شنبه ۲۸ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - شماره۳۴۹۹
من، غول و كسي كه مي خواست كمكم كند
دانشگاه بدون كنكور دروغ است
هيچ شركت يا موسسه اي با وزارت علوم، قرار داد ندارد كه به اتكاي آن بتواند كساني را بدون شركت در كنكور وارد دانشگاه سراسري كند
016239.jpg
عليرضا كيواني نژاد
يك نفر مي گويد: داداش گوش مبارك را بياور جلو. جديدا راهكار تازه اي پيدا شده و مي  توانيد بدون پنجه افكندن با غول كنكور، وارد دانشگاه شويد
فعلا كسي نيست كه جلوي كار اين آموزشگاه ها و دانشگاه هاي قلابي را بگيرد. بدون هيچ ترس و واهمه اي در جرايد آگهي مي  دهند: ورود به دانشگاه سراسري، بدون كنكور يا اگر بعد بين المللي داشته باشند، مي  نويسند: نمايندگي دانشگاه... در تهران كه عمدتا از دانشگاه هاي نه چندان مطرح خارجي است. اما مسوولان دانشگاه سراسري هرگونه ورود بدون كنكور به دانشگاه را منتفي دانسته و عملكرد آموزشگاه هاي مذكور را تقبيح مي  كنند.
بخش اول 
غول، هميشه غول است حتي اگر در شيشه باشد ژان ژنه.
احتمالا بارها در زندگيتان با انواع و اقسام غول ها برخورد كرديد و به اين فكر افتاديد كه چطور مي  توانيد اصطلاحا شاخ غول را بشكنيد. چندتايي از اين غول ها حسابي معروفند و هر سال چندين هزار قرباني مي  گيرند. تعجب هم ندارد. اين غول حداقل براي ما ايراني ها از بچگي آشناست و درست زماني كه به 19-18 سالگي مي رسيد يك راست مي آيد سر راه شما.
- غول كنكور
يك نفر مي گويد: داداش گوش مبارك را بياور جلو. جديدا راهكار تازه اي پيدا شده و مي  توانيد بدون پنجه افكندن با غول كنكور، وارد دانشگاه شويد. يعني ديگر احتياجي نيست يك سال درس بخوانيد. طرف ادامه مي دهد:مثل رضازاده، نه، مثل عليرضا حيدري غول را فيتيله پيچ مي كنيد! بعد پلاكاردي رانشانتان مي دهد كه رويش نوشتهورود به دانشگاه، بدون كنكور با مدرك دانشگاه سراسري. شك نمي كنيد و يك راست مي  رويد به نشاني آموزشگاه مربوطه. هر رشته اي را كه دلتان خواست مي  توانيد انتخاب كنيد و در آن به ادامه تحصيل بپردازيد. اما يادتان باشد اين كلاس ها هيچ ربطي به دانشگاه سراسري، ورود به دانشگاه و... ندارند.
دكتر مهدخت بروجردي مدير كل روابط عمومي وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري در اين باره مي  گويد: بارها از طريق جرايد و رسانه ها نسبت به عملكرد چنين آموزشگاه هايي شفاف سازي شده است.نه اين آموزشگاه ها كه هيچ شركت يا موسسه اي با وزارت علوم، قرار داد ندارد كه به اتكاي آن بتواند كساني را بدون شركت در كنكور وارد دانشگاه سراسري كند. بنابر اين يك بار ديگر هم تاكيد مي  كنم كه افراد بدون مشورت، اقدام به ثبت نام در اين آموزشگاه ها نكنند. يعني طرف خالي بند بوده؟ با خواندن حرف هاي خانم بروجردي به بستر رفته و داريد به طرف بد و بيراه مي گوييد كه خوابتان مي برد. در خواب، طرف دوباره ظاهر مي شود و به شما پيشنهاد مي  دهد با ثبت نام در دانشگاه پيام نور، بدون كنكور و استرس وارد دانشگاه شويد. لبخند مي زنيد و مي دويد طرفش تا بغلش كنيد و از او حلاليت بطلبيد، چشم هايتان هم پر اشك شده، اما استاد مثل پدر ومادر سندباد از شما دور مي شود. از خواب مي پريد. زنگ مي زنيد به رفيقتان، ماجرا را باخوشحالي تعريف مي كنيد، اما او كه نصف شبي از خواب پريده، بي حوصله مي گويد:دانشگاه پيام نور، مخصوص افرادي است كه به هر دليلي نمي  توانند به صورت مستمر سر كلاس حاضر شوند. حال يا متاهل هستند يا گرفتاري شغلي دارند. اين عده مي  توانند با مراجعه به واحدهاي دانشگاه پيام نور نسبت به اخذ تعدادي واحد درسي اقدام كنند. از اين عده پس از گذشت يك ترم، امتحان سراسري گرفته مي  شود كه دست كمي از كنكور ندارد. در اين مرحله افراد اصطلاحا دانش پذير هستند. چنانچه موفق شوند اين آزمون را با موفقيت پشت سر بگذارند، دانشجوي اين دانشگاه محسوب شده و مدركي كه به آنها اعطا مي  شود مدرك دانشگاه سراسري بوده كه مورد تاييد تمام دانشگاه هاي كشور است.
دوست شما مي گويد همه اين حرفها، حرف هاي خانم بروجردي است. دوباره يخ مي كنيد!
بخش دوم 
ميدان وليعصر، كمي جلوتر از سينما قدس. آدرس به قدر كافي سرراست است. پسري چهارده، پانزده ساله كنار پياده رو ايستاده و كاغذي سبز را بدون هياهو و جلب توجه به دست اين و آن مي  دهد. همان كاغذي كه هر بيننده پشت كنكوري را مي  برد به عالم هپروت. به قيافه اش دقت مي كنيد. شبيه همان آدمي است كه قبلا درخواب ديده ايد. روي كاغذ نوشته: ورود به دانشگاه سراسري. به سرتان مي  زندتا يكي از آن كاغذهاي بخت آزمايي را بگيريد. بعد هم به آن آموزشگاه زنگ مي  زنيد تا بدانيد در كدام رشته مي  توانيد بالاترين مدرك تحصيلي را در بين ساير دانشگاه ها كسب كنيد. كدام رشته را مي  پسنديد؟ حقوق؟ حسابداري؟ مديريت صنعتي؟ شماره آموزشگاه را مي گيريد و با منشي صحبت مي كنيد. از او مي خواهيد تا راه ورود به دانشگاه آن هم بدون كنكور رابه شما نشان دهد. چيزي نمانده غول را بكشيد!
- اسم دانشگاه پيام نور را كه شنيديد. شما برويد و در اين دانشگاه ثبت نام كنيد. بعد براي گذراندن واحدهاي اخذ شده، در آموزشگاه ما ثبت نام كنيد. براي هر درس بسته به تعداد واحدهايتان، شهريه را مي  پردازيد.
اين جملات آغازين منشي آموزشگاه است، همان آموزشگاهي كه قرار است پل پيروزي شما در جنگ عليه غول كنكور باشد. اما جملات بعديش از جملات نخستين نيز سردتر و عادي ترند.
او مي  گويد:تضميني نداريم كه بتوانيد واحدهايتان را پاس كنيد. ما فقط به شما اين درس ها را تدريس مي  كنيم. همين!
اما ثمروي يكي از دست اندركاران دانشگاه پيام نور نيز با رد چنين ادعايي مي  گويد:ما از قبل مراكزي را براي ثبت نام مراجعان معرفي مي  كنيم كه آنها هم دچار سردرگمي نشوند، اما هيچ يك از اين آموزشگاه ها نه با دانشگاه پيام نور در ارتباطند و نه ما آنها را تاييد مي  كنيم.
بخش سوم 
براي تمدد اعصاب رفته ايد شمال، جلوي دريا نشسته ايد و داريد به بخت خودتان لعنت مي فرستيد كه شيشه اي روي موج آب غلتان و غلتان مي آيد سمت شما. به شيشه خيره مي شويد و كاغذ داخلش كه احتمالا نقشه يك گنج است. به سرعت در شيشه را باز مي كنيد و پيغام را مي خوانيد. نامه اي است با امضاي يك اسم آشنا كه مي خواهد اين بار حتما به شما كمك كند كه غول را شكست بدهيد. او به شما دانشگاه... را معرفي مي كند كه شعبه فلان دانشگاه خارجي است و مي توانيد در آن ثبت نام كنيد و كيفش را ببريد. پيغام را مي گيريد روي دلتان و مي خواهيد ابراز احساسات كنيد كه باد روزنامه اي را مي اندازد جلوي چشمتان. در روزنامه درباره ماجرايي نوشته اند:
چاپ يك آگهي مربوط به افتتاح نمايندگي دانشگاه... مجارستان باعث فريب نه يك نفر كه چند صد نفر شد. قضيه آنچنان هم پيچيده نبود. آنها مدعي شدند كه نماينده فلان دانشگاه مطرح مجارستان در ايران هستند و بعد از كلي چرب زباني مبالغ هنگفتي پول از مردم گرفتند. درست روزي كه قرار بود ثبت نام كننده ها براي گرفتن مدارك خود به اين نمايندگي مراجعه كنند، ديدند كه...
دست  اندركاران اين دانشگاه قلابي از سوي مقامات دولتي تحت پيگرد قرار گرفتند. البته كار به اين جا ختم نشد و چند دانشگاه ديگر نيز پوشالي از آب درآمدند كه اين بار صدا و سيما نسبت به اطلاع رساني، سريع تر از جرايد اقدام   كرد و به نقل از مقامات قضائي ادامه كار آنها را غيرقانوني   دانست. در حاليكه يكي از مسوولان اين دانشگاه ها ادعا كرده بود مدركي كه در تهران به دانشجويان داده مي  شود به لحاظ اعتبار در حد و اندازه  هاي مدارك دانشگاه هايي چون هاروارد و يو.سي.ال.اي است!
- غول را مي  توانيد بكشيد. وقتي كه هنوز بچه است.
اين جمله را هم به خاطر بسپاريد چون طاهربن جلون نويسنده مراكشي به آن اعتقاد زيادي دارد و شما هم مي  توانيد آن را در ذهنتان ذخيره كنيد. قرار نيست براي ورود به دانشگاه هر كاري بكنيد و به هر جايي چنگ بيندازيد. يك كلام؛ ورود بدون كنكور به هر دانشگاهي تا آنجا كه ما مي  دانيم و مسوولان گفتند، امكان پذير نيست. در ضمن هر آموزشگاهي كه ادعا كرد مي  تواند شمارا به دانشگاه برساند و برايتان مدرك جور كند، مرتكب خلاف شده و مي  توانيد مراتب را به دستگاه هاي قضائي اطلاع دهيد.

شورا، بازوي اصلي مملكت
ضعف و فقدان مديريت شهري، موضوعي است كه هميشه به آن تاكيد شده است. با شكل گيري شوراي شهر در كلانشهر، اين موضوع به صورت جدي تر مورد توجه مسوولان قرارگرفته است. عدنان زادهوش، عضو شوراي اسلامي شهر اصفهان، در همين زمينه معتقد است: فقدان مديريت شهري فاجعه اي است كه هر روز ملموس تر شود.
وي وجود مديريت شهري را براي شهرها امري ضروري عنوان كرده، گفت: طبق ماده 136 قانون برنامه موسوم توسعه امورات شهر بايد به مديريت و پارلمان واحد شهري واگذار شود. عضو كميسيون فرهنگي -اجتماعي يادآور شد: شوراها به عنوان بازوان اصلي ممكلت مي توانند پيشنهاد قانون و درخواست بازنگري در قوانين را بدهند كه از جمله لوايحي كه تاكنون توسط شوراها به مجلس ارايه شده، طرح تكريم ارباب رجوع بوده است.
زادهوش پيرامون علت شيوع اعتياد در برخي مناطق اصفهان و عدم موفقيت شهر اصفهان نسبت به ديگر شهرها در مبارزه با اين معضل گفت: ضعف عملكرد وزارت بهداشت و عدم برخورد قاطعانه با اين مقوله از جمله عوامل چالش موجود به حساب مي آيد.
جريمه عابران پياده
عابران پياده بر اساس مصوبه هيات دولت هزار تومان جريمه مي شوند اجراي اين جريمه جزو مقررات است.
دبير شوراي عالي ترافيك كشور، فرهنگسازي براي رعايت قوانين عابر پياده را بيش از جريمه عابران حايز اهميت دانست گفت: اجراي طرح جريمه عابران پياده توسط راهنمايي رانندگ نياز به مصوبه شوراي عالي ترافيك ندارد.
محمد رئوفي اجراي طرح جريمه عابران پياده را در راستاي جلب توجه شهروندان بر ضرورت رعايت قانون دانست تصريح كرد: هدف از اجراي اين طرح صرفا جريمه  كردن نيست بلكه مي خواهيم شهروندان بدانند در تمام شرايط ملزم به عبور از خطوط عابر پياده هستند كساني كه رعايت نمي كنند، تخلف مي كنند.
دبير شوراي عالي ترافيك كشور آمار تصادفات متعلق به عابران پياده را در رتبه سوم حوادث ترافيكي دانست افزود: در بهار امسال بيش از 33 درصد تصادفات متعلق به سرنشينان خودروها، بيش از 22 درصد متعلق به موتور سواران، بيش از 21 درصد متعلق به عابران پياده و بيش از 18 درصد مربوط به رانندگان بوده است.
البته رئوفي معتقد است كه تاكيدي براي اجراي آن ندارند چرا كه نبايد با مردم براي اجراي مقررات صرفا از طريق جريمه كردن كه خود مي تواند به يكي از عوامل بازدارنده تبديل شود، رفتار كرد
به نظر مي رسد كه اطلاع رساني بيش از جريمه كردن موثر باشد. به گفته وي: در 4 ماهه اول امسال رشد تصادفات نسبت به سال 82 12 درصد كاهش داشته است.

داستان 40 سال توقيف يك تاكسي
عتيقه روي پشت بام
واكسال دولوكس چهار سيلندر استارتي - هندلي نزديك به 40 سال است كه روي پشت بام بانك صادرات جا خوش كرده است وكسي سراغش را نمي گيرد
016236.jpg
اين عتيقه روي پشت بام كه در ميان آهن پاره هاي
به درد نخور جا خوش كرده است مي تواند
زينت بخش يك موزه باشد.
عباس امروز با 68 سال سن بيش 14 هزار شب از اين اتومبيل نگهباني كرده و البته حتي يك ريال بابت آن دريافت نكرده است 
نزديك 40 سال است كه در پشت بام يكي از بانك هاي شهر، اتومبيلي پارك شده است كه در نگاه اول فكر مي كني جايزه قرعه كشي بانك است، اما اين اتومبيل به خاطر يك بدهي ناقابل امروزي در ذهن ما و بسيار زياد آن زمان، به مبلغ 2400 تومان توقيف شده است و تا به امروز نه خود صاحب ماشين و نه توقيف كننده و نه حتي ورثه آنان براي بردن اين تاكسي واكسال دولوكس اقدام نكرده اند.
سال 1343 هجري شمسي برادران مسعودي قطعه زمين بايري را در انتهاي خيابان نفيس در جاده خاوران تبديل به پاركينگ كردند تا از اين راه بتوانند از اين قطعه زمين هزار متر مربعي استفاده بهينه كرده باشند. البته به گفته عباس جوبي، سرايدار پاركينگ كه خود از كندن پي هاي ديوار پاركينگ تا امروز در اينجامشغول به كار است، اين تاكسي واكسال از مشتري هاي اوليه پاركينگ است. او از آن زمان صحبتي به ميان مي آورد كه شب ها در پاركينگ وظيفه نگهباني از موتوروسپاهاي سه چرخ و گاري هاي چهارچرخ را بر عهده داشته و نهايت شبي 3 يا 4 تا ماشين در اينجا پارك مي شد. در تيرماه سال 44 اين واكسال دورنگ آبي و سفيد براي چهار شب ميهمان توقفگاه مسعودي شد. محمد تيموري، شوفر اين تاكسي آن را هر روز غروب مي آورد و صبح ها به مانند ديگر اتومبيل ها و گاري ها آن را از پاركينگ خارج مي كرد و هر شب يك تومان به سرايدار مي داد تا اينكه به مدت 2 شب ماشين را به پاركينگ نياورد تا شب سوم كه محمد تيموري، صاحب اتومبيل باز هم ماشين را به پاركينگ آورد، اما پس از 2 روز، برگه توقيف اتومبيل از سوي دادگستري آن زمان و به وسيله كلانتري هاشم آباد ابلاغ شد.
تاكسي واكسال آقاي تيموري از سوي محمد ميرشفيعي فروشنده فرش در سلسبيل مصادره شده و محمد تيموري حق خروج اتومبيل را از پاركينگ ندارد.
ماجرا به يك مساله مالي بر مي گشت. ماجرايي كه سرايدار پاركينگ سال هاي اول آن را خوب به خاطر دارد. هر بار كه عباس آقا، تيموري را مي ديد از او تاريخ بردن ماشين را مي پرسيد و در پاسخ مي شنيد كه ازش انتقام مي گيرم!
انگار نه انگار كه اين تاكسي تبديلي پلاك مشكي به شماره شهرباني 7776 بايد هر چه زودتر از اينجا بيرون آورده شود. القصه، سال 48 بود كه ديگر تعداد ماشين ها و گاري ها در پاركينگ عباس آقا زياد شده بود و حالا ديگر نمي شد، اتومبيل ها را براي شبي يك تومان در پاركينگ خاكي، پارك كرد: براي دو روز پاركينگ تعطيل شد و از ورود تمام اتومبيل ها، موتور سه چرخ ها وگاري ها به داخل پاركينگ جلوگيري كردند تا كف را آسفالت كنند.
پاركينگ خالي شده بود، ولي گوشه اي از پاركينگ در اشغال واكسال دولوكوس قرار داشت و به علت ممنوعيت خروج اتومبيل از در پاركينگ بايد آن را در محوطه جابه جا مي كردند: نه صاحب ماشين، نه مصادره كننده، هيچكدام قبول نمي كرد تا كرايه پاركينگ را بپردازد. البته مدتي قبل از آسفالت كاري، عباس براي روشن كردن وضعيت اين ماشين به مغازه محمد ميرشفيعي رفت تا از او كسب تكليف كند.ميرشفيعي هم در جواب، صحبت عباس از واگذاري ماشين به خود تيموري را به ميان آورد كه در همان روزهاي اوليه آن را رفع توقيف كرده و ديگر با آن كاري ندارد.
عباس با شنيدن اين حرف ها ناراحت از بلاتكليفي به وجود آمده، چاره را در تبعيد اين تاكسي لوكس ديد. او بايد آن را در فضايي نگهداري مي كرد كه تا روشن شدن وضعيت آن لااقل پاركينگ بيشتر از اين متضرر نشود. بنابراين در هنگام آسفالت كاري پاركينگ، عباس با آوردن يك جرثقيل به درون پاركينگ با مبلغ 50 تومان آن را به بام بانك صادرات جنب پاركينگ انتقال داد!
از اين به بعد تاكسي واكسال محمدآقا پناهگاه گربه هاي محل شده است وچه بسيار گربه ها در اتاق ماشين به جاي مسافران درون شهر نشسته اند وچرخه زندگي و زاد و ولد را در اينجا گذرانده اند!
تاكسي واكسال گزارش ما با وجود خواب 40 ساله سالم است، تمام بدنه، شيشه ها و قطعات داخل موتور، اوضاع خوبي دارند. دور ماشين هنوز براق است و البته اين ماشين منزلگه گربه هاي محل شده. عباس دليلش را در خراب بودن بالا بر شيشه عقب سمت راننده مي داند كه از همان اول تا آخر بالا نمي رفته و نياز به رگلاژ داشته است
016242.jpg
تاكسي واكسال با وجود خواب 40 ساله سالم است،
تمام بدنه، شيشه ها و قطعات داخل موتور،
اوضاع خوبي دارند. دور ماشين هنوز براق است
و البته اين ماشين منزلگه گربه هاي محل شده 
عكس : ساتيار
به دليل دگرگوني هاي بسيار در جامعه و كوتاهي محمد تيموري و محمد ميرشفيعي در رسيدگي به رفع توقيف اتومبيل مورد نظر و گم شدن تمام مدارك مربوط به مصادره و رفع توقيف، پاركينگ دار همچنان سر در گم است. تنها مدرك باقيمانده در مورد واكسال آبي و سفيد شهر، برگه اعلام توقيف دادگستري است كه نزد صاحب پاركينگ به امانت مانده است.جالب اينكه حتي در كلانتري محلهاشم آباد هم هيچگونه سند و مدرك دال بر شكايت محمد ميرشفيعي از محمد تيموري در بايگاني وجود ندارد.
البته سند اتومبيل نزد مالك آن - محمد تيموري- است: حرف خودش را مي زند اما 6-5 سال پيش گفتند فوت كرده.
اما تا به امروز حتي ورثه محمد تيموري هم سراغي از اين اتومبيلكه بايد آن را در نمايشگاه هاي اتومبيل قديمي يا در پاركينگ كلكسيونرهاي اتومبيل ديد نه در بالاي بام ساختمان مخروبه بانك صادرات نگرفته است. حتي يكي دو بار هم صاحبان پاركينگ و خود عباس، سرايدار پاركينگ به كلانتري محل مراجعه كرده اند كه با اين ماشين كه الان حكم عتيقه را دارد چه كنند؟ و رئيس كلانتري به آنها متذكر شده است كه اگر ماشين را از پاركينگ بيرون بياورند و صاحبش پيدا شود بايد يك ماشين صفر براي او تهيه كنند، پس براي محكم كاري هم كه شده نبايد آن را از پاركينگ خارج كرد!
عباس به تمامي مراجع ذي صلاح سر زده، اما هيچ كس به او جوابي نمي دهد. او كه بايد به حس وظيفه از اين تاكسي واكسال به مانند ديگر ماشين هاي پارك شده در اين پاركينگ مراقبت كند، تنها يك دلخوشي دارد و آن اينكه نگهداري از ماشين 4 سيلندر 2كاره استارتي - هندلي سابقه كارش حساب مي شود؛ عباس امروز با 68 سال سن بيش 14 هزار شب از اين اتومبيل نگهباني كرده و البته حتي يك ريال بابت آن دريافت نكرده است. او حتي در برابر هوس فرزندش كه پاره تنش است هم مقاومت كرده و نگذاشته ابوالفضلكه الان 36 سال سن دارد در كودكي، هواپيماي استيل جلوي كاپوت را بكند.
وقتي قيمت اتومبيل هاي واكسال را در آن زمان پرس وجو كرديم به قيمت 5تا 6هزار تومان رسيديم. اما عباس با اين قيمت موافق نيست و مي گويد: اگر اين ماشين بيشتر از 2 هزارو 400 تومان مي ارزيد حتما تا الان به دنبال آن مي آمدند. البته اين ماشين سالم است و احتياج به يك روغن كاري دارد و حتي اگر هم قطعه اي از آن خراب باشد با قطعات پيكان هاي مدل پايين مي توان آن را درست كرد.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |