شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۸
گفت وگوي كوتاهي با دكتر كمال پولادي پيرامون آراء هابرماس در مورد آينده جهان
منظومه پساملّي
005442.jpg
گفت وگو : ايمان حسين قزل اياق
غلامرضا كمالي رهبر
چندي پيش يكي از آثار يورگن هابرماس با عنوان جهاني شدن و آينده دموكراسي با ترجمه دكتر كمال پولادي استاد فلسفه سياسي منتشر شد. هابرماس در اين كتاب با ارايه چندين مقاله،  چالش هاي آينده دموكراسي ها را در عرصه جهاني شدن برمي شمارد و راه حل اين چالش ها را در ايجاد سامانه هاي سياسي اي مي داند كه او از آن به منظومه پساملي ياد مي كند. گفت وگو با مترجم اين كتاب از نظر خوانندگان مي گذرد.
* آقاي دكتر! در ابتدا اگر ممكن است بفرماييد چه انگيزه هايي شما را به ترجمه اين كتاب واداشت و محورهاي اصلي بحث هابرماس در اين كتاب از چه قرار است؟
- دو ملاحظه باعث شد كه به ترجمه اين كتاب اقدام كنم. نخست اينكه نويسنده كتاب هابرماس است و من گرچه آشنايي عميقي با نوشته هاي هابرماس ندارم، اما با اين حال به ديدگاه هاي او علاقه مند هستم. ديگر اينكه اين كتاب با يكي از دغدغه هاي نظري جهان معاصر، يعني جهاني شدن ارتباط دارد. البته عنوان اصلي كتاب «منظومه هاي پساملي» است و عنواني كه ناشر ترجيح داده است يعني «جهاني شدن و آينده دموكراسي» عنوان فرعي كتاب است.
منظومه هاي پساملي، شكلهاي تازه پيوندهاي اقتصادي و سياسي بين گروه بندي هاي مختلف عرصه جهاني هستند كه همراه با فرايند جهاني شدن در حال رشد هستند و وضعيت آينده جهان را مي سازند. نمونه اعلاي اين منظومه ها را مي توان در «اتحاديه اروپا» ديد، كه به نظر هابرماس، در شكل اصلاح شده خود- آن طور كه هابرماس پيشنهاد مي كند- الگوي مناسبي براي جهان در حال جهاني شدن است.
اما در مورد محورهاي اصلي بحث هابرماس در اين كتاب، بايد بگويم، با اينكه كتاب، مجموعه مقاله است، اما به جز يكي دو مقاله كوچكتر، بقيه مقاله ها درونمايه واحدي دارند و به رغم گوناگوني موضوع، مسئله واحد و تز واحدي را دنبال مي كنند.
اين مسئله عبارت است از مباني مشروعيت در «منظومه پساملي» يعني سامانه هاي سياسي كه همراه با پيشرفت فرايند جهاني شدن و گذار از پاراديم دولت- ملت البته از نظر گاه هابر ماس ،پديد مي آيد. پرسش اين است كه با گذر از پارادايم دولت- ملت، كه از نظر اوسرانجام،  به انتهاي خود نزديك مي شود، سرنوشت و سرانجام دموكراسي چه خواهد شد. اين پرسش از اين جهت قابل طرح است كه بين دموكراسي و شكل تاريخي دولت- ملت ارتباط مستقيم وجود دارد. به اين معنا كه دموكراسي ها همراه با شكل تاريخي دولت- ملت پيدا شده اند. به ويژه به اين دليل كه دموكراسي بر مبناي حق حاكميت ملي يا به بياني حق حاكميت مردم پديد آمده اند. حال در اين ميان هابرماس معتقد است كه ديگر يگانگي اجتماعي نمي تواند بصورت فعلي در قالب دولت- ملت محصور بماند. زيرا دنياي ما در حال گذار به وضعيت جديدي است كه اشكال تازه اي از وحدت سياسي- اجتماعي را مي طلبد.
پيشنهاد هابرماس براي وضعيت جديد و منظومه هاي پساملي كه پديد مي آيند، از حيث سامان سياسي- اجتماعي، نوعي دموكراسي جهان وطني است. اين دموكراسي جهان گستر، بايد بر اساس اصل تصميم سازي جمعي سامان يابد و هابرماس در اين كتاب به برخي از مباني نظري اين سامان در آينده جهان مي پردازد.
* ظاهراً نخستين مقاله اين كتاب با عنوان «چگونه يك ملت ساخته مي شود» درباره بخشي از تاريخ آلمان است. ممكن است بفرماييد اين موضوع در نظريه  هابرماس درباره آينده جهان و دموكراسي چه جايگاهي دارد؟
- پيش از هر چيز لازم است به اين نكته اشاره كنم كه هابرماس در نظريه سياسي و اخلاقي خود از موضع «عام گرايي» عزيمت مي كند. هابرماس از زمره انديشمندان متعلق به نگرش عام گرايي در سياست است. يعني معتقد است كه سامان  مطلوب سياسي و شكل مطلوب دموكراسي با حركت از اصول عام (مثل آزادي و برابري) در آزادي ممكن مي شود. از جهتي ديگر عام گرايان، در برابر جامعه گرايان قرار مي گيرند. جامعه گرايان به اصول عام، مثل برابري، عدالت، آزادي و حقوق بشر به عنوان پايه نظم سياسي و دموكراسي اعتقاد ندارند. همچنين آنها اصولاً مفاهيمي مثل بشر يا انسان را مفاهيمي انتزاعي و جعلي به حساب مي آورند و معتقدند انسان به مفهوم انتزاعي، وجود خارجي ندارد. آنچه كه ما آن را به عنوان انسان مي شناسيم؛ اشخاصي هستند كه به جامعه و فرهنگ خاصي تعلق دارند.
ظاهراً دانشمنداني كه در نخستين مقاله كتاب به آنها اشاره رفته است- دانسته يا نادانسته- از اين نقطه عزيمت مي كرده اند. آنها مي خواستند با مفاهيم ارگانيك مثل زبان و فرهنگ، ملت آلمان را كه در آن زمان هنوز به وحدت نرسيده بود و در درون امپراتوري ها متفرق بوده به وحدت برسانند. آنها براي كشور آينده و سامان سياسي آينده خود به اين ترتيب و بر اين مبنا برنامه ريزي مي كردند. هابرماس معتقد است كه همين نقطه عزيمت بود كه به فاجعه فاشيسم ختم شد، زيرا فاشيسم نيز بر مفاهيم ارگانيك در تعريف ملت و نظام تكيه مي كرد.
رابطه اين مقاله با كليت نظريه هابرماس اين است كه او با اتكا به اين تجربه مي گويد براي ملت و دموكراسي به جاي مفاهيم ارگانيك مثل زبان، نژاد و فرهنگ مشترك بايد بر مفاهيم عام مثل برابري در آزادي، اصل خود- قانونگذاري جمعي و تعلق به قانون واحد تكيه كرد. هابرماس در اينجا مباني نگرش كانت را براي نظم سياسي، خواه شكل ساختاري واحدهاي سياسي آتي يا نوع نظام سياسي و اخلاقي حاكم بر آنها، به كار مي گيرد.
* آقاي دكتر ممكن است در مورد نظريه كانت درباره اصول دموكراسي كه فرموديد از موضع عام گرايي عزيمت مي كند، توضيح اجمالي بفرمائيد؟
- الگوي نظري كانت درباره نظم سياسي و دموكراسي را مي توان در مفهوم و اصل خود- قانونگذاري خلاصه كرد. كانت اصل خود- قانونگذاري فردي در عرصه عقل عملي را به خود- قانونگذاري جمعي در سطح ملي تعميم مي دهد و هابرماس نيز آن را از سطح ملي به سطح جهاني بسط مي دهد كانت در برابر فايده باوران يا مصلحت گرايان، كه جستجوي خرسندي را پايه  اخلاق و سياست قرار داده بودند عقل محض عملي را پايه اخلاق و سياست قرار مي دهد. نقطه عزيمت كانت در حقوق، اخلاق و سياست،قانونگذاري فرد خود -آيين مي باشد، يعني فردي كه مطابق با «امر مطلق» عمل مي كند. امر مطلق از فرد مي خواهد، چنان عمل كند كه بتواند و بخواهد آيين عمل او به قاعده اي عام تبديل شود. به زبان ساده تر آنچه براي خود مي پسندد، بتواند براي ديگران نيز بپسندد و آنچه نمي تواند براي خود بپسندد براي ديگران نيز نپسندد. اگر هر كسي چنين عمل كند، آن گاه ما قواعدي عام براي نظم سياسي خواهيم داشت كه مبتني بر اصل آزادي و برابري در آزادي خواهد بود و در اين شرايط جامعه اي پديد خواهد آمد كه خود- قانونگذاري جمعي را پايه سامان  سياسي قرار خواهد داد. همين اصل را مي توان براي يك دموكراسي جهاني به كار برد كه در اين صورت تصميم سازي جمعي از عرصه ملي به عرصه جهاني بسط خواهد يافت.
005448.jpg

* بخش اعظم كتاب هابرماس بحثي است درباره آنچه كه او منظومه پسا ملي ناميده است. اين منظومه چگونه وضعي دارد و به چه صورت مي تواند پايه و الگوي سامان آتي جهان در انطباق با پديده جهاني شدن قرار گيرد؟
- تصويري كه هابرماس از وضعيت آتي جهان از حيث سامانه ملي- جهاني دارد الگوي اتحاديه اروپاست كه البته بايد به تدريج اصلاح شود. هابرماس نمي خواهد در نظريه خود آرمانشهر جديدي بسازد، بلكه مي خواهد همين روند واقعي اوضاع پله پله بهتر شود.
اتحاديه اروپا در حال حاضر پيشرفته ترين شكل منظومه پساملي است كه پيش بيني مي شود جهان آتي مرحله به مرحله به آن نزديك شود.
هابرماس در چنين الگويي از سامان گيري جهان، يك نقص عمده مي بيند. اين نقص عمده در آنجاست كه در اين منظومه پساملي هنوز سياست به سطح اقتصاد فرا نرفته است. در حالي كه ادغام اقتصادي تا سطوح بالايي جلو رفته است، ادغام سياسي مطلوب هابر ماس به ويژه در سياست هاي اجتماعي هنوز به سطح اقتصاد صعود نكرده است. همين حرف را درباره كل جهان نيز مي توان گفت. يعني در سطح جهان نيز جهاني شدن اقتصادي به ميزان زيادي پيش رفته است. در حالي كه جهاني شدن در عرصه سياسي به شكلي كه مطلوب هابرماس است، پيشرفتي نداشته است و در وضعيت كنوني نيز نمي تواند پيشرفتي داشته باشد. بنابراين بايد ببينيم براي اين كه سياست بتواند خود را به اقتصاد برساند بايد چه تحولي روي دهد. پاسخ كوتاه به اين پرسش آن است كه همراه با جهاني شدن اقتصاد، بايد دموكراسي جهاني نيز به پيش برود. البته مفهوم اين حرف، همان مدعاي، مدعيان پيشبرد حقوق بشر نيست كه خود، مقوله ديگري است. منظور از دموكراسي جهاني استقرار اصل خود- قانونگذاري يا تصميم سازي جمعي در ابعاد جهاني مي باشد، نه گسترش تحميلي اصول نئوليبراليسم در ابعاد كره زمين.
هابرماس معتقد است كه تاكنون رابطه جهاني شدن با دموكراسي، رابطه اي منفي بوده است. به اين معني كه جهاني شدن و جهان سازي، شهروندان را صرفاً به مثابه مشتري و مصرف كننده ديده است كه مي توان از مشاركت آنها در امور سياسي چشم پوشيد. جهاني سازي امروزه در پي ادغام تمام و كمال سياست در درون اقتصاد است، به وجهي كه سياست به صورت كامل در خدمت نظام اقتصاد جهاني قرار گيرد. آنچه كه هابرماس بر وجه مطلوب توصيه مي كند، حركت به سوي استقرار وضعيتي است كه او «سياست داخلي جهاني» مي خواند. منظور از سياست داخلي جهاني آن است كه جهان بايد بتواند روزي مسائل اقتصادي و سياسي خود را منطبق با اصل تصميم سازي دموكراتيك در سطح جهاني، سامان دهد. چنين ساماني براي جهان، از رهگذر نوعي فدراسيون يا سياست فدراتيو در سطح جهان مي گذرد. هابرماس اصول فدراتيو در سامان كنوني اتحاديه اروپا و نظام سوسيال دموكراسي در تجربه  بعد از جنگ اروپا را به عنوان برخي ستونهاي يك نظم جهاني مناسب مي داند. او در مقاله «درس گرفتن از فاجعه؟» بر اين نكته تأكيد مي كند كه نظام هاي مبتني بر سوسيال دموكراسي در دوران بعد از جنگ در اروپا به لحاظ مهار كردن بحران هاي ناشي از نظم سرمايه داري و در عين حال كاهش آسيب هاي اجتماعي مثل قطبي شدن جامعه و فراگير شدن فقر، تجربه موفقي از خود بر جاي گذاشتند. او تأكيد مي كند كه ديگر نمي توان مشروعيت دموكراتيك را بدون ملاحظه به عدالت اجتماعي حفظ و تضمين كرد. ركن ديگر دموكراسي جهان گستر، وحدت جهان- وطني است كه بر مبناي اصل آزادي برابر همگان تحت حقوق برابر قابل استقرار است.

رويداد هاي انديشه
آويني متفكر دوران گذار
به منظور تبيين و بررسي انديشه هاي سيد مرتضي آويني همايش دور روزه اي در دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، شهريار زرشناس كه در اين همايش به عنوان جايگزين رضا داوري اردكاني سخن مي گفت، درباره تسخير تكنولوژي شدن در انديشه شهيد آويني گفت: يك وجه از شخصيت او كه كمتر مورد دقت قرار گرفته، ظرفيت هاي انديشمندانه اي است كه در اين باره داشت.
وي آويني را متفكر دوران گذار( وندوران تأسيس) ناميد و افزود: اگر ما به شخصيت آويني با رويكرد انقلاب اسلامي بنگريم، مي بينيم كه او هم يك متفكر دوران گذار است؛ با اين تفاوت كه آنچه او تصوير مي كند، به طور ايجابي بسيار پررنگ است. خصيصه انديشه آويني اين بود كه به پرسش هاي دوران گذار كه انقلاب اسلامي با آن روبه رو بود، پاسخ مي داد. يكي از پرسش هايي كه او پاسخ داد، معضل نسبت ما با تكنولوژي و مدرنيته بود. او در مقابل تفكر غرب زدگي شبه مدرن تفكر بيداري اسلامي را مطرح كرد. دغدغه  اصلي او اين بود كه ما بتوانيم بر روح تكنولوژي حاكم شويم. زرشناس در ادامه با اشاره پژوهش هاي آويني در زمينه سينما و ادبيات گفت: او در ادبيات دنبال اين است كه ما بايد با اين ادبيات داستاني مدرن و رمان چه كنيم تا صورت انديشه هاي خودمان را در آن قرار دهيم. چون ما در پيشينه تاريخي خود رمان نداريم و آنهايي كه نظريه برعكس دارند، اشتباه مي كنند. ما فكر مي كنيم هنوز مقاله اي بهتر از مقاله آويني درباره رمان و انقلاب اسلامي نوشته نشده است.
005445.jpg

همايش «ارسطو پلي بين شرق و غرب»
همايش «ارسطو پلي بين شرق و غرب» با حضور انديشمندان و متفكران ايراني و يوناني، نهم و دهم ارديبهشت ماه جاري در محل دانشگاه يونان در آتن برگزار خواهد شد.اين همايش با هدف ايجاد ارتباط بين فيلسوفان ايران و يونان و بيان ويژگي تعقل گرايي اسلام كه زمينه ورود فلسفه يونان به حوزه انديشه اسلامي شد، برگزار مي شود.با توجه به اين كه در طول تاريخ روابط فرهنگي ايران و يونان، براي نخستين بار اين همايش برگزار مي شود و اين موضوع از اهميت فوق العاده اي در نزد يونانيان برخوردار است، در افتتاح آن نخست وزير، اسقف اعظم و جمعي از شخصيت هاي فرهنگي و علمي يونان و از جمهوري اسلامي هم حجت الاسلام محمدي عراقي- رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي- به همراه يك هيأت علمي- فرهنگي شركت خواهند داشت.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |