پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۲۵
فرهنگ
Front Page

لذت يادگيري - ۵
يادگيري و فرهنگ خودي
003465.jpg
ابراهيم اصلاني
اشاره: تاكنون چهار بخش از سلسله مطالب «لذت يادگيري» را در همين صفحه منتشر كرده ايم. در انتشار مطالب بخش پنجم اين سلسله نوشته ها، مدتي تأخير شد و از اين بابت از خوانندگان محترم پوزش مي طلبيم. با اين توضيح، بخش پنجم را كه به يادگيري و فرهنگ خودي و يادگيري و ميراث فرهنگي اختصاص دارد، در پي آورده ايم.
حفظ فرهنگ و هويت خودي ارتباط مستقيمي با شوق  يادگيري دارد. اگر مردم يك جامعه حوصله يادگيري نداشته باشند، به تدريج آثار و ذخاير فرهنگي به فراموشي سپرده شده و لوث خواهند شد.كم توجهي به فرهنگ خودي، منجر به جايگزيني هاي فرهنگ هاي ديگر شده و در نهايت به بي هويتي يا آشفتگي فرهنگي خواهد انجاميد. متأسفانه آثار چنين فرايندي در مورد فرهنگ ايراني ديده مي شود و كمتر كسي در ايران، متوجه رابطه بين شوق يادگيري و فرهنگ خودي است.
فرهنگ خودي چگونه تعريف مي شود؟ اين فرهنگ با چه نشانه ها و سمبل هايي شناخته مي شود؟ راه دور نرويم، به خود نگاه كنيم، چه چيزهايي نشانه ايراني بودن ماست؟ در رفتار روزمره مردم، فرهنگ خودي چگونه نمايان مي شود؟ در تربيت كودكان و نوجوانان، از كدام ابزارهاي فرهنگي خودي استفاده مي كنيم؟
جامعه ايراني شناخت روشني از فرهنگ خودي ندارد و اين فرهنگ آكنده از ابهام و التقاط است. اين موضوع، وجوه مختلفي دارد. در مورد آن قسمت از ويژگي هاي فرهنگي كه جنبه ملي دارند، هنوز تكليف مان چندان روشن نيست. بالاخره معلوم نشده آداب و رسومي مانند شب يلدا و يا چهارشنبه سوري بايد باشند يا نه! علاوه بر آن، درباره همين آداب و رسومي هم كه اجرا مي شوند اطلاعات و آگهي هاي عمومي به شدت كم است.
در كنار اين ابهام و آشفتگي وجوهي از فرهنگ خودي هم كه مقبوليت و عموميت بيشتري دارند، مورد بي مهري و غفلت قرار گرفته اند. وقتي مردم از يادگيري لذت نبرند، ديگر حوصله اي براي خواندن اشعار حافظ و سعدي و مولوي نخواهند داشت. كجاست آن زمان هايي كه خواندن اشعار حافظ جزئي از زندگي مردم بود و مردم مهماني ها و محافل خود را با انديشه و تفكر روشن مي كردند، مردم امروزه آن قدر درگير تلويزيون ديدن و تماشاي ماهواره و كار با كامپيوتر هستند كه وقت نمي كنند دور هم بنشينند و با هم به گفتگو بپردازند تا چه رسد به آن كه بخواهند گلستان و بوستان بخوانند. حتي شعراي معاصر مانند اعتصامي، شهريار، سپهري، مشيري و غيره هم فقط مشتريان خاص خود را دارند و مطالعه آثار آنان به صورت فرهنگ عمومي در نيامده است. زماني مشاعره يكي از سرگرمي هاي عمومي مردم بود و بيشتر مردم حتي جوانان، آن قدر شعر به خاطر داشتند كه در مشاعره كم نمي آوردند. فردوسي، عطار، سنايي و خيلي ديگر از بزرگان ادب و فرهنگ ما، اكنون به شدت غريبند و ...
جوان امروزي آن قدري كه از آرنولد و متاليكا و رپ و غيره مي داند، به اندازه يك چندم آن، مفاخر گذشته و معاصر فرهنگ خود را نمي شناسد. بسياري از مفاهيم انساني و روان شناختي وقتي در قالب كتاب هاي غربي و بيگانه به ايران مي آيند، طرفداراني پيدا مي كنند. اما شكل والاتر و غني تر همين مفاهيم كه در ادبيات و فرهنگ خود ما نهفته است، مورد توجه قرار نمي گيرد. دوست نويسنده اي مي گفت كه بعد از اين در كتاب هايم به جاي اسم خودم، از يك عنوان دهان پركن متعلق به آمريكاي لاتين استفاده خواهم كرد. پرسيدم چرا؟ پاسخ داد وقتي جامعه دوست دارد مطالب علمي و ادبي را به زبان ديگري بشنود و به آثار نويسندگان خودي كم لطفي مي كند، شايد تغيير نام بهترين راه براي جلب توجه مردم باشد.
در كنار آثار و متون ادبي، موضوعاتي از قبيل موسيقي، ميراث فرهنگي، صنايع دستي، آداب و سنن، تاريخ ملي و شخصيت هاي علمي و ... هم جزء مسائل فرهنگي جامعه به شمار مي روند. چرا مردم كمتر به طور جدي اين موضوعات را دنبال مي كنند؟
حفظ و تقويت هويت فرهنگي منوط به اشتياق مردم به يادگيري است. وقتي مردم حافظ و سعدي نخوانند، وقتي رغبتي براي آشنايي با تاريخ ملي خودشان نشان ندهند، وقتي موزه نروند، آثار باستاني را با قصد يادگيري و مطالعه ننگرند، آداب و سنن را فقط به قصد سرگرمي انجام دهند، حتي اسم مفاخر و شخصيت هاي علمي و ادبي را نشناسند، با موسيقي ملي خود بيگانه شوند، براي يادگيري صنايع دستي اهتمام نورزند و ... ، چگونه امكان خواهد داشت كه فرهنگ خودي حفظ شود؟ استقلال يك فرهنگ بستگي به اين دارد كه مردم براي يادگيري و حفظ آثار و نشانه هاي آن تلاش كنند. البته همه موضوع فقط به تلاش مردمي خلاصه نمي شود و منابع رسمي و حكومتي نيز بايد در اين خصوص وظايف خود را انجام دهند. با اين همه، مردم و تك تك ما مي توانيم نقشي مهم و تأثيرگذار داشته باشيم. هيچ دليل و توجيهي نبايد موجب فاصله گرفتن از فرهنگ خودي شود، ما وقتي فرهنگ مان را فراموش مي كنيم، در واقع هويت مان را از دست مي دهيم و وقتي هويت مان را از دست بدهيم، آشفتگي ها و نابساماني هاي رواني خود را افزايش داده ايم. اختلالات رواني هر دليلي كه داشته باشد، يك دليل مهم آن، ابهامات و آشفتگي فرهنگي است. نمي گوييم خواندن شعر حافظ همه مشكلات رواني را حل مي كند، ولي مي تواند مؤثر باشد. گوش دادن به موسيقي سنتي، آشنايي با ماهيت و فلسفه آداب و رسوم و سنن و يا پرداختن به صنايع دستي علاوه بر آن كه مي تواند كمكي به آرامش جامعه بكند، در حفظ و تقويت هويت فرهنگي نيز مؤثر خواهد بود. لذت بردن از يادگيري ارتباط مستقيمي با فرهنگ خودي دارد. هر چه كه ميل به دانستن در جامعه بيشتر باشد، فرهنگ نيز جايگاه درخور شأن خود را خواهد يافت.
يادگيري و ميراث فرهنگي
يكي از چيزهايي كه گاهي باعث تعجب ما ايراني ها مي شود، شوق و علاقه غربي ها براي ديدن آثار و ابنيه باستاني است. كسي از آن طرف دنيا بلند مي شود و به ايران يا كشور ديگري مي آيد تا مثلاً تخت جمشيد را ببيند و يا آثار باستاني اصفهان را از نزديك تماشا كند و يا كلي وقت صرف مي كند تا به ديدن آثار باستاني مصر يا چين برود، اين رفتار غربي ها و يا به طور كلي جهانگردان ساير كشورها، چه معنايي براي ما دارد؟ ما به چه منظور هايي به كشورهاي خارجي مي رويم و خارجي ها با چه منظوري به كشورهاي ديگر مي روند؟! براي عده اي از مردم ما، خارج رفتن به معناي تفريح و خوشگذراني است و حتي براي برخي ها فرصتي است براي انجام كارهايي كه در ايران محدوديت دارند!
به همين ترتيب، چرا موزه رفتن براي ما معنايي ندارد؟ چرا موزه ها در ايران بيشتر اوقات خالي هستند؟ ما از ديدن موزه لذت نمي بريم، چون از يادگيري لذت نمي بريم. ديدن آثار باستاني براي ما اهميتي ندارد، چون يادگيري برايمان مهم نيست. برداشت  ما از جهانگردي ناقص است، چون تعبير درستي از يادگيري نداريم.
انگار شعر و ضرب المثل معروف «ايوان مداين را آئينه عبرت دان» در فرهنگ  ما فراموش شده است، اگرچه هنوز در سخنراني ها و شعارها مورد استفاده دارد! اين همه در احاديث و متون ادبي ما، به سير و سفر از بعد انديشه پروري تأكيد شده، ولي چيزي كه ما از سير و سفر مي فهميم فقط تفريح و سرگرمي و خوشي است، البته به اضافه خوردن و توليد زباله!
اين كه ما از آثار و ميراث باستاني چيزي ياد بگيريم چگونه امكان پذير خواهد بود؟ آيا نياز به آموزش دارد؟ آيا بايد تبليغات شود؟ و آيا بايد كار ديگري صورت گيرد؟ واقعاً وقتي كسي مقابل يك شي ء عتيقه قرار مي گيرد، چه چيزي از آن استنباط مي كند كه ما نمي توانيم؟ در سي و سه پل، تخت جمشيد، تخت سليمان و غيره چه چيزهايي براي يادگيري وجود دارند؟ يك وجه اين يادگيري، عبرت گرفتن است، عبرت از كساني كه اين آثار و بناها را به يادگار گذاشتند و رفتند، اما به طور حتم نكات ديگري هم هستند كه به درد يادگيري مي خورند، از جمله وجوه زيبايي شناختي، درك انديشه هاي مردمان پيشين، قدمت اثر و ساير نكاتي كه به تناسب دقت و سطح آگاهي افراد مي توانند مورد توجه باشند.
برعكس تصور خيلي ها، اصلاً تعجبي ندارد كه هر چند وقت يك بار خبري ناخوشايند از يك اثر باستاني و ميراث فرهنگي مي شنويم. وقتي درك نكنيم كه ميراث فرهنگي چه معنا و مفهومي دارد از تخريب ارگ بم در حادثه زلزله اصلاً  ناراحت نخواهيم شد و بي مهري نسبت به آنها كه مانده اند هم عجيب نخواهد بود. بي مهري ها و سهل انگاري هايي كه درباره ميراث فرهنگي كشور اعمال مي شود، تنها ناشي از مشكلات مالي و بودجه اي نيست، بلكه عمدتاً ريشه در نگرش ها و برداشت هاي معيوب دارد.
كشورهاي پيشرفته به عظمت و غناي موزه ها و آثار باستاني خود افتخار مي كنند و آن گاه ما تنها از سراجبار و رفع تكليف و با حداقل امكانات و بودجه به حفظ آنها مي پردازيم. تازه قسمت مهمي از اين منابع و ذخاير فرهنگي هم، هميشه در معرض خطر قرار دارند. موزه هاي معتبر جهان براي افزودن يك اثر ديگر به مجموعه خود، كلي پول خرج مي كنند، ولي بسياري از اشياء با ارزش و قيمتي در موزه هاي ما با سهل انگاري نگهداري مي شود.
حفظ ميراث فرهنگي در كشورها، بيشتر به يك تقليد سطحي و ناشيانه شباهت دارد و براي اكثر مسئولان و افراد جامعه به صورت يك فرهنگ نهادينه درنيامده است. ما نه ارزش اين ميراث را درك كرده ايم و نه براي ارتقاي آگاهي هاي عمومي در اين باره كاري انجام مي دهيم. بحث ميراث فرهنگي هم يكي از دهها بحث حاشيه اي و عملاً غيرمهم در فرهنگ ماست و همان گونه كه عنوان شد بيشتر به درد شعار و سخنراني مي خورد. ظاهراً تنها هفته ميراث فرهنگي است كه توجهي نصفه و نيمه و تبليغاتي به موضوع مي شود. حفظ ميراث فرهنگي بيش از امكانات و بودجه به تغيير نگرش ها نياز دارد، تغيير نگرش در نگاه به موزه رفتن، ديدار از آثار باستاني، ايرانگردي و جهانگردي. تا زماني كه ما به اين موارد به عنوان سوژه هايي براي يادگيري نگاه نكنيم آنها ارزشي شايسته نخواهند داشت.
توجه به ميراث فرهنگي، بايد از همان سالهاي اوليه تحصيل شروع شود: تدريس درس تاريخ بايد به شيوه اي جذاب و پويا انجام گيرد تا علاقه دانش آموزان به شناخت پيشينه فرهنگي كشور برانگيخته شود. خود معلمان در اين خصوص بيش از همه نياز به آموزش دارند، يعني هم آشنايي دقيق با تاريخ و هم نحوه تدريس آن.
از طرف ديگر، روش هاي بازديد از موزه و آثار و ابنيه باستاني چه در سطح دانش آموزي و چه در سطح عموم بايد تغيير كند. مردم بايد بدانند كه در اين اماكن چه چيزهايي قابل ياد گرفتن هستند و به عبارتي، بايد براي يادگيري از ميراث فرهنگي آموزش ببينند. وقتي درباره ارگ بم يا تخت  جمشيد تبليغات مي كنيم، فقط عظمت و شكوه آنها را مورد تأكيد قرار مي دهيم و به شكل ظريف و جذاب به آموزه هاي احتمالي كه در هر يك وجود دارند، نمي پردازيم.
راديو و تلويزيون و ساير رسانه ها نيز در اين باره مي توانند منشأ اثر باشند. تلويزيون به جاي كارهاي پراكنده و متفرقه، بايد برنامه هايي جذاب و متناسب با حوصله مردم درباره ميراث فرهنگي تدارك ببيند، خود اين موضوع مي تواند سوژه اي بسيار وسيع و پرمشتري براي تلويزيون باشد.ميراث فرهنگي يكي از ابزارها و فرصت هاي مناسب براي يادگيري است و وجه جالب و جذاب در ميراث فرهنگي هم، همين نكته است وگرنه، ديدن يك كاسه سفالي متعلق به ۵۰۰ سال قبل چه لطفي مي تواند داشته باشد؟ جامعه ما بايد درك كند كه يادگيري يك لذت است و يكي از بهترين جايگاه هاي يادگيري، موزه ها و آثار و ابنيه باستاني هستند.

بازار فرهنگ
003462.jpg

تاريخ مسجد سليمان
نوشته: دانش عباسي شهني/ ناشر: هيرمند/ چاپ دوم(با تجديد نظر)، ۱۳۸۲/ ۵۶۸ صفحه/ با جلد سلفون/ ۳۸۵۰ تومان.
نام مسجد سليمان در ذهن تداعي كننده نفت است و اين دو نام با هم عجين شده اند. در سال ۱۲۸۷ خورشيدي (۱۹۰۸ ميلادي)، نخستين چاه نفت خاورميانه در اين شهر فوران كرد. فعاليت مهندسين شركت نفت دارسي (انگلستان) نيز از همان زمان شروع شد كه سر فصل جديدي در حيات سياسي، اجتماعي و اقتصادي كشورمان به وجود آورد.
مطالعه اين مجموعه به زعم نويسنده، حقايق تاريك و فراموش شده تاريخ گذشته و معاصر مسجد سليمان را از زير پرده هاي ضخيم تحريفات و ابهامات درآورده و پوشش حايل گونه از رخسارشان برگرفته است...
در اين كتاب مي خوانيم: اوضاع جغرافيايي و تاريخي مسجد سليمان، نفت در گذشته و تاريخچه آن، كشف نفت در قرن بيستم، مسجد سليمان و عمليات نفت، وضعيت مسجد سليمان از آغاز تا سال ۱۳۰۸ شمسي، احزاب سياسي مسجد سليمان قبل و بعد از ملي شدن نفت، وضعيت ميدان مسجد سليمان، توضيحاتي راجع به چاه هاي مسجد سليمان، واحدهاي عملياتي منطقه مسجد سليمان، توسعه شهر مسجد سليمان در سال ۱۳۴۶ براساس گزارش در همان سال.
در دام معدن
نويسنده: كنستانس هورنه/ تصويرگر: ليندا هسلوب/ ترجمه: منيژه جلالي/ ناشر: چشمه/ ۱۲۳ صفحه/ ۱۰۰۰ تومان.
كتاب، داستان زندگي يك خانواده را در يكي از شهرهاي كانادا بازگو مي كند. اين خانواده كه از راه كار در معدن زغال سنگ زندگي مي كنند، مصمم هستند بر دشواري هاي زندگي خود چيره شوند.
مهارت هاي معماري تري دي.اس.ماكس۶
مؤلف: داريوش فرسايي/ ناشر: آينده ديگر/ چاپ اول، ۱۳۸۲/ ۲۷۲ صفحه/ ۳۸۰۰ تومان (همراه با سي دي).
نگاهي اجمالي به آنچه در اين كتاب آمده است: وارد نمودن و كاركردن با فايل هاي Autocad در محيط برنامه ۳dsmax6، باز كردن فايل هاي DRF، اشيا AEC، كاربرد Snaps، بولي ها (Booleans)، ابزار Spacing، ايجاد شي Terrain، مدل سازي مفهومي به كمك اشيا Primitives كاربرد سيستم Day Light براي بررسي سايه هاي واقعي طي شبانه روز، سيستم هاي ذره اي، جنبش هاي پرو (IK)، مديريت لايه ها، توليد كننده پانوراما.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |