يكشنبه ۳ آبان ۱۳۸۳
نگاهي به زندگي و شعر خواجوي كرماني
منظومه هاي عرفاني
005082.jpg
سكينه نيك بخت
شرح زندگي خواجوي كرماني:
سخن از عارف نامدار حضرت خواجوي كرماني است كه در محافل ادبي و مجالس عادي حرفي از او به ميان نمي آيد. خواجو محمودبن علي بن محمود، متخلص به خواجو المرشدي كرماني و ملقب به كمال الدين و مكني به ابوالعطا، عارف و شاعر بزرگ ايراني در قرن هشتم، متولد شب يكشنبه ۲۰ ذي الحجه سال ۶۸۹ هجري قمري برابر با ۱۶۰۲ رومي- ۶۵۹ يزدجردي- ۱۷دي ماه ۲۱۲ جلالي و متوفي ۷۵۳ هجري قمري كه در بعضي نسخ ۷۵۰ ذكر گرديده و مزار او هم اكنون در كنار دروازه قرآن شهر پربهار و نورريز شيراز است.
معاصرين و اساتيد خواجو:
خواجوي كرماني در زمان اميراني چون سلطان ابوسعيد بهادر (۷۳۶) و شاه شيخ ابوالحق اينجو (۷۵۸) و امير مبارزالدين محمد (۷۶۵) مي زيسته. او مدتي از عمر خود را در شهرهاي تبريز و اصفهان و بغداد و شام و مصر سپري كرده تا اين كه سرانجام در شيراز سراي شادي و سرور رحل اقامت مي افكند و در آنجا در صراط صعود به اختيار و دستور مرشد خود به سفر روحاني پرداخته و در ابتدا به بهشت عزلت نشيني بار مي يابد.
گرايش عرفاني خواجو را بايد از مجالست با عارفان نامدار عصر او دريافت كه او حلقه مريدي آنها را در گوش داشت مانند مرشد كبير ابوالحق كازروني متوفي ،۷۲۶شيخ امين الدين بلياني كازروني متوفي ،۷۴۵شيخ علاءالدوله سمناني (۶۵۹-۷۳۶).
دوران و مراحل زندگي خواجو:
زندگي و شعر خواجو را غالباً به دودوره تقسيم مي كنند:
يك بخش شامل دوران جواني است كه هنوز به پختگي و كمال عرفاني دست نيافته كه اين بخش در صفحات اشعار او نيز به وضوح يافتني است و بخش ديگر شامل دوران انقلاب و دوره تحول روحي و پختگي اوست كه شكل آن در اشعارش به خوبي منعكس شده و به راحتي اشعار ديوان خواجو را با بخش اول (دوران جواني) متمايز مي نمايد.
بين خواجو و حافظ ارتباط و شباهت هايي وجود داشته كه يك بخش مهم آن نزديكي و هم عصري آنها با هم است؛ خواجو متوفي ۷۵۳ و حافظ متوفي ۷۹۲ هجري قمري است. و مي توان گفت كه حافظ در سني بوده كه مي توان آن را جزء شاگردان خواجو به حساب آورد.
با توجه به اين كه هر دو مريد و ارادتمند امين الدين بلياني بوده و هر دو از ستايشگران شاه ابواسحاق اينجو بوده اند و هر دو ساكن شيراز و مزار هر دو شيراز است، اين نظريه را از هر جهت استحكام مي بخشد كه آن دو با هم ارتباط داشته اند.
خواجو از جمله نخستين شاعراني است كه ساقي نامه مستقل سروده و حافظ نيز در اين بخش از روش او تبعيت كرده است و واضح است كه حافظ بيشتر از خواجو استفاده و اقتباس مي كرده است.
القاب خواجو
آوازه استادي خواجو در شعر و ادب پارسي بدان پايه بوده كه دولتشاه سمرقندي در كتاب تذكره الشعراي خود كه تقريباً ۱۵۰ سال پس از خواجو نوشته شده درباره او چنين به ميدان داوري  آمده كه:
«ملك الفضلا خواجوي كرماني رحمه الله عليه، صاحب فضل و خوشگويي است و سخن او را فاضلان و بزرگان در فصاحت و بلاغت بي نظير مي دارند.» (۱)
و حاج خليفه در كشف الظنون خواجو را به سبب انتساب به فرقه شيخ مرشد الحق كازروني لقب مرشديه داده است. اما اين كه چرا به او لقب خواجو داده اند، مرحوم دكتر معين در برهان قاطع آورده كه: تپه اي در نزديكي درياچه زره(هامون) سيستان است كه آن را هم كوه خدا گويند و هم كوه خواجو (اين درياچه و كوه به نزد زرتشتيان تقدس دارد)(۲) و غياث الدين محمد رامپوري در كتاب غياث اللغات درباره كاربرد واژه خواجو آورده: خواجو به معني خداوند و در توران القاب سادات است...(۳)
همچنين احمد سهيلي خوانساري در مقدمه ۸۶ صفحه اي خود در ديوان خواجو در مورد يكي ديگر از القاب خواجو آورده است: خواجوي كرماني يكي از برجسته ترين شعرايي است كه از صفت آواهاي متجانس به حد زيادي استفاده كرده بخصوص در غزليات و لذا به خاطر همين تزيين الفاظ و آرايش شكلي لغات ساير شعراي معاصر و بعد از او به اين شاعر لقب نخل بندي داده اند.
و ابوطالب خان در خلاصه الافكار نوشته است چون خواجو در تزيين الفاظ و تركيب عبارات جهدي بليغ داشته افاضل عصر او را به نخل بند شعرا، ملقب ساخته اند و مسلماً در تزيين الفاظ كم كسي چون وي بوده است.
معرفي آثار خواجو
ژان پل سارتر در كتاب ادبيات چيست؟ آورده: «ارزش هنري هر شعري مستلزم وقوف بر دريافت معاني مناسب آن است كه شعر در اصل اسطوره انسان را مي سازد.» (۴)
اول چيزي كه در آثار خواجو چشم ربايي مي كند اثر پذيري او از آيات قرآن كريم و احاديث نبوي(ص) است. در آثار او تلميح و اشاره به داستانها و قصص قرآني و رويدادهاي مشهور در تاريخ اسلام به چشم مي خورد. او در قصيده ها و سروده هاي ستايشي خود بيشتر از آيات و احاديث استفاده كرده است. در ديوان او قصيده هايي بلند در ستايش ائمه اطهار(ع) وجود دارد .در نخستين صفحه از اولين قصيده ديوان او نعت و ستايش رسول خدا(ص) به چشم مي آيد.
خواجو به جز اقتباس از احاديث نبوي(ص) شمار قابل ملاحظه اي از ابيات ديوان خود را به تلميح يا به اقتباس از سخنان امام علي(ع) اختصاص داده است.(۵)
اشعار خواجو را در حدود ۴۴۰۰۰ بيت نوشته اند كه شامل ديوان و مثنويها است. او در اشعار خود به ستايش شيخ الاسلام امين الدين بلياني و شيخ علاءالدوله سمناني و ابوالحسن كازروني پرداخته است. حافظ در اشعار خود بسياري از غزل هاي خواجو را جواب مي گويد و در بعضي مواقع از مضامين شعري خواجو نيز استفاده كرده است.
به تعبير رساتر غزليات خواجو از لحاظ محتوي و قالب يا معني و لفظ «حلقه اي لازم ميان دو استاد بزرگ غزل يعني سعدي و حافظ است.» (۶) در سال ۷۰ مجموعه خمسه خواجوي كرماني در يك مجلد به چاپ رسيد كه عبارتند از: پنج مثنوي، هماي و همايون، گل و نوروز، روضه الانوار، كمال نامه و گوهرنامه. ديوان اشعار خواجو داراي دو بخش صنايع الكمال و بدايع الجمال است.
در صنايع الكمال قصايد و قطعات و تركيبات و ترجيعات و غزليات به چشم مي خورد. اين بخش نيز خود به دو دفتر تقسيم شده يكي غزليات سفر كه به آن سفريات نام نهادند و ديگري غزليات در حضر كه به نام حضريات مي باشد و در حدود ۱۰۷۳۶ هزار بيت است.
بدايع الجمال نيز مشتمل بر قصايد و تركيبات و غزليات و رباعيات است كه بخش غزليات آن به نام شوقيات است و داراي ۴۳۴۰ هزار بيت است.
معرفي خمسه خواجوي كرماني
خواجو به استقبال از خمسه نظامي رفته و خود در آن شكل و محتوا به سرايندگي پرداخته كه به جهت ناشناخته بودن اين خمسه به شرح مختصري از آن مي پردازيم.اين مثنوي به كوشش سعيد نياز كرماني با عنوان مستقلي به نام خمسه خواجوي كرماني براي اولين بار در سال ۱۳۷۰به چاپ رسيده است. پنج مثنوي او به شرح زير است:
الف: هماي و همايون
مثنوي اي است عاشقانه در داستان عشق همايون با هماي دختر فغفور چين كه خواجو در سال ۷۳۲ در ۴۴۰۷ بيت آن را به اتمام رسانده اين مثنوي در زمان اقامت خواجو در بغداد سروده شده است و اين منظومه در برابر اسكندرنامه نظامي و به نام سلطان ابوسعيد و خواجه غياث الدين محمد وزير آغاز گرديده است...
ب: گل و نوروز
منظومه اي است در عشق شاهزاده اي به نام نوروز و گل كه دختر پادشاه روم است و خواجو اين مثنوي را براي نظيره سازي در برابر داستان خسرو شيرين نظامي سروده كه اصل داستان آن هندي است و داراي ۲۵۰۰ بيت است كه در سال ۷۴۲ آن را به پايان برده است.
ج: روضه الانوار
منظومه اي است كه خواجو آن را به پيروي از مخزن الاسرار نظامي در بيان مطالب عرفاني در ۲۲۲۴ بيت سروده و آن را در سال ۷۴۳ به پايان برده است.
د: كمال نامه
منظومه اي است عرفاني در سير و سلوك بر وزن بهرام نامه  نظامي در دوازده باب كه به سال ۷۴۴ در ۱۸۴۹ بيت آن را به اتمام رسانده است.او در اين مثنوي از پيشواي طريقت مرشديه شيخ ابواسحاق كازروني سخن گفته است.
هـ: گوهرنامه
گوهرنامه، پنجمين مثنوي از پنج گنج خواجو است كه در ۱۰۲۲ بيت آمده او آن را به سال ۷۴۶ سروده است.(۷) خواجو در مثنوي هاي كمال نامه و گوهرنامه از شعرايي مثل سنايي و خاقاني و جمال الدين اصفهاني و سعدي پيروي كرده است.
ساير آثار خواجو
غير از مثنوي و ديوان قصايد و غزلها رساله هايي هم از خواجو باقي مانده است كه عبارتند از: مفاتيح القلوب و مصبايح الغيوب: كه گردآمده از سروده هاي خواجو است كه به هنگام محاوره و محاضره به كار آيند. در ۵ فصل و ۲۸ باب به سال ۷۴۷ سروده شده است.
سام نامه: منظومه اي است حماسي و عشقي به تقليد از شاهنامه فردوسي كه راجع به سرگذشت سام نريمان و عشقها و جنگها و ماجراهاي اوست كه داراي ۱۴۵۰۰ بيت است. موضوع آن داستان عشق سام نريمان و شاهزاده چيني به نام پريدخت است.
رساله البلد والباديه: در باب سفر به مكه است كه به نثر دشوار به سال ۷۴۸ نوشته شده كه در آغاز آن آمده است:
«حمد و ثنايي كه سبحه طرازان خطاير حيروت زمزمه آن در عالم جان اندازند.»
آثار ديگر وي عبارتند از: مناظره شمس و سحاب و سبع المثاني كه مناظره اي است بين شمشير و قلم به نثر دشوار به سال ۷۴۸ سروده شده است.
اشتراك حافظ با سخن خواجو كرماني
استاد سخن سعدي است نزد همه كس اما
دارد غزل حافظ طرز سخن خواجو
مشتركات اين دو شاعر بسيار است، يكي نزديكي زمان؛ بلكه همزماني است، با تفاوتي تقريباً يك نسل، خواجو متوفي ۷۵۳ و خواجه متوفي ۷۹۲ هجري قمري است. بدين گونه حافظ در سني بوده كه مي توان از جهت فن شاعري او را از شاگردان خواجو به حساب آورد و مسلماً در كسب تجارب هنري، خواجه، از خواجو فايده برده است.
وجه مشترك ديگر اين كه هر دو مريد امين الدين بلياني بوده اند. سوم اين كه هر دو از ستايشگران شاه شيخ ابواسحاق اينجو بوده اند و گويا اين خواجو بوده است كه حافظ را به دربار ابواسحاق آشنا كرده است.
خواجو به طرز ابهام آميزي از دوران شاه شيخ ابواسحاق ياد مي كند:
جام مي گير كه بر بام سماوات زنيم
علم مرشدي و نوبت بو اسحاقي
و حافظ كه سقوط و تيره بختي آن امير شعرپرور را ديده بود، مي گويد:
راستي خاتم فيروزه بواسحقي
خوش درخشيد ولي دولت مستعجل بود
ديگر اينكه سكونت و به خاك رفتن هر دو در شيراز است.
حافظ تقريباً تمام عمر را در شيراز گذرانده و خواجو نيز چند سالي در آنجا بود و همانجا به خاك سپرده شده است و بدين گونه هر دو شاعر حامل سنت ادب و عرفان شيراز بوده اند.در واقع خواجو واسطه اي است ميان سعدي و حافظ.
ديگر اين كه هر دو شاعر سفري به اصفهان داشته و از آنجا تأثير ذهني خوبي داشته اند.
خواجو گويد:
راستي را در سپاهان خوش بود آواز رود
در ميان باغكاران يا كنار زنده رود
حافظ گويد: زنده رود و باغكاران ياد باد
هر دو شاعر طبق روح تصوف زمانه به نوعي تشيع ملايم (نه اين كه مسلماً شيعي دوازده امامي باشند) گرايش دارند و جالب اين كه در سخنان مردم هر دو شاعر، نظر كرده حضرت علي(ع) شناخته شده اند. از مشتركات ديگر دو شاعر آن است كه ساقي نامه سروده اند.
رابطه اشعار خواجو با آيات قرآن و احاديث
در آثار خواجو، اثرپذيري و اقتباس از قرآن كريم و احاديث نبوي بسيارچشمگير است. تلميح و اشاره به داستان ها و قصص قرآن و سخنان مشهور پيامبر اكرم(ص) و ديگر بزرگان دين و رويدادهاي پرآوازه تاريخ اسلام نيز به فراواني ديده مي شود. خواجو دلبستگي خود را نسبت به خاندان پيامبر گرامي اسلام و امامان شيعه بويژه به علي بن ابيطالب(ع) نشان داده است. در ديوان وي قصيده هايي بلند و پربار در ستايش ائمه و بزرگداشت آنان موجود است.
مثال ها در اشعار خواجو(مثل هاي قرآني و اجتماعي....)
جمع آوري امثال و حكم فارسي در كتابي مستقل كاري است كه در اين اواخر انجام گرفته است و ظاهراً نخستين بار شخص ميرزا محمد حبله رودي نام كتابي به نام جامع التمثيل فراهم آورده و كتاب مذكور در سال ۱۰۵۴ هجري در دكن تأليف شده و حكايات بسيار را متضمن است. افتخار جمع آوري مجموعه عظيم در امثال و حكم فارسي به عصر و زمان ما مقدور بوده كه در اين روزگار دانشمند معظم و استاد بزرگ و سترگ زبان فارسي مرحوم علي اكبردهخدا به تأليف كتاب جامعي در امثال و حكم فارسي توفيق يافت كه در ۴ مجلد در فاصله هاي سالهاي  ۱۳۰۸-۱۳۱۱ در تهران انتشار يافت. پس از آن مجموعه هاي ديگر از ضرب المثل ها نيز منتشر شد كه در برابر كار استاد بزرگوار وزني ندارد.
بحث حكم و امثال در ديوان خواجو فراوان ديده مي شود و خمسه خواجو مجالي ديگر مي طلبد. خواجو بعضي از امثال را در شعر خود آورده و گاهي شعر خود او جنبه ضرب المثل پيدا كرده است. گاهي ضرب المثل هايي چون آب حيات، يوسف گم گشته، طوطي شكرشكن و قاف تا قاف و گنج و ويرانه و گوي و چوگان و... را به كرات در اشعار خود آورده است.
مثال هاي قرآني ونبوي
* آب حيات (آب حيوان): اشاره به داستان خضر نبي(ع) است.
نوشيدن از آب حيات، زندگاني جاويد يافتن است كه خود بحث مفصلي در ادبيات ايران دارد.
«اي كه گفتي گرد لعلش خط مشكين از چه روست
خضر نبود بر كنار چشمه حيوان غريب»
* پاي ملخي نزد سليمان بردن: كنايه از تحفه اي اندك به حضور بزرگي باشد.
«من همان مور ضعيفم،  سخنم پاي ملخ
كه برم تحفه به نزديك سليمان سخن»
* دم عيسي: كنايه از انفاس گرم و رهبري عاقلانه و حيات بخش است.
«سلامي چو اعجاز موسي عمران
سلامي چو انفاس عيسي مريم»
* صبر ايوب: كنايه از مقاومتي طولاني و مستحكم باشد.
«ميل خواجو همه خودسوي عراق است مگر
صبر ايوب خلاصي دهد از كرمانش»
* عصاي موسي: كنايه از قدرت و توانايي خارق العاده است.
«عصا نا در كفت شعبان نگردد
ز چوبي معجز موسي نيابي»
* كوس لمن الملك زدن: كنايه از اين كه خود را داراي قدرت و نيرومندي عظيم ببينند. آيه ۱۶ سوره ۴۰ قرآن مجيد
«كز لمن الملك چو آيد خطاب
كس نبود جز تو كه گويد جواب»
* گوساله سامري: اشاره به داستان سامري است كه در غياب موسي(ع) قوم او را به گوساله پرستي واداشت و كنايه از انحراف و كج انديشي دارد.
«تويي محمد (ص) و داني كه سامري به جهالت
برد فسانه گوساله پيش معجز موسي»
* مور و سليمان: اشاره به داستان دل انگيز مور و سليمان
«اي صبا غلغل بلبل به گلستان برسان
قصه مور به درگاه سليمان برسان»
* نور علي نور: اشاره به آيه ۳۵ از سوره قرآن مجيد است و كنايه از چيزي بسيار عالي و جالب توجه مي باشد.
«رخت در چشم ما نور است در چشم
نظر بر طلعتت نور علي نور»
* يد بيضا: كنايه از قدرت نمايي و كاري شگفت  انجام دادن است و اشاره است به معجزه ديگر حضرت موسي(ع)
«چون دم عيسي نديدي گفته خواجو چه خواني
چون يد بيضا نديدي پور عمران را چه داني؟»
* يوسف گم گشته: اشاره به داستان حضرت يوسف (ع) است
«مژده يوسف گمگشته به كنعان بردند
خبر يار سفر كرده به يار آوردند»

پي نوشت ها:
۱- تذكره الشعراء- به همت محمد رمضاني ص ۱۸۷.
۲- برهان قاطع ص ۷۷۶.
۳- غياث اللغات ص ۴۳۴ انتشارات اميركبير.
۴- ادبيات چيست؟ ترجمه ابوالحسن نجفي- مصطفي رحيمي ص ۳۰
۵- ديوان خواجو ص ۵۱۷.
۶- تاريخ ادبيات ايران تأليف يان ريپكا ص ۴۱۱.
۷- تاريخ ادبيات در ايران، تأليف دكتر ذبيح الله صفا ج ۳ بخش ۲ ص ۹۰۰.
۸- سوره انسان. آيه ۱- ديوان ص ۵۱۷ و ص ۱۳۰ و ص ۱۳۴ و ص ۶۱۵ و ص ۱۳۳ و ص ۵۷۱.

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |