شنبه ۲۰ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۳۳
ادبيات
Front Page

گفت وگو با دكتر محمد التونجي ، مؤلف كتاب «فرهنگ طلايي»
ادبيات فارسي در دنياي عرب
دكتر محمد التونجي در سال ۱۳۱۲ شمسي در شهرحلب به دنيا آمد و در سال ۱۳۴۵ در رشته ادبيات تطبيقي از دانشگاه تهران مدرك دكترا گرفت. همچنين در سال ۱۳۵۱ موفق به اخذ دكتراي ديگري در رشته ادبيات با گرايش عصرعباسي از دانشگاه « قديس يوسف» بيروت شد.
وي علاوه بر دانشگاه هاي دمشق و حلب، در دانشگاه هاي پكن، بوداپست، كويت، دهلي نو، اكستر انگليس و قاريونس ليبي فارسي تدريس كرده است. دكتر التونجي تا كنون حدود هشتاد كتاب تحقيقي تأليف كرده و بيش از يكصد و بيست كتاب داستان براي كودكان نوشته و يا ترجمه كرده است. كتاب فرهنگ فارسي به عربي او با عنوان المعجم الذهبي در حدود چهار دهه است كه تقريباً تنها منبع مورد استفاده پژوهشگران عرب در يادگيري فارسي است.
010656.jpg
دانشجويان ما همواره از ادبيات انقلاب اسلامي مي پرسند آنان مايلند ادبياتي كه فرزند اين پديده شگفت است را بشناسند
گفت وگو از سمير ارشدي، مدرس زبان فارسي در دانشگاه كويت
* آقاي دكتر! آموزش زبان فارسي در دانشگاه هاي سوريه از چه زماني شروع شد؟
- اين مسئله به سال ۱۳۳۹ برمي گردد. در اين سال رئيس وقت دانشگاه دمشق - كه تنها دانشگاه سوريه بود - به اهميت تدريس اين زبان براي دانشجويان ادبيات پي برد و براي پايه گذاري واحدهايي از اين زبان به تلاش افتاد.
* شما چطور به اين رشته كشيده شديد؟
- شايد بتوان گفت كه تنها گزينه موجود در آن زمان من بودم. مادرم در كودكي به من زبان تركي ياد داده بود و مقداري شعر تركي و فارسي مولانا را خوانده بودم. در سال ۱۳۴۱ مرا براي تحصيل زبان فارسي به تهران فرستادند. در سال ۱۳۴۵ با فراغت از تحصيل به دمشق برگشتم. آن موقع يك سالي بود كه با پيشنهاد من و با همكاري وابسته فرهنگي ايران در سوريه تدريس زبان فارسي شروع شده بود و با ورود من آموزش اين زبان بطور رسمي وگسترده آغاز شد.
* چه زماني به دانشگاه حلب منتقل شديد؟
- در سال ۱۳۴۶ دانشگاه ادبيات حلب گشايش يافت و وزير آموزش عالي سوريه از من خواست هفته اي دو روز براي تدريس فارسي به حلب بروم و من سال ها هر هفته فاصله دمشق وحلب را كه ۳۵۰ كيلومتر است به عشق زبان و ادبيات فارسي طي كرده ام.
* در اين سال هاي طولاني در كار شما وقفه اي نيافتاده؟
- چرا. در سال ۱۳۴۹ وقتي رژيم سابق ايران از اسرائيل حمايت كرد، روابط سوريه با ايران رو به تيرگي گذاشت. حكومت سوريه تدريس فارسي رامتوقف كرد و من كه فرصت سرخاراندن نداشتم ناگهان بيكار شدم و درهاي دانشگاه نيز به رويم بسته شد.
* درواقع زبان و ادبيات قرباني روابط ميان دولتها شد؟
- همينطور است. البته من براي اين كه به كارم ادامه دهم راهي ليبي شدم و مسئولان دانشگاه بن غازي را به اهميت زبان فارسي و پيوند آن با زبان عربي و جايگاه اين زبان در مشرق اسلامي متوجه ساختم. در سال ۱۳۵۰ تا ۵۴ من در دو دانشگاه بن غازي و البيضاء به اين كار ادامه دادم.
* بعد هم به سوريه برگشتيد؟
- بله. با دعوت وزير آموزش عالي، به كشورم برگشتم و شرط برگشت را هم اين گذاشتم كه محل اصلي كارم دانشگاه حلب باشد و دمشق هم به عنوان جاي دوم. اين را هم بگويم كه از آن سال تا ۱۳۵۷ كه انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد، در اين ميدان تك و تنها بودم و به كمك خداوند و عشق بي پايان خودم به زبان و ادبيات فارسي توانستم به كار ادامه دهم. پس از انقلاب رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي در دمشق گشايش يافت و من از همكاري بي دريغ دكتر صادق آئينه وند و شيخ محمد شريعتي برخوردار شدم.
* در حال حاضر وضعيت آموزش زبان فارسي به چه شكلي است؟
- دانشجويان ادبيات براي شناسايي ريشه هاي زبان عربي و پيوند آن با زبان سامي بايد يكي از دو زبان عبري يا فارسي را ياد بگيرند، به جهت شناخت روابط ادبي زبان عربي با ديگر زبان هاي شرقي هم بايد با يكي از سه زبان فارسي، تركي و اردو آشنا شوند.
اما از آنجا كه دو زبان عربي و فارسي تأثيرات متقابل عميق و گسترده اي دارند و مادر زبان هاي تركي و اردو محسوب مي شوند، اين امر گرايش دانشجويان عرب به زبان فارسي را بيشتر مي كند.
* آيا علت و دليل ديگري براي اين گرايش وجود دارد؟
- بله، علاوه بر اشتراكات ديني و فرهنگي و تشابه حروف عربي و فارسي، دانشجويان ما در رشته هاي ادبيات عرب وقتي با انبوه شاعران و اديبان ايراني كه سروده ها و تأليفات خود را به زبان عربي پديد آورده اند، آشنا مي شوند، تشويق مي شوند كه براي آشنايي بيشتر، اين زبان را فرا بگيرند. اين مسئله باعث شده كه دانشجويان از يادگيري عبري چشم بپوشند.
* خارج از دانشگاه چطور، استقبالي هست؟
- بله هست و بر همين اساس مركزي براي آموزش فارسي در دانشگاه حلب تأسيس شده كه علاوه بر دانشجو و استاد علاقمندان آزاد هم مي توانند در كلاس هاي آن شركت كنند.
* با اين حساب زبان فارسي در قبال زبان هاي ديگر از چه موقعيتي برخوردار است؟
- راستش قابل مقايسه نيست. براي اين كه زبان هاي ديگر مانند انگليسي و فرانسه دپارتمان دارند و دانشجويان اين رشته ها ليسانس مي گيرند، اما زبان فارسي بسيارمرتبط با زبان و ادبيات عرب است. البته طبق توافقنامه اخير ايران و سوريه براي زبان فارسي نيز دپارتماني تأسيس شده است.
يك نكته را همين جا يادآوري كنم و اين گله اي دوستانه است. مراكز آموزش زبان هاي انگليسي، فرانسه، آلماني و روسي از سوي كشورها و صاحبان اين زبان ها مورد توجه قرار دارند و بطور مرتب تغذيه علمي و ادبي مي شوند و به دانشجويان برتر بورسيه اعطا مي كنند و استادان را مورد تشويق قرار مي دهند، اما مركز آموزش فارسي در سوريه اصلاً مورد توجه نيست و مي توانم بگويم كه استادان زبان فارسي در كشورهاي غربي مورد مهر و محبت بيشتري هستند.
* به نظر شما مشكلات ديگري هم هست؟
- بله. يك مشكل اساسي عدم اطلاع ما و دانشجويانمان از تحولات ادبي و هنري ايران است. ما به اطلاعاتي در زمينه شعر، رمان، تئاتر، سينما و تمام هنرهاي ايراني نياز داريم و با توجه به روابط دوستانه ايران و سوريه اين توقع ،بسيار بالاتر از آن چيزي است كه وجود دارد. بايد كتابخانه هاي دانشكده هاي ادبيات سوريه پر از مجله ها و كتاب هاي ادبي و هنري ايران به فارسي و حتي ترجمه شده به عربي باشد.
* فكر نمي كنيد كه خود دانشكده هايي كه به آموزش فارسي اهتمام مي ورزند هم وظيفه اي در اين زمينه داشته باشند؟
- مسلماً همينطور است. بخش خريد كتاب كتابخانه هاي دانشگاه هم در اين زمينه مقصرند و اين قصور همه جانبه است. در اينجا خوب است يك مثال بزنم: من شخصاً در سال ۱۳۴۴ يك دوره فرهنگ معين را از شخص دكتر معين - كه خداوند رحمتش كند - به مبلغ ۳۰۰ تومان خريداري كردم. لغتنامه دهخدا را هم خريدم و آقاي دكتر شهيدي هزينه پست و ارسال آن را به دمشق تقبل كرد. بايد بگويم كه منابع ما در مقابل گستردگي اين زبان و حجم انبوه كتاب هايي كه در ايران منتشر مي شوند، بسيار ناچيز است.
* در ميان صحبت تان به ترجمه ادبيات ايران به زبان عربي اشاره كرديد. در اين زمينه چه منابعي هست و فكر مي كنيد كه مورد توجه قرار مي گيرد؟
- ببينيد! من هيچ تعارفي با شما ندارم. جوانان عرب با پيشينه ادبي ايران و بزرگاني كه به عربي شعر گفته اند يا كارهاي كلاسيكي كه ترجمه شده، آشنا هستند، تشنه آشنا شدن با فرهنگ و ادبيات معاصرند، بخصوص ادبياتي كه با روح و آرمان هاي انقلاب اسلامي آميخته باشند.
ما در اين زمينه چيزي در دست نداريم. يادم است چند سال پيش كه اتحاديه نويسندگان عرب يك شماره از فصلنامه «ادبيات خارجي» خود را به ايران اختصاص داده بود ، بسيار مورد استقبال واقع شد.
* در حوزه تدريس شما چطور، ادبيات معاصر ايران جايگاهي دارد؟
- كتابي كه در دانشگاه تدريس مي شود، من تأليف كرده ام و بارها تجديد چاپ شده است. اميدوارم در صورت دسترسي به منابع جديدتر بتوانم آن را كامل تر كنم. البته اين امر نياز به همكاري همه جانبه نهادهاي ذي ربط جمهوري اسلامي دارد.
* تا آنجا كه اطلاع داريم شما كتاب هاي متعددي از ادبيات كلاسيك ايران به زبان عربي ترجمه كرده ايد. شمه اي از آن را براي خوانندگانمان بفرمائيد.
- كتابي با عنوان گلچيني از ادبيات فارسي (قطوف من الادب الفارسي) تأليف كرده ام كه در آن سروده هايي از رودكي، سعدي، فردوسي، منوچهري، حافظ، ناصرخسرو و مولانا گنجانده ام. اين كتاب هم در دانشگاه تدريس مي شود.
كتاب فرهنگ طلايي(المعجم الذهبي) را هم در سال۱۳۴۷ تأليف كردم كه داراي سي هزار واژه است و در اين مدت چند بار تجديد چاپ شده است.
كتاب تاريخ جهانگشاي عطاملك جويني را نيز با عنوان «تاريخ فاتح العالم» از فارسي به عربي ترجمه كرده ام كه منتشر شده است.
كتاب ديگري هم تأليف كرده ام با عنوان «معجم المعربات في اللغه العربيه». در اين كتاب تمام واژه هايي كه در دوران مختلف از فارسي به عربي وارد شده نقل كرده ام و آن را در شعر جاهلي و قرآن كريم و نهج البلاغه و ادبيات دوره هاي مختلف دنبال كرده ام. اين كتاب در سال ۱۳۶۹ توسط انتشارات دارالادهم در دمشق به چاپ رسيده است.
در ضمن كتابي با عنوان «المهذب فيما وقع في القرآن من المعرب» كه تأليف سيوطي و شامل يكصد و بيست واژه معرب از فارسي در قرآن كريم است ، تحقيق كرده و برآن حاشيه نوشته ام كه در بيروت به چاپ رسيده است.
آثار بسيار ديگري هم دارم كه به همين مختصر اكتفا مي كنم ولي مايلم اين نكته را يادآوري كنم كه من وقتي به ناشران لبناني پيشنهاد چاپ كتاب از ادبيات ايران مي دهم آنها علي رغم ميلشان به اين كار، از پذيرش و انتشار چنين كتاب هايي فقط به دليل عدم رعايت قانون كپي رايت امتناع مي كنند و مي گويند در ايران بي اجازه افست مي شود.
راستش را بخواهيد اين تجربه تلخ براي من هم اتفاق افتاده است. فرهنگ طلايي من هم بارها بدون اطلاع من در ايران به چاپ رسيده و اعتراض من هم به جايي نرسيده است.
* آيا با شخصيت هايي كه همدوره شما بودند يا با استادان ايراني ارتباط داريد؟
- بله. من در كنار ۲۶ دانشجوي ديگر از كشورهاي مختلف جهان، در تهران دوره فوق ليسانس و دكتراي فارسي را گذرانده ام. استادان ما فرزانگاني مانند دكتر گوهرين، حسين مينوچهر، محمد معين، بديع الزمان فروزانفر و صادق كيا بودند. اكثر همدوره هاي من اكنون در كشورهاي مختلف جهان فارسي تدريس مي كنند و من با تعدادي از آنها ارتباط مستمر دارم. با برخي استادان دانشگاه هاي ايران هم رابطه دارم و گاهي كتاب هاي فارسي و عربي مبادله مي كنيم.
* ضمن تشكر، اگر نكته اي ناگفته مانده بفرمائيد.
- در گذشته، انگيزه علاقمندان عرب براي يادگيري فارسي، عشق و علاقه آنان به ادبيات غني ايران و ريتم و آهنگ زيباي زبان فارسي بود، اما امروزه بعد ديگري اضافه شده و آن هم تمايل جوانان عرب به آشنايي با ادبيات ملتي است كه شگفتي آفريد و توانست طاغوت بزرگ منطقه را سرنگون كند.
دانشجويان ما همواره از ما پيرامون ادبيات انقلاب اسلامي مي پرسند، آنان مايلند ادبيات زاييده اين پديده شگفت را بشناسند.
* به عنوان آخرين پرسش، زبان و ادبيات ايران براي شما چه معنايي دارد؟
- چه معنايي بالاتر از اين كه من سه فرزند دارم كه نام دو تاي آنها ايراني است. عمار (دندانپزشك)، مهيار(مهندس الكترونيك) و گلنار(دانشيار زبان انگليسي).

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |