريكايي ها حالا مي گويند كه صدام خطري بزرگ و فزاينده بود. اگرچه اين دليل تا حدي مي تواند معقول جلوه كند، اما مردم عراق مي دانند كه قطعنامه هاي سازمان ملل هيچ اشاره اي به اين موضوع كه صدام چون مرد بدي است، بايد از قدرت كنار رود، نكرده اند. گارسوني كه براي ما چاي و قهوه خوشمزه عراقي سرو مي كرد، گفت: «آمريكايي ها تصور مي كنند عراقي ها احمق هستند. آنها حتي با فناوري پيشرفته شان هم نتوانستند تسليحات كشتارجمعي را در عراق پيدا كنند.»
سخنراني اخير جورج بوش در مورد عراق تحسين بسياري را در آمريكا برانگيخت. وي در اين سخنراني گفت: «جهان بدون وجود رژيم صدام مكاني بهتر و امن تر است.» ممكن است اين سخنان درست باشد، اما موضوعي نيز وجود دارد كه نمي توان از كنار آن بي توجه گذر كرد. بسياري از مردان و زنان عراقي اي كه من با آنها طي يك ماه گذشته صحبت كردم، مي گويند كه عراق بهتر و امن تر نيست. يكي از مشتريان قهوه خانه اي كه در آن نشسته بوديم مي گفت: محدوديت هاي بودجه اي كه حاكم نظامي آمريكا در عراق اعمال كرده است، باعث شد كه مقرري دوسوم از مستخدمان دولت پرداخت نشود. ديگري مي گفت كه سربازان آمريكايي هنگامي كه اتومبيل وي را در يك ايستگاه بازرسي تفتيش مي كردند، كيف دستي اش را دزديده اند و او اكنون مجبور است به مقامات ارشد نظامي در مورد اين حادثه شكايت كند. «محمد هادي» نيز كه آشپز اين قهوه خانه است، گفت كه شغل سرآشپزي اش را در وزارت خارجه عراق از دست داده و بدين ترتيب بايد با روياي اداره يك رستوران در يكي از سفارتخانه هاي عراق در خارج از اين كشور وداع كند و گفت: «بوش بايد شغلم را به من بازگرداند.»
اين حرف ها مرا به اين فكر مي اندازد كه احتمالاً عراقي ها مي خواهند صدام بار ديگر اداره حكومت را در عراق به دست گيرد. صدام مي توانست به دليل جناياتي كه انجام داده است محاكمه شود. اگر آمريكا به عراق حمله نمي كرد، پسر ديوانه اش عدي مي توانست احتمالاً اكنون زنده باشد و رئيس جمهور بعدي عراق ناميده شود. اما بسياري از عراقي ها از وجود آمريكايي ها در كشورشان ناراضي نيستند. آنان فقط مي خواهند كه آمريكا به وعده هايي كه در مورد دموكراسي و شكوفايي اقتصادي داده است، پايبند باشد. عراقي ها در سرزميني زندگي مي كنند كه بسيار كهن است و احترام و افتخار همه چيز آنها است. احمدعلي، همان زنداني سياسي دوران حكومت صدام مي گويد: «اگر آمريكايي ها عراق را ترك كنند، در اين كشور جنگ داخلي به راه خواهد افتاد. من مايلم كه آنها در عراق بمانند - همه مايلند - اما من مي خواهم حقوقم اعاده شود.»

خبر
001725.jpg

بوش ستيزي در قبر
آخرين باري كه ارتش مرده ها وارد عمل شدند در اپيزود آخر ارباب حلقه ها بود و ما غول هاي سبز فسفري اي را مي ديديم كه در دنيايي خيالي فعاليت مي كردند. گويا در دنياي واقعي هم مرده ها بازگشته اند و اين طور كه به نظر مي رسد زياد هم خوشحال نيستند. اين مرده هاي عزيز عليه بوش، رئيس جمهور فعلي آمريكا مبارزه مي  كنند. اگر اين موضوع را باور نمي كنيد به روزنامه تايمز مراجعه كنيد تا باورتان شود. اين روزنامه بريتانيايي توضيح مي دهد كه برخي دموكرات ها آنقدر احساس نفرت از بوش دارند كه از آن دنيا هم عليه او مبارزه مي  كنند. اخيراً خانواده هاي عزادار اين مرده ها به جاي اين كه طبق رسوم متداول گل و تاج سفارش دهند، هزينه اين كار را صرف فعاليت هاي دموكراتيك مي كنند. به عنوان مثال سالي بارون ۷۱ ساله كه در ويسكانسين آشپز بود در ماه اوت ۲۰۰۳ از دنيا رفت. خانواده  اش بلافاصله در كپيتال تايمز يك آگهي با اين مضمون چاپ كردند: «براي بزرگداشت ياد او هزينه خيرات به سازمان هايي تعلق مي گيرد كه براي شكست پرزيدنت بوش تلاش مي كنند.» بارون پسر سالي مي گويد: هر بار بوش در تلويزيون ظاهر مي شد مادرش به او دشنام مي داد. پس از مرگ او هم بسياري از اطرافيانش و حتي جمهوريخواهان مبلغ ۲۰ دلار در كنار كارت تسليت براي پسرش فرستادند تا صرف امور مبارزاتي كند. چنين آگهي هايي در نيواورلئان تايمز و نيويورك تايمز هم چاپ شده اند و افراد زيادي هم براي خانواده هاي عزادار پول فرستاده اند و حالا بايد صبر كرد و ديد مرده هايي كه حق راي ندارند موفق مي شوند با كمك سازمان هاي مخالف بوش او را شكست دهند يا نه.

تبليغات انتخاباتي با چك بي محل
001728.jpg

يكي از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري فيليپين، هفته گذشته به علت پرداخت هزينه هاي ستاد تبليغاتي اش با چك بي محل دستگير شد. ادي جيل كه خودش را تاجر معرفي مي كند كمتر از يك درصد از مبلغ مورد نياز را در حساب داشت.
پليس او را در اتاق محقري در يكي از هتل هاي اورو واقع در جنوب جزيره زنداني كرد و در نهايت اين كانديداي خوش خيال هرطور بود ۶۲۵ دلار جور كرد تا آزاد شود.
گفته مي شود ادي سال ۲۰۰۱ هم در تلاش بود تا در انتخابات مجلس شركت كند، اما به دليل نداشتن سرمايه لازم براي تشكيل ستاد انتخاباتي كنار گذاشته شد. امسال با وجودي كه ۷۹ كانديداي ديگر - از جمله خانمي كه ادعا مي كرد نامزد جورج بوش رئيس جمهور آمريكا است ـ حذف شدند. ادي به عنوان نامزد انتخابات رياست جمهوري فيليپين كه روز ۱۰ مه برگزار مي شود انتخاب شد.

رئيس شركت ورشكسته
پارمالات مي شود
001731.jpg

يك  سايت اينترنتي با الهام از اوضاع سياسي روز، نسخه اي جديد از بازي «پكمن» را طراحي كرده است. كاليستو تانزي، رئيس و باني شركت پارمالات كه به تازگي روابط پنهاني او با سران كشور ايتاليا از جمله برلوسكوني فاش شده است، جاي سر بزرگي را كه در مارپيچ ها حركت كرده و نقطه مي خورد، گرفته است. در اين بازي تانزي به جاي نقطه، پول مي خورد. در نسخه جديد بازي كه «پارمن» ناميد ه  مي شود، چهار پليس از جزيره اي بيرون پريده و تانزي را دستگير مي كنند. پس از سه بار دستگيري در نهايت، تانزي به زندان سان وتيوره در ميلان برده مي شود. هم اكنون بيش از يك ماه است كه تانزي واقعي به علت فساد مالي در اين زندان به سر مي برد. اين بازي در سايت www.bastardidentro.com موجود است.

فروش اينترنتي زره پوش
پليس آلمان چندي پيش دو مرد را كه قصد داشتند از طريق اينترنت زره پوشي ۱۰ تني را به فروش برسانند دستگير كرد. اين زره پوش كه از نوع BTR 60 و روسي است از ارتش يونان خريداري شده بود و اين دو مرد قصد داشتند با فروش آن سود كنند. هر چند پليس جلوي فروش اين زره پوش را گرفت، اما مسئله پيش آمده نشان داد كه قوانين آلمان در مورد سلاح هنوز كامل نيست. طبق قوانين اين كشور آلات نظامي به راحتي و با يك مجوز ساده مي توانند در خيابان هاي شهر به نمايش گذاشته شوند.

دهكده جهاني
ادبيات
ايران
جامعه
علم
كاغذ اخبار
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  جامعه  |  دهكده جهاني  |  علم  |  كاغذ اخبار  |  ورزش  |  هنر  |
|  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |