شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۰
وقتي پاي جان انسان در ميان باشد
نگاه معماري چقدر مهم است؟
آنقدر اين شهر نياز به عمران دارد كه احتمال اتلاف انرژي به لحاظ دوباره كاري معادل صفر است؛ ترس از اين كه مبادا كاري انجام بدهيم كه بدون هماهنگي باشد و به نوعي همپوش، نبايد سبب شود اصلا كاري انجام ندهيم،
004689.jpg
درشرايطي كه مردم از ساده ترين امكانات بهداشتي محرومند، يك ساختمان با طول عمر دو سال خيلي بيشتر از زيباترين نمونه ها ارزش دارد. در شهري كه مردم در چندين هزار چادر نامناسب زندگي مي كنند هر چه بسازيم درست است 
ضد زيبا شهر
آذر مهاجر
گروهي از متخصصان رشته معماري و شهرسازي، به همت مؤ سسه معمار نشر، ناشر مجله معمار و برگزار كننده جايزه بزرگ معماري، به نمايندگي سهيلا بسكي (برنده جايزه كتاب اول سومين دوره جايزه گلشيري) و كامران افشار نادري (عضو نظام مهندسي تهران. جنوا (ايتاليا)، جامعه معماران ايران و از موسسان موسسه معمار نشر و مجلات معمار و شهر)، در فعاليتي تحت عنوان پروژه (!) بم، قصد دارند به مردم بم و كليه سازمانهايي كه قصد بازسازي اين شهر را دارند، بدون چشمداشت، خدمات فني و تخصصي ارائه كنند؛ اين تلاش و شكل گيري «پروژه اي» با نام «بم»، به عنوان يك حركت نوع دوستانه، آنهم درقالب تشكل يا تشكل هايي غير دولتي (اگر با توجه به ضوابط و قوانين ناظر بر عملكرد هاي مربوطه، بتوان «پروژه بم» را يك «پروژه» به لحاظ فني ناميد)، در همين آغاز راه به دليل اهداف و نياتي كه از تاسيس آن دنبال مي شود (يا بهتر بگويم: ادعا مي شود كه قرار است دنبال بشود...)، قابل توجه، تقدير و سپاس است، بخصوص كه گزارش هاي پايگاه اينترنتي معمار نشر، پيرامون پروژه، نشان دهنده وسعت قابل تامل آن است: «در اين پروژه چند گروه از جمله گروه مطالعات ستادي، گروه طراحان، گروه كنترل فني نقشه ها، گروه ميداني و محلي، گروه صاحبان صنايع و ... اعلام همكاري كرده اند، از گروه هاي خارج كشور نيز براي اصلاح پروژه ها داوطلب شده اند»؛ همچنين مؤسسين پروژه بم از ساير علاقمندان به همكاري در زمينه هاي طراحي، مشاركت هاي اجتماعي و ... دعوت به همكاري نموده است.
تا بدينجا همه چيز حكايت از شروع يك تلاش بي سابقه دارد؛ حتي چنان كه از بعضي مفاد اعلاميه مربوطه بر مي آيد، «پروژه بم» در مواردي حتي از گستره اي فرا تر از يك طرح جامع و راهبردي و ... برخوردار است (آنجا كه مي خوانيم اعضاي گروه ستادي، متشكل از فرامرز پارسي، زهره بزرگ نيا و نادر عاصمي فاخر، قرار است عمليات بررسي طرح جامع و استخراج ضوابط پايه، تنظيم استانداردهاي معماري، مصالح، سازه، استانداردهاي خاص تيپولوژيك مقرر شده در كشور و ساير مقررات ذيربط، را به انجام برسانند)، اما دبير فني پروژه- دكتر مهندس افشار نادري - ( با همه ابعادي كه براي اين پروژه متصور شده اند ) از كوچكي و سادگي آن مي گويند و دبير اجرايي نيز (به هر دليل) حاضر به گفت و گو در باره آن نشد و بنابراين بسياري از سؤالات در باره اين پروژه و اهداف مجريانش ابهام باقي مانده است، مگر اندكي از آنها كه افشار نادري به آنها پاسخ گفت .
جناب مهندس كمي درباره « پروژه بم» و اهدافي كه در اين پروژه دنبال مي كنيد، توضيح مي دهيد؟
«پروژه بم»، پروژه بزرگي نيست، يعني در حال حاضر امكانات و شرايط ما در حدي نيست كه پروژه اي بزرگ داشته باشيم؛ ما عده اي متخصص معماري دور هم جمع شده ايم تا خدمات مهندسي خود را به صورت رايگان در اختيار مردم آسيب ديده بم بگذاريم.
ما براي اجتناب از هر مسئله اي، از هيچ نهاد و يا شخصي پولي دريافت نمي كنيم، سعي داريم دستمان را از پول دور نگه داريم، در اين شرايط ما فقط از منابع خودمان استفاده مي كنيم و فقط كار طراحي و نظارت خدمات مهندسي را تامين مي كنيم، در نهايت ساخت و ساز بر عهده كساني است كه اين و ظيفه را بر عهده دارند، انعقاد قراردادها و... را هم آنها بر عهده خواهند داشت و ما فقط بر اجرا و كارشان نظارت خواهيم كرد تا به لحاظ اصول مهندسي كارها درست انجام شوند و به لحاظ كيفي قابل دفاع باشند.
در اين پروژه چند نفر از همكارانتان شما را ياري مي دهند؟
ما يك گروه تقريبا دوازده نفره هستيم كه براي ارزيابي شرايط به بم سفر كرديم ولي در اين باره ابعاد ثابتي نداريم، هر كسي كه تمايل داشته باشد در صورت ذي صلاح بودن مي تواند به گروه بپيوندد؛ حركت ما يك كار خير خواهانه بدون چشمداشت است و از هركسي كه قصد همكاري داشته باشد استقبال مي كنيم.
اولين برنامه هاي شما در اين پروژه چيست؟
كار ما كار كوچكي است، از ما توقع كاري بزرگ نداشته باشيد؛ در برنامه داريم براي مردم بم، فضاهاي بهداشتي بوجود بياوريم، مثلا مجموعه اي شامل حمام، دستشويي، رختشوي خانه، محلي براي تميز كردن نوزادان و... در حال حاضر ساخت يك فضاي بهداشتي مد نظر ماست و در قدم هاي بعدي درمانگاه، مدرسه، كتابخانه و... را در اولويت هاي كاريمان قرار داده ايم؛ مسئله مهم اين است كه مافقط طرح ها را تهيه مي كنيم و آنها را در اختيار مي گذاريم و به هيچ وجه حتي به نفع شهر هم در بخش مالي مسئله دخالت نمي كنيم، كار ما زماني ارزش خواهد داشت كه دستمان به ريالي نرسد.
تا به حال چه اقداماتي كرده ايد؟
در قدم اول زمينه ها را بررسي كرديم، احتمالات را سنجيديم، باز ديد اوليه از شهر صورت گرفت و كارهايي در دست اقدام قرار گرفته است.
حتما شما هم در جريان هستيد كه مهندسين مشاور آرمانشهر پروژه هاي راهبردي شهر بم را به عهده گرفته اند، نگران نيستيد كار شما در موازات يا تداخل با كار آنها قرار بگيرد؟
هدف ما ساختن صد خانه يا دويست مدرسه نيست، ما قصد نداريم جايگزين نهادهاي دولتي بشويم و براي دولت هم نقشه نمي كشيم؛ ما چند نفر متخصص هستيم كه فكر مي كنيم مي توانيم كارهاي خوبي ارائه كنيم، صرف نظر از حضور خودم در اين گروه، بايد بگويم گروه ما شامل افراد ذيصلاحي است كه سعي مي كند به كمك ارائه كارهاي استاندارد و طراحي ونظارت دقيق و مناسب، نمونه هاي مشخصي را از خود به جاي بگذارد كه هم مردم از آن بهره بگيرند و هم اگر كسي خواست بناي مشابهي را بسازد وبه اين گروه مجرب دسترسي نداشت بتواند از كار گروه الگو بگيرد. ما با اين گروه مهندسين مشاور هم در تماس هستيم، كار هاي ما با هم هرگز تداخل نخواهد داشت، لااقل تداخل منفي ندارد،آنقدر كار ما كوچك است و آنقدر اين شهر نياز به عمران دارد كه احتمال اتلاف انرژي به لحاظ دوباره كاري معادل صفر است؛ ترس از اين كه مبادا كاري انجام بدهيم كه بدون هماهنگي باشد و به نوعي همپوش، نبايد سبب شود اصلا كاري انجام ندهيم، چند وقت ديگر گرماي بم شدت خواهد گرفت، ممكن است عدم دسترسي مردم اين شهر به ساده ترين امكانات بهداشتي سبب شود بچه ها در اثر اسهال جان خود را از دست بدهند. اگر بخواهيم اولويتي براي مردم بم در اين شرايط در نظر بگيريم، من به شخصه جان انسانها را بر ساختمان هاي شهر اولويت مي دهم، ممكن است ما چيزي بسازيم كه از نظر معماري به شهر خدشه وارد كند، ولي اگر بتواند جان عده اي را نجات بدهد ارزش ساخته شدن را دارد، حتي اگر بدانيم كه اين بنا دو سال ديگر هم خراب خواهد شد باز هم ضروري است آن را بسازيم.
چند نفر از همكارانتان كه در اين پروژه شما را ياري مي دهند نام مي بريد؟
بله، مهندس پارسي، مهندس كرمانيان، مهندس محمد زاده، مهندس ضيايي، خانم بسكي و...
در اين پروژه چه اولويت هايي را مد نظر داريد؟
به عقيده من قبل از هر چيز جان انسانها اهميت دارد، پس امنيت و بهداشت كه نبودشان جان انسانها را تهديد مي كند در درجه اول اهميت قرار دارد، بنابراين بايد ساختمانهايي بسازيم كه هم در مقابل زلزله و... مقاوم باشند و هم خدمات بهداشتي و درماني به مردم ارائه كنند؛ بعد از اينها مي شود به سكونت، آموزش، فرهنگ و... پرداخت.
بنابراين پيش از هر چيز ساخت به خدمات رساني اوليه فكر كرده ايد؟
بم شهري است كه به شدت ضربه ديده است و اگر هر چه سريعتر درست نشود فجايع به شكل وسيع تري ادامه پيدا مي كنند؛ ما هم با توجه به مسائل اساسي و انساني و دور از هر نوع نزديك بيني حرفه اي به مسئله نگاه مي كنيم؛ شايد من در يك مكان ديگر و فرصت ديگر به مسائل هنري، تئوري، ساختاري،نقد و... خيلي اهميت بدهم ولي در بم حفظ جان آدم ها در درجه اول اهميت قرار داشته باشد.
ولي آيا شما به عنوان يك معمار مي توانيد نگاه معمارانه نداشته باشيد؟!
نگاه معمارانه هم خواهم داشت. من معتقدم در شرايطي كه مردم از ساده ترين امكانات بهداشتي محرومند، يك ساختمان با طول عمر دو سال خيلي بيشتر از زيباترين نمونه ها ارزش دارد.در شهري كه مردم در چندين هزار چادر نامناسب زندگي مي كنند هر چه بسازيم درست است، بنابراين اگر مجبور شويم با توجه به ريتم تحولات شهري كه بلند مدت است ساختمان هايي بسازيم كه فعلا حوائج مردم را برطرف كند و بعد هم خرابش كنند اين كار را خواهيم كرد.
ولي پيش تر فرموديد قصد داريد بنا هايي بسازيد كه به عنوان نمونه قابل الگو برداري باشند!
بله ولي اين مسئله در درجه دوم اهميت قرار دارد.

پاسخ به يادداشتي با عنوان «شتابزده»
«معمارها»! سازه رابشناسيد
در پاسخ به «آيا ارايه يك راهكار جديد براي ساختمان سازي ... فاجعه اي عظيم تر از فاجعه بم 
به حساب مي آيد ؟»بايد گفت « بلي»

بهرام هوشيار يوسفي 
در صفحه «زيباشهر» همشهري مورخه ۱۸ اسفند ۱۳۸۲ يادداشتي با عنوان «شتابزده» درج گرديده بود به قلم «كمال يوسف پور» كه خود جوابيه اي بود به پاسخ «صمد ذواشتياق» (همشهري مورخه ۶ اسفند ۱۳۸۲) به گفتگوي اينجانب با «نادر خليلي» (همشهري مورخه ۹ بهمن ۱۳۸۲) پيرامون نظريات خليلي در مورد باز سازي بم و علي الخصوص ايده «ابرخشت» ؛به اعتبار نتيجه، من حق پاسخگويي را در هر دو مورد براي خود محفوظ دانسته، در اين راستا در ادامه قسمتي از جوابيه خود را براي آن روزنامه محترم ارسال مي دارم. پيش از هر چيز لازم مي دانم ياد آوري كنم، شايد چندان دلچسب (و يا حتي اخلاقي) به نظر نرسد كه در حالي كه بسياري از هموطنان در «بم» در بد ترين شرايط و با حداقل امكانات و يا بدون حداقل امكانات براي زنده ماندن (و نه زندگي كردن) تلاش مي كنند، ما در اثناي تدارك آجيل شب عيد خود، اندكي هم بحث نظري بنماييم و از راه دور به نسخه پيچي بپردازيم (!)، ولي نبايد فراموش كرد، آنچه ما را به سوي فجايعي چون «بم» سوق داد، سوق مي دهد و سوق خواهد داد، در اصل، چيزي نيست جز همين نبود پايه هاي صحيح علمي، حال چه به جهت نظري و چه به جهت عملي؛ پس آنچنان كه نويسنده يادداشت «شتابزده» نيز بدان اشاره دارد «ترويج فرهنگ گفتمان معماري و باز شدن باب بحث و گفتگو» مي تواند شروعي باشد براي شستن چشم ها و جور ديگر ديدن....
و اما يادداشت «شتابزده»؛ نگارنده اين يادداشت بعد از ذكر مقدمه اي در مورد لزوم تعمق در «نحوه برخورد نويسنده (صمد ذو اشتياق) با مقوله مورد مطالعه (سيستم ابرخشت)»، با اشاره به سوابق درخشان و فعاليت هاي ارزنده جناب آقاي مهندس ذواشتياق در جهت نقد مضمون و شيوه برخورد يادداشت ذو اشتياق، وارد بحث شده اند و يادداشت مذكور را در محور هايي چند به مداقه كشيده اند كه در ادامه به چند مورد از انها به همراه نظراتم (كه در مواردي موافق آنها نيز بوده است) را در موردشان تيتروار اشاره مي كنم: ۱-كمال يوسف پور در ابتدا به كلي گويي صمد ذواشتياق و قضاوت هاي يك طرفه وي پيرامون نظريات خليلي و نيز فقدان مستندات علمي و نبود معيارهاي يك نقد علمي متكي بر استدلال هاي منطقي، اشاره داشته اند؛ در اينجا بايد گفت كه متاسفانه اگر (تكرار مي كنم «اگر») حتي بپذيريم كه در ظاهر امر چنين مشكلي نيز وجود داشته باشد، بايد پذيرفت كه اين مشكل در ابعادي وسيع تر در يادداشت يوسف پور به چشم مي خورد. در پاسخ به سوال مطرح شده از جانب نويسنده يادداشت «شتابزده» با مضمون اينكه: « آيا ارائه يك راهكار و تكنيك جديد براي ساختمان سازي، حداقل در مقام نظريه، فاجعه اي عظيم تر از فاجعه بم، و نيز زيادباوري خود و سير در قهقرا به حساب مي آيد؟» بايد گفت : بلي، اصولا تمام بدبختي ها و مشكلات ما از همين ارائه به اصطلاح راهكار ها و تكنيك ها و روشها و نسخه ها و ... است؛ مگر نه اين است كه بدعت ها در طول تاريخ ما بيشترين آسيب ها را به روند صحيح تكاملي - تاريخي ما وارد ساخته است؟! مگر نه اين است كه در گذشته ما هر كسي از دور دستي بر آتش داشته،به آموزش «لنگ كردن» از «بيرون گود» پرداخته؟! صرف نظر از نظريات خليلي و ذواشتياق (كه هر دو در قد و قواره هم هستند و البته نظر هر دو محترم است)، بايد اعتراف كرد كه يكي از عمده ترين مشكلات ما در هر زمينه اي همان است كه ذو اشتياق مي گويد...
۲-نويسنده يادداشت شتابزده در ادامه ضمن اشاره به «غير منطقي بودن موضع گيري در برابر مقولات تازه، در شرايطي كه طرح و ابداع پيوسته مقولات نو از ويژگي هاي جهان امروز است»، پيشنهاد مي كنند «با نقد علمي و انجام اصلاحات لازم در سيستم ابرخشت، اين روش را به روشي بهينه و كارآمد تبديل و در زمينه هاي مختلف از جمله بازسازي بم (!) تبديل نماييم؛» بايد گفت كه اين گزاره به انتفاي مقدم، نا درست است، حتي خود «خليلي» نيز چندان ادعايي در نو بودن «انديشه ابر خشت» ندارد و آنچنان كه همواره بر آن تاكيد دارد (و البته در بيشتر موارد نيز به همين دليل مورد نفد قرار مي گيرد)، پايه هاي فكري خود را در استفاده از تفكرات گذشته و رويكرد به نگرش پيشينيان (علي الخصوص ديدگاههاي شرقي و ايراني) نهاده است. حتي اگر جناب خليلي نيز بر نو بودن ديدگاهشان تاكيد داشته باشند (كه ندارند)، ما بر قدمت «خشت» در معماريمان واقفيم. در مورد «نقد علمي» و نشاندار كردن مطالب با ديد كارشناسانه نيز بايد توجه آقاي يوسف پور و خوانندگان را به اشاراتي چون «مجوز تنها يك طبقه براي ساختمانهاي ساخته شده با اين روش حتي در كاليفرنيا»، «مقايسه روش ابر خشت با چينه (به عنوان قديمي ترين روش انساني در ساختن بنا يا سازه) در يادداشت ذو اشتياق»، «اشاره به بدون پي بودن بنا هاي ابر خشتي در يادداشت ذو اشتياق» و چندين نكته ديگر اشاره نمود كه همگي مويد اين نكته است كه با نگاهي نه چندان تيز بين نيز استخراج كد هاي كارشناسانه از جوابيه ذو اشتياق امكان پذير بوده است. در ضمن بايد گفت كه پيش از بهينه و كار آمد كردن يك سيستم ساختماني و استفاده از آن در هر جايي، از جمله بازسازي بم (آنچنان كه يوسف پور بدان اشاره دارد)، ابتدا بايستي آن روش براي كاربري مورد نظر، امكان سنجي گردد....
۳-چه خوب است ما معمار ها كمي هم وارد بحث هاي سازه اي بشويم! شايد در اين صورت بهتر بشود در يك گفتمان كارشناسانه با ديدي فراگستره اي بتوان با تلفيق علم و هنر به نتايجي در خور در زمينه ساخت و ساز رسيد....
۴-همه مي دانيم كه اصول سازه (حداقل تا آنجايي كه تا به حال بدان دست يافته است) حال در معناي مقاوم سازي و ... در گذشته و حال يكسان بوده؛ آنچه تفاوت دارد نحوه برخورد و استفاده از اين اصول است كه به تبع زمان توسعه يافته و پيشرفت مي كند.
۵-«آيا استفاده از نظريات متخصصان فرنگ رفته در جهان امروز كه جهان تضارب آرا و تبادل نظرات است، واقعاً لزومي ندارد؟». ما خوشبختانه اگر كمي خود را باور كنيم در داخل ايران متخصصين معماري و سازه به حد كافي و با دانش روز داريم، و البته نياز به افرادي كه از راه دور نسخه مي پيچند، چندان احساس نمي شود؛ چه، حضور در متن يك پروسه تخصصي از الزامات درك يك مشكل و حل آن است، تربيت شدگان غرب همواره مشكل برقراري ارتباط و ارائه راه حل هاي محلي با ديدگاه جهاني (مگر در مواردي كه متخصص مربوطه تجربه بومي شدن با مسئله را بر خود هموار سازد) را داشته اند، نمونه ها در اين زمينه بسيارند. در پايان ضمن ابراز شعف در مورد امكان ايجاد جو گفتمان در فضايي چون روزنامه همشهري، و تشكر از آقايان مهندس، نادر خليلي، صمد ذواشتياق و كمال يوسف پور و ساير دوستان و علاقه مندان، اميدوارم «بم» به آزمايشگاهي براي تست كردن انواع تئوري هاي نو و كهنه تبديل نشده، مسوولا ن محترم با ارائه برنامه ها و راهكار هاي علمي، نظام مند و شفاف راه را از يك سو براي حضور متخصصين واقعي گشوده، از سوي ديگر بر هر گروه و دسته معلوم الحال فرصت طلب(!) كه با عناوين موسسه، ان جي او، دسته، گروه، و ... كه سعي بر ساختن كلاهي از نمد «بم» براي سر هاي بي كلاه خويش هستند، ببندند.

هشداريك پژوهشگر
بم، فراموش شد
با گذشت بيش از ۱۰۰ روز از فاجعه ويرانگر زلزله بم، نه تنها مردم كه پژوهشگران و محققان پراكنده اي كه در سطح شهر به فعاليت مشغولند نيز از امكانات اوليه رفاهي و بهداشتي برخوردار نيستند
عباس حسين زاده 
«بعد از گذشت دو ماه و نيم از زلزله بم، به نظر مي رسد اهميت زمين لرزه و لزوم توجه به مقاوم سازي در كشور زلزله خيز ايران دوباره فراموش شده است.»
دكتر مسعود مهاجري، پژوهشگر سازمان ملل تحقيقات علوم زمين و جلوگيري از بلاياي طبيعي در ژاپن كه به همراه هياتي از ژاپن براي بررسي زلزله بم به ايران سفر كرده بود، ضمن بيان اين مطلب گفت: «بي نظمي حاكم بر خدمات رساني در بم، ثمر دهي فعاليت هيات اعزامي را كاهش داد. اين بي نظمي ناشي از نوعي كم توجهي در سطح كلان و خرد نسبت به واقعه اي است كه رخ داده است. البته بخشي از اين بي نظمي نيز ساختاري و ناشي از عدم فرهنگسازي در اين زمينه است».
وي با اشاره به فعاليت هاي انجام گرفته در ژاپن بعد از زلزله فاجعه بار كوبه در ۱۹۹۵، گفت: «از آن سال، سرمايه عظيمي به بخش مهندسي زلزله و مقاوم سازي تزريق شد. اين سرمايه گذاري تا آن جا پيش رفت كه سه زلزله بزرگ در سال گذشته در ژاپن، تلفات جاني در بر نداشت. با اين حال پروژه هاي تحقيقاتي در زمينه جلوگيري از بلاياي طبيعي و مقابله با آن همچنان ادامه دارد اما در ايران و در حالي كه هنوز بقاياي زلزله در بم وجود دارد اما گويا مسوولا ن، واقعه را فراموش كرده اند و برنامه اي عملي براي تحقيق و بررسي در جهت جلوگيري يا مقابله با چنين حوادثي وجود ندارد» .
وي با اشاره به ارتباطات گسترده موسسات تحقيقاتي ژاپني و غير ژاپني با يكديگر و شفاف بودن تبادل اطلاعات، روند كند تبادل اطلاعات در ايران را مشكل ديگر اين جامعه در جهت توسعه شناخت و افزايش آگاهي ذكر كرد.
دكتر مهاجري مخفي كردن اطلاعات را ناشي از عدم وجود آن يا تلاش براي كاهش رقابت ذكر كرد و در هر دو حالت، ضرر را متوجه پنهان كنندگان اطلاعات دانست.
دكتر مهاجري با اشاره به پروژه اي كه در ژاپن براي پيش بيني زلزله در حال اجراست، انجام چنين فعاليت هايي را ناشي از وجود فرهنگ كار، همكاري گروهي و رقابت دانست.
با گذشت بيش از ۱۰۰ روز از فاجعه ويرانگر زلزله بم، نه تنها مردم كه پژوهشگران و محققان پراكنده اي كه در سطح شهر به فعاليت مشغولند نيز از امكانات اوليه رفاهي و بهداشتي برخوردار نيستند. سازمان ميراث فرهنگي هم كه از نخستين روزهاي وقوع فاجعه، هياتي را در ارگ بم مستقر كرده است، هنوز نتوانسته است براي محققين حاضر در اين منطقه امكانات لازم را فراهم كند.
مشاهدات عيني، از كمبود امكانات و كاهش انگيزه فعاليت محققين و همكاران آنها در ويرانه هاي تاريخي بم حكايت مي كند. در چنين شرايطي مسوولان سازمان ميراث فرهنگي از وضعيت اين افراد اظهار بي اطلاعي كرده يا شرايط را در حد توصيف هاي فوق نمي دانند.
به گفته مسعود مهاجري، بخشي از اين بي نظمي، ريشه در مديريت كلان جامعه دارد كه به طور طبيعي به فعاليت هايي نظير بازسازي بم نيز سرايت مي كند.

اجبار براي عبور از پل
004692.jpg
عباس حسين زاده 
تحولات و تغييرات موثري در مديريت شهري تهران در حال وقوع است كه يكي از بارزترين آنها كه در اواخر سال رخ داد، تجهيز پل هاي عابر پياده روگذر به پله هاي برقي است. معاونت حمل و نقل ترافيك شهرداري تهران در حال حاضر مشغول به نصب پله برقي بر روي پل روگذر ميدان هفت تير است كه مراحل پاياني خود را طي مي كند.
طبق محاسباتي كه سازمان ترافيك تهران بر روي پل هاي عابر روگذر انجام داده است، نشان مي دهد كه ۳ درصد (و يا كمي بيشتر) از عابراني كه از عرض سواره روها عبور مي كنند، وارد روگذر شده و از آن استفاده مي كنند. اين عدم استقبال، سازمان ترافيك را مجبور به اقداماتي در سال هاي گذشته كرده است كه بودجه هنگفت و سنگيني را در برداشته است.
استفاده از نرده هاي فلزي، كنار مسيرهاي عابرپياده و در حاشيه پل هاي عابر پياده و همچنين نصب نرده و گارد بين مسيرهاي تندرو از اقدامات اين سازمان است كه با نگرشي جبري عابر را مجبور به عبور از پل هاي روگذر مي كند.
همچنين بيشتر اين پل ها در سال هاي اخير مجهز به سرپوش و نورپردازي شده اند تا امنيت و آسايشي را براي عابر حاصل كنند. اما با وجود اين اقدامات، باز شاهد عبور عابران از عرض سواره روها هستيم كه صدمات جاني و مالي را به همراه دارد.
تغيير نگرش سازمان ترافيك تهران در پروژه اخير، مي تواند راه حل مناسبي در تقاطع هاي پرتردد و پرترافيك باشد كه همواره در ساعات پيك شاهد اختلال هاي ناشي از عبور عابر از عرض خيابان بوده است.
از آنجا كه عابر پياده براي عبور از يك مسير به راحتي و آساني بيشتر از ايمني توجه مي كند، مي بايست با اتخاذ سياست هايي در طراحي شهري اين مشكل را بهبود بخشيد. با اين ديدگاه و با توجه به اينكه عابر پياده ترجيح مي دهد كه در مسير خود با هيچ مانعي روبه رو نشود، احداث گذرگاه هاي همسطح با استفاده از خط كشي در عرض سواره روها در اولويت قرار مي گيرد.
اما از آنجا كه گذرگاه همسطح عابر پياده، در عرض محورهاي پرتردد و تندرو مشكل ساز و خطرناك است، احداث گذرگاه هاي روگذر و يا زيرگذر مورد گزينش قرار گرفته است.
به علت اينكه شهرداري تهران همواره در احداث زيرگذرهاي عابر پياده با مشكلات فراواني چون تاسيسات زيرزميني مواجه بوده، در بيشتر نقاط شهر اقدام به احداث پل هاي روگذر كرده است.
عمده ترين مشكل پل هاي عابر روگذر كه موجب كاهش استقبال از آنها شد را مي توان اين گونه عنوان كرد كه عابر پياده به هنگام آغاز عبور خود از عرض سواره رو، حركت مستقيم و استفاده از زيرگذر را به روگذر ترجيح مي دهد. زيرا آغاز حركت، با پايين آمدن از يك نقطه، بر بالا رفتن ترجيح دارد. از طرفي پل عابر پياده، عابر را به طي مسيري طولاني تر و آن هم در ارتفاع وا مي دارد. همچنين بانوان به علت پوشش اسلامي همواره در استفاده از پل هاي روگذر با مشكل مواجه اند، با اين وجود پل هاي روگذر را نسبت به مسيرهاي زيرگذر كه داراي ديد بيشتر و امنيت هستند بر مي گزيند.
اميد است كه بازنگري سازمان ترافيك در نگرش هاي خود و مطالعات دقيق بر روي مسايل اين چنين، راه هاي مناسبي چون پروژه حاضر را در پيش پاي مديران شهري - ترافيكي قرار دهد.

زيبـاشـهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |