پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۷۱
مراسم بازگرداندن اشياي باستاني ۵۵ ساله تاريخي كويت
آنها مي  سازند، ما داغان مي  كنيم
حوالي دو سال پيش بود كه دكتر عبدالعلي پور در موزه اروميه چشمش به اين اشيا افتاد و پرونده كشف آن را مورد مطالعه قرار داد. او آرم دربار كويت را روي برخي ظروف وشمشيرها شناسايي كرد
013515.jpg
ايمان مهدي زاده 
حول و حوش سال ۱۹۹۱ جنگ عراق و كويت بسيار كوتاه مدت و متجاوزانه از سوي صدام درگرفت. عراق پيروز جنگ بود و عراقي ها از اين پيروزي خود نهايت سوء استفاده را بردند، تاجايي كه شمشير امير كويت را ربودند، حتي به بشقاب، كاسه، قوري و قهوه خوري نيز رحم نكردند
مي  خواهند امانتشان را تحويل بگيرند. ما امانتدارهاي خوبي بوديم. وقتي اشيا را پيدا كرديم، به كويتي ها اعلام كرديم. روز دوشنبه، ۲۶ مردادماه خيابان هاي خلوت و سرسبز شمال پايتخت را از زير چرخ هاي اتومبيل در مي كنيم ووارد محوطه مجموعه تاريخي- فرهنگي كاخ نياوران مي  شويم. انتهاي خيابان شهيد باهنر، محل مراسم تحويل اشياي فرهنگي ملي كويت است. از ابتداي در ورودي سربازان نيروي انتظامي با سينه بند تشريفات، منظم و تميز ايستاده اند. چند افسر ارشد و جزء نيز در محوطه جلوي در قدم مي  زنند و تو نخ مسايل امنيتي هستند. نكند آدم مشكوكي، ناگهان جوراب زنانه روي سرش بكشد و از داخل كيف اسلحه اي در بياورد، ولي نه. وقتي خبرنگاران وعكاس ها يكي يكي داخل و با راهنمايي مامور متبسم روبه رو مي  شوند به تشريفاتي بودن برنامه  پي مي  برند. اين كالاهايي كه قرار است ببينيم صاحب دارد.
رج كنار شمشادهاي باغ را مي  گيريم و زير سايه چنارهاي كهنسال و سترگ، سراشيبي خيابان وسط باغ را پشت سر مي  گذاريم. نزديكي هاي ساختمان، دكتر محيط طباطبايي، دكتر عبدالعلي پور و يكي از دوستانشان- شايد هم همكار- زير سايه قدم مي  زنند و راجع به ... - لابد برنامه هاي سازمان- صحبت مي  كنند. كمي جلوتر يك حوض بزرگ است و پشت آن ساختمان بزرگ مجموعه  تاريخي- فرهنگي نياوران قد كشيده و محكم ايستاده است.
حكايت سرقت اشيا
امروز مقامات كويت مي  آيند تا اشيا مسروقه شان را از ايران تحويل بگيرند. اين يك تعامل و تعهد فرهنگي است كه ايران دارد. برابر كنوانسيون فرهنگي ۱۹۷۰، ايران موظف شده مانند ديگر اعضاي كنوانسيون هر شيء  تاريخي، فرهنگي و ملي كشوري را كه در خاك خود كشف كرد به مردمانش تحويل دهد. اين بخشي از احترامات متقابل در چارچوب روابط دمكراتيك و ديپلماتيك بين كشورهاي دنياست. ايران مطرح كننده گفت وگوي تمدن ها بوده وتاكنون موارد بسياري پيش آمده كه دنيا به فرهنگ و گفتمان ايراني ها احترام بگذارد.
حول و حوش سال ۱۹۹۱ جنگ عراق و كويت بسيار كوتاه مدت و متجاوزانه از سوي صدام درگرفت. عراق پيروز جنگ بود و عراقي ها از اين پيروزي خود نهايت سوء استفاده را بردند، تاجايي كه شمشير امير كويت را ربودند، حتي به بشقاب، كاسه، قوري و قهوه خوري نيز رحم نكردند.پس از جنگ، عراقي ها اجناس را از طريق قاچاقچيان اشياي فرهنگي- تاريخي به ايران آوردند. اينكه طي اين مسير، اشيا توسط چه كساني و چگونه حمل شد، اطلاعي نداريم ولي چند ماه بعد قاچاقچيان در مرزهاي آذربايجان غربي دستگير شدند. آنها قصد خروج از ايران و انتقال ۳۹۹ قلم از آثار فرهنگي- تاريخي كشور كويت را داشتند كه به دام پليس ايران افتادند. اجناس كشف و ضبط شده را در سال ۱۳۷۸ به موزه اروميه انتقال دادند. چند سالي مردم آذربايجان و سياحان اين مجموعه را در موزه اروميه تماشا مي  كردند.
حوالي دو سال پيش بود كه دكتر عبدالعلي پور در موزه اروميه چشمش به اين اشيا افتاد و پرونده كشف آن را مورد مطالعه قرار داد. او آرم دربار كويت را روي برخي ظروف وشمشيرها شناسايي كرد؛ دو شمشير خو ش تراش تيز با غلاف مرصع و منقش. او پس از رايزني و انتقال اطلاعات به مديران سازمان ميراث فرهنگي، اشيا را به تهران منتقل كرد. در جلسه اي كه براي معين كردن مكان نگهداري اشيا در نظر گرفتند، كاخ سعد آباد برگزيده شد. آنها را تحت الحفظ به تهران آورده و به كاخ سعد آباد انتقال دادند. ۲ سالي مي  شود كه بخشي از موزه كاخ سعد آباد، صحنه نمايش اجناس دربار كويت بود. اگر طي اين مدت به كاخ سعد آباد رفته بوديد، حتما آنها را ديده ايد.
دكتر عبدالعلي پور درباره ارزش ريالي اجناس مي  گويد: اين كالاها را نمي  توان با ارزش ريالي سنجيد. اينها ارزش تاريخي- فرهنگي دارد و براي مردم كويت كالاهايي با ارزش ملي به شمار مي  آيد. اين اقلام شامل شمشير، ظروف (ديس و بشقاب و فنجان) و دو ساعت جيبي كوچك طلاست. عمر اين اجناس به يك قرن نمي  رسد. با اين حال مقامات كويتي طي يكي دو سالي كه اجناسشان را كشف و شناسايي كرده اند، مدام اسناد آورده اند. تاكنون ۶-۵ بار مي  شود كه آمده اند تهران تا براي پس گرفتن افتخارات ملي شان مذاكره كنند. تمام اين كالاها مربوط به دوره اي مي  شود نه چندان طولاني، مرتبط با دو پادشاه آخر كويت؛ شيخ  جابر و شيخ احمد. اميران كويت را شيخ مي  گويند و كشورش را شيخ نشين.
مديريت سازمان تصميم گرفت كالاها را در نياوران تحويل دهيم. قبل از اين، برنامه ريخته بوديم كه در همان كاخ سعدآباد اشياي ملي كويت را تقديمشان كنيم. به هر حال دوشنبه مقامات فرهنگي ايران و كويت اشيا را تحويل و تحول كردند. آنان به همراه اشيا با حفاظت كامل به كويت منتقل مي  شوند.
پروتكل ۱۹۷۰
اين پروتكل دستمايه اي  است براي تبادلات و تعاملات فرهنگي كشورهاي عضو آن. طي برگزاري كنفرانس عمومي سازمان تربيتي، علمي و فرهنگي سازمان ملل متحد در پاريس مفاد كنوانسيون به امضاي متعهدها رسيد. اين اجلاس از ۱۲ تا ۱۴ نوامبر سال ۱۹۷۰ برگزار شد. اين پروتكل مفادي دارد كه به موجب آن حمايت از ميراث فرهنگي در سطح ملي و بين المللي تنظيم مي  شود و دولت ها با اين آيين نامه ها، دوستي بيشتري با هم برقرار مي  كنند. يونسكو سكان دار و نگهبان اجراي پروتكل ياد شده است. قبل از اجلاس پاريس، سازمان يونسكو در سال ۱۹۶۴ چنين پيشنهادهايي را تصويب كرده بود.
طي برخي مفاد ديگر قرار داد، تدابير لازم براي ممنوع كردن و جلوگيري از صدور و انتقال مالكيت غيرقانوني اموال فرهنگي لحاظ شده است. اين اموال كالاهاي فرهنگي، مذهبي و غيرمذهبي را دربرمي گيرد. در اين بين شرطي لازم است و آن، تثبيت شدن اهميت آنها از نظر باستان شناختي ماقبل تاريخ، تاريخي، ادبي، هنري يا علمي است.
مقامات فرهنگي كويت، آنقدر آمدند و رفتند تا با استناد به پروتكل ۱۹۷۰ توانستند اشياي ملي كشورشان را تحويل بگيرند.
انتقال اشيا به تالار آبي 
يكشنبه شب تازه داشت به پايان مي  رسيد. نخستين لحظات بامداد دوشنبه آغاز شده بود. ماموران پليس ميراث فرهنگي به همراه چند مسوول در كاخ سعد آباد حضور داشتند. ساعت ها از تعطيلي مجموعه فرهنگي- تاريخي سعد آباد گذشته بود و حالا اين عده قصد انتقال ۳۹۹ قلم اشياي ملي كويت را داشتند. وقتي بسياري از شهروندان پلك هايشان گرم لحظه هاي خواب و رويا بود يا بي  خيال، محو تماشاي بازي هاي المپيك خيره تلويزيون شده بودند، در خيابان هاي خلوت شمال شهرخودرويي حامل كالاهاي ارزشمندي بود. خيابان ها را طي كرد و در ميان حفاظت خودروهاي ماموران وارد مجموعه فرهنگي- تاريخي نياوران شد. اشيا را مخفي كردند و صبح وقت اداري كه فرا رسيد با احترام بردند، داخل بوفه گذاشتند. تنها خبرنگاران حق ديدن اشيا را دارند.
مكان مراسم تالار آبي است. جلوي تالار دو ستون بلند با فرم  هندسي ويژه اي قد علم كرده اند. پنج پله سنگي تا همسطح شدن با پايه هاي ستون ها فاصله است.
در بلند آلومينيومي به شكل كشويي در قاب چشم مي  ايستد و پرده هاي زرد رنگ پريده از پشت شيشه آويزان ولي شق ورق در جايش ايستاده است. شايد مربوط به۵۰-۴۰ سال پيش باشد. هنوز رنگ و لعاب دارد ولي با كمي پريدگي و مهجوريت. قاليچه اي دستباف و دراز از پاي پله ها تا ورودي تالار پهن كرده اند. مقامات و خبرنگاران از روي اين قاليچه كه هنر دست ايران است و قدمتي نزديك به اشياي داخل بوفه كويتي ها دارد، رد مي  شوند. سمت چپ تالار، دو ميز بزرگ با روكش مخمل قرمز كنار هم قرار دارند و رويش تعداد زيادي فنجان، ليوان، كارد، پيش دستي ووسايل پذيرايي گذاشته اند. شيريني، نسكافه، شربت  و ميوه هاي تميز، مرتب كنار هم آماده خوردن ايستاده اند.
آنچه كه بيشتر از هر چيز در اين مكان جلب توجه مي   كند، ويترين هاي چوبي، شيشه اي حافظ اشيا است.
شمشيري بلند و زيبا كه متولد سال ۱۹۸۴ است. تاريخ ساختش را رويش حك كرده اند. مربوط به دربار كشور شيخ نشين حاشيه خليج فارس است. كنارش شمشير ديگري دراز كشيده كه باز لبخندي از تعجب روي لب خبرنگاران ايراني مي  نشاند. اين يكي قدمتي بيشتر از بقيه دارد و شايد كهنه ترين است. مربوط به ۵۵ سال پيش. سال ۱۹۴۹ ميلادي آن را ساخته اند. روي يك سوي تيغه شمشير جمله اي عربي نوشته شده كه درست خوانده نمي  شود.
در ويترين هاي ديگر، قاشق، چنگال ، كارد، بشقاب  هاي چيني، قوري، كتري و قهوه خوري به صورت ست كامل پشت شيشه به چشم مي  آيد.
لفظي كه بين همه جمعيت دهن به دهن گشت، اين بود: «در خانه ما قديمي تر از اينها خيلي زياد است.» البته بسياري از ايشان درست مي  گفتند ولي حفاظت از اين اشيا براي تاريخ كوتاه كويت اهميت دارد.
مقامات كويتي براي ميراث نيم قرني خود متحمل زحمت هاي بسياري شدند و ما غافل از چند هزار سال تاريخ تمدن بي  تفاوت چشم به دنياي توسعه يافته دوخته ايم، بدون نيم نگاهي به تاريخ خودمان.هنوز مقام هاي فرهنگي ايران و كويت به تالار آبي نيامده  اند. مسوولان برگزاري مراسم ميهمانان (خبرنگاران) را به صرف نوشيدني و شيريني دعوت مي  كنند. مي گويند: «مقامات، پايين پذيرايي مي  شوند و تا چند دقيقه ديگر براي اجراي برنامه به سالن مي  آيند. لطفا شما هم بفرماييد.»
روبه روي سردر تالار آبي يك فضاي سبز گلكاري شده است. چند متر آن سوتر حوض بزرگي و در پس آن ديواري كاشيكاري شده كه نمايانگر نقش يك شكارگاه بود. دو سوي آن نيز روي ديوار كاشيكاري  بود و هنر معماري. كاشي ها به سبك و سياق دوران صفوي ساخته شده و تقريبا نيم قرن پيش يا پيشتر بر ديوار سوار شده است. انگار با چكش روي ديوار، روي كاشي ها كوبيده اند. جاي جسم نوك تيز مانند تيشه روي آن مشهود است. گوشه اي از سقف سردر تالار نيز طبله كرده و ريخته و قيافه اي نازيبا به نمايش گذاشته است.
باغبان افغان با محاسن سپيد و لباس  خاكستري رنگ مشغول آب پاشي در فضاي سبز، روبه روي تالار آبي است. وقتي از همه براي پذيرايي دعوت مي  شود، او هم جلو مي  آيد. يكي از بروبچه هاي دست اندركار ميزباني، با توپ و تشر به باغبان فهماند كه برود سرآب پاشي و به جمعيت نزديك  نشود. البته اين دوست عزيز بسيار لطيف و آرام اين كار را انجام داد كه خيلي ها متوجه اين رفتار مؤدب مابانه نشدند. يكي از خبرنگاران خانم، ظرفي پر از ميوه كرد و گفت: «اين چه تصويري است كه از ايراني مي  سازيد؟» و رفت نزد پيرمرد افغان. پيرمرد خنديد و حاضر شد كنار درختي بايستد تا عكسش در ايران يادگاري بماند. او سال هاست در مجموعه فرهنگي- تاريخي نياوران مشغول كار است.
خبرنگاران سرپا پذيرايي شدند. يكي مي  گفت: «در آرزوي صندلي»، ديگري گله مي  كرد: «توليد خبر با اعمال شاقه و تنبيه بدني» ولي همه از سر مزاح بود و شوخي. به هر حال در تالار نمايشگاه عكس داير شده بود و نمي  شد صندلي گذاشت. بالاخره پذيرايي مقامات به اتمام رسيد و ايشان وارد تالار آبي شدند. دور ميز مستطيل شكل نشستند. روي ميز روكش مخمل منقشي انداخته بودند. برگه ها و اسناد را درآوردند و مذاكره آغاز شد. البته اين يك تشريفات بود، قبلا كارهاي اداري را انجام داده  بودند.
با ورود هيات ۱۲ نفري چراغ دوربين هاي فيلمبرداري روشن شد. ۸ نقر كويتي بودند و ۴ نفر ايراني. اعضاي هيات فرهنگي كشور كويت كنار هم روي صندلي نشستند.
۱- پرفسور بدرعبدالوهاب الرفاعي/ دبير كل شوراي ملي فرهنگ و هنر و ادبيات
۲- مهندس حسين اليوحي/ مدير امور مهندسي و معماري 
۳- احمد سالم عبيداللي/ مسوول دفتر دبير كل شوراي ملي فرهنگ و هنر و ادبيات
۴- نواف/كاردار سفارت كويت 
۵- شهاب عبدالحميد شهاب/ رئيس اداره موزه ها و آثار تاريخي
۶- راشد الشراد/ رئيس اداره ارتباطات و تبليغات 
۷- محمود حسين/ كارمند اداره كل شوراي ملي فرهنگ و هنر و ادبيات 
۸- خالد طاهلالعلي/ كارمند اداره موزه ها و آثار تاريخي 
ايراني ها نيز روبه رويشان:
۱- سيد حسين مرعشي/ معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري 
۲- طه هاشمي/ معاون امور بين الملل، حقوقي و مجلس 
۳- عطريانفر/ معاون فرهنگ و ارتباطات 
۴- وطن دوست/ سرپرست پژوهشكده حفاظت و مرمت 
تفاهمنامه ها را امضا كردند. با يكديگر دست دادند و عكاس ها كليك كليك عكس گرفتند. مديران از پشت ميز برخاستند. خبرنگاران و عكاسان صدا درصدا انداختند. مدام از ايشان چيزهايي مي  پرسيدند. در اين بين جمله اي توجه همه را معطوف خود كرد: ما ايراني ها براي همه مادريم، براي خودمان زن بابا و نگاه خيلي ها سرخورد روي كاشي هاي شكسته و درب  و داغان.
كويتي ها اشياي شان را با احترام و نزاكت مثال زدني تحت الحفظ به كشورشان مي  برند و ما همچنان بر در و ديوار بناها تيشه مي  كوبيم. كويتي ها به دنبال تاريخ و هويت  اند و ما بي  تفاوت تخريب كرده ايم.

آي تي
راه اندازي شهرداري هاي الكترونيكي
013536.jpg
مسوولان سازمان ها و ارگان هاي مختلف همواره تاكيد كرده اند كه با توسعه ارتباطات الكترونيك در ايران، بسياري از امور روزمره و نيز امور كلان را از اين طريق مي توان انجام داد. در صورت تحقق اين امر، از مراجعات حضوري به ميزان فراواني كاسته مي شود كه تاثير آن را مي توان در زمينه هاي مختلف شهري،  ازجمله ترافيك مشاهده كرد.
سازمان هاي مختلف قدم هايي را برداشته اند، اما حركات جدي هنوز ديده نمي شود. با اين حال بايد ازهمين اندك حركت هايي هم كه صورت مي گيرد استقبال كرد. شهرداري به عنوان نهادي كه بيشترين تماس را با مردم دارد قدم اول را برداشته است. مدير كل دفتر آمار و فن آوري اطلاعات سازمان شهرداري هاي كشور و راه اندازي شهرداري هاي الكترونيكي خبر داده است كه شامل موارد بسياري مي شود، اما دراولين گام بخش جامع اداري مالي شهرداري هاي كشور را در بر مي گيرد.
محمد رحيمي مي گويد:« استفاده از ابزار فن آوري نوين براي خدمات رساني به شهروندان، سرمايه گذاري روي سيستم هاي يكپارچه  مالي و شهرسازي در شهرداري ها و توسعه IT از اهداف تشكيل شهرداري هاي الكترونيك است.»
بايد گفت كه سامانه جامع اداري مالي شهرداري با هدف سرعت بخشيدن به انجام كار شهروندان، جلب رضايت و پاسخگويي سريع به آنها راه اندازي مي شود.

رفاه
قدر عافيت
013527.jpg
از آنجايي كه دانشجويان كشور ما قدر خدمات بسيار غني فرهنگي دانشگاه ها را كه ازقضا رايگان هم بوده نمي دانند، از اين پس ارايه خدمات فرهنگي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي پولي مي شود.
شايد يكي از دلايل بي رغبتي دانشجويان به برنامه هاي فرهنگي همين باشد. اصولا خدمات رايگان آدم ها را بدعادت مي كند، به همين دليل دانشجويان از اين پس، در ازاي دريافت مبلغ و هزينه يك كارت فرهنگي دريافت مي كنند تا به ارزش و اهميت دغدغه هاي فرهنگي مسوولان پي ببرند.
اين خبر توسط دكتر علي عراقي زاده مديركل اداره فوق برنامه و امور فرهنگي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي اعلام شد: بايد شرايطي فراهم شود تا دانشجو حوصله گوش كردن و توجه به حرف ها و برنامه هاي فرهنگي را پيدا كند.
گفته مي شود كه مشكل جوانان كم بود، از اين پس جوانان براي پيداكردن جو پرشور و نشاط و شاد و رفع موانع ازدواج و خودسازي دانشجويان بايد پول بپردازند.
لذا از همين حالا به جوانان توصيه مي شود كه جهت دريافت كارت فرهنگي اقدام كنند تا هرچه سريعتر موانع ازدواج آنان رفع شود.
گفته مي شود كه اين طرح حدود ۴ ماه با رايزني هاي متفاوت با فرهيختگان و انديشمندان به طول انجاميد و نظرات آنان درمورد مباحث فرهنگي، تعريف فرهنگ و... جمع آوري شد.

صنفي
سازماندهي تاكسي ها
013518.jpg
سازمان تاكسيراني هم هر روز طرح ها و ايده هاي جديدي را رومي كند. از متحدالشكل كردن لباس راننده ها گرفته تا نصب كارت شناسايي در ماشين. اتفاقا اين كارها از جهاتي به نفع زيباسازي شهر هم شده. فقط كافي است سري به خطي هاي ميدان ونك بزنيد. بيشتر راننده هايي كه زيرنظر سازمان تاكسيراني مشغول فعاليت هستند، پيراهن هاي آبي دارند و روي پيراهنشان «اتيكت» نام و نام خانوادگي نصب شده است.
اما مديرعامل سازمان تاكسيراني - هاشمي عرب - از ساماندهي تدريجي تاكسي هاي خطي ميادين اصلي شهر تهران حرف مي زند و مي گويد: «تاكنون تاكسي هاي خطي ميدان ونك و تجريش ساماندهي شده اند و به مرور تاكسي هاي خطي ساير ميادين اصلي شهر تهران ازجمله ميدان امام حسين، امام خميني، آزادي و شوش نيز ساماندهي خواهند شد. رانندگان تاكسي خطوط ساماندهي شده، ملزم به پوشيدن لباس فرم مخصوص شامل شلوار طوسي و پيراهن آبي بوده و همچنين بايد كارت شناسايي خود را روي سمت راست شيشه تاكسي نصب كنند.»
قرارشده رانندگان وظيفه شناس تاكسي از طرف اين سازمان به سفر سوريه، مكه و كربلا اعزام شوند. شايد درنظر گرفتن اين جوايز وسوسه انگيز باعث شود رانندگان تاكسي از نظم و انضباط بيشتري برخوردار شوند كه احتمالا همين هم خواهد شد. اگر يادتان نيست مي گوييم كه چندي پيش سرهنگ صدوقي معاونت نيروي انتظامي در سازمان تاكسيراني هم گفته بود رانندگان تاكسي بايد با محاسني مرتب در انظار عمومي حاضر شوند كه اين هم در راستاي يكدست شدن ناوگان تاكسيراني است.

جوان
منشور ملي حقوق دانش آموز
013530.jpg
نمايندگان مجلس دانش آموزي در آخرين نشست خود، ضمن انتشار سندي جامع پيرامون مساله بحران هويت به تصويب نهايي منشور ملي حقوق دانش آموز كه در ۵۵ ماده تدوين نهايي شده است، خواهند پرداخت.
به نقل از روابط عمومي مجلس دانش آموزي ، امين عارف نيا، رئيس دبيرخانه مجلس دانش آموزي ضمن اعلام اين مطلب افزود: بررسي چندين طرح و لايحه دانش آموزي و طرح سوال از چند نفر از مديران عالي كشور در خصوص مسايل خاص موجود در سطح جامعه دانش آموزي، از ديگر محورهايي هستند كه در دستور كار مجلس دانش آموزي قرار خواهند گرفت.
وي افزود: چهارمين نشست را در صورت موافقت مجلس هفتم در ساختمان مجلس شوراي اسلامي و با حضور دبيران كل پارلمان هاي جوانان كشورهاي اسلامي برگزار خواهيم كرد.
رئيس دبيرخانه مجلس دانش آموزي، هدف از حضور دبيران كل پارلمان هاي جوانان كشورهاي اسلامي در نشست پارلمان دانش آموزي را دستيابي به توافق در خصوص فرآيند راه اندازي پارلمان جوانان مسلمان ذكر كرد.
چهارمين و آخرين نشست دوره ۸۳-۸۱ مجلس دانش آموزي شهريور ماه امسال  در تهران برگزار مي شود.

مدرسه
دفاتر انضباطي جديد
013533.jpg
ديوارها را رنگ مي كنند صورت ها را نقاشي مي كنند تا همه شاد وخندان به نظر بيايند. تادانش آموزان در فضاي شاد وصميمي وارد مدارس شوند و دانش آموزان ياد بگيرند كه مدرسه جاي خرابكاري و بي انضباطي از كلاس درس فرار كردن نيست.
حالا هم به منظور با نشاط سازي مدارس الگوي جديد دفاتر انضباطي از مهرماه به مدارس ابتدايي ارسال مي شود.
عباس حاجي آقالو مدير كل دفتر آموزش و پرورش ابتدايي با اشاره به اينكه تغيير دفاتر انضباطي يكي از طرح هاي شاداب سازي مدارس در سال تحصيلي آينده است مي گويد:« در دفاتر انضباطي مدارس دوبرابر بيشتر ازعملكردهاي منفي دانش آموزان به عملكرد مثبت آنهاتوجه مي شود و اين در حالي است كه در دفاتر انضباطي قبلي ضمن اينكه هيچ ستوني به رفتارهاي شايسته دانش آموزان اختصاص نداشت بيش از ۹۵ درصد از رفتارهاي ثبت شده در دفاتر انضباطي رفتارهاي نادرست بودند.
وي درباره اهداف اجراي طرح با نشاط سازي مدارس گفت: با نشاط سازي مدارس سبب ايجاد تحرك و شادابي رشد و شكوفايي استعدادها، ايجاد انعطاف در نظام آموزشي، ايجاد ارتباطي صميمي و انسان دوستانه بين معلمان و دانش آموزان،  ارتقاي سطح بهداشت رواني دانش آموزان مي شود.
ظاهرا ايشان براي طرح با نشاط سازي مدارس نياز به اعتبار ويژه اي ندارند چرا كه اين طرح هر ساله اجرا مي شود بيش از آنكه نيازمند اعتبار ويژه باشد نيازمند مديريت و تفكر ويژه است.

مردم
تاكسيمتر چي شد؟
013521.jpg
« سلام. چند وقت پيش در روزنامه خودتان خوانديم كه قرار شده رانندگان تاكسي با لباس هاي متحدالشكل سر كارشان حاضر شوند. من كه خانمي سالخورده ام از خواندن اين خبر خوشحال شدم، چون حتي براي من شهروند هم جالب است كه راننده تاكسي با ظاهري آراسته مرا به مقصدم برساند.»
اينها بخش هاي ابتدايي صحبت هاي خانمي است كه با تحريريه تماس گرفته تا به قول خودش فقط درد دلش را با ما درميان گذاشته باشد و بس. اما حرف او از سر دلتنگي نيست، فقط گلايه اي كوچك دارد از عدم بكارگيري تاكسيمترها و وعده دست اندركاران سازمان تاكسيراني دراين باره. او مي گويد: «چند ماه است كه مدام مي گويند تاكسيمترها به زودي تعيين كننده نرخ اصلي كرايه ها هستند. اما هنوزم هيچ راننده اي از اين وسيله تزئيني استفاده نمي كند. دلمان خوش بود به اينكه با اعلام مسوولان سازمان تاكسيراني، راننده ها كرايه مصوب شوراي شهر را از ما دريافت مي كنند. مثلا در همين خط انقلاب - سيدخندان، روي تابلوي زرد سر ايستگاه نوشته شده: كرايه اين خط ۲۵۰ تومان. اما تمام راننده ها - تاكسي ها - از ما ۳۰۰ تومان دريافت مي كنند. وقتي هم كه حرف مي زنيم مي گويند مگر براي ما مي صرفد كه با اين كرايه ها كار كنيم. من مشكلات مسوولان را درك مي كنم. اما آنها هم بايد فكري به حال امثال من كنند كه ناگزيرند مسير هر روز خود را با تاكسي طي كرده بلكه سريع تر به محل كار خود برسند. تير و مرداد هم تمام شد. گفته بودند از اول تيرماه، تاكسيداران موظفند از تاكسيمتر استفاده كنند. باز هم صبر مي كنيم، ببينيم از اين تاكسيمترها بالاخره استفاده مي شود يا نه!»

آموزش
جلوگيري از فرار مغزها
013539.jpg
اين ماجراي فرار مغزها هم دردسري شده است. نمي دانيم بايد از مغزهاي فراري شكايت كنيم يا از دست خودمان كه نتوانستيم از اين سرمايه ها استفاده كنيم و داخل وطن نگه داريم.
حالا مسوولان ما هم به فكر افتاده اند تا با تمهيداتي، فكري به حال باقي مغزهاي باقي مانده كنند.
وزير علوم، تحقيقات و فن آوري از پيش بيني سياست هايي براي جلوگيري از خروج نخبگان از كشور خبر داد.
به گفته وزير علوم ازجمله سياست هاي جلوگيري از اين موضوع، راه اندازي دوره آموزش دكتراي پيوسته و نيز تحصيل همزمان در دو رشته است.
البته حتما وزير علوم به خوبي مي دانند كه مشكل نخبگان محدود به تحصيل در دو رشته يا وجود دكترا در داخل كشور نمي شود، بلكه تنگنا و نبود امكانات تحقيقي، پژوهشي و عدم حمايت از اين افراد يكي از موارد مهم فرار مغزها محسوب مي شود.
وزير علوم اما به وجود نزديك به ۸۰۰ محقق و يك ميليون جمعيت پژوهشگر در كشور اشاره كرد و گفت: قبل از انقلاب فقط ۳۰۰ محقق در كشور وجود داشته، درحالي كه امروز حدود ۴۰ هزار نفر عضو هيات علمي در كشور داريم كه اين تعداد پس از انقلاب ۸ تا ۹ هزار نفر بوده است.
البته اميدواريم وزير علوم، رشد جمعيت را فراموش نكرده باشند و اينكه نسبت جوان ها در اين سال ها به نسبت سال هاي گذشته چند برابر شده است.

شهرستان
آموزش امدادگران در گيلان
013524.jpg
امدادگري هم از آن جمله شغل هاي سخت روزگار است و امدادگر محترم بايد از آن دسته از افراد از جان گذشته باشد. به همين دليل در همه جاي دنيا احترام خاصي براي اين افراد قايل هستند.
شكر خدا در كشور ما هم بلاياي طبيعي كم نيست و نياز به افراد امدادگر هم هميشه وجود دارد.
اما نيروهاي امدادگر در تمام سال بايد خود را هميشه ازنظر بدني آماده نگه دارند تا درصورت نياز به كمك، آمادگي لازم را براي امدادرساني داشته باشند.
از اين رو، بيش از ۸۰ نفر از نيروهاي امداد و نجات استان گيلان در دوره تخصصي امداد و نجات كوهستان چاف حضور دارند. اين دوره تخصصي امداد و نجات در ارتفاع و فضاهاي معلق با شركت ۸۸ نفر از نيروهاي امداد و نجات جمعيت هلال احمر چاف شهرستان لنگرود برگزار شده است.
اين دوره هاي تخصصي براي افزايش توان و به روز شدن اطلاعات نيروهاي امداد و نجات است و هدف از برگزاري آن، تشكيل تيم هاي سازماندهي شده امداد و نجات و آموزش نيروهاي متخصص، آموزش روش ها و برنامه هاي نوين امداد و نجات و يكسان سازي آموزش و اطلاعات نيروهاي امداد و نجات است.
تا در مواقع حادثه آمادگي لا زم براي امدادرساني وجود داشته باشد. يكي از مشكلا ت عمدهاي كه امدادگران در مواقع حادثه دارند فقدان آگاهي لا زم در امدادرساني است.

استقبال از دنياگردي پياده با پيام صلح
دو ردنيا در هزار روز
از قم تا مهران حتي يك شب هم چادر نزديم، ميهمان مردم خونگرم كشورمان بوديم.آدم تا در چنين موقعيت هايي قرار نگيرد مهرباني و خونگرمي هموطنانش را از نزديك درك نمي  كند
اين كفش ها چند روز دوام مي آورند ؟ ۱۰۰ روز يا هزار روز؟او مي خواهد با اين كفش ها دور دنيا را طي كند.
013542.jpg

دور دنيا را چند روز مي  توان گشت؟ ژول ورن مي گفت هشتاد روز، اما اگر فرض كنيم انسان است و پاهايش و بس، قضيه فرق مي كند. لابد فكر مي كنيد، در چند سال از زندگي مان به اندازه دور دنيا راه مي رويم، اما اينها سفر به حساب نمي آيد. اول اينكه اين سفر كفشي مي خواهد سخت مثل آهن، بعد رفقايي مي خواهد همراه كه به اصطلاح «رفيق نيمه راه» نباشند، امكاناتي مي خواهد و كوله  سنگيني كه وزن آن چيزي در حدود ۴۵ كيلوگرم يا بيشتر باشد، صبر و تحملي مي    خواهد كه لابد در هر كسي پيدا نمي    شود و از همه مهمتر اراده اي مي    خواهد و انگيزه اي كه راهپيمايي روزانه با آن بار سنگين را قابل تحمل كند.
دور دنيا را مي  توان پياده گشت؟ تا جايي كه مي دانيم كسي از پياده روي نمرده است. شايد خسته شده باشد امانمرده است. آن يوناني بيچاره هم كه مي خواست خبر پيروزي ارتش كشورش را در مقابل ارتش خشايارشا به هموطنانش برساند، تمام صحراي ماراتن را دويد كه آخر سر مرد. اگر آب و غذا و امداد پزشكي دم دست باشد پياده روي كسي را نمي  كشد، حالا مي خواهد دور دنيا باشد. يا دور كهكشان راه شيري يا دور ايران. چيزي كه باعث مي  شود آدم ها سفر پياده را از نيمه رها كنند، خستگي، بي انگيزگي، دوري از ديار و عزيزان و مشقت هاي سفر است. در واقع دور دنيا را خيلي ها گشته اند؛ پوپه نادري با دوچرخه و دوستان آلماني مان با كاميون آتش نشاني، بعضي ها به عشق شهرت، بعضي ها با فكر كسب تجربه، بعضي ها براي ديدن ديگر ملت ها و برخي هم براي انجام يك حركت نمادين و رساندن پيام خود به جهانيان. در دل اين آخري نوعي جلب توجه نهفته است؛ جلب توجهي كه اين دفعه بار منفي ندارد. جلب توجهي كه هشدار «هشيار باشيد» مي دهد و به اتحاد فرامي خواند، مثل سفر نمادين كودكاني از تمام ملت ها به كشورهاي مختلف كه با حمايت يونسكو و براي توجه دادن دولت ها و ملت ها به وضعيت كودكان جهان انجام مي   شود.
سفر با چنين انگيزه اي به نظر جذاب تر و هدفمند تر مي  رسد. مي  شود برايش سرود و آهنگ ساخت. مي  شود از آن فيلم مستندي ساخت و تا سال ها براي تبليغ آن هدف از آن سفر ياد كرد. مي  شود آن را دستاويزي قرارداد تا با زبان مشترك ملت ها با آنها حرف زد. زبان مشترك ملت ها همان درد و رنج مشترك است و براي همه آشناست. فرياد از همان مصيبت هايي است كه دست بشر به سر خودش مي  آورد، فرياد براي زميني كه مي  سوزد. در همه جاي دنيا مي سوزد و رنگش از سبز و آبي به خاكستري و سياه تبديل مي  شود. فرياد بر سر كساني كه كودكان را به برده هاي قرن ۲۱ تبديل كرده اند، فرياد حمايت از كساني كه براي آرمان هايشان مبارزه مي كنند و فرياد بر سر كساني كه تنها راه رسيدن به هدف را جنگ مي  دانند.
سيد محمود طباطبايي هم مي  خواهد با زبان مشترك ملت ها حرف بزند. شايد در طول سفرش حرفي نزند، اما مي  خواهد پيام اش را با شعار سفرش به گوش همه برساند.
او مي  خواهد پياده روي كند و به كمتر از دور دنيا هم راضي نمي  شود، يك پياده روي طولاني و پرمشقت با شعار: دنيا، صلح، عدالت، زندگي و هنر.
پيش نياز سفر
هر سفري مقدماتي دارد. كوهنوردان وقتي قصد سفر به دماوند را دارند، اول به قله هاي كوتاه تر سفر مي  كنند تا به قول معروف «دستگرمي» كرده باشند. ماشين هايي كه موتورشان تازه تعمير شده باشد قبل از سفر طولاني آب بندي مي  شوند، كسي كه مي  خواهد دور دنيا را پياده  برود هم لابد احتياج به آمادگي قبلي دارد. اما ظاهرا براي اين آمادگي نيازي به برنامه ريزي مشخصي نيست. مسعود طباطبايي مي  داند كه سفر سختي را پيش رو دارد؛ سفري كه به هماهنگي هاي ديپلماتيك نياز دارد و ارتباطات ورزشي فدراسيون هاي ايراني و خارجي. سفري كه به حمايت مالي نياز دارد و حمايت هاي معنوي روحيه دهنده. براي جلب همين حمايت ها و تداركات هم مدت هاست كه سراغ نهادهايي كه فكر مي كند ممكن است حامي او باشند مي رود، اما نتيجه اي نمي گيرد. مي گويد: «به همه آنها توضيح داده ام كه اين يك سفر شخصي نيست، يك سفر هدفمند است با شعار صلح طلبي. يك حركت ورزشي است و اگر فيلمي مستند هم از آن تهيه كنيم، جنبه هنري هم پيدا مي  كند.» آخر او در كار سينما و تلويزيون هم فعال است و بازيگري و نويسندگي را تجربه كرده است. اما ظاهرا هيچ نهادي اين صحبت ها را جدي نگرفته است.
مي  گويد كه طرح شان را «طرح جهاني كمربند صلح» نام گذاشته اند و به نهادهاي مختلف ارايه كرده اند. به يونسكو، به وزارت كشور، تربيت بدني و بنياد مستضعفان و جانبازان فرستاده اند، اما نتيجه نگرفته اند. چرا بنياد؟ چون او سال ها به عنوان يكي از پرسنل ارتش در جبهه ها جنگيده و جانباز ۶۵ درصد شده است، بنياد هم نهادي است كه مسووليت حمايت از جانبازان صدمه ديده از جنگ را به عهده دارد و بالاخره اينكه شعار سفر دور دنياي او هم عليه جنگ و جنگ افروزان است.
خلاصه اينكه ماه ها وقت و انرژي خود را روي اين گذاشته  است كه مقدمات سفر را فراهم و حمايت هاي لازم را جلب كند، از اين سازمان به آن اداره و از اين اداره به آن نهاد رفته است تا نتيجه اي بگيرد. اين همه تلاش بدون شك او را براي سفر طولاني اش آماده مي  كند، به او درس استقامت و تلاش براي رسيدن به هدف مي  آموزد و خستگي اين دوندگي هاي اداري او را براي تحمل خستگي هاي راه آماده مي  كند، راهي كه بايد در هزار روز پياده روي طي شود.
دور دنيا در هزار روز
دور دنيا را گشتن بايد كار جالبي باشد، حتي اگر پاي پياده باشي، اما او مي  گويد وقتي كوله اي ۴۵ كيلويي روي پشتت باشد و مجبور باشي روزي ۳۰ تا ۴۰ كيلومتر پياده روي كني زياد فرصت توجه به اطرافت را نداري. بايد حرفش را قبول كنيم چون تجربه پياده سفر كردن را دارد. مسعود طباطبايي برنامه سفرش را خيلي پيشتر از اين آغاز كرده است. مرحله اول سفرش تهران- قم بوده است. او اين مسير را ۱۵ آبان سال گذشته به تنهايي در ۳ روز طي كرد. ناراحتي پاهايش كه ناشي از تركش هاي زمان جنگ بود در آن سفر آزارش داد به حدي كه ناچار به عمل زانو شد. در مرحله دوم سفر، قم تا كربلا را با دو نفر ازدوستانش ۱۸ روزه پياده رفت. آنها در آن سفري كه ۲۲ فروردين شروع شد روزي ۳۰ كيلومتر پياده روي كردند و گاهي پياده روي روزانه شان به ۵۵ كيلومتر هم رسيد، تا اينكه به مهران رسيدند. در آنجا معلوم شد از آنجا كه امنيت كافي در عراق وجود ندارد نمي  توانند تا كربلا پياده بروند، بنابراين با اتومبيل به زيارت رفتند.
سفر سراسر تجربه است، اين را ديگر همه مي  دانند، اگر او نتوانسته است در سفر قم- كربلا به ديدن اماكن تاريخي برود، اگر مجالي پيدا نكرده است تا از سر فرصت نگاهي به دشت ها و كوه ها و مناظر زيباي اطرافش بيندازد، در عوض در تمام اين ۱۸ روز ميهمان شهرها و روستاهاي قرار گرفته در مسيرش بوده است. مي  گويد: «از قم تا مهران حتي يك شب هم چادر نزديم، ميهمان مردم خونگرم كشورمان بوديم و آنها با تمام وجود از ما پذيرايي مي  كردند.۳۰ فروردين به روستاي مالمير اراك رسيديم، شب كه خوابيديم صبح ۲۵ سانتيمتر برف آمده بود. منظره خيلي زيبايي بود. اهالي مي  گفتند كه در ۲۵ سال گذشته بارش چنين برفي در آخر فروردين سابقه نداشته است. در مسيرمان روستاياني كه نان شب نداشتند با برنج دمي از ما پذيرايي مي  كردند و گاهي اتفاق مي  افتاد كه اهالي يك شهر، بعد از اينكه از شهر خارج مي  شديم، از حضور ما با خبر مي  شدندو دنبالمان مي  آمدند تا ما را برگردانند و يك روز ميهمانشان باشيم. آدم تا در چنين موقعيت هايي قرار نگيرد مهرباني و خونگرمي هموطنانش را از نزديك درك نمي  كند.»
سفر دور دنيا اما از جنس ديگري است. اولين مشكل اين سفر اين است كه آنجا كسي زبانت را نمي  فهمد. مشكل ديگرش هماهنگي هايي است كه وجودش ضروري به نظر مي رسد؛ هماهنگي در سر مرزها براي ورود. يكي ديگر از دردسرهايش هزينه هاي بالاي مالي اش است.
013551.jpg

طباطبايي براي امرار معاش يك آژانس تاكسي سرويس دارد و با آن خرج خانواده چهار نفري اش را در مي  آورد، اما به نظر نمي  رسد اين آژانس بتواند هزينه هاي يك سفر چند ساله به دور دنيا را بدهد. آنها در سفرهايشان يك كوله پر از آذوقه به همراه چادر، پتو، لباس، كمك  هاي اوليه، وسيله دفاع شخصي، وسايل نظافت، كيسه خواب، چراغ گازي و دوربين مي  برند، اما نيازهاي ديگري هم دارند. او مي  گويد: «اگر يك كاروان داشتيم و دنبال ما مي  آمد، براي استراحت و امداد پزشكي و نظافت مشكلي نداشتيم. در اين سفر جاده ها ناشناخته است ومعلوم نيست چه موقع به جايي برسيم كه سقفي بالاي سرمان باشد به همين خاطر هم بايد آذوقه ۳ روزمان را همراه داشته باشيم. اگر قرار باشد با هزينه خودمان برويم نمي  توانيم امكانات زيادي همراه خودمان ببريم.» مي  گويد كه اين سفر شخصي نيست، سفري است كه با شعار و اهداف جهاني و بعد ملي دارد. آنها به تنهايي نمي  توانند هزينه اين سفر را بپردازند.
بايد از تركيه، بلغارستان، يوگسلاوي، مجارستان، اسلواكي، اتريش، آلمان. ليختن اشتاين، سوئيس، فرانسه، انگليس، آمريكا، ژاپن، كره، ويتنام، لائوس، تايلند، ميانمار، هند، بنگلادش، پاكستان و افغانستان بگذرند تا به ايران برسند. چنين سفري هزينه اي مي طلبد كه از توان آنها خارج است. اما طباطبايي مي گويد كه حتي اگر حمايت مالي از او نشود، سفرش را انجام خواهد داد، حالا تا هر جا كه بتواند. مي گويد: خيلي ها مي گويند كه اين كار شدني نيست اما گروه سه، چهار نفره ما مي خواهد كاري را بكند كه ديگران اميدي به انجامش ندارند. وقتي كه هدفي داري و انگيزه ، رسيدن به آن هدف را تا هر جا كه باشد مي روي. مي گويد: «به عنوان كسي كه از جنگ تحميلي عليه ايران صدمه ديده است مي خواهد از كساني كه دستور جنگ صادر مي كنند و ده ها هزار كشته و صدها هزار مصدوم به جا مي گذارند بپرسد كه آيا از مصدومان و آسيب ديده ها از جنگ خبر دارند؟»
مسافر ۳۸ ساله دور دنيا يك دختر ۱۶ ساله و يك پسر ۶ ساله دارد و حساب مي كند كه اگر اين سفر با پياده روي ها و معطلي هايش حدود ۴ ساله طول بكشد دخترش ۲۰ ساله  و پسرش ۱۰ ساله مي شود. او پس از بازگشت به اندازه همه اين ۴ سال حرف هاي گفتني براي آنها خواهد داشت و داستان هاي شنيدني. داستان هايي از سفري كه با شعار دنيا، صلح، عدالت، زندگي و هنر از اول مهرماه آغاز مي   شود.

نگاهي به تب جراحي هاي زيبايي در ايران و جهان
چاقو نخورم، نمي شه!
تا گذشته اي نه چندان دور بسياري از خانم هاي ايراني براي جوان تر يا زيباتر شدن عمدتا به روش هايي ساده مانند خالكوبي ابرو و لب بسنده مي كردند و تمايل چنداني هم نداشتند كه درباره اصلاحات زيبايي خود توضيح بدهند. اما امروزه با ظهور آگهي هاي متعدد در مجلات و روزنامه هاي ايران و باز شدن بخش هاي جراحي پلاستيك در بيمارستان ها و درمانگاه هاي ايران، به نظر مي رسد، نگرش آنان در اين زمينه تاحدود زيادي تغيير كرده باشد.
تغيير شكل بيني، كوچك كردن شكم (ليپوساكشن)، بزرگ كردن لب، گونه سازي، كشيدن پوست (ليفتينگ صورت) و تزريق چربي و ژل براي صاف كردن چروك صورت از جمله اقدامات پزشكي است كه براي اصلاحات زيبايي در ايران انجام مي گيرد.
013548.jpg

جراحي بيني: نيازي فراتر از زيبايي 
در ايران جراحي بيني پديده اي آشناست اما آنچه تازه و غريب است سرايت آن به تمام اقشار جامعه از جمله آقايان است.
حسين، جوان بيست ساله و از اهالي منطقه شمال ايران، مي گويد از چهار پنج سال پيش ظاهرش و اندازه بيني اش براي او اهميت زيادي پيدا كرده و از زماني كه وارد دانشگاه شده نياز به جراحي پلاستيك را بيشتر احساس كرده است.
او مي گويد: «مخالفت پدر و مادر و زندگي در منطقه شمال و حرف مردم محلي مانع شده كه من بيني ام را عمل كنم.»
در ايران آمار رسمي در ارتباط با جراحي هاي زيبايي در دست نيست، اما به گفته يكي از پزشكان متخصص، گروه سني مراجعه كنندگان - حداقل براي جراحي بيني - پايين آمده است و نوجوانان چهارده، پانزده ساله از جمله متقاضيان اين گونه جراحي ها هستند.
سياوش مراديان، جراح متخصص بيني در ايران، مي گويد: «با اينكه براساس معيارهاي پزشكي سن مناسب جراحي بيني هجده سال است اما گاهي نارضايي از شكل بيني كه مي تواند اثري سوء بر روان فرد باقي بگذارد باعث مي شود جراحان حاضر بشوند نوجوان هاي كم سن تر را هم جراحي كنند.»
گرچه نمي دانيم ساليانه چه تعداد جراحي زيبايي در ايران صورت مي گيرد اما افزايش شمار جواناني كه با دماغ هاي چسب  زده در سطح شهرهاي بزرگ ديده مي شود نشان مي دهد كه اين روند شتاب چشمگيري يافته و به عقيده برخي كارشناسان گوياي نيازي فراتر از زيباتر شدن است.
دكتر شيوا دولت آبادي، روانشناس در تهران، مي گويد:«در شهرهاي بزرگ در پشت زيباسازي مبالغه آميز خانم ها يك شتاب ديده مي شود و اين مسابقه پرشتاب براي محبوبيت به جامعه تسري پيدا كرده است. حداقل در طبقه متوسط به بالا جراحي زيبايي به موضوعي تبديل شده است كه اگر كسي زير چاقوي جراحي نرفته باشد احساس كمبود مي كند.»
اين طور به نظر مي رسد كه در سال هاي اخير، فرهنگ جامعه شهرنشين ايراني، به ويژه در ارتباط با زنان، همسو با بسياري از فرهنگ هاي ديگر از جمله آمريكا، هر چه بيشتر به سوي فرهنگ«جوان پرستي» گرايش پيدا كرده است.
فخري، شصت ساله شهروند تهران، مي گويد:«دلم مي خواست تغييراتي در ظاهرم داده بشود. چون ديدن چين و چروك ها من را خيلي افسرده مي كند و احساس مي كنم كه بايد آنها را از ظاهر خودم پاك كنم.»
تحمل درد براي يك هدف 
طي قرن هاي متمادي زنان و مردان براي زيبايي و پيروي از آنچه باب روز بوده است رنج و عذاب زيادي را تحمل كرده اند. اين حرف يكي از آنهاست:
«شخصيت افراد با هم فرق دارد. بعضي ها تحمل درد را ندارند، حتي وقتي موضوع بهتر شدن باشد. من چون هدف دارم و به نتيجه كار و اين كه شكمم صاف مي شود، فكر مي كنم، درد را تحمل مي كنم. يكي دو هفته درد كشيدن مشكلي نيست.»
اما تحولاتي كه به تازگي در درمان ها و نه جراحي هاي زيبايي به وجود آمده راه را براي بسياري از كساني كه از چاقوي جراحي گريزان بوده اند، هموار كرده است. درمان زيبايي در مقايسه با جراحي پلاستيك با سرعت بيشتر اما درد و خطر بسيار كمتر چين و چروك ها را صاف مي كند و بسياري از خانم هاي ايراني در شهرهاي بزرگ ايران در هر فرصتي به يكديگر توصيه مي كنند كه براي رفع چروك بوتاكس تزريق كنند.
بوتاكس از سم بوتولينومي حاصل مي شود كه باكتري هاي فاسدكننده غذا توليد كرده اند.
013545.jpg

وزارت بهداشت و درمان ايران از چند سال پيش در واكنش به موج فراگير خالكوبي هاي اعضاي صورت هشدار مي داده كه روش هاي به كار گرفته شده در آرايشگاه ها غير بهداشتي است، اما اكنون انجام جراحي هاي پلاستيك - كه مي تواند خطرات جانبي زيادي داشته باشد - توسط افراد بدون تخصص و صلاحيت باعث نگراني هاي زيادي شده است.
دكتر مراديان مي گويد: «درآمد حاصل از جراحي هاي زيبايي در ايران قابل توجه است و متاسفانه افرادي بدون صلاحيت براي سهيم شدن در اين درآمد، اقدام به جراحي مي كنند.»
جراحي هاي زيبايي در ايران ارزان نيست. در حالي كه جراحي بيني مي تواند حدود يك ميليون و ۵۰۰هزار تومان هزينه دربر داشته باشد، گفته مي شود جراحي شكم بين ۲ تا ۴ ميليون تومان خرج دارد.
«زيبا كردن يك ايراني را بايد به دست جراحان ايراني سپرد» شعار بسياري از ايرانيان مقيم خارج است كه براي انجام انواع جراحي هاي زيبايي از جمله بيني به ايران سفر مي كنند.
دكتر مراديان مي گويد: «بيني ايراني به طور كلي از ظاهري خوش تراش برخوردار نيست و جراحان در ايران حداقل به دليل زياد بودن تعداد جراحي هاي زيبايي كه انجام مي دهند در اين زمينه مهارت زيادي پيدا كرده اند.»
به باور دكتر دولت آبادي، روانشناس در تهران، نارضايي عمومي از ظاهر «ايراني» نشان مي دهد كه جوانان ايراني با دور شدن از«الگوي خودي و فاصله از خود»به سمت يكسان شدن، گرايش پيدا مي كنند.
بت ميدلر، از بازيگران نامي هاليوود در چهار دهه گذشته، در گفت وگويي با مجله تايمز لندن با اشاره به برنامه هاي تلويزيوني در آمريكا كه زنان اين كشور را به انجام جراحي هاي پلاستيك تشويق مي كنند، گفت: «اين برنامه ها نمونه هاي خوبي از قدرت گيري زنان نيستند. مردان همواره خواسته اند زنان را به يك شيء تقليل دهند. اما اين روزها خود زنان دست كمي از مردان ندارند. فشار بر روي زنان براي يكسان شدن و پير نشدن خيلي ترسناك است.»
آيا اين روند ادامه خواهد داشت؟
در تاريخ پزشكي، جراجي پلاستيك تقريبا يك پديده تازه است. جراحي پلاستيك در جريان جنگ جهاني اول و جراحي براي بازسازي صورت مجروحان شكل گرفت.
براي ساليان متمادي جراحي پلاستيك يك اقدام پزشكي علني نبود و ثروتمندان به طور مخفي نقايص ظاهري خود را رفع مي كردند.
اما اكنون شمار متقاضيان جراحي زيبايي در بسياري از كشورها از جمله كشورهاي پيشرفته مانند آمريكا به طور قابل ملاحظه اي افزايش يافته است. در مقاله اي در زمينه افزايش ناگهاني شمار جراحي هاي پلاستيك در آمريكا، مجله علمي «كريستين ساينس مانيتور» به نقل از دكتر بورك، از كالج سوآرتمور آمريكا، مي نويسد: «هر زيبايي دوراني دارد و فرهنگ «جوان پرستي» كه اكنون در آمريكا رايج است غيرقابل اجتناب نيست.»
در مقابل، دكتر مراديان، جراح پلاستيك در ايران، معتقد است زيبايي باعث پيشرفت افراد مي شود و تلاش براي به دست آوردن آن ادامه خواهد داشت.
تلاش گروه بزرگي از ساكنان شهرهاي بزرگ براي به دست آوردن زيبايي و جواني كه ظاهرا با تمايل به يكسان شدن همراه است، يقينا آثار متفاوتي را در سطح جامعه به جاي خواهد گذاشت.
در حالي كه، انجام جراحي زيبايي بيشتر از هر زمان ديگر در سطح جوامع مختلف از جمله ايران مورد پذيرش قرار مي گيرد غالب روانشناسان و جامعه شناسان با جراحي هاي ضروري براي بهبود كيفيت زندگي افراد موافق هستند. اما، آنان عليه جراحي هاي پلاستيك «بي منطق» هشدار مي دهند و مي گويند بيم آن مي رود كه جوانان به ويژه دختران با اين گونه اقدامات پزشكي، همانند تغيير آرايش و رنگ مو برخورد كنند.

اعداد اساسي
۵۵۰۰۰۰۰
حاشيه نشيني هيچ وقت در ايران يك مزيت نبوده است. حاشيه نشينان در خانه هاي بزرگ ويلايي مناطق خوش آب و هوا زندگي نمي كنند. اتومبيل هاي لوكس سوار نمي شوند. در مسير خانه شان از بين سبزه زارها و پارك ها نمي گذرند و در مجموع كساني نيستند كه از شلوغي وآلودگي شهر به حومه اطراف آن پناه برده باشند. حاشيه نشينان در ايران و به خصوص در تهران مهاجراني هستند كه به خاطر بيكاري، از ميان رفتن زمين هاي كشاورزي يا از رونق افتادن اين حرفه و در مجموع نبود امنيت شغلي وتامين اجتماعي در موطن خود، به شهرهاي بزرگ روي مي آورند. از آنجا كه آنها در حاشيه شهرها ساكن مي شوند، از خدمات شهر بهره اي نمي برند. نه كسي براي آنها مدرسه مي سازد و نه كسي به فكر خيابان كشي محله هايشان مي افتد. نه تفريحگاهي دارند و نه درمانگاهي.
نه حق انتخاب محلي مناسب براي خانه سازي دارند و نه پولي براي ساختن خانه اي ايمن و مناسب. از طرف ديگر مناطقي كه مورد توجه حاشيه نشينان قرار مي گيرد غالبا از نظرزيست محيطي جزو آلوده ترين قسمت هاي شهر است و فاضلاب ها و آلودگي هاي ناشي از كارخانه ها و كارگاه ها حاشيه نشينان راتهديد مي كند. به اينها نبود امنيت را هم كه اضافه كنيد سختي زندگي يك حاشيه نشين را بيشتر درك مي كنيد.
در ايران ۵/۵ ميليون حاشيه نشين وجود دارد. يعني چيزي در حدود ۹ درصد جمعيت كشور در حاشيه شهرها زندگي مي كنند. ۵/۵ ميليون ايراني كه بسياري از آنها را كودكان تشكيل مي دهند از خدمات شهري و امكانات اوليه زندگي بي بهره اند و كودكان اين جمع كه بايد در سرنوشت كشور نقش بازي كنند در معرض محروميت از تحصيل، ابتلا به بيماري هاي خطرناك، آلوده شدن به جرايم، محروميت از تفريح و ورزش و بسياري از آسيب هاي اجتماعي قرار مي گيرند.
اين پديده نتيجه هر سياستي باشد، براي كشوري كه چنين جمعيتي را در حاشيه شهرها دارد يك بحران است. بحراني كه گاه حل آن با سياست هاي شهري شهرهاي داراي حاشيه متناقض و حل نكردن آن باعث بحران هاي بعدي مي شود. تعداد اين جمعيت حاشيه نشين حالا به رقمي رسيده است كه ديگر قابل چشم پوشي نيست.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
سفر و طبيعت
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  عكاس خانه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |