جمعه ۲۷ شهريور ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۹۸
index
يادداشت
داستان داستان ها
امين ساكت
۱)مردان استعفا. انتخابات كميته ملي المپيك. اتفاقات ناب كه نمي تواني رابطه شان را منكر شوي ولي قطعاً ثابت كردني هم نيستند. فراش و قصاب و آشپز و حكيم داستان ورزش، كدام ها هستند؟ استعفانامه ها يكي پس از ديگري امضا شدند و خبرش به سرعت باد مشرق و تندباد فلات روي تلكس  خبرگزاري ها رفت و ساعاتي بعد پنبه زن محل هم مطلع بود كه چه شده. البته پنبه زن ها كه هميشه و حتي پيش از ماجرا، از وقوع فلان اتفاق خبر دارند.
استعفانامه ها روي سربرگ هاي فدراسيون هاي مختلف امضا شدند تا ثابت شود ورزش ما هميشه بايد در تحول و حاشيه و هيجان باشد كه در غير اين صورت آفتاب از مشرق طلوع و در مغرب غروب نمي كند. اينها اتفاقات روزمره زندگي ورزش در حال احتضار ما هستند. روزهاي مريض و زرد ورزش. هرچند قدرت نمايي ها بيشتر شده باشد قابل چشم پوشي نيست. اين مريض هر چقدر بگوييم سالم است و سرحال، از جا بلند نمي شود كه بدود و بدود تا اوج آرزوهايي كه هرگز به عينيت نرسيدند. امضاهاي آدم هايي كه يك روز پشت ميز رئيس بودند نشان مي دهد كه يك روزي ميزها را ترك خواهيم كرد، همه آدم هايي كه با استعفايشان موافقت شد و آنهايي كه موافقت نشد، همه مدعي بازسازي ورزش و احياي فلان رشته را دارند و داشتند. وقتي مي روي تنها حرف مي ماند و يك تاريخ كه براي بعضي ها تاريخ يعني خاكريز اول كه هيچگاه به خاكريز دوم نرسيد.
وقتي بلافاصله علي مرادي از قبول نشدن استعفايش هيجان زده، تشكر مي كند، بايد بپذيريم بعضي ها استعفا مي دهند كه بمانند. شايد مرادي قصد رفتن داشت ولي باور كنيد حس كردم بعضي ها در پي استعفانامه يك ابقا و تاييد را در انتظار مي كشند.
وقتي يك مقام با سر و صداي زياد استعفا مي دهد و كسي نمي شنود بايد بپذيريم مريض مان حالش خيلي وخيم است. رفتن نايب رئيس فدراسيون قايقراني و نامه تندش كه حاوي مطالبي بود از بيماري هاي ورزش نشان داد هنوز ميزها آنقدر چسبناك نشده اند. موضع انفعالي مسئولان سازمان تربيت بدني جالب ترين بخش داستان استعفا بود. رئيس حراست سازمان، برخورد قاطع و نظامي و ريشه اي را بيشتر مي پسندد اين در سخن گفتار محمدپور كاملاً مبرهن بود. جايي كه او گفته بود شكايت مي كنيم تلاقي آراي يك مدير حراست و مديري كه سعي كرده در سكوت فعاليت كند،بود از طرف ديگر وقتي كفاشيان مي گويد چنين آدمي هرگز نايب رئيس نبوده ـ پس از رفتن رئيس پيشين ـ بايد شك كنيم كه در ورزش ما هيچ خبري نيست، اگر هم هست فقط حاشيه است و بس. وقتي چند آدم تاثير گذار در انتخابات كميته ملي المپيك از سازمان تربيت بدني كنار مي كشند يعني بايد شرايط مساعد شود براي انتخابات دور بعد. بايد قبول كنيم كه تلاش ها براي رفتن هاشمي طبا جدي تر و جدي تر مي شود انتخاب افرادي مثل كفاشيان ـ سرپرست فدراسيون هاي بي رئيس يا اسحاقي ـ سرپرست فدراسيون گلف ـ چند گزارشگر تلويزيوني كه ۷۰۰ سال ديگر حتي خواب رياست فدراسيوني ورزشي را نمي ديدند يعني تجمع آرا براي يك طرف انتخابات.
استعفاي مرادي حتي اگر براي ابقا نبوده باشد، ابهامات زيادي دارد كه ما بايد مدت ها صبر كنيم تا سال هاي آينده يكي حرفي بزند براي دلخوشي كه در آن روزها حرف هاي امروز ديگر هيچ سودي ندارد.
اين كه سيد مصطفي هاشمي طبا مدير ورزش قدرتمندي است يا نه يك بحث كاملاً تخصصي در حيطه مديريت است اما اين كه او پس از مدت ها حضور در ورزش در اين حيطه به تبحري دست يافته يك موضوع كاملاً جدي است كه نبايد به سادگي از كنارش گذشت. انتخابات كميته ملي المپيك يعني حضور چهار ساله يك مدير بر مسند رياست؛ نهادي كه قدرت تاثيرگذاري در محدوده ورزش را دارد. يعني چهار سال مديريت كم دردسر و كم حاشيه به نسبت سازماني كه هر روز از يك طرف تير زهرآلودي به سمتش شليك مي شود.
سرنخ هاي موجود در تحولات اخير ورزش كشور را نبايد پيگيري كرد. در اين جا سرنخ ها به خلاء منتهي مي شوند كه اگر شانس بياوري و با يك شهاب سنگ برخورد نكني قطعاً در مجاورت دماي سوزان آن جا خواهي سوخت.
سكوت تا روزي كه انتخابات برگزار شود، بهترين شيوه حضور در جامعه ورزش است. اين كه ورزشكاران ما مدال آوردند يا نه مي تواند دستاويزي باشد براي برخي كه نشان مديريت بگيرند. به هرحال تجربه نشان داده است ورزشي با حدود يك ميليارد و ششصد ميليون تومان بودجه و هزار مدل ادا و اطوار، وقتي با اين همه تبليغات و اين همه مسافر آتن سه مدال مي گيرد و كارنامه اش مي شود درخشان و هيچ آب از آب تكان نمي خورد، بايد فدراسيون تكواندو را طلا گرفت كه با ۱۰۳ ـ شايد ۱۰۲ـ ميليون تومان بودجه و دو ورزشكار حاضر در آتن دو مدال گرفته كه يكي از آنها طلا است. مدير فلان فدراسيون بايد به خاطر اين كه...
زواياي تاريك استعفاي مديران ورزشي ـ مخصوصاً روساي فدراسيون ها ـ براي ما آنقدر زيادند كه قاعدتاً نمي توانيم در يك يادداشت به آن بپردازيم ولي آنچه روشن است شيوه جديدي است كه به تازگي براي شرايط ويژه باب مي شود. شايد رفتن و آمدن چند آدم فرقي به حال فدراسيون قايقراني يا گلف و اسكواش و رشته هاي اين چنيني نداشته باشد اما مسلماً فدراسيون هاي خنثي و بي نمكي كه ما يك ميليون سال ديگر هم با اين روند نمي توانيم انتظار مدال از آنها داشته باشيم يك راي محسوب مي شوند؛ يك راي براي انتخاب يك نفر يا انتخاب نشدن يك نفر ديگر. اين موضع گيري تند و صريح عليه يك مدير يا حمايت از مدير ديگر نيست. سكوت مطلق جامعه در مقابل تحولات ناميموني كه در حال رخ دادن است بدتر از شرايطي است كه ورزش در حال طي طريق آن است. روزهاي آفتابي بسياري آمده و رفته اند ولي روزهاي ابري زيادي پيش روي داريم كه اگر اتفاقي نيفتد، بايد ترس را از همين حالا به جانمان هديه كنيم. ترسي كه همراه يك انتظار شده است انتظار و ترس از روزهاي تاريكي كه سياهي اش حتي جغدها را مي ترساند. انتظار نكشيم، بياييد ترس را دور بريزيم و امروز به فكر باشيم.
در باره دوچرخه سواري
دوچرخه  وسيله نقليه اي است سبك و داراي دوچرخ كه به كمك پا زدن حركت مي كند. تاريخچه دوچرخه سواري به عنوان يك رشته از ورزش، با تاريخچه اختراع و تكميل خود دوچرخه ارتباط كامل دارد. اين تاريخچه را با هم مطالعه مي كنيم:
اسب چوبي
اولين نفر در تاريخ كه سوار بر دوچرخه شد يك فرانسوي به نام سيوراك (Sivrac) بود. سيوراك در سال ۱۶۹۰ ميلادي دوچرخه اي چوبي ساخت كه شاخه هايي عمودي بر روي چرخ هاي آن قرار داشت و هر دو چرخ به وسيله يك چوب افقي به هم متصل مي شد. اين دستگاه پنجه ركاب نداشت و حركت آن به كمك فشار دادن پاها بر روي زمين صورت مي گرفت. اهالي پاريس دوچرخه سيوراك را اسب چوبي عنوان داده بودند.
اسب چوبي گرچه تعجب مردم پاريس را برانگيخته بود، چندان مورد استقبال قرار نگرفت و فقط فروشندگان دوره گرد بودند كه براي حمل بار از آن استفاده مي كردند.
در سال ۱۸۱۷ در شهر كارسروهه (آلمان) شخصي به نام بارون فون درياس دوچرخه پايي كامل تري ساخت و يك زين كوچك هم بر روي آن قرار داد.
دوچرخه هاي فون درياس به زودي در چند پايتخت اروپايي به مردم معرفي شد و شخصي به نام دنيس جانسون يكي از آنها را با خود به انگلستان برد تا از روي آن بسازد و بفروشد.
دنيس جانسون كلاس هايي براي آموزش فن دوچرخه سواري ترتيب داد و با اين كار مشتاقان بسياري براي كالاي خود به وجود آورد. به اين ترتيب كاروبار دنيس جانسون به قدري گرفت كه دوچرخه سواري تبديل به يكي از تفريحات محبوب و متداول روز شد.
در سال ۱۸۱۸ شخصي به نام بارون ساوربرن در فرانسه دوچرخه اي ساخت كه داراي چرخ بسيار بزرگي در جلو و چرخ كوچكي در عقب بود. به چرخ جلو اين دوچرخه عجيب طنابي دايره وار (به صورت حلقه) بسته مي شد كه راننده بايد آن را با دست بكشد تا چرخ جلو به حركت درآيد و دستگاه را به جلو ببرد. چنين كاري فقط از عهده بندبازها و دوچرخه سوارهاي بسيار ماهر برمي آمد. از روي اين دستگاه عده زيادي افتادند و مجروح و مصدوم شدند!
در سال ۱۸۲۱ لوئيس گوهبر موفق به ساختن دوچرخه اي شد كه طناب آن مانند زنجيرهاي امروزي كار مي كرد و به حركت درآوردن دوچرخه با آن آسانتر بود.
در سال ۱۸۳۴ آهنگري اسكاتلندي به نام مك ميلان براي دوچرخه پنجه ركاب اختراع كرد تا ديگر احتياجي به فشار پا بر روي زمين نباشد. مك ميلان دوچرخه خود را به تدريج و طي پنج سال چنان كامل كرد كه مي توانست تا ۲۲ كيلومتر در ساعت سرعت بگيرد. خود مك ميلان نمايش هايي هم برپا مي كرد تا به مردم ثابت كند كه وسيله نقليه او چه اندازه مطمئن و بي خطر است.دوچرخه مك ميلان اكنون در موزه لندن نگهداري مي شود.
در سال ۱۸۶۰ در فرانسه كارخانه داري به نام ميشو به دوچرخه علاقه مند شد و تصميم گرفت تغييراتي در آن به وجود بياورد. براي اين كار ميشو مهندس جوان و مبتكري به نام پي ير لالمنت را به استخدام كارخانه خود درآورد. لالمنت قسمت هايي از دوچرخه را كه قبلاً از جنس چوب بود با لوله هاي آهني ساخت و سپس سطح خارجي چرخ هاي چوبي را با نوارهاي لاستيكي پوشانيد. در سال ۱۸۶۲ پي ير لالمنت دوچرخه اي ساخت كه داراي ركاب بر روي چرخ جلو بود.
وقتي لالمنت به آمريكا مهاجرت كرد دوچرخه ابداعي خود را هم در آن جا ساخت و به بازار فرستاد. دوچرخه هاي لالمنت در آمريكا به بون شيكر معروف شدند.
در سال ۱۸۷۱ در انگلستان دوچرخه اي به بازار آمد كه كم و بيش شبيه بون شيكر بود. اين دوچرخه را شخصي به نام جيمز استانلي چنان ساخته بود كه چرخي بزرگ در جلو و چرخي كوچك در عقب داشت و با يك پدال كه در مركز چرخ جلو كار گذاشته شده بود حركت مي كرد.
در سال ۱۸۷۳ مهندسي به نام هاري لاوسون براي نخستين بار زنجير چرخ را به دوچرخه افزود. اين زنجير به چرخ عقب وصل مي شد و با گردش آن توسط فشار پا دوچرخه به حركت درمي آمد. با اين همه چون تاير دوچرخه سنگين بود و از لاستيك توپر ساخته مي شد سرعت دوچرخه چندان زياد نبود اما در سال ۱۸۷۹ در مركز چرخ ها بلبرينگ قرار گرفت و اين ابداع كه توسط شخصي به نام ب ـ تاماس صورت پذيرفته بود بر سرعت دوچرخه بسيار افزود.
در سال ۱۸۸۱ يك شركت سازنده چرخ خياطي، دوچرخه هايي توليد كرد كه هر دو چرخ جلو و عقب آن به يك اندازه بود.
تايرهاي هوادار
در سال ۱۸۸۸ ميلادي دانلپ از تايرهاي هوادار براي دوچرخه استفاده كرد. نخستين تايري كه دانلپ ساخت اكنون در موزه ادينبورو (انگليس) نگهداري مي شود. اين تاير پيش از آن كه بازنشسته شود حدود پنج هزار كيلومتر كار كرده بود.
در اواخر سال ۱۸۸۸ گروهبان بلفست براي كمپاني دانلپ لاستيك تويي و رويي دوچرخه را ساخت و از آن تاريخ تاكنون دوچرخه را به صورتي كه امروز معمول است مي سازند.
در سال ۱۸۹۶ با شروع نخستين موزه بازي هاي المپيك مسابقات دوچرخه سواري هم به عنوان يك رشته ورزشي مستقل و پرطرفدار در شمار ورزش هاي المپيكي قرار گرفت.
در ايران
دوچرخه را اولين بار كاركنان سفارت انگليس به ايران آوردند. به نظر مردم معمول آن زمان آنهايي كه بر دوچرخه مي نشستند بچه شيطان هايي بودند كه از طرف جن و پري و شيطان كمك مي شدند! مردم مي گفتند اگر غير از اين باشد كسي نمي تواند خودش را روي دوچرخ نگه دارد.
با اين وجود شخصي به نام حسين آقاشيخ چند دستگاه دوچرخه را خريد و در شمس العماره تهران اولين مغازه دوچرخه سازي و كرايه دوچرخ را در ايران تاسيس كرد. اين كار به شدت مورد استقبال نوجوانان و جوانان قرار گرفت و به زودي يك نفر ارمني به نام واريك دومين مغازه دوچرخه سازي را در ابتداي خيابان منوچهري تهران باز كرد و طي چند سال كم كم دكان هاي ديگري هم به آنها اضافه شدند و دوچرخه سواري عموميت يافت.

جنجال هاي هفته پنجم ليگ برتر
آرسنال يا چلسي
006180.jpg
هفته پنجم ليگ برتر، مسابقات به نيمه رسيده، تحليل ها فراوان و تيغه انتقادها تيزتيز.
مثل هميشه تيم هاي بنام در مركز ميدان اند و چنانچه خلاف جهت حركت كنند تيغه انتقادها عميق تر به قلبشان فرو مي رود.
قبل از آغاز مسابقات ليگ برتر كركري بين تيم هاي آرسنال، چلسي و بولتون سر به فلك كشيده بود و حالا رقابت تنگاتنگ مابين آنها. در حال حاضر همه چيز مانند قبل از آغاز فصل پيش مي رود. در آن زمان هم همه نگاه ها به سوي توپچي هاي آرسنال بود و توقع در همين حد ممكن بود تا جايگاه صدر جدول را از آن خود كنند و اما چلسي كه بسياري اميدوار بودند مكان آرسنال را به نام خود كند و بولتون كه قطعاً در رقابت شديدي با چلسي خواهد بود.
امروز رقابت ها از مرزهاي معمول گذشته و رو به جنجال هاي رواني رفته است. اين جريان بي شك با انتظارهاي سنگين ممكن كه به سوي مربيان روان است، ارتباطي مستقيم دارد. وقتي خوسه مورينيو ـ مربي چلسي ـ با وجود شخصيت منحصر به فردش بعد از اتمام هر بازي خشمگين و منقلب حتي در صورت دريافت نتيجه مثبت روبه روي تريبون هاي خبرگزاري ها مي ايستد، شروع به انتقاد مي كند و يا زماني كه جمله هاي ويران كننده كه هدفي جز به پا كردن جنگ رواني ندارند، از سوي مربيان مطلع بر سر زبان ها مي افتد، اتفاقي جز تخريب ساختار ليگي آن هم چون ليگ برتر نمي افتد.
با ادامه چنين روندي است كه امروز اتحاديه فوتبال انگليسي مي خواهد مورينيو را جريمه كند. بالاخره اين التهابات بايد از يك سو به آرامش برسند و مربياني چون مورينيو و ونگر بايد دست از جنگي رواني بردارند. در جريان بازي با استون ويلا، هرچند كسب نتيجه دلخواه براي مهره هاي چلسي حياتي و راه رفتن بر لبه هاي باريك رقابت با آرسنال بود اما روحيه اي با آرامش همه آن چيزي بود كه بيش از كسب هر نتيجه اي براي آبي پوشان چلسي الزامي بود. در اين بازي وقتي ديديه مدافع چلسي در محدوده هجده قدم توپش را از دست داد، مورينيو عصباني تر از هميشه به رابسا استايلز داور بازي اعتراض كرد.
006183.jpg
به وجود آمدن چنين شرايطي همچنين جو ناآرام حاكم بر تيم ها جملگي سبب شده است اتحاديه فوتبال انگليس به فكر اصلاحاتي جدي باشد.
مورينيو بعد از اتمام اين بازي اعلام كرد كه چنانچه به جاي مدافع چلسي شخصي چون تيري آنري يا نيستلروي بود حتماً داور پنالتي اعلام مي كرد اما ...
اين جمله خوزه عاملي است تا جمله مشابه از سوي ونگر يا يكي از مهره هاي آرسنال اعلام شود. فرقي نمي كند. جنگ رواني برپا مي شود و تنها بايد به گونه اي فروكش كند. بالاخره جام بالا خواهد رفت و قهرمان مشخص خواهد شد اما به قيمتي كه برازنده باشد.
تحت چنين شرايطي راحت تر مي شود جنجال هاي بعد از اتمام بازي ها را تحليل كرد. در آخرين مسابقه زماني كه چلسي با كسب نتيجه مساوي به ميدان آمد و دو امتياز قطعي را از دست داد تحليل ها به سوي تصميم هاي آتي رومن آبراموويچ هدايت شد و اين كه او چه تصميمي خواهد گرفت. روزنامه ها نوشتند كه مورينيو در حد آمال آبراموويچ نيست و يا فرصت ها اندكند و زمان براي جبران آنها ...، تيترهاي جنجالي، بحث هاي جنجالي و رو به سوي هيچ!
شايد تمام التهاب هاي امروز مورينيو تا حدي طبيعي باشد چرا كه او جايگزين شده است تا شايد بتواند ارتش استمفوربريج را به جايگاهي شايسته برساند. بنابراين در اين شرايط هواداران نيز به راحتي دم از قهرماني مي زنند. آنها نيز مي خواهند چلسي با قهرماني زودهنگام، هر تيمي حتي اگر آرسنال باشد را پس بزند. با همه اين اوصاف مورينيو همچنان در شرايط نابهنجاري به سر مي برد چرا كه در كنار همه جنگ هاي رواني حاكم، از نظر او تيم چلسي آماده نبردهاي ليگ برتر نبوده است. شايد روزنامه ها عقيده او را دسيسه اي بدانند براي پس زدن مسئوليت سنگين امروزش اما به واقع همين گونه است.
بازيكنان چلسي در دوازده تيم مختلف توپ مي زنند و به همين علت دور هم جمع كردن آنها براي رقابتي جديد مشكل ساز مي شود، چرا كه هماهنگي و آمادگي آنها در يك سطح نيست. از طرفي از نظر مورينيو زمان كافي براي آمادگي آنها وجود نداشته است.
به هر حال جنجال هاي فوتبال از همين شكاف ها بيرون مي آيند و مورينيو و همچنين تيمش چلسي مستثنا نخواهند بود. رقابت ها همچنان تنگاتنگ پيش مي روند. آرسنال يا چلسي ...؟!

چراهاي بي جواب
006177.jpg
... مكسز بايد مراحل اداري لازم براي خروج از باشگاه قبلي را طي مي كرد... مقامات باشگاه از او ناراضي اند... فيفا محروميت شش هفته اي او را صادر كرده است... تصميم ها گرفته شده اند و مكسز ـ مدافع قدرتمند رم ـ بايد به خارج از ميدان فرستاده شود.
حالا بيش از ۴۲ روز سپري شده است. از نظر او اين دوران نه چندان كوتاه وي را به ايده اي جديد از باشگاهش ـ رم ـ رسانده است. «در اين مدت تنها نظاره گر بودم. وقتي تصميم فيفا صادر شد قبل از هر چيز به فكر رفتن افتادم. اما رم برايم محل تحقق آرزوهايم بود. بنابراين تصميم گرفتم به هر آنچه وجود دارد با دقت توجه كنم.» مكسز مدافع فعلي تيم رم معتقد است: «رم، در بحران عميقي از انواع مشكلات گرفتار شده بود و برجسته ترين آنها عدم ثبات مربيگري بود.»
وضعيت رمي ها با تصميم هاي كوتاه مدت پيش مي رفت و قانون ها، الزامات يكروزه اي بودند كه حتي از سوي مديران باشگاه نيز جدي گرفته نمي شدند. اين را مي شود گوشه اي از اتفاقات گيج كننده سرخپوشان پايتخت دانست.
«رفتن كاپلو از تيم مان و آمدن پراندلي و معلق گذاشتن او نيز باعث شد كه نه تنها ما بلكه همه طرفداران نيز تنها به از هم پاشيده شدن تيم مان فكر كنند.»
پراندلي رمي ها را پر از آرزوها و ايده هاي نو كرده بود. او يكي از كساني بود كه قبل از هر چيز به پايه هاي مستحكم اين تيم اعتقاد داشت اما گويا قبل از هر چيز حاشيه ها براي او مهم و فكر كردن به آمال خود مهم تر بودند.
مكسز معتقد است: «رفتن پراندلي ضربه محكمي به ريشه هاي رم وارد آورد. رفتن او مبهم و پر از دلايل گنگ و ناآشنا بود كه براي هيچ كسي قانع كننده نبود. همه بچه ها در حال شكل گرفتن با ايده ها و تصميمات او بودند كه ناگهان همه چيز به هم ريخت.»
* * *
مكسز اثرات رفتن پراندلي را وسيع تر از سايران مي داند: بي نظمي، از بين رفتن انگيزه در بچه ها، معلق گذاشتن تيم و صدمات روحي حتي به مديران و...
با رفتن پراندلي حتي عده زيادي از سرخپوشان كه از بي نظمي حاكم به ستوه آمده بودند خواستار جدايي از تيم شدند. جاتان زبينا،  امرسون و ساموئل دينان از جمله كساني بودند كه داشتن آتيه اي مطمئن قبل از هر چيز برايشان اهميت داشت.
مكسز به خاطر دارد كه آرتور گاندلاس مدير اجرايي باشگاه زماني كه در حال تهيه ليستي مناسب از مربيان موردنظر بود، با چهره اي درهم رفته به كانديداها چشم دوخته بود. هيچ كس انتظار چنين تصميمي را نداشت. گاندلاس با عصبانيت به ميز كوبيد و گفت اين چه وضعيتي است؟!
از نظر مكسز دوران رخوت رم، دوران كوتاهي بود اما عمق زيادي داشت.
«شايد محروميت شش هفته اي فيفا بزرگترين هديه براي من طي اين دوران بود. چرا كه دور از قضايا اما از نزديك همه مسايل را لمس كردم. در اين مدت احساس كردم كه ريشه هاي دوانده شده رم در وجود من عميق تر از آنچه كه فكر مي كردم است. آنقدر عميق كه تنها به من اجازه ماندن بدهند، ماندن تحت هر شرايطي.»
* * *
وقتي آرتور گاندلاس نتيجه اعلام شده و قطعي را از سوي باشگاه اعلام كرد و رودي فولر، مربي سابق تيم ملي آلمان، جايگزين پراندلي اعلام شد دوران جديدي براي سرخپوشان رم رقم خورد.
مكسز به ياد مي آورد: «در آن روز قبل از اين كه كسي بتواند به انتخاب باشگاه فكر كند دچار نوعي دلهره و نگراني شدند. چرا كه نام رودي فولر نتايج منفي تيم آلمان را در يورو ۲۰۰۴ به خاطر مي آورد.»
اين اولين واكنش در پي شنيدن انتخاب قطعي باشگاه و تعيين رودي فولر بود.
گاندلاس و اعضاي هيات انتخابي فولر براي اين انتخاب، ايده هاي بهتري داشتند. فولر از نظر آنها يك رمي اصيل بود. يك طرفدار ريشه دار ايتاليايي كه بن مايه هاي فوتبالش از رم ريشه گرفته بود. از نظر آنها اين شرايط اولين دليل محكم براي انتخاب او بود. چرا كه لااقل در قدم اول مي شد به او اعتماد كرد. مي شد به همه تصميم ها و ايده هايش نظري مثبت داشت و به كارآيي بالاي او اميدوار بود. همه اعتماد ممكن در قدم اول به مربي به نام آلمان را مي شود به پيشينه او در تيم رم مربوط دانست. اين دوران به سال هاي ۹۲ - ۱۹۸۷ باز مي گردد. در آن زمان فولر بازيكن محبوبي از رم به حساب مي آمد كه پنج فصل پياپي همراه تيم بود و بيش از ۴۵ گل به ثمر رسانده بود. فولر يكي از بهترين هاي رم بود كه هميشه آرزوي مربيگري را در سر داشت. در اواخر سال ۱۹۹۳ بود كه فولر تجربياتش را در راه هدايت تيم جوان به دست گرفت و اين زمان آغاز دوران جديدي از زندگي او بود. تجربيات فولر با رشدي صعودي همراه بود و زماني كه زمام تيم قدري چون آلمان به او سپرده شد آميزه اي از همه دستاوردهاي او از تيم پايه اش چون رم و ساير تيم ها به ياري او آمدند. اما هر آنچه در يورو ۲۰۰۴ اتفاق افتاد دنباله اي از فلسفه تحليل برانگيز «تيم هاي بزرگ» بود. فلسفه اي كه به دنبال دلايل متفاوت براي عدم حضور شايسته تيم هاي بزرگ به همراه داشت. اين تحليل كه بعد از به پايان رسيدن يورو ۲۰۰۴ با عقايد متفاوت بر سر زبان ها افتاد، پر از چراهايي بود كه تا امروز بي جواب مانده اند. پس به همان اندازه فولر نيز در گرداب سؤال هاي بي جواب گرفتار شد. اما اين حق آلمان بود كه براي تيمش فرصتي جديد ايجاد كند و اين همان فرصتي بود كه سبب سفر او شد آن هم به جايي كه ريشه هاي فوتبالش از آن جا نشات گرفته است. رم براي فولر شروعي تكراري است اما با تفاوت هاي بسيار. اين بار همه طرفداران رم به جاي اين كه به پاهاي او براي به ثمر رساندن يك گل حيرت انگيز خيره شوند به چشمان مصمم او اميد دارند تا شايد بتواند همه كاستي هايي كه رمي ها در اين اواخر با آن دست به گريبان بوده اند را سامان دهد.
مكسز مدافع رم مي گويد: «من در وقفه كوتاه مدت دوري از باشگاه متوجه شدم كه هيچ كس جز بازيكنان، مديران و حتي مربياني كه علاقه اي ريشه اي نداشته باشند نمي توانند براي تيم بحران زده اي چون رم طرح دهند و نقشه بكشند.» از نظر مكسز و بسياري ديگر فولر بهترين گزينه بوده است و روزهاي آتي محلي است براي تحقق گفته هاي آنها.
در آخرين مصاحبه، فولر قبل از آغاز رقابت هاي سري A اعلام كرد: «زمان انتظار هواداران رم در مسابقات فصل به پايان خواهد رسيد.»
حالا همان فصلي كه فولر به آن اميد داشته است، رسيده و اولين مسابقه برگزار شده هماني شد كه او و همه طرفدارانش انتظار داشتند. در مسابقه نخست مقابل فيورنتينا هرچند شرايط نابرابري بود اما به چنگ گرفتن تك گل بازي همه چيز را به نام رم تمام كرد. خريدهايي چون مارسكا، پورتيو و همچنين يورگنسن جزو بهترين انتخاب هاي فيورنتينا بود و از همه مهم تر شرايط ساكن و ايده آل اين باشگاه بسيار متفاوت بود، از همه تنش هايي كه در رم جزو ثابتي شده بود. به هرحال آغازي چنين پسنديده همه طرفداران و حتي مخالفان فولر را به وجد آورده است و...
منبع: Latest Financial News

دوئل رفته ها و مانده هاي آبي
روز استقلال
006366.jpg
امروز بازي هاي هفته دوم چهارمين ليگ حرفه اي فوتبال ايران در تهران و چند شهر ديگر آغاز مي شود. طبق برنامه اعلام شده ساعت ۳۰/۱۶ دقيقه فجر سپاسي و شموشك در ورزشگاه حافظيه شيراز، پاس و پيكان در استاديوم شهيد دستگردي تهران و پگاه و ملوان در استاديوم شهيد عضدي رشت به مصاف هم خواهند رفت.
رويارويي پاس و پيكان پس از نتايج ضعيف هفته اول دو تيم از يك سو و پگاه و ملوان كه به نوعي دربي شمال محسوب مي شود هيجان بازي هاي اين هفته را افزايش داده است. اما مهم ترين بازي اين هفته در استاديوم آزادي تهران برگزار مي شود، جايي كه در ساعت ۳۰/۱۸ دقيقه تيم صباباتري و استقلال تهران مهم ترين بازي فصل خود را برگزار مي كنند. حضور هادي طباطبايي، ستار همداني، محمد نوازي و سهراب بختياري زاده كه همگي از استقلال جدا شده اند در مقابل ياران امير قلعه نويي يك جنگ تن به تن تمام عيار محسوب مي شود. هر دو تيم بازي اول خود را در ليگ مساوي كرده اند. ستار همداني دو گل به شموشك زد و در صدر جدول گلزنان ليگ در كنار ابراهيم صادقي از سايپا قرار دارد. از آن طرف حضور قدرتمند عليرضا نيكبخت واحدي در استقلال نيز روح تازه اي به اين تيم بخشيده است. پرويز مظلومي مربي ساليان پيش استقلال روي نيمكت صباباتري كه تازه از دسته اول آمده نشسته تا همه چيز رنگ و بوي جنگ خانگي استقلالي هاي قديمي و جديد را به خود بگيرد.
حضور علي دايي در خط حمله صباباتري نيز مزيد علت مي شود تا جمعه عصر همه چيز در تهران به اين بازي ختم شود. جدال با وفايان و بي وفايان آبي.

قهرمانان مي تازند
006369.jpg
006363.jpg

گروه اول
ديپرتيو لاكرونيا ۱- المپياكوس ۰
ليورپول ۲- موناكو ۰
گروه دوم
آ.اس.رم ۰- ديناموكيف ۱
(بازي در نيمه اول متوقف شد)
بايرلوركوزن 3- رئال مادريد ۰
گروه سوم
آژاكس آمستردام ۰ - يوونتوس ۱
بايرن مونيخ ۱ - مكابي ۰
گروه چهارم
فنرباغچه ۱ - اسپارتاپراگ ۰
منچستر يونايتد ۲ - ليون ۲
گروه پنجم
آرسنال ۱ - آيندهوون ۰
پاناتينايكوس۱ - روزنبورگ ۰
گروه ششم
بارسلونا ۳ - سليتك ۱
شاختار ۰ - ميلان ۱
گروه هفتم
اينترميلان ۲ - وردربرمن ۰
والنسيا ۲ - اندرلشت ۰
گروه هشتم
پورتو ۰ - زسكامسكو ۰
پاري سن ژرمن ۰ - چلسي ۳

ورزش
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
هنر
|  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |  ديدار  |
|  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |