شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۰۵
زندگي يك پليس
آنها را روز و شب مي بينيم. با لباس هاي اغلب سبز رنگشان توي خيابان ها اين طرف وآن طرف مي روند وبه دور افتاده ترين گوشه هاي شهر سر مي زنند. حالا ديگر  آنها بيش از هر زمان ديگري حضور دارند و همين حضور است كه  باعث مي شود بيشتر از هر زمان ديگري احساس امنيت كنيم
009594.jpg
بزرگترين پرونده اي كه او توانسته آن را به عنوان افتخار به نام خود ثبت كند پرونده ۵۰ ميليون تومان كلاهبرداري بوده است. ظاهرا يك بار هم مجرمي از دست او گريخته كه همان عشق به دويدن باعث شد تا پس از چند ساعت تعقيب و گريز او را دستگير كند. «با يك سارق براي شناسايي مالخر رفتيم او وارد خانه شد و در را بست ۱۰ دقيقه داخل خانه ماند و بعد فهميدم كه او از پنجره گريخته و افتادم دنبالش...»
حميده عبداللهي 
ساعت ۹ صبح است و در مسير، تا كلانتري بچه هاي مدرسه را مي بيني كه با روپوش هاي يكرنگ و يكدست به طرف امتحان و آخر سال مي روند. اضطرابشان را مي تواني از پس خنده ها و شوخي هاي كودكانه شان بفهمي.
كلانتري پر از رفت و آمد و پرونده است. جلوي در سربازي با كلاهخود در چارچوبي فلزي و رنگي تيره بي اعتنا ايستاده و گذر كند ايام خدمت نظام را نظاره مي كند. اهل كجاست؟ چه مي كند با اين همه مشقت تحمل ايستادن در آن جعبه آهني.
وارد محوطه مي شوي و محوطه مثل هميشه از موتورسيكلت هاي سبز و آبي پر است. تمام ديوار حياط كلانتري پوشيده از شعار است. روي در شيشه اي كاغذي رنگي چسبانده اند كه از مراجعان مي خواهد به پليس اطمينان كنند. يكي ديگر از كاغذها شماره تلفن ۱۹۷ را داده و از مراجعان مي خواهد كه اگر از نحوه برخورد ماموران ناراضي هستند با اين شماره تماس بگيرند و مراتب را به مقامات توضيح بدهند. اين مي تواند اولين سوال من از گروهبان «علي.ن» باشد. «آيا نصب اين پوسترها و كاغذها روي قاعده خاصي صورت مي گيرد؟»
ما چند نوع بروشور و پوستر داريم بعضي از آنها فصلي هستند و بيشتر نكات ايمني هر فصل را يادآوري مي كنند. مثلا در تابستان در خصوص بازماندن پنجره ها به مردم تذكر مي دهيم. بسياري از سرقت هاي تابستاني با ورود سارق از طريق پنجره به ساختمان صورت مي گيرد. در بهار هشدارهاي لازم را به خانواده ها براي رعايت نكات ايمني خانه هايشان در هنگام سفر يادآوري مي كنيم.
برخي از پوسترها اما ماندنشان روي ديوار هميشگي است و فقط گاه گاه براي كهنه نشدن تعويض شان مي كنيم.
وقتي مي پرسم كدام يك از اين پوسترها را بيشتر دوست داري با خنده مي گويد: «اين يكي!» روي پوستري كه او نشان مي دهد با حروفي درشت نوشته اند «به پليس اعتماد كنيد. پليس دوست شماست.»
سركارگروهبان «علي.ن» ۲۲ ساله است و اهل زنجان. او كوچك ترين فرزند خانواده اي كشاورز است و از كودكي آرزوي معلم شدن را داشته.
سركار گروهبان عاشق فوتبال بوده است و هنوز هم فوتبال را دوست دارد. با اين حال به خاطر كمبود امكانات مجبور مي شود ورزش دووميداني را دنبال كند. ورزشي كه حالا خيلي به دردش مي خورد.
اولين خاطره اي كه از پليس داشته چه جور خاطره ايست؟ مي گويد:من در بچگي هميشه از پليس ها مي ترسيدم. حتي وقتي دامادمان پليس شد و براي اولين بار با لباس پليس به خانه مان آمد خيلي ترسيدم و از شدت ترس خودم را پنهان كردم. تا مبادا بيايد و مرا دستگير كند.
او پس از به پايان رساندن دوره دبيرستان و اخذ ديپلم در رشته روانشناسي پيام نور زنجان پذيرفته شد ولي با اين حال نصف ترم نشده دانشگاه را رها مي كند.
و در همين گير و بير آگهي استخدام نيرو توسط نيروي انتظامي را در تلويزيون مي بيند و به عشق پليس بين المللي شدن وارد نيروي انتظامي مي شود. اما از شانس او ماجرا طور ديگري ادامه پيدا مي كند. «از بين ما انتخاب نمي كردند، بايد كارت خيلي درست باشد تا بتواني به پليس بين المللي راه پيدا كني. تازه افراد معدودي را براي اين كار انتخاب مي كنند.»
بهترين خاطره او در دوران آموزشي جشن درجه داري اش بوده است «وقتي درجه را روي دوشم گذاشتند تمام سختي هاي پيش از آن را فراموش كردم...»
- سختي ها؟
پدر و مادرم اول مي ترسيدند كه من وارد نيروي انتظامي شوم .
غير از اين مشكلا ت ديگري هم بوده اند؛ روز اولي كه وارد پليس شدم شب تا صبح بيدار نگه مان داشتند و آنقدر بشين و پاشو كرديم كه از حال رفتيم. البته اين كار را براي آمادگي بيشتر جسماني ما انجام مي دادند. «شايد هم مي خواستند ببينند چقدر در انتخاب خود براي پليس شدن مصر هستيم. اين را البته او نمي گويد. از ذهن خودت عبور مي كند.»
تصميم به پليس شدن «علي.ن» يك تصميم شخصي و فردي نبوده. او به اتفاق چند نفر از دوستان دبيرستاني اش چنين تصميمي را گرفته و همين مساله باعث شد از جمع ۵ نفره آنها همگي پليس شوند. البته فقط اوست كه به تهران آمده و الباقي در همان زنجان مانده اند. با اين حال وقتي از او مي پرسي كه «اگر بچه دار شوي اجازه مي دهي پليس شود؟»او در پاسخ مي گويد كه مخالف پليس شدن فرزندانش است. «كارمان خيلي سخت است و شب و روز ندارد. تازه حقوق و مزايايش با سختي ها و دشواري هاي آن همخواني ندارد. از طرف ديگر ما مثل بقيه شغل ها نمي توانيم چند جا كار كنيم و منبع درآمد ديگري داشته باشيم. از همه اينها گذشته يك پليس بايد براي انجام وظيفه اش تا پاي جان هم مايه بگذارد.» حرف هاي ما به اينجا مي رسد كه حقوق و دستمزد يك پليس چقدر است؟ «بستگي به درجه تان دارد. اگر گروهبان ۳ باشيد بنا بر مصوبه دولت و نيروي انتظامي در سال جديد حقوق او با اضافات و كسورات ۱۹۰ هزار تومان براي مجردها و براي متاهل ها در سال جديد ۲۰۰ هزار تومان است و اين رقم تا تيمسار به ازاي هر درجه ۵ هزار تومان افزايش پيدا مي كند. »
هنوز حرف هايمان تمام نشده كه صداي بيسيم اش حواسمان را پرت مي كند و او بايد برود. ظاهرا از خانه اي سرقت شده است. به عنوان آخرين سوال مي پرسيم: اگر دوباره به دنيا بيايي حاضر هستي پليس بشوي؟ چيزي نمي گويد و باخنده خداحافظي مي كند. از او مي پرسم «مجردي يا متاهل؟»
- عاشقم!
فكرش را كه مي كنم مي بينم تصور نبودن آنها دشوار است.
اينجور «بودن» چي؟ در اين باره با مسوولان عالي رتبه نيروي انتظامي به گفت و گو خواهيم نشست.

عمل جراحي چشم يك سگ
يك خانواده در ملبورن استراليا مبلغ ۲هزار پوند خرج كردند تا سگشان كه كور شده بود را با ليزر عمل كنند. سگ اين خانواده ماه گذشته بر اثر يك مشكل ديابتي بينايي خود را از دست داد.
كيت استيونسون صاحب اين سگ مي گويد كه عمل موفقيت آميز ليزر بر روي چشمان خودم باعث شد تا چنين هزينه اي را براي سگمان نيز انجام دهم.
«تس» نام سگ اين خانواده است و گويا براثر بيماري فوق الذكر آب مرواريد گرفته و بينايي خود را از دست داده. اين خانواده چندي قبل قصد داشت اين سگ را به خانواده ديگري واگذار كند، اما با قول مساعد پزشكان، اين خانواده سگ خانگي را براي خودشان نگه مي دارند.

گوشت سگ براي «هات داگ»
دو صاحب كارخانه توليد گوشت در بلژيك به خاطر استفاده از گوشت سگ در تهيه سوسيس دستگير شدند.
بيش از ۲۰ هزار كيلو از اين سوسيس ها در كارخانه توليد اين مواد در بروكسل كشف شد.
مقامات بهداشتي بلژيك از كشورهاي همسايه اي كه از اين نوع سوسيس خريداري كرده اند عذرخواهي كرد و خواهان ارجاع آنها به بلژيك شدند.
هلندي ها بيشترين خريد را از اين دو شركت كرده اند و هزاران كيلو از اين سوسيس ها را به كشور مبدا پس فرستاده اند. به هر حال اگر سفري به اين كشورها داشتيد مواظب باشيد از اين نوع هات داگ ها مصرف نفرماييد.

فروش دوچرخه دزدي به پليس
يك مرد آلماني در شهر وويرتال دوچرخه اي را از كنار يك مقر پليس دزديد و خوشحال در فكر خود قصد فروش اين دوچرخه را داشت. اين مرد ۲۷ ساله پس از گشت در خيابان پيشنهاد فروش دوچرخه را به دو مرد مي دهد كه از شانس بد وي اين دو نفر ماموران پليس بوده اند در لباس شخصي.
ماموران پليس متوجه آچارها و كليدهاي وي كه از زير كت مرد مشخص بود شدند و سرانجام مرد بدشانس را دستگير كردند. او احتمالا بايد يك جريمه نقدي به عنوان دزدي پرداخت كند.

دزدي از خودپرداز
مردي در شرق لندن دست به يك دزدي بزرگ زد و از داخل دستگاه خودپرداز بانك مبلغ ۱۱۵ هزار پوند دزديد و از بانك فرار كرد.
يك هفته بعد يكي از مسوولان بانك يك كيف كوچك مشكي رنگ را كنار دستگاه ونزديك در ورودي پيدا مي كند و متوجه اين دزدي مي شود. اسكاتلند يارد در تحقيقات اوليه گمان مي كند كه اين دزد از كشور خارج شده و دسترسي به او غير ممكن است.
آنها عقيده داشتند كه فردي كه از بانك دزدي كرده كليد در اصلي بانك را داشته، زيرا هيچ نشاني از خشونت و زور براي وارد شدن به بانك مشاهده نشده است و در ضمن در پشتي بانك نيز داراي سيستم هوشمند است كه هر كسي توانايي راهيابي به آن را ندارد، اين مرد با تحقيقات پليس درمنزلش دستگير شد.
رئيس پليس سابق لندن در اين خصوص مي گويد: «تنها يك مورد از مشابهت با اين دزدي را به ياد مي آورم و آن سال ۱۹۶۳ بود، زماني كه مردي ۷۷هزار پوند از يك كيوسك تلفن ربود.»

يك نفر زير ديوار ماند
با ريزش يك ساختمان در حال احداث منطقه يك كرج، يكي از كارگران مشغول به كار در اين ساختمان كشته شد.
اين كارگر ۳۷ ساله كه «محب الله.ش» نام داشت بر اثر اين حادثه جان خود را از دست داد. بنا به اعتقاد كارشناسان شهرداري، ديوار اين ساختمان به خاطر رعايت نشدن اصول فني و مهندسي ريزش كرد.
كارشناسان شهرداري در پي وقوع اين حادثه براي علت ريزش ديوار مذكور به محل اعزام شدند. تعداد خبرهاي مربوط به ريزش ساختمان هاي فرسوده يا غيراصولي آنقدر زياد شده كه ديگر به خواندن آنها عادت كرده ايم.

غير مجاز
چهارشنبه ۲۰ خرداد .۱۳۸۳ كيلومتر ۸ آزاد راه تهران - كرج. سرعت غيرمجاز و بيش از حد يك دستگاه اتوبوس از رده خارج شده و قديمي باعث برخورد آن به يك دستگاه خودروي پژو ۴۰۵ كه انحراف به چپ هم داشته و خروج اتوبوس از ميل گاردهاي مسير خودش و پرتاب به مسير مخالف شد.
در اين حادثه دلخراش از ميان ۴۰ نفر مسافر اتوبوس يك نفر كه زني ۴۳ ساله است در جا كشته شد و جان ۵ نفر از مصدومان به شدت وخيم گزارش شده است. همچنين در اين ماجرا ۳دستگاه خودرو سواري علاوه بر پژو ۴۰۵ با اتوبوس برخورد كرده اند كه خوشبختانه اتفاق خاصي براي سرنشينان آنها رخ نداده است.

سردخانه جا ندارد
خاطرتان هست كه هفته گذشته ۱۶ عراقي در تصادفي در جاده مشهد كشته شدند. اين خبر مي تواند ادامه آن باشد. با نگهداري طولاني مدت اجساد قربانيان عراقي سانحه جاده اي در شاهرود، براي بيمارستان هاي اين شهر مشكلاتي ايجاد شده است. محدوديت سردخانه ها موجب شده است تا خدمات دهي مطلوب به شهروندان دچار مشكل شود. ۱۶ نفر از اتباع عراقي بر اثر واژگوني اتوبوس حامل زائران عراقي كه عازم مشهد بودند كشته و ۲۳ نفر ديگر مجروح شدند. در حال حاضر اجساد ۱۲ نفر از اين كشته شدگان در سردخانه بيمارستان امام حسين(ع) وابسته به دانشكده علوم پزشكي شاهرود و ۴ نفر نيز در سردخانه بيمارستان خاتم الانبيا (ص) وابسته به دانشگاه آزاد اسلامي شاهرود نگهداري مي شود.

عامل قتل معلوم شد
عامل اصلي پرونده چاقو خوردن «ح.ع» پس از تحقيقات پليس مشخص شد. بنا به اعلام خانواده مقتول، عامل اصلي اين ماجرا احتمالا شخص خاصي نبوده و قتل اين جوان ۱۷ ساله به واسطه يك دعوا و نزاع خياباني صورت گرفته و فرضيه اي كه پيش از اين در خصوص دست داشتن برادر مقتول در اين ماجرا مطرح بود، كاملا منتفي شده است. گفتني است روز قبل از قتل، «ح.ع» در پارك خبرنگار با چند نفر درگير مي شود و ظاهرا پس از اين درگيري، طرف هاي مقابل او را شناسايي مي كنند و با يك نقشه از پيش تعيين شده با چاقويي كه مخصوص غواصي بوده است و ضارب، آن را از بازار سياه به دست آورده چشم هاي او را نشانه گرفته اند و در اثر اين ماجرا «ح.ع» دچار ضربه مغزي و سپس ايست قلبي شده. بنابراين اين فرضيه كه مرگ اين جوان ارتباطي با برادرش دارد اشتباه و غيرقابل پيگيري است.

سلاح هايتان را بياوريد
نيروي انتظامي مازندران طي اطلاعيه اي از شهروندان درخواست كرد تا در صورت داشتن سلاح هاي غيرمجاز آنها را به ماموران اين نيرو تحويل دهند. بد نيست بدانيد كه در طرح جمع آوري سلاح و مهمات در استان مازندران در سال ۷۴ بيش از ۲۳ هزار قبضه سلاح و مهمات غيرمجاز به صورت داوطلبانه جمع آوري شد.
جمع آوري سلاح ها و مهمات غيرمجاز از تاريخ ۲۳ بهمن ماه آغاز شد. در مدت ۹ ماه اين تعداد تحويل يگانهاي نظامي و انتظامي مازندران شد. ۲۳۰ قبضه سلاح جنگي در سلاح هاي جمع آوري شده بود و مابقي شكاري بودند. پارسال نيز ۲۴۳ قبضه سلاح شكاري و جنگي غيرمجاز در مازندران توسط ماموران نيروي انتظامي از افراد مختلف كشف شد.

ترفند جديد زمين خواري
چند انفجار در حوالي باغ «فين» كاشان طي چند روز اخير توسط افراد سودجو، ساكنان اين منطقه را نگران كرده است.
اهالي اين محل خواستار رسيدگي مسوولان، در رابطه با اين انفجارها شدند و اظهار كردند كه اگر انجام اين انفجارها ضروري بوده است، چرا مسوولان، اهالي محل را مطلع نكرده اند.
گفته مي شود اين انفجارها ناشي از اقدام غيرقانوني يكي از اهالي براي تصرف و توسعه زمين هاي اطراف بوده است. بعد از بازداشت اين فرد به همراه سه نفر ديگر، دوگوني مواد منفجره غيرمجاز كشف شده است.
ذكر اين نكته ضروري است كه هر گونه عمليات انفجاري حتي براي استخراج معادن نيز بايد با هماهنگي مراجع ذي صلاح صورت بگيرد.

مشاجره دختر و مادرشوهر
مردي در چين تصميم گرفته است كه از همسر خود جدا شود. حتما با خود مي گوييد كه اين اتفاق هر روز در تهران مي افتد و چيز عجيبي نيست.
اين مرد، عاشق همسرش است و بسيار مطيع اوست، اما علت اصلي درخواست طلاق مرد، مشاجره ميان همسر او و مادرش است. ماموران پليس در شهر كوچك نانجينگ در طول سال گذشته ۲۰ بار به منزل خانوادگي آنها آمده اند تا شايد به نحوي بتوانند اين درگيري و مشاجره را خاتمه دهند، ولي گويا قادر به انجام اين كار نشده اند. مرد مي گويد:« ديگر طاقت و صبرم تمام شده و قادر نيستم هر روز ساعت ها مشاجره ميان مادر و همسرم را تحمل كنم. جالب اينجاست كه بدانيد قاضي نيز درخواست طلاق اين مرد را رد كرده است، ولي مرد همچنان معتقد است با وجود اينكه علاقه زيادي به همسرم دارم ولي دنبال قضيه طلاق را خواهم گرفت.

هديه پسر براي تولد پدر
داستان پسري را بشنويد كه براي جشن تولد ۶۰سالگي پدرش يك اتومبيل جگوار خريداري كرد. قضيه از اين قرار است كه پدر اين شخص۳۴، سال قبل يعني سال ۱۹۷۰ به هنگام تولد پسرش، اتومبيل جگوارش را به خاطر خريد كالسكه و ساير لوازم مورد نياز فرزندش مي فروشد و ترجيح مي دهد كه بدون ماشين، باقيمانده عمر را سپري كند، اما چند روز قبل پسر قدرشناس كه اين داستان را هم احتمالا شنيده بود، براي هديه تولد پدرش يك جگوار ۲۰ هزار پوندي مي خرد و به عنوان هديه تقديم پدر مي كند.
« اين، اتومبيل روياهاي من بود والبته بهترين هديه اي كه تا به حال گرفته ام.» اما بشنويد سخنان پسرقدرشناس را كه هم اكنون خود صاحب دو فرزند است: « نگه داشتن يك هديه و راز آن كار بسيار سختي است، اما چهره پدرم در آن لحظه واقعا وصف ناپذير بود.»

كيسه پول در سطل آشغال
خبري بشنويد از يك مرد آرژانتيني كه از سطل زباله يك كيسه پول پيدا كرد. پائولو آلتاميرانول ۴۶ساله هنگامي كه داشت سطل آشغال ها را براي يافتن چيز با ارزشي براي فروش مي گشت، متوجه كيسه اي مي شود كه به نظر مي آمده داخلش اسكناس باشد و از قضاي روزگار همين طور هم مي شود. اين مرد خوشحال با يافتن اين مقدار پول، ابتدا خانه اي خريداري مي كند، سپس به بنگاه ماشين مي رود و دواتومبيل تهيه مي كند و بقيه پول راهم براي خريد لوازم منزل و اين قبيل كارها استفاده مي كند، اما از بخت بد اين مرد، زني ۷۰ساله كه صاحب سوپر ماركتي است، ادعا كرده اين پول به وي تعلق دارد و يكي از كاركنانش به اشتباه آنها را در سطل آشغال نزديك سوپر گذاشته است. قرار است دادگاه اين مرد و صاحب فروشگاه ماه آينده در آرژانتين تشكيل شود.

حوادث
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |