يكشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۳
پل اينس
مسئوليت كاپيتانها
علي راد
پل اينس،  كاپيتاني تيمهايي چون وست هام، منچستر يونايتد، اينترميلان، ليورپول و ولوز، را برعهده داشته است. وي در مصاحبه اخير خود با مجله Shoot مسائل راز آميزي از اين مسئوليت را بازگو مي كند.
***
003858.jpg
* خب پل، براي اولين بار در چه سالي سرگروهي (كاپيتاني) تيمي را به عهده داشتي؟
- برمي گردد به موقعي كه كمتر از پانزده سال سن داشتم، آن موقع سرگروه تيم جوانان وست هام در ليگ استانهاي جنوب شرقي بودم، باور كنيد وست هام با وجود توجه زياد به جوانانش هرگز فاتح اين ليگ نشده بود تا وقتي كه من سرگروه تيمش شدم، براي اولين بار موفق به فتح ليگ شد.
* فكر مي كني كه دليل انتخاب تو به عنوان سرگروه اين بود كه بهترين بازيكن بودي؟
- نه اين طور نيست. بهترين بازيكن هميشه كاپيتان خوبي (سرگروه) نخواهد بود،البته به نظر من.
* بايد بهترين شخص را براي اين منظور انتخاب كرد نه بهترين بازيكن.
- آن زمان،  توني كار، مربي تيم وست هام، به دليل اين كه روحيه خاصي در من سراغ داشت من را به عنوان سرگروه انتخاب كرد. فكر مي كنم نسبت به گذشته من آگاه بود و اين حقيقت  را كه من مصمم به پيروزي هستم  را باور داشت. توني عقيده داشت كه گذشته سخت من،  انگيزه پيروزي را درونم تقويت مي كند و اين چيزي بود كه آنها مي خواستند، «تشنه پيروزي بودن».
* خصوصيات بارز يك سرگروه خوب چيست؟
- بهترين چيزي كه مي شود گفت اين است كه بايد شخصيت برجسته اي داشته باشد، رهبري در چشم هايش موج بزند. بازيكناني مثل برايان رابسون، روي كين، آلن شيرر، توني آدامز، پاتريك ويه را همگي اين برجستگي قابل احترام را دارند و چشم هايشان به ما مي فهماند در موردشان اشتباه نشده است و مهمتر اين كه، تمامي آنها مصمم به برد هستند و يا به عبارتي، «تشنه پيروزي».
* آيا براي شما مهم است كه هميشه سرگروه باشيد؟
- نه لزوماً. براي سر گروه بودن، حتماً  نيازي به بازوبند نيست. وقتي كه من يونايتد رفتم، الگوي من برايان رابسون، رهبر تيم بود. وقتي وارد زمين شديم من دستوراتم را با صداي بلند به بازيكنان مي گفتم اما چون بازيكن جواني بودم كسي توجه نمي كرد، وقتي سن بازيكن بالاتر مي رود احترام بازيكنان نسبت به او بيشتر مي شود و بيشتر به صحبت هايش گوش مي دهند. (حرف شنوي بيشتري دارند.)
* چه جنبه سرگروهي از بقيه مهمتر است؟
- تشويق بازيكنان به اين كه تمام توانايي  خودشان را به نمايش بگذارند و بهترين بازيهايشان را ارائه بدهند. حتي اگر خودت هم خوب بازي نكني اما هنوز به عنوان يك سرگروه مسئوليت داري كه ديگران را به  بازي خوب ترغيب كني. اگر تيمت بد بازي كرد و اخم كردي يعني وظيفه ات را به خوبي انجام ندادي.
* آيا نقش سرگروهي را در طول تمرينات هم ايفا مي كني؟
- كاملاً . ترغيب بازيكنان بعد از يك نتيجه بد بسيار مهم است، بايد با توجه به عكس العمل بازيكنان سعي كرد كه روحيه آنها را تغيير داد؛ وقتي كه كارها خوب پيش نمي رود همه (بازيكنان) پل اينس از سر گروه توقع دارند كه آنها را هدايت كند.
* آيا وقتي جوانتر بودي الگويي هم داشتي؟
- برايان رابسون سرگروه بزرگي بود، كسي كه من در بازي به او اتكا داشتم. به نظر من او سرگروه كاملي بود و زماني كه در كنارش بازي مي كردم اين مسأله را به عينه ديدم.
رابسون مي توانست تكل كند، دفاع كند، جلو برود، گل بزند و تيمش را هدايت كند، نه با فرياد زدن، بلكه با نحوه بازي  اش.
* روشهاي مختلفي براي سرگروهي است، تو چه روشي انتخاب مي كني؟
- البته، روشهاي زيادي هست كه مربوط به نحوه بازي و تربيت دوران كودكي برمي گردد، روش من اين است كه تكل مي زنم، درگير مي شوم، جدا مي شوم و مي روم اما به عنوان يك سرگروه بايد بدانيد كه تمام بازيكنان مثل هم نيستند و نمي توان با همه آنها يكسان رفتار كرد، در رفتار با بعضي بايد مراقب بود، با بعضي بايد آرام صحبت كرد يا حتي رفتاري بالعكس با آنها داشت.كار در منچستر با آلكس فرگوسن باعث استقامت فكري من شد و ما مجبور بوديم با تحمل سختي ها، عكس العمل مثبت نشان بدهيم وگرنه در منچستر زياد دوام نمي آورديم.
به عنوان يك سرگروه من هميشه از هم تيمي هاي خودم خواستم كه روابط دوستانه اي داشته باشيم و همين مسأله موجب شد كه آنها به من احترام متقابل بگذارند در نتيجه عكس العمل خوبي نسبت به حرفهاي من داشتند. من بنا به صحبتهاي هم تيمي هاي خودم نسبت به عملكردم در تيم قضاوت مي كنم.
* رابطه خودت را با داورها در طول اين سالها چه طور ديدي؟
- اگر صادقانه بخواهم بگويم، فكر مي كنم رابطه خوبي داشتم. آنها با طرز رفتار من آشنا هستند. من داورهايي را دوست دارم كه مي شود با آنها ارتباط برقرار كرد و دوست دارم جوابم را بدهند؛ بخصوص پل دوكين كه فكر مي كنم بهترين است، همچنين يوريا، رني و جف وينتر اما صريحاً  بايد بگويم كه با هيچ كدام از آنها مشكلي نداشتم اما بودند يك سري از داوران جوان كه باعث ناراحتي من شدند، همانهايي كه قصد داشتند با اخطار دادن به من و امثال شيرر، كين و يا هر كس ديگري اسم و رسمي براي خودشان پيدا كنند.
* آيا تا به حال در تمام طول يك بازي احساس كردي كه سرگروه ناكارآمدي هستي؟
- حقيقتاً ، نه. در هيچ مسابقه اي.
اما هر مسابقه اي كه تيم من مي بازد يك امتياز منفي محسوب مي شود و بعدها كه فكر مي كنم كه شايد مي توانستم بيشتر تلاش كنم و بازيكنان را بهتر هدايت كنم ولي وقتي زمين را ترك مي كنم تا منزل تمامي اين افكار را از سرم بيرون مي كنم و در خانه سعي مي كنم كه نقش شوهر و پدر را داشته باشم ولي روز بعد باز هم به زمين تمرين برمي گردم.
003852.jpg
* آيا تابه حال نسبت به اين كه سرگروه هستي، عصبي شدي؟
- به خاطر مسابقه نه اما به خاطر مسئوليتش، چرا؟
وقتي گلن هادل من را به عنوان سرگروه در مسابقه انتخابي جام جهاني در برابر ايتاليا كه در شهر رم برگزار شد انتخاب كرد، اين مسأله مثل بازگشت توني آدامز به تيم ملي، خيلي غيرمترقبه بود. شب قبل از مسابقه به سختي خوابيدم اما نه به خاطر مسابقه بلكه به خاطر طرفداراني كه در خانه منتظر بودند و سنگيني اين مسئوليت و معلوم نبود كه مطبوعات راجع به من كه سرگروه هستم چه مي نويسند نه راجع به آدامز؛ به هر حال مسابقه انجام شد و همه چيز به خوبي پيش رفت!
* آيا در زمين نسبت به بازيكنان احساس مسئوليت مي كني؟
- قطعاً. مردم به خوبي من را نمي شناسند و فكر مي كنند كه مثل زمان بازي غرغر و داد و بيداد مي كنم ولي اين به همانجا برمي گردد، آنها فكر مي كنند دنبال اين هستم كه درگير بشوم و دردسر درست كنم، اما اين طور نيست. اگر يكي از هم تيمي هاي من بر اثر تكل  يا چيز ديگري روي زمين بيفتد و نسبت به او بي عدالتي بشود وظيفه من است كه بالاي سرش باشم و اين دليل نمي شود كه دنبال دردسر باشم يا باعث آن بشوم،  بلكه احساس من نسبت به مسئوليت يك سرگروه است.
* فكر مي  كني ارتباط يك سرگروه با مديرش چطور بايد باشد؟
- بايد عقايد خودش را داشته باشد و  آماده بيان آنها باشد.
مدير هم مجبور نيست حرف شما  را قبول كند، اين مهم است كه اگر شما حرفي براي گفتن داريد بيانش كنيد. من هيچ وقت آدمي نبود كه«بله آقا »بگويم و همه مديران مي دانند كه هر وقت من حرفي براي گفتن داشتم ساكت نماندم، اما اين هم مهم است كه عقايد جديد را بايد شنيد. من و رئيس معمولاً  هفته اي يك بار راجع به روحيه بازيكنان، بازيكنان باهوش تر و شرايط تيم صحبت مي كرديم.
* رابطه خودت با مطبوعات چطور است؟
- زياد علاقه اي به صحبت با آنها و ديدن عكس خودم هر هفته در روزنامه ها ندارم.معمولاً  ماهي يك بار با مطبوعات ارتباط دارم و الان موقعيتي است كه احساس كنم كه صحبتي مفيد براي باشگاه يا هواداران دارم.
* نظرت راجع به نحوه هدايت سرگروه كنوني تيم ملي چيست؟
- بكام بايد از لحاظ فكري قوي باشد. او بايد سعي كند با زندگي خصوصيش درست مواجه بشود،  با مردمي كه همه جا دنبالش مي روند و از او عكس مي گيرند.
003855.jpg
بكام به وسيله نوع بازيش تيم را هدايت مي كند و اين تعجب برانگيز است كه وقتي خوب بازي نمي كند چطور مي تواند تيم را هدايت كند؟مخصوصاً  چون اصلاً با هم تيمي هاش بلند صحبت نمي كند. من وقتي كه خوب بازي نمي كنم باز هم مي توانم با صحبت كردن و فرياد زدن روي تيم تأثير بگذارم اما بكام اگر اين كار را نمي تواند انجام دهد هدايت تيم برايش بسيار سخت خواهد بود.
* به سرگروههاي جوان، چه توصيه اي داريد؟
- به عقايدشان، هر چه كه باشد اعتقاد داشته باشند. سر گروه خوب بايد از لحاظ فكري قوي باشد و فكر نكند چون سرگروه است،  نمي شود از وي انتقاد كرد.
بازيكنان تيمش را بشناسد و بداند كه كدام يكي از آنها انتقاد پذيرند و كدام يكي نياز به كمك و صميمت دارند تا بتوان بهترين بازي را از آنهاگرفت، قدرت احساس خطر داشته باشند و ويژگي بازيكنان را بشناسند و اگر شرايط براي تيم مناسب نيست تغييرش بدهند و در نهايت تيم را آماده بازي كنند.
* پس همه اش راجع به مراقبت از ديگران؟
- نه كاملاً . بهتر است كه آدم زياد وقتش را براي مراقبت از ديگران نگذراند و به فكر بازي خودش هم باشد؛ بازي بيشترين اهميت را دارد، همچنين فاكتورهايي مثل تنفر از شكست والگو بودن چه داخل و چه خارج ميدان بسيار حائز اهميت هستند.
توقع مردم از يك سرگروه بيشتر از بقيه است، پس به اين خواسته، خصوصاً  وقتي تيم خارج از ميدان است بايد احترام گذاشت، حتي زماني كه شما با خانواده خودتان هستيد. به ياد داشته باشيد، سرگروهي هر تيمي يك افتخار است.

خبرها و نگاه ها
كار دشوار فليكس  ماگات 
003846.jpg
گروه ورزشي: فليكس  ماگات  مربي  تيم  فوتبال  بايرن  مونيخ  آلمان  پــــرافتخارترين  بـــاشگاه  فوتبال  در اين  كشور كار در پرافتخارترين  باشگاه  فوتبال  آلمان  را دشوار دانسته  و مي گويد كه  در اين  راه  مي بايست  ضريب  تحمل  مربي  بسياربالا باشد.
ماگات  در مصاحبه  با دو هفته نامه  كيكر به اين  نشريه  گفته  است : براي  مربيگري  تيمي  همچون  بايرن  مونيخ  بايستي  تحمل  بسياري  از چيزها را داشت  و خود را وقف  كرد .
ماگات  در بايرن  مونيخ  جايگزين  اوتمار هيتسفلد شده  است . اين  مربي  ۵۱ساله    تيمش  را در مكان  چهارم  مسابقات  قهرماني  باشگاههاي  آلمان  بوندسليگا نشانده  است .
ويلتورد ،در تيم  ملي 
003849.jpg
سيلواين  ويلتورد بازيكن  تيم  المپيك  ليون  حاضر در رقابت هاي  فوتبـال دسته  اول  باشگاه هاي  فرانسه  از آمادگيش  براي  حضور در تيم  ملــي  فوتبال  اين كشور تا سال  ۲۰۱۰ خبر داد.
وي   در گفت  وگو با روزنامه  ورزشي  اكيپ  گفت : من  امــــيدوارم  بتوانم  تيم  ملي  فوتبال  فرانسه  را تا جام  جهاني  ۲۰۱۰ افريقاي  جنوبي  همراهي كنم .
اين  بازيكن  كه  به علت  مصدوميت  مدتي  از تيم  ملي  فوتبال  فرانسه  كــــــنارگذاشته  شده  بود، افزود: من  دوست  دارم  به  همراه  تيم  ملي  فوتبال  فرانســه  درجام  جهاني  ۲۰۰۶ آلمان  حضور داشته  باشم  .
وي  كه  اكنون  ۳۰ سال سن  دارد، اظهارداشت  از نظر   بدني  و آمادگي  روحي  و رواني  اكنون  در وضعيتي  قرار دارم  كه  مي توانم  در تيم  ملي  فوتبال  فرانســـه  حضور يابم  .
وي  افزود: هنگامي  كه  مسابقات  فوتبال  جام  جهاني  ۲۰۱۰ برگزار خواهـد شد، من  ۳۶ سال  سن  خواهم  داشت  و حضور در اين  مسابقات  براي  من  يك  رويا خواهدبود.وي  كه  توسط ريمون  دومه نش مربي  جديد تيم  ملي  فوتبال  فرانسه  تاكنون  به  اين  تيم  دعوت  نشده است ، اظهارداشت  به  هر حال  من  از آمادگـــــــي  لازم برخوردار هستم  و هر زمان  كه  دومه نش  اعلام  كند مي توانم  در تركيب  اين  تيــم قرار گيرم .

ورزش
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
سياست
فرهنگ
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |