دوشنبه ۸ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۲۱
بالا  و پايين در پيچ هاي ديزين
ديفرانسيل به اضافه دو
گزارش اول 
دوستان با هم خداحافظي مي كنند و به هم قول مي دهند كه در مسابقه بعدي هم حاضر خواهند بود. آنها طبيعت مصفا را به سوي شهر دود زده ترك مي كنند، اما مطمئن باشيد به زودي به آغوش كوه باز خواهند گشت
عكس ها: هادي مختاريان 
010515.jpg
صبح جمعه اهالي ديزين و شمشك در محاصره اتومبيل ها قرار گرفتند. محل زندگي آنان براي برپايي مسابقه رالي و سرعت در نظر گرفته شده بود.

سرازيري جاده لشگرك شيب تندي دارد، اگر احتياط نكني بازنده اي، هرچه آن طرف كوه و در سربالايي نفس گير احتياج به پدال گاز داشتيم، اين طرف ترمز بود كه زير پايمان فشرده مي شد.
اول صبح جمعه است، اما تعداد اتومبيل هاي در حال حركت نشان مي دهد كه طرفداران طبيعت هنوز هم زياد هستند و سحرخيز. تك و توك ماشين هاي عجيب و غريب را مي بينيم كه به راحتي پيچ هاي تند گردنه را مي پيچند و مثل آب خوردن سربالايي ها و سرازيري ها را سر مي كشند. مسير ما و آنها يكي است و قرار است همه آن اتومبيل هاي عجيب در يك نقطه جمع شوند. يك نفر آدرس را اشتباه مي دهد و ما كمي باتاخير به سه راهي دربندسر مي رسيم، اما هنوز هم فرصت باقيست.
سه راهي دربندسر
بوميان منطقه ديزين، شمشك و دربندسر چندان از ديدن سي، چهل اتومبيل شاسي بلند و هياهوي ورزشي مربوط به آن تعجب نمي كنند، آنها در فصول سرد سال بارها و بارها از اين تيپ ماشين ها ديده اند كه با يك يا چند جفت چوب اسكي به سمت پيست هاي اين منطقه كوهستاني حركت مي كنند. اما ديدن اتومبيل ها در گرم ترين روزهاي سال چندان هم خالي از تعجب نيست. اينبار مراد سرنشينان اتومبيل سرخوردن نيست كه اتفاقا بايد از سرخوردن حذر كنند.
مسابقه اتومبيلراني رالي ويژه اتومبيل هاي دو ديفرانسيل موسوم به (Off Road) هنوز بدل فارسي دقيقي ندارد ، اما در كل مسابقه اي است كه در محدوده خارج از جاده هاي آسفالته مفهوم دارد. در اين مسابقه همان فاكتورهاي مربوط به رالي سرعت يعني مسيرهاي چندگانه، كنترل هاي داوري، زمان سنجي، مسافت سنجي و حس جهت يابي بايد مورد توجه رانندگان قرار بگيرد، اما شيب تند جاده ها و صعب العبور بودن مسيرها مهارت هاي ويژه اي را مي طلبد.
ما به همراه گروه كنترل كننده پيشتاز، وارد مسيري مي شويم تا ضمن بررسي مسير، بهترين جا را براي شكار لحظه ها و ثبت آن انتخاب كنيم.
مسير اول 
010518.jpg

مسابقه جمعه شامل دو مسير بود كه جمعا مسافتي درحدود ۳۸ كيلومتر را شامل مي شد. مسير اول ۱۰ و مسير دوم ۲۸ كيلومتر مسافت داشت كه تماما در دامنه شيب دار ارتفاعات شمال تهران پيش بيني شده بود. بعد از آنكه از جاده آسفالت دربندسر به شمشك خارج شديم تازه فهميدم كه سواري در جاده هاي سنگلاخ بيرون از جاده چه قدر سخت و پردست انداز است. جاده اي كه كمي بيش از پهناي يك اتومبيل وسعت داشت و دره اي عميق دايما از پنجره كوچك اتومبيل خودنمايي مي كرد. در كيلومترهاي اول كمتر به محيط اطراف توجه مي كرديم. زل زده بوديم به جاده كه مبادا راننده در پي اشتباهي ما را به اعماق دره سرازير كند، اما دقايقي بعد كه در دامنه با طراوت كوه اوج گرفتيم ترسمان ريخت و محو مناظر اطراف شديم.
صعود به ارتفاع۳ هزار متري آن هم با اتومبيل، هماوردي لذتبخش با طبيعت به ظاهر خشن منطقه بود. اما يك مانع طبيعي حركت چرخ هاي اتومبيل، را براي مدتي به تاخير انداخت.
باتلاق 
آفتاب تموز برف اندك كوه را ذوب مي كرد و از هر باريكه اي آب زلال به سمت دره سرازير مي شد. يكي از همين آبراهه هاي كوچك درست در مسير مسابقه، قسمتي از جاده را به باتلاق تبديل كرده بود. باتلاق درست پاي يك سربالايي تند درست شده بود و اجازه عبور به اتومبيل پيشتاز را نمي داد. گروهي از بوميان منطقه به مدد دوستي با رانندگان طبيعت دوست، وارد عمل شدند و چند تخته سنگ را براي پر كردن باتلاق از معدني كه مي شناختند آوردند. باتلاق، سنگ هاي كوچك را قورت مي داد و مي بايست لقمه اي گلوگير براي آن مي جستيم. سنگ هاي بزرگ روي گل هاي چسبناك دراز كشيدند تا چرخ هاي اتومبيل هاي دو ديفرانسيل را دست به دست از باتلاق عبور دهند. اتومبيل كنترل به سختي از اين مانع طبيعي گذشت و مارشال مسابقه با بي سيم آغاز رقابت را اعلام كرد.
اتومبيل ها با فاصله ۳ دقيقه اي نسبت به هم، رقابت را آغاز كردند و در مسير كه ما زودتر آن را پيموده بوديم قرار گرفتند. ما در همان پيچ اول خيمه زديم تا يكي از جذاب ترين قسمت هاي مسير را از دست ندهيم. زير پاي ما قسمت هايي از جاده سنگلاخ پيدا بود و چيزي نگذشت كه اولين اتومبيل را از روي گرد و خاك برخاسته اش ديديم. جيپ آبي رنگ با هدايت يكي از بهترين رانندگان دو ديفرانسيل پيش مي راند و پيچ ها را يكي پس از ديگري در مي نوردد. آقاي حشمت با سرعت قابل ملاحظه اي شيب تند را بالا مي آيد و به باتلاق نزديك مي شود. دل توي دلمان نيست. شيب بالاي سر باتلاق بسيار تند است و با اين سرعت حتما اتومبيل به هوا خواهد پريد. مسوول كميته دو ديفرانسيل فدراسيون اتومبيلراني درست جايي كه جاده دو شاخه شده، ايستاده و با پرچم، مسير درست مسابقه را كه از باتلاق كوچك منشعب مي شود به راننده نشان مي دهد. جيپ آبي رنگ آقاي حشمت با سرعت به قلب باتلاق مي زند و با سر و صداي زيادي از روي تخته سنگ ها به هوا مي پرد. براي لحظه اي كوتاه دو چرخ جلو كاملا از زمين كنده مي شود و بلافاصله جيپ روي چهارچرخ راهش را ادامه مي دهد. ۱۵-۱۰ نفري كه كنار باتلاق ايستاده اند، همگي براي آقاي حشمت كف مي زنند و جيپ آبي در سر بالايي تند ادامه مسير از نظرها محو مي شود. اولين مسير، در قله كوه مجاور به پايان خواهد رسيد.
010521.jpg

به تدريج اتومبيل ها كه به ترتيب رتبه هايشان در مسابقه قبلي به خط شده بودند، از راه مي رسند و همگي از روي باتلاق و شيب تند بالاي سر آن مي پرند و مي روند. قله اي كه براي ما غيرقابل عبور به نظر مي رسيد، براي رانندگان تپه اي كوچك به نظر مي رسيد و با مهارت از آن عبور مي كردند.
تنوع 
در ميان حدود ۳۰ نفر شركت كننده در اين مسابقه، انواع اتومبيل ها ديده مي شوند. از جيپ هاي صحرا، شهباز و رنه گيد تا اتومبيل هاي شاسي بلند ساخت داخل، اما عجيب ترين اتومبيل بي ترديد اتومبيل دست ساز آقاي مهندس طباطبايي، همرزم و همفكر شهيد چمران است كه به راحتي از روي باتلاق عبور مي كند. آخرين اتومبيل ها هم جيپ هاي جنگي موسوم به ميول (Mule) هستند كه باچهارسيلندر از قدرت كمتري نسبت به اتومبيل هاي اوليه برخوردارند. اما اراده همه راننده ها قوي و محكم است. راننده هايي كه فراتر از حجم موتور و اسب بخار به فكر مسابقه دادن و غرق شدن در طبيعت بكر كوه هاي البرز هستند. اين مسابقه براي آنهابسيار لذتبخش است چيزي مثل احساس شكار در سال هاي دور گذشته كه مفهومي فراتر از شليك به وحوش نخجيرگاه ها داشت. مسابقه امروز براي آنها نوعي تجديد رفاقت و ميثاق با دوستان همفكر است و همگي از اينكه به مبارزه نمادين با عناصر به ظاهر خشن طبيعت مي روند، احساس غرور مي كنند؛ حتي آقاي كيكاووس كه درست پاي باتلاق اتومبيلش از حركت مي افتد. دوستان به كمك آقاي كيكاووس ۶۴ ساله مي شتابند تا مركب حامل او، دخترش و نوه اش دوباره راه بيفتد. به هر حال بقيه دوستان در پايان خط منتظرند.
مسير دوم
قسمت دوم مسابقه يك كوهنوردي واقعي است. مسير ۲۸ كيلومتري پيش بيني شده درست از پاي كوه آغاز مي شود و به نزديكي قله جايي كه جاده آسفالته منتهي به پيست شمشك مثل مار سياهي پيچ و تاب خورده، به پايان مي رسد. چشم انداز اين مسير فوق العاده زيباست و هم آغوشي رنگ سبز چمن، رگه هاي سفيد برف هاي زمستاني و سنگ هاي خاكستري جلوه  هايي ماندگار از نقاش چيره دست طبيعت است. اتومبيل ها كارشان را شروع كرده اند و گروهي تماشاگر از بالاي كوه آنها را از دور نظاره مي كنند. ماشين ها از آن بالا به اسباب بازي هاي كودكانه مي مانند، اما از حاشيه جاده مانند فرش هاي خانگي كه محل ماشين بازي بچه هاست خبري نيست، اين كوه است كه به همه دستور مي دهد.
010524.jpg

اتومبيل ها سربالايي تند را مي پيمايند و نقشه خوان ها دايما زمان باقيمانده و سرعت مناسب را به راننده ها يادآوري مي كنند. بعضي از اتومبيل ها كه از نفس افتاده اند به كوه مي چسبند تا راه براي نفرات بعد باز بماند. هيچ كس دست بردار نيست و هرطور شده بايد اين ۲۸ كيلومتر طي شود.
دربالاي كوه وقتي ماشين ها به جاده آسفالته مي رسند به هم تبريك مي گويند. از اينكه همگي اين جاده را به سلامت طي كرده اند راضي وخوشحال هستند. چيزي به آخر مسابقه نمانده و معدود اتومبيل هاي باقيمانده هم آرام آرام به خط پايان مي رسند. نتايج اين مسابقه با چند روز تاخير اعلام خواهد شد چون تيم داوري بايد تمام زمان ها و خطاهاي شركت كنندگان را با كامپيوتر محاسبه كنند اما مساله مهمتر اين است كه همگي به خط پايان رسيده اند. دوستان با هم خداحافظي مي كنند و به هم قول مي دهند كه در مسابقه بعدي هم حاضر خواهند بود. آنها طبيعت مصفا را به سوي شهر دود زده ترك مي كنند اما مطمئن باشيد به زودي به آغوش كوه باز خواهند گشت.
بازگشت
سربالايي هاي لشگرك خيلي راحت تر از اول صبح طي مي شود. اين جاده آسفالته پر دست انداز نسبت به آن راه سنگلاخ چقدر صاف و صيقلي به نظر مي رسد. بالاي گردنه كه مي رسيم تهران از دور پيداست. دوست راننده ما چندان تمايلي به سرعت گرفتن در سرازيري را ندارد. فكر مي كنم دل او هم براي طبيعت تنگ شده است.

طلا، ستاره و عباس آقا
پيام رسانان بم در تهران
فرماندار بم هزينه سفرش را تامين كرده است و در مسير راه هم فرمانداري ها و آموزش و پرورش هاي شهرستان ها كمكش كرده اند
010527.jpg
سعيده عليپور
هيبت شتر مي  ترساندش، اما همين هيبت خودش كارساز است جلب نظر مي  كند و به چشم مي  آيد. اين شد كه حدود ۶۰ روز قبل عباس آقا از بم دوره افتاد تا به قول خودش پيام تشكر و قدرداني مردم بم را به ديگر هموطنانش برساند.
زن و بچه را كه جان سالم به در برده اند و چادري كه حالا نقش كاشانه را برايش ايفا مي  كرد را به امان خدا گذاشت و با طلا و ستاره ، شترهايش، از بم تا كرمان و تربت حيدريه و سمنان و تهران را طي كرد. مي  گويد: «مقصدم كربلاست.»
۲ هزار كيلومتر بيشتر را رفته و حالا شايد همين حدود راه مانده باشد تا زيارت مولايش در آن سوي مرزها.
عباس خراساني نژاد، دبير بازنشسته آموزش و پرورش، متولد ۸ تير ۱۳۲۵ است كه ۵ فرزند دارد و ۳ سالي مي  شود بازنشسته شده، اما هنوز خصلت معلمي در وجودش موج مي  زند. هر چه مي  گويد با تحكم معلم وار تاكيد مي  كند يادداشت كنم؛ «تشكر از فلان مسوول،فلان كس، فلان چيز و...» خلاصه از همه عالم و آدم، از ارواح و از احشام از حاضران و از ناظران تشكر مي   كند.
به گردن دراز و استخواني شان با ترس و لرز دست مي  كشم، نكند با آن دندان هاي بزرگ زرد كه موقع خوردن خاروخاشاك ها نشانم مي  دهند گازم بگيرند، اما حيوان ها آرامند، اسم يكي شان طلاست واسم ديگري ستاره. طلا عليرغم اسم زنانه اش، نر است و اهل سيستان، يك سروگردن هم از ستاره بلند قامت تر است. او ۶ سال دارد و ستاره ۴ سال، ستاره باركش است و طلا به عباس آقا سواري مي  دهد. جهاز شتر، چادر، لباس ، غذا و آب، شايد روي هم ۹۰ كيلويي بشود. عباس آقا مي  گويد: «اينها شتر تندرو هستند» اگر تند بروند سرعتشان به ۱۰ كيلومتر در ساعت مي  رسد و اگر سلانه سلانه، سرعتشان ۵ كيلومتر در ساعت مي  شود.
بعد از دو ماه سفرحالا در حرم امام اتراق و چادري بنا كرده و با چند شعار تزئينشان كرده. يك طرفش زده «ما بم را محكم تر مي  سازيم» و سوي ديگر از مقامات و مردم تشكر كرده است، اما مردم آن دور و بر به شترهاي مرد بيشتر علاقه نشان مي  دهند.
شترها آن سوي حرم، آنجايي كه چند بوته علف به هم مي  رسند، مي  توانند دلي از عزا درآورند، در حالي كه يك طناب طلا و ستاره را به هم وصل مي  كند. از قضا دور طلاو ستاره هميشه شلوغ است. مادري بچه كوچكش را آورده تا شترها را نشانش بدهد.
عباس آقا نه سياه تنش كرده، نه محزون به نظر مي  آيد، اما حرف بم و زلزله را كه به ميان مي  آورم، اشك مي  دود توي چشم هاي گود افتاده آن صورت تكيده آفتاب سوخته اش، مي  خندد؛ تلخ.
قرار مصاحبه ما براي ساعت پنج و نيم عصر بود، اما عباس آقا آنقدر دير سر قرار مصاحبه آمد كه به خودم لعنت مي   فرستادم، ساعت ۷ شب آمد. قيافه اش را كه ديدم از همه حرف هاي تند و تيزي كه توي آستين آماده كرده بودم فقط دو سه تايي شسته و روفته در مراتب خوش قولي تحويلش دادم كه باآن عذرخواهي هايي كه لهجه شيرين كرماني چاشنيش بود، ساكتم كرد.
ميهمان برادرش بود، در تهران. آن برادري كه زلزله گريبانش را نگرفته بود. عباس آقا بروبيابان ها را پشت سر گذاشته و صبح امروز با رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام ملاقات داشته تا پيام تشكرش را به وي ابلاغ كند و از كمبود هاي شهر بگويد و گفت و قول مساعد هم شنيد. با لبخند پيروزمندانه اي مي  گويد: «يك سكه هم گرفتم، تمام بهار.»
عباس آقا توي زلزله ۸۵ نفر از فاميل هايش را از دست داده، به جز زن و ۲ پسر و ۳ دخترش اكثر اقوامش زير آوار جان دادند.
عباس آقا مي  گويد: «آنجا روحيه مردم خراب است. كمبود هست و...» سكوت مي   كند.
فرماندار بم هزينه سفرش را تامين كرده است و در مسير راه هم فرمانداري ها و آموزش و پرورش هاي شهرستان ها كمكش كرده اند.
اما مي  گويد هزينه خريد شترها رابا پول شخصي اش تامين كرده؛ يك ميليون و نيم. «اسفندماه خريدم، از حساب پس اندازم پول برداشت كردم.»
حرف شاگرد مدرسه اي هايش كه مي  شود آه از نهادش بلند مي  شود و دوباره اشك توي آن چشم هاي گود افتاده راهش را گم مي  كند.
حالا خيلي هاشان مرده اند. خيلي هاشان كه تازه به جايي رسيده بودند و براي خودشان دكتر، مهندسي شده بودند، خيلي هاشان كه تازه تازه داشتند قد مي  كشيدند و پشت لبشان سبز مي  شد، حالا ديگر نيستند تا عباس آقا خراساني نژاد دبير بازنشسته حرفه وفن مدرسه راهنمايي بهشان افتخار كند.
و آن مدرسه اي كه سال ها خاكش را خورد و كاشي هاي كلاس هايش را شمرده بود ،حالا ديگر خراب شده، خاطراتش خراب شده است.
مي  گويد: «قصد دارم تا به كمك خيرين براي ساخت مدرسه در بم اقدام كنم.» اما هنوز بعد از عبور از فراز و فرودهاي كوه و كوير و دشت موفق نشده بود. مي  گويم: «از پول هايي كه براي بم جمع شده، مي  شود ۵ تا بم ديگر ساخت خوب و محكم، باز هم احتياجي به كمك هست؟!»
لبخند مي زند؛ تلخ.
از بچه هاي بي سرپرست مي گويد و از جنازه هايي كه از خاك بيرون كشيدند. از ارگ بم مي گويد كه حالا ديگر ويرانه اي است. از مشكلات روحي مردم مي گويد بعد از آن مصيبت. از بم و از بهداشت اش مي  گويد و...
عباس آقا سيگار سوم را آتش مي  كند و كمي سكوت. دو سه تا سرباز دور شترها جمع شده اند و قد و هيكل شترها را ور انداز مي  كنند و مي  خندند. بعد هم به مزاح از عباس آقا مي پرسند:« براي فروش آوردي؟ چند مي   فروشي؟» عباس آقا كه مي  گويد از بم آمده، دست و پايشان را جمع مي  كنند و كمي در مورد بم مي  پرسند. آرزوي موفقيت مي  كنند و مي  روند.
«يك گروه بوديم از مردها كه تصميم گرفتيم با شتر راه بيفتيم و پيام رسان قدرداني مردم بم باشيم.» اما عباس آقا ماند و يكي از بستگان جوانش كه به اصرار او تا مشهد همراهي اش كرد و آنجا ديگر بي  حوصله شد و سر شتر را گرداند و راهي ديار خودش شد. به قول عباس  آقا: «آدم ها را بايد توي سفر شناخت. بعضي ها همسفرهاي خوبي نيستند. من هم گفتم تا ته خط را تنها مي  روم.» نذر كرده با رسيدن به كربلا شترها را قرباني سيدالشهدا كند. داخل چادرش را نشانم مي  دهد. لباس، پتو، تعدادي جدول نيمه حل شده و يك دفترچه خاطرات است. «خاطراتم را مي  نويسم، قصد دارم چاپ كنم.»
اما انگار چيزي يادش آمده باشد، با ترديد نگاه مي  كند و مي  گويد: «اگر خواستيد مي  دهم توي روزنامه تان چاپش كنيد.»
به قول عباس آقا سفر خوبي داشته ،به كمك آقا امام زمان، جز حمله سگ هاي گله و رفتن شيشه به پاي ستاره، شترش. هوا تاريك شده و مرد، وسايلش را جمع مي  كند، فردا راهي است. مي  رود كربلا.

حالا من منتظرم
010530.jpg
۱ -آن ساعت عصر كه بار و كوچ رفتن به خانه را جمع كرده بوديم، تلفن زنگ زد و يكي گفت: «من عباس آقا هستم با شتر آمده ام و... فردا راه مي افتم به طرف كربلا.» ما هم به زور (بخوانيد با رضايت كامل) راه افتاديم از منتهي اليه شمالي به منتهي اليه جنوب تهران، جالب آنجا بود كه وقتي رسيديم خبري از عباس آقا نبود و ما بوديم و دو شتر كه يك كله مي خوردند.
۲- عباس آقا شيرين سخن بود ما هم مات و مبهوت گوش مي كرديم كه يادمان آمد بايد برگرديم خانه. آفتاب غروب كرده بود كه سوار بر اتوبوس هاي حرم امام به طرف توپخانه شديم. من بودم و يك اتوبوس مرد كه تا خود تهران يك كله حرف مي زدند.
۳ -وقت خداحافظي عباس آقا آدرس گرفت تا برايم از بم خرما بفرستد. حالا من منتظرم.

گسترش محدوده طرح ترافيك از هميشه ضروري تر است
از شمال تا رسالت، از غرب تا نواب
010533.jpg
آزاده بهشتي 
تقريبا همه مي  دانند كه پناه بردن به بزرگراه ها و خيابان هاي كم تردد براي فرار از ترافيك، نسخه اي است كه تا يكي دو سال ديگر بيشتر كارساز نيست و بعد از اين مدت، خيابان ها و اتوبان هاي كلانشهر تهران هم قفل مي  شود. آنچه هر روز در خيابان ها مي  گذرد وداستان روزانه انسان ها و ماشين ها در پايتخت، در كنار ارتباط پيدا كردن بسياري از مشكلات ديگر شهري به خيابان و خودرو، باعث مي  شود تا ترافيك، مشغله ذهني تمام تهراني ها باشد. آلودگي هوا، حمل و نقل عمومي، خدمات به موقع امداد و اورژانس، مصرف سوخت و مسايل ديگري نظير اينها ترافيك را از ديد شهروندان و مسوولان شهري به اولويت اول براي حل مسايل شهري تبديل كرده است. در نظرسنجي كه مركز افكارسنجي دانشجويان ايران انجام داده است، نزديك به ۵/۵۰ درصد از شهروندان تهراني مهمترين اولويت كاري شوراي شهر تهران را رسيدگي به وضعيت ترافيك شهري عنوان كرده اند. اين در حالي است كه ۳/۳۷ درصد نظارت بر شهرداري و ۲/۱۲ درصد نيز رسيدگي به فضاي سبز و محيط زيست را در اولويت  قرار داده اند.
نكته جالبي كه در اين نظرسنجي به چشم مي  خورد اين است كه شهروندان شهرداري را كمتر در رسيدگي به وضعيت ترافيك سهيم مي  دانند. ۳/۱۴ درصد شركت كنندگان در نظرسنجي رسيدگي به ترافيك شهري را از اولويت هاي شهرداري اعلام كرده اند. اين نكته نشان مي  دهد كه شهروندان به خوبي به اين موضوع واقفند كه سامان دادن وضعيت ترافيك تهران هماهنگي و همكاري بسياري از دستگا ه هاي ذيربط را مي  طلبد و به سياست هاي كلان و بودجه هاي فوق العاده دولتي نيازمند است. بنابراين شهرداري به تنهايي نمي  تواند معضل دو دهه گذشته تهران را حل كند.
توجه به اين آمار و طرح هاي ترافيكي در دست بررسي در شوراي شهر تهران، ضرورت گسترش محدوده طرح ترافيك و در كنار آن جايگزين كردن حمل و نقل عمومي با استفاده از خودروهاي شخصي را بيشتر مشخص مي  كند. در نظرسنجي ديگري ۵۰ درصد از مردم با افزايش محدوده طرح ترافيك و ۷۵ درصد با طرح زوج و فرد كردن تردد خودروها موافق بوده اند.
حميد بهبهاني، معاون حمل و نقل و ترافيك شهرداري تهران كه از ايجاد ۱۷ گذرگاه براي عبور از محدوده جديد طرح ترافيك خبر مي  دهد، در مورد وضعيت خيابان هاي تهران مي  گويد: در حال حاضر تهران يك پاركينگ متحرك است و تا ۲ سال ديگر به پاركينگ ثابتي تبديل مي  شود كه حتي گلوگاه هاي ورودي به بزرگراه ها و آزاد راه ها هم قفل خواهد شد.
امكانات محدود حمل و نقل عمومي، توليد بي  رويه خودرو و خيابان هاي تنگ از مهم ترين دلايل افزايش ترافيك در تهران است. از يك ميليون اتومبيلي كه سالانه توليد مي  شود، بيش از ۵۰۰ هزار اتومبيل وارد تهران مي  شود و با ادامه اين رويه، ساخت اتوبانها و پل هاي روگذر و زيرگذر به تنهايي هيچ دردي از تهران را دوا نخواهد كرد.
هفته گذشته گسترش محدوده  طرح ترافيك در كنار زوج و فرد كردن تردد خودروها به عنوان راهكارهاي حل اين مشكل در شوراي اسلامي شهر تهران مطرح شد، طرح هايي كه اجراي آنها مستلزم ايجاد تسهيلات ويژه اي براي شهروندان است.
نادر شريعتمداري، رئيس كميسيون برنامه و بودجه شوراي شهر تهران معتقد است: گسترش محدوده طرح ترافيك مشكلاتي را براي مردم ايجاد مي  كند كه بايد گشايش لازم در اين زمينه صورت گيرد چرا كه در غير اين صورت با مشكلات پيچيده تري مواجه مي شويم. گسترش محدوده طرح ترافيك نبايد به عامل ايجاد نگراني براي مردم تبديل شود. تجربه ثابت كرده است هر جا كه محدوديتي براي مردم ايجاد مي  شود بايد تسهيلاتي در اختيار آنها گذاشته شود تا به نتيجه مثبت در مديريت شهري برسيم. بهبهاني از ورود يك هزار و ۵۰۰ دستگاه اتوبوس جديد به ناوگان حمل و نقل عمومي خبر مي  دهد و مي  گويد: در محدوده ۱۷ گذرگاهي كه براي عبور و مرور به محدوده طرح ترافيك در نظر گرفته شده است. خطوط اتوبوسراني ايجاد خواهد شد و مردم از طريق اين گلوگاه ها وارد محدوده طرح ترافيك مي  شوند
راه اندازي خطوط ويژه، ۲ ساعت اختلاف حركت باخطوط معمولي را ايجاد كرد و با عملي و اجرايي شدن طرح افزايش محدوده طرح ترافيك با توجه به تجربه هاي گذشته مي  توان نسبت به مفيد بودن آن اميدوار بود؛ از همين رو اين طرح به صورت آزمايشي اجرا مي شود. اما به نظر شريعتمداري در صورتي كه پيش نيازهاي لازم در اين خصوص در دوره پايلوت فراهم نشود، طرح شكست خورده و مردم از آن استقبال نمي كنند. درست است كه افزايش محدوده طرح ترافيك يك طرح ضربتي و مورد نياز است و در صورتي كه شوراي شهر بخواهد اين طرح را اجرا كند نيازمند كنترل شديد بر روي آن است اما اين محدوديت بايد معقول باشد تا در مديريت شهري در اين بخش نتيجه مطلوب حاصل شود.
اطلاع رساني همگاني، آگاهي شهروندان قبل از اجراي آن و تخصيص هزينه هاي لازم در بحث اجرايي طرح، مي  تواند در به انجام رسيدن و كسب نتيجه مطلوب كمك كند.
نادر شريعتمداري با اعلام اين مطلب كه در اجراي اين طرح با مشكلات مالي روبه رو نيستيم، گفت: «برآوردهاي مالي در اين زمينه شده است و با آغاز به كار متناسب با پيشرفتي كه صورت مي  گيرد بودجه لازم در اختيار مسوولان قرار مي  گيرد. پيش بيني شده است، مقداري از هزينه هاي اجرايي اين طرح از محل درآمدهاي حاصل از رديف شماره يك بودجه سازمان حمل و نقل و ترافيك و درآمد حاصل از صدور كارت تردد پرداخت شود.»
اما اجراي اين طرح زماني مي  تواند نتيجه بهتري به دنبال داشته باشد كه ورود اتومبيل و توليد خودرو در كشور به وضعيت قانونمندي برسد.
شريعتمداري توليد بي  رويه خودرو را از جمله مسايلي مي  داند كه باري بر دوش مشكلات ترافيكي تهران مي  گذارد و مي  گويد: ورود اين خودروها به بازار، بدون جايگزين شدن با خودروهاي فرسوده و حضور آنها در شهر علاوه بر افزايش بار ترافيكي، در زمينه آلودگي هوا نيز تاثيرات مستقيم دارند. او مكانيزه كردن اين مساله به خصوص جايگزيني خودروهاي فرسوده را توصيه مي  كند و مي  گويد: «نبود مديريت متمركز شهري موجب مي   شود نتوانيم مشكلات را از مجاري خودش حل كنيم.»
بهبهاني هم معتقد است: در شهري زندگي مي  كنيم كه هيچ استانداردي در آن رعايت نمي  شود و مي  گويد: «اين سازمان با اصلاح طرح هندسي، فازبندي چراغ ها و از بين بردن موانع و ايجاد دوربرگردان ها سعي در تسهيل موضوع حمل و نقل دارد.»
به هنگام تصويب لايحه مجوز گسترش محدوده طرح ترافيك، اعلام شد كه ساخت پاركينگ ها به خصوص پاركينگ لاله ظرف ۲ تا ۳ ماه آينده به اتمام مي  رسد. معاون حمل و نقل و ترافيك شهرداري تهران نيز پيش بيني كرد نيروهاي لازم براي كنترل گلوگاه هاي طرح سازماندهي شوند تا نتيجه مطلوب از آن حاصل شود. قرار است محدوده طرح ترافيك از شمال تا بزرگراه رسالت، از غرب تا بزرگراه شهيد چمران و نواب صفوي و از جنوب غرب تا خيابان هلال احمر گسترش پيدا كند.

اعداد اساسي
۰۰۰/۵۰۰/۱
مهرداد مشايخي 
اگر ساكن استان تهران هستيد بايد كم كم به اين فكر بيفتيد كه در اولين فرصت از شر خودروي پير و كهنه خود خلاص شويد. البته براي اين كار فرصتي تعيين شده است و آن هم فاصله ششم تا آخر تيرماه است. در هر حال نكته مهم ، فرصت تعيين شده براي مرحله اول چنين طرحي نيست، بلكه قيمتي است كه شركت ايران خودرو براي توليدات فرسوده خود تعيين كرده است. پرهام عظيمي، مدير فروش گروه صنعتي ايران خودرو اعلام كرده است كه محصولاتي از ايران خودرو كه عمري بالاي ۳۰ سال دارند با قيمت ۵/۱ ميليون تومان توسط اين گروه صنعتي خريداري مي شود. شركت در اين طرح كه براي جايگزين كردن خودروهاي فرسوده انجا م مي شود، در ابتدا، داوطلبانه است، اما با اخباري كه از گوشه و كنار به گوش مي رسد و با فشارهاي سازمان حفاظت از محيط زيست و مسوولان شهري تهران، به نظر مي رسد كه صاحبان اين خودروهاي كهنه، فرصت زيادي براي از رده خارج كردن اتومبيل شان نداشته باشند. ايران خودرو هر كدام از اين اتومبيل ها را با قيمت ۵/۱ ميليون تومان خريداري مي كند و در عوض براي خريد خودروهاي توليدي خود، وام هاي ۴ و ۵ ميليون توماني با اقساط ۱۳۰ و ۱۶۰ هزار توماني مي دهد. درست است، ارزش پيكان قديمي شما فقط ۵/۱ ميليون تومان است، پس تا كمتر نشده فكري براي عوض كردن آن بكنيد.
۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۵۰۰
اين عدد به دلار، سود سالانه ناشي از تجارت جهاني مواد مخدر است. چنين رقمي كه اين تجارت را هموزن اقتصاد نفت و اسلحه قرار داده است، حدود يك سوم چرخش مالي قاچاق و ترانزيت مواد مخدر است و اين مقايسه نشان مي دهد كه اين تجارت هر چند پرخطر است، اما سود سرشاري را در پايان كار نصيب گروه هاي مافيايي مي كند، سودي كه از معامله با معتادان و مصرف كنندگان در كل دنيا به دست مي آيد. گمان مي كنيد با چنين درآمدهاي دندان گيري كسي حاضر مي شود دل از اين كار بكند؟ كسب و كار قاچاقچيان مواد مخدر روز به روز گسترده تر و حجم مبادلات آنها روز به روز بيشتر مي شود و همه اينها به دليل افزايش مصرف و پرسود بودن اين تجارت است. در حال حاضر همسايه شرقي ايران توليد ترياك خود را افزايش داده و به ۲۰ برابر سال گذشته رسانده است و اين به آن معناست كه كشور ما امسال ۲۰ برابر سال گذشته در معرض ورود و ترانزيت ترياك قرار دارد. سود ۵۰۰ ميليارد دلاري تجارت اين مواد افيوني به روشني دلايل مشكلات مبارزه با آ ن را در كشوري كه به شدت درگير گسترش مصرف مواد مخدر است، روشن مي كند. در حالي كه اقتصاد كشور ما به شدت وابسته به صادرات نفت است و عمده درآمد آن از طريق صادرات اين محصول تامين مي شود، سود تجارت مواد مخدر به تنهايي با سود تجارت نفت كل دنيا برابري مي كند.

اتوبوس هاي خصوصي
شايد در حوزه اتوبوس هاي دولتي و ميني بوس ها موفقيت بزرگي كسب كرده ايم كه حالا اتوبوس هاي خصوصي هم وارد مجموعه مي شوند.قرار شده براي استفاده بهينه ملت از سرمايه هاي ملي و ايجاد رقابت ميان اتوبوسراني و بخش خصوصي، شركت هاي خصوصي اتوبوسراني تا پايان سال در تهران تاسيس شود. قرار است دولت همان بودجه اي را كه براي خريد اتوبوس در اختيار شهرداري قرار مي دهد، به بخش خصوصي نيز پرداخت كند و به اين ترتيب هر بخش خصوصي مي تواند با خريد ۱۰ تا ۲۰ دستگاه اتوبوس، يك شركت خصوصي اتوبوسراني را تشكيل دهد. ۵۰ سال از زمان تشكيل شركت اتوبوسراني تهران و حومه مي گذرد و اين در حالي است كه بحث خصوصي كردن شركت اتوبوسراني طي اين مدت مطرح بوده، اما همواره با مشكلاتي مواجه شده است.

كارت هاي جعلي
چندي پيش بود كه به بهانه استفاده عده اي از افراد سودجو از كارت جعلي خبرنگاري، مسوولان ترافيك تصميم گرفتند تا اعتبار كارت خبرنگاري براي گذر از محدوده طرح ترافيك را لغو كنند، گرچه اين لغو اعتبار به دليل اعتراض خبرنگاران زمان كوتاهي نپاييد، اما هيچ بعيد نيست كه تاريخ نه تنها براي خبرنگاران، بلكه براي بقيه گروه هايي كه براي عبور طرح ترافيك مجوز دارند تكرار شود. اخيرا تعدادي افراد سودجو اقدام به چاپ، تكثير و خريد و فروش نشانه هايي با سوءاستفاده از عناوين فدراسيون ورزش هاي معلولان، آرم ويژه جانبازان و آرم جامعه معلولان جهت تردد در محدوده طرح ترافيك مي كنند.

پيدا كنيد متولي اصلي را
تابستان تمام مي  شود و ما بالاخره نخواهيم فهميد چه كسي متولي اصلي اوقات فراغت دانش آموزان است؛ سازمان ملي جوانان، آموزش و پرورش، شهرداري و ...، اما به هر حال رئيس سازمان دانش آموزي كشور هم در يك اظهارنظر عنوان كرده است، سازمان دانش آموزي متولي اصلي غني سازي اوقات فراغت نيست.
اما با اين حال، احتمالا لطف اين سازمان شامل حال دانش آموزان شده است كه سازمان دانش آموزي، ۶ ميليون دانش آموز را تحت پوشش برنامه هاي اوقات فراغت خود قرار مي دهد، آن هم با اعتباري نزديك به يك ميليارد تومان. البته سازمان ملي جوانان يكي ديگر از متوليان فرعي اوقات فراغت، اعتبار ۱۸۰ ميليوني براي طرح گردشگري دانش آموزان در نظر گرفته است.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
درمانگاه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |