شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۴۰
تمهيدات اكران ۸۳ و اعاده حيثيت از سينما
خروج از شرايط گلخانه اي
004239.jpg
پيمان شوقي
نگاهي به وضعيت عمومي فيلم هاي ايراني كه در بيست و دومين جشنواره بين الملي فيلم فجر به نمايش درآمدند، نشان مي دهد كه ظاهراً توليدكنندگان و فيلم سازان ايراني بعد از مدتها نگراني و ابراز نارضايتي از شرايط و اوضاع جاري، سرانجام دست از حرافي برداشته و راه هاي اصولي براي خروج از بحران عدم استقبال مخاطب را مي جويند. لذا اگر كليت فيلم ها و تركيبي كه در تعقيب پي گيرانه به آن برمي خوريم تا حدودي متشتت به نظر مي رسد، اين را نبايد به عنوان زنگ خطر و نشانه بحران دانست بلكه بر عكس مي شود به فال نيك گرفت و خوشحال شد از اين كه بالاخره بدنه سينماي ايران به اين مهم رسيده است كه نه فقط نبايد به توقع حمايت هاي بي دريغ و بي قيد و شرط دولت اتكا كند بلكه مخصوصاً لازم است به طرق مختلف براي خروج از شرايط گلخانه اي بيانديشد و خود را آماده رقابت با «ترميناتور ۳» و «بيل  را بكش» و ساير همتايانشان كند.
نكته جالب توجه، سياستهاي نسبتاً كلاني است كه طي يك سال اخير توسط معاونت سينمايي وزارت ارشاد طرح شده و مقدمات اجرايشان نيز ظاهراً فراهم آمده اند. اين سياستها پس از مدتها و طي شدن دوران خلائي به طول يك دهه سرانجام افق هاي دور را مد نظر دارند و از دفع الوقت و برنامه ريزي هاي كوتاه مدت مي پرهيزند. وجه عمده اين سياستها، تعريف تازه اي از جايگاه سينما- بخش فراموش شده همه برنامه ريزي هاي قبلي- در جامعه و ترويج فرهنگ آن است. اعاده حيثيت از سينماها به عنوان مراكز تفريحي/ فرهنگي و تماشاگران خاص آن از ديگر شاخص هاي اين سياستهاست. همچنين با شكستن تابوي حضور فيلم هاي جديد آمريكايي(كه مقدمات آن چند سال است فراهم مي شود) دو وظيفه مهم حمايت از سينما داران و تغذيه تماشاگران رهگذر از دوش فيلم هاي ايراني برداشته شده و امكان مانور براي جلب گروه هاي تازه اي از تماشاگران براي آن فراهم مي شود(ضمن اين كه حضور يك رقيب نيرومند، خواه ناخواه موجبات ارتقاي كمي و كيفي طرف خودي را نيز فراهم مي آورد.) در اين ميان تنها اين نكته قابل ذكر و توجه است كه با توجه به ماهيت و شكل حضور دولت و تصميم گيري هاي آن در گستره سينماي ايران همراهي اين مجموعه با تلاش هاي مختلف سينماگران از طريق رفع نگراني هاي موجود از مميزي هاي سليقه اي و خصوصاً حمايت مادي و معنوي براي بالا بردن قدرت ريسك توليدكنندگان محصولات سينمايي شديداً لازم است. اتفاقاً بستر نمايش محصولات يك سال سينماي ايران در سال ۱۳۸۳ مجال مناسبي براي دريافت ميزان مشاركت دستگاه هاي دولتي است. چرا كه توليدات امسال سينماي ما در كمال شگفتي بيانگر تلاش فيلمسازان براي تركاندن پوسته شرايط موجود و خطر كردن هاي مداوم براي امتحان راه هاي جديد ارتباط با مخاطب اند. راه هايي كه فرم و مضمون را درنورديده و عمدتاً نشان دهنده جسارت توليد كنندگان فيلم ايراني در رويكرد به موارديست كه بعضاً خطوط قرمز سينماي ما را تشكيل مي دهند: شكستن استانداردهاي متعارف توليد، نمايش صريح آسيب هاي اجتماعي، نزديك شدن به حريم موضوعات و تصاوير- تا به حال- ممنوع و بالاخره در كمال تعجب حتي دعوت بي واسطه به آنارشيسم و طغيان در محدوده هاي معين و تعريف شده فقط نمونه هايي براي ترسيم ابعاد جسارت سينماگران ايراني در چشم انداز آثار شركت كننده در جشنواره  بيست و دوم اند و به نظر مي رسد كه با توجه به طيف سني مخاطبان اصلي سينما در ايران- كه جوانان ۱۵ تا ۳۵ ساله باشند- نفس اين جسارت پشتوانه مناسبي براي غلبه بر بحران هاي فعلي و آشتي دادن تماشاگر با سينماي مملكت به شمار مي رود. البته فراموش نمي كنيم كه ۴۲ فيلم ايراني حاضر در جشنواره امسال فقط نيمي از تعداد متقاضيان حضور را تشكيل مي دهند ضمن آن كه بخش مهمي از جريان بدنه سينما، چند سالي است كه اساساً دغدغه شركت در اين رويداد را ندارند و اتفاقاً طي دو سال اخير فيلم هاي ركورد شكن سينمايي ما به اين دسته اخير تعلق داشته اند. بنابر اين صرف فيلم هاي جشنواره را مبناي قضاوت در مورد كيفيت سينماي امروز ايران قرار دادن مي تواند گمراه كننده باشد ولي اكثريت قريب به اتفاق اين فيلم ها مشخصاً دغدغه ارتباط با مخاطب دارند و مشخصاً از توليدات باري به هر جهت كه صرفاًبراي استفاده از رانت هاي موجود ساخته مي شوند فاصله گرفته اند.
در عين حال بايد پذيرفت كه هنوز استراتژي مشخصي پيش روي فيلم سازان ايراني نيست و آنان ناچار از به كار بستن قاعده آزمون و خطا براي جلب مخاطبيني هستند كه مواجهه بيست ساله شان با غريب ترين شكل تماشاي فيلم(در كانال هاي رسمي و مخفي) به غير قابل پيش بيني ترين تماشاگران دنيا بدل كرده است. تماشاگراني به ظاهر آسان گير و آسان پسند كه كافيست فيلمي تبديل به پديده شود تا در استقبال از آن آمارهاي فروش و ركوردهاي اقتصادي را جابه جا كنند. يكي از مهم ترين حسن هاي منعكس در كليت فيلم هاي ۸۳، توجه شان به طيف هاي گوناگون جامعه است كه اين خود به معناي تلاش براي كشاندن اقشار مختلف مردم به سالن هاي سينماست. صرف نظر از وجه انتقادي فيلم ها كه گفتيم باب طبع جوانان سينمارو است، غلظت وجه ملودرام در بيشتر اين آثار مي تواند به منزله كوششي براي جلب خانواده ها تلقي شود. همچنين براي گستره مخاطبيني كه مشتري بالقوه فيلم هاي ايراني هستند، تجديد خاطره با لحظه هاي خوش گذشته اين سينما (اداي دين هاي آشكار به فيلم سازان نسل قبل در چند فيلم توسط كارگردان هاي جديد و يا خودشان!) پيش بيني شده كه مي تواند به عنوان آشتي كنان ياوران قديمي(فيلم و تماشاچي) قلمداد شود. حتي به نظر مي رسد پس از سال ها، توجه به پتانسيل عظيمي مثل اقليت  قومي افغان نيز مد نظر قرار گرفته و فيلم هايي مشخصاً براي جلب اين گروه (اعم از عامي و فرهيخته) ساخته شده كه ضمناً چشم به خارج از مرزها دوخته اند(تصور بفرماييد كه چنانچه با تبليغاتي درست هر افغاني مقيم ايران تشويق شود كه فقط يك بار ملودرام ضعيف عروس افغان را تماشا كند، آن وقت با احتساب حتي يك سوم از حاصل ضرب عدد جمعيت دو ميليوني اين اقليت قومي در بهاي بليط سينماها، چه پشتوانه  مالي بزرگي نصيب سينماي ايران مي شود و اين توفيق مي تواند با نمايش فيلم در افغانستان، پاكستان و هرجاي ديگري كه فضاي فرهنگي و سياسي اش با ديدگاه هاي آن همسو باشد مكرر در مكرر شود.)
در هر حال چشم انداز عمومي سينماي ايران در جشنواره بيست و دوم فجر اميدوار كننده است. سينماي ايران پس از مدتها كجدار و مريز با اوضاع و احوال جاري و اعتياد به هواي مسموم شرايط گلخانه اي، ناگهان در تدارك پوسته تركاندن و پنجه در پنجه هاي بحران هاي خرمن فراگير انداختن است. سال ۸۳ سال تعيين كننده اي است چرا كه حتي جلوه هاي توفيق در راه تازه اي كه سينماي ايران در پيش گرفته مي تواند آينده اي متفاوت را رقم بزند. والا ابعاد بحران در اندازه هايي نمودار خواهد شد كه ديگر از نسخه هاي دولتي هم كاري ساخته نباشد.

در آلمان برگزار مي شود
جشنواره فيلم و موسيقي ايران
004236.jpg
در بزرگترين و بي نظيرترين برنامه ويژه فرهنگ و هنر ايراني كه با آغاز عيد نوروز در آلمان برگزار مي شود فيلم هاي مطرح سينماي ايران با حضور كارگردانان آن به نمايش درمي آيند و چند گروه مطرح موسيقي از ايران به اجراي برنامه خواهند پرداخت.
در اين برنامه كه زمان آن بيش از دو ماه طول خواهد كشيد، فيلمسازاني چون بهمن فرمان آرا، رخشان بني اعتماد، نيكي كريمي، حنا و ميثم مخملباف، پرويز شهبازي و عليرضا اميني به مناسبت نمايش فيلمهاي خود در اين برنامه به آلمان سفر خواهند كرد.
خانه فرهنگهاي جهان در شهر برلين كه يكي از مهم ترين مراكز فرهنگي در كشور آلمان محسوب مي شود، اين برنامه بزرگ را تدارك ديده است. اين برنامه با عنوان «فاصله  نزديك دور» با نمايش فيلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» و مراسم سنتي نوروز آغاز خواهد شد. پس از آن فيلم «نفس عميق» و «بوي كافور، عطر ياس» با حضور پرويز شهبازي و بهمن فرمان آرا به نمايش درمي آيد. فيلم هاي «لذت ديوانگي»، «چگونه سميرا تخته سياه را ساخت؟» ساخته ميثم مخملباف، «تخته سياه» ساخته سميرا مخملباف با حضور حنا و ميثم مخملباف به روي پرده مي رود.
پس از اين برنامه فيلم هاي «خانه سياه است» فروغ فرخزاد و «داشتن و نداشتن» با حضور نيكي كريمي و «نامه هاي باد» با حضور عليرضا اميني به نمايش درمي آيد. فيلم هاي بعدي اين برنامه عبارتند از: «كلوز آپ» عباس كيارستمي، «يك اتفاق ساده» سهراب شهيد ثالث، «دلبران» ابوالفضل جليلي، «طبيعت بي جان» سهراب شهيد ثالث و «مشق شب» عباس كيارستمي.در روز ۲۹ فروردين گروه موسيقي آكسيون به اجراي برنامه مي پردازند. پس از آن اين برنامه با نمايش فيلم هاي «فرش باد»، «زير درختان زيتون»، «اون شب كه بارون اومد» و «عنكبوت آمد» ادامه مي يابد. در روز ۴ ارديبهشت كنسرت گروه كامكارها و در روز ۵ ارديبهشت كنسرت گروه مولانا به اجراي برنامه مي پردازند. در روز ۹ ارديبهشت فيلم تهران ۱۳۸۰، ساخته سولماز شهبازي و تيرداد ذوالقدر و فيلم «دوران خوب، دوران بد» ساخته سولماز شهبازي هر دو با عنوان محصول كشور آلمان و با حضور خود شهبازي به نمايش درمي آيد.
در روز ۱۰ ارديبهشت فيلم مستند «روزگار ما» با حضور رخشان بني اعتماد و «مديوم عشق» با حضور كارگردان  آن «الي صفري» به نمايش درمي آيد. در روز ۱۱ ارديبهشت جعفر پناهي «طلاي سرخ» خود را در معرض ديد عموم قرار خواهد داد و گروه موسيقي شنبه زاده در روز ۱۲ ارديبهشت به اجراي برنامه مي پردازند. همچنين يك برنامه سخنراني درباره مسائل زنان ايران در ۱۳ ارديبهشت برگزار مي شود. پس از اين برنامه فيلم هاي «تنها در تهران» ساخته پيروز كلانتري و «روزي كه زن شدم» ساخته مرضيه مشكيني به نمايش درمي آيد. در پايان اين برنامه فيلم هاي «بماني» در ۱۶ ارديبهشت ماه، فيلم هاي «جمعه» و «راه بهشت» در ۲۱ ارديبهشت ماه و فيلم هاي «طعم گيلاس» و «طرح» (ساخته بهمن كيارستمي) در ۱۹ ارديبهشت ماه به نمايش در مي آيد.

زشت و زيبا
فيلم مصايب مسيح از نگاه ديگران
004233.jpg
ترجمه: مهتاب صفرزاده خسروشاهي
«نيويورك تايمز»؛ در فوريه ۲۰۰۴؛ خبري با اين عنوان به چاپ رساند:« مل گيبسون؛ فيلمي جديد به نام مصايب مسيح (رنج مسيح)»؛ ساخته است. اين فيلم خشم بزرگان هاليوود را برانگيخته، تا جايي كه شايد به اعتبار هنري و زندگي او لطمه وارد شود!»
بروز چنين واكنش صريحي؛ اعلان جنگ بود. جنگي كه يك سوي آن «مل گيبسون» با «مصايب مسيح» قرار داشت و سر ديگر آن «هاليوود» يا «قلب تپنده عالم هنر!»
«هاليوود؛ دنيايي است بسته با قوانيني خاص. بافتي بسته كه در آن روابط دوستانه و اجتماعي؛ هميشه دستخوش بحران بوده و از اين رو روابط تعيين كننده همه چيز هستند. بيشتر چهره هاي «هاليوود»؛ يهودي اند. بنابراين خشم ناشي از ساخت فيلم جديد «گيبسون»؛ طبيعي و دور از انتظار نيست.
جنجال ناشي از فيلم؛ گيبسون را چنان متهم ساخت كه حتي رابطه او و پدرش را نيز دستخوش بحران كرد؛ و درست به همين دلايل تا؛ اندكي مانده به اعلان نتايج «اسكار»؛ همه؛ چه يهود و چه غير يهود؛ صحبت از گيبسون را فراموش نمي كردند، اما؛ در اين ميان؛ عقايد مخالف و موافق فراواني از گوشه و كنار به گوش مي رسد. عده اي مخالفت يا موافقت خود را بي هيچ پرده پوشي و عده اي نيز در لفافه بيان مي كنند.
«جفري كاتزنبرگ» و «ديويد جيفن» بزرگترين سازندگان «آثار خيالي»؛ با عصبانيت از فيلم «مصايب مسيح» سخن مي گويند. آنها صراحتاً آن را محكوم مي كنند.
رؤساي دو استوديوي بزرگ ديگر نيز اعلام كردند كه از همكاري با «گيبسون» اجتناب كرده و علت اين امر را فيلم جديد او مي دانند. اما اكثر اين اظهارنظرها؛ به طور غيرمستقيم شنيده مي شود. يكي از اين افراد ادامه مي دهد: «اين كه چه كسي سخن مي گويد؛ يا اينكه چه مي گويد، اهميتي ندارد؛ اما آنچه كه انجام خواهيم داد مهم است. صحت گفته هاي ما،  آن زمان به اثبات خواهد رسيد. من به او (گيبسون) دستمزد نخواهم داد و به افرادي كه با او همكاري كرده  اند؛ كمك  مالي نخواهم كرد. هر چه كه بتوانم؛ براي «طرد» او انجام خواهم داد!» اين شخص ادامه مي دهد: «واكنش من؛ از ديده هايم نشأت مي گيرد؛ نه از شنيده هايم. آنچه را كه او بر پرده به تصوير كشيده است؛ حقيقت ندارد و شايد يكي از دلايل اختلاف پدرش با او نيز؛ همين امر است.» اظهارات اين شخص درباره اختلاف پدر و پسر (مل گيبسون با پدرش)؛ از مصاحبه «پدر گيبسون» (هوتون گيبسون) با شبكه  ABC ناشي شده است.
پدر گيبسون؛ نارضايتي خود از فيلم فرزندش را اين طور بيان مي كند: «همه يا شايد هم بخشي از آنچه را كه «مل» از مسيح و مصايب او نشان مي دهد؛ دروغي بيش نيست؛ خيالي بيش نيست؛ بگذاريد او تنها بماند.»
رييس يكي ديگر از استوديوهاي فيلم سازي كه اتفاقاً خانواده او قبل از كشتار مسيحيان در سالهاي دور؛ جان سالم به در برده اند؛ مخالفت خود را با كمي ملاحظه اين طور بيان مي كند:«فكر مي كنم بدون گيبسون هم بتوان ادامه داد!» و يكي ديگر همقطاران او مي گويد: «با اكران فيلم ضرري به من وارد نخواهد شد!»
اما بشنويد از جان ليشر؛ او مي گويد: «مردم؛ اينجا، مي توانند عقايدشان را تغيير دهند؛ و اين تغيير با كمي توجه به نتايج واقعي حاصل مي شود.» او مي گويد: «گيبسون؛ پولش را فداي زبانش كرده است؛ او خودش را ضايع كرده است.» از سخنان ليشر به راحتي مي توان به وضعيت «هاليوود» پي برد. هاليوود؛ محل «تجارت پيشگان» است و گيبسون نمونه اي از همان ها است؛ اما از معدود ستارگاني است كه به وجهه اجتماعي خود توجه ندارد. او كارگرداني است بزرگ و شايد با گذشت زمان؛ عكس العمل هاي بزرگان «هاليوود» درباره مصايب مسيح رنگ ببازد.
«گيبسون» نه تنها كارگرداني فيلم «مصايب مسيح» را به عهده داشته؛ بلكه در نوشتن فيلمنامه نيز دخيل بوده است. او يكي از سرمايه داران اصلي فيلم بوده و با مبلغي معادل «۳۰ ميليون دلار» وارد بازي شده است.
اما «گيبسون» را پيش از اين نيز ديده ايم. حضوري موفق به عنوان بازيگر و كارگردان فيلم «Mad max» در سال ۱۹۷۹؛ «Lethal weapon»؛ در سال ۱۹۸۷ و برنده جايزه اسكار به خاطر فيلم «Brave heart» در سال ۱۹۹۵. او يكي از نورچشمي هاي «هاليوود» است؛ اما عده اي نيز او را حيله گر؛ مغرور؛ متكي به نفس؛ كمي خشن؛ بدرفتار و فرصت طلب مي دانند. جالب اينكه اين «نورچشمي»؛ سينماي بي رحم و غيرمذهبي را رها كرده و به سراغ مضامين مذهبي رفته است؛ مهم  تر اينكه موضوعي حساس- ديدگاهي حرفه اي و خاص بر روي موضوع كاتوليسم رم- را انتخاب كرده. شايد اين نيز يكي ديگر از خصوصيات پنهان شخصيت اوباشد...!
اما انتقادها به همين جا ختم نمي شود.
حيم سابان؛ ميليونري ديگر و يكي از شركاي كانال تلويزيوني «فوكس» نيز پيغامي به دوستش فرستاده و نظر «مايك آلبوم»؛ روزنامه نگار معروف را درباره «نظر پدر گيبسون درباره فيلم فرزندش را» مخابره مي كند. از اين نمونه ارسال خبر؛ روي شبكه اينترنت فراوان است.
اما در اين ميان بعضي نيز عقيده  دارند؛ «ستاره هاي هاليوودي» و «فيلم هاليوودي»؛ هجوياتي بيش نبوده و تنها با آثار و كارهايشان ذهن مردم را آزار مي دهند.
داستين هافمن؛ كه خود يهودي است؛ درباره واكنش عجيب پدر «گيبسون» در مصاحبه با شبكه ABC اظهار تعجب كرده و او نيز درباره اين مسأله با دوستانش صحبت مي كند.
مارك مدووي مي گويد: «احساس مذهبي و تعصب او؛ مرا آزار مي دهد.» جالب اينكه مدووي از فرزندان بازماندگان كشتار مسيحيان در سالهاي دور است!
اما؛ اين سؤال براي همه اين منتقدان مطرح بوده كه «چه چيز گيبسون را واداشته تا فيلمي با اين مضمون بسازد؟»
مدووي مي گويد: «كار او احساس مرا تحريك مي كند؛ كمي مرا آزار مي دهد؛ ولي نمي دانم چرا همه ما درباره مسايل مذهبي «احساس خاصي» داريم. شايد همگي ما؛ درباره اعتقاد به مذهب؛ پاسخي قانع كننده داريم. به عبارتي همه اعتقاد داريم كه پروردگار ما حق است. پس به همين دليل؛ احساس ويژه اي به مذهب داريم و نمي دانم چرا همه به جدال با گيبسون پرداخته اند؟ او نيز موضوعي مذهبي را بيان مي كند.» اما جدا از احساس تنش يهودي ها؛ مخصوصاً يهودي هاي هاليوودي، غيريهودي  ها نيز احساس خوبي نسبت به فيلم ندارند.يكي از كارشناسان روابط اجتماعي كه اصرار داشت نامش فاش نشود مي گويد: «فيلم گيبسون؛ اثرات نامطلوبي بر روي اجتماع دارد.»
«ديويد اروسل»؛ كارگرداني كه خود را شخصي مذهبي مي داند مي گويد: «سوژه هاي مختلف و البته جالبي را مي  توان از زندگي و مرگ مسيح انتخاب كرد. موضوع هايي كه ما و جامعه ما را به سوي بهترشدن سوق مي دهد.» او مي افزايد: «اگر اين فيلم تنها هدفش تحريك اذهان عمومي بر ضد عقايد يهوديان بوده؛ راهي به خطا رفته و فرصت گرانبهايي را از خود سلب كرده است.»
مليسا ريچارد؛ روزنامه نگاري كه با يكي از بزرگترين تهيه كنندگان فيلم هاي مذهبي همكاري دارد مي گويد: «بازگشت به عقيده ضدسامي »؛ كه در اين فيلم مطرح شده؛ چيزي جز تكرار نيست و اين مسأله؛ كهنه ها را نو كرده و تعادل اجتماعي را بر هم مي زند. تعدادي نيز اعتراضشان را اين گونه بيان كردند:«اگر كنجكاوي ما را تحريك به تماشاي فيلم گيبسون مي كند؛ اما براي تماشاي آن بليت نخواهيم خريد!»اما هنوز هم در ميان همه اين مخالفان؛ عده  اي گيبسون را دوست دارند و از فيلم خاص او دفاع مي كنند و جالب اينكه اين افراد يهودي اند.
«دئان دولين»؛ تهيه كننده؛، كه خود يهودي است مي گويد: «اين فيلم پديده اي است درباره عشق و گذشت و من به هيچ وجه آن را «ضديهود» نديدم.» او درباره علت عصبانيت هاليوودي ها مي گويد: «فكر مي كنم؛ اين فكر؛ منظورم فكري كه در انتخاب موضوع فيلم نهفته است ؛ حركتي نو در عالم فيلم سازي است و با گذشت زمان؛ همه مردم تسليم زيبايي هاي اين فيلم خواهند شد.» او ادامه مي دهد: «زمان مي گذرد؛ اما اين فيلم به عنوان فيلمي زيبا؛ در يادها خواهد ماند و «مل» دوباره به ساخت چنين مضاميني دست خواهد زد؛ و ا ين آرزوي من است.»
«آلن نيروب»؛ دستيار گيبسون كه خود از بازماندگان قربانيان سالهاي دور است مي گويد:«عقيده دارم هاليوود بايد از هنر بي نظير اين هنرمند قدرداني كند و استعداد او را به عنوان يك فيلم ساز طراز اول تقدير كرده و پرورش دهد. من در فيلم نكته منفي نديدم.»

منبع: New york Times

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |