پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۰۳
نگاهي به ششمين اثر گروه سل
به دوراز سطحي نگري هاي رايج
008382.jpg
«در آفرينش» ششمين آلبوم آنسامبل موسيقي سل به سرپرستي بهمن مه آبادي موسيقيدان باسابقه كشورمان به آثاري از هايدن، باخ، بتهوون، ساتي، خاچاطوريان، گابريلي،  بوكريني، علي عسگرف، پرسل، اميروف و كورساكوف به شكل سي دي و كاست روانه بازار شد. در اين اثر به جز بهمن مه آبادي نوازنده اول ويلن ، هومن اختري و پوريا كشاورز ويلن و ناهيد ابطحي اجراي گيتار كلاسيك را به عهده دارند. انتشار «درآفرينش» بهانه اي را به دست داد تا در يك نگاه منتقدانه موضوع آفرينش هنري، توليد و جايگاه آن را مورد تجزيه و تحليل قرار دهيم.
خلاقيت هنري بويژه در شاخه موسيقي بخش تفكيك ناپذيري از يك جنبش پردامنه فرهنگي و هنري در جهان است كه در جوامع پيشرفته مورد حمايت بي دريغ ملت ها و دولت ها قرار دارد. اين بخش به صور دقيق و مطالعاتي سمت و سويي غير از سمت و سوي كمپاني هاي موسيقي سازي در جهان را داراست. كمپاني هاي مذكور به طور دائم در حال پايين آوردن گوش و هوش شنوندگان خود هستند تا در كار صرفه جويي اقتصادي براي سود بيشتر، دانش و تخصص هنري را لگدمال كنند و با وارد كردن آدم هاي خوش خط و خال با ادا و اطوارهاي گوناگون سازمان فرهنگي- هنري جامعه را به سقوط بكشانند. لذا باكمال تأسف اغلب آنچه از محصولات هنري جهان وارد كشور ما مي شود، به طور اعم كالاهاي غيرهنري كمپاني هاي به اصطلاح هنرسازي است كه فاقد اولين اصول و فاكتورهاي اين هنرها و البته هنر موسيقي مي باشند. در كنار اين فعاليت مخرب، جرياني با هويت صددرصد هنري و فرهنگي قرار دارد كه معمولاً  مي بايستي براي داشتن آن و سرويس دهي به اجتماع، سرمايه گذاري هاي مشخصي انجام داد و با درك عيني اين مسأله كه وجود جامعه اي سالم و فرهيخته، كار مشخص، مدون و طولاني مدت را مي طلبد، وارد عرصه خدمات فرهنگي شد. لذا هنري با ابعاد علمي و آكادميك مي تواند گستره پهناور گيتي را مدنظر قرار دهد و فرهيختگاني را طلب كند كه از انديشه هاي فرادست و معنوي به منزله ابزار مطمئن و آزموده شده، استفاده كنند و انسانهايي همانند خود را در همه دنيا مورد خطاب قرار دهند. پيام جهاني آنان به گوش بزرگترين بخش از مردمان روزگار ما كه خود نيز طالب معنا و فكرند، مي رسد. هنرمندان هنرهاي جدي با دورانديشي و تشخيص دقيق خود، بيراهه هاي احتمالي را كه در پيش پاي بشريت قرار دارد، شناسايي كرده و با آموزش هاي هنري از سقوط فرهنگي، اجتماعي جلوگيري مي  كنند. هنرمندان از مرتبه اي بالا بلند احوالات را مي نگرند و در آفرينش هاي هنري خود مخاطبين را به ژرف نگري، تفكر، دانش و هويت يابي دعوت مي كنند. هر محصول هنري مي تواند انسان را به جست وجويي تازه فرا بخواند و در اين پيگرد او را به كتاب، دانشگاه، تفكر و به ادراك بيشتر رهنمون شود. هنر جدي بي شك جديت را تقويت مي كند در حالي كه هنرهاي بازاري رايج، سطحي نگري، عوام گرايي، بيهوده پروري را كه در راستاي بازار و اقتصاد بيمار و مخاطب بيمار است رونق مي بخشد. لذا چنين روندي در جوامع پيشرفته، در محيط هاي دانشگاهي، در ميان اهل كتاب و اصحاب انديشه- فلسفه و فكر جايگاهي ندارد. چالش در انديشه ها و جست وجوي حقيقت، مقابله و مخالفت با يك سونگري، رياكاري و كلاه برداري و نگرش دموكراتيك به موضوع فرهنگ و هنر و اعتقاد به سمت و سوي وجدان انساني و صلاح و آزادي جزو آرمان هاي هنر راستين و پيشرو است. اين خصيصه ها بي شك آمال همه معنويت گرايان در اقصي نقاط جهان نيز هست. انديشه هاي بزرگ در قالب جريان هاي بزرگ اعم از موسيقي، نقاشي، پيكرتراشي، شعر، تئاتر ، سينما و غيره از سوي فرهيختگان بشريت در جاي جاي زمين از هر مليت و نژاد و رنگ، امري پسنديده و بسيار مبارك است. در كشور ما نيز علي رغم تمام مشكلات ملموس، جز اين نمي تواند باشد. در آفرينش اثر آنسامبل سل، سمبلي از هنر جدي و علمي است كه بدون ادعا، توليد و روانه بازار فرهنگي مي شود و از ديدگاه هنري بار گرانسنگي را با خود به همراه دارد و از منظر توليد كاري ابداعي، توليدي و پرزحمت است. كپي نيست، تقليد هم نيست؛ انديشه تازه اي است همچون پنج آلبوم پيشين سل كه در هر گام نوين، رشد و بالندگي خود را بهتر نمايان مي سازد. توليد دستهاي هنرمندان كشورمان به شمار مي رود و با خروج از مرزهاي كشور پيام فرهنگي، صلح و ژرف نگري را با زباني جهاني منتقل مي سازد. توليد است زيرا نه همتايي مثل خود دارد و نه همتايي مثل خود مي تواند داشته باشد. زاييده تفكر، تخصص و عرفان است. به زبان خاصي تكلم نمي كند. دولت خاصي را مورد خطاب قرار نمي دهد. از روشي نو يا كهن سخن نمي گويد. تنها وتنها از آرامش، انديشه، معنا، صلح و انسان سرود سر مي دهد.
موسيقي علمي نارسيسم و فاشيسم را در جنگ دوم شكست مي دهد. آواي شوستاكويچ در سمفوني هفتم جهاني است و امروزه موسيقي جدي در ازهم پاشيدن يك جانبه نگري و تدارك زمينه براي انسانها در دانستن حق و امكان جهت بروز استعدادهاي هنري و كمال يابي انسانيت، بي هيچ فروگذاشتن و كمك به شناخت علمي نيروهاي طبيعي، اقتصادي، اجتماعي و تاريخي فعال در جهان- با جانبداري از پيشرفت و ترقي- پيشرو به نظر مي رسد و اين همچنان از گذشته هاي دور در بطن اين نوع هنر قرار داشته است. گروه هاي موسيقي جدي در ايران بايست مورد حمايت قرار گيرند تا موجبات رشد فرهنگي را فراهم آورند و ريشه انگل هاي اجتماعي را بخشكانند. در روزگار ما، جهان به يك سرآغاز تحول بي سابقه رسيده است. تسلط دسته جمعي انسان بر طبيعت و توانايي توليد، اوراق درساخته تا به كمك ثمره كار خويش، نه تنها در زمينه توليد كالاهاي مصرفي بلكه در به كارگيري نيروهاي مستعد و كارآمد هنري نيز به آفرينش دست يابد و اين البته به نسبت برخورداري جامعه از امكانات مختلف، متفاوت است.
موسيقي سل با انتشار شش آلبوم گوي سبقت را از ديگر همتاهاي خود ربوده است.
برنامه ريزي، نگاه به آينده، مقاومت و پشتكار از سلول هاي ماندگاري و توليد به شمار مي رود كه در آميختگي دائمي با پژوهش، تمرين و ممارست، جهان نگري، ارتباط با صاحبان هنر و علم در هر جايي از دنيا و مؤمن بودن به رياضت و تعهد از ديگر مولكولهاي هستي بخش آفرينش و توليد است. لذا بي هيچ سفسطه اي بايد اقرار كرد كه در صورت حمايت، بازكردن راههاي بسته، حذف موانع علمي- عملي- مادي و معنوي مي توان باور داشت كه آينده درخشاني در انتظار فرهنگ جهاني گشوده است و اين بي شك در گرو از خودگذشتگي ها، بزرگ منشي و حمايت و هدايت ميسر مي تواند بود.
جايگاه آفرينش، توليد و عرضه آن نيز در جوامع پيشرفته كه الگوهاي رفتار فرهنگي خود را با چاشني افتخار و نوجويي و حمايت پربار مي كنند، كمتر از يك اكتشاف يا اختراع نيست. مخترعين و مكتشفين، منطق هاي رياضي علوم را به كار بسته اند و هنرمندان ارتباطات عاطفي و احساسي علوم رياضي را به استخدام در آورده اند كه در نهايت با كمك همديگر انسان قدرتمند علمي و هنري امروز را كه بر بسياري از نيروهاي طبيعت تسلط يافته در قله تمام مخلوقات نشانده اند. سل پنجمين نت در گام دو ماژور يكي از اصلي ترين اركان اين مد به شمار مي رود و امروزه آنسامبل سل به آهستگي و بدون ادعا به ركني از موسيقي اين سرزمين كهن مبدل مي شود. آلبومهاي سل نماد آرامش، تفكر، تعمق و هنر است. وب سايت اينترنتي سل نيز با دو آدرس www.solMehabadi.ir و www.sol-Music.ORG انسانهاي اين سو و آنسوي كره خاكي را براي پيوستن به اصحاب فكر و فلسفه و معنا دعوت مي كنند تا از اين طريق همگان را به سوي پي جويي اصليت خويش و كمال يابي رهنمون شود. «در آفرينش» را گوش بسپاريم و چشم به راه هفتمين آلبوم سل با نام «مينياتور» باشيم.

گنه ناكرده پادافره كشيدن
سيدابوالحسن مختاباد
نبود روندي ثابت در ارتباطات كاري ميان هنرمندان، پديده هاي نادري را سبب مي شود. اين امر، البته در اهل موسيقي بيشتر به چشم مي آيد. نمونه تازه اين پديده، دست بردن و اضافه كردن شعر دكلمه به روي آهنگها و كاست تنظيم و آهنگسازي شده تهمورث پورناظري است. پورناظري، اوايل هفته جاري به دفتر روزنامه آمد و گله مند از فرصت طلبي كاسبكارانه، ناشر كاست تازه اش، كه بدون توجه به جايگاه هنري و از آن اسفناك تر بي اعتنا به قول و قرارها، دكلمه اي بازاري با صدايي غيرحرفه اي را به كاست اضافه كرده است. ما ضمن چاپ نامه جناب پورناظري، از ايشان مي خواهيم براي احقاق حقوق معنوي كارشان، به دادگاه شكايت برند، تا در كنار پي گيري هاي خبري- رسانه اي، براي ساير هنرمندان فتح بابي شود كه چنين فرصت طلبان كاسبكاري را به سرجايشان بنشانند.متن نامه تهمورث پورناظري را بخوانيد:
هنر و در رأس آن موسيقي يكي از نيرومندترين پديده هايي است كه بشر را از نهايت تعالي روح و معني تا پست ترين مراتب غيرانساني مي تواند رهنمون باشد. پس هنر متعهد مقدس است چرا كه تعهد يعني هماهنگي با هستي و هماهنگي با هستي سرانجامي جز نيك انديشي و درست كرداري ندارد. قصه كوتاه، به تازگي اثري به نام شهر قصه كار مشتركي از اينجانب و سهراب پورناظري منتشر شده است كه ناشر بدون هماهنگي و اجازه و صلاح ديد بنده اقدام به اضافه نمودن نوشتاري عاري از شأن هنر و دكلمه اي از آن سخيف تر در بين قطعات نوار كرده است، كه از ديدگاه اين سخن لطمه اي به نام و راهيست كه در آن قدم گذارده ام، چرا كه هرگز آنچه كه در توان داشته ام را در راه موسيقي و هنر يكبار مصرف نكرده ام. پس بر خود واجب دانستم تا اين پيام را نوشته و به اصل هنر و آن گروه از هنردوستان كه اين نوار را شنيده اند بگويم كه اين متون و صدا را كه باري جز ابتذال ندارد، به حساب بنده نگذارند. چرا كه به قول روانشاد اخوان ثالث:
گنه ناكرده پادافره كشيدن
خدا داند كه اين درد كمي نيست
باشد كه هنرمند و خالق هر اثر را ، آنان كه داعيه دار و متولي حراست و نظارت بر موسيقي كشور هستند، بيشتر ارج نهاده و چنين بي توجهي هايي را مرتكب نشوند و دوم آنكه آنقدر به رحمت انساني برسند آنان كه بايد، تا براي لطمه وارد كردن به نام و نشان كسي كه كارنامه اي پاك دارد از چنين راه هاي ناجوانمردانه اي بپرهيزند و در آخر اينكه هنر فرهنگ مدار آنقدر خريدار پيدا كند كه براي فروش هرچه بيشتر بي هنري و ابتذال، دستمايه اي براي سود و تجارت نباشد.
از خدا خواهيم توفيق ادب
بي ادب محروم ماند از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد
بلكه آتش در همه آفاق زد

كنسرت مسعود شعاري- ۵ و ۶ خرداد- تالار فارابي
در ازدحام صدا و ساز
008385.jpg
در تاريخ ۵ و ۶ خردادماه جاري، مسعود شعاري نوازنده شناخته شده سه تار به همراه آنتوني آردين (ساكسيفون)، درشن آنند (تبلا) و آرش ميتويي (گيتار الكتريك) در تالار فارابي دانشگاه هنر به اجراي برنامه پرداختند. طي يك سال گذشته، اين چندمين بار متوالي است كه اين گروه به اجراي برنامه مي پردازد. فضاي باز فرهنگسراي نياوران، تالار فرهنگسرا، دانشگاه اميركبير و كنسرت اخير، از جمله اجراهاي مورد نظر بوده است. پيش از اين، شعاري را نوازنده اي مسلط و توانمند در عرصه سه تار نوازي كه به سبك قدما آشنايي كافي دارد مي شناختيم. او كه از محضر محمدرضا لطفي و حسين عليزاده بهره مند شده است، براي نخستين بار در مجموعه راز و نياز (حسين عليزاده) در كنار استاد خود به هنرنمايي پرداخت. انتشار آثاري نظير «شباهنگ»، «كاروان صبا» و «انتظار» نوازنده اي از نسل نو، با قدرت و تكنيك كافي و آينده اي درخشان را متصور مي كرد. متن نوشته آلبوم انتظار به قلم هنرمند گرامي محمدرضا لطفي، اين آينده را مشخص تر تصوير مي كرد. با اين آثار، شعاري نشان داده بود با سبك و شيوه نوازندگي قدما و از جمله صبا، هرمزي، فروتن و عبادي به خوبي آشناست و تأثيرات غيرقابل انكاري نيز از لطفي و عليزاده را با خود همراه دارد. آنچه كه در آثار ياد شده براي يك شنونده حرفه اي قابل تأمل بود، عدم استقلال فكري و حضور مستقل نوازنده اي هنرمند است كه تمام اجرا متكي بر شخص باشد. چه در اين آثار، نوازنده اي پرقدرت و توانمند مشاهده مي شود كه راوي آثار ديگران است و در شكل مناسب تر بداهه و بسط و گسترش هاي ملوديكي در آثار پيشين دارد، نظير استفاده از قطعه سماع (عليزاده) در اثر انتظار. به عبارتي شعاري در هيئت نوازنده اي هنرمند و توانا ظاهر مي شود تا يك موسيقيدان هنرمند با فكر و ايده كاملاً  مستقل موسيقايي!
اما به هر ترتيب، اين مجموعه آثار، قابل تأمل و دقت بوده است. به نحوي كه نظر مخاطب موسيقي را به خود جلب كرده و شعاري را در محافل رسمي موسيقي مطرح كرده است. اما پس از آلبوم «انتظار»، انتظارات به سمت و سوي ديگري سوق داده مي شود. با يك چرخش سريع و شتاب زده، نوازنده اي  مشاهده مي شود كه تحت تأثير جريانات روز موسيقي و مواردي از قبيل موسيقي تلفيقي، موسيقي الكترونيك و موسيقي پاپ (عامه پسند) به مسيري متشكل از انواع موسيقي به قصد جذب مخاطب بيشتر كشانده مي شود، آلبوم «سير» مهر اين خطر سير را بر پيشاني دارد. تغيير فضا و ساختار كلي اثر، تغيير فواصل موسيقي، استفاده از عناصر نسبتاً  عامه پسند نظير گيتار الكتريك و صداهاي طبيعي (مورد استفاده در موسيقي هاي جديد با وجه غالب عامه پسندي) و حتي استفاده از ملودي هاي محلي بسيار عاميانه، خطوط اين مسير را مشخص مي كند. اين چرخش ناگهاني با تشكيل گروه فعلي با تركيب سازي سه تار، ساكسيفون، تبلا و گيتار الكتريك، مي تواند از منظر هاي گوناگون مورد توجه قرار گيرد.
۱- همانند سازي: با گسترش روزافزون موسيقي هاي عامه پسند و اقبال عمومي اين گونه آثار، برخي هنرمندان موسيقي (در عرصه موسيقي رديف دستگاهي) با رويكردهاي گوناگون از جمله احساس خطر از كمبود مخاطب و ميل به حضور بيشتر در جامعه و گاه مسائل اقتصادي همراه با موضوع، به سوي جرياني از موسيقي عامه پسند تن داده اند. اين گروه كه اغلب از ميان موسيقيدانان درجه دو و سه برخاسته اند، به روش هاي گوناگون در جريان اين بازي خود خواسته كشانده شده اند. كنسرت هاي متعدد مسعود شعاري در طول سال و استقبال تماشاگران، از اين زاويه نيز قابل بررسي است.
نوع موسيقي اجرا شده، نوع سازها و نحوه اجرا همگي، سطحي از ميل و گرايش به عامه پسندي را متظاهر مي كند.
۲- رمانتي سيسم ابتدايي و عاشقانه سازي: اين تعابير كه بيشتر تحت عنوان «سانتي مانتاليزم» مشخص مي شود، رويكرد به نوعي گرايش هنري است كه جنبه ها و خصلت هايي از يك موسيقي توصيفي را به نمايش مي گذارد. در اين جريان توصيفي، ساده انگاري و الگوهاي عاشقانه رمانهاي خانوادگي قابل رؤيت است. ملودي هاي ساده فواصل خاص (سوم و ششم كوچك)، اجرا در گام شبه مينور(!) و اشعاري با مضمون و محتواي عاشقانه (حتي از حافظ يا مولوي!) خطوط اصلي اين جريان است. در بسياري از كنسرت ها، اجراي قطعه اي تاجيكي، علاقه شعاري را به اين رويكرد، نشان داده است.
۳- مدگرايي: در چند سال اخير نوعي جريان التقاطي و تداخل فرهنگي در عرصه هاي مختلف فرهنگي و از جمله موسيقي بروز كرده است. تشكيل گروههاي شبه متال(!). شبه راك(!) و شبه جاز(!) از اين دست است.
استعمال واژه  شبه نيز از آن جهت است كه اغلب اين گروهها بدل و شبه  اصل اند. اين گروهها با وجود استفاده مفرط از عناصر عامه پسند غربي در موسيقي خود، داعيه جدي بودن و روشنفكري را ارائه مي دهند. حال آن كه ذات و ماهيت چنين برخوردهاي ظاهري با موسيقي خود جرياني كاملاً ضد روشنفكري است. با اين حال، قشر جوان و تحصيل كرده به خصوص دانشجويان، مهمترين مخاطبان اين جريان موسيقي التقاطي هستند. از اين منظر شايد اين گروهها نيز حق دارند خود را روشنفكر بدانند.همكاري شعاري با برخي گروههاي اين چنيني و تشكيل گروه فعلي خود نيز مدخلي ديگر براي بررسي اين بخش از ماجرا است. پس از اين مقدمه طولاني، اگر شنونده كنسرت ۵ و ۶ خردادماه جاري بوديد،  مجموعه عوامل بررسي شده  اين نوشتار را در قياس با اجراي مشاهده شده به صورتي سنجيده تر مي توانستيد ارزيابي كنيد. اما يك نكته مطمئناً  اتفاق خواهد افتاد. طرفداران پرشمار اين جريان موسيقي مد روز كه خود نيز دستي بر آتش دارند و جوانان طرفدار اين نوع موسيقي (كه هيچ شناختي از موسيقي ندارند) مخالفان اصلي اين نوشتار خواهند بود. بنابراين خواندن مطالب مستدل و تحليلي آنان نيز براي هر علاقه مند موسيقي مفيد خواهد بود.
محمد بهمنش

هنر
اقتصاد
آلبوم
انديشه
ايران
سياست
ورزش
|  اقتصاد  |  آلبوم  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |