يكشنبه ۳ آبان ۱۳۸۳
چرا بچه ها نيازمند قهرمانند؟
چطور بهترين و بيشترين الگوي شخصيتي را در زندگي فرزندتان بسازيد
005049.jpg
شما و همسرتان نسبت به ساير افراد جامعه به خصوص معلمان بيشترين نفوذ و تأثير را بر روي فرزندتان داريد. وي با الگو قرار دادن شما دو نفر در بسياري از موارد مي آموزد كه در حفظ سلامت و تندرستي خود در مقابل بيماريها كوشا باشد و در تصميم گيري ها و حل مشكلات چطور عمل كند. اما والدين حتي اگر بخواهند قادر به انجام چنين كاري نخواهند بود. والدين مي بايست وسايل و تجربياتي را كه فرزندانشان براي بهتر شناختن محيط و جهان پيرامونشان نياز دارند، فراهم سازند. در واقع شخصيت فرزند شما مي تواند متأثر از گروه الگوهاي شخصيتي باشد كه آنها نيز از پدربزرگ ها و مادربزرگ هايشان به وام گرفته اند.
اكثر قريب به اتفاق جامعه بيشتر خواستار فرزندي هستند كه حداقل در بين ديگر همسالان خودشان تأثير متقابل و معقولي داشته باشند. همچنين شايد بتوان گفت افراد يا بستگاني را سرمشق قرار مي دهند كه حتي شايد آنها را نديده باشند. اگر چه مادربزرگم پيش از آن كه من متولد شوم دارفاني را وداع گفته بود؛ اما هميشه داستانهاي بسياري درباره صبر و شكيبايي اش شنيده ام؛ اين كه چطور دست تنها پنج بچه را بعد از مرگ شوهرش بزرگ كرده، به من قوت قلب مي داد. گروهي از افراد مانند يك آتش نشان نيز مي توانند ارزشهايي را به ما بنمايانند كه ما مايليم فرزندانمان داراي چنين خصيصه هايي باشند و مثل آنها تربيت شوند. شما نيز مي توانيد در پيرامونتان الگوهاي شخصيتي مثبتي را بيابيد.
* خانواده شما: در بهترين جاي دنيا، فرزندان ما در كنار خانواده هايي بزرگ و پرفاميل زندگي مي كنند و همچنان در حال جذب اين ارزشها و الگوها از خانواده هايشان هستند. روي هم رفته، هر روز و هر لحظه ما پذيرفته ايم تا فرزندانمان خالصانه با پرسش مسأله خود به شكوفايي رسند و با صميمت با پدر يا مادر بزرگشان و يا ديگر افراد فاميل به بحث و گفت وگو پردازند. ولي حتي اگر خانواده و يا خويشاوندانتان دور از شما هستند، فرزندانتان مي توانند از داستانهايي كه راجع به آنهاست، به نكات بسيار سودمندي دست يابند.
هميشه عمل مؤثرتر از حرف است، سعي كنيد كساني را كه براي فرزند شما ستايش برانگيزند و اشتياق بيشتري را در آنها سبب مي  شوند به عنوان الگو به كار گيريد
وقتي كه من بچه بودم دختر عمويي داشتم كه چهارده ساله بود. از همان اوان طفوليت براي من نقش يك الگو را داشت. با گذشت سالها اين نقش برايم نه تنها كمرنگتر نشده بلكه پررنگ تر هم شد؛ تا اين كه چند سال پيش باز به يكديگر رسيديم. پدرم هميشه با من درباره موفقيتهاي او به مدارج عالي دانشگاهي صحبت مي كرد؛ مي گفت كه او پس از پشت سر گذاشتن دانشگاه و فارغ التحصيلي اش با استفاده از كمك هزينه تحصيلي به دريافت مدرك دكتري نائل آمده بود. عاقبت وقتي ما يكديگر را ملاقات كرديم، دختر عمو جنيس، هنگامي كه پي برد من در طي اين همه سال چقدر تحت تأثير شخصيت او بوده ام و او به عنوان يك الگوي مثبت، يك سرمشق در زندگي براي من بوده حيرت زده شد.
حتي كوچكترين فرزندان نيز از اين فكر كه بزرگترها يك وقتي بچه  بوده اند و بعد بزرگ شده اند خوشحال مي شوند و گاه حيرت مي كنند. خواه آن شخص شما باشيد يا مادرتان و يا كسي كه راجع به دوران كودكي شما داستاني را نقل مي كند. هنگامي كه آنها به اين داستانها گوش فرا مي دهند، مخصوصاً  هنگامي كه در يك موقعيت حساس واقع مي شوند، دوست دارند بدانند كه شما چطور با آن مشكل مواجه شده ايد و چه تصميماتي گرفته ايد و يا حتي چه اشتباهاتي را مرتكب شده ايد، از شنيدن آنها لذت مي  برند.
* مربيان و معلمان: مربيان يا آن كساني كه مراقبت فرزندان شما را برعهده دارند كساني هستند كه داراي استعدادهاي نهفته بي شمارند و در اين ميان بيشترين تأثير الگوهاي رفتاري را بر فرزندان شما دارند. اما چرا آنها بيشترين تأثير را براي فرزندان ما دارند؟ مربيان همچون پدران و مادراني هستند كه آنچه را بيان مي كنند و انجام مي دهند از قدرت خاصي برخوردار است. واژه يك معلم يك قانون است يا بهتر بگوييم حكم يك قانون را دارد چرا كه بچه ها علي الخصوص يك نوجوان توجهي خاص نسبت به آن دارد.
هنگامي كه معلمي رفتار نابهنجاري را در كلاس درس مانع مي شود و از پذيرش آن سرباز مي زند، در واقع منش او احترام به الگوي رفتار ديگران است و براي آن قدر و  شأني قائل است. زماني كه يك پرستار بچه، بچه اي را تشويق مي كند تا زير نگاه نافذ او راههاي خوب و صحيح را به منظور بازنگري همان برخورد خوب با ديگران بسنجد، در حقيقت به فرزند شما مي آموزد كه چطور بر مشكلاتش به خوبي فائق آيد.
با تقويت ارزش هاي فرزندتان در خارج از منزل به او مي آموزيد كه چطور روزش را با ديگران به بحث و گفت وگو بپردازد. از او سؤال كنيد كه در مورد رفتار ديگران آنهايي را كه از بزرگ و كوچك گرد اويند، چطور تحليل مي كند و درباره آنها چطور مي انديشد. به عنوان مثال اگر او بگويد كه بچه ديگر مي خواسته جاي او را در كلاس بگيرد و او سعي در احقاق حقش كرده و از همين روي او را هل داده، از او سؤال كنيد كه معلمشان براي حل اين مشكل چه كاري كرده و آن مشكل را چگونه حل كرد؛ و اين كه ممكن است او همين مشكل را در زمان ديگري به طريق ديگر انجام دهد، چگونه آن را حل خواهد كرد.
* كتابها:  هنگامي كه بچه هاي خردسال با الگوهاي رفتاري قصه ها و داستانها با شخصيت هاي داستاني روبه رو مي شوند خيلي زود به آنها انس مي گيرند و مي توانند از آنها خودداري يا كف نفس را بياموزند و يا مي آموزند با آنها راحت باشند.
مربيان همچون پدران و مادراني هستند كه آنچه را بيان مي كنند و انجام مي دهند از قدرت خاصي برخوردار است و بچه ها توجهي خاصي نسبت به رفتار مربيان دارند
وقتي شما به همراه فرزندتان كتاب داستاني را مي خوانيد، از او در مورد داستان و موقعيت به وجود آمده از او سؤال كنيد مثلاً  بپرسيد كه: «چه چيز باعث شد قورباغه و وزغ با هم دوستان خوبي شوند؟» يا «اين يك انتخاب دشوار است كه جورج مجبور به انتخابش بوده، اگر تو جاي او بودي چه كار مي كردي و چه انتخابي مي كردي؟»
همانطور كه فرزند شما خواندن را مي آموزد، احتمالاً  از خواندن رمان هاي به هم پيوسته نيز لذت مي برد و از به تصوير كشيدن همان شخصيتها و طرح هاي داستاني در ذهنش سعي مي كند اعمال شيطاني و كارهاي بد آنها را حدس زده و يا پيشگويي كند. به طور مثال من به شخصيت يك دختر جوان مي انديشم، شخصيتي كه من واقعاً  علاقه مند به خواندنش در داستان رمزآميز نانسي دريو هستم و به يك نمونه از شخصيت دختري كه در نقشي غيرمعمول ظاهر مي شود، يعني زماني كه هيچ پزشك زني وجود نداشته و همه اطباء مرد بودند؛ در واقع به يك كارآگاه زن كه منبع الهامي است كه مرا ياري بخشد مي انديشم، آن هم در زماني كه هيچ كارآگاه زني وجود نداشته، مرا به دنياي اسرارآميز طب آن زمان ببرد.
* تلويزيون: معمولاً  تلويزيون سعي در نشان دادن مقصر است و بدي ها را آشكار كرده و به تصوير مي كشد، اما مي تواند به كوچكترها چيزهاي خوبي را هم بياموزد. به عنوان مثال آرتور و باب بيلدر يا شخصيت هاي خيابان سسمي، شما مي توانيد نقاط مثبت آنها را بيرون كشيده و رفتار و كردار خوب آنها و انتخابهاي صحيح شان را تقويت كنيد. همچنين مي توانيد مختصراً  از طريق شخصيتها به آنها چيزهايي بياموزيد مانند: «در وهله نخست دوستي شان چندان پايدار نبود. اما بعد از گذشت مدتي دوستان خوبي شدند و به يكديگر كمك كردند.»
* رهبران ملي: بچه ها و بزرگترها همچون ديگر افراد جامعه از قهرمانان و پيشوايان ملي مي توانند صفاتي همچون شجاعت و از خودگذشتگي را بياموزند. هنگامي كه من نوجوان بودم، ديوانه وار به مطالعه زندگينامه مشاهير جهان مي پرداختم. هر زمان كه راجع به مردان و زناني كه به اهدافشان دست مي يافتند چيزي مي آموختم، برايم انگيزه و گنجينه اي ارزشمند بود و دنيا برايم متفاوت جلوه مي كرد و به من انگيزه اي براي رسيدن به اهدافم مي داد تا تلاش بيشتري كنم.
مناسبت هاي مختلفي كه براي قهرمانان ملي برگزار مي شود و يا بزرگداشت آنان را گرامي مي دارند، اين مناسبت ها نيز مي توانند موضوعي براي رشد و شكوفايي قرار گيرند. بزرگداشت مارتين لوتركينگ، معروف به روز دكتر جوني ير، يكي از اين مناسبت هايي است كه درباره روش اعتراض عليه خشونت به كار مي رود.
شما هم مي توانيد با طرح يك موضوع ساده به فعاليت اجتماعي كمك كنيد و منشأ پايداري ارزش ها شويد. به عنوان مثال مي توان از مراسم شكرگزاري نام برد، مراسم شكرگزاري روز اهدا كمك به آسيب ديدگان است يا روز نوشتن نامه اي تحت عنوان موضوعي كه تأثير خوب و بسزايي را در بچه ها بوجود مي آورد و ارسال آن به يك روزنامه محلي و يا يك نماينده. همين طور كه فرزند شما رشد كرده و بزرگ مي شود با او در مورد مسائل و مشكلاتي كه زنان و مردان بالاجبار با آنها درگير هستند، به بحث و گفت وگو پردازيد.
* هنگام كار در منزل: هنگامي كه بچه هاي كودكستاني در منزل به بازي مشغولند به عنوان مثال هميشه به والدينشان نگاه مي كنند. همچنين به رفتار شما در خارج از منزل نظر دارد كه چگونه رفتار مي كنيد. آنها دقت مي كنند كه شما به ميل و اراده خود عمل مي  كنيد و يا ملزم به انجام مسئوليت هايتان هستيد. من تعجب نمي كنم وقتي اگر ببينم هر دو فرزندم پزشك شوند. نه تنها در مورد كارم با آنها صحبت مي كنم بلكه به ارائه مطالب پزشكي در مدرسه شان مي پردازم و به آنها اجازه مي دهم تا به طور داوطلبانه در «آزمايش هاي عملي» دانش آموزان پزشكي شركت كنند همانطور كه من نيز تربيت شدم.
مادامي كه فرزندان شما برايشان امكان پذير نيست كه مسير زندگي شما را دنبال كنند، مطمئناً  از اصول اخلاقي كار شما نيز متأثر مي شوند. حال از اين به بعد به فرزندتان به تنهايي اجازه بدهيد تا آنچه را كه شما انجام مي دهيد او ببيند. شايد كار شما به صورتي باشد كه به شما اجازه چنين كاري را ندهد، پس سعي كنيد او را در روزهاي تعطيلي به آنجا برده تا آن محيط را از نزديك ديده و تجربه كند و با وي در مورد كارتان كراراً به بحث و تبادل نظر بپردازيد. سعي كنيد به مسائل و مشكلات كارتان اشاره كنيد و آنها را براي او حل كنيد؛ مثلاً  بهتر است از احساس خودتان در يك روز سخت كاري بگوييد و يا از كار كردن در پروژه اي كه موفق شده ايد برايش تعريف كنيد.
* مراكز مذهبي: حتي يك طفل نوپا به طور طبيعي روحش را به سوي جهان فراسوي ادراكش مي گشايد و آن را مي پذيرد. وانگهي از روحانيون نيز مي تواند اين مسأله را بياموزد؛ شايد فرزند شما از شنيدن داستان هايي از ايمان و اعتقاد شما لذت ببرد. هر وقت و هر لحظه شما نيز مي توانيد در مورد افراد با ايمان صحبت كنيد و يا در مورد آنها به مطالعه پردازيد. اما اگر نمي خواهيد چنين مسأله اي را مراعات كنيد، سعي كنيد در طي روز تعطيل يك فرد پرهيز كار را به آنها معرفي كنيد و يا داستانهايي را در مورد چنين افرادي واگوييد. چنين داستانهايي را بازگو كردن ارزش اخلاقي است كه من نيز به آن معتقدم. آنها از شنيدن داستان مجرمي كه خداوند وي را به سزاي عملش مي رساند آسوده خاطر مي شوند و لذت مي برند.
هميشه عمل مؤثرتر از حرف است. سعي كنيد از كساني كه براي فرزند شما ستايش برانگيزند و اشتياق بيشتري را در آنها سبب مي  شوند،  به كار گيريد تا حرف و نصيحت. به عنوان نمونه بچه كوچكي را در نظر آوريد، با آن شور و جذبه اي كه بيشتر سعي در جنب و جوش دارد تا انديشيدن.
نوشته دكتر مرين ناي فرت
ترجمه محمدرضا وزيريان ثاني

راه زندگي
هنر شادمانه زيستن
005046.jpg
معصومه طاهري
همه ما طي روز بسياري از مطالب را پيرامون حوادث و رويدادها مطالعه مي نماييم و از نظر مي گذرانيم، عموماً در روند بسياري از اين رويدادها به نكاتي مشترك برخورد مي نمائيم كه نياز به دقت و تعمق افزون تري دارند، به كرات خوانده ايم و يا شنيده ايم كه فرد بزهكار و خاطي انگيزه خود را از ارتكاب به عمل خلاف، خاطرات تلخ زندگي خود در دوره طفوليت، نوجواني و يا جواني ذكر مي كند، خاطرات غم انگيز و ناخوشايندي كه در دوره هاي آتي زندگي، گريبان شخص را همچنان، مي فشارند و موجب مي شوند فرد به اعمال نادرست و در واقع به نوعي انتقام گيري از خودش دست بزند. واقعاً به چه دليل بعضي از انسان ها قادر نيستند خاطرات نامطلوب خود را به ورطه فراموشي بسپارند و مهر پاياني بر اين خاطرات بزند و همانند بار سنگيني سالهاي متمادي آن را به دوش مي كشند و با بروز عكس العمل هاي مختلف به نوعي تاريكي هاي ذهن خود را آشكار مي سازند؟ بسياري از روانشناسان و متخصصان علوم تربيتي و ديگر افرادي كه به نوعي با مسايل رواني و ذهني مرتبط هستند به تفصيل راجع به اين موضوع تحقيق و تحليل ارايه داده اند و راهكارهايي را جهت حل اين معضل پيشنهاد داده اند، با اين وجود كماكان در بسياري از افراد جامعه شاهد واكنش هاي مختلف ناشي از خاطرات تلخ زندگي هستيم.
در كودكي انسان خيلي سريع مسايل را مي پذيرد و با محيط خود را تطبيق مي دهد. بتدريج كه دوران طفوليت به اتمام مي رسد انعطاف پذيري و حالت تسليم و اطاعت هم كاهش مي يابد، رفتارهاي مثبت و منفي اطرافيان قابل تعمق تر مي شوند و فرد با عبور از دوره كودكي و رسيدن به بلوغ جسمي از لحاظ ذهني هم متحول مي شود. در حقيقت نيازهاي انسان كه زماني در حد رفع گرسنگي و يا اليتام دردهاي موقتي بود تبديل به نيازهاي متفاوتي مي شوند كه در صورت عدم ارضاء، فرد به ناچار به سركوب آنها مي پردازد و گاه در اين عرصه سرخوردگي ها و غم و اندوه ها متوقف مي شود و نمي تواند از آنها عبور نمايد و محيط جديدي را براي خود به وجود آورد. عاقبت همين سرخوردگي ها آغازي ناخوشايند جهت عكس العمل هاي منفي و ناهنجار در آينده مي شوند كه درصورت وسعت يافتن، ديگر افراد جامعه را هم مصون باقي نمي گذارند و ضايعاتي گاه جبران ناپذير و تلخ از خود به جاي مي گذارند. خانم جودي تاتل بام در كتاب خود با عنوان «روانشناسي شاد زيستن» معتقد است: ميزان و تداوم غم و اندوه به هيچ وجه ارتباط مستقيم با حادثه ناگوار در زندگي ندارد بلكه چگونگي برخورد و توجيه اين حوادث ناگوار موجب شدت و ضعف يا دوام و بقاي غم و اندوه است، اين برخورد متفاوت تا جايي پيش مي رود كه در مواردي حتي به صورت كاملاً متضاد عمل كرده و حادثه ناگوار نه تنها موجب ناراحتي بلكه باعث ترقي و پيشرفت نيز مي شود.
اين روانشناس ضمناً معتقد است:» غم و اندوه به هيچ وجه لازمه زندگي نيست و اين فرضيه كه انسان هاي با شعور و فهميده بيشتر دچار ناراحتي و تالم مي باشند غيرمنطقي است زيرا براي درك و فهم مصايب زندگي و حل و فصل آنها عقل و شعور لازم است نه ماتم و سوگ. «با اين استدلال مي توان اذعان نمود كه در هولناك ترين، حوادث زندگي هم جنبه هاي مثبت يافت مي شود كه بايد آنها را جست وجو نمود و تجارب ارزنده اي را از لابلاي هر حادثه ناگواري بيرون كشيد و حتي در اختيار ديگران قرارداد، بنابر اين به زعم اين نويسنده» مصايب و حوادث ناگوار زندگي به همان نسبتي كه مي توانند ما را از پاي در آورند به همان نسبت نيز مي توانند از ما فولادهاي آبديده بسازند «.
دكتر وين داير هم از جمله روانشناساني مي باشد كه در رابطه با رازنگرش به درون و درمان آلام انساني از طريق عرفان، كتاب هاي پرفروشي را منتشر نموده و راهنمايي ها و راهكار هايي را در اين رابطه ارايه مي دهد كه بسيار ساده و عملي هستند و افراد مي توانند با بكارگيري اين دستورالعمل ها خود را از لحاظ فكري و ذهني رها سازند و افكار بيهوده را كه در طي زمان موجب آزار روحشان مي شود از وجودشان دور سازند و به تدريج مسير ترقي و تعالي و پيشرفت را در زندگي تجربه نمايند. از اين طريق تلخي ها و خاطرات اضطراب آور و نامطلوب گذشته خود را به دست فراموشي بسپارند البته با تصميمي قاطع و عزمي استوار خلاصه اي از راهنمايي هاي دكتر واين داير را مي توان به صورت ذيل دسته بندي نمود:
۱- تقويت احساس سپاس و تمركز انرژي دروني به زيبايي هاي اطراف.
۲- قرار دادن آرزوها در جهت خدمت به خدا ، بشريت، همراه با صداقت و آرامش.
۳- به جاي توجه به خودتان به نياز ديگران توجه نماييد.
۴- كمتر داوري كنيد و بيشتر عفو نماييد.
۵- به اشتباهات خود به چشم درس بنگريد و در نهايت خودتان را هم عفو نماييد.
۶- كمتر آرزو كنيد و بيشتر از آنچه هستيد احساس رضايت نماييد نه آنچه ديگران مي خواهند باشيد.
۷- به افكاري مانند اين كه چرا ثروتمند نيستم، مورد قدرداني قرار نگرفته ام، با من عادلانه رفتار نشده و... توجه نكنيد.
۸- سعي كنيد تمام دشمنانتان را از افكار خود دور كنيد و از نفرت ورزيدن به آنها دست برداريد.
۹- جهت مشكلات خود راه حل معنوي بيابيد به طوري كه شما را از نتايج آن آگاه نمايد.
۱۰- هر روز زماني را صرف سكوت كنيد (هر روز دست كم ۳۰ دقيقه) و سعي نماييد به زيبايي هايي مانند يك پرنده، يك شاخه گل، غروب، مادر يا نوزاد و... توجه كنيد و برگشت آن را متوجه شويد.
۱۱- از آسيب رساندن به ديگران با كلام بپرهيزيد و همواره خودتان را در جهان درونيتان ارزيابي كنيد و نبايد توصيه بودا« براي خودت چراغي باش و آن را به حقيقت درون خود بتابان. »را فراموش كنيد.
۱۲- توجه خود را به هر آنچه برايتان خوشايند است معطوف نماييد.
۱۳- داستان هاي غم آور زندگيتان را بازگو و از آن داستاني خوش بسازيد و براي فراموش نمودن گذشته تلخ خود از فراموشي كمك بگيريد و اگر گذشته اي نداشته باشيد، مجبور به تنظيم آن نيستيد.
۱۴- هر كس كه وارد زندگي شما مي شود حتي به طور طولاني در نهايت مي رود و شما به ارتباط مطلق خويش باز مي گرديد.
۱۵- در مورد وضعيت روابطتان در مورد خويش داوري منفي نكنيد بلكه از همه آنها مي توانيد درس بياموزيد؛ به طور كلي بر چيزهاي سطحي و كم عمق زندگي توجه زيادي نگذاريد.
۱۶- هر فكر بدي كه در باره ديگران داريد همان چيزي است كه در مورد خودتان مي انديشيد و هر تلاشي براي آزار دادن و يا انتقام گرفتن از ديگران در حقيقت چاهي است كه بر سر راه خود حفر مي كنيد.
۱۷- سعي در راضي كردن همه و ناديده گرفتن تپش هاي دروني خودتان فرمول شكست خوردن است.
۱۸- در مورد آينده نگران نباشيد. سعي كنيد از امروز تان لذت بيشتري ببريد هرچه آرام تر باشيد و نقش خودتان را راحت تر بپذيريد مؤثرتر و سازنده تر خواهيد شد.
۱۹- فهرستي از همه آنچه كه شما را از دوست داشتن خودتان دور مي كند تهيه نماييد مانند چاقي، حسادت، عصبيت، اعتياد، ناهماهنگي، نارضايتي و...
۲۰- از تكرار رفتارهايي مانند هيجانات بي موقع، ترس و احساس گناه پرهيز نماييد در مقابل عشق و بخشش را جايگزين آنها نماييد.
۲۱- از رنج ديگران و دوستان هرگز سرخوش نشويد حتي از رنج دشمنانتان و خود را جدا از ديگران ندانيد و بالاخره اين كه اگر به عشق توجه داشته باشيد نگران واكنش ديگران نسبت به خودتان نخواهيد بود.
و در پايان همواره به ياد داشته باشيد خداوند شما را با عشق كامل و جاوداني آفريده، بنابر اين اجازه دهيد افكار شما در عشق بماند و اعمال شما از عشق جان بگيرد تا از خاطرات تلخ و ناخوشايند كه مملو از ترس و ترديد و اضطراب هستند، اين افكار در صورت غلبه مي توانند شما را به قهقراي ناكامي و تاريكي فرو ببرند بنابر اين آنها را رها كنيد و روح خود را به سوي اغنا شدن هدايت نماييد، به خاطر گذشته، اكنون را سرزنش نكنيد، و سعي نماييد با تسليم  ، رضا و صبر لحظات كنوني زندگي خود را دريابيد.

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |