دوشنبه ۸ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۲۱
گفت وگو با دكتر سيدمحمدرضاحسيني بهشتي پيرامون وجوه انديشگي و شخصيت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني بهشتي (واپسين بخش)
شهيد تفكر
009759.jpg

ياسر هدايتي
اشاره:در قسمت اول اين گفت وگو درباره نگاه حقوقي و آبشخورهاي معرفتي آن در نزد شهيد آيت الله دكتر بهشتي و رابطه اسلام و مدرنيته در منظر فكري ايشان صحبت شد.
همه جانبه نگري ايشان در مسائل حقوقي، انديشه ورزي متكي به وحي و جستن رهيافتي خاص در مسائل فكري از نكات مهمي بود كه در طي گفت وگوي پيشين به آن پرداخته شد.
اينكه ايشان در طي مبارزات فكري خود با چه چالشهاي فكري اي مواجه بودند؟ نگاهشان به سنت فقهي و فقه پويا چگونه بود؟ و ترسيم چهره اخلاق نقادي ايشان از جمله مباحث و سئوالاتي است كه در طي واپسين بخش اين گفت وگو به آن مي پردازيم.
ايشان آزادي انسان را برحسب انسان شناسي اسلامي تفسير مي كند؛ انساني كه در عالمي زندگي مي كند و در پيوند با خداوند است و در مسيرش بسوي او در حركت است
* لطفا تحليلي بدهيد از وضعيت فكري اي كه در ابتداي انقلاب، جامعه ما به آن دچار بود و شهيد بهشتي با آن انديشه ها با توجه به نحوه نگرش و رهيافت خاص خود به چالش مي نشست .
- در اوايل انقلاب گرايشهاي مختلفي در جامعه روشنفكري ما وجود داشت. يكي از آن گرايشها، گرايشي بود كه انديشه هاي خود را از مبناي تفكر سوسياليستي، ماركسيستي گرفته بود. مرحوم بهشتي تلاش كرده بود با اين مباني از نزديك و با عمق لازم مواجه بشود. آثار ماركس، لنين و مائو را در آن ايام از آلمان شرقي تهيه كرديم و ايشان با آن تسلطي كه بر زبان آلماني داشتند بدون واسطه به اين متون مراجعه مي كردند و در آن به تعمق مي پرداختند. در ايامي كه در جمع دانشجويان ايراني خارج از كشور حاضر مي شدند و در مباحثاتي كه انجام مي دادند تسلط ايشان كاملاً محرز بود. يك جلسه اي را در زمينه اقتصاد با جمعي از دوستان مثل آقاي دكتر نمازي و چند نفر ديگر داشتيم و در اين جلسات براي آشنايي نزديك متن (كاپيتال) از زبان اصلي خوانده مي شد. با اين حال، موضع شهيد بهشتي موضعي بود كه در عين دريافت نكات ارزشمندي كه ممكن بود طرح بشود و صورت مسئله اي كه طرح مي شد داوري اي برخاسته از رهيافت خاص خود از وحي داشتند. ايشان حتي يك دوره درس هگل نيز در قم داشتند كه نشان از تسلط عالي شان بر مباني ماركسيسم بود. گرايش ديگري كه در آن ايام رواج قابل ملاحظه اي داشت، انديشه هاي اگزيستانسياليستي بود كه مي شود گفت تا اندازه اي در تقابل با انديشه هاي جزم گرايانه ماركسيست شكل گرفته بود.
مرحوم بهشتي براي آشنايي با اين انديشه ها هم تلاش زيادي كرده بود. در جلساتي كه بحثهاي تخصصي درباره اگزيستانسياليسم مي شد ايشان با فعاليت ذهني قوي خود و جمع بندي خوبي كه از انديشه آنها داشت نشان مي داد از نزديك و به خوبي به مباني آنها مسلط است. گرايش سومي كه در آن زمان رواج داشت گرايش علم گرايي يا Scientism بود. با توجه به آشنا شدن قشري از جامعه ما با علوم تجربي، علوم طبيعي و مخصوصاً فيزيك، يك نوع گرايش به اصالت علم پديد آمده بود. به اين معنا كه علم نه تنها به عنوان مجموعه اي كه كوشش مي كند به طريق تجربه كمي ما را به يك فهمي از رخدادهاي محسوس و كمي شده برساند، بلكه به عنوان يك نوع مبنا براي تعميم هايي به كل نگرش ما به عالم، انسان و عرصه زندگي انسان و آن هم با تكيه بر علم به عنوان اصل، اصالت علم و علم گرايي گفته مي شد. با توجه به آشنايي ايشان با قشر تحصيلكرده و نويسندگاني كه در اين عرصه مي نوشتند ايشان كوشش مي كردند كه به يك جمع بندي هايي برسند. ايشان بخصوص از تطبيقهاي شتابزده در مورد دستاوردهاي علمي بر آنچه كه ما در آيات و روايات داريم به شدت پرهيز مي كردند و نسبت به آن هشدار مي دادند. در بحث تكامل تدريجي و داروينيسم ايشان در جلسات گوناگوني نسبت به آن بحث مي كردند و مي انديشيدند و اين نوع مواجهه در ميان علماي علوم ديني ما بي سابقه است.
در آن زمان بين علماي ديگر اينكه با موضوع مواجه بشوند در آن مداقه كنند، حتي دل بدهند به موضوع و بعد براساس مبناي ديني به انديشيدن در آن عرصه مشغول شوند كم اتفاق مي افتاد. در اينجا مي توان به جلسات متعددي كه با مرحوم دكتر يدالله سحابي داشتند اشاره كرد.
باز تأكيد مي كنم كه ايشان نسبت به تطبيق هاي سطحي مسائل علمي با آيات و روايات خيلي حساس بودند و غير از اينكه خود از اين كار بر حذر بودند ديگران را نيز بر حذر مي داشتند.
اما به اين مسئله نيز اهتمام داشتند كه افراد خود در مواجهه مستقيم با قرآن و روايات، برداشت زنده داشته باشند و مي گفتند برداشت هايتان را تطبيق ندهيد بلكه بگوييد اين فهم ما از قرآن است، چون اين نياز به يك رهيافت درون قرآني دارد.
خلاصه اينكه شهيد بهشتي در مواجهه با اين گرايش ها يك نوانديش ديني نيز بودند. نوانديشي كه همراه با مباني و رهيافت خاصي بود و به نظر من اساساً نوانديشي مساوي با مبنادار بودن است. زيرا نوانديشي به معناي اين است كه شما كوشش كنيد افق باز كنيد كه اگر فكر و انديشه و رهيافت جديدي است در عرصه ذهن شما بتواند وارد شود. توري است كه پهن مي كنيد براي به دست آوردن چيزي. اما اگر اين ماهيگير پايش بر جاي محكمي ثابت نشده باشد دچار مشكل هاي اساسي است.
009762.jpg

* با اين توصيفات نگاه دكتر بهشتي به سنت فقهي، و فقه پويا چگونه بود؟
- اگر در انديشه دكتر بهشتي سخني از فقه پويا به ميان مي آمد درست به همين معنا بود. يعني براساس مباني كه داريم مي توانيم با موضوعات مواجه  شويم. مجال طرح به آنها بدهيم و به داوري روشني درباره آن برسيم. اگر در داوري به اين تلقي رسيديد كه با مباني شما همخوان و سازگار است مي توانيد آن را جذب كنيد و البته حتي اين نگاه را به خود اين مباني هم داشته باشيد اما در آنجا هم باز داوري و نگرش نقادانه شما نسبت به آن مباني از داخل آن مباني است. پس نوانديشي بدون مباني را نمي توان پذيرفت و انديشه جديد بايد بر بستري از سنت فكري صورت بگيرد، به نظر من ساده انگارانه است كه در نوانديشي ما فكر كنيم كه از يك سنت بريده مي شويم و از نقطه صفر، انديشيدن جديدي را شروع مي كنيم.
زيرا اساساً انديشه نمي تواند از نقطه صفر شروع كند زيرا ما با فهم پيشين وارد مسأله مي شويم و بعد با فهم جديدي روبه رو مي شويم.
شهيد بهشتي نسبت به سنت و پيشينه فقه آشنايي خيلي خوبي داشت. ايشان در درس مرحوم آيت الله بروجردي شركت كرده و از روش متفاوت و جديد ايشان در تدريس بسيار خوشش آمده بود و رهيافت جديد آيت الله بروجردي را در فقه خيلي مي پسنديد. اين باعث شده بود كه چند سالي را در درس ايشان شركت كند. فقه پويا در واقع همان فقه سنتي است كه مجال اين را مي دهد صورت مسأله ها در عرصه و قلمروش وارد شوند، مجال اين را مي دهد كه با ذهن باز نسبت به آنها تحقيق شود، خودش را محدود نمي كند و حتي مجال اين را مي دهد كه نسبت به اين نحوه كار خود علم فقه هم سؤال شود.
به عنوان مثال يكي از آثاري كه در سالهاي اخير از طرف بنياد نشر آثار شهيد بهشتي چاپ شده است مجموعه سخنراني هاي ايشان در جامعه اسلامي پزشكان است. در آنجا يكي از بحثهايي كه مطرح شده است، مسأله سقط جنين است و خب مسأله مهمي بوده كه در آخر تكليف يك پزشك متعهد ديندار چيست؟شهيد دكتر بهشتي در آنجا يك بحث عميقي را در رابطه  با بهداشت و تنظيم خانواده انجام مي دهند و مهمتر از خود موضوعي كه به آن مي پردازد، نحوه مواجهه با مسأله است و يكي از چيزهاي استثنايي كه در آنجا فراهم شده است حضور شهيد مطهري و مرحوم جعفري است.
شما در اين كتاب فراتر از موضوع بهداشت و تنظيم خانواده كه مطرح شده است، با سه نوع رهيافت متفاوت روبه رو هستيد به نظر من از اين منظر اين كتاب براي اهل تحقيق مفيد است. خلاصه نظرات ايشان درباره همين مطلب به صورت مقاله اي عربي در كنفرانسي در رباط نيز ارائه شده كه ترجمه فارسي آن نيز ضميمه كتاب ياد شده است.
* در سؤالات قبل از رابطه مدرنيته و اسلام در نگاه شهيد بهشتي بحث شد و اشاره شد به اين كه ايشان به بعضي از محصولات مدرنيته مانند ليبراليسم انتقادهاي فراواني دارد. مرحوم دكتر بهشتي از چه زوايايي ليبراليسم را نقد كرده اند؟
- يكي از انديشه هايي كه در ابتداي انقلاب نسبت به آن توجه مي شد و در دنياي مغرب زمين نيز به عنوان انديشه اي مبنايي تلقي مي شد، انديشه هاي ليبراليستي بود. مرحوم شهيد آيت الله بهشتي كوشش مي كردند با مباني نظري ليبراليسم و نحوه عملكرد كساني كه به اين انديشه باور داشتند با نگاهي منصفانه و منتقدانه نگاه كنند. طرح مسأله آزادي انسان در تفكر ايشان نيز به عنوان يك مسأله كاملاً  جدي وجود داشت. مرحوم بهشتي معتقد بود بدون درك مسأله آزادي و محور بودن آزادي به درك ماهيت انسان حتي همان گونه كه از منظري ديني به آن توجه مي شود نمي رسيم.در اين مسئله ايشان باز از همان مبنايي كه دارد به سراغ مسأله آزادي و انسان مي رود. آزادي فردي و آزادي جمعي، آزادي و زيست انسان و... از مسائل مورد توجه شهيد بهشتي بود.
ايشان آزادي انسان را برحسب انسان شناسي اسلامي تفسير مي كند؛ انساني كه در عالمي زندگي مي كند و در پيوند با خداوند است و در مسيرش بسوي او در حركت است . پس نقد ليبراليسم از ديدگاه شهيد بهشتي از دو جهت است يكي ابعاد مختلف بحث آزادي كه باعث مي شود محدوديتهايي كه در داخل خود انديشه ليبراليستي وجود دارد رخ بنمايد و دوم ارزيابي آزادي در انديشه ليبراليسم و اين كه كدام مفهوم از آزادي در انديشه ليبراليسم معنا پيدا مي كند.
* شهيد آيت الله بهشتي از جمله كساني بودند كه باب بحث با مخالف فكري را از طريق گفت وگو و مباحثه  در بعد از انقلاب گشودند و در اين فتح باب اخلاق نقد علمي را نيز به نوعي پايه گذاري كردند از جمله اين كه هيچ گاه در بحث و مناظره مارك و علامت به كسي نمي زدند و يا چون خود قوي بودند پيكان انتقاد خود را متوجه نقطه قوت و كنه مطلب مي كردند. لطفاً درباره اين بعد از شخصيت شهيد بهشتي نيز صحبت كنيد.
- باب بحث با مخالف فكري را شهيد بهشتي از سالهاي قبل از انقلاب شروع كرده بود و مربوط به انقلاب نمي شد. ايشان پس از دوران تحصيل به تدريج به اين نقطه رسيد كه در نحوه نگاه كردن به موضوعات بايد نگاه نقادانه از جانب ديگران به خود و انديشه خود داشت و بايد به آنها ميدان داد. مرحوم بهشتي در مواجهه با انديشه ها و اشخاص نگاهي منصفانه و مثبت داشت.
البته ساده باورانه به اين معني كه نكات منفي را نبيند، نبود اما مجال اين كه نكات منفي بخواهد كل عرصه ذهنش را بگيرد و به خود اختصاص بدهد ، نداشت و آن را آفت ذهن فعال و پوياي خود مي دانست و معتقد بود نگرش منفي خلاف مشي ديني و مواجهه ديني هم هست. ايشان اين آيه كريمه را مكرراً نقل مي كرد كه (مبادا اخلاق زشت ديگران باعث شود كه شما از عدالت دور شويد. پس عدالت بورزيد كه به تقوا نزديك تر است.)
ايشان مجموعه يك نظام فكري يا مجموعه خصوصيات يك شخص را نگاه مي كرد. تحمل بالايي داشت. هيچ گاه حتي در مقابل سرزنش ها هم برخورد ناملايم و تلخي بروز نمي دادند بلكه پس از گذشت آن هيجانات با رويكردي علمي و منصفانه برخورد مي كردند. در اين زمينه خاطرات فراواني است. در بيرون از ايران در مواجهه با مخالفان فكري اش و دانشمندان اديان ديگر كوشش داشت به جاي واكنش هاي احساسي، عاطفي يك برخورد مثبت و علمي داشته باشد، همچنين ايشان قدرت اقناع بالايي داشت. يادم مي آِيد اوايل سال ۶۰ كه چند ماه به تيرماه مانده بود.جلسه اي بود كه بنده هم در آن جلسه حضور داشتم شايد ۱۹ نفري بوديم. مرحوم بهشتي در آن جلسه مسأله اي را طرح كرد كه بالاتفاق مخالف آن بوديم. ظرف ۳ ساعت كه ايشان با ما گفت وگو كرد غير از چند دقيقه اي كه جلسه به خاطر نماز قطع شد و بعد دوباره جلسه ادامه پيدا كرد، ايشان اين توان را نشان داد كه بعد از اتمام جلسه عده قابل توجهي از اعضايي كه حضور داشتند موافق شده بودند و عده كمي كه بنده هم جزء آنها بودم حداقل اگر چه موافق نبوديم اما ديگر مخالف هم نبوديم و بالاخره اين كه وجهي براي آن مي ديديم.
من به عنوان كسي كه از دوران نوجواني ام با ايشان بودم هيچ وقت نديدم عقيده شان را به كسي تحميل كنند نه به عنوان كسي كه در زمينه نظري فعاليت مي كند و نه به عنوان يك فردي كه در ميدان فعاليت اجتماعي  نقش تعيين كننده اي دارد. حتي در مواقعي كه مديريتي را به عهده دارد چه در موضع مديريتي اجتماعي و چه سياسي. من هيچ گاه برخورد نكردم كه ايشان با اتكا به دانش، مقام و موقعيت و لباس خود بخواهند از منظري جزمي و با تحميل يك انديشه برخورد كنند.
من به عنوان كسي كه حدود ۲۳ سال با ايشان از نزديك همراه بودم هيچ گاه برخورد قيم مأبانه اي از ايشان نسبت به افراد نديدم ايشان معتقد بود ما كه دائم همراه افراد نيستيم بالاخره جبر محيط آنها را از ما جدا مي كند و در آنجاست كه ديگر بايد به طور مستقل و صحيح تصميم گيري كنند.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
ايران
سياست
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |