شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۵۲
ما «دلقك» هستيم
اطلاق نام «احمق» به دلقك ها از دربارهاي قرون وسطي آغاز شد. در آن زمان تنها غلام ها و خادمان مي  توانستند دلقك باشند و همين امر باعث مي شد كه آنها بتوانند به ارباب هاي خود نزديك  تر شوند
012282.jpg
چه كسي اولين «دلقك» دنيا بود؟ اطلاع  دقيقي در دست نيست، اما نام اشخاصي در تاريخ به ثبت رسيده كه مي   تواند حداقل ثابت كند اولين دلقك هاي جهان از كجا برخاستند.
حدود ۴ هزار سال پيش، در چين قديم، فردي به نام« يوژه» در دربار امپراتور «چيوشين هونگ تي» (سازنده احتمالي ديوار چين) خدمت مي  كرد. در آن دوره، اين شخص داراي امتيازات ويژه اي بود، از جمله خنداندن امپراتور، ارايه توصيه و پيشنهاد به وي و اعمال نفوذ بر تصميمات شخص امپراتور.
اما حفظ اين موقعيت مستلزم ذكاوت و دانايي بسيار و احتياط كامل بود، چرا كه هر گونه اشتباه يا زياده روي مي  توانست منجر به مرگ او شود.
بي  ترديد بناي ديوار چين، به قيمت مرگ هزاران انسان تمام شده بود، اما امپراتور هنوز از اين ديوار رضايت كامل نداشت و در صدد رنگ آميزي آن بود. شنيدن اين خبر لرزه بر اندام مردم افكند، اما يوژه به خود جرات داد وبا زبان طنز خود، امپراتور را متقاعد ساخت كه از انجام اين كار صرفنظر كند. به اين ترتيب او مانع از هدررفتن سال ها كار و مشقت مردم شد و جان تعداد بيشماري را نجات داد.
در ساير نقاط مشرق زمين افرادي ظاهر شدند كه اصطلاحا «مردان سبك مغز» ناميده مي  شدند. آنها چترهاي آفتابي به دست گرفته و با حالتي تمسخر آميز راه مي رفتند و تقليد اعضاي خانواده سلطنتي را در مي  آوردند.
نزديك ۲ هزار سال پيش، در يونان، دلقك ها وارد عرصه تئاتر سنتي رم شدند. آنها معمولا در فواصل بين برنامه يا در انتهاي آن، برداشت شخصي و كميك خود را از اثر اجرا شده، ارايه مي  كردند. از جمله افراد معروف آن دوره شخصي به نام «فيلمون»  بود كه محبوبيت فراواني در بين مردم داشت و بعدها داستانش زبانزد همگان شد. او به خاطر ايمان راسخ و شهامتش در سرپيچي از فرمان امپراتور به مرگ محكوم شد و از سوي مسيحيان عنوان «قديس» را گرفت.
با گرويدن امپراتور رم به مسيحيت، تئاترها بر چيده و به همراه آنها بازيگران تئاتر سنتي كه در كوچه و خيابان بازي مي  كردند، محو شدند و دلقك ها نيز به اجبار به نقاط ديگر اروپا كوچ كرده و به مردمي خانه به دوش تبديل شدند.
قرون وسطي و دلقك هاي دربار
در آن روزگار در نقاط مركزي روستاها، بازارهاي مكاره برپا مي  شد، يك بازار ممكن بود هفته ها به طول بينجامد، اين بازارها محلي مناسب براي اجراي نمايش بود و مردم ضمن داد و ستد مي  توانستند نمايش ببينند. در اين نمايش ها افرادي بازي مي  كردند كه در آلمان و اسكانديناوي به نام «ژيمنس» شهرت داشتند و در فرانسه «ژانگولرز»، ناميده مي  شدند. آنها مرداني نيرومند، موزيسين، خواننده و آكروباتيست بودند، به علاوه، حيواناتي چون سگ، خرس و اسب  براي استفاده در نمايش تربيت مي  كردند.
دلقك ها صف تماشاچيان را نظم مي  دادند و مردم دايره وار مي  ايستادند و مشتاقانه بازي ها را تماشا مي  كردند، مخصوصا نمايش دلقك  را. دلقك  با عصا يا جارويي كه سرش يك بادكنك بسته شده بود، به تماشاچي ها نزديك مي  شد و به شوخي به آنها مي  زد تا كنار تر بروند و بعد شروع به خواندن تصنيف هايي قديمي مي  كرد.
اطلاق نام «احمق» به دلقك ها از دربارهاي قرون وسطي آغاز شد. در آن زمان تنها غلام ها و خادمان مي  توانستند دلقك باشند و همين امر باعث مي شد كه آنها بتوانند به ارباب هاي خود نزديك  تر شوند. بر خلاف تصور معمول، دلقك ها بسيار باهوش و زيرك بودند و در كمال فراست عمل مي  كردند. غالبا لباس هايي رنگين و درخشان به تن داشتند و كلاه هايي نوك تيز با گوش و زنگوله به سر مي  گذاشتند و عصايي كه دسته آن شبيه سر يك دلقك بود، حمل مي  كردند. در آلمان دلقك ها به «ناصحان شاد»، شهرت داشتند، زيرا با زبان طنز آلود خود رهنمودهاي عاقلانه اي به مردم مي  دادند. با گذشت زمان اين هنر نيز دستخوش تغييرات خاص خود شد؛ شخصيت ها متنوع تر شدند و بازي ها فرم كامل تري به خود گرفت و امروز، ما همچنان شاهد حضور شاد دلقك ها در صحنه هاي نمايش هستيم. آنها از نظر نوع پوشش، گريم، شخصيت و نقشي كه هر يك بازي مي كنند، متفاوتند، اما مكمل يكديگرند و با ايجاد ارتباطي كاملا هنرمندانه فضايي تاثيربخش بر احساسات و هيجانات بيننده، به وجود ميآورند.
دلقك خالق خنده هاست. او با گذار از ناكامي ها و با نگاهي ديگر به زندگي، مردم را مي خنداند. او مي  خواهد دوست داشته باشد و دوستش بدارند. او در جست وجوي محبت است.
هميشه در تلاش است كه مانند ديگران باشد چرا كه تصور مي  كند در آن صورت او را خواهند پذيرفت و دوستش خواهند داشت. او كودكي است كه مي  خواهد مانند يك بزرگسال باشد. طبيعت احساس دلقك برخاسته از روحي كودكانه است. كودك طالب عشق دنياي اطراف خويش است، مي خواهد مانند بزرگترها باشد. دلقك با انجام هر حركت به اطراف خود نگاه مي  كند و ادامه كارش منوط به واكنشي است كه از محيط از طراف خود مي  بيند.
دلقك بازيگر نيست. بازيگر هدايت مي  شود و نقش مي  پذيرد، نقشي كه گاه حتي گوشه اي از شخصيت دروني اش هم در آن يافت نمي شود. دلقك هميشه دلقك است. او زندگي و درون خود را بازي مي  كند، دلقك درون تك تك ما را بازي مي  كند. او از خلال رفتارهاي عادي، حركات، نگاه ها و واكنش آدم ها، ظرافت هاي شوخ وجودشان را مي  گيرد و درقالب نمايشي جادوئي، گاه شاد و گاه تاثر برانگيز آنها را باز آفريني مي  كند.
دلقك بودن؛ لباس رنگي پوشيدن، حركاتي تقليد گونه، گريم و يك بيني قرمز بزرگ نيست، دلقك واقعي وراي اين ظواهر است. او نقش بازي نمي  كند و پشت ماسك پنهان نمي  شود، هر چند كه آن را به چهره دارد.
براي دلقك واقعي بودن، بايد صادق بود، بي  پيرايه با مردم سخن گفت و ديدي طنز آلود به همه چيز داشت. بايد ديد، شنيد، هوشيار بود واز هر رويدادي كه در حال وقوع است، بهره جست. بايد انگيزه داشت، روشن و خالص بود و آفريد و آفريد.
دلقك شدن آموختني نيست، او در درون آدم هاست. كافي است رهايش كنيم، ديوار بلند بيگانگي را كه به دور خود كشيده ايم برچينيم و ماسكي را كه در طول ساليان بر چهره نهاده ايم، كنار بگذاريم. اجازه دهيم كودك وجودمان شكفته شود و در را به سوي شيفتگي ابدي بگشاييم.
برگردان: سيما مشهوري 
منابعHistoria de los payasos :
Clown.Alex Navarro

خودروي احساساتي
نادر شاكرين-چند صباحي است كه طرح رانندگي بين خطوط توسط راهنمايي و رانندگي در تهران بزرگ اجرا مي شود.
وقتي كه در ترافيكي سنگين قرار مي گيريم ماشين ها را منظم و پشت سرهم مي بينيم، احساس آرامش مي كنيم اما امان از وقتي كه راننده اي ظاهرا زبل از كنارت سبقت مي گيرد و جلويت مي پيچد. زدن چراغ و بوق هم جهت نشان دادن انزجار از اين رفتار، ارضا كننده نيست.
اما به تازگي ماشين هايي به بازار آمده است كه چهره خود را براي رانندگان بد درهم مي كشد.
اين خودرو كه در آمريكا به ثبت رسيده است در هنگام ناراحتي به رنگ قرمز مي درخشد و چراغ هاي جلويش باريك مي شود.
اين ماشين  براي ابراز تعجب ابروهاي خود را بلند مي كند ، درهنگام غم مي گريد و موقع خوشحالي چشمك مي زند. حتي درصورت شعف آنتن خود را تكان مي دهد. اين ايده به ذهن چهار طراح شركت تويوتا كه در ژاپن كار مي كنند رسيد. هدف آنها اين بود كه رانندگان وسيله اي بيش از بوق براي ابراز احساسات داشته باشند، در حق ثبت اين اختراع ذكر شده كه «هنگام سنگين شدن ترافيك و يا كار كردن زياد، خودرو گريه مي كند و در روزهاي خلوت مي خندد. اين امر موجب ايجاد جوي زنده در خيابان ها به جاي منظره خشك رفت و آمد خودروها مي شود.» اين اتومبيل ها ايجاد رابطه اي احساسي بين خود و راننده مي كنند كه موجب راحت تر و لذت بخش تر شدن رانندگي مي شود.
اين احساسات توسط يك رايانه كه به عواملي چون زاويه دور زدن، سرعت و ترمز كردن حساس است كنترل مي شود. رانندگان نيز مي توانند خودرو را براي عواطف خود برنامه ريزي كنند. چراغ هاي جلو، آنتن ، شيشه و پانل اطراف خودرو را مي توان مانند چشم ها، دم و بدن اتومبيل در نظر گرفت. اين ماشين مي تواند بيدار باشد يا به خواب فرو برود كه با بازبودن يا بسته بودن چراغ هاي جلو مي توان به اين امر  پي برد.
اين وسيله دوست داشتني حتي مي تواند به جاي استفاده از چراغ هاي چشمك زن، آنتن خود را تكان دهد و براي رانندگان چشمك بزند. جالب ترين رفتار اين خودرو هنگامي بروز مي كند كه يك ماشين از جلوي اين ماشين به اصطلاح لايي بكشد.
در اين حالت چشم هاي اتومبيل گشاد شده و به رنگ نارنجي مي درخشد و انتهاي اتومبيل هم پايين تر از جلوي آن قرار مي گيرد.
بنابراين فكر مي كنيم اگر از اين خودرو در تهران استفاده شود نه تنها از حجم ترافيك كاسته نمي شود، بلكه عده اي براي ديدن رفتار ماشين ديگران به خيابان ها مي آيند. مطمئنا گروهي ديگر نيز براي درآوردن شاخ اتومبيل ها حركات آكروباتيك مي كنند. براي ما بهتر است كه فعلا در خيابان هاي شهر، خودروهاي احساساتي را نبينيم!

مولن روژ
فرهاد فرجاد
012279.jpg

بيلي باب تورنتن ژيمناست مي شود
بيلي باب تورنتن در جديدترين نقش خود به هيبت يك مربي ژيمناستيك در مي آيد. اين فيلم كه «آقاي وودكاك» نام دارد و كريگ گيلسپاي كارگردان آن است، روي يك مربي ژيمناستيك روانپريش در دبيرستان متمركز است كه با اعمال ساديستي خود ترس و وحشت را به شاگردان القا كرده است. در نهايت يكي از شاگردان پيشين او، تصميم به انتقام مي گيرد.
فيلمنامه آقاي وودكاك هنوز تكميل نشده است. اما پيش بيني مي شود پروژه از ميانه هاي پاييز كليد بخورد.
وين ديزل براي سيدني لومت بازي مي كند
012288.jpg

وين ديزل براي بازي در تريلر جديد سيدني لومت به نام «من را مقصر بدانيد» قرارداد امضا كرد. ديزل در اين فيلم نقش تبهكاري را بازي مي كند كه ديگر حاضر نيست، هم قطاران خود را ياري دهد. در عوض سعي مي كند در دادگاه از خود دفاع كند. فيلمبرداري از اكتبر آتي آغاز خواهد شد.
اين فيلم، اگرچه مثلمم« وقايع نگاري رايديك» (باز هم با حضور ديزل) پرهزينه نخواهد بود، اما براي سيدني لومت كه خالق آثار كلاسيك و ماندگاري چون سرپيكو و بعدازظهر نحس (هر دو با بازي آل پاچينو) است، بيش و كم پروژه پرستيژداري به شمار مي رود. فراموش نكنيد سيدني لومت از دهه ۷۰ تاكنون فيلم قابل توجهي نساخته، اما دوستداران آثار ماندني اش هنوز اميدوارند شاهكاري جديد از او ببينند.
خالق «جن گير» دوباره مي ترساند
012285.jpg

ويليام فردكين در دهه ۷۰ با «جن گير» به اوج شهرت رسيد. حالا او قصد دارد با تريلري رعب آوري به نام «كتاب جمجمه ها» دوباره وحشت را به سينماروها هديه بدهد. تري هايس (نويسنده «از جهنم») مسووليت نوشتن فيلمنامه را عهده دار شده و در اين كار از يك رمان علمي - تخيلي اثر رابرت سيلوربرگ اقتباس خواهد كرد. اين رمان ماجراي ۴ دانشجوي كالج را روايت مي كند كه دست نوشته اي باستاني را مي يابند. در اين نوشته ها اسرار زندگي جاودان نهفته است.

خبرسازان
محيط زيست
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
|  محيط زيست  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |