پنجشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۶
نگاهي نو به پديده زلزله و قانونمندي محيط زيست
با نبض زمين همراه باشيم
005427.jpg
يك زمين لرزه ۶ ريشتري به اندازه يك بمب اتمي متوسط انرژي آزاد مي كند
عباس محمدي
زمين لرزه يك پديده طبيعي است وبه همين دليل پديده اي است مرتبط با مسائل زيست محيطي. ما آن دسته از پديده هاي طبيعي را دهشتناك مي يابيم كه از آنها شناخت كافي نداشته باشيم، كه البته هر اندازه نيرومند تر باشند، ترس بيشتري را هم موجب مي شوند. يك زمين لرزه  ۶ ريشتري به اندازه  يك بمب اتمي متوسط و زمين لرزه  ۷ ريشتري سي  برابر آن انرژي آزاد مي كند. با اين وصف طبيعي است انسان كه به طور غريزي از پديده ها و موجودات طبيعي بسيار ضعيف تر ياحتي بي خطر مانند آذرخش، خورشيد گرفتگي، يا جانوران وحشي مي ترسد، وحشت وصف ناپذيري از زمين لرزه داشته باشد.
اما، انسان قدرت شناخت دارد، او همان گونه كه براي مثال، دريا راشناخته - يا شيوه  كنارآمدن با آن را ياد گرفته - و كشتي هايي ساخته است كه در سخت ترين امواج غرق نمي شوند، به شناخت كافي از زمين هم دست يافته و امروزه مي تواند بناهايي بسازد كه در برابر موج هاي زمين ايستادگي كند و آسيبي نبيند. به گفته يك پژوهشگر، زمين لرزه هم مانند ديگر پديده هاي طبيعي، زيبا و مفيد است و اگر چنين پديده اي نبود، بسياري از جلوه هاي چشمگير زمين مانند كوه ها و دره ها، و جزئياتي كه در دل اينها قرار دارند(غارها، آبشارها، و چين و شكن  خيال انگيز لايه هاي زمين) وجود نداشت. لرزه هاي زمين، نبض و حركت موجود زنده اي است به نام كره  زمين.
هنگامي كه انسان، پارا فراتر از حد خود (و ظرفيت زمين) گذاشت، و آزمندي را به آن پايه رساند كه به هر كجا دست انداخت و حتي بي توجه به جان خود، حتي عرصه هاي طبيعي، نامناسب براي زيست خود را متصرف شد، بايد خود را پذيراي فاجعه ها مي كرد، همچون قهرمان يكي از داستان هاي روسي كه تا آخرين رمق و تا فروكش كردن اشعه  جان بخش خورشيد، براي به چنگ آوردن تكه اي ديگر از زمين پيش رفت و جان به سر طمع كاري نهاد.
تجاوز كاري انسان كه سبب ساز از ميان رفتن بسياري از گونه هاي جانوري و گياهي شده، هستي خود او را نيز به خطر انداخته است. ساختمان سازي بر شيب كوه ها يا در حريم گسل هاي زمين و ديگر نقاط نامناسب، نمونه هايي از بي احترامي آدمي به قانون زمين است و نتيجه  اين بي اعتنايي و بي احترامي، دريافت پاسخ دندان شكن از طرف مقابل است. همان گونه كه بسياري از كارشناسان و پژوهش گران زلزله گفته اند، اين پديده  طبيعي فاجعه نيست، بلكه بي توجهي ما به سازو كارهاي طبيعت است كه فاجعه به بار مي آورد.
كوه هاي ايران براثر فشار شبه جزيره  عربستان در جنوب غربي و فشار شبه قاره  هند در جنوب شرقي و جوان بودن رشته  آلپ - هيماليا، در حال تغيير ارتفاع هستند. روند تحرك زمين و كوه زايي در اين منطقه در ۶۰- ۵۰ ميليون سال گذشته وجود داشته و تا ميليون ها سال ديگر ادامه خواهد داشت. انسان اين روند را شناخته و بركليات آن آگاهي دارد، پس نمي توان بر «ناگهاني» بودن يا قابل پيش بيني نبودن مطلق  اثرهاي اين تحرك (از جمله لرزش زمين) تأكيد كرد و نسبت به عوارض ناشي از قصور، از خود رفع مسئوليت نمود.
زمين لرزه و اثر تخريب ها بر محيط زيست
زمين لرزه خود به طور معمول، اثر منفي مستقيم برمحيط زيست ندارد، چرا كه خود جزئي از آن است، اما تخريب هايي كه بر مكان هاي انساني وارد مي آيد علاوه بر خسارت هاي جاني جبران ناپذير، عوارضي بس گسترده براي محيط در پي دارد. هر سازه با مصرف مقدار زيادي آب، انرژي، مواد اوليه و با تصرف محدوده اي از منابع طبيعي برپا مي شود. خراب شدن سازه ها بر اثر زمين لرزه، به معناي هدر رفتن اين اقلام و وارد شدن فشار بيشتر برمنابع طبيعي براي بازسازي است.
باخراب شدن گسترده  خانه ها و محل هاي كار، غالباً يك موج مهاجرت ناگهاني و ناموزون از منطقه  ويران شده پديدمي آيد كه باعث تشديد فشار اقتصادي به مناطق اطراف مي شود. حاشيه نشيني و بيكاري و فقر از پيامدهاي اين امر است و هر يك از اينها باعث تخريب بيشتر محيط زيست مي شود،  حاشيه نشينان، عرصه هاي طبيعي اطراف شهرها را تصرف مي كنند، و فقر توجه به محيط زيست را به يك اولويت دست چندم بدل مي كند. آن مقام هاي دولتي كه حتي در شرايط عادي توان پاسخ گويي درست به خواسته هاي مردم را ندارند، در شرايط مصيبت زدگي عمومي و وضعيت آماده  انفجار مردم، براي گريز از برخورد با آنان، يكي از نخستين چيزهايي را كه مي توانند فدا كنند، منابع طبيعي است. پس از زمين لرزه  رودبار(۱۳۶۹) گستره  قابل توجهي از مراتع و جنگل هاي منطقه به تصرف زلزله زدگان(يا افراد فرصت طلب) درآمد كه واقعاً (ياحسب ادعا) براي بقاي اقتصادي خود نياز به زمين و يا چوب و ... داشتند. مي توان از منطقه  اربناب (در جنوب كوه درفك) ياد كرد كه جنگل پروسعت وكهنسال آن به كلي تراشيده شده تا چوب مورد نياز براي ساختمان سازي تأمين شود و هنوز مي توان كنده هاي آن درختان قطور را در منطقه ديد.
پس از زمين لرزه  بم (۵/۱۰/۸۲) به علت سرماي هوا و كمبود سوخت، مي ديديم كه بازماندگان و كساني كه براي كمك  رساني و ... به منطقه رفته بودند. براي گرم كردن خود و حتي پخت و پز به كندن و سوزاندن بوته ها و حتي درختان پرداختند كه در شرايط عادي هم درآن منطقه كويري، كمياب اند و فشار نامتناسبي بر منابع آن وارد مي شود.
امروزه كه سال ها از زمين لرزه  رودبار و زنجان مي گذرد، به ويژه با گذر از مناطق كوهستاني (كه ساخت و ساز در آنها دشوار است) مانند ديلمان و تنكابن و .... هنوز مي توان روستاهايي را ديد كه ويران رها شده اند، و بازماندگان آنها در جايي كمي دورتر - با تصرف عرصه هاي طبيعي - به خانه سازي پرداخته اند. در كنار ديگر عوامل منجر به نابودي جنگل هاي منطقه، قطعاً يك علت تهي، پاره پاره و زايل شدن اين جنگل ها را مي توان فشار سنگين و ناگهاني وارده به منابع طبيعي منطقه پس از آن واقعه  دردناك دانست.
خراب شدن زيرساخت هاي كشاورزي براثر مرگ كارگران و مديران كشاورزي، متلاشي شدن خانواده ها (كه به صورت دسته جمعي روي زمين كار مي كردند)، ريزش قنات ها (كه در مورد بم بسيار گسترده بود) و مرگ دام ها، هم از حيث گسترش فقر و هم از اين نظر كه ممكن است بازماندگان، براي بقا به مشاغل ديگر يا به شيوه هاي ناپايدار كشاورزي (در مقايسه باشيوه هاي جا افتاده در محل) رو آورند، مي تواند مضر به حال محيط زيست باشد. مثلاً در بم ممكن است حفر چاه هاي عميق جايگزين استفاده از كاريز (قنات) شود. از اين رو، رسيدگي فوري به مشكلات كشاورزي اهميت بسيار دارد.
يك تأثير مخرب ديگر زمين لرزه به محيط زيست، ورود نامتعارف و سنگين مواد دور ريختني به منطقه آسيب ديده است. پس از زلزله ها، در اطراف هر اردوگاه مي توان كوهي از قوطي هاي خالي كنسرو، بطري هاي يك بار مصرف، ورقه هاي نايلون، پوشاك مصرف نشده و بقاياي ديگر مواد اهدايي را ديد كه تا مدت هاي مديد در منطقه باقي مي مانند، و حداكثر تمهيدي كه براي دفع آنها به كار مي رود، جمع آوري و بردن آنها به زباله  دان پيشين و محدود منطقه است.
سم پاشي گسترده  منطقه زلزله زده (براي گندزدايي)، كلرزني بيش از حدبه منابع آب، و اقدام هاي مانند آن ازديگر لطمه هاي وارد به محيط زيست است. در شرايطي مانند وضع تهران به سادگي مي توان در ذهن مجسم كرد كه پس از وقوع زمين لرزه، ميليون ها ليتر مواد نفتي و محصولات شيميايي و مواد خطرناك به آب، زمين و هواي منطقه وارد شود كه اثر اينها در درازمدت شايد مرگبارتر از اثر مستقيم زلزله باشد.
درمورد شهرها، بسيار مهم است كه در بافت شهر پيش بيني فضاهاي باز و سبز به ميزان كافي بشود تا علاوه بر ايجاد چشم انداز آرامش بخش و محيط تفريحي، پس از وقوع زمين لرزه امكان استقرار مردم بي خانمان وجود داشته باشد. در عين حال بايد فكر اين را كرد كه اگر با پيشرفت علم و يا فراهم آمدن شرايطي، پيش بيني زلزله ممكن شد، جايي براي پناه بردن مردم وجود داشته باشد.
نشانه هاي محيطي، و پيش بيني زمين لرزه
تا كنون علم نتوانسته زمان دقيق وقوع زمين لرزه را پيش بيني كند، اما مكان هاي مستعد زلزله به ميزان زياد شناسايي شده اند، وبا توجه به اين كه هدف از پيش بيني اين پديده، جلوگيري از خسارت هاي سنگين جاني و مالي است، و اين هدف با شناسايي مكان ها هم قابل حصول است، در اين صورت نمي توانيم زمين لرزه را پديده اي به كلي شوم و بلايي ناگهاني بدانيم.
دقت در وضع طبيعي زمين مي تواند كمك كاملاً مؤثري در پيش بيني وقوع زمين لرزه باشد. اگر در مورد پديده هاي جوي، يك پيش بيني درست براي پنج روز آينده، كاملاً راضي كننده است، در مورد زمين لرزه مي توان با توجه به وضع گسل ها، نقشه  «كمربند زلزله» و تحليل زمين لرزه هاي ادواري، از سال هاقبل پيش بيني كرد كه در فلان منطقه زمين تكان خواهد خورد. در چنين فرصت طولاني، نه تنها مي توان جان انسان ها را نجات داد، بلكه مي توان با به سازي ساختمان ها از وارد شدن خسارت به آنها كه بار مالي و زيست محيطي سنگيني در پي دارد، نيز جلوگيري كرد. دكتر بهرام عكاشه استاد ژئوفيزيك دانشگاه تهران، و پژوهشگر زلزله، در مورد بم گفت كه از سال ها قبل، گسل عظيم و ناپايدار بم شناسايي شده و پيش بيني زمين لرزه  مهيب در آنجا شده بود. او در پاسخ به مجري برنامه تلويزيوني(شبكه  ۴، شب ۸/۱۰/۸۲) كه مي گفت در بم حدود دو هزار سال زلزله رخ نداده بود، گفت كه در عمر ۵۰-۴۰ ميليون ساله اين گسل - و اصولاً با مقياس هاي زمين شناسي - دو هزار سال زمان ناچيزي است. (نقل به مضمون) در روز ۱۶/۱۰/۸۲ نيز مختار وزيري نماينده كهنوج در مجلس گفت كه از سال ۱۳۵۵ پيش بيني شده بود كه در بم ممكن است زمين لرزه اي تا قدرت ۴/۸ ريشتر رخ دهد. حال بايد از مسئولان و مديران كشور كه بسياري از ساختمان هاي تازه شان در بم با خاك يكسان شده پرسيد كه از اين پيش بيني درازمدت چه سودي برده اند، و در كجاي برنامه ريزي هاشان آن را منظور داشته اند؟در زمينه  پيش بيني نزديك بودن واقعه  زمين لرزه، مي توان گفت كه طبيعت در اينجا هم مي تواندراهنماي خوبي براي ما باشد. توجه دقيق و همگاني به حركت ها و واكنش هاي جانوران، دقت در بالا آمدن سطح آب و چاه ها و درياچه ها توجه به صداهاي زيرزميني و حتي پاره اي پديده هاي جوي مانند نورهاي غيرعادي، و واكنش سريع به پيش لرزه ها و... مي تواند كمك مؤثري در پيش بيني زمين لرزه باشد. در سال ۱۹۷۴ در چين، با حساس كردن مردم نسبت به اين علايم و ايجاد مركزي براي جمع آوري و تحليل اين گونه گزارش ها، به پيش بيني زمين لرزه اي كمك كردند كه مي توانست ده ها هزار نفر را بكشد، اما تخليه سريع شهر از اين امر جلوگيري كرد.
از لابلاي اخبار و شنيده هاي مربوط به زمين لرزه بم، مي توان پي برد كه از قضا اين بار،؛ زلزله خبر داده بود و با جدي گرفتن هشدارها مي شد ابعاد فاجعه را كوچك تر كرد.
چند ساعت پيش از زمين لرزه مهيب ۵ و۳۰ دقيقه بامداد پنجم دي دست كم دو بار زمين در بم لرزيده بود (در ساعت هاي ۱۸ و ۲۲ شب قبل) و اين پيش لرزه ها در مراكز ژئوفيزيك روسيه ثبت شده بود (روزنامه شرق ۱۴/۱۰/۸۲ ص ۱۷). كساني كه اين پيش لرزه ها را هشداري جدي گرفتند، از بلا جان به در بردند؛ دختر بچه اي ۱۳-۱۲ ساله كه فقط مجروح شده بود، در يك برنامه تلويزيوني (سه شنبه ۹/۱۰/۸۲) گفت كه با وجود هواي بسيار سرد، در شب پيش از حادثه، مادرش به آنان گفته بود كه بهتر است در حياط بخوابيم و همين كار آنان را نجات داده بود.
يك مرد ميان سال كه زنده از زير آوار بيرون آمده، گفته كه در آن سحرگاه بيدار بوده و با شروع زمين لرزه به سمت در دويده است (همشهري ۱۳/۱۰/۸۲ ص ۱۸).
دختران دانشجوي ساكن خوابگاه دانشگاه آزاد بم پس از احساس پيش لرزه ها از نگهبان مجموعه مي خواهند كه قفل درها را باز كند (و او اين كار را نمي كند) كه در نتيجه ۲۷ دانشجو در آنجا كشته مي شوند و فقط ۳ نفر به دليل قرار گرفتن در فضاي ميان دو يخچال زنده مي مانند (روزنامه ياس نو ۱۱/۱۰/۸۲ ص ۶).
يكي از كوه نوردان بم، شب را در كيسه خواب و در حياط خانه اش سپري كرده بود و به اين ترتيب زنده ماند.
به جز پيش لرزه ها، طبيعت علايم ديگري هم فرستاده بود: پيرزني كه از خطر مرگ گريخته بود، مي گفت كه از چند روز پيش تر احساس عجيبي داشته... بادهاي زردي وزيد و به فرزندان و نوه هايش گفته بود كه بلايي در پيش است. براي همين سعي كردند كه شب ها در جاي امن بخوابند (روزنامه ياس نو ۱۶/۱۰/۸۲ ص ۷).
دختر بچه ۸ ساله اي گفته است: در بعد از ظهر پنج شنبه (روز پيش از حادثه) يك دسته پرنده با صداي بلند به اين طرف و آن طرف پرواز مي كردند، به طوري كه صداي آنها او را كلافه كرده بود. مادر دختر گفته بود كه خدا رحم كند... حادثه بدي در راه است... (روزنامه همشهري ۱۱/۱۰/۸۲ ص ۲۲).
سه پژوهشگر ايراني، پس از يك تحقيق جامع روي ۱۰ زلزله ادواري به اطلاعات بسيار جالب توجه در مورد پيش نشانگر هاي زمين لرزه دست يافته اند (روزنامه ايران ۲۳/۱۰/۸۲ ص ۴). مهندس حسن كيانوش، مهندس حسن فقيه مطلق و دكتر حافظ كيپور اين پيش نشانگرها را شامل علايم مكانيكي، الكتريكي، مغناطيسي، راديواكتيو، شيميايي، ماوراي صوت، نوراني و برخي علايم ديگر اعلام كرده اند. و نيز از اضطراب و مرگ ماهيان بين يك تا سه روز پيش از زلزله (مشاهده شده در رودبار، ليران و كوبه ژاپن)، سوختگي امعا و احشام پرندگاني مانند غاز و اردك و پليكان بر اثر امواج ماوراي صوت (مرگ پليكان باغ گلشن طبس در زلزله سال ۱۳۵۶) و ديده شدن اشياي نوراني غيرعادي در آسمان، حركت بي هدف موش ها و خرگوش ها به طرف بالا، اضطراب مشهود گربه ها و... به عنوان پيش نشانگر هاي زمين لرزه نام برده اند. (پدر خودم مي گويد در بويين زهرا- ۱۳۴۱- اندكي پيش از هر پس لرزه گنجشك هايي كه روي درختان نشسته بودند، ناگهان پرواز مي كردند.)
پيرمردي در بروات (نزديك بم) مي گفت كه شب پيش از زمين لرزه «به دلايلي» نگران بوده و به افراد خانواده گفته كه با لباس كامل و كفش و كلاه در بيرون از خانه باشند و به اين ترتيب همگي زنده مانده بودند.
شايد نگهداري حيوانات خانگي (و توجه به تغيير رفتار ناگهاني آنها) بتواند به پيش بيني زمين لرزه كمك كند، كه اين موضوعي است قابل بررسي هاي دقيق تر.
دكتر محمدرضا قيطانچي استاد زلزله شناسي مؤسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران گفته است كه «... براي مطالعه روي پيش نشانگرهاي كشور ما امكانات و نيروي انساني متخصص فراواني مورد نياز است و ناديده گرفتن اين مسأله از سوي مديران و برنامه ريزان در مجموعه عاقلانه نيست.» (روزنامه ايران ۲۴/۱۰/۸۲ ص ۴).
* طبيعت از راه ديگري هم كمك حال انسان در كم كردن عمق فاجعه زمين لرزه است: سگ هاي تربيت شده، با حس شامه (يا حس هاي ديگر) خود به زنده بيرون آمدن صدها نفر از زير آوارهاي بم كمك كردند. قطعاً اگر در ايران از اين نوع سگ ها به تعداد زياد داشتيم و امدادگران خارجي را زودتر به منطقه مي رسانديم و شيوه هاي نادرست آواربرداري را در ساعات اوليه پيش نمي گرفتيم، صدها و شايد هزاران نفر ديگر هم زنده بيرون مي آمدند.
در همين جا لازم به يادآوري است كه اعلام وضعيت هشدار در يك منطقه، نيازمند وجود رابطه اي تفاهم آميز ميان مقامات رسمي (دولت) و مردم است. چرا كه در وضعيت بي اعتمادي، اعلام خطر از تريبون هاي رسمي يا بي اعتنايي عموم مواجه مي شود و يا در صورت جدي گرفته شدن اگر خطر حادث نشود، ممكن است آشوبي در پي داشته باشد. شايد بهتر باشد كه مركز جمع آوري پيش نشانگرهاي زمين لرزه، مركز اعلام وضعيت خطر و البته مركز تصميم گيري در مورد استانداردهاي ساخت و ساز، زير نظر يك سازمان غيردولتي و دمكراتيك مانند شوراهاي شهر و روستا كار كند.
زمين لرزه، كمك  ها، ديدگاه زيست محيطي
طرفداران محيط زيست، بسيار بر اين نكته انگشت مي گذارند كه در ارائه آمار (مثلاً در زمينه ذخاير چوب جنگل ها، و ماهيان درياها) نبايد اغراق كرد يا زيادي خوش بين بود و پيوسته بايد گوشزد كرد كه ما امكانات محدودي داريم. بيان آمار و ارقام در مورد امكانات در دسترس- حتي اگر واقعي باشند- بدون تحليل نقادانه و بدون سرشكن كردن آنها در ميان جمعيت بي شمار انساني، منجربه خوش بيني ساده لوحانه و استفاده مسرفانه از منابع مي شود.
پس از زمين لرزه بم، نه در شبكه هاي راديو و تلويزيون و نه در مطبوعات كشور، تحليلي از ميزان كمك هاي «موثر» ارائه نشد؛ از كمك هاي مردمي تجليل و تقدير شد (كه بايد مي شد)، آماري از كمك هاي جهاني داده شد (با ارقام خيره كننده اي كه به «صد هزار» و «ميليون» دلار ختم مي شد) اما به خود زحمت نداد كه اين ارقام را تقسيم بر جمعيت بازمانده شهرستان بم كند و بگويد كه واقعاً چه مقدار كمك به هر نفر مي رسد، اين كمك ها تا چه اندازه در بازسازي مادي آنجا تأثير دارد و اساساً تمام «اعلام كمك ها» قابل تحقق هستند يا نه.
بزرگمهر زياران، مديركل امور اقتصاد تخصصي بين المللي وزارت امور خارجه اعلام كرد كه «تا به حال» (۲۱/۱۰/۸۲) ارزش كمك هاي غيرنقدي انسان دوستانه صورت گرفته بيش از ۷۶ ميليون دلار برآورد مي شود (روزنامه ايران ۲۲/۱۰/۸۲ ص ۳). زياران همچنين گفت كه برنامه سه ماهه سازمان ملل براي كمك به اسكان موقت به ارزش ۲۹ ميليون و ۴۰۰ هزار دلار خواهد بود و برنامه ۶ ماهه فدراسيون بين المللي هلال احمر و صليب سرخ داراي ارزش ۴۳ ميليون دلار مي باشد.
روشن است كه كمك هاي غيرنقدي (شامل چادر، پتو، پوشاك، مواد غذايي، لوازم پزشكي و احتمالاً دستمزد بعضي از نيروهاي امدادگر و هزينه هاي حمل) به طور كلي در همان چند هفته اول به مصرف مي رسد (توسط بازماندگان، نيروهاي امدادي، فرصت طلبان و تماشاگران). در مورد كمك هاي نقدي (جمعاً كمتر از ۷۳ ميليون دلار) بر فرض كه تمام آنها محقق شود و به دست مصرف كننده واقعي و ذيحق برسد، اگر آن را تقسيم بر تعداد كل بازماندگان شهرستان بم (در حدود يكصدو پنجاه هزار نفر) كنيم، به رقم ناچيزي در حدود ۴۱۰ هزار تومان مي رسيم. با توجه به هزينه هاي ساخت و ساز در ايران، اين مبلغ حداكثر براي ساخت پنج مترمربع مسكن كفايت مي كند! پاره اي ارقام درشت هم كه از سوي كشورهاي خارجي در گرماگرم روزهاي اولي اعلام شد (مانند كمك ۲۰ ميليون دلاري اسپانيا و كمك ۴۰۰ ميليون دلاري كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس) اگر عملي شوند، در واقع «اعتبار» براي خريد كالا يا وام هستند. در مورد مجموع كمك هاي داخلي آمارهاي متفاوتي ارائه شده است (جز رقم ۱۳ ميليارد توماني جمع آوري شده توسط ورزشكاران كه گفته شد شامل كمك هاي نقدي و غيرنقدي است) و به طور عمده شامل كمك هاي غيرنقدي بوده و در هر صورت بعيد است كه از رقمي بين ۱۰ تا ۲۰ ميليون دلار بيشتر باشد. بيشتر كمك ها و وعده هاي دولتي نيز به طور قطع صرف بازسازي ساختمان هاي دولتي و عمومي خواهد شد و به اشخاص فقط وام داده خواهد شد.
وظيفه مطبوعات و آگاهان جامعه است كه رقم سرانه واقعي كمك هاي داده شده به زلزله زدگان را محاسبه كنند و به آگاهي مردم برسانند و از اين راه پيش از هر چيز از خوش بيني بي پايه كه گويا كمك «بسيار زياد» و «باور نكردني» است و نيز از گسترش شايعه هاي افراطي (در مورد وضع واقعي آسيب ديدگان) و «دزدي» گسترده كمك ها جلوگيري كنند. سپس مي توان به برنامه ريزي براي بازسازي پرداخت.
خلاصه اين كه ديدگاه واقع بينانه، صرفه جويانه و نگرش «پايدار» به هر مساله اي كه به زيست انسان مربوط مي شود (در يك كلام: ديدگاه زيست محيطي) در اينجا هم مي تواند ديدگاه برتر باشد.

مرور
آقاي رئيس جمهور از بم چه سوغات آورده ايد؟
005430.jpg
سلام، جناب آقاي رئيس جمهور سلام، رسيدن بخير. ما را هر چه زودتر از انتظار دربياوريد و بگوييد از بم چه سوغات آورده ايد؟
هر يك از ما پدري داريم كه يا در قيد حيات است و يا به رحمت ايزدي رفته است. وقتي به مدرسه مي رفتيم دبيران مرد ما پدران دوم ما بودند كه چون پدر اول به آنها احترام مي گذاشتيم و آنها را دوست مي داشتيم. وقتي وارد جامعه مي شويم و به معنايي يك شهروند مي شويم دولت يا رئيس جمهور پدر سوم ما مي شود. همه مي دانيم كه انتظار يك فرزند از پدر مرز نمي شناسد. ما همه قدرت ها، اميد ها، شادي ها و موفقيت ها را از پدران مان مي جستيم و آنها تنها حاميان ما بوده اند. اكنون نيز در اين جامعه شهري، شهري پر از هياهو، شهري پر از ترس ها و تهديد ها، شهري پر از مردم دوست و غربيه همه نگاه ها و اميدها به سمت پدر سوممان است پس ما را ياري نماييد و اين غم جانسوز همدردي با بيماران، مصدومان، آوارگان، بي پناهان، نااميدان، مجروحان و افسردگان و غيره را در دل هاي ما التيام بخشيد، بگوييد زماني كه از تهران به سمت بم مي رفتيد در كوله بار خود براي مردمان محنت كشيده بم چه سوغات برديد؟ آنها را با كدامين اميدها و اقدامات و رفتارها و امكانات خوشحال نموديد، نكند بچه اي از قدرت و حمايت پدر خويش هم نااميد گردد، نكند كه بچه اي نگاه محبت و ياري و عشق را در چشمان پدرش نبيند، نكند بچه اي غافل از دست نوازشگر و حاميانه و محبتانه پدر واقع شود.
شب ها نيمه هاي شب صداي بچه هاي بم در گوشم زمزمه مي كند. چرا و چگونه است كه ساعت ها براي آنها روز و روزها برايشان سال مي گذرد، درحالي كه براي ما كه در ناز و نعمت هستيم هر سال يك ماه و يك ماه يك روز يك روز دقايقي بيش نيست، آيا در طبيعت زيباي بهاري امسال نديديد كه آواي استمداد سكوت طبيعت را از هم پاشيد، گل شكوفه هاي لبخند را بر لب  هايمان خشكاند و ما را در ماتمي بس عميق فروبرد، هرچند شايد خيلي از ما، دليل اين كسالت خود را متوجه نشديم!!!
جناب آقاي رئيس جمهور بگوييد كه براي آن زن بيوه كه شوهر و پسران خويش را زير آوارها خاك از دست داد و يا براي آن تازه عروسي كه تمام هستي و اميد فرداها و شريك زندگي خويش را به آني از دست داد، براي آن جواناني كه قامت استوارشان مي بايست شهرهاي اين كشور و شهر تاريخي و با شكوه بم را مي خواست اكنون با از دست دادن پاها و يا دست هاي خويش توان زندگي را از دست داده اند، براي آن پيراني كه سال ها مصيبت و سختي زندگي را تحمل كرده اند تا در كهولت زير درخت سبز خانه اشان شاهد جمعيت خانواده و استمرار قوم خويش توسط اولاد و نوه ها باشند ولي همه را به يكباره از دست داده اند، براي دختران و زناني كه هميشه مورد هجوم افراد شوم و شرور جامعه هستند و مي گويند برخي گم و برخي ربوده شده اند، آري باز هم بگويم ترا به خدا بگوييد كه براي آنها سوغات چه برده ايد، تا براي لحظه اي هم كه شده صميميت و وفا را حس كنند، تا متوجه شوند كه زلزله شوم بم تنها خانه هاي آنها را خراب كرده است، تنها چند هزاري انسان بي پناه را قرباني كرده است ولي هنوز كه هنوز است ارزش هاي زيبا و مقدس اجتماعي پابرجاست، هنوز كه هنوز است مي توان عشق و صميميت وفا و تعهد، مسئوليت پذيري و اعتماد، مهروزي و همياري، صداقت و تلاش را حس نمود و به هم هديه كرد ...
جناب آقاي رئيس جمهور ترا به خدا نگوييد كه براي ما سوغات نياورده ايد؟ نگوييد كه مسافرت عجله اي و باشتاب بوده، نگوييد كه فرصت نداشته ايد و براي ما سوغات نياورده ايد؟
پدر گرامي، چشمان ما به شما خيره شده است تا دستانتان را بگشاييد و لب باز كنيد، بگوييد كه چه زيبايي هايي از تحمل سخت و مقدس مردم بم طي اين مصيبت ديده ايد، چه عجايبي از همياري و عشق بين اين مردم ديده ايد، چه نويدي از اقدامات بهداشتي، رواني مردم مصيبت ديده ديده ايد، بگوييد كه آيا مي توان يك تهراني را به اين حمام هاي صحرايي فرستاد. اگرنه، چرا مگر تجهيز يك حمام سالم،  امن، بهداشتي به طور جداگانه براي مردان و زنان چقدر هزينه و مديريت مي طلبد.
آقاي رئيس جمهور ترا به خدا بگوييد آيا فردي را از جانب خود به عنوان پدري مهربان و دلسوز مراقب آن كودكان يتيم و محنت كشيده گذاشته ايد؟ جناب آقاي رئيس جمهور، ترا به خدا بگوييد كه از بم سوغات چه آورده ايد؟
نيره سادات ديانه

زندگي
ادبيات
انديشه
سياست
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |