يكشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۳
چرا آموزش دو زبانه؟
اصل اين مقاله در نوامبر ۱۹۹۵ در نشريه معلم شوراي هنري مورگان توسط خانم ليزا ان ادريگ منتشر شده است. نويسنده خود معلم دو زبانه در ناحيه مدرسه متحده لس آنجلس(كاليفرنيا) است.
003840.jpg
دكتر حسن ستايش
دفتر برنامه ريزي و تأليف كتب درسي
۱- عرف معمول
آموزش زبان انگليسي در نزد گويندگان ساير زبانهاي ايالات متحده از اهميت زيادي برخوردار است. اما دانش آموزان بايستي تمام موضوعات اصلي و ضروري ديگر را از قبيل خواندن و نوشتن، تعليمات اجتماعي، علوم و رياضيات را كه همسالان انگليسي زبان آنها در همان زمان مي آموزند، ياد بگيرند.اگر آموزش اين دروس به زبان انگليسي انجام گيرد، دانش آموزاني كه تسلط چنداني به اين زبان ندارند، نمي توانند به درك مفاهيم تدريس شده نايل آيند. زيرا در اين دوره ها جز واژه هاي اندكي مانند «توجه كنيد»، «حواستون اينجاست؟» از زبان انگليسي چيزي نمي آموزند، وانگهي از مفاهيم ديگري كه در موفقيت تحصيلي و زندگي شغلي آنها ضروري مي نمايد، خبري نيست.
۲- مهارت اساسي عمومي
پروفسور جيمز كامينز مي گويد: هر فردي نبايد بيش از يك بار خواندن و نوشتن را بياموزد.
آن دسته از مهارتهاي سواد كه آدمي به زبان بومي فرا مي گيرد، به زبان هاي ديگر هم حمل مي شود. زيرا مهارت هاي سواد و راهبردهاي تفكر به طور ناخودآگاه به زبان دوم انتقال مي يابد. دانش آموزاني كه به زبان بومي از نعمت سواد برخوردارند. در تشخيص واژه ها ماهرتر هستند و همين مهارت آنها را در خواندن به زبان انگليسي توانا مي سازد.
آنها مفهوم روابط آوايي و الفبايي را درك مي كنند(و بسياري از اهل زبان هاي انگليسي و اسپانيايي اين گونه هستند.)
آنها مي دانند چگونه از چپ به راست و از بالا به پايين بخوانند. آنها با علايم سجاوندي و فواصل كلمات آشنا هستند و واقفند به اين كه، چگونه واژه هاي تازه را با كمك بافتي كه در آن به كار مي رود، بخوانند و بفهمند. اما پيش از هر چيز لازم است خواندن را به زباني آموزش ببينند كه با آن، مطالب را بهتر مي فهمند. در غير اين صورت، جز بلغور كردن مشتي سخنان ياوه، كاري انجام نمي دهند.
۳- زندگي نياكان ما در ايالات متحده، بدون آموزش دو زبانه گذشته است
دنياي امروز، دنياي بسيار متفاوتي است،اما آمريكا سابق بر اين عمدتاً يك جامعه كارگري بود. پيش از اين سال ۱۹۲۰ كمتر از ۱۵ درصد مردم آمريكا دوره دبيرستان را به اتمام رسانده بودند. در حالي كه در جامعه تكنولوژيكي امروز، نه تنها داشتن مدرك ديپلم دبيرستان ضروري است، بلكه حتي يك مدرك دانشگاهي هم، مورد نياز اغلب شاغلين حرفه اي است. ما نمي توانيم با يك برنامه درسي سست از عهده آموزش مهارتهاي اساسي ارتباط به بزرگسالان آينده كشورمان از طريق زبان انگليسي برآئيم. در حال حاضر بيش از ۷۵۲۰۰۰ دانش آموز فني و حرفه اي مسلط به زبان انگليسي فقط در مدارس كاليفرنيا وجود دارد. آنها پزشكان، معلمان، فضانوردان و سناتورهاي آينده ما هستند و استعدادهاي بالقوه آنان، استعدادهاي بالقوه  ايالات متحده است. بنابر اين ما نمي توانيم اين استعدادها را تضييع نماييم.
۴- آيا يادگيري به زبان مادري، مانع يادگيري زبان انگليسي مي شود؟
خير، اصل اساسي حاكم بر كل رشد زبان، اين است كه زبان آموزان بايد به فهم معناي پيام دست يابند. وقتي دانش آموزان درس را به زبان بومي خود ياد بگيرند، مي توانند دانش اين جهان را كسب كنند. بدين ترتيب، آنها پيام هاي قابل درك زيادي را در اختيار دارند تا يادگيري را براي آنان آسان تر سازد.
۵- مزاياي دوفرهنگي بودن
دانش آموزان احتياج به خودباوري و سلامت نفس دارند تا در راستاي شكوفايي استعدادهاي سرشار خود در مدرسه پيش بروند. دانش آموزاني كه زبان شان به عنوان زبان درجه دوم يا پست در كلاس مطرح است، از يك سو اغلب نسبت به خود و فرهنگ بومي خود، شرمسارند و از سوي ديگر نسبت به جامعه حاكم انگليسي زبانان بدگمان و ناخشنود هستند. بنابر اين نظام آموزش دوزبانه از طريق كاربرد زبان مادري كودك در كلاس درس و مطالعه ادبيات و سنن فرهنگ بومي، اعتبار زبان بومي را بالا مي برد و دانش آموزان مي توانند به فرهنگ و زبان بومي خود و همچنين به توانايي شان در يادگيري زبان دوم مباهات كنند و در چهارچوب يك فرهنگ تازه نقش داشته باشند و بدين ترتيب آنها با يادگيري زبان انگليسي دمسازتر مي شوند و با انگيزه بيشتري به يادگيري آن مي پردازند و در تمامي حوزه هاي درسي ديگر توفيق مي يابند.
۶- غني سازي فرهنگي و شناختي دانش آموزان فقط- انگليسي
قرار گرفتن در معرض فرهنگ ها و زبان هاي متفاوت، موهبت بزرگي براي يك دانش آموز فقط- انگليسي محسوب مي شود. دنياي ما از يك اقتصاد جهاني رو به تزايدي برخوردار است و كشور ما نيز از نظر فرهنگي و زباني داراي تنوعات زيادي است. كسي كه بتواند با مردم فرهنگ هاي مختلف ارتباط داشته باشد، كسي كه اين فرهنگ ها را مورد احترام و پذيرش خود قرار دهد، كسي كه بتواند به يك يا چند زبان با ديگران ارتباط برقرار كند. به جز آن چه از آن خود اوست از سرمايه بزرگي نيز بهره مند است. زيرا اين امتيازات با توجه به نياز شديد افراد دوزبانه به بازار كار ارزش اقتصادي دارد و از اين نظر كه به علت داشتن توانايي هاي خاص و رشد دانش احساس غرور به آدمي دست مي دهد، عاطفي است. همچنين به علت اين كه دو زبانه بودن توانايي شناخت آدمي را افزايش مي دهد، يك امر فكري محسوب مي شود و از اين نظر كه آدمي احساس مي كند كه شهروندي از اين جهان است، جنبه معنوي دارد.
۷- نمرات آزمون، نشانه موفقيت نظام آموزش دوزبانه است
مطالعات انجام شده در مورد برنامه هاي دوزبانه در ناحيه مدرسه متحده بولدوين پارك، مدرسه خيابان ايستمن در ناحيه مدرسه متحده لس آنجلس، ناحيه مدرسه متحده سانجوز، ناحيه مدرسه اتحاد فرمونت، مدارس شهر سانتياگو، دبستان راكوود در كالكسيكو و برنامه پيش  دبستاني كارپين تريا، نشان داده است كه دانش آموزان توانسته اند به آزمون هاي مهارت هاي اساسي درك مطلب در سطح دانش آموزان مسلط به زبان انگليسي در ساير برنامه ها يا بالاتر پاسخ دهند. زمان رسيدن به سطح كلاس به زبان انگليسي رسمي(نه صرفاً مهارت هاي اساسي ارتباط بلكه زبان تحصيلي هم) از ۳ تا ۶ سال طول كشيد. كودكان در اين برنامه ها كه زماني به طور شكسته بسته به انگليسي سخن مي گفتند، در سطح كلاس بر مبناي انگليسي رسمي و علمي نمره كسب كردند و اين به معناي اين است كه كودكان دوزبانه در حد ميانگين كودكان انگليسي زبان قابل ارزشيابي هستند.
نتيجه اين كه آموزش دوزبانه برنامه اي است مبتني بر واقعيات آموزشي. اين برنامه صرفاً كارآمدترين ابزار تدريس به كودكاني است كه تسلط چنداني به زبان انگليسي ندارند تا بتوانند به عنوان دانش آموزان بزرگسال حرفه اي و شهروندان ايالات متحده به تمام توانمندي هاي خود دست يابند. اين كار نه تنها به نفع آنهاست، بلكه آينده هر كسي در اين كشور بستگي به انسان هاي فرهيخته اي دارد كه به لحاظ فرهنگي و زباني انعطاف پذير هستند و ماحصل نظام آموزشي بايد اين گونه افراد باشد.

آموزش سه زبانه در لوكزامبورگ
دوك نشين لوگزامبورگ از سال ۱۸۳۹ به عنوان يك ايالت اروپايي مستقل شناخته شده است.
لوگزامبورگ كشور كوچكي است كه كمتر از هزار مايل مربع مساحت دارد و در كمتر از يك ساعت مي توان از ابتدا تا انتهاي آن را با اتومبيل طي كرد. جمعيت لوگزامبورگ يعني ۳۸۵۰۰۰ نفر، بومي اين كشور هستند و به زبان لوگزامبورگي كه تقريباً به زبان آلماني نزديك است، سخن مي گويند. اما در واقع شهروندان اين كشور كوچك به خاطر استخدام و كارهاي حرفه اي و اين كه كشور از شمال و غرب به بلژيك و از شرق به آلمان و از جنوب به فرانسه محدود مي شود، به هر سه زبان نياز دارند.
تقريباً هفتاد و پنج درصد بازرگانان از زبان هاي فرانسه و آلماني استفاده مي كنند كه زبان هاي رسمي اين كشور هستند. يعني يك موقعيت سه زبانه در اين كشور وجود دارد. بدين صورت كه زبان لوگزامبورگي زبان روزمره اكثريت مردم است، اما اسناد مكتوب، علائم خيابان ها و اطلاعيه هاي عمومي به زبان آلماني و يا اغلب به زبان فرانسه هستند. زبان فرانسه زبان رسمي ادارات، پارلمان و دادگاه هاست، در حالي كه زبان آلماني، زبان اعلام عمومي و سخنراني هاست و زبان لوگزامبورگي جايگاه زبان ملي را دارد كه در بيست و چهارم فوريه ۱۹۸۴ تصويب شده است. كاربرد اين زبان به عنوان يك زبان مكتوب رو به افزايش است.
چنان كه گفتيم بيشتر مردم در امور زندگي و شغلي خود ناگزير از كاربرد زبان هاي آلماني و فرانسه هستند. از آنجا كه آموزش در لوگزامبورگ فقط تا پايان دوره متوسطه وجود دارد، دانش آموزاني كه دنبال مدرك تحصيلي هستند، براي ادامه تحصيل بايد به كشور ديگري بروند. بدين ترتيب يكي از اهداف مهم آموزش اجباري لوگزامبورگ (براي سنين ۶ تا ۱۵ سال) اين است كه شهروندي تحويل جامعه بدهند كه به سه زبان لوگزامبورگي، آلماني و فرانسه مسلط باشد و زبان انگليسي، نسبت به اين سه زبان، از اهميت كمتري برخوردار است.دوره آمادگي در لوگزامبورگ براي كودكان بين ۴ تا ۶ سال است كه به زبان لوگزامبورگي آموزش داده مي شود. بيست و هفت درصد جمعيت اين كشور را كارگران مهاجر و خانواده هاي آنها تشكيل مي دهد كه اغلب از كشورهاي پرتغال و ايتاليا آمده اند. آموزش اجباري از سال دوم آمادگي شروع مي شود، اما والديني كه در خانه به لوگزامبورگي سخن نمي گويند، بايد از چهارسالگي فرزندانشان را به مدارس آمادگي بفرستند.
آموزش ابتدايي كه از سن ۶ سالگي شروع مي شود، از همان آغاز به زبان آلماني است، يعني مواد درسي به آن زبان آموزش داده مي شود. زيرا زبان لوگزامبورگي و آلماني شبيه به هم هستند و كودكان در يادگيري خواندن و نوشتن به آلماني مشكل چنداني ندارند و مي توانند دروس را به آن زبان بخوانند.
زبان فرانسه به عنوان يك ماده درسي در سال دوم ابتدايي عرضه مي شود. ابتدا تأكيد بر آموزش شفاهي است و سپس به خواندن و نوشتن به اين زبان مي پردازند. سپس به تدريج محتواي درسي به اين زبان ارائه مي شود و تا سال هاي نخستين دوره متوسط دانش آموزان تمام درس ها را به زبان فرانسه مي خوانند. زبان آلماني هم به عنوان يك ماده درسي مطالعه مي شود. اما انگليسي يا لاتين در سن دوازده سالگي ارائه مي گردد. به علاوه تا سن دوازده سالگي، كودكان هفته اي يك ساعت به آموزش زبان لوگزامبورگي مي پردازند.نظام آموزشي لوگزامبورگ به خاطر سه زبانه بودن قابل توجه است. در دوره هاي ابتدايي و متوسطه، تقريباً نصف برنامه هفتگي توجه به يادگيري زبان ها دارد. ساعت هايي هم به يادگيري زبان لوگزامبورگي اختصاص دارد. بدين صورت كه در دو سال دوره ابتدايي، زبان آلماني به عنوان يك درس هفته اي هشت ساعت و چهار سال بعدي پنج ساعت در هفته تدريس مي شود. آموزش اين زبان در سال اول متوسطه چهار ساعت در هفته و در سال هاي بعدي سه ساعت در هفته است. زبان فرانسه نيز شش ساعت در هفته در دو سال اول و بقيه سال ها كمتر از شش ساعت تدريس مي شود. همچنين ساعتي براي آموزش زبان لوگزامبورگي هست كه به سال دوم آموزش متوسطه اختصاص دارد. در عين حال شش ساعت در هفته انگليسي يا لاتين هم تدريس مي شود. برنامه خاصي به نام آموزش شناور زبان براي تازه واردان به كشور لوگزامبورگ طراحي شده است كه پانزده ساعت در هفته از تمام سي ساعت در هفته زبان فرانسه تدريس مي شود.به نظر مي رسد كودكان لوگزامبورگي تمامي مشكلات را بر خود هموار مي سازند تا از طريق دو زبان خارجي به توانايي هايي دست يابند و بدين علت است كه تا پايان آموزش اجباري متوسطه اغلب كودكان به هر دو زبان تسلط كامل پيدا مي كنند.
عوامل متعددي هستند كه به اين موقعيت از آموزش سه زبانه كمك كرده اند: اولاً تمامي معلمان به هر سه زبان تسلط كامل دارند و همچنين تمامي معلمان زبان دوره متوسطه بايد آموزش  عالي را در خارج از لوگزامبورگ گذرانده باشند. بدين ترتيب، آنها مي توانند به هر زباني در برقراري ارتباط به كودكان كمك كنند. واسطه ارتباط غير رسمي بين معلمان و شاگردان، زبان لوگزامبورگي است و معلمان در طول دوره ابتدايي به راحتي مي توانند از زبان لوگزامبورگي كمك بگيرند.
ثانياً هر چند زبان لوگزامبورگي زبان اكثريت مردم است، ولي زبان هاي فرانسه و آلماني هم بيشتر در راديو و تلويزيون، مكتوبات، تابلوها و اطلاعيه هاي عمومي ديده مي شود. بدين ترتيب، كودكان در خارج از مدرسه هم در معرض اين زبان ها قرار دارند.ثالثا ً كودكان براي يادگيري زبان هاي آلماني و فرانسه، انگيزه بيشتري دارند. زيرا آنها براي استخدام يا ادامه تحصيل بدان احتياج دارند. كودكان لوگزامبورگي بيشتر ساعات هفتگي خود را در كلاس مي گذرانند كه به مراتب بيشتر از همتايانشان در كشورهاي ديگر است و زمان بيشتري براي آموزش زبان صرف مي شود.سياست زباني در لوگزامبورگ مبتني بر اين ايده است كه زبان ها از همان ابتداي سنين كودكي بايد فراگرفته شوند و يا در مدرسه آموزش داده شوند. آموزش زبان بايد به عنوان برنامه اجباري تا پايان دوره متوسطه ادامه يابد و موضوعات درسي نيز بايد از طريق زبان هاي دوم و سوم تدريس گردد. انگيزه چنين سياست زباني در مدارس، ريشه در دلايل اقتصادي و بازرگاني دارد. با موفقيت هاي روزافزوني كه كودكان لوگزامبورگي در كسب مهارت هاي سه زبان مذكوربه دست آورده اند، پيش بيني مي شود كه در اقتصاد آينده اروپا جايگاه برتري را به خود اختصاص دهند.

نكته
ويژگي هاي معلم دو زبانه
برنامه درسي دانش آموزان مؤلفه هاي متعددي دارد كه از سوي وزارت آموزش و پرورش مشخص مي شود. يكي از اين مقوله ها ويژگي هاي معلم آن درس است. برنامه درسي آموزش زبان فارسي نوآموزان دوزبانه كشورمان نيز از برنامه هاي مهم آموزش و پرورش به شمار مي آيد كه نيازمند دقت و كاوش بيشتري است. اگر برنامه ريزي درست و جامعي براي آموزش زبان دوم به كودكان دوزبانه صورت گيرد، اين سؤال پيش مي آيد كه آيا هر معلمي مي تواند از عهده اجراي برنامه درسي تدوين شده برآيد؟ مسلما ً خير. الينور تونيس در سال ۱۹۹۱ در يك مقاله تحت عنوان ويژگي هاي معلمان زبان دوم كه به دانش آموزان اقليتهاي زباني آموزش مي دهند ۲۶ ويژگي براي آنان برشمرده است و معتقد است كه معلم دو زبانه بايد واجد ويژگي هاي ذيل باشد:
۱- علاقه ذاتي به كودكان
۲- اشتياق به يادگيري
۳- توانايي تحسين و ابراز محبت به دانش آموزان
۴- احساس تعهد به تمامي دانش آموزان
۵- احترام به والدين كودكان
۶- داشتن مهارتهاي سازماندهي
۷- آمادگي و پذيرش هرگونه تغيير
۸- آگاهي از تفاوتهاي فرهنگي
۹- شناخت تنوع زباني در كلاس
۱۰- تسلط به روشهاي آموزش زبان دوم
۱۱-درك زندگي دانش آموزان در خارج از مدرسه
۱۲- حساسيت به خانواده هاي دانش آموزان و ارزشهاي آنها
۱۳- آگاهي از تاريخ و ميراث گروههاي اقليت زباني منطقه
۱۴- شناسايي توانايي هاي بالقوه تمامي دانش آموزان
۱۵- اشتياق به اصلاح روشها و مواد آموزشي متناسب با نيازهاي دانش آموزان
۱۶- شناخت بافت اجتماعي- فرهنگي مدرسه
۱۷- توانايي اداره گروههاي مختلف دانش آموزان در چارچوب يك كلاس
۱۸- توانايي ايجاد علاقه و اشتياق به يادگيري در دانش آموزان
۱۹-توانايي نظارت بر پيشرفت دانش آموزان
۲۰- رعايت ادب و احترام به ديگران
۲۱- رعايت عدالت براي همه
۲۲- احساس مسئوليت به حقوق گروههاي مختلف زباني
۲۳- درك وجوه اشتراك و افتراق فراگيري زبان اول و دوم
۲۴- شناخت ماهيت خواندن به زبان اول و دوم
۲۵- تنظيم برنامه آموزش به تناسب مراحل مختلف پيشرفت زباني دانش آموزان
۲۶- درك اين نكته كه مهارتهاي زباني(سخن گفتن، گوش دادن، خواندن و نوشتن) به يكديگر وابسته هستند.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |