چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۶۴
به قلم حسين خسروجردي؛مروري بر زندگي جانباز شهيد محمد رجبي ثاني
حكايت انصاف ، عدالت و مروت مردان 
024006.jpg
محمد رجبي ثاني فرزند يكي از انسان هاي دوست داشتني روزگار ما بود اگر چه عمر كوتاهش آنقدري دوام نياورد، اما در همان دوران كوتاه زندگيش بسيار پربار و پربركت بود. پدر محمد در اتاقكي كوچك در زير پله اي در يكي از پاساژهاي خيابان لاله زار با مادر پيرش روزگار سپري كرد، عاشق عكاسي بود و در مدرسه دارالفنون تحصيل مي كرد، مريد مولا اميرالمومنين ع بود و عاشق اهل بيت.
پس از گذراندن دوران سيكل راهي نيروي هوايي شد و تا درجه ستوان يكمي پيش رفت. ورزشكار بود، واليبال، بسكتبال و شنا را جدي دنبال مي كرد و بهترين تكنسين فني هواپيماهاي جت۴ F در ايران بود. زبان انگليسي را كامل مي دانست و اهل مطالعه ادبيات ايران بود. شاعران دوران خودش را خوب مي شناخت و در اين زمينه نيز مطلع بود. او و همسرش پس از تولد محمد تلاش مي كردند كه از وي فردي قابل احترام تربيت كنند و در اين راه از هيچ نوع تلاشي فروگذار نكردند.
ديري نپاييد كه محمد در سن 13 سالگي پدرش را در يك سانحه رانندگي كه منجر به آتش گرفتن پيكر او شد، از دست داد و مادرش نيز به دليل ايست قلبي با فاصله اندكي بدرود حيات گفت.
مسووليت محمد به عمويش كه نجارمرد خوش غيرت و مهرباني بود، سپرده شد، اما عمو جان كه به دليل داشتن فرزندان زياد و درآمد كم به سختي از پس مشكلات محمد بر مي آمد، بخشي از اداره او را به پسرعمه محمد سپرد و وي كه قيم يك برادر و دو خواهر خود بود، عاشقانه محمد را در كنار برادر و خواهرانش به دندان گرفت. محمد ناسازگار بود، چراكه تمامي زندگيش پر از حوادث ناگوار بود.
در سن 17 سالگي داوطلبانه به نيروهاي بسيج مسجد باب الحوائج خيابان اقبال پيوست و به منطقه اعزام شد و اين سرآغاز حضور حماسه ساز او در جبهه هاي جنگ، در لباس بسيجي و سربازي و رسته هاي گوناگون نظامي بود.
بار اول در اثر موج انفجار مدتي لال شد و قادر به تكلم نبود. آهسته آهسته حنجره اش فعال شد. سيستم عصبي اگرچه فعال بود، اما حنجره قادر به فعاليت كامل نبود. به هر صورت با همان حال، روزگار در جبهه هاي جنگ سپري مي كرد. پس از آن مجددا در اثر انفجار راكت هواپيما، تركشي به ميان استخوان كتف و بازويش رفت و تا مدت هاي طولاني خواب و استراحت را از او گرفت. درد شديد ناشي از اين تركش جانسوز باعث شد تا محمد خطري ديگر را تجربه كند.
هيچ يك از پزشكان دل به جراحي كتف محمد نمي دادند. ترس از احتمال ناموفق بودن عمل كه شايد به قطع دست او منجر مي شد، تا مدت ها محمد را بلاتكليف گذاشت. تا اينكه پزشكي جوان با موفقيت تركش را از ميان كتف و استخوان بازو بيرون آورد و محمد باز نفس راحت نكشيده به جبهه رفت.
اين بار محمد براي بردن مهمات به منطقه تحت محاصره عراقي ها اقدام كرد، يك كاميون ايفا پر از مهمات، محمد و جاده اي كه بوي خون مي داد و ياري خداوند به بازگشتي قهرمانانه و... انفجاري كه دردي هميشگي را با محمد همراه كرد. همرزم محمد به حمد خدا اكنون زنده است و حتما روزي جريان اين واقعه را دقيق تر تعريف خواهد كرد.
تلخي زندگي محمد پس از اين آغازي دوباره مي گيرد. از اينجاي كار ديگر ناسازگاري محمد گهگاه رخ مي نمايد. به رغم احوال ناخوش ازدواج مي كند و از همسري صبور دو فرزند متولد مي شوند؛ علي و ماهرخ. محمد سرگردان و بي سرمايه و بدون تخصص و كاري براي كسب درآمد و تامين معاش به رانندگي مشغول مي شود.ناراحتي اعصاب ناشي از جنگ، زندگي محمد و خانواده را سياه مي كند. بارها به آسايشگاه بيماران روان و اعصاب مي افتد و پس از هر بار حمله عصبي، مقاومت سيستم اعصاب و روان محمد كمتر مي شود.
در ابتدا روزانه با خوردن 10 قرص در روز آرامشي نسبي مي يابد و در روزهاي پايان زندگيش حدود 26 عدد قرص را در روز مصرف مي كند. مردانگي اش باعث مي شود كه دوست و آشنا محمد را با همه مشكلاتش دوست بدارند.
قصه محمد به ماجرايي تلخ كشيد كه نبايد مي رسيد. قصه اي كه او را به آرزوي ديرينه اش رساند و براي ما حسرتي و براي برخي شايد شرمي باقي گذارد. محمد شهيد شد...
باقي داستان را انصاف، عدالت و مروت مرداني رقم خواهند زد كه مديون سال ها حماسه و رشادت فرزندان به خون خفته اين سرزمينند.

بي عرضگي 16 هزار پليس چيني
024054.jpg
حتي۱۶ هزار نيروي پليس چيني هم نتوانستند احساسات و روندي را كه توسط مقام هاي دولت اين كشور دامن زده بودند مهار كنند.
اين پليس ها در اطراف استاديوم كارگران چين با تجهيزات ضد شورش ايستاده بودند تا هيجاني را كه به دليل شكست تيم فوتبال چين از ژاپن رخ داده بود، كنترل كنند. تماشاگران چيني نيز به توصيه هاي روزنامه جوانان توجه نكردند كه گفته بود: هيچكس نمي تواند از اين نوع وطن پرستي حمايت كند. نبايد ورزش و سياست را با هم مخلوط كرد. حزب كمونيست از زماني كه ديگر كمونيست نيست،  سعي دارد چيني باشد و پس از سال 2001 كه به نام مبارزه با تروريست در كنار آمريكا قرار گرفته، روابط خصمانه تري با ژاپن يافته است. تماشاگران چيني با همين پيشفرض ها بود كه در استاديوم شونگينگ، آنقدر سوت زدند تا صداي سرود ملي ژاپن به گوش نرسد.
۹ بخش از كتاب هاي تاريخ چين كه متداول ترين كتاب هاي مدارس چين است، مربوط به تهاجم ژاپن به چين است. انتشارات تعليم توده ها كه اين كتاب ها را چاپ مي كند، همسو با حزب كمونيست سعي مي كند حالا كه دوران چپگرايي پايان يافته، حيات خود را در ناسيوناليسم ادامه دهد.
نتيجه اين تلاش ها آن شده كه تماشاچيان سياسي در استاديوم ها تلاش مي كنند چيني بودن شان را به تماشاچيان عادي اثبات كنند، حتي به قيمت آنكه مسوولان كشور خود را در موقعيت نامناسبي قرار دهند.
چند هفته پيش نيز يك گروه 400 نفري از تجار ژاپني كه در هتلي در زرهاي يعني شمال ماكائو اقامت داشتند به همراه حدود 500 روسپي چيني غافلگير شدند. اين اقدام كه با سالگرد اشغال منچوري همراه بود، توسط روزنامه هاي تندرو، موجي از هيجان هاي توده اي را برانگيخت.
اكنون از وانت بارهاي سياه رنگي كه طرفداران خانواده سلطنتي ژاپن در آن از عظمت مجمع الجزايز سخن مي گفتند نشاني نمانده است، ولي آموزگاران چيني با بالا بردن رنگ ها و سرود ملي، تنفر از ژاپني ها را آموزش مي دهند. براي نسل جواني كه درچين متولد مي شود و جز حق كار كردن در ساعت هاي زياد، مالك چيز ديگري نيست، همين احساس هاي ميهن دوستانه است كه به آنها هويت مي بخشد. هويتي كه 16 هزار پليس چيني نمي توانند خشونت هاي ناشي از آن را مهار كنند.

چارچوب
024000.jpg
مشخص نيست موجودي كه در عكس مي بينيد دانشمندي است كه دارد يك سوسك بسيار بزرگ را بررسي مي كند يا سوسكي است كه در حال بررسي دانشمند بسيار كوچك است. سوسك ها قديمي ترين موجودات كره زمين محسوب مي شوند كه در همه جا مي توان آنها را پيدا كرد و اصلا هم نمي توان روش مناسب براي حل مشكل آنها -كه به جنگل ها ضربه هاي جدي و به آدم ها ضربه هاي جدي تر مي زنند - پيدا كرد؛ البته شايد به جز دمپايي.

سرقلم
حافظ به روايت حافظ 
وقتي كتاب شاعري به رنگ فصل ها كه البته هنوز عنوان آن دقيق نشده است به چاپ برسد، علي اصغر ضرابي صاحب سومين كتابي مي  شود كه نام او را بر تارك خود دارد.
از دو كتاب اول، بسياري خبرهاي مفصلي دارند و از نسل فعلي كتابخوان ها كه رو به انقراض است، آنها كه كتاب هاي دست دوم را در خيابان انقلاب زيرورو نمي  كنند از آن دو كتاب خبر چنداني ندارند. كتاب اول مجموعه اي از مباحثه هاي علي اصغر ضرابي است كه به گفت وگوهاي انتقادي بسيار بحث انگيز ضرابي با چهره هاي مهم ادب و هنر فارسي اختصاص دارد و كتاب ديگري كه از ضرابي در بازار موجود است، يك مباحثه تند و تيز به اسم جدال با مدعي است كه شرح چگونگي توليد آن مجال مفصل مجزايي را مي  طلبد، اما هيچ كدام از اين دو كتاب كه گاه تكه هايي از آنها اينجا و آنجا چاپ مي  شود تاليف  هاي ضرابي محسوب نمي  شوند. در واقع ضرابي آنقدر موضوع هاي اين كتاب ها را مهم نمي  داند كه آنها را حتي آثار جدي يا عادي خودش محسوب كند، چون كتابي را دارد مي  نويسد كه خود، آن را كتاب اصلي خود مي  داند. شيفتگي و عشق اين اديتور كهنه كار كه ترجمه سمت خود را به جاي ويراستار، واژه آراستار مي  داند به شعر حافظ دليل اصلي ورود او به عالم ادبيات و هنر بود و كتك هاي معنوي و واقعي كه خورده است و اصلا هم كم نبوده اند بهايي بود كه به گفته ضرابي، او براي فهميدن شعر حافظ پرداخته است. علي اصغر ضرابي تجربه همه دانسته هايش را در كتابي كه در حال تاليف دارد كنار گذاشته تا با توجه به گذشته شعر فارسي و اصول زبان فارسي، توضيح بدهد كه حافظ از هر آنچه كه مي  گفته چه مرادي داشته است و چگونه با زبان فارسي كشتي گرفته و در اين جدال زمين خورده است، اما مهم ترين شاعر جهان به ادعاي ضرابي محسوب مي  شود.
نوشته شدن چنين كتابي خبر فرخنده اي براي دوستداران حافظ است و حتي برداشتن يك گام كوتاه جهت فهم بهتر اين بزرگ شاعر يك نكته مثبت محسوب مي  شود. فراموش نكنيم كه ضرابي كسي است كه به دقت شعرها را تصحيح مي  كند و درست خواندن اين سطر مشهور همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم را به مشيري ياد داده است، چرا كه در اين شعر ويرگول بايد بعد از واژه خيره به معناي بي  دليل گذاشته شود تا بيهودگي گشتن به دنبال يار را نشان بدهد.

كوتاه تر از گزارش
سيد حسين غضنفري 
بمب افكن صاحب كافه 
024003.jpg
يك بمب افكن از كار افتاده ارتش انگلستان به مبلغ 15 هزار پوند به يك صاحب كافه در لندن فروخته شد. اين بمب افكن در سايت اينترنتي   EBAY فروخته شد. بمب افكن 40 تني۳۹۱ XL يكي از هفت بمب افكني بود كه در جنگ فاكلند انگليس و آرژانتين به آن منطقه اعزام شد و قابليت حمل بمب اتمي را نيز دارد. يكي از مشتريان شوخ طبع EBAY مبلغي برابر با 7 ميليون پوند براي اين هواپيما در نظر گرفته بود.
سگ سخنگو
درست يا دروغ، مي گويند در روسيه يك سگ سخنگو پيدا شده . اين سگ دو ساله، يولا، كه از نژاد استافورد شر است، قابليت صحبت كردن را دارد و در هنگام گرسنگي به صاحبش مي  گويد كه گرسنه است. ولاديمير به يك روزنامه روسي در اين باره گفت: يولا يك سال پيش صحبت كردن را با نام بردن همسرش شروع كرد و او را ماما خطاب مي  كرد و مي  گفت ماما غذا كه يعني غذا مي  خواهد. وقتي پسرم روما در آنجا بود مي  گفت روما غذا.
ولاديمير مي  گويد: شايد اگر او بزرگتر هم شود قابليت هاي بيشتري براي صحبت كردن پيدا كند. ولاديمير مي  گويد حتي بچه هاي روسي نيز براي تلفظ كردن صداي ر با مشكل روبه رو هستند ولي يولا  به خوبي اين كار را انجام مي  دهد. اين سگ در روستايي در باشكيريا زندگي مي  كند.
كاشت سلطنتي
توليد كوكائين، ترياك و ماري جوانا در باغ كاخ دوشس شهر نورس آمبرلند در نوع خود جالب توجه است. اين اقدام دوشس جهت اهداف تربيتي است. وي مي گويد: مردم مي توانند از مواد مخدر در روش هاي صحيح آن استفاده و از استعمال غلط آن خودداري كنند و من به قدرت گياهان و چگونگي استفاده از آنها نه تنها براي معالجه بلكه براي مسموم كردن و كشتن بسيار علاقه مندم. بازديدكنندگان فقط مي توانند از اين مجموعه براي ديدن بازديد كنند نه چيدن!
تيراندازي به برج ايفل 
پاريس- يك مرد 30 ساله ونزوئلايي پس از دزديدن اسلحه كمري يك مامور پليس، ديوانه وار شروع به تيراندازي به سمت برج ايفل كرد. در اين تيراندازي دو مامور برج ايفل و يك مامور پليس مجروح شدند. وي قبل از به قتل رساندن كسي، بازداشت شد.
جشن 75 سالگي ملوان زبل 
موزه راديو و تلويزيون نيويورك 75 سالگي ملوان زبل را جشن گرفت. ملوان زبل كاركتر كارتوني كه هميشه عاشق اسفناج است در سال 1929 به ميان مردم آمد و هنوز هم مورد توجه مردم است. در دهه 1930 استفاده از اسفناج 33 درصد رشد كرد كه اين امر از آثار كارتون ملوان زبل بوده است.

زاويه روز
اعتراف آقاي وزير
اديب وحداني-وزارت ارتباطات و فن آوري اطلاعات روال منحصر به فرد دارد كه قاعده ها و قوانين را تعريف مي كند و بعد، با استفاده از توان اين سازمان بي رقيب، هر آنچه را كه خود تعريف كرده اجرا مي كند. اين وزارتخانه حتي براي كمترين دقيقه ها هم از آدم ها پول مي گيرد، اما ماه به ماه تاخير دارد. سنت اين وزارتخانه در نوشتن قبض ها و پول گرفتن از آدم ها، حساب كردن هرچيز به سرعت و به دقت است، اما حتي وقتي نوبت به رساندن آنها به دست مشتري مي رسد، تاخيرهاي چند هفته اي كاملا طبيعي به نظر مي آيد. به وقت محاسبه هزينه ها از سالها قبل وزارت ارتباطات هيچ وقت كم نمي آورد، اما وقتي قرار بر اين شد كه اضافه پول هاي مردم را به آنها پس بدهند، اين وزارتخانه ارتباطات بود كه بي هيچ تاملي بازپرداخت اضافه پول ها را تا مي توانست به تاخير انداخت و مالي را كه از مردم اضافه گرفته شده بود از قبض هاي آتي آنها كم كرد. در حالي كه ثانيه به ثانيه تماس هايي كه با موبايل گرفته مي شود حساب مي شود، وزارت ارتباطات و فن آوري براي فعال كردن سرويس SMS مردم را يك ماه معطل مي كند و براي تحويل دادن خطوط همراه ماه به ماه مردم را سركار مي گذارد و نه عذرخواهي مي كند و نه دير كردها را توضيح مي دهد و بازار سياه مشهور موبايل را هميشه پررونق و بادوام نگاه مي دارد. وزارت ارتباطات و فن آوري اطلاعات البته قصد و غرض خاص فاعلا نه اي كه به معني برنامه ريزي براي ايجاد اين بازار باشد ندارد اما عدم استفاده از همه توان و ظرفيت مديريتي در اين وزارتخانه يكي از دلا يلي است كه موجب مي شود كاركردهاي حرفه اي و مثبت اين نهاد كه در ارتباط جدي و گسترده با مردم است در برخي موارد زير سوال برود.
براي مثال آقاي وزير اخيرا برآورد كرده كه سهم دولت از درآمد پروژه قرارداد اپراتور دوم تلفن همراه، ظرف 15 سال 18 ميليارد دلار است.
دكتر معتمدي كه در مراسم پاياني نمايشگاه الكامپ با خبرنگاران صحبت مي كرد، پذيرفت كه نياز جامعه به خدمات مخابراتي بسيار بالا است و متاسفانه كشور از وضعيت مطلوبي در اين زمينه برخوردار نيست. اما توضيح نداد كه چه سهمي از نامطلوب بودن وضع مخابرات كشور به گردن اوست. اول گفتيم كه او وزير مخصوصي است.
البته بايد انصاف داد كه در جاهايي مثل وزارت ارتباطات، نيمه خالي ليوان هاست كه خيلي خوب به چشم مي آيد. بنابراين صدارت بر اين وزارتخانه ها چندان هم راحت نيست. برخلاف جاهايي مثل سازمان مديريت، وزارت نفت و وزارت اقتصاد كه اصلا ليواني پيدا نيست، چه رسد به پر و خالي بودن آن!

دكه
پرواز امنيتي به آمريكا
024009.jpg
حالا  حسابي مي توانيم راست روي كنيم
دوشنبه 22 نوامبر برخي روزنامه هاي دنيا تيتر اول خود را به فرستادن هر چه بيشتر نيروهاي ارتش آمريكا براي عراق اختصاص دادند كه واشنگتن پست جزو آنها حساب مي شد. يو.اس .اي. تودي تيتر زد كه تدابير امنيتي پرواز به آمريكا افزايش مي يابد و البته تيتر درشتي  هم درباره زد و خورد در ليگ بسكتبال حرفه اي آمريكا داشت. خبري كه بعد از جنجال هاي بسكتبال در ايران جالب است! شيكاگو تريبون در تيتر اول به شرايط بد زندگي فقرا در آمريكا پرداخت و ميامي هرالد در تيتر اول خود به قول بوش براي آسان سازي شرايط مهاجرت به آمريكا اشاره كرد. كاريكاتور امروز به شرايط آمريكا بعد از انتخابات رياست جمهوري اشاره دارد كه تندروي ها را راحت تر كرده است.
023997.jpg
023994.jpg
023991.jpg
023988.jpg

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |