شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۸۶
گفت وگو با دكتر صادق زيبا كلام
وداع با دوم خرداد
007233.jpg
عكس: عليرضا بني علي
محسن حيدري
اشاره: دكتر صادق زيباكلام از استادان بنام علوم سياسي و چهره مورد توجه مطبوعات در سالهاي پس از دوم خرداد است. به بهانه انتشار آخرين اثر ايشان با عنوان «وداع با دوم خرداد» با او گفت وگويي در اين باره انجام داديم. او هنوز احساس همدلي و هماوايي با جريان دوم خرداد را حفظ كرده است و هنگامي پيرامون آسيب شناسي روند سياسي هفت سال اخير صحبت مي كند مرتب از تعبير «ما دوم خردادي ها» براي بيان مقصودش بهره مي گيرد. اما با اين همه به خاطر شخصيت علمي اش، نمي تواند از نقادي جدي جريان دوم خرداد صرف نظر كند. او محافظه كاران را يك طيف گسترده و دربرگيرنده نيروهاي تعقل گرا و نيز نيروهاي راديكال مي داند كه آينده سياسي كشور در تعاملات سياسي جاري بين اين نيروها شكل خواهد گرفت. دكتر زيباكلام كاهش تصدي گري دولت در اقتصاد و زمينه سازي براي جذب بيشتر سرمايه خارجي را مهمترين اولويت هاي دولت آينده مي داند و همچنان آقاي هاشمي رفسنجاني را مهمترين گزينه براي رياست جمهوري بعدي كشور مي شناسد. گزارش اين مطلب را مي خوانيد.

* شما در شرايطي كه نيروهاي جبهه دوم خرداد اكثريت كرسي هاي مجلس را از دست دادند و دولت نيز در پايان كار خود نبود كتابي منتشر كرديد با عنوان «وداع با دوم خرداد»، وداع با دوم خرداد وداع با چه چيزي است؟
- با نام و ياد حضرت حق. نام آخرين كتاب من وداع با دوم خرداد است كه درواقع اعلان خداحافظي با آن چيزي است كه با نام دوم خرداد شروع شد. اين كتاب مجموعه مقالات و مصاحبه هايي است كه بعد از دوم خرداد، عموماً در مطبوعات منتشر كردم. به گمان من اگر بخواهيم سير وقايع هفت سال اخير را به نقد و بررسي بكشيم، نقطه شروع اين بررسي را بايد تحليل همان نقطه شروع دوم خرداد قرار دهيم. هر نوع نگاه واقع بينانه به دوم خرداد بايد با سه پرسش اساسي شروع شود: اول اين كه دوم خرداد چرا و چگونه به وجود آمد؟ دوم اين كه دوم خرداد چه اهداف و آرمانهايي را مد نظر داشت؟ يعني همان چيزي كه بعدها به تدريج اصلاحات ناميده شد و سوم اين كه دستاوردهاي دوم خرداد و اصلاحات چه بود؟ مي توان گفت اين سه پرسش از همديگر جدا نيستند و شما نمي توانيد مثلاً دستاوردهاي دوم خرداد را مستقل از نحوه (چرايي و چگونگي) پيدايش دوم خرداد بررسي كنيد.
اولين چيزي كه در مورد دوم خرداد بايد گفت اين است كه بر خلاف تصور خيلي از افراد، دوم خرداد به هيچ وجه معلول يك برنامه از پيش طراحي شده يا يك اراده جمعي از پيش ساخته شده نبود. دوم خرداد بيش از هر چيز معلول تصادف بود. گفتن اين حرف، به هيچ وجه به معني در نظر نگرفتن ريشه هاي عميق تر دوم خرداد نيست؛ بلكه به اين معني است كه آن چه در دوم خرداد ۷۶ اتفاق افتاد نتيجه يك فكر و اراده جمعي نبود و معلول يك تصادف بود. منظورم از تصادفي بودن اين است كه تقريباً از پاييز سال ۷۵ گروهي كه مي توان به آنها لقب «چپ» را داد و بعدها رهبران جنبش اصلاح طلب شدند، به تكاپو افتادند كه براي انتخابات رياست جمهوري كه در پيش روي بود يك نامزد چپ را تدارك ببينند. مرادم از چپ، سازمان مجاهدين انقلاب، مجمع روحانيون مبارز، دفتر تحكيم وحدت و احياناً شخصيت هاي مستقلي است كه در طيف چپ قرار مي گيرند اما لزوماً ذيل يكي از اين گروه ها ارزيابي نمي شوند.
گروه هاي چپ، ابتدا سعي كردند با آقاي ميرحسين موسوي تماس بگيرند و ايشان را به شركت در انتخابات و نامزدي از سوي اين گروه ها ترغيب و تشويق كنند. ايشان به دلايلي اين پيشنهاد را نپذيرفتند. نامزدهاي بعدي گروه هاي چپ به ترتيب، آقاي موسوي خوئيني ها، سيدعلي اكبر محتشمي پور بودند كه ايشان هم نپذيرفتند. بنابراين اين گروه ها خسته و نااميد دنبال كانديداتوري آقاي خاتمي رفتند. اين گروه ها اولاً از پذيرش اين پيشنهاد توسط آقاي خاتمي و حضور فعال ايشان در عرصه رقابت  انتخاباتي نااميد بودند و ثانياً از رأي آوردن ايشان نااميد بودند و همچنين در مورد طاقت آوردن آقاي خاتمي در برابر فشار و مشكلات انتخاباتي جناح مقابل هم اميدي نداشتند. وقتي كه در زمستان ۷۵، از آقاي خاتمي خواستند كه از سوي گروه هاي چپ نامزد انتخابات رياست جمهوري شود ايشان اين تعبير را به كار بردند كه «برويد يك نفر ديگر را پيدا كنيد.»
آقاي خاتمي در ابتدا نپذيرفتند و بعد با صحبت هاي زيادي كه مطرح شد و بعد از صحبتهايي كه با رهبري و آقاي هاشمي و همفكرانشان در مجمع روحانيون مبارز داشتند بالاخره پذيرفتند و في الواقع با اكراه وارد عرصه رقابت هاي رياست جمهوري مي شوند.
007236.jpg

نكته جالب اين است كه نامزدي ايشان در ابتدا واكنش چنداني را از ناحيه جناح مقابل بر نيانگيخت و اميد زيادي را در هواداران ايشان (گروه هاي چپ) ايجاد نكرد.
هدف بنده از نقل اين تاريخچه اين است كه ببينيم وقوع دوم خرداد تا چه حد تصادفي بوده است.
* شما در تحليلي كه ارائه مي كنيد دوم خرداد را بيشتر معلول تصادف مي دانيد نه معلول هدف گذاري و برنامه ريز ي هاي گروه هاي چپ. شما چگونه و به چه دليل به اين جمع بندي رسيده ايد؟
- در تحليلي كه ارائه خواهم كرد مي توان قضاوت كرد كه چقدر از اين واقعه حاصل برنامه ريزي و چقدر معلول تصادف بوده است.
از يك سو، جناح راست تا بهمن ۷۵ هيچ وقعي به نامزدي ايشان ننهاد و از سوي ديگر، كساني كه ايشان را وارد صحنه رقابت كرده بودند، به هيچ وجه به طور جدي به پيروزي فكر نمي كردند و تصور نمي كردند خاتمي شانسي براي انتخاب شدن داشته باشد. نهايت ر أيي كه براي ايشان تصور مي كرديم ۳ الي ۴ ميليون بود. در ارزيابي هايي كه در مورد رأي دهندگان وجود داشت طرفداران احتمالي آقاي خاتمي چند دسته بودند: اول دانشجويان بودند كه در آن زمان حداكثر به ۵/۱ ميليون نفر مي رسيدند. دوم، طرفداران مجمع روحانيون مبارز و گروه هاي چپ بودند كه بيش از يك ميليون نفر بودند. و گروه سوم، روشنفكران شريعتمدار بودند كه هر سه گروه روي هم رفته بيش از ۴ ميليون نفر نبودند. تحليل ما از سقف راي ايشان همين رقم بود. در حالي كه تخمين هاي جناح راست، رقم كمتري را نشان مي داد.
به نظر من، به جاي رفتن به سراغ كليشه هاي علمي، بايد پرسيد كه با توجه به تخمين هاي موجود از سقف رأي آقاي خاتمي،  چرا گروه هاي چپ براي نامزدي ايشان اصرار داشتند؟ پاسخ آنها اين است كه ما اميدي به پيروزي نامزد چپ نداشتيم بلكه مي خواستيم از فضاي به وجود آمده در رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري استفاده كنيم  ، حرف بزنيم، بغض فروخفته هشت ساله گروهمان را بيرون بدهيم و به تعبير خودماني، «عقده گشايي» و «درد دل» كنيم.
* تحليلي كه ارائه كرديد، تحليل شما به عنوان يك چهره دانشگاهي است يا تحليلي است كه گروه هاي سياسي رهبري كننده جريان دوم خرداد هم به آن اذعان دارند؟
- اين تحليل من است و قطعاً آنها اين تحليل را قبول نخواهند كرد. اما من ادله اي ارائه خواهم كرد تا ببينيم تحليل من درست است يا آنچه آنها ادعا كرده اند. ببينيد، جناح راست آن قدر به پيروزي خود مطمئن بود كه در مورد وزراي كابينه هم تصميم گيري كرده بودند. چپ ها هم آن قدر كه به احتمال پيروزي رقيب معتقد بودند به پيروزي نامزد خودشان مطمئن نبودند بلكه فقط مي خواستند از فضاي انتخابات استفاده كنند و حرف بزنند.
از اينجاي داستان را همه مي دانيم. ما تقريباً  از فروردين ۷۶ فهميديم كه يك بهمن دارد به راه مي افتد و متوجه شديم كه ايشان خيلي بيش از تخمين ما رأي خواهند آورد. فهم اين مسأله، ناشي از مطالعات جامعه شناسي عالمانه نبود بلكه براساس مشهودات و عينياتي بود كه در سفرهاي استاني آقاي خاتمي بروز مي كرد. وقتي كه آقاي خاتمي در شهرهاي مختلف با استقبال بسيار زياد مردم مواجه شدند اطرافيان ايشان و گروههاي چپ در فروردين ماه ۷۶ فهميدند كه رأي ايشان خيلي بيش از آن چيزي است كه فكر مي كردند؛ در حالي كه جناح راست حتي تا نيمه دوم ارديبهشت ۷۶ هم اين احساس را پيدا نكرده بود و مثل تيمي كه بازي رفت را ۳ بر صفر برنده شده بود و حالا بازي برگشت را در خانه خودش بازي مي كرد، كار را تمام شده مي ديد.
تا اين كه در روز جمعه دوم خرداد ۷۶ آن واقعه باورنكردني رخ داد و به نظر من از فرداي اين روز، «چپ» وارد يك اشتباه حياتي و تاريخي شد.
مرادم از چپ ها، كساني است كه از فعالان ستادهاي انتخاباتي آقاي خاتمي و از نزديكان ايشان بودند و بعد از دوم خرداد مغز متفكر جريان اصلاحات به حساب مي آمدند. اشتباه تاريخي چپ ها اين بود كه دوم خرداد را محصول كار گروههاي چپ و نامزد چپ يعني آقاي خاتمي دانستند. در حالي كه آن ۲۰ ميليون رأي پيش از آن كه ۲۰ ميليون رأي مثبت به چپ ها و آقاي خاتمي باشد، يك نه بزرگ به محافظه كاران بود. من به عنوان يك استاد علوم سياسي و تاريخ معاصر ايران معتقدم كه هر كس ديگري هم جاي آقاي خاتمي بود ۲۰ ميليون رأي مي آورد. چون براي رأي دهندگان اين مهم بود كه خاتمي با محافظه كاران نيست و آنها هم او را نمي خواهند و با او مخالفند.
اما گروههاي چپ فكر كردند خودشان دوم خرداد را به وجود آورده اند و اين پيروزي با شعارهايي مثل توجه به جوانان، جامعه مدني، قانونگرايي، آزادي، دموكراسي و حقوق بشر به دست آمد و اصلاً  فكر نمي كردند كه خيلي از كساني كه به خاتمي رأي دادند حتي نمي دانستند او به مدت ۵ سال وزير ارشاد كابينه آقاي هاشمي رفسنجاني بوده است.
* اساساً اين كه دوم خرداد را معلول يك فكر و برنامه ريزي بدانيم و يا اين كه آن را معلول تصادف بشمريم، چه تأثيري در ارزيابي ما از وقايع هفت سال اخير خواهد داشت؟
- اگر ما بخواهيم عملكرد اصلاح طلبان را در اين دوره هفت ساله ارزيابي كنيم و دستاوردهاي دوم خرداد را بررسي كنيم، بايد نحوه وقوع دوم خرداد را نيز در نظر داشته باشيم و عملاً  بررسي دستاوردهاي دوم خرداد مستقل از بررسي نحوه پيدايش آن، غير ممكن است و موجب اشتباه در تحليل و عمل مي شود. اشتباهي كه نزديكان آقاي خاتمي و رهبران جبهه دوم خرداد، بويژه رهبران حزب مشاركت گرفتار آن شدند، چون آنان فكر مي كردند دوم خرداد را خودشان به وجود آورده اند.
* اما گروههاي چپ معتقدند كه اين پيروزي محصول توجه علمي آنها به شرايط سياسي- اجتماعي كشور و حركت در راستاي تحقق خواست هاي مردم بوده است. پاسخ  تان در اين باره چيست؟
- قبلاً  گفتم كه رهبران فكري جبهه مشاركت، اين تحليل را نمي پذيرند و مي گويند اين پيروزي حاصل برنامه ريزي علمي براي فتح سنگر به سنگر قدرت بوده است؛ ولي من معتقدم كه ما نان عدم محبوبيت رقيب را خورديم. در حالي كه دستياران ارشد آقاي خاتمي گمان كردند اين پيروزي محصول كار و فكر آنها بوده است. بالاترين دليل من براي تحليلي كه ارائه كردم اين است كه دوم خرداد فاقد طرح، برنامه و مديران مشخص بود.
گاهي يك حزب سياسي با برنامه مشخص وارد رقابت انتخاباتي مي شود و طرح هايش را در مورد دانشگاهها، مسائل قضايي، اقتصادي، سياست خارجي و مسائل فرهنگي اعلام مي كند و مديران ارشد خود را براي تحقق اين برنامه ها معرفي مي كند. اين حزب حتي اگر پيروز نشود، يك موفقيت به دست آورده است.
اما با رجوع به سال ۷۶ مي بينيم كه هيچ طرح منسجم از آنچه مي خواستند انجام دهند وجود نداشته است. اين برنامه نه تنها در دوم خرداد ۷۶ وجود نداشت بلكه ۶ ماه بعد از آن يا، ۱۰ ماه بعد و حتي ۶ سال بعد هم وجود نداشته است، آن چه معلوم بود فقط يك سري مفاهيم كلي، شعارها و اصطلاحات تعريف نشده بود. مثل قانونگرايي، جامعه مدني، پاسداري از حقوق شهروندي و آزادي مطبوعات. اما اينها شعار همه گروهها است. سؤال من اين است كه مگر جناح مقابل چيزي غير از اينها مي گفت؟ به نظر من به جز اين حرف هاي قشنگ و برخي اميد و انتظارهايي كه مولود دوم خرداد بود، چيز ديگري وجود نداشت و اساساً دوم خرداد هيچ طرح و برنامه و دستورالعملي نداشت و حتي در يك مورد از مسائل عمده كشور هم برنامه گام به گام اجرايي نداشت.
از اين گذشته، به تدريج معلوم شد كه مشكل فراتر از اين است و دوم خرداد فاقد تشكل، سازماندهي، رهبري  ، انسجام و اتفاق نظر است. چون همه اين عوامل، در بستر يك حركت اجتماعي و در طول مبارزه شكل مي گيرد حال آن كه بستر مورد اشاره اصلا   به وجود نيامده بود و واقعه دوم خرداد بيشتر معلول تصادف بود، بعد از آن، در طول هفت سال اخير اصلاح طلبان حتي از راه اندازي يك تشكل اجتماعي سياسي هم بازماندند.
* در اين چند سال احزاب متعددي بوجود آمده اند كه بعضاً  از اعضاي اصلي جبهه دوم خرداد محسوب مي شوند. آيا شما آنها را يك تشكل اجتماعي- سياسي نمي دانيد؟
- بله. بعضي از اعضاي جبهه دوم خرداد قديمي ترند و بعضي از آنها در اين چند سال اخير به وجود آمدند، مثل حزب همبستگي و يكي دو حزب ديگر و از همه مهمتر جبهه مشاركت بود كه در واقع چيزي بيش از يك كلوپ سياسي تشكيل شده از چند اسم يا چند شخصيت نبود.
من در هفت سال اخير دهها بار براي انجام سخنراني به دانشگاههاي مختلف كشور در شهرهاي مختلف رفته ام و در هر شهري كه پرسيدم آيا فلان حزب در شهر شما فعاليت متشكل و سازماندهي شده دارد؟ پاسخ منفي شنيدم. متأسفانه حزب مشاركت كه در واقع سرشير جريان سازماندهي شده و متشكل دوم خرداد بود، نتوانسته بود حتي از ميدان انقلاب آن طرف تر برود. اين احزاب از گردهم آمدن ۱۰ الي ۲۰ نام تشكيل مي شوند كه هرازگاهي همديگر را در يك جاي معين ملاقات مي كنند.
* آيا پس از پيروزي هم چنين برنامه اي تدوين و اجرا شد؟
- به دلايل مختلف، اين اتفاق نيفتاد.
يك دليل اين بود كه عزم و اراده اي براي برنامه ريزي، كار منسجم، تشكل و سازماندهي در رهبران جبهه دوم خرداد وجود نداشت.
دليل ديگر اين است كه محافظه كاران پس از برطرف شدن گيجي ناشي از ضربه سهمگين دوم خرداد، با ارزيابي داشته هاي خود فهميدند كه وضع بدي ندارند و هنوز كارهاي زيادي را مي توانند به انجام برسانند. لذا به تدريج، قرص و محكم مانع تحقق برنامه هاي نيروهاي دوم خرداد شدند. مثلاً  توانستند جلوي تصويب طرح ها و لوايح سياسي مدنظر جبهه دوم خرداد را بگيرند.
ادامه دارد

نگاه امروز
زنده باد اصلاحات
ايمان حاجي زاده
تروتسكي از رهبران انقلاب اكتبر روسيه وقتي ديد كه انقلاب بلشويكي از مسير خود منحرف شده است شعاري داد كه بعدها بسيار مشهور شد«انقلاب مرد، زنده باد انقلاب». يكي از تئوريسينهاي جبهه دوم خرداد هم به تأسي از او با افول جريان متبوع اش ندا برآورد «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات».
انقلاب مرده از ديد تروتسكي انقلابي بود كه از مسير خود خارج شده بود و انقلاب زنده انقلابي مجدد در جهت دستيابي به اهداف اوليه انقلاب پيشين بود.
اما آنچه در مورد ايران و جريان اصلاح طلب دوم خرداد اتفاق افتاد هم مي تواند از همين زاويه مورد بررسي قرار بگيرد.
كساني مثل دكتر زيباكلام معتقدند كه بايد با جريان دوم خرداد وداع كرد، اما اصلاحات چه خواهد شد؟ اصلاحات و بسامان ساختن حيات اجتماعي براي ايرانيان فراتر از يك شعار سياسي، يك آرمان تاريخي است. از عباس ميرزا وليعهد قاجار تاكنون، اصلاحات دغدغه  اصلي انديشمندان ايراني بوده است. آنچه را بايد در مورد افول مجموعه دوم خرداد مورد توجه قرار داد نه دست كشيدن از اين آرمان كه سپردن پيگيري آن به گروهي ديگر است.مهمترين ايراد منتقدان جريان دوم خرداد به اين مجموعه اين نكته بود كه آنان براي پيگيري اصلاحات برنامه معيني نداشتند، يا آنكه به نوعي به جاي ارائه طرحي واقعي وعيني به انتزاعيات متوجه بودند. آن زمان كه تقسيم  بندي مبنايي اصلاحات آمريكايي، اصلاحات انقلابي مطرح شد، اصلاحات انقلابي در يك هدف گذاري مرحله بندي شده به مبارزه با فقر و فساد و تبعيض تعريف شد و اگر همين ها منظور نظر بازيگران سياسي قرار مي گرفت ديگر مجالي براي طرح شعار «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» به وجود نمي آمد.
واقعيت هم همين است كه اصلاحات ساختار شكنانه از انتخابات شوراي شهر دوم به احتضار افتاده بود و در اين ميان مي توان براي مطالبات حداكثري، فراقانوني و هنجار شكن اصلاح طلبان راديكال بيشترين سهم را در نظر گرفت. اين جريان حتي بدنبال ائتلاف با احزاب مخالف قانون اساسي نيز بود.
اما مطمئناً علم اصلاحات بر زمين نمانده و كساني پيدا شده اند تا براي اصلاحات با مبناي ايراني شاد، آباد و آزاد تلاش كنند. آفت پيشگويي هاي زودهنگام، اصلاحات دوم خردادي را از شناخت واقعه بازداشت و اين همان نكته اي است كه زيبا كلام از آن غافل است كه پيش داشت تقابل نيروهاي فرضي راديكال محافظه كار و جريان محافظه كاران عقل گرا را به ميان مي كشد چه آنكه منتخبان امروز تجربه اصلاح طلبان پيشين را پيش چشمان خود دارند كه بدانند اگر از مسير اصلاحات منحرف شوند اين آنان هستند كه به كناري مي روند اما اصلاحات همچنان زنده خواهد بود.

نگاهي تحليلي به سالگردهاي دوم خرداد از سال ۷۷ تا ۸۲
فراز و فرود دوم خرداد
007254.jpg
حسن روزي طلب
روز دوم خرداد ۷۶ شايد يكي از مهمترين روزهاي تاريخ معاصر ايران باشد. در آن روز سيد محمد خاتمي با ۲۰ ميليون رأي به رياست جمهوري برگزيده شد. دوم خرداد را گروهي حماسه ملي و در راستاي نظام و گروهي ديگر يك نه بزرگ به مجموع سياست هاي كلان يك جريان خاص مي خوانند. به راستي مفهوم و پيام دوم خرداد چه بود؟ اكنون هفت سال از آن روز تاريخي مي گذرد، هر سال در سالگرد دوم خرداد، اتفاقاتي رخ مي دهد كه ابهام را از چهره دوم خرداد مي زدايد. مقاله حاضر، تلاش دارد با توجه به سالگردهاي دوم خرداد، سير جريانات سياسي را بررسي كند.
ديدار با رئيس جمهور در دانشگاه تهران
۱- دوم خرداد ۷۷: در روز ۳۱ ارديبهشت ماه، روزنامه سلام، مهمترين روزنامه طرفدار خاتمي در صفحه اول خود با چاپ عكس معروف انتخاباتي خاتمي، تيتر زده بود: «ديدار با رئيس جمهور در دانشگاه تهران».
دفتر تحكيم وحدت هم با صدور اطلاعيه اي دانشجويان و مردم را به راهپيمايي از ميدان ولي عصر تا دانشگاه تهران دعوت كرد.
مشهورترين و جنجالي ترين سالگرد دوم خرداد در سال ۷۷ رخ داد. يكي از معدود راهپيمايي هاي دانشجويي در دهه ۷۰ و سخنراني مفصل و طولاني خاتمي به همراه كف زدن هاي مكرر حضار. هر چند كه چند روز بعد ۱۲۰ هزار روحاني و طلبه در قم كفن پوش در اعتراض به هتك مقدسات در اين تجمع راهپيمايي كردند.
از ساعت ۲ بعدازظهر كم كم جمعيت وارد ميدان ولي عصر مي شد. گرماي خرداد ماه هم مانع از ابراز هيجان و شور جوانان و دانشجويان مشتاق رئيس جمهور نمي شد. دقايقي بعد ميثم سعيدي عضو آن روز دفتر تحكيم وحدت و امروز حزب مشاركت، در سخناني دوم خرداد را در راستاي اعاده حقوق ملت و يك جواب منفي به سياست هاي سابق سختگيرانه فرهنگي و سياسي دانست. پس از سخنراني ميثم سعيدي راهپيمايي آغاز شد. هزاران راهپيماي تهراني شعارهايي كه از تريبون قرائت مي شد را تكرار مي كردند. تقريباً در همه شعارها نام خاتمي تكرار مي شد؛ شعارهايي كه بعدها در هيچ مراسم ديگري تكرار نشد: «خاتمي مظهر وفاق ملي- سياستش راه تنش زدايي»، «آنان كه بر خاتمي مي خروشند- شريك آمريكا و دين فروشند.»
ساعت‎/۳۰ ۱۶دقيقه و بدون حتي يك دقيقه تأخير خاتمي در جايگاه حاضر شد. اين اولين وآخرين باري بود كه خاتمي در مصلاي دانشگاه تهران سخنراني مي كرد. سخنان خاتمي با شور و هيجان خاصي ادا مي شد و با هيجان صد برابر از سوي حضار پاسخ مي گرفت. خاتمي در اين سخنراني بيش از ده بار از قانون اساسي نام برد و بر قانون گرايي تأكيد ورزيد. او گفت: «تثبيت نظام بايد بر اساس يك سند ملي و بشري باشد و اين سند ملي همان قانون اساسي است. خاتمي كه به عنوان رئيس جمهور با مردم سخن مي گفت، تأكيد كرد: «حماسه دوم خرداد نه متعلق به رئيس جمهور است و نه هيچ دسته و گروهي، متعلق به مردم ايران است.»
۲- دوم خرداد ۷۸: خاتمي در آزادي، تحكيم وحدت در پارك لاله، سال ۷۸ با همه اتفاقات تلخ و شيرين اش به سومين ماه خود رسيده بود. اين بار اما خاتمي نه در دانشگاه تهران كه در ورزشگاه آزادي به جمع يكصدو هفت هزار نفري منتخبان شوراهاي شهر و روستا رفت. دفتر تحكيم وحدت هم خواستار صدور مجوز راهپيمايي «از انقلاب تا آزادي» از ميدان انقلاب تا ميدان آزادي شد. درخواستي كه از سوي وزارت كشور رد شد و دفتر تحكيم به مراسمي در ضلع غربي پارك لاله قناعت كرد. مراسمي كه بسياري آن را مقدمه حوادث تلخ ۱۸ تير ۷۸ مي دانند.
خاتمي در حالي كه از سوي اعضاي سرشناس شوراي شهر اول تهران همچون عبدالله نوري و سعيد حجاريان همراهي مي شد،وارد ورزشگاه آزادي شد. او پس از آن كه يك دور كامل، در پيست كناري زمين به ابراز احساسات جمعيت حاضر پاسخ گفت، در جايگاه ويژه به سخنراني پرداخت. او براي اولين بار از عبارت «مردم سالاري ديني» استفاده كرد و گفت: «نهادينه شدن مردم سالاري ديني مهمترين مرحله گذار اجتماعي است. در مرحله گذار به سوي پايدار شدن مردم سالاري ديني، بايد تلاش كنيم تا نهادهاي اجتماعي و مدني جايگاه خود را پيدا كنند و در عين حال متوجه حساسيت مرحله گذار باشيم و بيش از همه بايد هوشيار باشيم، از اين فضا براي سست كردن مباني اعتقادي مردم و اصول و ارزش هايي كه انقلاب بر آن استوار است، سوءاستفاده نشود.» خاتمي نمي توانست نگراني خود را از آنچه سوءاستفاده از آزادي مي خواند، كتمان كند. آنچه به دست آورده ايم به بركت اسلام، رهبري امام، وحدت ملي، خون شهيدان و فداكاري ايثارگران است، اگر خداي ناخواسته زيربناي اين بنا كه امروز نمونه آن را مي بينيم، سست شود يا بلرزد، بنا نيز فرو خواهد ريخت.
هر چند آقاي رئيس جمهور معتقد بود كه بايد اصول و ارزشها را از گرايش  ها و سلايق تفكيك كرد و آن را خواست دولت معرفي كرد.
مراسم ورزشگاه آزادي تمام شد و حاضران به آرامي ورزشگاه را ترك كردند.
اما در پارك لاله اوضاع چندان آرام نبود. درگيري هاي پراكنده بين دانشجويان و معترضان حتي قبل از شروع مراسم آغاز شده بود. درگيري ها در هنگام سخنراني ابراهيم اصغرزاده (عضو سابق شوراي شهر) به حدي رسيد كه سخنان اصغرزاده قطع شد و علي رضا طاهري(عضو سابق تحكيم) دانشجويان را به آرامش دعوت كرد.
به هر حال در اطراف استخر بزرگ پارك لاله حدود ۴تا۵ هزار جوان حضور داشتند. عكس هاي كرباسچي (شهردار سابق تهران) حتي بيش از عكس هاي خاتمي در دست دانشجويان بود. طيف هاي مختلف دانشجويان هر كدام شعارها و پلاكاردهاي خاص خودشان را داشتند. در اين ميتينگ سياسي هم شعار «درود بر مصدق سلام بر خاتمي» شنيده مي شد و هم «رئيس جمهور ما امام جمعه ما»!
ابراهيم اصغرزاده سخنران آن روز مراسم با بيان اين كه دانشجويان مهمترين حاميان خاتمي در پي گيري اهداف و آرمان هاي دوم خرداد هستند، گفت: «ما از بمب اتم هم خطرناك تريم!»
اصلاح از درون و يا تغيير ساختار
۳- دوم خرداد ۷۹: در كشاكش جنجال هاي ادامه دار كنفرانس برلين، تعطيلي مطبوعات و البته آغاز مجلس ششم، تقويم فرا رسيدن سالروز دوم خرداد را نشان مي داد. دوم خرداد پس از انتخابات شوراهاي اول، دومين ثمره اش را هم در حال شكوفايي مي ديد، چند روز ديگر قرار بود مجلس ششم كه اهالي دوم خرداد مجلس اصلاحات مي خواندنش افتتاح شود.
خاتمي در اجتماع اعضاي شوراهاي اسلامي و اين بار نه در ورزشگاه آزادي، كه در سالن اجتماعات وزارت كشور سخن مي گفت! و با لحني خردمندانه گفت: «دو گروه از دو پايگاه متفاوت با به وجود آمدن دوم خرداد گفتند كه انقلاب اسلامي پايان يافت. يك گروه، كه مخالف اصلاحات از درون بودند و حركت اصلاح طلبي مردم را به عنوان توبه تعبير كردند. اينها قبلاً شكست خورده بودند و مي خواستند جامعه را به سوي لائيسم ببرند. گروهي ديگر،  جرياني بود كه چون آن حركت را مخالف سليقه خود مي ديد، گفت كه مردم به انقلاب اسلامي رأي «نه» دادند و آن را انحراف از انقلاب معرفي كردند.» خاتمي بسيار صريح سخن مي گفت. باز هم او براي اولين بار گفت به زودي در اين باره بامردم سخن خواهم گفت.
چند خيابان پايين تر از ميدان فاطمي در دانشگاه تهران، علي رضا علوي تبار به گونه اي ديگر سخن مي گفت. او جوانان را به پيروي از تئوري تغيير نظام تصميم گير دعوت كرد و گفت: «به جاي اقدام عليه افراد بايد نيروهايتان را صرف «تغيير نظام تصميم گيري» و اصلاح ساختار قدرت كنيد.»
در اين تجمع كه از سوي دفتر تحكيم برگزار شده بود، حدود دو هزار نفر حضور داشتند. فضاي نامطلوب اين ميتينگ سياسي، حتي اعتراض شديد اصول گرايان دوم خردادي را هم برانگيخت.
۴- دوم خرداد ۸۰ (آخرين ضربه رواني) چهار سال از دوم خرداد ۷۶ مي گذرد و علي القاعده زمان انتخابات رياست جمهوري است. خاتمي دوباره نامزد رياست جمهوري است. او باز هم اصرار دارد كه رهبر فرهمند اصلاحات نيست. او حتي خود را سمبل و نماد دوم خرداد نمي داند. او رئيس جمهور دولت جمهوري اسلامي است. خاتمي وعده مي دهد كه در روز ۷ خرداد در ورزشگاه شهيد شيرودي با مردم سخن خواهد گفت. او براي چندين بار تكرار مي كند كه او فقط نامزد رياست جمهوري است. اين مراسم،  سالگرد دوم خرداد است، اما با چند روز تأخير.
خاتمي در جايگاه حاضر مي شود. حاضرين آخرين باقيمانده هيجان و شور دوم خرداد را در قالب شعار و سوت و كف به او تقديم مي كنند. خاتمي مي داند كه چهار سال ديگر هم رئيس جمهور خواهد بود. او بحثي تاريخي را شروع مي كند و سپس به اقدامات سياسي - فرهنگي و اقتصادي دولت خود اشاره مي كند . اين براي اولين بار است كه خاتمي در سالروز دوم خرداد از اقدامات دولتش سخن مي گويد. بالاخره او نامزد رياست جمهوري اسلامي است. او در پايان حرف هايش با قاطعيت تمام مي گويد: «من رهبر اصلاحات نيستم، رهبر اصلاحات مردم بزرگواري هستند كه قرن ها براي داشتن ايران آباد و سرافراز تلاش كرده اند.»
ستاد انتخاباتي خاتمي در روز دوم خرداد سلسله سخنراني هايي را در سراسر كشور تدارك مي بيند. در تهران اين بار نوبت حسينيه ارشاد است. عباس عبدي، فاطمه حقيقت جو، حميدرضا جلايي پور و حدود دويست نفر مستمع.
عباس عبدي با لحني خشن مي گويد: در ۱۸ خرداد بايد آخرين ضربه رواني به انديشه پوسيده ضدمردم سالاري وارد شود.
اما دفتر تحكيم وحدت در آتش تفرقه مي سوخت. درگيري فيزيكي اعضاي شوراي مركزي پس از سخنراني خاتمي در حسينيه ۲ جماران، اوج اين اختلافات بود و در ستادهاي انتخاباتي نيز، ستاد رأي اولي ها جاي ستاد دانشجويان را گرفته بود. اين آغاز انزواي دوباره دانشجويان بود.
۵- دوم خرداد ۸۱ (روزي مثل همه روزها) اكنون دوم خرداد ۸۱ است و تو اگر سابقه اين روز را نداني، مي گويي كه اين روز، روزي مثل همه روزهاست. تقريباً هيچ مراسم و سالگردي قرار نيست برگزار شود. موسوي لاري وزير كشور، در سخناني تكراري از فعال شدن ستادهاي بحران خبر مي دهد.
حميدرضا جلايي پور( عضو شوراي مركزي حزب مشاركت) به وجود يك بن بست در شرايط كنوني اعتقاد دارد. اما او اين بن بست را حقوقي مي داند و آن را از مهمترين چالش آن روز ايران از زاويه جامعه شناسي سياسي توصيف مي كند. اما تأكيد مي كند كه راه حل اين بن بست «تكروي» نيست بلكه بايد درباره راهكارهاي ممكن آن به ويژه در ميان حقوق دانان بحث و وفاق عمومي حاصل شود. خاتمي هم در سالروز دوم خرداد سخن مي گويد. او اين بار نه در جمع دانشجويان ونه در ميان اعضاي شوراهاي شهر و روستا كه در جمع اعضاي ستاد مردمي بيستمين سالگرد آزادي خرمشهر سخنراني مي كند. او باز هم آزادي رااز مهم ترين اهداف انقلاب اسلامي برمي شمرد.
۲ خرداد ۸۲- (درك پيام دوم خرداد پس از شش سال) خاتمي به تازگي لوايح دوگانه اش را تقديم دوستانش در مجلس كرده بود. او مي گفت اين دو لايحه حداقل هايي است كه براي روند امور لازم است. نااميدي در جبهه دوم خرداد (اگر واقعاً وجودي بر اين جبهه قائل باشيم) موج مي زند. روزنامه ياس نو، نماد يأس و نااميدي مردم از اهالي دوم خرداد واهالي دوم خرداد از خاتمي است. پيام اول ستون ديد و بازديد ياس نو به وضوح اين مسئله را متبادر مي سازد.« مثل روز روشن بود كه اصلاحات تمام شد و به اهدافي كه در نظر گرفته بود، نمي رسد. بهتر است شما هم موضع خودتان را در قبال موجودي كه دارد، لحظات آخر عمرش را مي گذراند، انتخاب كنيد و بگوييد كه براي آينده چه كار مي خواهيد كنيد؟»
همه نگاه ها به آينده دوخته شده بود. آينده اي كه به نظر مي رسد، چندان خوشايند نباشد. عمادالدين باقي مي گويد «اصلاح طلبان هنوز امكان بازسازي دارند.» علي اصغر خداياري، دوم خرداد را به سالي تشبيه مي كند كه چهار فصل دارد، فصل اول: اميد، فصل دوم : تشويش،  فصل سوم: يأس و فصل آخر: عبرت. او زمانه را انتهاي فصل يأس و ابتداي فصل عبرت مي داند. مصطفي تاج زاده عنصر كليدي جبهه دوم خرداد، رفراندوم را تنها راه عبور از تنگناها برمي شمرد.
و اما سيد محمد خاتمي، رييس جمهور دولت جمهوري اسلامي ايران
خاتمي در محدوده سه- چهار روزه ابتداي خرداد ۸۲، ديدار عمومي نداشت او در خانه ماند و با صدور بيانيه اي باز هم، همان حرف هاي هميشگي اش را اين بار صريح تر از هميشه تكرار كرد. «من بر اساس عهد خويش همچنان مصرانه پيگير خواسته هايي هستم كه در برنامه ها و مواضع خود به آنها وعده داده ام. اينك براي پيشبرد آنها بيش از گذشته بر تفاهم و وحدت ملي و تأكيد بر حفظ هويت دوم خرداد و پي گيري آرمان هاي آن اصرار دارم. اين راه را ،راهي به سوي سرافرازي ايران و اسلام و حفظ سرمايه هاي معنوي و مادي كشور و مأيوس شدن دشمنان مي دانم و اين راهي است كه به اعتبار تجربه، آگاهي و عزم ملت، بن بست  و توقف ندارد، بكوشيم كه با گام هاي استوار آن را بپيماييم.»
باز هم تكرار كرد: « اگر به تنگ كردن دايره دين و قانون اساسي بر مردم اعتراض مي شود اگر فرياد زده مي شود كه زنده باد مخالف من، براي تقويت جمهوري اسلامي است.»
ديگر كسي براي خاتمي در روز دوم خرداد سوت و كف نمي زد، اما روزنامه كيهان كه روزي تندترين منتقد خاتمي بود، تيتر زد. «موج سواران در انزوا، خاتمي راه سوء استفاده را بست.» نامه ۲ خرداد ۸۲ خاتمي، شكاف عظيم جبهه دوم خرداد را بيش از پيش نمايان ساخت.
روزنامه همبستگي نيز تيتر اول خود را اين گونه انتخاب كرده بود. «خاتمي سكوت را شكست. اما هيچ نگفت» اين روزنامه در سرمقاله اش مطالبي هوشمندانه را بيان داشت:«دوم خرداد دوران اثبات بي هوشي و بي فكري اصلاح طلبان و گم شدن هدف اصلي اصلاحات بود. دوم خرداد، دوران بروز استعداد ها هم بود، بروز كردند تا شناخته شوند و بعد حذف شوند.
دوم خرداد، دوران موج سواري كساني بود كه از كاروان قدرت عقب افتاده بودند. دوم خرداد دوران سوء مديريت بود. دوم خرداد، اما مي توانست دوران بهتري هم باشد.»
شديدترين حملات به خاتمي، از سوي اعضاي حزب مشاركت صورت گرفت. هر چند حزب مشاركت در بيانيه اي از خاتمي حمايت كرد اما هادي قابل، از اعضاي شوراي مركزي اين حزب، در سخناني جنجالي گفت: «براي من جاي سؤال است كه چرا خاتمي پس از شش سال چنين بيانيه ضعيفي را منتشر كرد و همان سخنان هميشگي را دوباره تكرار كرد. خاتمي با اين بيانيه ثابت كرد كه در پي گذر زمان و اتمام دوران رياست جمهوري خويش است!»اما خاتمي در اين بيانيه پيام دوم خرداد را نيز تشريح كرده بود. همگان تحليل خاتمي را اصول گرايانه و ارزش مدارانه توصيف كردند:«دوم خرداد بر جمهوري اسلامي با همه ابعادش پافشاري مي كند و اگر اعتراضي هست، از آن جهت است كه اين دستاورد بزرگ مردم ما آسيب نبيند.»
درست در زماني كه خاتمي بر جمهوري اسلامي با همه ابعادش تأكيد مي كرد. طيف ملي- مشاركتي دفتر تحكيم وحدت در بيانيه اي خروج اين دفتر از جبهه دوم خرداد را اعلام كرد. پس ديگر دفتر تحكيم نمي بايستي بر برگزاري مراسم سالگرد دوم خرداد اصرار ورزد. اين طيف تلاش كرد تا نام و مرام دفتر تحكيم وحدت را به دفتر تحكيم دموكراسي تغيير دهد و درصدد برآمد تا بر ويرانه هاي جبهه دوم خرداد، جبهه تحكيم دموكراسي را برپا دارد؛ امري كه تقريباً از نظر همه محال مي نمود.
محمدرضا خاتمي برادر رييس جمهور هم در كنگره جبهه مشاركت همه فعالان سياسي را دعوت به شركت در جبهه دموكراسي خواهي كرد.درخواستي كه به دعوت از اپوزيسيون خارج كشور تعبير شد. مسئله اي كه محمد خاتمي به شدت در مقابل آن موضع گيري كرد .او پافشاري بر قواعد مردم سالاري را نه در توجه به تهديد و تطميع قدرت هاي بيگانه كه در توجه به انديشه هاي امام و قانون اساسي دانست.

با واژه هاي سياسي - ۳
ائتلاف
يكي از واژه هايي كه هر روز در خبرهاي سياسي و بين المللي رسانه ها تكرار مي شود واژه «ائتلاف» است. لغت نامه دهخدا در صفحه ۳۱۶۵ جلد سوم معناي لغوي واژه «ائتلاف» را «مجتمع گرديدن، با همديگر الفت گرفتن و پيوسته شدن» ذكر كرده است. از نظر اصطلاحي در عرصه سياست نيز ائتلاف توافقي ميان دو يا چند طرف براي حمايت از يكديگر به منظور پيشبرد منافع متقابل است. ائتلاف ها داراي اشكال مختلفي همچون دو جانبه و چند جانبه، سري و علني، ساده يا داراي سازمان پيچيده؛ و كوتاه مدت يا درازمدت مي باشند. همچنين كاربرد ائتلاف در دو سطح سياست داخلي و بين المللي رايج است.
در سطح بين المللي منظور از ائتلاف همبستگي و همكاري چند كشور مختلف براي نيل به يك يا چند هدف مشترك است. ائتلاف هاي بين المللي زماني شكل مي گيرد كه چند كشور عمدتا همفكر براي تحقق اهداف مورد نظر با هم به همكاري بپردازند. كشورهاي عضو ائتلاف ممكن است براي همكاري با هم يك موافقتنامه رسمي امضا كنند يا اين كه بدون وجود هرگونه توافق مكتوب در پي تحقق اهداف مورد نظر برآيند.از جمله ائتلاف هاي بزرگ بين المللي كه در سال هاي اخير در سطح جهان شكل گرفته ائتلاف جهاني مبارزه با تروريسم است. در شرايط پس حوادث ۱۱سپتامبر كشورهاي جهان براي مبارزه جدي با تروريسم به نوعي توافق دست يافتند كه نمود عملي اين امر در جنگ افغانستان آشكار شد. البته آمريكا كه خود را سردمدار اين ائتلاف جهاني تصور مي كرد سعي نمود تا از اين توافق جهاني عليه تروريسم براي حمله به عراق بهره جويد اما با مخالفت بسياري از كشورهاي عضو اين ائتلاف مواجه شد و تعداد كشورهاي عضو ائتلاف مهاجم به عراق به شدت كاهش يافت.
در عرصه سياست داخلي كشورها نيز ائتلاف احزاب و جناح هاي سياسي يك امر مرسوم است. اين مسئله به ويژه در نظام هاي سياسي پارلماني كه دولت از درون پارلمان بيرون مي آيد از اهميت ويژه برخوردار است. از آنجا كه در نظام سياسي پارلماني حزبي كه اكثريت كرسي هاي مجلس را به دست گيرد خودبخود دولت را تشكيل مي دهد، احزابي كه از آن جايگاه سياسي براي كسب اكثريت برخوردار نيستند براي بدست گرفتن قدرت اجرايي با ساير احزابي كه از نظر ايدئولوژي نزديكي بيشتري با آنها دارند ائتلاف مي كنند. البته اين ائتلاف ممكن است قبل از برگزاري انتخابات و در دوران مبارزات انتخاباتي شكل بگيرد يا اين كه بعد از برگزاري انتخابات و مشخص شدن تعداد كرسي هاي احزاب. تازه ترين مصداق ائتلاف در عرصه سياست داخلي كشورها را مي توانيم در انتخابات اخير هند مشاهده كنيم. در اين انتخابات دو حزب بزرگ «كنگره» و «بي جي پي» قبل از برگزاري انتخابات با تعداد ديگري از احزاب دست به ائتلاف زدند. وقتي در پايان شمارش آراء ائتلاف كنگره اكثريت را بدست آورد اما از تعداد كرسي هاي لازم براي تشكيل دولت برخوردار نشد بار ديگر اين حزب ائتلاف با احزاب ديگر از جمله حزب كمونيست را مد نظر قرار داد تا بتواند با همكاري آن حزب، اكثريت كرسي هاي پارلمان هند را در اختيار خود قرار دهد و دولت آينده را تشكيل دهد.

سياست
انديشه
زندگي
فرهنگ
ورزش
|  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |